مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
اعضای هیات علمی
حوزه های تخصصی:
اهداف: برنامه درسی یکی از عناصر یا خرده نظامهای اصلی آموزش عالی هستند که نقش تعیینکننده و غیر قابل انکاری را در راستای تحقق اهداف و رسالتهای دانشگاهها ایفا میکنند. هدف این مطالعه بررسی دیدگاههای دانشجویان و اعضای هیئت علمی دانشکده پزشکی قم درباره وضعیت موجود برنامه درسی مقطع علوم پایه بود.
روشها: این پژوهش توصیفی روی 107 دانشجو و 20 نفر از اعضای هیئت علمی دانشکده پزشکی قم در سال 90-1389 که به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند، انجام شد. ابزار گردآوری دادهها پرسش نامهای محققساخته شامل اطلاعات جمعیت شناختی و ارزیابی نگرش دانشجویان نسبت به برنامه دروس مقطع علوم پایه (بافت شناسی، فیزیولوژی، ژنتیک، میکروب شناسی، ایمنی شناسی، آسیب شناسی) در مقیاس لیکرت بود. دادهها با روش های آماری توصیفی و آزمون T مستقل به کمک نرمافزار SPSS 15 انجام شد.
یافتهها: بیشتر دانشجویان مورد مطالعه نسبت به برنامههای درسی در حال اجرای مقطع علوم پایه تا حدودی رضایت داشتند و تفاوت معنیداری بین دختران و پسران وجود نداشت (05/0
نتیجهگیری: بین دیدگاه دانشجویان پزشکی و اعضای هیئت علمی انطباق و همسانی وجود دارد و بین نظرات دختران و پسران دانشجوی رشته پزشکی تفاوتی وجود ندارد. همچنین دانشجویان از سطح دانش و مهارت های تخصصی خود در محیط آموزش بالینی رضایت دارند.
دیدگاه اعضای هیات علمی و دانشجویان رشته پزشکی درباره برنامه درسی مقطع علوم پایه
حوزه های تخصصی:
اهداف: جوهره اصلی فعالیت هر موسسه آموزشی، برنامه درسی آن است و برنامه درسی وسیلهای برای انتقال اطلاعات است. هدف این مطالعه، بررسی دیدگاههای دانشجویان و اعضای هیات علمی دانشکده پزشکی قم درباره وضعیت موجود برنامه درسی مقطع علوم پایه در راستای تعیین میزان رضایت دانشجویان بود.
روش ها: در این پژوهش توصیفی، جامعه آماری 107 نفر دانشجو و 20 نفر اعضای هیات علمی دانشکده پزشکی قم در سال 90-1389 بودند و بهدلیل محدود بودن جامعه، حجم جامعه و نمونه برابر بود. ابزار گردآوری دادهها پرسش نامه محققساخته براساس مقیاس لیکرت بود. تجزیه و تحلیل دادهها با روشهای آماری توصیفی و استنباطی به کمک نرمافزار SP SS 15 انجام شد و با توجه به ماهیت سئوالهای پژوهش از آزمون T تکنمونهای استفاده شد.
یافته ها: 4/46% نمونهها مذکر و 6/53% مونث بودند. 70% دانشجویان پزشکی عمومی قم نسبت به برنامههای درسی در حال اجرای مقطع علوم پایه تا حدودی رضایت داشتند و تفاوت معنیداری بین نظرات دختران و پسران وجود نداشت (05/0
p ).
نتیجه گیری: از نظر دانشجویان پزشکی و اعضای هیات علمی دانشکده پزشکی قم ، ارایه برنامه درسی در مقطع علوم پایه مطابق با استانداردهای آموزش پزشکی است و اکثر دانشجویان نسبت به برنامه های درسی در حال اجرای مقطع علوم پایه تا حدودی رضایت دارند. از نظر دانشجویان، توجه به نیازهای موجود در آموزش بالینی، نقش موثری در ارتقای کیفیت برنامه درسی مقطع علوم پایه دارد.
کیفیت تدریس اعضای هیات علمی بر اساس مقیاس مای کورس از دیدگاه دانشجویان
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف از مطالعه حاضر، بررسی کیفیت تدریس اعضای هیات علمی براساس مولفه های مقیاس مای کورس (مدیریت کلاس، رفتار مناسب کلاسی، تمرکز و حفظ توجه به درس، آماده کردن مرور و تمرین، مهارت های پرسشگری، استفاده از روش های مختلف آموزش، برقراری جو مثبت و میزان بیان راه بردهای حل مساله در کلاس) از دیدگاه دانشجویان بود.
روش ها: این پژوهش، مطالعه ای توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه دانشجویان دختر ترم هفتم و هشتم کارشناسی پیوسته دانشگاه شاهد در نیم سال دوم سال تحصیلی 90-1389 بود. 90 نفر از این دانشجویان به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات، از پرسش نامه مقیاس مای کورس استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی توسط نرم افزار آماری SPSS 20 انجام شد. با توجه به دامنه نمره گذاری گویه ها (صفر تا 5) و محاسبه نمره کلی مولفه ها برحسب این دامنه ها، میانگین فرضی جامعه 5/2 در نظر گرفته شد.
یافته ها: از دیدگاه دانشجویان، مولفه های میزان تحقق تکنیک های مدیریت کلاس، میزان حفظ رفتار مناسب، میزان آماده کردن مرور و تمرین، میزان نمایش مهارت های پرسشگری و مولفه میزان برقراری جو مثبت در کلاس از سوی اعضای هیات علمی در حد متوسط، مولفه های میزان تمرکز و حفظ توجه و میزان بیان راهبردهای حل مساله در حد بالا و مولفه میزان استفاده از روش های مختلف آموزش در حد پایین بود.
نتیجه گیری: کیفیت تدریس اعضای هیات علمی دانشگاه شاهد در بیشتر مولفه های مقیاس مای کورس (5 مولفه) از دیدگاه دانشجویان در حد متوسط ارزیابی می شود.
آسیب شناسی پژوهشی اعضای هیات علمی رشته های علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف: پژوهش حاضر با هدف آسیب شناسی پژوهشی اعضای هیات علمی رشته های علوم انسانی اجرا گردید.
روش: نوع تحقیق کاربردی و از نظر ماهیت پیمایشی بود.
یافته ها: یافته ها نشان داد ضعف مدیریت و سیاست گذاری پژوهشی، موانع توانمندسازی اعضای هیات علمی، ضوابط دست و پا گیر اداری، موانع شخصی، مسائل اجتماعی، مشکلات اقتصادی و کمبود امکانات پژوهشی از عوامل آسیب زای پژوهشی رشته های علوم انسانی هستند. از مشکلات جدی در دانشگاه های اهواز، فقدان ارتباط علمی قوی، جدی و کارآمد با دانشگاه های مطرح دنیا و مجامع بین المللی است. نبود ساختار و روابط صحیح درون سازمانی، ضعف قوانین و مقررات باعث سردرگمی و سرگردانی محققین می شود. عدم آشنایی با نرم افزارهای پژوهشی، عدم آشنایی کافی با تایپ و اصول نگارش پژوهش و عدم آشنایی با اصول مقاله نویسی)، مسائل شخصی(عدم تسلط کافی برای استفاده از منابع خارجی، بالا بودن موظفی تدریس، استخدام هیات علمی بدون توجه به توان پژوهشی آنها)، عوامل اجتماعی(عدم شفافیت جایگاه تحقیق و محقق، ناکافی بودن مشوق های معنوی مناسب از محقق، نبود زمینه فرهنگی برای فعالیت های علمی در جامعه، فراغ خاطر به علت تنش های خارج دانشگاه، اهمیت ندادن به محققان برجسته و عدم تقدیر مناسب از آن ها، پایین بودن جایگاه پژوهش در بین مسئولین دانشگاه، اجتماعی پژوهش های علوم انسانی) و مشکلات اقتصادی (ناچیز بودن درآمد حاصل از فعالیت های پژوهشی، پایین بودن حمایت مالی تحقیقات علوم انسانی، عدم تخصیص به موقع اعتبارات پژوهشی، کسر مالیات از قراردادهای پژوهشی، گران بودن هزینه تالیفات و نتایج پژوهشی و بودجه ناکافی پژوهش در تحقیقات علوم انسانی) انجام پژوهش قائل هستند.
نتیجه گیری: توجه به پژوهش نیازمند یک دید جامع، وسیع و همه جانبه است که توجه جدی تر، منعطف تر و عملی تر مدیران و مسولان دانشگاه ها و به طریق اولی، مدیران و مسولان ارشد وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و دانشگاه های آزاد اسلامی را می طلبد.
بررسی رابطه بین هوش فرهنگی با سازگاری شغلی و اعتماد سازمانی اعضای هیات علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده: هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین هوش فرهنگی با سازگاری شغلی و اعتماد سازمانی اعضای هیات علمی در سال تحصیلی 1391-1390 است. تحقیق حاضر از نوع توصیفی بوده و به شیوه همبستگی انجام گرفته است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه اعضای هیئت علمی دانشگاه شیراز است. که تعداد آن¬ها 350 نفر می¬باشد. از این تعداد 178 نفر با استفاده از جدول مورگان به¬عنوان حجم نمونه انتخاب شده¬اند. در این تحقیق از آمار توصیفی و استنباطی شامل فراوانی، درصد، درصد تراکمی، نمودارها، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و رگرسیون استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می¬دهد بین هوش فرهنگی با سازگاری شغلی رابطه معنی¬داری وجود دارد. هم¬چنین نتایج نشان داد که ارتباط معنی¬داری بین هوش فرهنگی با اعتماد سازمانی و بین سازگاری شغلی و اعتماد سازمانی وجود دارد اما رابطه بین ابعاد رفتاری هوش فرهنگی و اعتماد سازمانی معنی¬دار نبود. هم¬چنین رابطه بین ابعاد رفتاری هوش فرهنگی و سازگاری شغلی معنی¬دار نبود. براساس یافته¬های پژوهش تا حدود 26 درصد از روی متغیرهای مستقل هوش فرهنگی و اعتماد می¬توان سازگاری شغلی اعضای هیئت علمی را پیش بینی کرد.
نقش توسعه اعضای هیات علمی در ارتقاء مطالعات میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزش عالی به عنوان نظام پرورش نیروی انسانی متخصص و تولیدکننده دانش نقش مهمی در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر کشور دارد. این نقش به ویژه در توسعه انسانی کارآزموده کشورها و پرورش افراد متخصص به ویژه اعضای هیات علمی انکارناپذیر است. در این راستا می توان سند چشم انداز بیست سال آینده توسعه جامعه ایرانی را مورد نظر قرار داد. در این سند بر ضرورت توجه به پرورش نیروی انسانی، برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی تاکید شده است. از این رو می توان به نقش و اهمیت آموزش عالی در توسعه آینده این کشور پی برد. بنابراین ماهیت و کیفیت یک موسسه آموزش عالی در گرو کیفیت توان علمی اعضای هیات علمی آن می باشد. به عبارتی دیگر ارتقای دانشگاه ها از طریق ارتقای توانمندی های اعضای هیات علمی و ارتباط آنها با تغییرات تکنولوژیکی وتاثیرات آنها بر تدریس ویادگیری تسریع می گردد. از سوی دیگر پاسخ گویی به نیازهای نوظهور جوامع علمی مستلزم بهره مندی از مطالعات میان رشته ای است.
در این مقاله ابتدا به مفهوم و ماهیت توسعه اعضای هیات علمی پرداخته می شود وسپس حیطه های مطالعاتی مربوط به این حوزه مطالعاتی با تاکید بر علوم میان رشته ای مورد بررسی قرار می گیرد. همچنین رویکردهای جدید ونقش اعضای هیات علمی در ارتقاء مطالعات میان رشته ای مورد بررسی وتحلیل واقع شده ودر پایان راهکارهای مناسب برای ارتقا کیفیت علوم میان رشته ای ارائه می شود.
رابطه فرهنگ سازمانی و اخلاق حرفه ای؛ اعضای هیات علمی دانشگاه کاشان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: ترویج اخلاق حرفه ای در دانشگاه، در گرو تصور انسان از فرهنگ سازمانی دانشگاه است. فرهنگ سازمانی به عنوان یکی از عوامل مهم پیشرفت یا شکست سازمان ها شناخته می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و اخلاق حرفه ای اعضای هیات علمی در دانشگاه کاشان انجام شد.
روش ها: این مطالعه توصیفی- همبستگی در 260 عضو هیات علمی دانشگاه کاشان انجام شد و 110 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شدند. از 2 پرسش نامه فرهنگ سازمانی و اخلاق حرفه ای برای جمع آوری داده ها استفاده شد. تحلیل داده ها با آزمون های T تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون ، رگرسیون و تحلیل واریانس چندگانه و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 16 صورت گرفت.
یافته ها: میانگین مولفه فرهنگ سازمانی (78/0±20/4) و اخلاق حرفه ای (7/0±22/4) بالاتر از حد متوسط بود. از میان مولفه های فرهنگ سازمانی، تنها مولفه های ریسک پذیری (22/2=t؛ 03/0=p) و تیم گرایی (80/1=t؛ 045/0=p) قابلیت پیش بینی اخلاق حرفه ای اعضا را داشتند. تنها رابطه بین فرهنگ سازمانی و مولفه کرامت انسانی معنی دار بود (24/0=r؛ 02/0=p).
نتیجه گیری: فرهنگ سازمانی بر رفتار فردی، عملکرد سازمانی، انگیزش شغلی، خلاقیت و نوآوری، تعهد و اخلاق حرفه ای تاثیر می گذارد.
وضعیت استانداردهای اخلاق حرفه ای اعضای هیات علمی از دیدگاه دانشجویان پرستاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: اخلاق حرفه ای در زمره شایستگی های عام در نظام آموزش عالی است و رعایت استانداردهای آن می تواند در کیفیت فرآیند و برون داد این نظام موثر واقع شود. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت اخلاق حرفه ای اعضای هیات علمی از دیدگاه دانشجویان پرستاری انجام شد.
روش ها: در این پژوهش توصیفی پیمایشی، از میان 382 دانشجوی پرستاری در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم هر یک از مقاطع تحصیلی، 104 نفر انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه استاندارد اخلاق حرفه ای در 4 مولفه ""توانمندی های حرفه ای""، ""احترام و تعهد نسبت به دانشجویان""، ""احترام و تعهد نسبت همکاران"" و ""احترام و تعهد نسبت به سازمان"" جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های T تک نمونه ای و T مستقل انجام گرفت.
یافته ها: میانگین کلی اخلاق حرفه ای از دیدگاه دانشجویان 16/0±40/2 بود. بیشترین شکاف بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب در اخلاق حرفه ای کل و کمترین شکاف در مولفه احترام و تعهد نسبت به سازمان بود.
نتیجه گیری: دانشجویان پرستاری از وضعیت مولفه های اخلاق حرفه ای در دانشگاه و اعضای هیات علمی رضایت ندارند.
رابطه بین ویژگی های کارآفرینانه و مولفه های سازمان یادگیرنده؛ دانشگاه کاشان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: توجه به ویژگی های کارآفرینی از ضروریات زمان حاضر بوده و بستر مناسب برای پیاده سازی آن، بحث تبدیل دانشگاه ها به سازمان های یادگیرنده است. هدف از تحقیق حاضر، بررسی رابطه بین ویژگی های کارآفرینانه و مولفه های سازمان یادگیرنده در دانشگاه کاشان بود.
روش ها: در این تحقیق توصیفی- همبستگی، از بین اعضای هیات علمی دانشگاه کاشان در سال تحصیلی 91-1390 با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم و با استفاده از فرمول کوکران 98 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که در نهایت 95 نفر از آنها مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، دو پرسش نامه محقق ساخته سازمان یادگیرنده با 37 گویه و پرسش نامه کارآفرینی با 47 گویه بر اساس مقیاس پنج درجه ای لیکرت بود. تحلیل داده ها با آزمون های استنباطی ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی، T تک نمونه ای و تحلیل واریانس یک طرفه انجام شد.
یافته ها: میانگین ویژگی های کارآفرینی اعضای هیات علمی دانشگاه کاشان بالاتر از حد متوسط بود. بین همه ویژگی های کارآفرینانه و سازمان یادگیرنده همبستگی مثبت و معنی دار وجود داشت. بین میانگین ویژگی های کارآفرینی بر اساس وضعیت استخدامی، رشته تحصیلی و جنسیت تفاوت مثبت و معنی داری مشاهده شد، اما این تفاوت بر اساس مرتبه علمی معنی دار نبود. تمام مولفه های کارآفرینی یعنی توفیق طلبی (27%)، مرکز کنترل درونی (18%)، استقلال طلبی (35%)، تحمل ابهام (44%)، خلاقیت (21%) و ریسک پذیری (30%) از نظر اعضای هیات علمی دانشگاه کاشان قابلیت پیش بینی سازمان یادگیرنده را داشتند.
نتیجه گیری: بین ویژگی های کارآفرینی و سازمان یادگیرنده در دانشگاه از دیدگاه اعضای هیات علمی دانشگاه کاشان رابطه مستقیم وجود دارد.
بررسی ابعاد و مولفه های شایسته سالاری در مدیران و کارکنانِ موسسات آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم شایسته سالاری در مبانی سازمان و مدیریت، علاوه بر اینکه دربردارنده مشخصه هایِ نمودیِ انتخاب، انتصاب و نگهداری مدیران است، به طور مشخص شاملِ فاکتورهایِ کلیدی وسیعی است که هنوز در استقرار نظام شایسته سالار بر آن اتفاق نظر عمومی حاصل نیست. بر این اساس هر گونه تحلیل پیرامون ریشه ها، چالش ها و موانع آن، مطالعه ای گسترده و فراگیر را می طلبد. در نتیجه پژوهش حاضر با هدف بررسی ابعاد و مولفه های شایسته سالاری مدیران و کارکنان در یکی از موسسات آموزشی کشور، طرح ریزی و انجام شد. روش پژوهش در مطالعه حاضر از نوع توصیفی، اکتشافی و روش جمع آوری داده ها کتابخانه ای- میدانی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه اعضای رسمی و غیررسمی یکی از موسسات آموزشی کشور به تعداد 521 نفر بود که نمونه تحقیق با استفاده از جدول مورگان 220 نفر انتخاب شد. پایایی پرسشنامه ها به روش آلفای کرونباخ برای مولفه های ابعاد شایسته سالاری برابر 87/0 محاسبه و تایید گردید. همچنین استاندارد بودن پرسشنامه ها و هنجاریابی آن ها در پژوهش های داخلی، روایی آزمون را تأمین نمود. سپس جهت شناسایی ابعاد شایسته سالاری از تحلیل عاملی و روش مولفه های اصلی استفاده شد و از طریق تحلیل اکتشافی، 10 عامل اصلی شناسایی و از طریق تحلیل عاملی تاییدی، این 10 عامل مجدداً مورد تایید قرار گرفت. روش های آماری بi کار گرفته شده در این پژوهش از طریق نرم افزار LISREL و SPSS بود. هم چنین نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که تمامی شاخص های برازش مدل تایید می شوند و در بررسی ابعاد شایسته سالاری مشخص شد که بین میانگین برخی ابعاد در مدیران و کارمندان تفاوت معنی داری دیده می شود.
رابطه عملکرد آموزشی اعضای هیات علمی دانشگاه های علوم پزشکی با هوش اجتماعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: یکی از عواملی که نقش چشمگیری در موفقیت و عدم موفقیت افراد دارد، هوش اجتماعی است. اعضای هیات علمی باید برای بهبود یادگیری دانشجویان و بالابردن عملکرد خود به توانایی های هوش اجتماعی واقف بوده و سعی در پرورش آن بنمایند. هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین هوش اجتماعی و مولفه های آن (پردازش اطلاعات اجتماعی، مهارت های اجتماعی و آگاهی اجتماعی) با عملکرد اعضای هیات علمی دانشگاه بود.
روش ها: این مطالعه، کاربردی به روش توصیفی- پیمایشی و از نوع همبستگی است که در سال 1393 روی 242 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه انجام شد. نمونه های پژوهش با روش نمونه گیری خوشه ای و با استفاده از جدول مورگان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، مقیاس هوش اجتماعی ترومسو بود. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS 18 و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون های T مستقل، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام) انجام شد.
یافته ها: میانگین نمرات هوش اجتماعی در زنان و مردان، تفاوت آماری معنی داری نداشت. بین عملکرد اعضای هیات علمی دانشگاه با هوش اجتماعی و ابعاد آن یعنی پردازش اطلاعات اجتماعی، مهارت های اجتماعی و آگاهی اجتماعی، رابطه مثبت و معنی دار وجود داشت. همچنین کل مقیاس هوش اجتماعی، 8% واریانس کل عملکرد اساتید را پیش بینی کرد.
نتیجه گیری: همه ابعاد هوش اجتماعی (پردازش اطلاعات اجتماعی، مهارت های اجتماعی و آگاهی اجتماعی)، میزان عملکرد اساتید را تبیین می کنند.
سیاست های رفاهی اعضای هیات علمی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نهاد آموزش عالی ضمن تامین زمینه دستیابی به آموزش دانشگاهی، بخشی از سیاست های اجتماعی را با هدف تامین خدمات رفاهی و حمایتی برای گروه های ذی نفع از جمله دانشجویان، مدیران، کارکنان و اعضای هیات علمی دنبال می کند. این پژوهش به بررسی و تحلیل اسناد (قوانین، آیین نامه ها و مصوبه ها) به عنوان درون داد قانونی سیاست های اجتماعی مرتبط با تامین رفاه اعضای هیات علمی دانشگاه های دولتی ایران طی سال های 1360 – 1390 ش. می پردازد. با کاربرد روش کیفی و استفاده از تکنیک تحلیل محتوا سیاست های رفاهی اعضای هیأت علمی، در دوره یاد شده ذیل دو مفهوم «سیاست های رفاه شغلی» و «سیاست های ارتقا و امنیت شغلی» بازنمایی و روند و رویه این سیاست ها مورد بازشناسی قرار گرفت. صرف نظر از برخی سیاست های «پیش بینی کننده» مطابق آیین نامه استخدامی اعضای هیأت علمی و عمدتاً مرتبط با رفاه شغلی و ارتقای حرفه ای، سایر سیاست ها و به طور مشخص سیاست های رفاهی در چارچوب برنامه های ستاد رفاهی و صندوق حمایت از اعضای هیأت علمی، بیشتر خصلتی «واکنشی» دارند. این بدان معنا است که با وجود اعمال برخی سیاست های رفاهی، همچنان درک جامع و روشنی از مفهوم رفاه برای سیاستگذار و حتی مجریان این سیاست ها در ارتباط با اعضای هیأت علمی وجود ندارد. در پرتو چنین برداشت نامنسجمی برخی سیاست های رفاه اجتماعی از سوی سیاستگذار مغفول مانده، و اجرای سیاست های نیم بند موجود نیز تحت تاثیر تحولات اقتصادی و سیاسی و نیز رویکرد دولت ها به رفاه اعضای هیأت علمی، دستخوش روزمرگی و اعمال سلیقه سیاستگذاران و مجریان می باشد.
ارتباط بین فرهنگ سازمانی با خلاقیت و بهره وری اعضای هیات علمی تربیت بدنی پیام نور کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه ی فرهنگ سازمانی با خلاقیت و بهره وری اعضای هیات علمی تربیت بدنی پیام نور کشور می باشد. روش تحقیق این پژوهش توصیفی – همبستگی می باشد جامعه آماری این پژوهش را 87 نفر از اعضای هیات علمی گروههای تربیت بدنی دانشگاههای پیام نور کشور تشکیل می دادند که به روش کل شمار انتخاب شده بودند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های استاندارد فرهنگ سازمانی رابینز (1996)، پرسش نامه خلاقیت رندسیپ (1979) و پرسش نامه بهره وری اچیو(1980) استفاده گردید. روایی محتوایی آن توسط متخصصین تایید گردید. داده ها بوسیله آزمون کلموگروف اسمیرنف جهت آزمایش طبیعی بودن داده ها و آزمون آماری ضریب همبستگی پیرسون جهت بررسی همبستگی متغیرها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد مؤلفه های فرهنگ سازمانی از قبیل ارتباطات سازمانی، تعارض پذیری، حمایت مدیریت، انسجام سازمانی، ریسک پذیری، وضوح اهداف و سیستم پاداش با میزان خلاقیت اعضای هیئت علمی دانشگاه های پیام نور کشور ارتباط معنادار دارد و از طرفی مؤلفه های فرهنگ سازمانی مانند هویت سازمانی، خلاقیت فردی و کنترل با میزان خلاقیت اعضای هیئت علمی دانشگاه های پیام نور کشور ارتباط معنادار ندارد و همچنین نتایج نشان می داد مؤلفه های فرهنگ سازمانی مانند ارتباطات سازمانی، سیستم پاداش، انسجام سازمانی، کنترل و خلاقیت فردی بر بهره وری اعضای هیئت علمی دانشگاه های پیام نور کشور رابطه معنی دار دارد و از طرفی مؤلفه های مانند تعارض پذیری، هویت سازمانی، وضوح اهداف، ریسک پذیری و حمایت مدیریت بر بهره وری اعضای هیئت علمی دانشگاه های پیام نور کشور رابطه معنی دار نداشته است.
ارزیابی اثر فرایندی و زیرساختی مدیریت دانش بر چابک سازی سازمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر فرایندی و زیر ساختی مدیریت دانش بر چابکی سازمانی است. روش تحقیق ، توصیفی و طرح پژوهشی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل کلیه ی اعضای هیأت علمی دانشگاه ارومیه می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 204 نفر به عنوان نمونه آماری جهت مطالعه انتخاب شدند. برای گردآوری داده های پژوهش از پرسشنامه استفاده شد. داده های تحقیق پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزارهای آماری LISREL, SPSS تحلیل شدند. نتایج نشان داد که : اثر مستقیم بعد فرآیندی مدیریت دانش بر چابک سازی سازمانی (35/0) در سطح 01/0 مثبت و معنی دار است. اثر مستقیم بعد زیرساختی مدیریت دانش بر چابک سازی سازمانی نیز (29/0) در سطح 05/0 مثبت و معنی دار است. هم چنین نتایج نشان داد که بیشترین تأثیرپذیری اقدامات چابکی از عناصر زیر ساختی مدیریت دانش از بعد ماهیت سازمان(شایستگی، فرهنگ سازمانی، طبقه بندی وظایف) و از عناصر فرایندی مدیریت دانش از بعد انتقال و به کارگیری دانش می باشد.
ادراک اعضای هیأت علمی از اعتبار ارزشیابی های دانشجویان از تدریس و تاثیر آن بر تدریس و روحیه آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، ادراک اعضای هیأت علمی از ارزشیابی دانشجویان از تدریس و تاثیر این ارزشیابی بر تدریس و روحیه آن ها مورد کاوش قرار گرفته است. تعداد 170 نفر از اعضای هیأت علمی از طریق روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم، انتخاب شدند که 164 نمونه قابل بررسی بودند. بر مبنای پرسشنامه ی ارزشیابی دانشجویان از تدریس اعضای هیأت علمی کوگان و پرسشنامه واکنش اعضای هیأت علمی به ارزیابی از تدریس گال، پرسشنامه ای پژوهشگر ساخته با عنوان ادراک اعضای هیئت علمی از ارزشیابی دانشجویان، تهیه و توزیع گردید. نتایج بدست آمده نشان داد که اعضای هیأت علمی اعتبار ارزشیابی تدریس خود به وسیله دانشجویان و تاثیر این نوع ارزشیابی بر روی فعالیت های آموزشی را در سطح نسبتاً خوب ارزیابی کرده اند . از دیدگاه اعضای هیأت علمی ارزشیابی دانشجویان از تدریس آنها تاثیری در حد متوسط بر روحیات آنها داشته است. نتایج همچنین نشان داد که ارزشیابی دانشجویان از تدریس اعضای هیأت علمی می تواند در فعالیت های آموزشی و نیز روحیه آنها تاثیرداشته باشد، با این تاکید که ارزشیابی دانشجویان از تدریس اعضای هیأت علمی فقط قادر به پیش بینی تغییرات در روحیه اعضای علمی است. در ارزیابی میزان اعتبار ارزشیابی دانشجویان از تدریس اعضای هیأت علمی بر حسب رتبه ی علمی، تفاوت معنی داری وجود داشت و اساتید با رتبه علمی دانشیاری در هر سه متغیر یعنی اعتبار این گونه ارزشیابی ها؛ تاثیر این ارزشیابی ها بر فعالیت های آموزشی خود؛ و تاثیر آن بر روحیه اعضای علمی را بالاتر از اساتید با رتبه استادیاری و مربی ارزیابی کرده بودند. در سایر متغیرهای جمعیت شناختی، تفاوتی بین گروه ها مشاهده نشد. در نهایت می توان نتیجه گرفت که ارزشیابی دانشجویی ابزاری معتبر، قابل اعتماد، ساده، مناسب و ارزشمند برای تدریس اعضای هیأت علمی است.
رابطه بین سبک های تدریس اعضای هیات علمی و سازگاری اجتماعی دانشجویان علوم پزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: اساتید به عنوان یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین افراد در زندگی دانشجویان، نقش مهمی در زندگی شخصی و اجتماعی آنها دارند. سازگاری اجتماعی به عنوان مهم ترین نشانه سلامت روان، از مباحثی است که در دهه های اخیر، توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. هدف تحقیق حاضر، بررسی رابطه بین سبک های تدریس اعضای هیات علمی و سازگاری اجتماعی دانشجویان بود.
ابزار و روش ها: این پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی است که در سال 1393 انجام شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان سال اول و اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه بودند. با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری تصادفی 220 نفر از اعضای هیات علمی و 350 نفر از دانشجویان برای مطالعه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات، دو پرسش نامه استاندارد سبک های تدریس گراشا و شخصیت سنج کالیفرنیا مورد استفاده قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تحلیل واریانس انجام شد.
یافته ها: بین سبک های تخصص گرا (15/0=r؛ 042/0=p)، اقتدارگرا (14/0=r؛ 02/0=p)، مدل گرا (17/0=r؛ 03/0=p) و تسهیل کننده (21/0=r؛ 032/0=p) با سازگاری اجتماعی دانشجویان رابطه معنی دار وجود داشت، ولی سبک انتخابی ارتباط معنی داری با سازگاری اجتماعی نداشت (18/0-=r؛ 23/0=p). بین مدرک تحصیلی (274/0=p) و سابقه کار (583/0=p) اعضای هیات علمی با روش تدریس، رابطه معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: سبک های تدریس تخصص گرا، اقتدارگرا، مدل گرا و تسهیل کننده با سازگاری اجتماعی دانشجویان رابطه دارد، ولی بین سبک تدریس انتخابی با سازگاری اجتماعی دانشجویان رابطه ای مشاهده نمی شود.
ت حلیلی ه مبستگی چندگانه ویژگ یهای رهبری خدمتگزار مدیران، عدالت سازمانی ادراک شده و وجدان کاری در میان اعضای هیات علمی دانشگاه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تحلیل همبستگی چندگانه ویژگ یهای رهبری خدمتگزار مدیران، عدالت سازمانی ادرا کشده و وجدا نکاری در میان اعضای هیات علم یدانشگاه ارومیه انجام شده است. با استفاده از روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، 118 نفر از اعضای هیات علم ی دانشگاه با توجه به دانشکده محل خدمت به صورت طبق های متناسب با حجم هر یک از دانشکد هها به طور تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری داد ههای پژوهش از سه پرس شنامه استاندارد رهبری خدمتگزار بر اساس مدل لاب، عدالت سازمانی ادرا کشده بر اساس مدل نیهوف و مورمن و وجدانک اری بر اساس مدل بریک و مانت استفاده شده است. برای سنجش میزان پایایی از ضریب آلفای کرونباخ در یک مطالعه مقدماتی روی یک نمونه 40 نفری، پرس شنامه رهبری خدمتگزار α=0/861 ، پرس شنامه عدالت سازمانی ادرا کشده 811 / α=0 و وجدانک اری 912 / α=0 به دست آمد. داد ههای پژوهش پس از جم عآوری بر اساس فرضی ههای پژوهش و با استفاده از تحلیل مانوا و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. نتایج حاکی از آن است که بین ویژگ یهای رهبری خدمتگزار مدیران و عدالت سازمانی ادرا کشده با وجدان کاری رابطه مثبت و معن یداری وجود دارد.
مقایسه وضع موجود و مطلوب اخلاق حرفه ای تدریس در اعضای هیات علمی؛ دانشگاه سیستان و بلوچستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: یکی از مهم ترین ابعاد تضمین کننده سلامت در فرآیند یاددهی- یادگیری در نظام حرفه ای آموزش عالی، بحث اخلاق و مولفه های اخلاقی است. در این میان اساتید دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی نیازمند پرداختن به اصول اخلاقی در حوزه حرفه و رسالت خود هستند که رعایت اخلاق حرفه ای تدریس یکی از آن موارد است. هدف این مطالعه، مقایسه وضع موجود و مطلوب کیفیت اخلاق حرفه ای تدریس اعضای هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان از دیدگاه دانشجویان بود.
ابزار و روش ها: در این مطالعه توصیفی- مقطعی در اردیبهشت 1394، 318 نفر از دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی دانشگاه سیستان و بلوچستان که در نیمه دوم سال تحصیلی 94-1393 مشغول به تحصیل بودند، به شیوه نمونه گیری طبقه ای دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه اخلاق حرفه ای تدریس بود. داده ها با استفاده از آزمون T گروه های هم بسته و با کمک نرم افزار آماری SPSS 21 مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: میانگین نمرات وضعیت موجود کیفیت اخلاق حرفه ای تدریس و تمامی مولفه های آن با وضعیت مطلوب تفاوت معنی داری داشت (01/0p<). بین دیدگاه دانشجویان در زمینه کیفیت مولفه های اخلاق حرفه ای تدریس اساتید دانشگاه سیستان و بلوچستان براساس جنسیت، رشته و مقطع تحصیلی تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0p>).
نتیجه گیری: اخلاق حرفه ای تدریس اساتید دانشگاه سیستان و بلوچستان کمی بالاتر از حد متوسط ارزیابی می شود، اما بین وضعیت موجود اخلاق حرفه ای تدریس اساتید با وضعیت مطلوب آن فاصله وجود دارد.
مفهوم پردازی هویت حرفه ای اعضای هیات علمی؛ ارائه یک مدل کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تدوین و کاوش الگوی کیفی هویت حرفه ای اعضای هیات علمی انجام شد. پژوهش، از نظر طرح، جزء پژوهش های کیفی و از منظر راهبرد، جزء پژوهش های مطالعه موردی کیفی است. مشارکت کنندگان بالقوه ی پژوهش، اعضای هیات علمی دانشگاه های کشور در حوزه ی روانشناسی و آموزش عالی هستند که با روش نمونه گیری هدفمند صاحب نظران کلیدی و در ادامه تکنیک اشباع نظری، 12 تن از اعضای هیات علمی دانشگاه های؛ شیراز، تربیت مدرس، رازی کرمانشاه، یزد و علوم تحقیقات تهران انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از دو ابزار""بررسی اسناد"" و ""مصاحبه نیمه ساختار یافته"" استفاده گردید. با روش همسو سازی، اعتبارپذیری داده ها تایید شد. به منظور تحلیل داده ها، از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. پس از آن اقدام به کدگذاری داده ها برای شناخت عوامل، ملاک ها و نشانگرهای الگو گردید. سرانجام یافته اصلی پژوهش، طراحی مدل هویت حرفه ای اعضای هیات علمی با 5 مضمون فراگیر 1) زمینه ای 2) شخصی 3) فرهنگی اجتماعی 4) حرفه ای و 5) سیاسی اقتصادی بود. یافته های این مطالعه می تواند در سیاست گذاری در زمینه ارتقای هویت حرفه ای اعضای هیات علمی مورد توجه برنامه ریزان و مدیران آموزش عالی قرار گیرد.
کاربرد روش کیو در شناخت الگوهای ذهنی: ارزش گذاری عوامل بهره وری منابع انسانی از دیدگاه اعضای هیات علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر فضای کسب و کار و تلاش برای بهبود بهره وری آن، مورد توجه سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان کشور واقع شده است. توجه ناکافی به سرمایه انسانی و بکارگیری نامناسب نیروی کار متخصص چالش های عمده ای را در حوزه بهره وری منابع انسانی سازمان های دولتی به وجود آورده است. در اسناد راهبردی و بالادستی کشور و نیز در سند جامع علمی، ارتقای بهره وری منابع انسانی مورد تاکید قرار گرفته و بر نقش حیاتی اعضای هیات علمی در حل مسائل و رفع نیازهای دستگاه های اجرایی توجه شده است. لذا در پژوهش حاضر، عقاید و دیدگاه های اعضای هیات علمی دانشگاه های تهران درباره عوامل اثرگذار در بهره وری منابع انسانی دستگاه های اجرایی تبیین و تفسیر شده، و با استفاده از روش کیو تعداد 7 الگوی ذهنی شناسایی، و با توجه به نحوه ارزش گذاری ها کارت های کیو، دسته بندی شده اند و در قالب عامل های اثرگذار و غالب در بهره وری منابع انسانی مورد تفسیر و تحلیل قرار گرفته اند. همچنین در انتها، نقش های جدید از طریق اعضای هیات علمی دانشگاه های تهران برای ارتقای بهره وری منابع انسانی دستگاه های اجرایی ارائه شده است.