مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
کم توان ذهنی
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله روان درمانی مثبت گرا بر تنیدگی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی انجام شد. روش: در این مطالعه تعداد 30 نفر از مادران دارای فرزند کم توان ذهنی انتخاب گردیدند و با گمارش تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل قرار داده شدند. ابزار سنجش مقیاس تنیدگی والدینی بود . ابتدا پرسش نامه به صورت پیش آزمون اجرا شد و سپس مداخله روان درمانی مثبت گرا برای گروه آزمایش در 8 جلسه دوساعته برگزار گردید. در پایان دوره شرکت کنندگان دوباره با استفاده از مقیاس تنیدگی والدینی مورد ارزیابی قرار گرفتند . داده ها با آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد مداخله روان درمانی مثبت گرا بر کاهش تنیدگی در هر دو قلمروی والد و کودک در مادران دارای فرزند کم توان ذهنی مؤثر بوده است . نتیجه گیری: در نتیجه می توان گفت استفاده از مداخله روان درمانی مثبت گرا بر کاهش تنیدگی مؤثر است و می توان از آن جهت کاهش تنیدگی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی استفاده کرد.
مقایسه مادران دارای دو کودک استثنایی (چندمعلولیتی، کم توان ذهنی، جسمی-حرکتی، نابینا و آسیب بینایی، ناشنوا و آسیب شنوایی) با مادران کودکان عادی در مؤلفه های سلامت عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال هفدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۶۶)
101-112
حوزه های تخصصی:
هدف :. هدف از تحقیق حاضر یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا بین مادران کودکان استثنایی و مادران کودکان عادی از نظر سلامت روان تفاوت وجود دارد یا خیر؟ روش : روش این تحقیق پس رویدادی (علّی- مقایسه ای) است . آزمودنی های این پژوهش متشکل از 516 نفر از مادران کودکان استثنایی (202 نفر کم توان ذهنی ، 63 نفر ناشنوا، 58 نفر نابینا، 94 نفر جسمی-حرکتی و 99 نفر چندمعلولیتی) است که به طور تام شمارش انتخاب شده بودند و 69 نفر از مادران کودکان عادی که به طور تصادفی انتخاب شدند. ابزار به کار گرفته شده، مقیاس 28 سؤالی سلامت عمومی است. ضریب اعتبار این پرسش نامه 72/0 و روایی همزمان کل پرسش نامه 85/0 به دست آمده است. یافته ها: نتایج حاصل از یافته های آماری نشان داد که به طور کلی بین سلامت روان مادران کودکان استثنایی و مادران کودکان عادی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین از نظر علائم سلامت روانی یعنی بین خرده مقیاس علائم جسمانی و افسردگی تفاوت معناداری بین مادران گروه های مختلف استثنایی و مادران گروه عادی مشاهده نشد. بین مادران کودکان عادی با چندمعلولیتی ، کم توان ذهنی، جسمی-حرکتی، در مؤلفه اضطراب و کم خوابی تفاوت معنی داری به لحاظ آماری مشاهده شد. درحالی که بین مادران عادی با نابینا و آسیب بینایی، ناشنوا و آسیب شنوایی تفاوت معنی داری به لحاظ آماری مشاهده نشد. بین مادران کودکان عادی با چندمعلولیتی، کم توان ذهنی ، جسمی-حرکتی و ناشنوا و آسیب شنوایی در مؤلفه کارکرد اجتماعی تفاوت معنی داری به لحاظ آماری مشاهده شد. درحالی که بین مادران عادی با مادران نابینا و آسیب بینایی، تفاوت معنی داری به لحاظ آماری مشاهده نگردید . نتیجه گیری: بر اساس نتایج این تحقیق سلامت روان یک ویژگی متمایزکننده در مادران کودکان استثنایی و مادران کودکان عادی است، مادران دارای دو کودک استثنایی استرس و فشار روانی بیشتری را در زندگی تجربه می کنند. بنابراین وضعیت سلامت روان آنها در مقایسه با مادران کودکان عادی بدتر است.
نقش بازداری پاسخ در پیش بینی علائم اختلالات رفتاری در کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدائی باواسطه گری سبک های فرزند پروری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش بازداری پاسخ در پیش بینی علائم اختلالات رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدائی باواسطه گری سبک های فرزند پروری بود. روش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. در این پژوهش 150 دانش آموز کم توان ذهنی آموزش پذیر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از مدارس تبریز انتخاب شدند. سپس، پرسشنامه های سیاهه رفتاری کودک (CBCL) و سبک های فرزند پروری بامیرند توسط والدین تکمیل گردید و آزمون نوروسایکولوژیک ریسک پذیری برو-نرو-برو به صورت کامپیوتری توسط آزمودنی ها انجام شد. همچنین دادهای گرداوری شده با روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد بین بازداری پاسخ با علائم اختلالات رفتاری و همچنین بین سبک فرزند پروری مقتدرانه با علائم اختلالات رفتاری رابطه منفی و معنادار وجود دارد (001/0P<). همچنین نتایج نشان داد که اکثر والدین دارای سبک فرزند پروری مقتدرانه (1/79%) بودند. علاوه بر این نتایج معادلات ساختاری PLS نشان که بازداری پاسخ و سبک فرزند پروری مقتدرانه توانایی پیش بینی علائم اختلالات رفتاری را دارند (001/0 P<). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه از نقش بازداری پاسخ و سبک فرزند پروری مقتدرانه در علائم اختلالات رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر حکایت دارد. واژهای کلیدی: بازداری پاسخ، اختلالات رفتاری، کم توان ذهنی، سبک های فرزند پروری
اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب اجتماعی مادران دارای دانش آموزکم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کودکان کم توان ذهنی دارای اختلال های گوناگون هستند. شناسایی مشکلات آنان و عوامل مرتبط با آن و در نظر گرفتن مداخله های درمانی و آموزشی می تواند در حمایت و راهنمایی این کودکان و خانواده های شان توسط سازمان های حمایتی مورد استفاده قرار گیرد . این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب اجتماعی مادران دارای دانش آموز کم توان ذهنی انجام شد. جامعه آماری شامل همه مادران دارای دانش آموز کم توان ذهنی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 96-1395 بود که از بین آن ها 30 مادر دارای کودک با هوش بهر 50 تا 70 در محدوده سنی 8 تا 12 سال به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در 2 گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. از پرسش نامه اضطراب اجتماعی برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی طی 8 جلسه نود دقیقه ای، هر هفته یک جلسه اجرا شد. پس از اتمام جلسات پس آزمون روی دو گروه آزمایش و کنترل اجرا گردید . پردازش داده های پژوهش با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس یک متغیره) انجام شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که پس از کنترل نمرات پیش آزمون بین 2 گروه آزمایش و گواه در متغیر اضطراب اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 P< ). در نتیجه می توان اذعان کرد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند باعث کاهش اضطراب اجتماعی مادران دارای دانش آموز کم توان ذهنی شده است.
اثر بازی های حرکتی خلاق بر رشد مهارت های اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال هشتم شهریور ۱۳۹۸ شماره ۶ (پیاپی ۳۹)
173-182
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بازی های حرکتی خلاق بر رشد مهارت های اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر انجام شد. جامعه آماری پژوهش عبارت بود از کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر 6 تا 12 ساله در شهر شیراز که در سال تحصیلی 96-1395 مشغول به تحصیل بودند. در این مطالعه ی نیمه تجربی، 58 کودک کم توان ذهنی آموزش پذیر(30 پسر و 28 دختر) با میانگین سنی 07/9 سال، به صورت هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل گمارده شدند. برای سنجش اولیه مهارت های اجتماعی شرکت کنندگان، از معلمان آن ها خواسته شد تا به سؤالات خرده آزمون مهارت های اجتماعی پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت(1990) پاسخ دهند. گروه تجربی 6 هفته به بازی های حرکتی خَلاق پرداختند و گروه کنترل نیز در این مدت فعالیت های عادی مرتبط با برنامه مدرسه را انجام دادند. داده ها با استفاده از آزمون لِون، آزمون کولموگروف – اسمیرنوف و تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار spss-16 و در سطح معناداری 05/0 تحلیل گردید. نتایج نشان داد که مداخله بازی های حرکتی خَلاق بر مهارت های اجتماعی منجر به تفاوت معناداری بین دو گروه تجربی و کنترل شد(05/0 P≤ ). به نظر می رسد که بازی های حرکتی خَلاق به علت فراهم کردن فرصت های تمرینی، شرایط مطلوب و داشتن برنامه های مفرح و متنوع بر رشد مهارت های اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مؤثر هستند.
هنجاریابی آزمون آمادگی جسمانی استاندارد کانادایی (CSTF) در دانش آموزان با کم توان ذهنی مقاطع متوسطه اول و متوسطه دوم استان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۲
95 - 112
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، نورم سنجی آمادگی جسمانی دانش آموزان کم توان ذهنی توسط آزمون آمادگی جسمانی استاندارد کانادایی ( CSTF ) بود؛ براین اساس، 314 دانش آموز (115 دختر و 199 پسر) کم توان ذهنی آموزش پذیر (دامنه بهره هوشی: 70-50، سن: 55/2 ± 53/18 سال)، ازطریق مدارس استثنایی استان همدان انتخاب شدند. نخست، قد، وزن، و نمایه توده بدنی دانش آموزان سنجیده شدند. سپس، آزمون های میدانی انعطاف پذیری، استقامت و قدرت ماهیچه ای و اکسیژن مصرفی بیشینه ( VO2max )، توسط مجموعه آزمون CSTF برآورد شدند. آمار توصیفی، آزمون آنوای یک سویه و صدک های 20، 40، 60 و 80، برای آنالیز داده ها و تدوین هنجارهای آن استفاده شدند. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین دختران و پسران در هریک از متغیرهای استقامت عضلانی، قدرت ماهیچه ای و اکسیژن مصرفی بیشینه وجود داشت ( 0.05 > P )؛ اما انعطاف پذیری تفاوت معنا داری را نشان نداد ( 0.05 P > ). میانگین و انحراف استاندارد آزمون انعطاف پذیری 89/9 ± 85/19 (سانتی متر)، شنای سوئدی 48/8 ± 89/11 (عدد)، درازونشست 54/9 ± 26/19 (عدد در دقیقه)، قدرت پنجه 64/5 ± 74/14 (کیلوگرم) و ظرفیت هوازی 97/5 ± 51/60 (میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه) بود. داده های پژوهش حاضر می توانند برای نمره دهی و درجه بندی دانش آموزان دختر و پسر کم توان ذهنی استان همدان به کار روند.
مقایسه موقعیت های اجتماعی مشکل ساز دانش آموزان مبتلا به کم توانی ذهنی، درخودماندگی و بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره شانزدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۶۱
124-137
حوزه های تخصصی:
نتایج مطالعات مختلف حاکی از آن است که کودکان مبتلا به کم توانی ذهنی و طیف درخودماندگی در رویارویی با موقعیت های اجتماعی مختلف، مشکلات عمده ای را تجربه می کنند، با این حال تفاوت های ظریف بین این کودکان با همسالان بهنجار در واکنش به شرایط اجتماعی مختلف کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه موقعیت های اجتماعی مشکل ساز دانش آموزان مبتلا به کم توانی ذهنی، درخودماندگی و بهنجار انجام شد. طرح پژوهش حاضر از نوع علّی مقایسه ای است که طی آن 149 نفر دانش آموز مبتلا به کم توانی ذهنی و درخودماندگی شهرستان رشت به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. همچنین 100 نفر دانش آموز با هوش متوسط به عنوان گروه مقایسه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس طبقه بندی موقعیت های اجتماعی مشکل ساز (داج، 1990) استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که گروه ها از نظر موقعیت های اجتماعی مشکل ساز تفاوت معناداری دارند (001/0 p< )؛ بدین معنا که کودکان مبتلا به درخودماندگی و کم توانی ذهنی در موقعیت های ورود به گروه همسالان، پاسخ به تحریک شدن، پاسخ به شکست، پاسخ به موفقیت، انتظارات اجتماعی، و همچنین انتظارات معلم به صورت معناداری دارای مشکلات بیشتری از کودکان بهنجار هستند. بر اساس نتایج پژوهش حاضر کودکان بهنجار، کم توان ذهنی و درخودمانده واکنش های متفاوتی در موقعیت های اجتماعی مختلف از خود نشان می دهند که می تواند در برنامه ریزی های جامع و منظم برای این کودکان مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی آموزش صبر بر امید و بهزیستی روان شناختی مادران کودکان کم توان ذهنی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، تعیین اثربخشی آموزش صبر بر بهزیستی روان شناختی و امید، در مادران کودکان کم توان ذهنی بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی (طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل) با روش نمونه گیری در دسترس بود. آزمودنی های تحقیق 20 نفر از مادران کودکان کم توان ذهنی شهر تهران بودند که با استفاده از مقیاس صبر، غیرصبور شناخته شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس پرسش نامه های بهزیستی روان شناختی و امید اجرا شد. آموزش صبر به عنوان مداخله ای در گروه آزمایش اجرا شد، اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. پیش از شروع مداخله، بعد از پایان جلسات آموزشی و همچنین دو ماه بعد از مداخله، پرسش نامه های بهزیستی روان شناختی و امید اجرا شدند. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس و t زوجی انجام گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش صبر بر ارتقا امید و بهزیستی روان شناختی مؤثر است. بنابراین، از آموزش صبر می توان برای ارتقا امید و بهزیستی روان شناختی مادران کودکان کم توان ذهنی استفاده نمود.
اثربخشی مداخله بهنگام والد محور مبتنی بر الگوی سال های باورنکردنی بر رفتارسازشی کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
101 - 125
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله بهنگام والد محور مبتنی بر سالهای باورنکردنی بر رفتار سازشی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر 7-5 سال بود. این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر بود که در سال 1397 در مراکز استثنایی شهرستان لردگان مشغول به تحصیل بودند. از بین آن ها به روش تصادفی 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 15 نفره(آزمایش و کنترل) گمارده شدند. پرسشنامه رفتار سازشی واینلند، به عنوان پیش آزمون بر روی دو گروه اجرا شد.سپس والدین گروه آزمایشی در 12 جلسه تحت برنامه مداخله ا ی سالهای باورنکردنی قرار گرفتند و والدین گروه کنترل هیچ برنامه مداخله ای را در طی این مدت دریافت نکردند. پس از اتمام دوره مداخله و 3 ماه بعد، آزمون رفتارسازشی واینلند بار دیگر بر روی دو گروه به ترتیب بعنوان پس آزمون و پیگیری اجراشد. داده های به دست آمده با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر با بهره گیری از نرم افزار spss22 تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها نشان داد که بین عملکرد دو گروه آزمایش و کنترل در میزان رفتار سازشی تفاوت معنادار آماری(001/0>p) وجود دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که برنامه مداخله سالهای باورنکردنی بر بهبودرفتارسازشی کودکان کم توان ذهنی و خرده مقیاس های مسائل شغلی، اجتماعی شدن، ارتباط و خودیاری در پوشیدن موثر بوده و ماندگاری برنامه مداخله پس از 3 ماه پابرجا مانده است.
اثربخشی الگوی طراحی آموزشی 5E بر خلاقیت و مشارکت اجتماعی کودکان کم توان ذهنی در شبکه های اجتماعی مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر یادگیری از طریق شبکه های اجتماعی مجازی مبتنی بر الگوی طراحی آموزشی مبتنی E5 بر خلاقیت و مشارکت اجتماعی کودکان کم توان ذهنی در درس علوم تجربی می باشد. روش : روش پژوهش آزمایشی و طرح آزمایشی از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون -پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی شهر کرج تشکیل می دادند که 225 نفر بودند و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی 34 نفر (17 نفر گروه کنترل و 17 نفر گروه آزمایش) به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه خلاقیت تورنس (1992) و پرسشنامه مشارکت اجتماعی یزدان پناه (1386) بود که پایایی آن ها با روش آلفای کرونباخ به ترتیب با (70/0) و (92/0) تائید شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل و تی وابسته صورت گرفت. یافته ها : نتایج نشان داد، به کارگیری شبکه های اجتماعی مجازی مبتنی بر الگوی طراحی آموزشی E5 موجب افزایش خلاقیت و مشارکت اجتماعی کودکان کم توان ذهنی در درس علوم تجربی می شود (05/0 P< ) . نتیجه گیری: استفاده از الگوی طراحی آموزشی E5 که متناسب با نیاز افراد کم توان ذهنی است، می تواند بر میزان خلاقیت و مشارکت فعال آنان در شبکه های اجتماعی مجازی تأثیرگذار باشد.
نقش انعطاف پذیری در پیش بینی علائم اختلال های رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی با میانجی گری سبک های فرزندپروری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
113 - 133
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش انعطاف پذیری در پیش بینی علائم اختلال های رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی با میانجی گری سبک های فرزند پروری بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد.که در این پژوهش 158 دانش آموز کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی به روش نمونه گیری هدفمند از دو مدرسه استثنایی گلستان و پرورش تبریز انتخاب شدند. سپس، پرسشنامه های سیاهه رفتاری کودک (آخنباخ،1991) و سبک های فرزند پروری (بامریند،1973) توسط والدین تکمیل گردید و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (برگ و گرانت، 1948) به صورت رایانه ای توسط آزمودنی ها انجام شد. همچنین پس از حذف 8 پرسشنامه مخدوش، داده های گردآوری شده 150 نفر با روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد بین انعطاف پذیری با علائم اختلال های رفتاری (001/0=P) و همچنین بین سبک فرزند پروری مقتدرانه با علائم اختلال های رفتاری رابطه منفی و معنادار وجود دارد) 006/0=P). همچنین نتایج نشان داد که اکثر والدین دارای سبک فرزند پروری مقتدرانه (79%) بودند. علاوه بر این نتایج معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی نشان داد که انعطاف پذیری و سبک فرزند پروری مقتدرانه توانایی پیش بینی علائم اختلال های رفتاری را دارند (184/0=R^2،001/0=P). نتایج این مطالعه از نقش انعطاف پذیری و سبک فرزند پروری مقتدرانه در علائم اختلال های رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر حکایت دارد؛ بنابراین، پیشنهاد می شود مداخلات درمانی نوین درترمیم انعطاف پذیری در کودکان کم توان ذهنی طراحی شود و همچنین جلساتی برای آموزش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر درباره شیوه های فرزند پروری برگزار شود.
تأثیر آموزش مهارت های معنوی بر ارتقاء کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران دارای کودک کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
161 - 180
حوزه های تخصصی:
توجه به شرایط کودکان کم توان ذهنی و تأثیرات نامطلوب این بحران بر مادران با ایجاد تنشهای جسمی، روانی و اجتماعی که منجر به انزوا وکاهش شدید در کیفیت زندگی و امید به زندگی آنها می شود، لازم است ضرورت آموزش مهارت معنوی مورد مداقه قرار گیرد. از این رو هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش مهارت های معنوی بر ارتقاء کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران با کودک کم توان ذهنی بود. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود.20 مادر با کودک کم توان ذهنی در مدرسه استثنایی شهید ساریخانی شهر تهران در سال تحصیلی 97- 1396 انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 10 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. اطلاعات کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی و پرسشنامه امید جمع آوری شد. سپس آموزش مهارتهای معنوی در 8 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد، در حالی که به گروه کنترل این آموزش ارائه نشد. آزمودنیها پس از اتمام جلسات مجدداً مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد میانگین نمره امید به زندگی در گروه آزمایش از 21/3 ±11/20 قبل از مداخله به 24/3 ±00/26 بعد از مداخله و میانگین نمره کیفیت زندگی گروه آزمایش83 /11±00/67 قبل از مداخله به 10/10±22/72 افزایش معناداری یافت (01/0>p). براساس یافته های این پژوهش، آموزش مهارتهای معنوی تأثیر مثبتی در ارتقای کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران دارای کودک کم توان ذهنی داشته است
مقایسه مهارت های حرکتی دانش آموزان با کم توانی هوشی دارای لکنت زبان، مشکلات تلفظی و گفتار بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف مقایسه مهارت های حرکتی دانش آموزان با کم توانی هوشی دارای لکنت زبان، مشکلات تلفظی، و گفتار بهنجار انجام شد. روش بررسی: این مطالعه پس رویدادی از نوع علی-مقایسه ای بود. از میان جامعه دانش آموزان پسر ابتدایی با کم توانی هوشی شهر ارومیه، 90 نفر (هر گروه 30 نفر) به روش نمونه گیری تمام شمار و در دسترس انتخاب شدند. برای همه گروه ها آزمون تجدیدنظرشده مهارت های حرکتی لینکلن-اوزرتسکی اجرا شد. داده ها با روش های آماری تحلیل واریانس چندمتغیری و تحلیل واریانس تک متغیری تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که تمام ابعاد مهارت های حرکتی شامل؛ هماهنگی عمومی پویا، هماهنگی عمومی ایستا، هماهنگی دستی پویا، سرعت حرکت، حرکات ارادی همزمان متقارن و حرکات ارادی ناهمزمان نامتقارن در گروه دارای گفتار بهنجار به طور معناداری بالاتر از میانگین گروه های با لکنت زبان و مشکلات تلفظی بود (05/0>P).، اما بین میانگین مهارت های حرکتی گروه های با لکنت زبان و مشکلات تلفظی به جزء مهارت هماهنگی عمومی پویا، تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: با توجه به این که رشد متعادل توانایی های حرکتی اساس یادگیری های بعدی است، اصلاح دشواری های حرکتی پیش از شروع آموزش مهارت های دیگر ضروری است.
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی به شیوه گروهی بر تحمل پریشانی و مهارت کنترل خشم مادران دارای فرزندان کم توان ذهنی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: وجود فرزند کم توان ذهنی در خانواده تاثیرات منفی و جبران ناپذیری بر والدین بالاخص مادران به جایی می گذارد. هدف: هدف از این پژوهش اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی به شیوه گروهی بر تحمل پریشانی و مهارت کنترل خشم مادران دارای فرزندان کم توان ذهنی شهر خرم آباد بود. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل مادران دارای دانش آموزان کم توان ذهنی شهر خرم آباد در سال ۹۹-۱۳۹۸ بود که با روش نمونه گیری در دسترس ۴۰ نفر انتخاب و به صورت تصادفی در قالب دو گروه آزمایش (۲۰ نفر) و کنترل (۲۰ نفر) جایی داده شدند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه (هر هفته یک یا دو جلسه) ۷۵ دقیقه ای تحت آموزش رفتار درمانی دیالکتیکی قرار گرفتند. به منظور جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر و پرسشنامه استاندارد مهارت کنترل خشم استفاده شد. داده های جمع آ وری شده با نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل فرضیه های پژوهش نشان داد که آموزش رفتار درمانی دیالکتیکی بر تحمل پریشانی و بهبود مهارت کنترل خشم مادران موثر است (P<۰/۰۵). به عبارت دیگر برنامه آموزشی سبب افزایش تحمل پریشانی و بهبود مهارت کنترل خشم در آزمودنی ها شده است. نتیجه گیری :با توجه به یافته های به دست آمده در این پژوهش می توان گفت: از جمله آموزش های موثر جهت افزایش تحمل پریشانی و بهبود مهارت کنترل خشم در مادران دارای فرزندان کم توان ذهنی آموزش رفتار درمانی دیالکتیکی است.
تأثیر درمان بهزیستی روان شناختی بر تحمل آشفتگی در مادران کودکان کم توان ذهنی: بررسی تداوم اثر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی و پایداری تأثیر درمان بهزیستی روان شناختی بر تحمل آشفتگی در مادران کودکان کم توان ذهنی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مادران کودکان کم توان شهر تهران در سال 99- 1398 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر از آنان انتخاب و در گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه تحمل آشفتگی سیمونز و گاهر (2005) استفاده شد. گروه آزمایشی تحت درمان بهزیستی روان شناختی (10 جلسه 120 دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آماره های توصیفی و آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در سطح معناداری 05/0 با استفاده از نرم افزار Spss23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که اثربخشی درمان بهزیستی روان شناختی بر افسردگی در مادران کودکان کم توان ذهنی در طول زمان پایدار بود (001/0>P). نتیجه گیری: بهزیستی روان شناختی از طریق افزایش اعتماد به نفس، منجر به افزایش تحمل آشفتگی در مادران شده و این مساله احتمالاً توانسته است بر کاهش افکار و رفتارهای تنش زا اثر بگذارد
آموزش مبتنی بر فناوری و تاثیر آن بر انگیزش پیشرفت تحصیلی، یادگیری، و یادداری دانش آموزان کم توان ذهنی در درس زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر فناوری بر انگیزش پیشرفت تحصیلی، یادگیری، و یادداری دانش آموزان کم توان ذهنی در درس زبان انگلیسی بود. این پژوهش یک پژوهش کاربردی بود که به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دختر کم توان ذهنی استان کرمان بودند که در سال تحصیلی 98-1397 در پایه هفتم مشغول به تحصیل بودند. از میان آنها تعداد 28 دانش آموز با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش طی یک ماه در کنار آموزش سنتی معلم، از آموزش آنلاین و آفلاین نیز بهره مند شدند اما گروه کنترل به شیوه سنتی آموزش دیدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ی انگیزش پیشرفت تحصیلی ولایتی (1395)، آزمون محقق ساخته یادگیری و آزمون محقق ساخته یادداری بود که برای هر دو گروه یکبار قبل از شروع کار و یکبار پس از پایان کار انجام شد. داده های گردآوری شده با روش تحلیل کواریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل های آماری نشان دادند آموزش مبتنی بر فناوری به طور معناداری موجب افزایش انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش و همچنین بهبود و رشد یادگیری و تداوم یادداری آنها در درس زبان انگلیسی شده است.
تحلیل محتوای کتاب های فارسی دوره دوم ابتدایی دانش آموزان کم توان ذهنی بر اساس الگوی ویلیام رومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل محتوا ازجمله روش های ضروری، برای برنامه ریزان درسی جهت شناخت پاره ای از مشکلات تحصیلی و یادگیری دانش آموزان، رفع نواقص و کاستی ها و گنجاندن اصولی مفاهیم برنامه درسی است.هدف از انجام پژوهش حاضر، تحلیل محتوای کتاب های فارسی دوره دوم ابتدایی دانش آموزان کم توان ذهنی بود. از جامعه فوق 50% از متن، تصاویر و پرسش های هر کتاب، به عنوان نمونه، به ترتیب برای تحلیل محتوای متن، تصاویر و پرسش ها، با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و برای تعیین میزان درگیری دانش آموز با محتوا از الگوی ویلیام رومی استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که میزان درگیری دانش آموز با متن، در پایه چهارم، پنجم و ششم به ترتیب (0، 0 و 005/0)؛ میزان درگیری دانش آموز با تصویر به ترتیب (45/1، 17/0 و 5/0)؛ و میزان درگیری دانش آموز با پرسش ها به ترتیب (49/0، 58/0و 1/1) بود. درمجموع می توان نتیجه گرفت که کتاب های فارسی دوره دوم ابتدایی دانش آموزان کم توان ذهنی از لحاظ متن جزء کتاب های غیرفعال و از لحاظ پرسش ها جزء کتاب های فعال محسوب می شوند. از لحاظ تصاویر کتاب های پایه چهارم و پنجم غیرفعال و کتاب پایه ششم فعال است.
ترتیب تولد و هوش در فرزندان خانواده های دارای کودک کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعات نشان دادند که بین ترتیب تولد و میزان بهره هوشی، رابطه وجود دارد که در بیشتر پژوهش ها، برتری هوشی به نفع فرزندان اول است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط ترتیب تولد فرزندان با میزان بهره هوشی در خانواده های دارای فرزند کم توان ذهنی است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، بنیادی و از حیث شیوه گردآوری داده ها از نوع توصیفی- پس رویدادی است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی خانواده های دارای فرزند کم توان ذهنی شهر تبریز در سال 1384 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 194 خانواده از جامعه آماری ذکر شده بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از یک پرسشنامه محقق ساخته و آزمون هوش ریون جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها نیز از روش همبستگی و تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین ترتیب تولد و بهره هوشی در خانواده های سه و چهار فرزندی، تفاوت معنادار وجود ندارد و تنها تفاوت معنا دار در خانواده های پنج فرزندی است (0/04p <). همچنین نتایج این بررسی به خوبی نشان داد که بین مرتبه سنی فرزندان و میزان بهره هوشی آنها ارتباط معنا داری وجود دارد. این تفاوت به گونه ای است که کودکان با مرتبه تولد اول دارای بالاترین میانگین، و گرو ه های با مرتبه تولد دوم و سوم، دارای پایین ترین میانگین هوش بهر هستند. نتیجه گیری: به طور خلاصه ناهمسو با نتایج این پژوهش و نظریه های ترتیب تولد که مدعی برتری هوشی به نفع فرزندان اول هستند، این موضوع در نتایج داده های این مطالعه مورد تأیید قرار نگرفت؛ به عبارت دیگر اثرات ترتیب تولد، تابعی از اثرات حجم خانواده است و اثرات محض ترتیب تولد، تأثیری در هوش فرزندان ندارد.
بهبود رفتارهای سازشی و عزت نفس در کودکان کم توان ذهنی از طریق آموزش داستان های اجتماعی
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر آموزش داستان های اجتماعی به شیوه ایفای نقش بر رفتارهای سازشی و عزت نفس کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر بوده است. روش پژوهش به شیوه آزمایشی و با طرح پیش آزمون-پس آزمون باگروه کنترل اجرا گردید. جامعه ی مورد مطالعه، تمامی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر مدارس شهرستان لردگان در سال تحصیلی 97-96را در برداشته و نمونه آماری شامل 30 دانش آموز بود. همچنین برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری چند مرحله ای و تصادفی ساده استفاده شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل: پرسشنامه رفتارسازشی وایلند، پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ و داستان های اجتماعی محقق ساخته می باشد. داده های عددی با استفاده ازتحلیل کواریانس چند متغیری تحلیل گردیده و نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که تحلیل کوواریانس در متغیر عزت نفس (001/0 >p) معنی دار بوده و تحلیل کواریانس در متغییر رفتار سازشی ( 001/0 >p) نیز معنادار بوده است. همچنین تفاوت بین عملکرد دانش آموزان کم توان ذهنی در دو گروه آزمایش و کنترل در تمام خرده مهارت های رفتار سازشی (اجتماعی بودن – ارتباط – جابه جایی وحرکت مسائل شغلی – خودرهبری – خودیاری در پوشیدن – خودیاری در خوردن – خودیاری عمومی) معنادار بوده است. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که شرکت دانش آموزان جامعه هدف درجلسات آموزشی داستان های اجتماعی، میزان عزت نفس آنان را افزایش و مشکلات سازشی آنان را کاهش می دهد.
اثربخشی درمان راه حل محور بومی براساس روایات مادران دارای فرزند کم توان ذهنی بر تاب آوری آنان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تولد یک کودک ناتوان تأثیر شگرفی در روحیه والدین و بخصوص مادران می گذارد. به دنیا آمدن فرزند ناتوان موجی از ناامیدی را در والدین ایجاد می کند که تاب آوری در مقابل این مشکل به تنهایی سخت است. از این رو، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان راه حل محور بومی بر تاب آوری زنان دارای فرزند ناتوان بود . مواد و روش ها: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی و طرح تحقیق پیش آزمون، پس آزمون، و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مادران دارای فرزند کم توان ذهنی مراجعه کننده به واحد توانبخشی بهزیستی شهر اراک در سه ماه اول سال ۱۳۹۸ تشکیل می دادند. نمونه تحقیق شامل ۴۰ مادر دارای کودک ناتوان بودند که به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند (۲۰ گروه کنترل و ۲۰ نفر آزمایش). برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس تاب آوری کانر دیویدسون استفاده شد. پس از اجرای پیش آزمون، مداخله (راه حل محوری) به گروه آزمایش ارائه گردید. گروه کنترل نیز در لیست انتظار قرار داشتند. پس از پایان برنامه مداخله ای، از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد پس از سه ماه نیز آزمون پیگیری به عمل آمد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس مختلط استفاده شد . یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله راه حل محور بر تاب آوری مادران دارای فرزند کم توان ذهنی شهر اراک اثربخش بوده است (۰۵/۰> p ) . نتیجه گیری: با توج به یافته های به دست آمده، به نظر می رسد درمان راه حل محور بومی مبتنی بر روایات مادران کودکان ناتوان ذهنی در افزایش تاب آوری آنان اثربخش بوده است. ملاحظات نظری و عملی بیشتر در این پژوهش مورد بحث قرار گرفته است .