مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
علوم طبیعی
منبع:
معرفت سال ۳۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۳۰۵
19-30
حوزه های تخصصی:
مسئله اسلامی سازی علوم از مسائل مهمی است که همواره نظریات گوناگونی درباره آن مطرح بوده است. اصلی ترین سؤال در این حوزه این است که آیا برای اسلامی سازی علوم طبیعی و انسانی راهی وجود دارد؛ یا چیزی به نام علوم اسلامی امکان تحقق ندارد؟ محمد عماره اندیشمند اسلام گرای نومعتزلی از کسانی است که در این زمینه به تفصیل به بحث و پژوهش پرداخته است و برای اسلامی سازی علوم طبیعی و انسانی راهکار ارائه کرده است. از منظر عماره راهکار اصلی اسلامی سازی علوم، توجه هم زمان به کتاب تشریع و کتاب تکوین به عنوان دو منبع معرفت است. در این مقاله با روش گردآوری و تحلیل داده ها، تلاش شده تبیینی از نظریه وی ارائه گردد. ابتدا مقصود عماره از معرفت و اسلامی سازی آن بیان می شود و سپس راهکار وی برای اسلامی سازی در حیطه علوم طبیعی و انسانی ارائه شده و در پایان به ادله او برای تبیین اسلامی سازی پرداخته خواهد شد.
تبیین نقش تنظیم گرایانه علوم انسانی در مقابل توسعه گراییِ علوم طبیعی (با بازنگریِ آراء هاینریش ریکرت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۵
1 - 16
حوزه های تخصصی:
در سال های گذشته، بسیاری بر نقشِ مؤثری اشاره کرده اند که علوم انسانی می تواند در امر کنترل و تنظیم برای حفظِ محیط زیست و فرهنگ (نه در توسعه فناورانه) ایفا کند؛ با این حال درباره اینکه چه خصلتِ مشخصی در علوم انسانی سبب شده که چنین کارکردی به آن نسبت داده شود، توضیحی ارائه نشده است. پذیرشِ این کارکرد مستلزم پذیرش ماهیتِ متفاوت علوم انسانی از علوم طبیعی می باشد. یک ملاک برای این تمایز از سوی فلاسفه نوکانتی ساوت وست ارائه شده که میان علوم طبیعی و علوم فرهنگی مبتنی بر روش (نه موضوع) و نیز الزامات شناختی تمایز شده که جهان از راه آن تجربه می شوند. در مقاله حاضر با بازخوانی و تأمل در این ملاک، تمایز و به هدف یافتن خصلتی در علوم انسانی استدلال می شود که به امر تنظیم یاری می رساند و در فرایندهای توسعه، علوم سخت و کاربردی (یعنی علوم طبیعی و مهندسی)، برخلاف علوم انسانی به دریافتِ بخشی از واقعیتِ تجربی قادر نیستند که به ادراک و حساسیت ما در پایداریِ توسعه یاری می رساند. برای پیش بردن این استدلال با مقایسه و تطبیق اندیشه های قرن نوزدهمیِ ریکرت با برخی از رویکردهای معناشناختی فلاسفه در دوران معاصر، تبیین خواهد شد که چگونه نوع نگرش و روش در علوم انسانی (چگونگی دریافت و ارجاع به نمونه های انواع طبیعی) دریافت کامل و متوازن جهان تجربه را به همراه خواهد داشت.
تبیین بازتاب تقسیم بندی علوم در دایره المعارفهای علوم طبیعی فارسی زبان جهان اسلام تا سده هفتم هجری
حوزه های تخصصی:
جُستار حاضر با هدف کشف و توصیف و نحوه تقسیم بندی علوم در دائره المعارفهای علوم طبیعی با تاکید بر نوع نگاه به علم، در دایره المعارفهای علوم طبیعی فارسی زبان جهان اسلام تا سده هفتم هجری صورت گرفته است. اهمیت پژوهش حاضر در آن است که در تحقیقات اخیر وجوه اندیشهای و نوع نگاه به علم تقسیم بندی علوم، کمتر مورد توجه واقع شده است. رهیافت پژوهش مقاله آن است که دایره المعارفهای علوم طبیعی در تعریف علم و تقسیم بندی علوم اغلب از جنبه های عامیانهای برخوردار می باشند، هرچند طرح ساختی آنها از طبقه بندی ارسطویی متأثر است ولی فاقد یک نظام منسجم علمی مبتنی بر سنت ارسطویی می باشد و اساساً بیشتر بر پایه تفکر عامیانه مردم شکل گرفته است. علیرغم آنکه رویکرد آنها به علم ضعیف و فاقد تقسیم بندی دقیق از علوم هستند ولی برخی از آنها گرایش بیشتری به خرافات و موهومات عصر خود پیدا کرده اند و برخی نگرش علمی تری دارند ولی همه این دایره المعارف ها بازگو کننده نگرش عامه مردم به علم و وجود دو فضای متفاوت علمی میان دانشمندان و عامه مردم نسبت به علم است. این نوع بررسی می تواند، باور عامه جامعه را نسبت به علم تقسیم بندی علوم و فضای فکری اجتماع در دوره های مختلف روشن سازد.
تکوین علوم انسانی و اجتماعی در جهان غرب از منظر روش شناسی بنیادین با تاکید بر مبادی معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
7 - 29
حوزه های تخصصی:
تکوین علوم انسانی و اجتماعی مدرن در جهانِ غربی، محصول یک سیر تاریخی است که معمولاً در گسست از قرون وسطی و از دوره رنسانس روایت می شود. افرادی نظیر میشل فوکو در نظم اشیاء: دیرینه شناسی دانش یا توماس کوهن در ساختار انقلاب های علمی و نظایر آنها کوشیده اند تا بر مبنای روش های دیرینه شناسی یا تحولات پارادایمی این تحولات را توضیح دهند. با این حال یکی از چشم اندازهای بسیار مهم در توضیح این تحولاتِ تاریخی، رابطه علم و دین و توضیح این تحولات بر اساس نگاه دینی و متعالی است. در این مقاله با بهره گیری از روش شناسی بنیادین، کوشش شده است تا با بررسی زمینه های «معرفتی» موثر بر شکل گیری این نظریات علمی در جهان غرب، فرایندِ تکوین این علوم را در نسبت با تحول معنای متافیزیک از شکل سنتی به شکل مدرنِ آن، مخصوصاً در کانت و متفکرین جامعه شناسی بررسی نماییم. با نظر به تاکید بر رابطه علم و دین در این روایت، این مقاله می تواند مقدمه ای بر تاملات علوم انسانی اسلامی باشد.
اِمکان متافیزیک در مقامِ علم امر ممکن، دفاعی از متافیزیک در برابر طبیعی گرایی رادیکال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
119 - 141
حوزه های تخصصی:
پس از افول تجربه گرایی منطقی، متافیزیک در نیمه دوم قرن بیستم و با عنوان «متافیزیک تحلیلی» حیاتی دوباره یافت. بااین حال، در طول دو دهه اخیر، اعتراضاتِ مهمی ازسوی فیلسوفان طبیعی گرا بر متافیزیک تحلیلی وارد شد. لیدی من، راس و اسپورِت در فصل نخست کتاب مهمشان، هر چیز باید برود، پس از رویکرد تخریبی نسبت به متافیزیک تحلیلی معاصر، طرحی ایجابی را از نوعی متافیزیک طبیعی شده درخور ارائه کردند. ازنظر آنها متافیزیک طبیعی شده فعالیتی برای یکپارچه سازی علوم، تحت قیودی است. ازسوی دیگر، متافیزیک تحلیلی نیز مدافعان خود را دارد. یکی از مهم ترین مدافعان متافیزیک معاصر، در مقام حوزه ای با روش و موضوع مستقل، جاناتان لو (1950 2014) است. او در آثار مختلفی که اواخر عمرِ کاری خویش منتشر کرد، تلاش داشت تا از تلقی ای خاص از متافیزیک دفاع کند؛ یعنی متافیزیک در مقام علم امر ممکن. در این مقاله استدلال می شود بخش هایی از آرای جاناتان لو در مقام پاسخ به اعتراضات لیدی من، راس و اسپورت قانع کننده اند و دفاعی سنجیده از متافیزیک تحلیلی را فراهم می آورند.