مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
اختلال سلوک
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی با تکانشگری و نقص در بازداری رفتاری همراه است، خطرپذیری نیز به عنوان جنبه ی مهمی از رفتار تکانشگرانه شناخته می شود. هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه میزان خطرپذیری با در نظر گرفتن علائم بازداری رفتاری در کودکان دارای نشانه های نارسایی توجه/ بیش فعالی با و بدون اختلال سلوک، و مقایسه با کودکان عادی می باشد. روش: در این مطالعه علی- مقایسه ای، 37 کودک دارای نشانه های نارسایی توجه/ بیش فعالی (شامل 23 کودک دارای نارسایی توجه/ بیش فعالی و 14 کودک دارای نارسایی توجه/ بیش فعالی توأم با علائم اختلال سلوک) از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب و گرایش به خطرپذیری و میزان بازداری رفتاری این کودکان به ترتیب با آزمون خطرپذیری بادکنکی ( BART ) و آزمون برو-نرو ( Go-Nogo ) اندازه گیری و با نمرات 18 کودک عادی مورد مقایسه قرار گرفت. داده های بدست آمده با استفاده از روش های تحلیل واریانس یک و چندمتغیره با متغیر کنترل مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد، کودکانی که علاوه بر ADHD نشانه های اختلال سلوک را دارا هستند، پیش از کنترل نقایص بازداری بالاترین نمرات را در شاخص های خطرپذیری نسبت به سایر گروه ها کسب کردند ( P<0/05 )، اما پس از کنترل نقایص بازداری، تفاوت معناداری بین نمرات کودکان ADHD+CD و عادی در شاخص های خطرپذیری مشاهده نشد؛ همچنین کودکان ADHD و عادی پیش و پس از کنترل نقایص بازداری رفتاری، در شاخص های خطرپذیری تفاوت معناداری نداشتند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش به نظر می رسد که تکانشگری کودکان ADHD نسبت به کودکان عادی عمدتاً حاصل نقص در بازداری می باشد و این در حالی است که نقص در بازداری به تنهایی پیش بینی کننده رفتار پرخطر و سازش نایافته کودکان ADHD+CD نسبت به کودکان ADHD نبوده و می تواند تابعی از گرایش به خطرپذیری بالا نیز باشد.
مقایسه ی مشکلات هیجانی، بیش فعالی و سلوک در دانش آموزان مبتلا به خاص و دانش آموزان عادی اختلالات یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال هفتم مهر ۱۳۹۷ شماره ۷ (پیاپی ۲۸)
231-244
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه ی مشکلات هیجانی، بیش فعالی و سلوک در دانش آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری خاص (خواندن و ریاضی) و دانش آموزان عادی بود. روش پژوهش توصیفی از نوع علی – مقایسه ای و نمونه مورد مطالعه 150 نفر از دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان تبریز بود که از این بین 50 دانش آموز مبتلا به اختلال خواندن و 50 دانش آموز مبتلا به اختلال ریاضی با مراجعه به مراکز اختلالات یادگیری این شهرستان به شیوه در دسترس انتخاب و در دو گروه اختلال خواندن و اختلال ریاضی گمارده شدند. سپس 50 دانش آموز عادی نیز به عنوان گروه گواه انتخاب شد. در نهایت پرسشنامه توانمندی و مشکلات بر روی گروه ها اجرا شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) و تحلیل واریانس تک متغیره ( ANOVA ) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که مشکلات هیجانی، بیش فعالی و اختلال سلوک در ترکیب گروه های مورد مطالعه تفاوت معنادار دارند و این تفاوت به سود دانش آموزان عادی است. به طوری که مشکلات هیجانی در دانش آموزان مبتلا به اختلال ریاضی و بیش فعالی و اختلال سلوک در دانش آموزان مبتلا به اختلال خواندن بیشتر از سایر گروه ها دیده می شود. بنابراین می توان نتیجه گرفت شاید یکی از علت های زیربنایی اختلالات یادگیری، مشکلاتی نظیر مشکلات هیجانی،بیش فعالی ویا مشکلات رفتاری نظیر اختلال سلوک باشد که بر یادگیری این دانش آموزان تاثیر می گذارد
اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی در تکانشگری نوجوانان دختر دارای علائم اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۹ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۳۱
227 - 254
حوزه های تخصصی:
برای حل مشکلات روزافزون در کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک، برنامه های درمانی مختلفی ابداع شده است، که از جمله مهم ترین آن ها می توان به مواردی مانند مداخلات رفتاری؛ آموزش مهارت های اجتماعی؛ آموزش خانواده و خانواده درمانی و مداخلات دارویی اشاره کرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزش مهارت های ارتباطی در تکانشگری نوجوانان دختر دارای علائم اختلال سلوک، طراحی شده است. نخست به مدارس راهنمایی دخترانه استان البرز که در دسترس بوده، مراجعه شده و در مقطع راهنمایی (محدوده سنی 12 تا 15 سال)، پرسشنامه اختلال سلوک اجرا شد. پس از این که افراد دارای نمرات بالا در پرسشنامه اختلال سلوک (افرادی که پس از محاسبه ی نمرات تمام مقیاس ها و رسم نیمرخ CBCL، قله ی نیمرخ شان در طیف بالینی قرار گرفت)، از بین مجموع 90 شرکت کننده انتخاب گشته و تحت مصاحبه ساختار یافته بر اساس DSM_IV_TR قرار گرفتند، در نهایت 30 نفر که ملاک های ورود به مطالعه را تأمین کردند، به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. سپس این 30 نفر به طور تصادفی به دو گروه پانزده تایی آزمایش و کنترل تقسیم گشته و هر دو گروه به نسخه ی فارسی پرسشنامه های تکانشگری (BIS) پاسخ دادند. گروه آزمایش، آموزش مهارت های ارتباطی را به شکل گروهی دریافت نموده و گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکرد. مداخلات آزمایشی طی 10جلسه برای گروه آزمایش به اجرا درآمد. در پایان جلسه دهم، مجدداً هر 30 شرکت کننده به پرسشنامه ی تکانشگری مرحله نخست، پاسخ دادند. نتایج به دست آمده نشان داد که در سطح معناداری 5% خطا، ارتباط معناداری بین آموزش مهارت های ارتباطی و کاهش علائم تکانشگری نوجوانان دارای اختلال سلوک وجود دارد. بنابراین آموزش مهارت های ارتباطی موجب کاهش علائم تکانشگری (مؤلفه های شناختی و بی برنامگی آن) می گردد.
مقایسه همدلی و بازشناسی هیجانی چهره بین کودکان واجد اختلال سلوک واختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: اختلالات سلوک واختلال مقابله جویی دفاعی وجوه تشابه و تمایز زیادی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه همدلی و بازشناسی هیجانی چهره بین کودکان واجد تشخیص این دو اختلال بود. روش: طرح پژوهش حاضراز نوع مقایسه ای بوده است.به شیوه نمونه گیری در دسترس، 400 نفر از دانش آموزان 7تا 12 سال از یازده مدرسه شهر اصفهان انتخاب شده و -بعد از حذف پرسشنامه های فاقد اعتبار- بر اساس نقطه برش پرسشنامه علایم مرضی کودکان ( اسپرافکین،لانی و گادو، 1994) 41 نفر واجد اختلال مقابله جویی دفاعی و 19 نفر واجد اختلال سلوک تشخیص داده شدند.سپس از این تعداد پرسشنامه همدلی (آیونگ و همکاران، 2009) و آزمون بازشناسی هیجانی چهره (اکمن و فرایزن، 1976) اجرا شد. نتایج: یافته های پژوهشی حاکی از آن بود که و بین بازشناسی هیجانی چهره در دو شاخص ترس و تنفر بین گروه اختلال سلوک و مقابله جویی دفاعی تفاوت معنادار وجود دارد ( 05/0P<).بین همدلی و سایر شاخص های بازشناسی هیجانی چهره اختلال سلوک و مقابله جویی دفاعی تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: به نظر می آید بین بازشناسی هیجانی برخی از چهره ها تفاوت هایی بین این دو اختلال وجود دارد که ممکن است در مشکلات ارتباطی این کودکان با اطرافیان خود نقش داشته باشد.
مروری بر مداخله های اثربخش برای کودکان و نوجوانان با اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: هدف از پژوهش حاضر مرور مداخله های کاربردی و اثربخش برای کودکان و نوجوانان با اختلال سلوک بود. روش: روش پژوهش مروری بود و شامل تعریف و مشخصه های اختلال سلوک، میزان شیوع، سبب شناسی، نمودهای رفتاری افراد با اختلال سلوک در خانه و مدرسه و درنهایت بررسی انواع راهبردهای اثربخش در زمینه بهبود اختلال سلوک بود. نتیجه گیری: با توجه به اینکه اختلال سلوک یکی از انواع اختلال های رفتاری به شمار می آید، والدین و معلمان همواره به دنبال یافتن روش های کاربردی برای کاهش مشکلات کودکان و نوجوانان با اختلال سلوک هستند؛ در این پژوهش تلاش شده است تا مداخله هایی که در پژوهش های پیشین اثربخشی آنها تایید شده است، معرفی شوند. از سویی مداخله های گوناگونی وجود دارد که اثربخشی آنها در سایر حیطه های مشکلات رفتاری تایید شده اند که برای تعیین اثربخشی این مداخله ها در کودکان و نوجوانان با اختلال سلوک به انجام پژوهش های بیشتری نیاز است.
مقایسه اثربخشی سه روش مداخله ای پسخوراند عصبی، آموزش مدیریت رفتار والدین و درمان ترکیبی در کاهش نشانگان اختلال سلوک کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین و مقایسه سه روش مداخله ای پسخوراند عصبی، آموزش مدیریت رفتار والدین و درمان ترکیبی بر کاهش نشانگان اختلال سلوک کودکان بود. روش : روش پژوهش شبه آزمایشی، با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه و جامعه آماری 58 والدینی بود که به همراه کودک 8 تا 12 ساله خود در سال 1391 به مراکز مشاوره مهر و پویش شهر مشهد رجوع کرده بودند و تشخیص اختلال سلوک در مورد کودک شان تایید شده بود. از میان آن ها 25 والد و کودک دختر و پسرشان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه همگن جایگزین شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه علایم مرضی کودکان گادو و اسپراکفین (2007) بود. یافته ها : استفاده صرف پسخوراند عصبی، میانگین اختلال را افزایش داد اگرچه این افزایش معنادار نبود. روش ترکیبی نیز اختلال را کاهش نداد و فقط مدیریت رفتار والدین به تنهایی توانست نشانگان اختلال را کاهش داد. این کاهش در گروه دختران بیش از گروه پسران بود. نتایج آزمون در مرحله پیگیری، ماندگاری اثر مداخله مدیریت رفتار والدین را نشان داد. نتیجه گیری: آموزش گروهی رفتار والدین، از میزان نشانگان اختلال سلوک می کاهد لذا نهادهای خانواده، تربیتی، آموزش و پرورش، صدا و سیما می توانند در جهت بهبود این اختلال از این روش بهره مند شوند.
اثربخشی آموزش راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان در کنترل خشم و کاهش تکانشگری نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک
منبع:
علوم حرکتی و رفتاری سال اول پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲
97-110
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف : هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان در کنترل خشم و کاهش تکانشگری نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک کانون اصلاح و تربیت شهر خرم آباد بود. روش شناسی: روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل می باشد. نمونه مورد نظر شامل30 مرد از نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک کانون اصلاح و تربیت شهر خرم آباد که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جایگزین شدند.گروه آزمایش برنامه راهبردهای نظم جویی هیجان مبتنی بر مدل گروس را به مدت ده جلسه گروهی دریافت کردند در حالی که گروه کنترل تا پایان طرح هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس تکانشگری بارات و پرسشنامه کنترل خشم اسپیلبرگر و برای تحلیل از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد آموزش راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان موجب کنترل خشم و کاهش تکانشگری در افراد گروه آزمایش شد. نتیجه گیری : آموزش راهبردهای نظم جویی فرایندی هیجان تلویحات کاربردی مفیدی در درمان اختلال سلوک دارد.
مقایسه توجه پایدار، حافظه کاری و بازداری پاسخ در کودکان دارای اختلال سلوک و بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال هشتم بهمن ۱۳۹۸ شماره ۱۱ (پیاپی ۴۴)
159-168
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی کارکرد های اجرایی کودکان دارای اختلال سلوک و مقایسه آنها با کودکان بهنجار در شهر مشهد انجام گرفت. طرح پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای و نمونه آماری شامل 50 آزمودنی بود که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در 2 گروه کودکان دارای اختلال سلوک (25 نفر) و بهنجار (25 نفر) گمارده شدند. جهت انتخاب افراد گروه نمونه، از مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات DSM-5 ( SCID- 5 -CV ) و پرسشنامه علائم مرضی کودکان ( CSI- 4 ) استفاده شد. داده ها با آزمون N-BACK و آزمون جامع عملکرد پیوسته دیداری و شنیداری ( IVA + PLUS ) جمع آوری و با روش تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که در زمینه عملکرد حافظه کاری و توجه پایدار دیداری بین کودکان مبتلا به اختلال سلوک و بهنجار تفاوت معنادار وجود دارد؛ ولی از لحاظ متغیر بازداری پاسخ دیداری و بازداری پاسخ شنیداری تفاوت معناداری دیده نشد. بنابراین، عملکرد کودکان دارای اختلال سلوک در کارکردهای اجرایی ضعیف تر از افراد بهنجار است.
اثربخشی مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی بر مؤلفه های مشکل در تنظیم هیجانی دانش آموزان پسر دارای اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۸
63 - 83
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی بر مؤلفه های مشکل در تنظیم هیجانی دانش آموزان پسر دارای اختلال سلوک دوره متوسطه اول انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر مقاطع اول تا سوم دوره متوسطه اول شهر تبریز در سال تحصیلی 98-1397 بود. از این جامعه، نمونه ای به حجم 40 نفر با استفاده از پرسشنامه علایم مرضی کودک (CSI-4) و مصاحبه تشخیصی و بالینی ساختار یافته از طریق روش های نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و مبتنی بر هدف انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه مشکل در نظم بخشی هیجانی (DERS) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در برنامه SPSS نسخه 25 انجام شد. تحلیل داده ها نشان داد که مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به تفاوت معنی دار بین گروه ها در مشکل در تنظیم هیجانی به میزان %76 و مؤلفه های آن شامل عدم پذیرش پاسخ های هیجانی 16%، مشکل در کنترل تکانه 38%، فقدان آگاهی هیجانی 44%، و دسترسی محدود به راهبردها 62% شده است (05/0p<). با توجه به یافته ها، می توان مطرح کرد مداخله مبتنی بر ذهن اگاهی موجب کاهش مشکل در تنظیم هیجانی و مؤلفه های آن در دانش آموزان دارای اختلال سلوک می شود.
مقایسه اثربخشی دو روش مداخله آموزش کیفیت زندگی والدین و آموزش یادگیری اجتماعی- هیجانی دانش آموزان بر کاهش علایم اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثربخشی دو روش مداخله آموزش کیفیت زندگی والدین و آموزش یادگیری اجتماعی هیجانی دانشآموزان بر کاهش علایم اختلال سلوک دانشآموزان انجام شد. این پژوهش به روش نیمهتجربی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش، دانش آموزان پسر پایه های چهارم، پنجم و ششم ابتدایی مبتلا به اختلال سلوک، شهر شیراز، درسال تحصیلی 97-96 بودند. نمونه پژوهش شامل؛ 45 نفر از این دانش آموزان بود که با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. گروه آزمایشی اول؛ والدین 15 نفر از این دانش آموزان دارای، که برنامه آموزشی مبتنی برکیفیت زندگی درمانی را طی 8 جلسه 2 ساعتی، دریافت نمودند. گروه آزمایشی دوم 15 نفر از دانش آموزان دارای اختلال سلوک که برنامه آموزشی یادگیری اجتماعی – هیجانی را ، طی 8 جلسه 1 ساعتی، دریافت نمودند و گروه سوم؛ گروه کنترل که دانش آموزان و والدین آنها هیچگونه آموزشی دریافت نکردند. پساز انجام مداخلات آموزشی، پرسشنامه علایم مرضی کودکان، به عنوانپسآزمون توسط والدین، تکمیلگردید. در تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس استفاده شد. براساس نتایج بهدست آمده، درگروههای آزمایش، نسبت به گروه گواه، در مرحله پسآزمون، کاهش معنادار علایم اختلال سلوک مشاهده شد(001/0 P). هر دو مداخله بر بهبود علایم اختلال سلوک تاثیر مثبت داشته است. اما مداخله به روش یادگیری اجتماعی- هیجانی دانش آموزان، نسبت به آموزش کیفیت زندگی در مادران، اثربخشی بیشتری داشته است.
اثربخشی آموزش رفتاری مادران بر میزان پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال سلوک(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش رفتاری به مادران بر کاهش علایم پرخاشگری فرزندان مبتلا به اختلال سلوک بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. از این رو، تعداد 24 نفر از مادرانی که فرزندانشان دارای این اختلال تشخیص داده شده بودند به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل چک لیست رفتاری کودکان بود. آموزش روش های اصلاح رفتار در قالب 10 جلسه نود دقیقه ای در گروه آزمایشی اجرا شد. در پایان دو گروه پرسشنامه مذکور را به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تحلیل نتایج بیانگر تأثیر کاربندی آزمایشی بر کاهش پرخاشگری گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل بود (05/0p<). نتیجه گیری: به طور کلی، یافته ها نشان داد که آموزش روش های اصلاح رفتار به مادران، مشکلات پرخاشگری فرزندان را کاهش می دهد.
بررسی اثربخشی مداخله ی پیشگیری خانواده-محور مبتنی بر دلبستگی بر بهبود رابطه ی والد-فرزند، انگیزه ی پیشرفت تحصیلی و هوش هیجانی نوجوانان دچار اختلال سلوک(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مداخله ی پشگیری خانواده-محور مبتنی بر دلبستگی بر بهبود رابطه ی والد-فرزند، انگیزه ی پیشرفت تحصیلی و هوش هیجانی نوجوانان دچار اختلال سلوک (CD) در شهر اهواز بود. روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با گروه کنترل و به روش تحلیل کواریانس چندمتغیره بود. جامعه ی پژوهش حاضر شامل کلیه ی دانش آموزان دچار اختلال سلوک شهر اهواز بود که با روش نمونه گیری هدفمند، 30 دانش آموز دچار CD انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه مساوی درمان یا کنترل تخصیص یافتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس رفتار متعارض، آزمون انگیزه ی پیشرفت هرمنز و مقیاس هوش هیجانی ونگ-لاو هستند. برای گروه آزمایش، 11 جلسه ی 50 دقیقه ای هفتگی برنامه ی مداخله ی پیشگیری خانواده-محور مبتنی بر دلبستگی اجرا شد ولی گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار استنباطی تحلیل کواریانس چندمتغیری (MANCOVA) و تک متغیری (ANCOVA) استفاده شد. تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار آماری 25-SPSS انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله ی به کار رفته باعث کاهش میزان تعارض والد-فرزندی و افزایش انگیزه ی پیشرفت تحصیلی و هوش هیجانی دانش آموزان دچار CD می شود. نتیجه گیری: به طور کلی، می توان گفت که مداخله ی پشگیری خانواده-محور مبتنی بر دلبستگی برای کمک به دانش آموزان دچار CD، اثربخش است و توصیه می شود.
تاثیر آموزش فرزندپروری مثبت بر کاهش علایم لجبازی –نافرمانی و اختلال سلوک در کودکان سنین 7 تا 10 سال(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۶
141 - 158
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش گروهی فرزندپروری مثبت به مادران برکاهش نشانه های لجبازی-نافرمانی و اختلال سلوک در کودکان انجام گرفت.روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و از نوع طرح های پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود.جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان مقطع ابتدایی پسرانه مدارس شهر کهنوج 980 دانش آموز به همراه مادران آنها بود.40 نفر از کودکان که براساس پرسشنامه درجه بندی اسنپ چهار فرم والدین(1980) از لجبازی-نافرمانی بالا و براساس مقیاس پرسشنامه علائم مرضی تشخیص اختلال سلوک داده شده بودند ، به شیوه نمونه گیری در دسترس ، به عنوان حجم نمونه انتخاب و به دو گروه آزمایش (نفر20) و کنترل (20نفر) تقسیم شدند.گروه آزمون در 8 جلسه 90 دقیقه ای فرزندپروری مثبت شرکت کردند.نتایج تحلیل ها نشان داد که آموزش گروهی فرزند پروری مثبت بر کاهش لجبازی-نافرمانی واختلال سلوک آزمودنی های گروه آزمایش موثر بوده و در مورد لجبازی – نافرمانی دارای ماندگاری تاثیر است . می توان نتیجه گرفت آموزش گروهی فرزند پروری مثبت به مادران بر نشانه های لجبازی-نافرمانی و اختلال سلوک تاثیر دارد و باعث کاهش علایم آنها می شود.
پیش بینی اختلال سلوک بر اساس حمایت اجتماعی ادراک شده، خودکارآمدی اجتماعی و هوش هیجانی با میانجی گری تاب آوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر که موضوع آن نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک است، به این امر پرداخته می شود که آیا تاب آوری می تواند بر ارتباط اختلال سلوک با حمایت اجتماعی ادراک شده، خودکارآمدی اجتماعی و هوش هیجانی پلی بزند یا خیر. روش: پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی است. این پژوهش در کانون اصلاح و تربیت شهر تهران انجام شده و تعداد افراد نمونه آن 72 پسر بودند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون، پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران، پرسشنامه خودکارآمدی اجتماعی کنلی، پرسشنامه هوش هیجانی شاته و پرسشنامه درجه بندی تشخیص اختلال سلوک (فرم معلمان) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان دادند حمایت اجتماعی ادراک شده، خودکارآمدی اجتماعی، هوش هیجانی و تاب آوری هرکدام ارتباط منفی معناداری با اختلال سلوک دارند. با این حال نقش میانجی تاب آوری در ارتباط اختلال سلوک با حمایت اجتماعی ادراک شده، خودکارآمدی اجتماعی و هوش هیجانی مورد تأیید قرار نگرفته است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده به نظر می رسد لازم است آموزش تاب آوری در قالب مفاهیم نظری و عملی برای این گروه از اختلال رفتاری میسر گردد. هم چنین افزایش احساس ادراک حمایت اجتماعی، خودکارآمدی و هوش هیجانی به منظور کاهش نشانه های این اختلال در آنها ضروری خواهد بود.
مقایسه اختلال سلوک و بزهکاری در دختران نوجوان مناطق 5 و 13 شهر تهران با رویکرد پیشگیری از جرم
منبع:
رهیافت پیشگیری از جرم دوره دوم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
13 - 36
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال سلوک از جمله مشکلات رفتاری است که از نظر روانشناسی فردی و اجتماعی دارای اهمیت است. اختلال سلوک یک الگوی رفتاری تکراری و پابرجاست که طی آن حقوق اساسی دیگران نقض می شود. پرخاشگری، سرقت و تقلب، دروغگویی و مانند آن در میان کودکان مبتلا به اختلال سلوک مشاهده می شود. این پژوهش با هدف بررسی و مقایسه اختلال سلوک و بزهکاری دختران مناطق 5 و 13 تهران انجام شد. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است که به روش توصیفی – تحلیلی انجام شد. جامعه آماری تحقیق ۶۰۷ نفر از دانش آموزان دارای اختلال سلوک و عادی در دو منطقه ۵ و ۱۳ آموزش پرورش تهران هستند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه محقق ساخته است و برای آزمون فرضیه های پژوهش از آزمون مقایسه میانگین تک نمونه ای و آزمون مقایسه میانگین دو گروه مستقل استفاده شد. یافته ها و نتایج: بررسی فرضیه هایپژوهش نشان دهنده وضع نامطلوب مشخصه های اختلال سلوک در دانش آموزان دچار اختلال است و دانش آموزان عادی از منظر شاخصه های اختلال سلوک در وضعیت مطلوبی به سر می بردند. همچنین فرضیه ای که وجود اختلال سلوک را در دبیرستان منطقه ۵ بیشتر می دانست نیز رد شد و دو منطقه تفاوت چندانی با هم نداشتند. یافته های حاصل از تحقیقات فراتحلیلی نیز نشان داد، این اختلال می تواند تأثیر فراوانی در میل به ارتکاب جرم در نوجوانان داشته باشد.
نقش آزار کودکی و دلبستگی ناایمن در تبیین اختلال سلوک نوجوانان به واسطه پردازش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
117 - 138
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش آزارهای کودکی و دلبستگی ناایمن در تبیین اختلال سلوک با میانجی گری پردازش شناختی در نوجوانان بود. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان دختر شهر قروه می شد که در سال تحصیلی 1400-1399 در دوره اول متوسطه مشغول به تحصیل بودند. از میان آن ها از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 300 دانش آموز انتخاب شدند که در دامنه سنی 15-12 سال بودند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مشکلات رفتاری آخنباخ، کودک آزاری، دلبستگی کولینز و رید، پردازش اطلاعات عمیق، مقیاس حافظه وکسلر برای کودکان و آزمون کلمه- رنگ استروپ استفاده شد و داده ها با روش همبستگی و معادلات ساختاری تحلیل شدند. طبق یافته های پژوهش آزار کودکی، دلبستگی ناایمن و پردازش شناختی رابطه مستقیم و معناداری با اختلال سلوک دارند و آزار کودکی و دلبستگی ناایمن با اختلال سلوک از طریق پردازش شناختی دارای ارتباط غیرمستقیم و معنادارند. همچنین یافته های پژوهش نشان از برازش خوب مدل داشته است. نتایج این پژوهش نشان داد، آزار کودکی و دلبستگی ناایمن با میانجی گری پردازش شناختی اختلال سلوک را تبیین می کنند. لذا یافته های این پژوهش می تواند کاربردهای بالینی داشته باشد و در برنامه های پیشگیری و آموزشی مورد توجه متخصصان حوزهای بهداشت و روان و آموزش و پرورش قرار گیرد.
مقایسه ویژگی شخصیتی و سبک دلبستگی و رفتار پرخطردرنوجوانان عادی و دارای اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
178 - 157
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، مقایسه ویژگی های شخصیتی، سبک دلبستگی و رفتارهای پرخطر نوجوانان دارای اختلال سلوک و عادی بود. روش: مطالعه توصیفی از نوع پس رویدادی و جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام نوجوانان پسر دارای اختلال سلوک و عادی در کانون اصلاح و تربیت شهر قم در نیمه دوم سال 1399 بود، که از میان آن ها 70 نفر(35 نفر نوجوان اختلال سلوک و 35 نفر نوجوان عادی) با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. در مطالعه حاضر داده ها از طریق پرسشنامه ویژگی های شخصیتی فرم کوتاه 60 سوالی(NEO-FFI)، پرسشنامه سبک های دلبستگی 18ماده ای کولینز و رید (1990) و پرسشنامه رفتارهای پرخطر 11سؤالی شجاعی باغینی (1387) جمع آوری و با استفاده از واریانس آزمون تحلیل چند متغیره و آزمون تی دو نمونه ای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و به وسیله نسخه 24 نرم افزار SPSS انجام گردید.یافته ها: نتایج نشان داد که از منابع با استفاده از فن آماری تحلیل واریانس چند متغیرنشان می دهد که 5مولفه ویژگی شخصیتی در نوجوانان سلوک و عادی با یکدیگر متفاوت است؛ دست کم در مولفه دلبستگی ناایمن بین دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد. و همچنین نتایج تحلیل آزمون تی زوجی نشان داد که در شرایط پیش فرض برابری واریانس ها در نوجوانان دارای اختلال سلوک و عادی در متغیر رفتارهای پرخطر تفاوت معناداری با یکدیگر دارند . نتیجه گیری: بر این اساس نتایج پژوهش حاضر را می توان در افراد دارای اختلال سلوک و بزهکاران به کار برد و به کاهش بروز رفتارهای پر خطر در آنان کمک کرد.
اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بر کاهش علایم اختلال سلوک در دانش آموزان دختر مرکز تربیت و اصلاح رفتار بهزیستی شهرستان گرگان
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بر کاهش علایم اختلال سلوک در دانش آموزان مرکز تربیت و اصلاح رفتار بهزیستی گرگان بود. روش پژوهش حاضر از نوع کاربردی و نیمه آزمایشی، پیش آزمون- پس آزمون می باشد. ابزار مورد استفاده پرسشنامه های هوش اخلاقی، اختلال سلوک، پرسشنامه مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان (کوای و پترسون)، جامعه مورد مطالعه دانش آموزان کانون تربیت و اصلاح رفتار بهزیستی (استان گلستان، مرکز گرگان) در سال 1396 می باشند حجم نمونه 50 نفر (شامل 25 نفر گروه آزمایش و 25 نفرگروه کنترل)، روش نمونه گیری،به صورت تصادفی که نمونه ها، در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار spss-21 صورت گرفت. نتایج نشان داد که آموزش هوش اخلاقی در گروه آزمایش موجب کاهش رفتارهای فریبکاری، پرخاشگری، رفتار تخریب اموال، بی مسئولیتی و روابط بین فردی ضعیف می شود بنابراین لازم است که مسئولان مرکز تربیت و اصلاح رفتار بهزیستی گرگان با برگزاری کلاس های آموزشی با بالا بردن سطح فکری دانش آموزان دختر، آنها را در رسیدن به هوش اخلاقی مطلوب در رویارویی با مشکلات یاری رسانند.
نقش سبک های اسنادی و تربیتی در پیش بینی اختلال سلوک با واسطه گری کارکرد اجرائی در دانش آموزان مقطع اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۷
105 - 126
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش سبک های تربیتی و اسنادی در پیش بینی اختلال سلوک با واسطه گری کارکرد اجرائی در دانش آموزان مقطع اول متوسطه بود. جامعه آماری، شامل تمامی دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر خوی در سال تحصیلی 1400- 1399 بود که از میان آن ها بعد از برآورد حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان و با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای 400 نفر انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسش نامه های سیاهه رفتاری کودک آخنباخ نسخه والدین(2007) ، پرسش نامه سبک های فرزند پروری بامریند(1971) و پرسش نامه سبک های اسنادی پترسون و همکاران(1982) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری در نرم افزار Smart-PLS3 و SPSS-25 استفاده شد. نتایج حاصل از بررسی داد ها نشان داد سه مقدار 01/0، 25/0و 36/0 به عنوان مقادیر ضعیف، متوسط و قوی برای GOF نشان از برازش مناسب مدل پیشنهادی داشت. همچنین نتایج نشان داد سبک اسنادی مثبت با ضریب تأثیر(202/0-)، سبک تربیتی سهل گیرانه با ضریب تأثیر(338/0)، سبک تربیتی مقتدرانه با ضریب تأثیر(432/0-) و نقص کارکرد اجرائی با ضریب تأثیر (363/0) به صورت مستقیم بر اختلال سلوک تأثیر داشتند. با توجه به تأثیر سبک تربیتی و اسنادی و نقص کارکرد اجرائی در اختلال سلوک، پیشنهاد می شود پژوهش های بیشتری جهت شناسایی بیشتر عوامل مذکور انجام گیرد و کارگاه های آموزشی برای والدین در زمینه اهمیت این موضوع برگزار شود.
رابطه والدگری مستبدانه و اختلال سلوک با میانجی گری عزت نفس در نوجوانان پسر مقیم کانون اصلاح و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم تیر ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۳)
۱۴۴-۱۳۳
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه والدگری مستبدانه و اختلال سلوک با میانجی گری عزت نفس در نوجوانان پسر مقیم کانون اصلاح و تربیت انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی-مقطعی از نوع تحلیل مسیر است. جامعه آماری شامل تما می نوجوانان پسر کانون های اصلاح و تربیت استان های کرمان، یزد و هرمزگان و یکی از والدین آن ها در سال 1400 بودند، در این پژوهش 180 نمونه به روش در دسترس مشارکت داشتند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه توانایی ها و مشکلات (SDQ) (گودمن، 1997)، پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند (BPSQ) (بامریند، 1971) و پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت (CSEI) (کوپراسمیت، 1967) انجام شد. تحلیل داده ها به روش تحلیل مسیر بود. نتایج بوت استرپ نشان داد که اثرات مستقیم والدگری مستبدانه بر عزت نفس (216/0-=β)، والدگری مستبدانه بر اختلال سلوک (424/0=β)، عزت نفس بر اختلال سلوک (747/0-=β) معنادار است (05/0>P). همچنین نتایج نشان داد اثر غیرمستقیم والدگری مستبدانه با میانجی گری عزت نفس بر اختلال سلوک (161/0=β) نیز معنادار است و نقش میانجی جزئی دارد (05/0>P). نتایج دیگر نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار است. والدگری مستبدانه یک عامل منفی بر عزت نفس نوجوانان است که می تواند نقش موثری بر مشکلات سلوک نوجوانان داشته باشد، بنابراین جهت پیشیگیری از مشکلات سلوک در نوجوانان می بایست به بهبود مهارت های فرزندپروری والدین توجه شود.