مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
فرزندپروری مثبت
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رویکرد تلفیقی( فرزندپروری مثبت و رفتار درمانی) به شیوه گروهی بر بهبود ارتباط مادر-کودک انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری مادران مقطع ابتدایی پسرانه اصفهان بودند. روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای بود. پرسشنامه ی رابطه مادر-کودک توسط مادران تکمیل شد و 30 نفر که نمره پایین تری به دست آوردند، به طور تصادفی در دوگروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش در 6 جلسه آموزشی 90 دقیقه ای شرکت کردند و گروه کنترل در فهرست انتظار قرار گرفتند. داده ها با نرم افزار SPSS و روش تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که روش تلفیقی به طور معناداری منجر به بهبود رابطه ی مادر-کودک در ابعاد تعارض و وابستگی شده است اما در رابطه مثبت مادر-کودک تفاوت معنی داری بین گروه کنترل و آزمایش مشاهده نشد. نتایج بعد از 2 ماه پیگیری در بعد وابستگی همچنان پایدار بودند، اما در بعد تعارض تفاوت معنی دار بین گروه کنترل و آزمایش از بین رفته بود. بنابراین آموزش مادران بر اساس رویکرد تلفیقی، روش مناسبی برای بهبود ارتباط مادر- کودک می باشد.
نگاهی جامع بر برنامه فرزندپروری مثبت: اصول، اهداف، سطوح و محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایفای نقش فرزندپروری، وارد شدن به یک نقش اجتماعی است که نشان دهنده یک تغییر قابل توجه در زندگی و هویت فرد است. در سال های اخیر، برنامه های بسیاری در زمینه آموزش والدین طراحی شده اند که هر یک از نظر فلسفه، روش و اثربخشی متفاوت هستند. در این مقاله به معرفی برنامه فرزندپروری مثبت پرداخته شده است که مبتنی بر نظریه یادگیری اجتماعی و اصول رفتاری، شناختی و عاطفی است. همچنین بر خودکارآمدی مادران در مدیریت و کنترل رفتار تأکید دارد. این برنامه بر پنج اصل محیط سالم و جذاب، محیط یادگیری مثبت، انضباط قاطع، انتظارات واقع بینانه و توجه به نقش خود به عنوان والدین مبتنی است. افزایش دانش و مهارت، آموزش حل مسأله، گسترش سرگرمی و ایمنی، افزایش کارآمدی رفتاری، هوشی، زبانی، عاطفی و اجتماعی از اهداف اختصاصی برنامه فرزندپروری مثبت محسوب می شوند. برنامه مذکور پنج سطح دارد که این سطوح بر اساس سطوح متفاوت اختلال در عملکرد و رفتار کودکان و همچنین نیازهای گوناگون والدین آنها شکل گرفته است. در این مقاله پس از معرفی برنامه های فرزندپروری، به برنامه فرزندپروری مثبت پرداخته شده است و اصول، اهداف، سطوح و محتوای آن به طور جامع مورد بررسی گرفته است.
تاثیر آموزش فرزندپروری مثبت بر کاهش علایم لجبازی –نافرمانی و اختلال سلوک در کودکان سنین 7 تا 10 سال(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۶
141 - 158
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش گروهی فرزندپروری مثبت به مادران برکاهش نشانه های لجبازی-نافرمانی و اختلال سلوک در کودکان انجام گرفت.روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و از نوع طرح های پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود.جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان مقطع ابتدایی پسرانه مدارس شهر کهنوج 980 دانش آموز به همراه مادران آنها بود.40 نفر از کودکان که براساس پرسشنامه درجه بندی اسنپ چهار فرم والدین(1980) از لجبازی-نافرمانی بالا و براساس مقیاس پرسشنامه علائم مرضی تشخیص اختلال سلوک داده شده بودند ، به شیوه نمونه گیری در دسترس ، به عنوان حجم نمونه انتخاب و به دو گروه آزمایش (نفر20) و کنترل (20نفر) تقسیم شدند.گروه آزمون در 8 جلسه 90 دقیقه ای فرزندپروری مثبت شرکت کردند.نتایج تحلیل ها نشان داد که آموزش گروهی فرزند پروری مثبت بر کاهش لجبازی-نافرمانی واختلال سلوک آزمودنی های گروه آزمایش موثر بوده و در مورد لجبازی – نافرمانی دارای ماندگاری تاثیر است . می توان نتیجه گرفت آموزش گروهی فرزند پروری مثبت به مادران بر نشانه های لجبازی-نافرمانی و اختلال سلوک تاثیر دارد و باعث کاهش علایم آنها می شود.
مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت و آموزش یادگیری اجتماعی-هیجانی به والدین کودکان پیش دبستانی بر رفتار انطباقی فرزندانشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۷)
215 - 233
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت و آموزش یادگیری اجتماعی-هیجانی به والدین کودکان پیش دبستانی بر رفتار انطباقی فرزندانشان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر شبه تجربی و طرح مورد استفاده در این پژوهش طرح پیش آزمون-پس آزمون سه گروهی دو گروه آزمایش و یک گروه گواه با پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش را والدین کودکان مقطع پیش دبستانی به همراه کودکانشان در شهر تهران در سال 1398 تشکیل دادند که از بین آنها، 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه گواه (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش اول آموزش فرزندپروری مثبت ساندرز، 2005 به مدت 8 جلسه دو ساعته و گروه آزمایش دوم آموزش یادگیری اجتماعی-هیجانی کسل، 2003 نیز 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند و گروه گواه در لیست انتظار ماندند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل رفتار انطباقی (واینلند، 1965) بود که در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله فرزندپروری مثبت و یادگیری اجتماعی-هیجانی بر استقلال فردی (19/18=F و 001/0=P)، رفتار اجتماعی (69/4=F و 010/0=P) و نمره کل رفتار انطباقی زناشویی (39/15=F و 001/0=P) مؤثر است؛ و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که هر دو مداخله به کار رفته در این پژوهش می توانند به طور معناداری رفتار انطباقی در کودکان را بهبود بخشند؛ بنابراین می توان برای بهبود رفتار انطباقی در کودکان از این خدمات آموزشی در مراکز پیش دبستانی بهره جست.
اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت بر سلامت عمومی و سازگاری زناشویی مادران دارای فرزندمبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۱
207 - 230
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت بر سلامت عمومی و سازگاری زناشویی مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود. طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مادران دارای دانش آموزان ۷ تا 11 ساله با اختلال نقص توجه/بیش فعالی (بیش فعالی غالب) در سال تحصیلی 1400-1401 شهر تهران بود. حجم نمونه شامل 30 نفر بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. برای گروه آزمایشی، برنامه آموزش فرزندپروری مثبت نگر اجرا شد در حالیکه گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل مقیاس سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلر، 1972) و مقیاس سازگاری زناشویی (اسپانیر، 1976) بود. نتایج نشان داد که برنامه فرزندپروری مثبت باعث بهبود سلامت عمومی و سازگاری زناشویی شده است. یافته های این پژوهش اطلاعات مفیدی را در ارتباط با برنامه آموزشی فرزندپروری مثبت فراهم می کند و مشاوران و روانشناسان می توانند برای بهبود سلامت عمومی و سازگاری زناشویی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی از این مداخله استفاده نمایند.
اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت به مادران بر کارکرد های اجرایی و انگیزش تحصیلی کودکان دارای اختلال کم توجهی - بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت به مادران بر کارکرد های اجرایی و انگیزش تحصیلی کودکان دارای اختلال کم توجهی و بیش فعالی صورت گرفته است. روش پژوهش نیمه تجربی با پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران کودکان دارای اختلال کم توجهی و بیش فعالی کاشان بود که از میان آنها 32 نفر به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. از پرسش نامه انگیزش تحصیلی هارتر (1981) و سیاهه درجه بندی رفتاری کارکرد های اجرایی استفاده شد. پس از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش به صورت مجازی آموزش فرزندپروری مثبت را طی 7 جلسه 60 دقیقه ای دریافت کرد و گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات آموزشی، پس آزمون اجرا گردید. داده ها پس از گردآوری با روش تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS-26 تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که آموزش فرزندپروری مثبت به مادران اثر معناداری بر کارکرد های اجرایی و انگیزش تحصیلی (63/71 F= و 01/0 p <) کودکان دارای اختلال کم توجهی و بیش فعالی اثر دارد. در نتیجه به نظر می رسد آموزش فرزندپروری مثبت به مادران موجب بهبود کارکرد های اجرایی و انگیزش تحصیلی کودکان دارای اختلال کم توجهی – بیش فعالی می شود.
مقایسه اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی بر بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف از این پژوهش بررسی مقایسه اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی بر بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود. طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مادران کودکان ۷ تا 11 ساله با تشخیص اختلال توجه بیش فعالی (بیش فعالی غالب) در سال تحصیلی 1400-1401 شهر تهران بود. حجم نمونه شامل 45 دانش آموز بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند (15 نفر گروه آزمایشی اول، 15 نفر گروه آزمایشی دوم و 15 نفر گروه کنترل). برای گروه آزمایشی اول، برنامه آموزش فرزندپروری مثبت و برای گروه آزمایشی دوم، برنامه آموزش تحمل پریشانی اجرا شد درحالی که گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل مقیاس بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989) بود. نتایج نشان داد هر دو مداخله بر بهبود بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی اثر داشته اند، اثرات آن ها در مرحله پیگیری نیز ماندگار است و تفاوت بین میانگین های گروه های آزمایش با کنترل معنی دار است (001/0P<). شواهد به دست آمده نشان می دهد که برنامه فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی در افزایش بهزیستی روان شناختی مادران مؤثر هستند و تفاوت بین گروه های فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی معنی دار نیست (05/0<P). درمجموع می توان نتیجه گرفت برنامه فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی می تواند منجر به بهبود بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی گردد.
مقایسه اثرات آموزش فرزند پروری مثبت و کتاب درمانی بر اضطراب کودکان با رویکرد طرحواره(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه تأثیر دو روش آموزش برنامه فرزند پروری مثبت و کتاب درمانی با رویکرد طرحواره بر اضطراب کودکان انجام شده است. روش: طرح پژوهش از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان پسر 7 تا 10 ساله مدارس ناحیه دو شهر کرمان در سال 1398 بود که از مسیر فهرست رفتاری کودک آخن باخ (آخنباخ و رسکورلا ، 2001) از بین آنها 45 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه 15 نفره تقسیم شدند. دو گروه 15 نفره آزمایشی ( آموزش گروهی فرزند پروری مثبت، کتاب درمانی با رویکرد طرحواره) و یک گروه به عنوان گروه کنترل. فرزند پروری مثبت در 8 جلسه 90 دقیقه ای و کتاب درمانی در 4 جلسه 60 دقیقه ای برای مادران این کودکان اجرا شد و دوباره فهرست رفتاری کودکان آخن باخ (CBCL ) به وسیله مادران هر سه گروه تکمیل شد. گروه کنترل هیچ گونه مداخلاتی دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-20 و روش تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج، اثر بخشی هر دو روش بر کاهش اضطراب را نشان داد. آموزش گروهی فرزند پروری مثبت نسبت به روش کتاب درمانی اثربخشی بیشتری داشت. نتیجه گیری: بنابراین به نظر می رسد این دو روش ، راهبردهای مؤثری هستند که می توان آنها را در تدوین طرح های روان درمانی کودکان با مشکل اضطراب مد نظر قرار داد.
اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت به مادران بر مشکلات درونی و بیرونی کودکان
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
50 - 64
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت مادران بر مشکلات درونی و بیرونی کودکان دچار مشکلات رفتاری بود. پژوهش نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کودکان دبستانی شهر شیراز به همراه والدین آن ها بود که برای مشکلات روانشناختی به کلنیک های مشاوره شهر شیراز در سه ماه پاییز 1399 مراجعه کرده بودند. 30 نفر از مادران به همراه فرزندانشان به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به طور تصادفی جایگزین شدند. مداخله آموزش فرزندپروری مثبت در 8 جلسه به صورت هفتگی و به مدت 90 دقیقه انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از فهرست نشانه مرضی کودک اسپرلفکین و گادو و پرسشنامه مشکلات رفتاری کانرز فرم کوتاه ویژه والدین کیت کانرز استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و تحلیل کوواریانس تک متغیره با نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش فرزندپروری مثبت بر مشکلات درونی و بیرونی کودکان دارای مشکلات رفتاری تاثیر معناداری داشت. میانگین نمرات پس آزمون گروه آزمایش در متغیر مشکلات درونی (001/0P< 92/31F= ) و در متغیر مشکلات بیرونی (001/0P< 3/381F= ) کاهش معنی داری پیدا کرده است. مجذور اتا نشان داد آموزش فرزندپروری مثبت 41 درصد از تغییرات مشکلات درونی و 36 درصد تغییرات مشکلات بیرونی کودکان دارای مشکلات رفتاری را تبیین می کند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، استفاده از آموزش فرزندپروری مثبت در کاهش مشکلات درونی و بیرونی کودکان دارای مشکلات رفتاری، پیشنهاد
رابطه شیوه های فرزندپروری مثبت و شایستگی هیجانی و اجتماعی در دانش آموزان: نقش میانجی کارکردهای اجرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی کارکردهای اجرایی در رابطه میان شیوه های فرزندپروری مثبت و توسعه شایستگی هیجانی و اجتماعی در دانش آموزان بود. در همین راستا، جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پایه سوم ابتدایی مدارس منطقه 1 شهر تهران (سال تحصیلی 1401-1402) بود که با روش نمونه گیری به صورت در دسترس و داوطلبانه 383 نفر وارد پژوهش شدند و پرسشنامه های فرزندپروری مثبت آلاباما (فریک، ۱۹۹۱)، کارکردهای اجرایی بریف (جیویا و همکاران، 2000) و شایستگی هیجانی- اجتماعی (ژو و ای، 2012) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی و تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها نشان داد میان شایستگی های هیجانی و اجتماعی و مؤلفه های کارکردهای اجرایی رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد. همچنین، رابطه فرزندپروری با ابعاد کارکردهای اجرایی نیز مثبت است. لذا از آن جایی که رابطه میان فرزندپروری با شایستگی ها به صورت مستقیم و نیز با میانجی گری ابعاد کارکرد اجرایی به شکلی غیرمستقیم معنادار است، در نتیجه نقش میانجی به شکل ناقص (ناکامل) می باشد. مطالعه حاضر شواهدی را ارائه می دهد که فرزندپروری مثبت ممکن است به عنوان یک مسیر مطلوب جهت مداخله عمل کند. به این ترتیب، تمرکز بر کارکرد اجرایی کودک و فرزندپروری به صورت جداگانه ممکن است در زمینه شایستگی رفتاری کودک کمتر مؤثر باشد. در واقع، برنامه های آموزشی والدین، که آنها را در یادگیری محتوای مرتبط با رشد فرزندشان درگیر می کند، استفاده از شیوه های مؤثر و فرصت های یادگیری را افزایش می دهد.
اثربخشی روش تحریک جریان مستقیم فراجمجمه ای بر انعطاف پذیری شناختی کودکان با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: افراد با اختلال طیف اُتیسم در انعطلف پذیری شناختی دچار مشکل هستند به طوری که زندگی روزمره آنها نیز
تحت تأثیر عواقب این مشکل قرار گرفته است. این پژوهش با هدف اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر
انعطاف پذیری شناختی کودکان با اختلال طیف اُتیسم انجام شد.
مواد و روش: پژوهش نیمه تجربی و مطابق با طرح پیش آزمون-پس آزمون بود. جامعه ی آماری پژوهش، شامل تمامی
کودکان 7 تا 10 ساله ای بود که با اختلال طیف اُتیسم بودند و به مرا کز و کلینیک های درمانی شهر ارومیه 1401 - 1402 مراجعه
کرده بودند. سی کودک با اختلال طیف اُتیسم به صورت هدفمند انتخاب و به 2 گروه آزمایشی ) 15 نفر ( و گواه ) 15 نفر (
به صورت تصادفی تقسیم شدند. آزمودنی های گروه آزمایشی، تحت تحریک جریان مستقیم فراجمجمه ای آنُدی )قطب
مثبت( به مدت 15 دقیقه روی سر قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس تشخیص اُتیسم گیلیام، آزمون دسته بندی
کارت های ویسکانسین بود. برای تحلیل داده های پژوهش از روش تحلیل کوورایانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه
23 استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که روش تحریک جریان مستقیم فراجمجمه ای بر انعطاف پذیری شناختی اثربخش بوده است و
به طور قابل توجهی باعث بهبودی انعطاف پذیری شناختی شده است.
نتیجه گیری: با توجه به مشکلاتی که کودکان با اختلال طیف اُتیسم در حوزه انعطاف پذیری شناختی دارند، روش تحریک
جریان مستقیم فراجمجمه ای می تواند به عنوان مکمل سودمندی برای بهبود انعطاف پذیری شناختی آنان باشد.