آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۱

چکیده

زمینه و هدف: تحولات اجتماعی چند دهه گذشته در سطح جهانی، نظام خانواده را با تغییرات، چالش ها و مسائل متعددی روبرو ساخته و با تنزل کارکردهای زیستی، اجتماعی، شناختی و عاطفی خانواده منجر به افزایش گرایش به طلاق گردیده است. این پژوهش با هدف مدل سازی معادلات ساختاری گرایش به طلاق با تأکید بر مهارت های ارتباطی، حل تعارض و حل مسائل زندگی زناشویی انجام شد. مواد و روش ها: جامعه آماری تحقیق، کلیه زوجین شهر کاشان بودند که ۳۸۳ نفر از آن ها با استفاده از روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده، مقیاس های گرایش به طلاق قادرزاده و همکاران (۱۳۹۱)، مقیاس حل تعارض رحیم (۱۹۸۳) و مقیاس مهارت های ارتباطی و حل مسئله یارمحمدی واصل و همکاران (۱۳۸۹) بودند. روش تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آموس و معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج نشان دادند که مهارت های ارتباطی، حل مسئله و حل تعارض و تضادهای زناشویی رابطه معنی دار و معکوسی با گرایش به طلاق دارند (۰۵/۰ > .(P همچنین، مهارت های ارتباطی از طریق مهارت های حل مسئله و مهارت های حل تعارض و تضادهای زناشویی با گرایش به طلاق در ارتباط بود (۰۵/۰> p ). تحلیل مسیر روابط میان شاخص ها نشان داده که مهارت های حل مسئله بیشترین اثرگذاری مستقیم (۳۴/۰-) و کلی (۴۰/۰-) را بر گرایش به طلاق داشته و بیشترین اثرگذاری غیرمستقیم بر گرایش به طلاق، متعلق به مهارت های ارتباطی بوده است (۰۹/۰-) . نتیجه گیری: یافته های به دست آمده نشان دادند که مهارتهای ارتباطی در بهبود حل مسئله و حل تعارض نقش معناداری دارد و از این طریق در کاهش گرایش به طلاق نقش موثری ایفاد می کند؛ لذا برخورداری از مهارت های ارتباطی با تنزل تعاملات و مراودات میان زوجین و کاهش مسائلی که درنهایت منجر به تعارض و تضاد میان زن و شوهر می گردد، میل به طلاق را کاهش می دهد.

تبلیغات