مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
خرده فرهنگ
منبع:
مطالعات شهری دوره ششم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۳
29 - 38
حوزههای تخصصی:
خلوت، فرآیندی برای تعیین مرز میان افراد است و فرد به واسطه آن بر تعامل خود با دیگران نظارت می کند. نیاز به خلوت در انسان ها عمومیت دارد ولی شیوه پاسخ به آن متأثر از متغیرهایی چون فرهنگ، سن، جنس، محیط فیزیکی و... است. تفاوت این نیاز از فرهنگی به فرهنگ دیگر سبب می شود برخی از فرهنگ ها میل بیشتری به خلوت نسبت به سایرین داشته باشند. تفاوت ها در میل به خلوت جویی صرفاً محدود به فرهنگ ها نمی شود، بلکه خرده فرهنگ ها را نیز در بر می گیرد. ایران، از جمله کشورهایی است که دارای خرده فرهنگ های متنوع با حالت های مختلف پاسخگویی به خلوت است. اما تاکنون تحقیقاتی در زمینه بررسی تفاوت ها و شباهت های میان خرده فرهنگ های این کشور در میل به خلوت جویی و سازوکارهای رسیدن به آن در محیط های شهری انجام نشده است. از این رو، این مقاله به دنبال بررسی تفاوت های بین فرهنگی میان زنان گیلکی، کرد، آذری و یزدی در میل به خلوت جویی و ادراک ازدحام است. برای رسیدن به این اهداف از ابزار پرسشنامه استفاده گردید. حدود هزار و 174 زن پرسش شونده به صورت اتفاقی در پارک های شهر (رشت)، ملت (سنندج)، باغمیشه (تبریز) و آزادگان (یزد) برای تکمیل پرسشنامه انتخاب شدند. این پرسشنامه توسط آزمون های خی دو (Chi-square Test )، ضریب همبستگی پیرسون ( Pearson Correlation Coefficient ) ، تحلیل واریانس یک طرفه (Analysis of Variance (ANOVA)) و تحلیل واریانس چند متغیره (Multivariate Mnalysis of Variance (MANOVA)) مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان دهنده آن است که سطح خلوت مطلوب در زنان یزدی و آذری بیشتر از سایر زنان است. در صورتی که خلوت کسب شده در زنان گیلکی بیش از سایر خرده فرهنگ هاست. به عبارتی، یزدی ها (صحرایی گرم و خشک) و آذری ها (کوهستانی سرد) در زمره فرهنگ های غیرارتباطی و گیلکی ها (معتدل خزری) و کردها (کوهستانی بسیار سرد) در زمره فرهنگ های ارتباطی اند. صرف نظر از نوع فرهنگ، سطح خلوت مطلوب و کسب شده به ادراک ازدحام افراد وابسته است.
فهم و شناسایی عوامل روانی اجتماعی خرده فرهنگ های مرتبط با مصرف مواد مخدر: یک مطالعه گراندد تئوری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده است که شرایط و ویژگی های خرده فرهنگ ها می تواند یکی از دلایل ابتلا به اعتیاد و مصرف مواد مخدر باشد و بررسی عوامل روانی اجتماعی هر جامعه ای می تواند روشن کننده ویژگی های آن فرهنگ بوده و سرنخ هایی در ارتباط با مشکلات آن جامعه به ویژه اعتیاد باشد؛ بنابراین این پژوهش درصدد فهم و شناسایی عوامل روانی اجتماعی خرده فرهنگ های مرتبط با مصرف مواد مخدر است مواد و روش ها: مطالعه از نوع کیفی و از روش گراندد تئوری می باشد. شهر اصفهان به عنوان پایلوت تحقیق انتخاب گردید. متغیرها و مقوله ها از 32 مصاحبه که اعتبار آن توسط اساتید و متخصصین موضوع تائید شده، استخراج گردید. از میان 18 مقوله محوری، 5 مقوله اصلی شامل شرایط علی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، راهبردها و پیامدها شناسایی شدند. یافته ها: سوء مصرف مواد با «وابستگی عملی-احساسی»، «رانده شدگی از جامعه» و «خرده فرهنگ انحرافی» همراه است. افراد در سبک زندگی اعتیاد گونه خود دچار نوعی جدایی از اجتماع هستند. تداوم عضویت در خرده فرهنگ انحرافی به نوعی تنها سرمایه فرد معتاد محسوب می شود و زمینه را برای شکل گیری رفتارهای انحرافی و کجروی بیشتر مهیا می سازد. پیامدها شامل: تداوم اعتیاد، اضمحلال روانی – اجتماعی، شکل گیری ارزش های نوین منفی، خرده فرهنگ حمایت گسسته و اعتماد در برابر بی اعتمادی میان گروهی خواهد بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد که حمایت اجتماعی و عاطفی از افراد معتاد وکمک به آنان برای ترک مواد مخدر از جذب شدن آنها به خرده فرهنگهای تهاجمی و بزهکار جلوگیری می نماید. با این وجود در جهت بالا بردن اعتبار بیرونی تحقیق پیشنهاد می گردد در جوامعی دیگر، تحقیقاتی مشابه تحقیق حاضر صورت بگیرد.
تبیین سوء مصرف مواد مخدر در پرتو نظریه خرده فرهنگ ها با تاکید بر رویکرد پیشگیرانه
منبع:
رهیافت پیشگیری از جرم دوره سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
115 - 142
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ناگفته پیداست که علت شناسی جرائم در جرم شناسی با هدف کمک به پیشگیری از جرم و درمان آن صورت می گیرد. اعتیاد به مواد مخدر نیازمند شناسایی همه جانبه و دقیق زمینه ها و علل ارتکاب اعتیاد است و باید به چرایی ارتکاب این جرم توجه شود. یکی از نظریه هایی که در حیطه پژوهش های جرم شناسی و جامعه شناسی جنایی از آن در تبیین اعتیاد و پایداری آن استفاده می شود، نظریه هایی هستند که وجود خرده فرهنگ جرم و یا انحراف را میان گروهی از افراد ریشه یابی می کنند و دارای چهار مؤلفه پایگاه اقتصادی - اجتماعی، یادگیری، عملکرد نهادهای جامعه پذیر و نگرش محرومیت نسبی هستند . روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی – تحلیلی است. مبانی نظری پژوهش با استفاده از اسناد و داده های کتابخانه ای و داده های میدانی، با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شد. تحلیل داده ها به دو شیوه آمار توصیفی و استنباطی انجام شد. یافته ها و نتایج: براساس یافته های پژوهش مشخص شد که الگوی مصرف مواد مخدر در میان جوانان تغییر یافته است و مصرف انواعی از مواد مخدر در میان گروهی از جوانان، تبدیل به هنجار شده و به عنوان جزئی از زندگی روزمره پذیرفته می شود و تنها در پرتو فهم فرایند عادی شدن است که می توان، برنامه های پیشگیرانه سنجیده ای را اجرا کرد.
خرده فرهنگ لوطی ها و تجربه طرد اجتماعی (مطالعه ی موردی لوطی های شهر خرم آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۸
105 - 145
حوزههای تخصصی:
لوطی ها در شهر خرم آباد در حاشیه ها و محلات پایین سکونت دارند و به مشاغل و فعالیت های فرودستانه مشغول اند. فرهنگ کلیِ جامعه با به-حاشیه راندن این خرده فرهنگ از آن یک دیگریِ فرودست ساخته است که توان انطباق خود با تحولات جامعه مدرن را ندارد. پرسش این است که لوطی ها این طردشدگی اجتماعی را چگونه در متن خرده فرهنگ خود تجربه می کنند. پژوهش حاضر با اتکا به نظریه خرده فرهنگ مکتب بیرمنگام و با به کارگیری روش مردم نگاری انتقادی کوشیده است تا تجربه طرد اجتماعی نزد لوطی های شهر خرم آباد را تحلیل کند. از طریق مصاحبه فردی روایت های بیست نفر از لوطی های این شهر از تجربه طرد اجتماعی گزارش و از طریق تحلیل مضمونی تفسیر شده است. طبق روایت لوطی ها، آن ها بیش از هر چیز از روابط همسایگی، مشارکت اجتماعی، میدان های آموزشی و ورزشی و از قلمرو سبک زندگیِ مدرن طرد شده اند. و علل این طرد بسته به موقعیت می تواند اصرار بر تداوم پیشه مطربی، فقر بین نسلی، تحقیر اجتماعی، تلقی ذات گرایانه از لوطی بودن، تابوی ناپاکی، کلیشه های رایج، نداشتن اصالت عشیره ای و نوع بازنمایی رسانه ای باشد. این طردشدگی در زندگی لوطی ها واجد پیامدهای گوناگون است، از جمله فرودستی اقتصادی، منع ازدواج های برون گروهی، مهاجرت به شهرهای دیگر، سرخوردگی از پیشه نوازندگی، انزجار از فرهنگ کلیِ جامعه، کتمان هویت خویش و احساس زائد بودن. در چنین وضعیتی، لوطی ها راه چاره را در مقاومت های خرده فرهنگی می بینند،
خرده فرهنگ های دهه شصت و چگونگی بازنمایی پارودیک آن در سینمای دهه نود ایران (مورد کاوی: نهنگ عنبر، مصادره، هزارپا)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
27-37
حوزههای تخصصی:
در سالیان اخیر خرده فرهنگ های دهه شصت مورد توجه فرهنگ پژوهان و جامعه شناسان قرار گرفته است. دهه ای که به واسطه رویدادهای مهم تاریخی و اجتماعی اش دهه ای مهم در تاریخ معاصر ایران به شمار می آید. در این میان و در راستای تولیدات فرهنگی با موضوعات و مضامین این دهه، در سینمای دهه نود ایران نیز مجموعه فیلم های کمدی پدید آمده اند که تمرکز خود را بر بازنماییِ پارودیک خرده فرهنگ های این دهه گذارده و با استفاده از عناصر و رمزگان مشترک آنها توانسته اند تا رابطه ای موثر و مقبولی با مخاطبان برقرار کنند؛ ادعایی که محبوبیت و فروش بالای این فیلم ها صحه ای بر آن است. از این رو آثار مذکور بستری مناسب برای مطالعه خرده فرهنگ ها و تامل در چرایی و چگونگی این خوانش پارودیک ایجاد کرده است. این پژوهش در تحلیل اجتماعی خرده فرهنگ ها ابتدا از دیدگاه دیک هبدیج بهره می گیرد و در ادامه از آرای لیندا هاچن در مطالعات پارودی و تقسیم بندی سینمایی دن هریس در رابطه با انواع پارودی سود جسته است. در این پژوهش سعی می شود با تمرکز به سطوح معنایی این آثار و استفاده از زمینه های تاریخی و عناصر بصری خرده فرهنگ ها؛ به ویژگی های این نگاه پارودیک پرداخته شود. پژوهش می کوشد نشان دهد که چگونه اتخاذ آگاهانه شیوه بازنمایی پارویک، امکان خوانش انتقادی خرده فرهنگ های این دهه را برای فیلمسازان فراهم کرده است.
واکاوی فرآیند تأویل در معماری خُرده فرهنگ از منظر نشانه شناسی اومبرتو اکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر فهم چگونگی تأویل بناهای معماری خرده فرهنگ ها از طریق بسط رویکرد نشانه شناسی اومبرتو اکو به این حوزه است. پارادایم این پژوهش تفسیری است و قصد دارد پدیده معماری خرده فرهنگ ها را با دقت تفسیر کند و بر اساس تحلیل مفاهیم و نظریه پیش رفته است. تحلیل ها نشان دادند تأویل بناهای معماری در خرده فرهنگ ها به سه دلیل با تأویل بناهای معمول متفاوت است: اول. در رمزگان فرآیندی، نحوی و معنایی. در رمزگان فرآیندی عناصر رمزگان سیستمی اول به رمزگانِ سیستمی ناشناس پیوند زده می شود. این ناشناس بودن شکل گیری تأویل را به تأخیر انداخته و به همین دلیل این امکان را می یابد که ظاهری خلاقانه به خود بگیرد. در رمزگان نحوی این امکان وجود دارد که همنشینی متفاوتی از اجزاء معماری شاهد باشیم. در رمزگان معنایی معمولاً صورت های بیانی فرهنگ اکثریت و فرهنگ اقلیت تلفیق شده و به صورت محتوایی خرده فرهنگ دلالت داده می شوند. دوم. دانشی که براساس آن دال ها به مدلول هایی در ذهن مخاطب دلالت کند، خرده فرهنگ پشتوانه تاریخی ندارد و به همین دلیل جز برای جمعیت اندک مردم گروه اقلیت برای دیگران مبهم و گنگ خواهد بود و تنها با مطالعات تاریخی و فرهنگ شفاف خواهد شد. سوم. شناخت اصول و معیارهای خرده فرهنگ براساس صورت های بیانی و محتوایی است.
کارکردهای رسانه ای موسیقی رپ در چارچوب خرده فرهنگ هیپ هاپ (مورد مطالعه: رپ زیرزمینی فارسی در دهه های هشتاد و نود شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره چهارم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
89 - 108
حوزههای تخصصی:
در جهان کنونی «موسیقی» رسانه ای تاثیرگذار و یک کالای پرمصرف فرهنگی محسوب می شود. موسیقی به واسطه جذابیت های سمعی و تهییج روانی افراد، اثرات روحی و روانی موثر و ماندگاری ایجاد می کند. در سال های اخیر، موسیقی «رپ» به عنوان ابزار رسانه ایِ خرده فرهنگِ «هیپ هاپ»، طرفداران زیادی را جذب خود کرده که عمدتاً در تنش و یا تضاد با فرهنگ غالب جوامع حرکت می کند و از این حیث به آن موسیقی زیرزمینی نیز گفته می شود. این نوع موسیقی سعی می کند با خیابانی ترین کلمات، عامی ترین افراد جامعه را تهییج و جذب نمایند. این نوع از رسانه در متن ها و فرامتن های خود انواعی یافته و کارکردهای متفاوتی را برای شنوندگان مهیا می کند که مقاله حاضر به دنبال پاسخ به این سئوال است که کارکردهای رسانه ای موسیقی رپ زیرزمینی فارسی در دهه های 80 و 90 شمسی چگونه است و با چه مضامینی خودش را ترویج می کند؟ برای رسیدن به پاسخ، از روش کیفی تحلیل مضمون استفاده شد و متن آهنگ های رپ 4 خواننده زیرزمینی و معروف این حوزه در 20 سال اخیر که قریب به ۹۲ آهنگ و ۶۵۷۴ کلمه بود، کدگذاری و تحلیل گردید که در نهایت به این نتیجه رسیدیم که مضامین کارکردی این متن ها، بیشتر حول آگاه سازی، اطلاع رسانی، انتقال ناآگاهانه و آگاهانه فرهنگ، تعلق اجتماعی و همبستگی اجتماعی بوده است.
بررسی تأثیرات سبک زندگی ورزشی بر تغذیه ورزشکاران: مطالعه موردی دانشجویان دختر رشته تربیت بدنی در دانشگاه گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از این عوامل تأثیرگذار بر سبک زندگی، نهادهایی مانند دانشگاه است که با آموزش های خود به دانشجویان، در سبک زندگی آنها تأثیرگذار است. دانشجویان رشته تربیت بدنی که سابقه ورزشی نیز دارند، در معرض این سبک زندگی قرار می گیرند؛ این تأثیرگذاری در عرصه های مختلفی بروز می کند و یکی از این عرصه ها تغذیه است. در این پژوهش تأثیرگذاری این سبک زندگی بر تغذیه دانشجویان تربیت بدنی بررسی می شود. تغذیه می تواند عاملی فراتر از سیری باشد و در گروه ورزشکاران کارکرد هویتی و متمایزسازی نیز داشته باشد؛ بنابراین در مرحله بعدی به بررسی دیدگاه این افراد در مورد غذا، چگونگی انتخاب غذا و دلایلشان پرداخته شده است. از میان دانشجویان دختر تربیت بدنی دانشگاه گیلان با خصوصیات مورد نظر این پژوهش، با استفاده از نمونه گیری انباشتی، 15 نفر انتخاب و مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافته است. سپس متن مصاحبه ها تحلیل محتوا شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که دانشجویان دختر تربیت بدنی دانشگاه گیلان سبک زندگی ورزشی دارند و تغذیه شان از این سبک زندگی متأثر است. کیفیت این تأثیرگذاری و موانع آن در بخش یافته ها بیان شده است. علاوه بر آن، با توجه به مصاحبه های انجام شده، غذا نقشی مؤثر در عضویت در گروه ورزشکاری دارد و دانشجویان برای اینکه خود را ورزشکار بدانند، سعی در پیروی از تغذیه خاصی دارند.
مصرف موسیقی رپ به مثابه خرده فرهنگ معارض (مورد مطالعه: دانش آموزان دبیرستان های شهر همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مصرف موسیقی رپ در میان نوجوانان و جوانان پدیده رایجی است؛ بخش قابل توجهی از اوقات فراغت آن ها را به خود اختصاص داده و جزء اصلیِ برسازنده سبک زندگیِ خرده فرهنگی آن ها است. پژوهش حاضر می کوشد شیوه های مصرفِ خرده فرهنگی این پدیده را در میان دانش آموزان دبیرستان شهر همدان به شیوه ای کیفی مطالعه کند. نمونه ها به شیوه ای هدفمند انتخاب شده اند و با آن ها مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته انجام شده است. تحلیل مضمونی داده های حاصل از مصاحبه ها بیانگر آن است که شیوه های مصرفِ خرده فرهنگی موسیقی رپ در میان دانش آموزان دبیرستان را می توان ذیل شش مضمون محوری دسته بندی کرد: ابراز عواطف و هیجان زدگی، برقراری ارتباط، بازنمایی خود، تفنن و سرگرمی، محدودیت گریزی و رؤیاپردازی، و پس زدن دیگریِ بزرگ. سه مضمون اول دلالت بر آن دارند که دانش آموزان این ژانر موسیقایی را در خدمت دستیابی به نوعی رهایی ایجابی مصرف می-کنند و می کوشند به میانجی مصرف این موسیقی معناها و امکان هایی در زندگی شخصی و عمومی خود بیافرینند. اما سه مضمون دوم ناظر به نوعی رهایی سلبی هستند، یعنی رهایی از قیود، الزام ها و موانعی که فضاهای نمادین موجود بر حیات روزمره دانش-آموزان تحمیل می کند. مصرف موسیقی در این جا دستمایه ای ست برای گریز و مقاومت و طفره روی. می توان گفت که مصرف موسیقی رپ در میان دانش آموزان فعالیت روزمره ای است که از ناهمگونی و شکاف بین جهان رویایی و جهان واقعی زندگی آن ها تغذیه می کند.
سوژه سیاه پوش: رویکردی پدیدارشناسانه به پدیده سیاه پوشی پسران شهر ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
مطالعه حاضر برآن است تا با هدف دستیابی به شناخت سوژه سیاه پوشی: رویکردی پدیدارشناسانه به پدیده سیاه پوشی پسران شهر ایلام بپردازد. ضرورت دارد تا پژوهش در قالب پارادایم کیفی انجام پذیرد و روش قالب آن پدیدارشناسی و از روش تحلیل تماتیک در جهت تحلیل داده ها بهره گرفته شود. در جهت دستیابی بهتر به اطلاع رسان ها از نمونه یابی زنجیره ای و از مصاحبه نیمه ساختمند به عنوان ابزار گرداوری اطلاعات استفاده شده و پس از مصاحبه با 24 نفر بر اساس اصل بسندگی اشباع نظری حاصل شد. یافته ها بیانگر این مسئله است که پسران مورد مطالعه از نظر تیپ شخصیتی اقتدار طلب می باشند، از نظر اجتماعی دچار طرد اجتماعی شده اند، از نظر اعتقادی، دین ستیز و از نظر سیاسی، سلطه ستیزند و همه این موارد نشأت گرفته از نظام تقسیم کار اجتماعی نابهنجار است که سبب گشته افرادی از این دست از رویه کلی حاکم بر جامعه فاصله بگیرند. نتیجه نهایی حاصل از یافته ها این است که سیاه پوشی یک معلول اجتماعی است نه علت. پس، برای مواجهه با آن باید علت را شناخت نه با معلول به مبارزه پرداخت.
شناسایی خرده فرهنگ های حاکم در سکونتگاه های غیر رسمی در شهرک باهنر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۵
127 - 160
حوزههای تخصصی:
مهمترین هدف این پژوهش، شناسایی خرده فرهنگ های حاکم، اولویت بندی آنها با توجه به تأثیرگذاری بر منطقه و تحلیل نقش کیفی هریک از شاخص ها بر وضعیت اجتماعی شهرک باهنر مشهد با استفاده از تحلیل مصاحبه در نرم افزار تحلیل متن مکس کیودا و نرم افزار آماری SPSS است. روش به کار گرفته شده، ترکیبی موازنه است که در آن برداشت اطلاعات به روش کیفی (مصاحبه نیمه ساختار یافته ,متن کاوی) و تحلیل آنان براساس روش های کمی (پرسشنامه)به دست آمده است.روش نمونه گیری به شکل کیفی- هدفمند و با استفاده از نظرات کارشناسی 13 نفر از خبرگان اجرایی و علمی نهادهای مرتبط با شهرک باهنر که سابقه فعالیت یا کار پژوهشی داشته اند جمع آوری و تنظیم شده است و داده های کیفی به دست آمده وارد نرم افزار مکس کیودا می شود، تا بنا به محتوای متن به دست آمده؛ کدگذاری و طبقه بندی شوند، پس از این مرحله، محتوا در قالب مؤلفه های اصلی، فرعی و شاخص ها استخراج می شود. برای روایی کار و استناد به مصاحبه های انجام شده، از آزمون توافق کوهن استفاده شده است. ضریب به دست آمده برابر با 0.614 و سطح معناداری 0.00 است که توافق ضمنی مؤلفه ها را نشان می دهد و در نهایت مؤلفه های مستخرج شده از مراحل قبل، در قالب پرسشنامه تنظیم و در اختیار کارشناسان مرحله قبل قرار میگیرد تا ضریب اهمیت هریک از مؤلفه ها را در شهرک باهنر نشان دهند. پرسشنامه های به دست آمده در نرم افزار SPSS24 وارد و با آزمون اولویت بندی فریدمن تحلیل می شود. با توجه به یافته های به دست آمده می توان ادعا کرد که مهمترین مؤلفه های تأثیر گذار بر وضعیت فرهنگی حاکم بر شهرک شهید باهنر مشهد به ترتیب، مؤلفه های اجتماعی، گزاره ای، ارزشی و نگرشی اند.در واقع هنجارهای اجتماعی بیشترین تأثیر و دیدگاه های نگرشی، کمترین تأثیر را داشته اند. مهمترین خرده فرهنگ های فرعی نیز به ترتیب اهمیت در زمینه نگرش و سبک زندگی (میانگین آزمون فریدمن 3.05)، پذیرش اجتماعی(2.98)، هیجان خواهی(2.91)، عدم تمایل به آینده (2.90)، مشارکت جویی(2.69)، لذت جویی(2.68) و مسئولیت پذیری (2.32) اند. در نهایت یافته های تحقیق در قالب تحلیل های کیفی(هرمونتیک) تفسیر شده اند.
فرهنگ سیاه پوشی و بازنمایی ارزش ها (مطالعه پسران سیاه پوش ایلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
109 - 126
حوزههای تخصصی:
با توجه به شکل گیری و تقویت سبک ها و خرده فرهنگ های خاص در جامعه شهری ایران، پژوهش حاضر با هدف مطالعه پدیده سیاه پوشی به عنوان ابزاری فرهنگی برای نمایش ارزش ها در بین پسران سیاه پوش ایلامی صورت پذیرفته است. رویکرد پدیدارشناسی چارچوب متدیک جهت دهنده پژوهش است؛ برای گردآوری داده ها از تکنیک مصاحبه عمیق و برای تحلیل داده ها از تحلیل تماتیک بهره گرفته شده است. جامعه هدف پسران سیاه پوش شهر ایلام می باشد و از نمونه یابی زنجیره ای در جهت دستیابی بهتر به اطلاع رسان ها بهره گرفته شده است و پس از مصاحبه با 24 نفر بر اساس اصل بسندگی اشباع نظری اتفاق افتاد. نتایج به دست آمده بیانگر آن هستند که سیاه پوشان بیش از آنکه خود عامل اثرگذار در فرایند زندگیشان بوده باشند معلول شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه هستند . جامعه ای که سازوکار های لازم برای ایجاد همنوایی را از آنها سلب و نوعی طغیان درونی را در وجودشان به ارمغان نهاده تا از طریق رفتار های کجروانه و چالش زا، مسیر اصلی را دچار خدشه و مسیری تازه از حیات اجتماعی و لو پرمخاطره را برای خود ترسیم سازند تا از این طریق آمال و امیال سرکوب شده خود را جویا شوند.
مطالعه انسان شناسی مدیریت بدن زنان با تاکید برجراحی (بای پس معده) درمنطقه ۲ تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
141 - 162
حوزههای تخصصی:
در دوره جدید مدیریت بدن به واسطه جهان گستری مدرنیته، از اهمیت زیادی در بین بانوان برخوردارشده است. دغدغه های زنان در خصوص تناسب اندام و روابط اجتماعی با دیگران و قضاوت های آن ها درباره خودشان افزایش یافته است. الگوبرداری از نمونه های رسانه ای و تکنولوژی که منجر به ظهور فرهنگ مصرفی جدید شده است، موج نوینی از تمایلات و اقدامات زنان را در تنظیم و مدیریت بدن شکل داده است. هدف مقاله حاضر، بررسی نقش جراحی های زیبایی در مدیریت بدن در بین زنان مراجعه کننده برای جراحی بای پس معده است. در بخش روش، محوریت تحقیق، مطالعات کیفی و توصیفی تحلیلی و ابزار برای گردآوری داده ها، مشاهده مستقیم و مصاحبه عمیق بوده است. در بخش نظری از مکتب فرهنگ و شخصیت با تاکید بر نظریه های جنسیت مارگارت مید و داغ ننگ گافمن همچنین مکتب کارکردگرایی با تاکید بر نظریه نیاز مالینوفسکی استفاده شده است. نتایج نهایی پژوهش حاکی از آن است مدیریت بدن نشان دهنده اعتقادات درونی، تصورات ذهنی، هویت جنسی و فرهنگی فرد می باشد. برخی از افراد در مدیریت بدن با رژیم غذایی، تغییر شیوه زندگی، دارو-درمانی و روان-درمانی ناموفق بوده اند. در فرهنگ مدیریت بدن دسترسی به شبکه های ارتباطی، فشارهای هنجاری و پایگاه های اقتصادی-اجتماعی در انجام این عمل موثر بوده اند. لذا فناوری های مدرن و فرهنگ ظاهرگرایی در زنان به منظور رسیدن به اندام مناسب به منزله داشتن احساس رضایت شخصی و اعتماد به نفس بوده است. خرده فرهنگ های شکل گرفته در جریان جراحی های لاغری و خودآرایی که ناشی از تغییر سبک زندگی امروزی می باشد نیز نقش موثری در ارزش های اجتماعی زنان و تجسم زنانگی ایفاءکرده است. جراحی بای پس معده روشی برای درمان چاقی، پیشگیری برخی از بیماری های مرتبط، خودنمایی و بهبود کیفیت زندگی می باشد.
مطالعه خرده فرهنگ هم باشی در کلان شهر تهران (شرایط، زمینه ها و پیامدها)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۸ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۱
320-279
حوزههای تخصصی:
در طی سالهای اخیر هنجارها و ارزشهای حاکم بر زندگی خانوادگی در سراسر جهان تغییر یافته است، جامعه ما نیز در این زمینه تحولات گسترده ای را تجربه کرده است ازجمله آنها می توان به شکل گیری خرده فرهنگ هم باشی در کلان شهر تهران اشاره کرد. این شیوه تعامل بین دو جنس شاید در ممالک دیگر امری عادی باشد، اما در جامعه ما به عنوان یک شوک فرهنگی در نظر گرفته می شود. این مقاله در پی مطالعه خرده فرهنگ هم باشی و برخی آثار آن در شهر تهران است. روش: این پژوهش با روش تحقیق کیفی و مصاحبه های عمیق در بین نمونه ای متشکل از 20 نفر از افرادی که تجربه زیسته هم باشی در شهر تهران را دارند به انجام رسیده است. یافته ها: مقوله ها و زیرمقوله های استخراج شده نشان داد که فردگرایی، بازاندیشی، تفاوت نسلی، فاصله بین بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی، هزینه-سود به عنوان شرایط علی، مهاجرت شغلی-تحصیلی، سبک زندگی، تقدس زدایی از ازدواج به عنوان شرایط زمینه ای، آشنایی با زندگی هم باشی افراد دیگر و تجربه دوستی با جنس مخالف به عنوان شرایط مداخله گر و بازتعریف نقشهای جنسیتی و اعتقاد به برابری در بین زوجهای هم باش به عنوان راهبردها (استراتژی) مشخص شده است. پیامدهای زندگی هم باشی بر اساس نتایج این پژوهش به دو دسته فردی و اجتماعی قابل تقسیم است. داغ ننگ، آسیب پذیری دختران، بی ثباتی در زندگی هم باشها به عنوان پیامدهای فردی، کاهش تعاملات اجتماعی، کاهش کارکرد خانواده به عنوان پیامدهای اجتماعی در نظر گرفته شده است. بحث: گرایش به سمت خرده فرهنگ هم باشی به موازات حرکت جامعه به سوی مدرنیته و گسترش ارتباطات و تحولات فرهنگی ناشی از آن بوده است و در افراد هم باش، دل بستگی و تعهدی که باید نسبت به ارزشهای پذیرفته شده در جامعه باشد کمرنگ شده است؛ بنابراین می توان گفت، رشد فردگرایی و عقلانیت در بین افراد جامعه، بازتولید نشدن ارزشهای نسل قبل در بین نسل جدید، بازاندیشگی در بین نسل جوان و... در کاهش اهمیت ازدواج و علاقه مندی به شیوه های جدید ارتباط بین زن و مرد تأثیرگذار است.
انفعال مخاطب درنظریه صنعت فرهنگ و تقابل مکتب بیرمنگام با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم خبری سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۸
1 - 18
حوزههای تخصصی:
مکتب فرانکفورت و در راس آن تئودورآدورنو و ماکس هورکهایمر ، درتبیین های نظری خود، براین اصل تاکید دارندکه عدم تحقق پیش بینی های کارل مارکس در مورد وقوع انقلاب های سیاسی و اجتماعی در کشورهای برجسته ی سرمایه داری به دلیل حاکمیت عقلانیت ابزاری و انحراف طبقه ی کارگر از منافع خود به واسطه ی صنایع فرهنگی است.مخاطب رسانه های ارتباط جمعی از نظر عمده ی اعضای مکتب فرانکفورت در برابر پیام های سلطه آمیز، بی دفاع و منفعل هستند و از این رهگذر آنان در فرهنگ توده ای ادغام می شونداما در مقابل، مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام، بر امکان وجود صوری از مقاومت، توسط جامعه باور دارد. دیک هبدایج و استوارت هال، دو تن از پژوهشگران برجسته ی این مکتب هستند. هبدایج بر امکان مقاومت خرده فرهنگی در برابر طبقات مرفه از سوی طبقه ی کارگرتاکید می کند و مخاطب رسانه ها را برخلاف آدورنو، منفعل نمی داند. استوارت هال نیز در عین پذیرش وجود سلطه، به صوری از مقاومت در جامعه اعتقاد دارد.ازنظراو پیام های رسانه ها لزوما، به همان گونه که فرستنده ی پیام رمزگذاری می کند، رمزگشایی نمی شود.
بررسی رابطه سرمایه فرهنگی با خرده فرهنگ های جوانان در شهر یزد
منبع:
فرهنگ یزد سال ۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۳
85 - 112
حوزههای تخصصی:
امروزه سرمایه فرهنگی به عنوان یکی از مهمترین سرمایه های هر کشورشناخته می شود و جوانان به عنوان اصلی ترین گروه جامعه نقش قابل توجهی در دریافت این سرمایه دارند چرا که میتواند گامهای موثری در جهت ایجاد و البته اصلاح سلایق و گرایش آنان نسبت به خرده فرهنگهای جامعه داشته باشد. اصلی ترین هدف پژوهش بررسی رابطه سرمایه فرهنگی با گرایش به خرده فرهنگهای جوانان میباشد. مبانی نظری پژوهش با استفاده از نظریات بوردیو، کوهن تدوین شده است. این پژوهش در دو بخش اکتشافی و توصیفی انجام شده که ابتدا در بخش اکتشافی به منظور ساختن ابزار مناسب و شناخت خرده فرهنگهای مختلف جوانان شهر یزد به انجام مصاحبه کیفی با 20 نفر از جوانان پرداخته شده و پس از شناسایی گونه های خرده فرهنگ و ساختن ابزار مناسب پژوهش به شکل پیمایشی اجرا گردید. در بخش پیمایشی حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 385 نفرتعیین گردید که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحلهای انتخاب شدند. یافته های پژوهش نشان داد که سرمایه فرهنگی جوانان یزدی در سطح پایینی قرار دارد و سرمایه فرهنگی با خرده فرهنگهای سخن گفتن، پوشاک و آرایش، ارزش و هنجار، فیلم و موسیقی رابطه معناداری دارد.
گونه شناسی پلتفرمی رسانه های اجتماعی در پذیرش تفاهم فرهنگی
منبع:
مطالعات دینی رسانه دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۳
66 - 86
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر ارائه معیار تعیین ظرفیت پذیرش تفاهم فرهنگی در رسانه های اجتماعی است.روش شناسی پژوهش: گردآوری داده ها به شیوه مطالعات کتابخانه ای انجام گرفته و از رویکرد تحلیلی-توصیفی در پردازش داده ها استفاده شده است.یافته ها: تحقیق حاضر بستر تعاملی ارائه شده در پلتفرم های رسانه های اجتماعی را که در قالب ویژگی ها و امکانات مختلف نمود می یابد، به مثابه امکانی برای تعامل میان فرهنگ ها معرفی نموده و برای آن نقشی آغازگر در فرایند تفاهم فرهنگی قائل است. همچنین با نگاه به الگوی لانه زنبوری رسانه های اجتماعی، به گزینش مشخصه های مرتبط با تفاهم فرهنگی و توضیح آن ها اقدام شده است.بحث و نتیجه گیری: ارائه عناصر تعیین کننده در شناخت و گونه شناسی ظرفیت پلتفرمی رسانه های اجتماعی در ایجاد یا نفی تفاهم فرهنگی را می توان از نتایج پژوهش حاضر دانست.
انزوای اجتماعی ادراک شده و وابسته های آن در میان فرزندان شهدای جنگ تحمیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به طرح و بحث ابعاد انزوای اجتماعی ادراک شده در بین فرزندان شهدای جنگ تحمیلی به عنوان گروه اجتماعی کمتر شناخته شده می پردازد.با بررسی روایت های منتشرشده آنان در کتاب زندگی ما و نیز قسمت هفتم پادکست رادیو مرز، از تجربه زیسته شان از اعزام و غیبت پدر تا دوران پس از شهادت با به کارگیری روش تحلیل سند، موضوع انزوای اجتماعی را به عنوان پدیده ای تاریخ مند مطرح می سازد.یافته ها نشان می دهد تجربه کودکی متمایز از سایر همسالان تحت تأثیر حادثه مهم زندگی یعنی شهادت پدر و پیامدهای آن نظم جدیدی را بر خانواده حاکم ساخته که ارتباط اجتماعی آنان را در معرض چالش قرار داده است. تألم حاصل از این تجارب در کنار سیطره تصورات قالبی مبنی بر برخورداری مالی، معیشتی بر رنجششان افزوده و آنان را به سیاست ورزی های غیررسمی در شکل خلوت گزینی و روابط محدود سوق داده است. همچنین اتخاذ و اجرای سیاست های رسمی تفکیک اجتماعی که در قالب سکونتگاه، مدرسه و خدمات آموزشی، برنامه های فراغتی و مانند آن در دهه های گذشته، در گذر زمان موجب تعمیق انزوای اجتماعی آنان شده است.استیگما تنها قابل تقلیل به موضوع دانشگاه نیست و به مثابه پدیده اجتماعی حاصل برهم کنش تفکیک اجتماعی و نیز تصورات قالبی دانسته می شود که روند طردشدگی آنان را موجب شده و استمرار بخشیده است. این طردشدگی بر زندگی آتی آنان در دوران کهنسالی نیز که به شدت ارتباطات اجتماعی را می طلبد، سایه می افکند و یقیناً به ضرر آنان تمام می شود.