مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
علوم طبیعی
حوزه های تخصصی:
بشر در دوران مدرن، شاهد تحولات بعمده ای از جمله گسست بوده است. قطع همبستگی میان علوم طبیعی و علوم انسانی از جمله ی این تغییرات به شمار می رود. در این دوره، علوم طبیعی با محوریت رشته هایی همچون ریاضی، فیزیک، شیمی و ... مبدل به ملکه ی معارف بشری شد. بهره ای که علوم مذکور در راستای متمتع شدن انسان از طبیعت توانسته بودند به او برسانند موجب شیوع این پندار گشته بود که آنها در سایر حوزه های معرفتی از قبیل دانش های مرتبط با انسان نیز می توانند کاربست داشته باشند به همین خاطر آنچه که امروزه آن را وحدت روش شناختی می نامند در همین دوره بروز پیدا کرد. تنها مرجع صدقی که علوم طبیعی به رسمیت می شناسد تجربه ی حسّی است و این تجربه، مصدر حقیقت است. تجربه ی حسّی در اندیشه های مبتنی بر طبیعت گرایی، پدیده ای خاص است و به همین خاطر نتایج حاصله از آن را نمی توان به دیگر رویدادهای آینده، تسرّی و تعمیم داد. ازسوی دیگر عدم باورمندی به تعمیم پذیری، شرایط وجودی قانون در اندیشه های مذکور را مخدوش خواهد کرد. اندیشه ی فطرت گرا امّا با به دست دادن تلقی منحصر به فردی که از زمان و رابطه اش با انسان به دست می دهد و همچنین با باورمندی اش به یک سری از اصول عام و همه شمول که در فطرت انسان به ودیعه گذاشته شده اند، تناقضات بنیادی و فراروایت های فلسفه های برآمده از علوم طبیعی را مرتفع خواهد کرد.
پیش فرض های هستی شناختی علوم طبیعی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد پوزیتیویستی در علوم طبیعی جدید که روش این علوم را به تجربه منحصر می دانست، هرچند در ابتدا مورد استقبال قرار گرفت اما در نیمة دوم قرن بیستم به چالش کشیده شد و برخی فلاسفة علم با مطرح کردن نقش پیش فرض ها، تأثیر ساختارها و عوامل غیر تجربی را در علوم طبیعی نوین برجسته نمودند؛ چنانکه امروزه، تصویر سنتی علم به عنوان امری صرفاً تجربی، اعتبار خود را از دست داده است. در مقالة حاضر تلاش شده ضمن استخراج برخی پیش فرض های هستی شناسی علوم طبیعی جدید مانند اصالت کمیت، اصل سادگی و انحصار واقعیت موجود در ماده؛ نشان داده شود که اولاً: با وجود ادعاهای دانشمندان مبنی بر ابتنای این علوم بر مشاهده و آزمایش، پیش فرض های غیرتجربی نیز نقش پررنگی در فرآیند علوم طبیعی دارند ثانیاً: علی رغم وجود برخی مبانی مشترک میان علوم طبیعی جدید و قدیم نظیر اصل علیت و اصل کیهان شناختی، تفاوت های مبنایی نیز میان آنها وجود دارد که بر اساس آن نمی توان علوم جدید را تداوم طبیعیات قدیم دانست و الگوی جدید با رویکردی ماده گرایانه و تک بعدی، برخی ابعاد عالم هستی را نادیده گرفته است. از این رو برای قرار گرفتن علوم طبیعی در جایگاه شایستة خود لازم است در این پیش فرض ها تأمل و بازنگری صورت پذیرد.
سنّت گرایی علمی مسلمانان شبه قارّه هند در مقایسه با ایران در سده نوزدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از گسترش موج تجددگرایی در ایران در سده نوزدهم، تقریباً همه متون علمی کهن به کناری گذاشته شد و به جای آن از متون ترجمه شده غربی برای تدریس در مراکز علمی استفاده شد. در همین سده در هند، برخلاف ایران، با وجود حضور استعماری بریتانیا و گسترش علوم و فنون جدید، همچنان متون فارسی و عربی دانشمندان ایرانی به عنوان کتاب مرجع و منبع درسی، استفاده می شد. در این پژوهش، با استفاده، علل و عوامل وفاداری مسلمانان شبه قاره هند به متون کهن فارسی و عربی و توجه بیش از اندازه آنها به علوم هندسه و ریاضی در قیاس با مباحث فلسفی، بررسی شده است. برای توجیه این پدیده، نظریه های چون اهتمام به نجات پدیده ها، عدم رویکرد مدیریتی، ناتوانی علمی و عدم تناسب ساختارهای معرفتی با نظریّه های علمیِ جدید، اراوه شده که در این مقاله مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند.
علوم انسانی: نام ها و نزاع ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۳
173 - 198
حوزه های تخصصی:
این مقاله در وهله اول به کند و کاو در عنوان «علوم انسانی» و دیدگاه های رقیب اش می پردازد: «علوم فرهنگی»، «علوم اخلاقی» و سرانجام «علوم اجتماعی». و در ضمن می کوشد بر پیش زمینه های فلسفی آن عناوین نیز نظری بیافکند. با دو عنوان «علوم انسانی» که برگزیده و رواج یافته ویلهلم دیلتای است، و «علوم فرهنگی» که پیش نهاده نوکانتیان و نیز ماکس وبر بود، گوشه ای از نزاع بر سر این دسته از علوم در نیمه دوم قرن نوزدهم آشکار می شود. در طرف دیگر این منازعه هم جان استوارت میل ایستاده با پیشنهادش «علوم اخلاقی». او درحقیقت وامدار ارسطو است و از طبقه بندی علوم، اخلاق و منطق اش بهره می برد. اشاره به عنوان علوم اجتماعی بیشتر برای هشدار بر این خطای رایج است که آن را ناسنجیده بر تمام علوم انسانی اطلاق می کنند. پس دفع بعضی سوء تفاهم ها کار ضمنی دیگر مقاله پیش رو است، که پیش از هر چیز از خود عنوان علوم انسانی و بعد از فروکاستن علوم انسانی به جامعه شناسی جدید، پیش آمده است.
تأملی در نسبت هرمنوتیک فلسفی گادامر و علوم طبیعی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۳
47 - 72
حوزه های تخصصی:
در مورد موضع گادامر درباره علوم طبیعی چند انتقاد جدی صورت گرفته است. نخست آنکه برداشت او از علوم طبیعی پوزیتویستی است. دوم آنکه تصویری که از علم ارایه می کند، کاریکاتورگونه است و به کار امروز ما نمی آید و سوم آنکه گادامر به سرشت هرمنوتیکی علوم طبیعی بی توجهی کرده است. در این مقالله تلاش خواهد شد نشان داده شود که این انتقاد ها، برآمده از تمرکز صرف بر کتاب حقیقت و روش <strong>و</strong> ناآگاهی از رویکرد گادامر به علوم طبیعی متأثر از بحران علم هوسرلی است. در این مقالله نویسنده می کوشد با مداقه در مجموعه آثار گادامر بازسازی ای از نگاه گادامر به علوم طبیعی به دست دهد. پس در گام نخست به رویکرد گادامر به علوم طبیعی درباره شکاف زیست جهان و جهان علمی می پردازد. در گام دوم با برجسته کردن سرشت هرمنوتیکی علوم طبیعی، پیوند آن را با زیست جهان نشان می دهد؛ به بیان دیگر، در گام نخست افتراق و در گام دوم امتزاج این دو امر را نشان می دهد تا سرانجام به این نتیجه گیری برسد که زیست جهان بر جهان علم اولویت دارد و علم باید بتواند در زیست جهان جایگاه خود را بیابد. در پایان با ذکر انتقادهایی به نگاه گادامر، افق هرمنوتیک علوم طبیعی نمایان خواهد شد.
پیش فرض های معرفت شناختی علوم طبیعی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
227 - 250
حوزه های تخصصی:
رویکرد پوزیتیویستی در علوم طبیعی جدید اعتقاد دارد که روش علوم طبیعی منحصر به تجربه است. این رویکرد در طول سده های اخیر با پذیرش عام مواجه بود، به گونه ای که پیشرفتِ علوم طبیعی مدیون آن قلمداد شد. به چالش کشیده شدن این نگاه در نیمه دوم سده بیستم؛ برخی فلاسفه علم و نیز دانشمندان علوم اجتماعی را واداشت با مطرح کردن نقش پیش فرض ها اعم از پیش فرض های هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی و نیز برخی عوامل جامعه شناختی و روان شناختی؛ انحصار روش علوم طبیعی را دستکم در برخی مراحل علم طبیعی بشکنند. در مقاله حاضر تلاش می کنیم ضمن تبیین برخی پیش فرض های معرفت شناختی علوم طبیعی جدید و مقایسه آن با پیش فرض هایی مطرح در علوم طبیعی ماقبل مدرن، نشان دهیم که با وجود برخی مبانی معرفت شناختی مشترک؛ میان علوم طبیعی جدید و قدیم، تفاوت های مبنایی وجود دارد که بر اساس آن نمی توان علوم جدید را تداوم طبیعیات قدیم دانست و الگوی جدید علوم طبیعی با رویکردی ماده گرایانه و یک بعدی، ضمن محروم کردن خود از دستیابی به برخی حقایق، علوم طبیعی را در جایگاه شایسته خود قرار نداده است.
تبیین رویکرد هرمنوتیکی ماری هسه در فهم مفاهیم علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر از سه بخش تشکیل شده است: مرور رویکردهای مطرح در فلسفه علم، طرح رویکرد هرمنوتیکی ماری هسه و در نهایت استنتاج دیدگاه هسه در رابطه با فهم مفاهیم علمی. بخش اول فضای پسااثباتگرایانه حاکم بر فلسفه علم در نیمه دوم قرن بیستم را ترسیم میکند تا در بخش بعدی، جایگاه رویکرد هسه در این میان وضوح بیشتری داشته باشد. در بخش دوم مدلهایی که هسه برای تبیین سازوکار پیشرفت علم و نظریههای علمی مطرح کرده است، تشریح شدهاند. دستآوردهای دیدگاه هسه برای فلسفه علم شامل تأکید بر کارکرد تبیینی استعاره در نظریههای علمی، پیشنهاد واقعگرایی حداقلی به عنوان لازمه فعالیت علمی و نیز تبیین عینیت دوگانه برای علم میشود.در مباحث مختلفی که از سوی هسه مطرح شده است، مفاهیم علمی جایگاه مشخصی دارند و میتوان اینگونه بیان کرد که در رویکرد هسه: مفاهیم علمی تاریخمند هستند، نظری هستند ومیتوان آنها را به مثابه استعارههایی در زبان استعاری علم به کار گرفت. در نهایت با توجه به ویژگیهای مفاهیم علمی، فهم افراد از این مفاهیم متفاوت خواهد بود و علاوه بر آن، با توجه به پویایی زبان علم، فهم مفاهیم علمی پویا است.
رابطة علوم طبیعی و دین از دیدگاه آیت الله مصباح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«رابطة علوم طبیعی و دین» یکی از مهم ترین مسائلی است که در سال های اخیر و با اوج گرفتن بحث «علم دینی» و «اسلامی سازی علوم» مطرح شده است. مقالة حاضر با روش توصیفی تحلیلی این موضوع را از دیدگاه آیت الله مصباح بررسی کرده است. این مقاله پس از بررسی دو دیدگاه کلی دربارة رابطه علوم طبیعی و دین، به تبیین ملاک های دینی بودن علم پرداخته و در مهم ترین بخش، به این نتیجه دست یافته است که نه تنها میان علوم طبیعی و دین با توضیحی که در مقاله ارائه می شود ناسازگاری جدی وجود ندارد، بلکه همکاری های متقابل علوم طبیعی و دین درخور توجه است. صدور حکم برای موضوعات علمی، گسترش دایرة آگاهی های تجربی، تأیید علم، افزودن غنای مسائل تجربی و جهت دهی در استفاده از علم نمونه هایی از کمک های دین به علم است. تعیین مصداق و موضوع و فراهم کردن زمینه های جدید برای تحلیل های دینی، تعیین جزئیات معارف دینی، مانند بیان شرایط و موانع، اثباتِ بخشی از آموزه های دینی و تأثیر در فهم بهتر مباحث دینی را می توان از جمله کمک های علم به دین تلقی کرد.
روش شناسی الهیات در قیاس با آزمون پذیری از منظر ولفهارت پانن برگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خدا در اندیشه ولفهارت پانن برگ تعین بخش مطلق واقعیت است و الوهیت او سراسرهستی وآفرینش از جمله طبیعت را در بر می گیرد. از این رو، پانن برگ تعامل الهیات با محوریت خداوند و علوم طبیعی با محوریت طبیعت را گریز ناپذیر می داند. ازدیدگاه او چگونگی امکان تحقق چنین تعاملی را باید بیش از هر چیز برپایه روش شناسی ویژه هر یک از این دو قلمرو بسنجیم. چنین سنجشی به باز نگری در حدود و ماهیت علم و الهیات و پذیرش امکان تعامل و گفتگویی فراتر از قلمرو های ویژه آنها و در سطحی سوم یعنی تاملات فلسفی خواهدانجامید. پانن برگ در تبیین امکان این گفتگو بر مبنای ادعاهای کلیدی خود موفقیت چندانی نداشته است، اما بی گمان از پیشتازان تاثیرگذار و الهام بخش این حوزه بوده است.
مفهوم علوم انسانی دراندیشه نخست ویلهلم دیلتای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تاریخ تفکر به ویژه در حوزه علوم انسانی اندیشه ویلهلم دیلتای نقطه عطف محسوب می شود. دوران دیلتای با علم زدگی تمام عیار مصادف بود عده ای که علم زده بودند میان روش علوم طبیعی با علوم انسانی تفاوت اساسی قایل نبودند و هر داعیه ای که داشتند مآل کارشان به ماده انگاری مکانیکی می رسید. دیلتای با این گروه به مقابله برخاست و معتقد شد که برای حل مسئله نسبت علوم انسانی با شناخت طبیعت باید به سنخیت موضوع و محتوای هر علمی با روش تحقیق در آن علم توجه کنیم در غیراین صورت به شناخت وافی و کافی نخواهیم رسید. دیلتای موضوع علوم انسانی را واقعیت اجتماعی _تاریخی و روش تحقیق در آن را درون نگری و تجربه درونی می داند. تجربه درونی از نظر او یقینی تر از تجربه بیرونی است. لذا علوم انسانی می تواند به یقین بیشتری درقیاس با علوم طبیعی دست یابد. اصل الاصول اندیشه دیلتای در این راه اصل پدیدار است. این اصل بیان می کند که اشیا همانند احساسات به عنوان امور واقع آگاهی به انسان داده می شود و تابع شرایط آگاهی است.
مرجعیت قرآن و گستره آن در اندیشه علامه سیدمحمدحسین فضل الله
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال اول پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱
39 - 58
حوزه های تخصصی:
قرآن خود را «تبیان کل شیء» خوانده است که ظاهرش مرجعیت قرآن در همه علوم است. مسئله قرآن پژوهان این است که چگونه چنین برداشتی قابل دفاع است و دلایل مرجعیت عام قرآن برای همه علوم چیست؟ بعضی مانند علامه فضل الله با توجه به هدف قرآن که هدایت انسان به مقصد الهی است، قرآن را بی نیاز از شمول بر علوم غیرانسانی می دانند. پژوهش به این پرسش که وجود مباحث متنوع اعم علوم طبیعی در قرآن بر خلاف نظر ایشان است پاسخ داده که هدف از آمدن داده های محدود طبیعی، برانگیختن عقل و رساندن انسان از معلول به علت و تحریک اندیشه برای یافتن نشانه های خدا در جهان است. نوع بیان قرآنی ذیل این دسته آیات برهان ایشان بر صحت نظر است، زیرا در معارف انسانی خدای متعال دستور اطاعت داده و بایدها و نبایدها را آورده است. این پژوهش که پیشینه خاص ندارد، به روش توصیفی تحلیلی و کشفی انجام شده، هدفش یافتن نظریه علامه فضل الله در مورد محدوده مرجعیت قرآن در علوم است. نتیجه پژوهش این است که نظریه مرجعیت عمومی، قابل دفاع نیست و مرجعیت قرآن محدوده خاصی دارد؛ یعنی فضل الله وحی الهی را مرجع در نیازهای هدایتی انسان، مانند: قانون گذاری، شکل دهی سبک زندگی و منهج حیات (تقلید ها و عادت ها) دانسته و معتقد است انسان باید در باور ها، گرایش ها ، وابستگی ها و نوع تعلقات، سبک زندگی و روابط انسانی، به قرآن رجوع کند.
نقش تقریرهای مختلف اختیار در تمایز علوم انسانی از علوم طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۴
31 - 44
حوزه های تخصصی:
علوم انسانی درباره ی افعال اختیاری انسان بحث می کند، ازاین رو اختیار انسان مهم ترین مبنای تمایز علوم انسانی از علوم طبیعی است. با توجه به اینکه به طورکلی دو تقریر سازگارگرایانه و ناسازگارگرایانه از اختیار ارائه شده، لازم است تا به طورکلی نسبت دیدگاه های مختلف درباره ی تمایز علوم انسانی از علوم طبیعی با این دو تقریر کلی از اختیار سنجیده شود تا از این طریق، علوم انسانی و علوم طبیعی با توجه به تقریرهایی که از اختیار ارائه می شود، نسبت قرب و بُعد خود با یکدیگر را تعریف کنند. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، نقشی که تقریرهای مختلف اختیار در تمایز علوم انسانی و علوم طبیعی داشتند، بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که تمایز ذاتی و جوهری علوم انسانی از علوم طبیعی، صرفاً بر مبنای نوعی تقریر ناسازگارگرایانه از اختیار امکان دارد و نگرش سازگارگرایی نمی تواند علوم انسانی را از علوم طبیعی متمایز کند، مگر ازطریق عوامل بیرونی (عارضی).
آثار مستند و داستانی صادق هدایت از نگاه انسان شناسی زیستی بر پایه مطالعات میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
صادق هدایت، نویسنده نام دار معاصر، که با ارائه شیوه نوینی در فن داستان نویسی به آوازه ای بلند دست یافت، با تکیه بر مطالعاتش در انسان شناسی زیستی محتوای منحصر به فردی از خود بر جای گذاشت که بخشی از آن ها در قالبی روایی شامل داستان ها و مجموعه نوشتارهایی چون: افسانهٔ آفرینش، س.گ.ل.ل، پدران آدم، نمک ترکی و تاریک خانه می شد. بخشی دیگر شامل کتاب های مستندی چون فواید گیاه خواری و انسان و حیوان که در آن ها به طور مستقیم از انسان شناسی زیستی، مبانی و پدیدآورندگان آن سخن می گفت. انسان شناسی زیستی، از شاخه های مهم دانش انسان شناسی ست که به بررسی ساختار تکاملی انسان می پردازد. تعدادی چند از آثار او دربردارنده برخی نظریات انسان شناسی زیستی ست که با بازخوانی آن ها می توان به میراث ماندگاری از این دانش دست یافت. این مقاله می کوشد در کنار بررسی این آثار از نقطه نظر انسان شناسی زیستی میزان اثرگذاری او را بر تکوین این دانش در ایران بازگوید و به این پرسش اساسی پاسخ گوید که با توجه به انگاره های مطالعاتی هدایت در آثارش، می توان او را در دانش انسان شناسی زیستی ایران نیز پیشگام دانست یا بایستی این مطالعات را در حوزه دیگری دنبال کرد؟ از این رو با تکیه بر مطالعات بین رشته ای، این آثار را در مقایسه تطبیقی با نظریات انسان شناسی زیستی قرار داده تا میزان این مطالعات را در آثار او بازیابد و از آن جا که تاکنون این مطالعات در کانون توجه هیچ یک از پژوهشگران هدایت شناس و انسان شناس نبوده است؛ وجه تمایزی آشکار با سایر تحقیقات پیشین دارد که تنها فعالیت های او را از نقطه نظر انسان شناسی فرهنگی بررسی کرده اند.
ارزش شناسی تصرف در طبیعت در جهت تاسیس تمدن نوین اسلامی از دیدگاه استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمدن غرب ارزش علم را به کاربردش در تواناسازی بشر برای دخل و تصرف در طبیعت می داند. با توجه به اقبال عمومی به کاربردهای عملی علوم طبیعیْ امروزه الگوی برگزیده زیست ابزاری تمدن غرب در تمام جوامع سیطره یافته و چالش هایی سخت را به دنبال آورده است. تمدن نوین اسلامی نمی تواند پذیرای دربست شیوه غربی تصرف در طبیعت باشد و باید الگویی کارآ مبتنی بر آموزه های اسلام در این زمینه ارائه دهد. در این مقاله سعی شده تا موضوع ارزش شناسی تصرف در طبیعت بر اساس آراء استاد مطهری بررسی شود. از این رو، پس از معناشناسی «تصرف در طبیعت» و نگاهی به «علل میل بشر» برای این کار، نشان داده شده که از نظر استاد مطهری، اصل تصرف در طبیعت، کاری جایز، بلکه شایسته است، امّا مطلوبیت اش منوط به رعایت شرایطی است که هفت نمونه از آنها با استنباط از آثار استاد مطهری ارائه شده است و در نهایت با نگاهی انتقادی به ادبیات این بحث، مقاله را به پایان برده ایم.
جایگاه و تقسیمات علوم طبیعی در منابع طبقه بندی علوم دوره اسلامی و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۱۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۹)
351 - 379
دانشمندان گذشته بر این عقیده بودند که طبقه بندی علوم که بر اساس موضوع علوم و تشابه و تفاوت آنها با یکدیگر انجام می شود، تعلیم و تعلّم آنها را آسان تر می کند. طبقه بندی علوم در تمدّن های باستان به صورت عمومی، از جمله رده بندی کتاب ها، جانداران و پدیده های طبیعی، و در تمدّن یونان باستان، به صورتی تخصّصی، مورد توجّه بوده است. در دوره اسلامی نیز که به تببین، آموزش و طبقه بندی انواع علوم توجه ویژه ای شد، این موضوع را تعریف کرده اند و اهدافی نیز برای آن برشمرده اند و حتّی طبقه بندی علوم را در شمار علوم دوره اسلامی آورده و منابعی نیز در این باره تألیف شده است. با توجه به اهمّیّت علوم طبیعی در نزد دانشمندان و حکم389ای دوره اسلامی، آنها جایگاه این علوم در میان سلسله مراتب طبقه بندی علوم و نیز تقسیمات فرعی انواع آن را تعریف و تبیین کردند؛ منابعی که به این موضوع پرداخته اند فقط منحصر به منابع مربوط به طبیعیات نیست، بلکه آثار گوناگونی از فلسفه گرفته تا عجایب نامه ها و دائرهالمعارف های عمومی تألیف شده در دوره اسلامی، به این موضوع پرداخته اند. البتّه عوامل گوناگونی بر نوع طبقه بندی ها تأثیرگذار بود؛ برای نمونه حکمای دوره اسلامی، به ویژه مشّائیان، ملاک هایی را که ارسطو برای طبقه بندی علوم در نظر داشت، پیروی می کردند. در رسائل اخوان الصفا، آثار ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی و حتّی حکمای پیش تر در دوره اسلامی از جمله ابن مقفّع و ابن بهریز، این تأثیرگذاری مشهود است. دیدگاه های دینی که گاه با افکار فلسفی و عرفانی نیز در می آمیخت، عامل تأثیرگذار دیگری بود. این موضوع در آثار غزالی و نصیرالدین طوسی نمود آشکار دارد. گاه نیز شرایط محیطی زندگی مؤلفان و یا تخصص و اشتغال آنها در مناصب حکومتی، بر معیارهای آنها در طبقه بندی علوم مؤثر بود. برای نمونه، ابن سینا و انطاکی، به دلیل آنکه پزشک و داروشناس بودند، دقیق تر از دیگر حکما، علوم طبیعی را طبقه بندی کرده اند. ابن فریغون و قلقشندی نیز به دلیل نیاز حاکمان وقت و منصبشان در دستگاه حکومتی، رویکردی عمومی و کاربردی برای درباریان در تألیفاتشان داشتند. رویکرد کاربردی، ساده و حتی مایل به خرافات در آثار دائرهالمعارفی و عجایب نامه ها باعث شد تا تقسیمات علوم در این آثار، از اصول خاصی پیروی نکند.
بررسی فرایند تدوین و آموزش علوم از صدر اسلام تا دوره بنی امیه
حوزه های تخصصی:
توجه به علم و دانش در اسلام از چنان اهمیتی برخوردار است که نخستین آیات نازل شده بر حضرت محمد(ص) با «اقرأ» یعنی «بخوان و بیندیش» آغاز شد. با اهتمام به نزول آیات نخستین الهی به پیامبر(ص) می توان به وضوح دریافت که اساس رسالت دین اسلام بر تعلیم و آموزش استوار است. از این رو اعراب مسلمان تا اواسط نیمه نخست قرن دوم هجری توانستند با تأمل در آیات قرآن و احادیث، از تدوین و آموزش علوم اسلامی فراغتی نسبی حاصل کنند؛ گرچه در روند تدوین علوم طبیعی نقش مهمی ایفا نکردند. دستاوردهای پژوهش حاکی از آن است که با گسترش فتوحات گرچه مسلمانان با تمدن های هم جوار و صاحب علوم طبیعی برخورد کردند اما تا پایان عصر اموی به دلیل مشغولیت جامعه اسلامی به فتوحات و شرایط نامطلوب و نامساعد جامعه که اختلاف و جنگ بر آن حاکمیت داشت، به جزء دوره ای کوتاه توجهی به تکوین و آموزش علوم طبیعی نشد.
نقش و اهمیت نگارش دانشنامه های علوم طبیعی و فناوری های نوین در جهان امروز
علوم طبیعی و پایه از آن جهت که زیربنای توسعه و پیشرفت و اساس علوم دیگری همچون پزشکی، کشاورزی، فنی و مهندسی هستند، اهمیت بسیاری برای جامعه انسانی دارند. این علوم برای دست یافتن به شرایط مناسب زندگی، فناوری برتر، تجارت و صنایع جدید، سرمایه گذاری در علوم پایه و تحقیقات، مهندسی و توسعه فناوری و نوآوری و جهت دادن به آنها برای دست یابی به محصولات، خدمات، تجارت، فرایندهای اجتماعی و الگوهای مناسب ضروری هستند. دسته بندی و نظم بخشی به علوم و فناوری و جمع آوری اطلاعات از زمان های دور تا به امروز در جنبه های مختلف ، برای رسیدن به پیشرفت های بیشتر به غیر از سرمایه گذاری، حائز اهمیت است. یکی از اصلی ترین روش های دست یابی به چنین هدفی، نگارش دانشنامه های مختلف در زمینه اطلاعات عمومی و نیز دانش تخصصی است. بشر نیاز به داشتن چنین دانشنامه هایی را از زمان های بسیار دور حس می کرد و آنها را منابع اصلی در هر تحقیق و پژوهشی می دانست. از این رو، توجه به تولید دانشنامه های مختلف و با سرعتی متناسب با سرعت رشد و پیشرفت علم و فناوری نقش بسیار مهمی دارد.
کتاب شناسی قرآن و علوم طبیعی
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که در جهت انجام پژوهش ها شناخت منابع برای محققان امری ضروری است؛ لذا کتاب شناسی کتاب هایی که به تازگی نشر یافته اند اهمیت دارد واز جمله حیطه هایی که به کمک کتاب شناسی در آن می توان به عرصه تحقیقات ورود پیدا کرد حیطه قرآن و علوم طبیعی است؛ یکی از راهکار های دریافت اطلاعات صحیح در این حوزه شناخت منابع و بررسی نظریات نویسندگان در این کتاب ها است. ازهمین روی نگاه اجمالی به کتب منتشره در این حوزه هدف تحقیق نویسندگان است. سؤال محقق، تعداد کتب منتشره در حوزه قرآن و علوم طبیعی است که به نظر می رسد حدود 406 کتاب در حوزه های گوناگون قرآن و علوم طبیعی انتشار پیدا کرده است. روش جمع آوری منابع بر اساس مطالعات یک تیم کتابداری بوده است و هدف از نگارش این مقاله آشنایی محققان با منابع پیرامون قرآن و علوم طبیعی است. نتیجه این تحقیق پرهیز از انجام تحقیق های تکراری و غنی تر شدن نگارش های آینده است.
جایگاه عقل در روش شناسی علمی جالینوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
55 - 83
جالینوس یکی از بزرگ ترین اندیشمندان و عالمان طبیعی در یونان باستان است که به روش شناسی علوم طبیعی توجهی ویژه داشته است. از سوی دیگر با توجه به انتقال سنت جالینوسی به جهان اسلام و تأثیرگذاری آراء وی در حوزه های مختلف اندیشه ای ازجمله روش شناسی، بررسی و فهم اندیشه های روش شناختی وی از اهمیت بالایی در درک درست از سنّت علمی در سده های میانه اسلامی برخوردار است. در این مقاله با استفاده از روش تفسیر تحلیلی متن محور تلاش شده است تا جایگاه عقل به عنوان یکی از دو مؤلفه اصلی روش شناسی علمی جالینوس تبیین گردد. عقل در اندیشه جالینوس مهم ترین جزء نفس انسانی است که از دو جنبه صوری و مادی، روش علوم طبیعی را تأمین می کند. کارکرد صوری عقل که به حوزه منطق مربوط می شود شامل برهان، تقسیم و ترکیب، تعریف، مشابهت و مفارقت، تحلیل و تلفیق و دلالت است. از طرف دیگر و به لحاظ مادی، عقل با ادراک بدیهیات عقلی، مقدمات لازم برای شکل گیری برهان و دلالت را تأمین می کند.