استراتژی های موازنه نهادی چین برای چالش کشیدن نظم بین الملل
حوزه های تخصصی:
چین یکی از مهم ترین قدرت های نوظهور است که نظم بین المللی را وارد دوره تغییر سیستمیک یعنی تغییر قطبیت کرده است.در این مسیر طی سالیان اخیر چین نقش فعالی را در نهادهای بین المللی چندجانبه دنبال کرده است؛ چراکه نهاد های بین المللی به عنوان بخش تشکیل دهنده نظم بین المللی، برای تغییر نظم بین الملل اهمیت زیادی دارند. یکی از معماهای رفتار نهادی این کشور، راهبردهای متفاوت آن در راستای بهره مندی از نهاد های مختلف بوده است. نویسنده در این مقاله کوشش کرده است نگرش و رفتار راهبردی چین در قبال نهاد های مختلف بین المللی را تبیین نماید. پرسش اصلی پیش روی مقاله ازاین قرار است که چین از چه استراتژی هایی در نهادهای مختلف برای به چالش کشیدن نظم بین الملل به رهبری ایالات متحده استفاده کرده است؟ در پاسخ به سوال اصلی این فرضیه مطرح می شود که چین به عنوان یکی از قدرت های ناراضی و چالشگر برخی ارکان و ابعاد نظم، به موازنه نهادی« فراگیر» و «انحصاری» برای به چالش کشیدن نظم ساختاری بین الملل متکی بوده است. مقاله در بررسی فرضیه مذکور نیز از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بهره گرفته است. ﮔﺮدآوری داده ها و اطلاعات موردنیاز پژوهش نیز به روش مطالعه اﺳﻨﺎدی، کﺘﺎبخاﻧﻪای صورت گرفته که در آن از کتاب ها، مقالات، اسناد و ﻣﻨﺎﺑﻊ ایﻨﺘﺮﻧﺘی استفاده می شود.