مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
غزالی
حوزههای تخصصی:
فهم فلسفی از تصور خدا با فهم کلامی تصور خدا از آغاز با چالش ها و تعارض هایی مواجه بوده که شاید بتوان نقطه اوج این نزاع را در تهافت الفلاسفه غزالی یافت که فیلسوفان را به خاطر باور به سه مسأله تکفیر کرد. مسأله این پژوهش بازخوانی انتقادات غزالی بر فیلسوفان و محک و ارزیابی دیدگاه او، سپس بررسی قوت و ضعف دفاعیه ابن رشد است. غزالی به درستی متوجه شده بود که با اثبات قدم عالم، اثبات وجود خدا راه دشواری را در پیش دارد، با این حال اعتقاد به حدوث زمانی عالم نیز تبعات باطلی به همراه دارد که کمتر از تبعات آموزه فیلسوفان نیست. در خصوص علم خدا به جزئیات نظر می رسد پاسخ ابن رشد، مناسب است و می تواند ایراد غزالی را در این خصوص برطرف کند. تفاوت غزالی با ابن رشد در این است که او با استناد به قرآن، علم خدا به همه جزئیات را ثابت می داند، اما فیلسوف در خصوص چیزی به اظهار نظر می پردازد که نمی تواند فهم درست و دقیقی درباره آن داشته باشد. در خصوص معاد جسمانی نیز ابن رشد با تأویل، بین حقیقت فلسفی و آموزه دینی هماهنگی برقرار می کند اما با اختلاف نظر ابن رشد و غزالی درباره تأویل در داوری نهایی نمی توان گفت حق با غزالی است یا ابن رشد.
پژوهشی در انتساب «اربعین الحقایق» به غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسخه ای عکسی به شماره ۱۱۳ در کتابخانه مینَوی در دست است که حاوی رساله «اربعین الحقایق» است که به ابوحامد محمد غزالی نسبت داده شده است؛ محتوای اثر با تفکرات غزالی همخوانی ندارد و انتساب آن به غزالی مشکل بزرگی را پیش روی پژوهشگران قرار می دهد. با بررسی این نسخه مشخص می شود که محتوای این نسخه نمی تواند به خامه غزالی باشد؛ زیرا، نخست: در آن به مواردی اشاره شده است که قطعاً مخالف مواضع کلامی رسمی و همیشگی غزالی بوده است؛ مانند اشاره به وقوع حقیقی عهد اَلست در معنای ظاهری آن، که مخالف موضع قاطع غزالی است، و حذف اقرار به زبان و عمل به ارکان از محتوای ایمان که با عقاید شافعیان اشعری ناسازگار است؛ دوم: سبک متن با سبک شخصی غزالی و سبکی که در عصر او رایج بوده است بسیار متفاوت است؛ سوم: نسخه هایی که وجود دارد همگی متاخر و نامستند هستند به گونه ای که هیچ کمکی به بررسی صحت انتساب نمی کنند. در این مقاله نشان داده شده است که این اثر نمی تواند از غزالی باشد و در نهایت تصحیح اخیر آن مورد نقد قرار گرفته است.
مدلولات تربیت عقلانی در هندسه معرفت شناختی ابو حامد غزالی و صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تحلیل تطبیقی بنیان های معرفت شناختی بر اساس دیدگاه های غزالی و ملاصدرا و استنتاج مدلولات آن در حوزه ی تربیت عقلانی با تأکید بر اهداف، اصول و روش های تربیتی آن است. یافته های حاصل حاکی از این است که نخست هر دو صاحب نظر در زمینه امکان کسب معرفت شناخت حقایق جهان هستی را برای همه ی انسان ها میسر می دانند. همچنین با توجه به نظراتی که پیرامون منابع معرفتی که هر یک ارائه می دهند به تبع آن روش های کسب معرفتی گوناگونی پیشنهاد داده اند. با توجه به این مبانی، مدلولات تربیت عقلانی در قالب اهداف، اصول و روش های تربیتی قابل استخراج است. برخی از اهداف از دیدگاه غزالی عبارت اند از: منطبق بودن علوم با واقعیات، گذر از معرفت عقلانی به معرفت وحیانی و...برخی از اصول عبارت اند از: تحصیل معرفت وحیانی، تکیه بر شواهد علمی، خودشناسی و خلوت گزینی، و.... پاره ای از روش های تربیتی شامل: علم آموزی، الگوسازی، مشورت با خردمندان، غفلت زدایی و... پاره ای اهداف ازنظر ملاصدرا عبارت اند از: تلاش در جهت عروج نفس به عالم عقل، ارتحال از عالم عین به عالم علم، ارائه علوم بر اساس سلسله مراتب؛ و بعضی از اصول تربیت عقلانی عبارت اند از: اندیشه ورزی و تعقل، کمال یابی، تکیه بر شهودگرایی در آموزش معارف و... . برخی از روش های تربیتی شامل: اشتداد وجودی (صیرورت)، پرهیز از سطحی نگری و آینده نگری، تکیه بر شهودگرایی و پرهیز از تجربه گرایی محض، توجه به روش شناختی های مختلف مطالعات علمی و تکیه بر دروس مفاهیم کانونی.
مقایسه مراحل سلوک در کیمیای سعادت و مکاتیب عبدالله قطب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیمیای سعادت اثر امام محمد غزالی ( 505 م) و مکاتیب از عبدالله قطب (909م) در شمار آثار ارزشمند تصوف قرار دارند. در این مقاله برای دستیابی به نظرات این دو عارف محقق درباره مراحل سلوک، مجموعه ای از دیدگاه های آنها در باب این موضوع از دو اثر مورد نظر استخراج و سپس نظرات آنها با هم مقابله شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که غزالی و عبدالله قطب، هنگام توضیح منازل و مراحل سلوک، بین حال و مقام تفکیک انجام نداده و به شیوه برخی آثار اهل تصوف احوال و مقامات را تقسیم بندی نکرده اند. همچنین عبدالله قطب در مباحثی نظیر ارکان سلوک، خلوت و عزلت، توکل، زهد و فقر تحت تأثیر غزالی بوده است. در مجموع می توان گفت که غزالی در کیمیای سعادت دیدگاه های خود را در این زمینه نظام مند و منسجم تر بیان کرده است و نظم و ترتیبی که در آن دیده می شود در مکاتیب وجود ندارد. روش این تحقیق این نوشتار، توصیفی-تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای است.
نقد و بررسی دیدگاه غزالی در تحلیل علیت
غزالی در تحلیل علیت فلاسفه بر مبنای عنصر روان شناختی عادت، آن را به اقتران و توالی حوادث تفسیر می کند و رابطه ضروری علّی میان علت و معلول را هم در ناحیه وجود و هم از جانب عدم منکر می شود. او تحقق حادثه ای نزد حادثه ای دیگر (اقتران) را با علیت یک حادثه برای حادثه ای دیگر یکی نمی داند؛ چرا که بر مبنای حواس انسان، مشاهده اقتران ممکن است در حالی که درک علیت ممکن نیست. بر این اساس از پذیرش تبیین علّی و ضروری صفات طبیعی اشیاء سر باز می زند و آن را امری ممکن می شمارد که استمرار عادت انسان نسبت به اشیاء، موهم جدایی ناپذیری صفات از ذات است، لذا معجزه نیز امری خارق عادت و ممکن الوقوع می باشد.از طرف دیگر غزالی منکر علیت ایجادی نیست و در حالی که مادیات در عالم طبیعت نسبت به یکدیگر اقتران دارند، علت موجده آنها بی واسطه یا با واسطه خدا است و موجودات دیگری چون فرشتگان در علیت ایجادی دخیلند. یعنی مجرای تحقق ارادی حضرت حق در عالم طبیعت و ماده هستند و حوادث مختلف در عالم طبیعت به واسطه آنها ایجاد می شود.
اندیشه های صوفیانه و سیر و سلوک ابوحامد محمد غزالی
ابوحامد غزّالی از نوابغ بزرگ ایرانی است که در سدکه پنجم هجری پا به عرصکه وجود گذاشت. سلطکه فکری وی موجب شد که در قرون بعدی پیوسته افکار و آثارش سرلوحکه اندیشکه اندیشمندان قرار گیرد. از این رو بسیاری بر این عقیده اند که وی یک مجدد است. هرچند غزّالی در اعتقادات اشعری و در فقه شافعی بود؛ اما این امر هیچ گاه مانع از حریت و آزاده اندیشی او نشد. غزّالی در زمرکه دانشمندان کم نظیری است که در تمام موضوعاتی که مطالعه داشته و در نهایت آنها را نگاشته، احاطکه درخور وصفی داشته است. وی فقیه، متکلم، فیلسوف، عارف و صوفی بود. تصوّف غزّالی که در عمل منشأ تحول بزرگی در زندگی او شد، در واقع ناشی از تفکر فلسفی وی بود. بدون تردید تأثیر اندیشه های ابوحامد غزّالی بر عرفان و تصوّف، قابل انکار نیست، به طوری که تا عصر کنونی نیز ادامه دارد. وی تصوّف عامیانه را که تنها در قالب سر تراشیدن، مرقّع پوشی، شطح گفتن و مجرّد ذوق بود، تبدیل به اندیشکه بسیار ژرف نمود؛ و با آنکه از دیدگاه او گام آغازین در تصوّف، پیروی از شریعت است؛ اما علوم و معارف متداوله را برای کشف حقایق کافی نمی دانست، بلکه آنها را حجاب حقیقت می دید و برای دست یابی به حقیقت معتقد به نوعی اشراق روحانی است، به گونه ای که ذهن غزّالی را از کلام به تصوّف و از قلمرو برهان به قلمرو مکاشفه نشان می دهد.
نیم نگاهی به پیوند آموزشی میان استاد و دانشجو از دیدگاه غزالی و ابن جماعه
کتاب ها و رساله هایی چند دربارکه آیین و روش استادی/ شاگردی یا پیوند آموزشی استاد/ دانشجو، در میراث مکتوب فرهنگ و تمدن اسلامی برجا مانده است. در این زمینه نویسندگان و دانشمندانی که وابسته به دبستان های فیلسوفان، حدیث دانان، فقیهان، صوفیان و تاریخ نگاران بوده اند، نگاشته ای مستقل یا درمیانکه اثر و یا فصلی جداگانه از خود برجا نهاده اند. ما از این دسته نگاشته ها به «آموزشنامه» یاد می کنیم. در این گفتار، نمونه ای از دبستان صوفیان (غزّالی) و نمونه ای از دبستان فقیهان (ابن جماعه) به جستار درآمده است.
احیاء سوزی در اندلس
یکی از صداهای مانا در سپهر جهان اسلام و سپهر جهان امروز که از اواخر سده پنجم هجری طنین انداز شد و از همان زمان مخالفان و موافقانی در قلمرو گسترده جهان اسلام از کاشغر تا اندلس داشت، صدای امام محمد غزالی به ویژه در احیاء علوم دین است. نخستین واکنش منفی به صدای ماندگار غزالی که در احیاءسوزی تبلور یافت، در شهر قرطبه اندلس به روزگار حکمرانی مرابطین در اوایل سده ششم هجری در زمان حیات وی صورت گرفت. در جستار حاضر همین پدیده شنیع را با روش تحلیلی توصیفی بررسیدیم؛ البته با رویکردی تبارشناسانه و نشان دادیم این همه یکی از جلوه های بارز «تصلب سنت و زوال اندیشه» است که زائیدکه تعصبات فرقه ای و مذهبی بوده و موجب زوال شکوه و تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی شده است که پیش تر عصر زرین خوانده شده بود و مقدمات ویرانی کامل تمدن درخشان اسلامی را از رهگذر ایلغار ددمنشانه مغول فراهم کرد.
تأثیر آثار غزّالی بر نیمه نخست تفسیر ثمانیه خواجه محمد پارسا
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
247 - 261
حوزههای تخصصی:
خواجه محمد پارسا در تفسیر ثمانیه که تفسیری بر هشت سوره کوتاه (قدر تا هُمَزه) است، از آثار فارسی و عربی فراوانی بهره گرفته است. او گاهی از منابع خود نام می برد و در موارد فراوانی نیز بدون اشاره، مطالبی را از دیگران نقل کرده است. یکی از دانشمندانی که آثارش تأثیر بسیاری بر خواجه محمد پارسا و تفسیرش گذاشته، محمّد غزّالی است. خواجه پارسا در چندین موضع از کتاب خویش از غزالی با عنوان «حجّه الإسلام» مطالبی نقل کرده است. اما با بررسی دقیق نیمه نخست متن این نکته آشکار می گردد که گاهی نیز بدون ذکر غزّالی بخش های از آثار او را در تفسیر خویش گنجانده است. پی بردن به این نکته موجب می شود که هم از تأثیر فراوان غزالی بر خواجه محمد پارسا آگاه شویم و هم این بخش های متن را دیدگاه نویسنده نپنداریم و در تحلیل افکار و نظریات وی، به آن ها استناد نکنیم. در این مقاله به بررسی مواردی پرداخته می شود که خواجه پارسا بی آنکه نامی از غزالی ببرد، مواضعی از آثار وی را در تفسیرش آورده است.
چالش عقل و ایمان در سنّت اسلامی: پژوهش موردی امام محمد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نزد متفکران مسلمان چالش حقیقی بین عقل و ایمان نیست، در حالی که در فلسفه دین پساکانتی تردیدهای جدی در عقلانی بودن آموزه های دینی پیش می آید. این پژوهش، که با رویکرد برون دینی و با روش تحلیلی- انتقادی به بررسی آثار غزالی پرداخته، به این نتیجه گیری رهنمون شده است که غزالی دغدغه ایمان دارد، و نه عقل؛ زیرا او تنها مؤمن را سعادتمند و نجات یافته از آتش دوزخ می داند. عقلانیت مستقل از بندگی و دین برای او موضوعیتی ندارد. غزالی عقل فیلسوفان را از دستیابی به حقایق امور قاصر می داند. ولی معتقد است عقل صوفیان و پیامبران، که از آن تعبیر به قلب می شود، قادر به درک حقایق است و هیچ تعارضی با ایمان و دین ندارد. تنها عقل ناقص بشری است که احکامی صادر می کند که ممکن است با آموزه های دینی متعارض باشد. در پژوهش های پیشین غزالی را ایمان گرا نامیده اند. نوآوری پژوهش حاضر در این است که با تعمق در آثار او شواهدی از عقل گرایی او یافته است. با این حال هیچ تفسیری از عقل گرایی غزالی خام تر از این نیست که با عقل گرایی به معنای دکارتی مقایسه شود. غزالیِ صوفی همچون فیلسوف به مسئله عقل و ایمان ننگریسته و در نهایت، به دلیل خشیت از خدا، ایمان را بر عقل مقدم کرده است.
نقد جامعه شناختی سوانح العشاق غزالی بر اساس نظریه نقد تکوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال دوم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۸)
505 - 527
حوزههای تخصصی:
به عقیده پژوهشگران عرصه جامعه شناسی ادبیات هر قصه و اثر ادبی دیگر، وقایع زمانه خود را بازگو می کند و قصه در حقیقت، شکل بیان هنری همان وقایع اجتماعی است؛ با این تفاوت که جامعه شناسی به زبان علمی درباره آن مسائل گفتگو می کند. بنابراین، بررسی ادبیات با روشی علمی، جوهر آثار ادبی، شرایط و مقتضیات محیط اجتماعی در برگیرنده و پرورنده شاعر و نویسنده و نیز جهان بینی، موضع فکری و فرهنگی آنان را با توجه به سفارش های اجتماعی مطالعه می کند. در این مقاله، به بررسی اجتماعی سیاسی «سوانح العشاق» احمد غزالی با توجه به روش ساختگرایی گلدمن می پردازیم. نتایج تحقیق نشان می دهد محتوای سوانح العشاق احمد غزالی تحت تأثیر شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زمانه او بوده و نشان دهنده بیشینه آگاهی جمعی طبقه اجتماعی نویسنده است. در این شیوه، محتوای اثر ادبی و رابطه آن را با جامعه ای بررسی می کنند که اثر در آن خلق شده است و به جای توصیف محتوای اثر ادبی، به بررسی محتوا و رابطه آن با جهان نگری در یک دوران خاص می پردازند. این پژوهش بر مبنای روش کتابخانه ای و به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شده است.
فرایند تغییر و تحول ساختار فرمانروایی در دوره سلجوقیان بزرگ
منبع:
تاریخ ایران اسلامی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
123 - 137
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو با استفاده از کتب تاریخی، منابع دسته اول و بهره گیری از روش، توصیفی تحلیلی، با هدف بررسی آرای دو چهره برجسته، خواجه نظام الملک و غزالی با طرح این پرسش که: فرایند تحول در ساختار حکومتی سلجوقیان بزرگ از چه الگویی تأثیر پذیرفته است؟ و در نظر این فرضیه که: اندیشه ایرانمداری در تغییر ساختار حکومت قبیله ای سلجوقیان به حکومت متمرکز تاثیر به سزایی داشته است، سعی در بیان دلایل همگرایی و واگرایی سه ساختار حکومت ایرانی، قبیله ای و اسلامی در ایجاد مدل حکومتی سلجوقیان را دارد. پژوهش نشان می دهد، که چگونه اندیشمندان و دبیران ایرانی به عنوان وارثان اندیشه سیاسی با بهره گیری از الگوی ایرانمداری توانستند، چالش میان آموزه های اسلامی و اندیشه سیاسی ایرانی و تضاد آن با ساختار قبیله ای سلجوقیان را تعدیل نموده، سبب تفکیک حکومت بر اساس حکومت دنیوی با ریاست سلجوقیان و حکومت معنوی در راس آن دستگاه خلافت عباسی شوند.
وجوه تشابه و تمایز پرنده نامه های ابن سینا، غزّالی و نجم رازی براساس نظریه کمبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان مرغان و جنبه های رمزی آن از روزگاران بسیار کهن، توجه عده زیادی از اندیشمندان را به خود جلب کرده است. نخستین کسی که در دوره اسلامی، رساله ای درباره مرغان نگاشت، ابن سینا بود و پس از وی، فضلا و صاحبان اندیشه، زبان مرغان را وسیله ای برای بیان کردن اندیشه های عرفانی، سیاسی و اجتماعی خود قرار دادند. ازجمله این اندیشمندان می توان غزّالی و نجم رازی را نام برد. جوزف کمبل با مطرح کردن کهن الگوی سفر قهرمان، نقش این مسئله در شکل گیری شخصیت قهرمان را بررسی کرده و آن را شامل سه مرحله عزیمت، تحقق و بازگشت دانسته است. در پژوهش حاضر کوشیده ایم با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی، وجوه تشابه و تمایز آثار این سه اندیشمند ایرانی را درخصوص مراحل سفر براساس الگوی کمبل نشان دهیم. بررسی های انجام شده در مقاله حاضر، بیانگر آن است که هر سه رساله در داشتن مرحله جدایی و تشرف، مشترک اند؛ البته جزئیات این مراحل در رساله های موردنظر، متفاوت است. پس از آن، مسیر هریک از داستان ها در مرتبه بازگشت قهرمان از سفر جدا می شود و این امر، ایجاد تمایزاتی در ساختار و متن سه اثر را به دنبال دارد. این تمایزات را می توان ناشی از بینش فلسفی، عرفانی و اجتماعی نویسندگان رساله ها دانست. نکته قابل توجه، آنکه مراحل سفر در رساله ابن سینا کامل تر از رساله های دو نویسنده دیگر است.
تفسیر غزالی از علم النفس ارسطویی و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در پی یافتن پاسخ این پرسش است که غزالی تا چه حد در ارائه تعریفی از نفس پیرو ارسطو بوده است و آیا تفسیر وی از علم النفس ارسطویی، تفسیری کلامی و الهیاتی است یا تفسیر محض فلسفی است و یا هر دو رویکرد را دربردارد. ارسطو ضمن ارائه دو گونه تعریف طبیعی و مابعدالطبیعی از نفس، در تعریف طبیعی نفس را مرتبط با بدن می داند و در تعریف مابعدالطبیعی، آن را مستقل از بدن و شناختش را در ارتباط با شناخت موجود زنده می داند؛ اما غزالی با رویکردی دینی و از منظر شریعت، شناخت حقیقت نفس را موضوعی مرتبط با حقیقت مرگ و خودشناسی در نظر می گیرد و بر لزوم شناخت نفس انسانی برای نیل به معرفت الهی تأکید می ورزد. وی نفس را آینه ای می داند که نظاره در آن، دیدار حق را به دست می دهد. غزالی در تعریف فلسفی خود از نفس مانند ارسطو بر کمال اول بودن نفس تصریح می کند و معتقد است نفس فقط با عقل ادراک می شود.
رویکرد فلسفی غزالی پیرامون ادراک و نظریه تأویل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
137 - 156
حوزههای تخصصی:
ابوحامد محمد غزالی از جمله اندیشمندان مسلمانی است که تاویل در نصوص دینی را مورد پذیرش قرار داده و در توجیه آن نظریه تاویل را مطرح نموده است. او برای اثبات نظریه خویش به موضوع هستی شناختی مراتب وجود و در ادامه به موضوع معرفت شناختی مراتب ادراک و تفاوت فهم در آدمی متوسل شده است. تفکرات غزالی با عبور از هستی و معرفت به حیطه زبان و معنا وارد شده و گستره پژوهش در ادراک آدمی را در عصر خود غنا بخشیده است. غزالی در این نظریه پدیده های هستی را مربوط به مرتبه ای مخصوص به خود دانسته و فهم مفاهیم نصوص دینی را مبتنی بر واکاوی جایگاه این مفاهیم در مرتبه ای از هستی قرار داده و تلاش نموده است تا تاویلی روشمند با رویکرد هستی شناسانه، معرفت شناسانه، معناشناسانه و زبان شناسانه در تطابق با عقل و دین فراهم سازد. در این مقاله رویکرد فلسفی غزالی در زمینه ادراک مورد پژوهش قرار گرفته و تحلیل او از قوای نفس به عنوان خاستگاه ادراک در آدمی معرفی شده است. همچنین به کارگیری رویکرد فلسفی او در نحوه ادراک برای توجیه نظریه تأویل نصوص دینی نشان داده شده است. بنابراین می توان ادعا کرد که غزالی به عنوان متفکری عقل گرا از پژوهش های فلسفی برای اثبات نظریه خود بهره جسته است.
بررسی تطبیقی هستی شناسی عرفانی ابوحامد غزالی و بهاءولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
9 - 37
حوزههای تخصصی:
هستی شناسی یکی از مهم ترین مباحث عرفان اسلامی است که کمابیش از ابتدای مکتوب شدن مطالب عرفانی مورد توجه عرفا و متصوفه بوده است. هر یک از عرفای بزرگ صاحب اثر، براساس مشاهده، مکاشفه و تجربه ای که خود داشته، به تبیین چینش نظام هستی و مطالب مربوط به هستی شناسی پرداخته است. از جمله این عرفا امام محمد غزالی و بهاءالدین ولد، از بزرگ ترین عرفای اسلامی در قرن پنجم و ششم، هستند. این پژوهش به روش تحلیلی- توصیفی و تطبیقی به بررسی مهم ترین عناوین هستی شناختی مطرح شده در آثار این دو عارف پرداخته است. خدا، جهان و انسان و مسائل مربوط به آنها سه محور عمده هستی شناسی هستند که در این پژوهش موضوعات مهم مرتبط با آنها از آثار دو عارف -احتمالا برای نخستین بار به این شیوه در تحقیقات مرتبط با هستی شناسی- به صورت روشن استخراج و بررسی شده است. براساس نتایج، اصطلاحات هستی شناسی با وجود اشتراک لفظی با برخی علوم مانند کلام اختلاف معنایی دارد. دیدگاه توحیدی هر دو عارف به مفهوم وحدت وجود نزدیک است و در مراتب وجود در آثار هر دو عارف تفاوت هایی در چینش و تعداد وجود دارد.
بررسی و نقد راه حل های غزالی در مسئله شرور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائل در فلسفه دین و کلام جدید مسئله «شر» است که توجه جدی متفکران در همه ادیان و نحله ها را به خود جلب کرده است. این مسئله در کلام اسلامی صورت دیگری پیدا می کند و با عنوان «مسئله شرور» طرح می شود. تا جهان ماده باقی است، جدال با شر هم ادامه دارد و باور دینی نسبت به صفات عدالت، حکمت و رحمانیت خداوند در معرض هجوم غیرمتدینان واقع می شود، بدین روی مقاله حاضر می کوشد تا تقریر و تحلیلی از پاسخ های غزالی، عالم مسلمان اشعری که تلاش زیادی برای حل مسئله شرور نموده است، ارائه دهد. این نوشتار به شیوه «کتابخانه ای»، آثار این متکلم را بررسی کرد و ضمن تلاش برای فهم و ارائه پاسخ های وی، به توصیف و تحلیل رویکردها و مبانی آنها پرداخته است. شش پاسخ از میان آثار غزالی استخراج شد که از میان آنها، برتری خیرات نسبت به شرور، نظام احسن، شرور به مثابه عامل رشد و نظریه «جبران» قابل قبول تر به نظر می رسند.
بررسی و نقد فضائح الباطنیه ابوحامد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در کتاب « فضائح الباطنیه »، غزالی در رد عقاید باطنیان، به نقد عصمت و نصّ بر امام پرداخته و عقایدی را به باطنیان نسبت داده که مورد تردید هستند. در این پژوهش به معرفی این کتاب، بررسی روش و ادبیات غزالی و نقد محتوای کتاب پرداخته شده است. انتقادات اصلی غزالی در انکار روش عقلی توسط باطنیان، اعتقاد به عصمت امام و اعتقاد به وجود نص بر امام است که مورد دوم و سوم میان باطنیان و امامیه مشترک است و عمده اختلاف آنان در تعیین مصداق امامت است، از این رو غزالی امامیه را نیز نقد می کند. مهم ترین استدلال غزالی عبارت است از این که باطنیان روش عقلی را منکرند، بنابراین فهم را منحصر در تعلیم امام معصومِ منصوص می کنند، اما امام نه معصوم است و نه منصوص، زیرا عصمت امام منجر به پذیرفتن وحی بر امام و نفی خاتمیت می شود و از نص متواتر بر امام لازم می آید علم به وجود و بداهت نص ضروری باشد و فرد حتماً امام شود. به این استدلال چنین پاسخ داده شده که باطنیان روش عقلی را انکار نمی کنند، بلکه آن را ناکافی می دانند. غزالی در مورد دوم و سوم نیز انکار عقل توسط باطنیان را مبنای استدلال های خود قرار می دهد؛ لذا استدلال های او در این موارد نیز بر مقدمه ای کاذب استوار است و این که ائمه نوعی علم لدنی خطاناپذیر دارند که غزالی آن را می پذیرد و ائمه مدعی امامت هستند، نه نبوت و نیز تواتر و بداهت مستلزم تصدیق یکسان همه افراد نیست و بداهت یک امر منجر به وقوع آن نمی شود.
عقل در محدوده دین تنها از نگاه ابوحامد محمد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
569 - 580
حوزههای تخصصی:
غزالی ضمن تأکید بر وجود ارتباط محکم بین عقل و دین بر این باور است که برخی از عقاید دینی نیازمند تأیید عقلی به معنای عقل نظری است، اما عقل را در درک عملی دین ناتوان دانسته است و دین را ارزشمندتر از عقل می داند. او معتقد است عقل مقدمه ای است برای ورود به ساحت دین. بنابراین او عقل را به کلی کنار نگذاشته و آن را مقدمه ای برای رسیدن به ساحت دین در نظر گرفته است و نقش آن را در دریافت حقایق دینی می پذیرد. این متکلم دست عقل را در رساندن انسان به سعادت حقیقی کوتاه می داند، و مقام عقل را در مقابل مقام ایمان تنزل می بخشد. در واقع او عقل را شارح دین می داند. با این وجود او بین عقل و دین پیوند عمیقی قائل است و عقل را بهترین پشتیبان برای دین به حساب می آورد. غزالی فقط با عقلی مخالف است که به توان خود و بدون مبنا قرار دادن روش های دیگر سعی می کند به باور برسد. از این رو در این مقاله به ارتباط عقل و دین پرداخته شده است. روش این تحقیق از نوع روش کیفی با استفاده از مطالعه هرمنوتیکی شخصیت و متون غزالی می باشد.
مقایسه ای میان براهین جهان شناختی غزالی و ویلیام کریگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۳۷
97-121
حوزههای تخصصی:
براهین جهان شناختی براهینی هستند که در آنها با تأمل در جهان آفرینش و با تکیه بر نیاز موجودات متحرک و ممکن، به یک موجود کامل استناد می شود. یکی از اقسام این دسته از براهین، برهان جهان شناختی کلام است که در میان متکلمان اسلامی به برهان حدوث معروف است و در آن از طریق حدوث زمانی عالم به اثبات وجود خالق پرداخته می شود. این برهان از براهین سنتی است که به رغم نقدهایی که به آن شده، در روزگار ما بازسازی شده است. مقاله حاضر تقریر سنتی این برهان را توسط غزالی با تقریر بازسازی شده آن توسط کریگ مقایسه می کند و در مقام بیان تفاوت این دو تقریر نشان می دهد که غزالی با این برهان در صدد اثبات وجود خداست در حالی که کریگ معتقد است یافته های علمی احتمال وجود خدا را تقویت می کنند.