مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
تخلص
حوزه های تخصصی:
تخلص پنهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه ((تخلص)) یکی از واژگانی است که در ادب فارسی به معانی مختلفی به کار می رود. در این مقاله کاربرد آن در معنی اسم ‘ یعنی : نام شعری شاعر:مورد توجه می باشد . مولوی واژه ((خاموش)) را به عنوان تخلص برگزیده است و به دو صورت ((خامش و خمش )) نیز به کار برده است . اما از آثار او به ویژه غزلیات شمی برمی آید که برخلاف حافظ و سعدی که در بیت های پایانی تمامی و یا اکثر غزلها تخلص آورده اند ‘ ایشان در بسیاری غزلها تخلص نیاورده است و به جای واژه ((خاموش )) یا ((خمش و خامش )) ‘ واژه یا ترکیب یا عبارتی که بیان کننده مفهوم آن است ‘ می آورد ‘ مانند : بستن لب و دهان ‘ بس کردن از سخن ‘ رها کردن گفت و ... که در این مقاله از آن به ((تخلص پنهان )) تعبیر شده است . دهان ببند و ایمن باش در سخن داری که شد کلید خزینه بر ایمن کشدا (47-61 گ) بس کنم ‘ گرچه رمز است بیانش نکنم خود بیان را چه کنی ‘ جان بیان می آید (140-170 گ)
درنگی در مستعار طنز: غضنفر ریش سفید
حوزه های تخصصی:
بررسی تخلّص در غزل های نظیره وار دوره بازگشت ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تخلّص در غزل، ذکر نام شعری شاعر، در پایان غزل است که بعد از دوره مغول رواج یافت، گرچه پیش از آن نیز، بعضی از شاعران، تخلّص خود را در غزل ذکر می کردند. شاعران دوره بازگشت در سرودن غزل، از سعدی و حافظ پیروی می کردند و می خواستند در هر مورد، روش استادان خود را کاملاً تقلید کنند؛ از این رو، در ذکر تخلّص غزل نیز، از این دو استاد غزل پیروی می کردند. معمولاً تخلّص در آخرین بیت غزل ذکر می شود؛ اما گاه غزلسرایان، به دلایلی، از جمله مدح و نیز آوردن تمثیل، تخلّص را در بیت ماقبل آخر ذکر کرده اند. بندرت شاعران بنا به دلایلی چون ناتمام ماندن غزل و نیز به سبب آن که نخواسته اند نام شعری خود را در کنار نام ممدوح بیاورند، تخلّص خود را ذکر نکرده اند و اغلب ضمیر «من» را جایگزین تخلّص خود ساخته اند. در این مقاله، همچنین به زاویه دید در تخلّص، ایهام در تخلّص، صفت های تخلّص و مضامینی که در کنار تخلّص
می آید، پرداخته می شود. علاوه بر این در این مقاله، تخلّص در غزل های نظیره وار دوره بازگشت با تخلّص در غزل سعدی و حافظ مقایسه می گردد تا جنبه های خاص کاربرد تخلّص در غزل این دو استاد غزلپرداز مشخص شود و میزان تقلید نظیره سرایان در کاربرد تخلّص روشن گردد.
تخلص در شعر فارسی و عربی(بررسی تطبیقی نام های شعری در نزد شاعران فارسی زبان و عرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگیهای اصلی شعر فارسی، تخلص شعری است. این موضوع دستکم تا پایان عصر مشروطه، دغدغه ذهنی بخش گستردهای از شاعران محیطهای فارسیزبان در مشرق زمین بوده و از طریق شعر فارسی در میان دیگر ملل مسلمان نیز رواج یافته است. تخلص، بدان گونه که در میان ایرانیان گسترش داشته، در میان عرب شهرت نیافته است و با نام لقب شعری در نزد آنان شناخته شده و از این راه بر میراث شعری شاعران عربی تاثیر گذاشته است. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به مقایسه نامهای شعری شاعران فارسی زبان و عرب ذیل «تخلص و القاب شاعرانه» در شعر فارسی و عربی پرداخته ، ویژگیهای آن را در دو فرهنگ بررسی کرده است. سوال اصلی پژوهش این است که «نام های شعری شاعران فارسی زبان و عرب از لحاظ نوع نام، جایگاه و اهمیت آن تا چه حدی با یکدیگر شباهت و تفاوت دارند؟» نتیجه پژوهش نشان داد تخلص به دلیل گسترش شگفتانگیز آن در شعر فارسی، در شعر عربی نیز تاثیر گذاشته است. در کنار عوامل موثر، در گزینش نام های شعری اعم از تخلص، لقب و نام مستعار، گاه عوامل بیرونی مانند حوادث، ممدوحان، ولی نعمتان و اوضاع اقلیمی جامعه و گاه عوامل درونی مانند عقاید باطنی شعرا موثر بودهاند.
نگاهی نو به پدیده ای کهن (تخلص و بهره هنری از آن)
حوزه های تخصصی:
شیوة روایت دوم شخص در تخلصهای حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوه روایت دوم شخص، با وجود کمتوجهی هموارهای که نویسندگان و منتقدان نسبت به آن داشتهاند، قابلیتها و توانمندیهای بسیاری در به تصویر کشیدن درونیترین بخش های ذهن آدمی دارد. مهمترین انواعی که برای این شیوه شناسایی شده عبارت است از: 1- روایتی که راوی و قهرمان و مخاطب آن، شخصیتی واحدند؛ 2- روایتی که راوی شخصیتی مستقل از مخاطب/ قهرمان داستان دارد. بررسی دیوان حافظ نشان میدهد وی در ابیات تخلص خود هنرمندیهای بسیاری نشان داده که از جمله آنها، کاربرد ماهرانه شیوه روایت دوم شخص است. حافظ، حدود 60 درصد از ابیات تخلص خود را به این شیوه سروده و در این ابیات، از هر دو نوع روایت دوم شخص استفاده کرده است. عمدهترین کارکردهای نوع اول از شیوة روایت دوم شخص در ابیات تخلص حافظ، بیان مفاهیم گوناگون عرفانی، مدح، خودستایی، طنز و ... با استفاده از «صدای کوچک درونی» است که گاه، به حافظ امر و نهی میکند و گاه، در نقش دوست و همدل وی آشکار می شود. مهمترین ابتکار حافظ در این زمینه، استفاده از شیوه روایت دوم شخص برای ستایش از شعر خویشتن است.
بررسی کاربرد معنایی تخلّص شمس در غزل های مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تخلص در غزل ، نام شعری شاعر است که اغلب غزلسرایان آن را در مقطع غزل، یا ابیات ماقبل آن ، ذکر می کنند .جلال الدّین محمّد بلخی ، مشهور به مولانا ،از عارفان و غزلسرایان بزرگ قرن هفتم است که 3229غزل سروده و به شمس الدّین تبریزی تقدیم داشته و ازین رو در ابیات پایانی بسیاری از غزل های خود ، نام ""شمس تبریزی "" و معادل های آن چون "" شمس الدّین "" و "" شمس الحق "" را به کار برده است . یکی از نکاتی که در بحث تخلّص، قابل بررسی است ،کاربرد معنایی تخلّص و به عبارت دیگر موضوعات و مضامینی است که همراه با تخلّص ذکر می گردد ، در این زمینه به طور کلّی گفته شده : موضوعی که در کنار تخلّص می آید همان موضوعی است که در ابیات پیشین آمده و گذشته از آن مفاخره و مدح نیز ذکر می گردد . مولانا در پایان 992 غزل، تخلّص شمس را به کار برده است ؛ در این تحقیق بدین نکته می پردازیم که ذکر نام مراد شاعر ( نه نام شعری شاعر ) ، در شعر مولانا ، چه کاربردی دارد وچه مضامینی را با خود به همراه آورده است و نیز این مضامین چه ارتباطی با ابیات پیشین غزل دارند ؟
شیوه های سخنوری در گاهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گاهان شامل 17 سرود، کهن ترین اثر ادبی ایران است که در نظمی هجایی و به زبانی شاعرانه سروده شده است. در سده های اخیر که بررسی های علمی متعددی درباره گاهان صورت گرفته، ویژگی های شاعرانه آن نیز از نظر دور نیفتاده است، به گونه ای که برخی اوستاشناسان کوشیده اند با تکیه بر شواهد درون متنی، یا در مقایسه با ریگ ودا اسلوب شاعرانه آن را بازنمایند. در این گفتار، با اشاره به برخی از این موارد، عناصر شاعرانه دیگری نیز که تا کنون مورد توجه قرار نگرفته، نشان داده می شود؛ عناصری که هزاره ها پس از گاهان نیز شاعران در آثار خود به کار گرفته اند. پژوهش حاضر به بلاغت گاهان و استفاده از جلوه های بیانی و آرایه هایی چون مجاز، تشبیه، استعاره، سؤال و جواب، تضاد و واج آرایی می پردازد. به یاری وحدت سبک گاهان و شیوه شاعرانه ای که سراینده با آن نام خود را در این سرودها آورده است، کوشش می شود درستی انتساب این اشعار به زرتشت ثابت گردد و در بیان یکسان بودن شگردهای بلاغیِ ادوار مختلف شعر، از شعر فارسی به ویژه ابیاتی از حافظ نیز نمونه هایی ذکر می گردد.
شیوه های تمایز شاعر از تخلّص (نشانه های ""تجرید"" در کاربرد تخلّص)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تخلّص، نام شعری شاعر است که در پایان غزل می آید. یکی از کارکردهای تخلّص، آن است که تخلّص، گویندهء شعر می شود. از زمان افلاطون تا کنون نظراتی ارائه شده مبنی بر اینکه شاعر، راوی ای دارد که شعر را بر زبان شاعر جاری می سازد این نکته در علم بلاغت، در ذیل گونه ای از صنعت تجرید مطرح شده است. نگارنده در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی نشانه هایی را بر شمرده است که نشان می دهد برخی از غزل سرایان از این نکته ی هنری و بلاغی آگاه بوده و از آن بهره برده اند. نشانه های تمایز شاعر از تخلّص، به دو دسته تقسیم می شود: نشانه های لفظی و نشانه های معنایی. در این تحقیق علاوه بر ذکر شیوه های تمایز شاعر از تخلّص یا نشانه های ""تجرید""، شخصیت تخلّص با توجه به تشبیهاتی که تخلّص در آن ""مشبه به"" قرار گرفته، توصیف و تحلیل شده است.
حافظ و خود دیگر: بررسی زبان شناختی چندصدایی در تخلص غزل های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی گفتمانی ابیات تخلص در غزل های حافظ پرداخته شده است؛ چنان که با نگاه گفتمان شناختی باختینی به ابیات تخلص حافظ روشن شد که هرچند در همة آن ها حافظ خود را خطاب قرار می دهد و بیت آخر را به عنوان امضای اشعارش به گونه ای نتیجه گیرانه می سراید، اما در این خطاب قرار دادن خود، یک گویندة واحد وجود ندارد؛ به عبارت روشن تر، این «خود» که در واقع طرف مکالمة حافظ است، هر بار موضعی متفاوت و نقطه نظری «دیگر» دارد. در این میان، این خطاب کنندة حافظ گاه با حافظ هم موضع و موافق می شود، او را می ستاید، از او دفاع می کند و گاه در مقابل او می ایستد، او را سرزنش می کند، با او به مخالفت برمی خیزد و حتی علیه او می شورد. با این تعبیر به نظر می رسد که نه فقط این تنها «صدا»ی حافظ نیست که می سراید، بلکه «صدا» های دیگر با نقطه نظر های گوناگون حافظ را «صدا می زنند» و به این ترتیب در لایه ای دیگر از متن با خواننده تعامل دیالوگی برقرار می کنند. آنچه این ابیات را از بیت های دیگر یک غزل متمایز می کند، این است که در ابیات تخلصی، حافظ به وضوح می گوید که «من باید دیگرِ خود شوم، من دیگرِ خود هستم».
در این مقاله کوشش شده ویژگی های گفتمان چندصدایی به صورت انگاره هایی عملیاتی پیشنهاد شود و به این ترتیب سه الگوی ساختاری چند آوایی و و سه الگوی محتوایی چندآوایی ( نقطه نظرهای گوینده و امکانات مفصل تر آن ها) در بیت های تخلصی حافظ به دست داده شود.
بررسی قصیده های نعتیه و منقبتیة میرزا محمد رفیع سودا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاعران اردو زبان که آثار شاعران بلند مرتبه فارسی زبان را چه در شکل و چه در محتوای اغلب قالب های شعری اردو سرمشق خود قرار دادند، پس از گذشت سال های زیاد و کسب مهارت، نمونه های قابل تأمل و پر مغز و نغزی را از خود به یادگار گذاشتند. در قصیده سرایی هم از همان آغاز عده زیادی از این شاعران طبع آزمایی کردند. در این بین، میرزا محمد رفیع سودا، علاوه بر دیگر موضوعات این قالب شعری چون مدح، ذم، هجو، در تشبیب های بهاریه و عاشقانه، موضوع نعت رسول خدا، حضرت محمد(ص)، و منقبت ائمه اطهار(ع) را هم به طور ویژه سر لوحه کار خود قرار داده و قصیده های ارزش مندی با آرایه های ادبی مناسب و به جا با محتوای بسیار خوب و جذاب از خود به یادگار گذاشته است. در این مقاله، با روش توصیفی و تحلیلی، اجزای چند قصیده نعتیه و منقبتیه او و مهارتش در پرداختن به اجزای گوناگون یک قصیده، از قبیل مطلع، تشبیب، تخلص، تجدید مطلع و مقطع توصیف و تحلیل شده است و مشخص شده که او در مدح ممدوحِ مقدس و دینی به جایگاه و اهمیت او وقوف کامل داشته و اغلب با در نظر گرفتن همین قداست و اهمیت، به خوبی از عهدة ستایش و تعریف او برآمده است. انکسار و خضوع او در تمام قصیده ها در مقابل این بزرگواران و انتظار کرم و بخشش و شفاعت از آن ها به جای چشم داشت مادی، که عموماً از یک ممدوح غیر دینی متصور است، از ویژگی مهم شعر سودا به شمار می رود.
طعنه رندانه به حافظ شهر بررسی ایهام در تخلص شعری حافظ شیراز
حوزه های تخصصی:
ایهام و دوپهلو گویی ویژگی آشکار و شاید هویدا ترین صنعتی باشد که در سروده های خواجه شیراز به کار رفته است. وقتی این شگرد بلاغی و زیبایی شناختی با ویژگی اخلاقی، هنری و رمزی ممتازی به نام «رندانگی» همراه شود، فهم مقصود سخن خواجه، گونه گون، متناقض و گاه دیر یاب می شود.
یکی از این ایهام های رندانه در شعر خواجه شیراز ایهام در خود واژه «حافظ» است. نگارنده در جستار پیش رو نمونه هایی از ابیات پایانی غزل های خواجه را که در آن تخلصِ «حافظ» ذکر شده ارائه کرده است و با آوردن دلایلی بیان می کند که اگر در چنین نمونه هایی منظور از «حافظ» را، حافظِ قرآنِ شهر بدانیم، شاید به منظور شاعر نزدیک تر شده باشیم. مهم ترین دلایل نگارنده برای اثبات این امر، دگرسانی های برخی ابیات خواجه شیراز است؛ بدین معنی که کاتبان دیوان او گاه واژه های هم وزنِ «زاهد، واعظ و حافظ» را به جای یکدیگر به کار برده اند و گاه با توجه به حال وهوای کلی یک غزل، برداشت معنی حافظ قرآن یا حافظ حدیث شهر درست تر می نماید. بنابراین باید بر قاموس شخصیت های منفور دیوان خواجه، «حافظ» را نیز افزود و او را درکنار کسانی چون زاهد، واعظ، شیخ، فقیه، امام شهر، ملک الحاج، مفتی، قاضی، صوفی، یرغو و... قرار داد.
شیوه های تخلّص به مدح و ملاک های نقد آن در قصیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تخلّص در قصیده به معنی گریز زدن از مقدمه به متن اصلی است. تخلّص از خش های مهم قصیده به شمار می رود و از کاربرد ادبی آن در بلاغت با عنوان «حسن تخلّص» یاد شده است. قصیده سرایان نیز از اهمیّت آن آگاه بوده، در گریز به مدح از شیوه های متعدّد و متنوّع ادبی بهره برده اند. در این تحقیق ابتدا با بررسی کامل اشعار قصیده سرایان برجسته قرن 5 و 6 از جمله فرخی سیستانی، عنصری، منوچهری و انوری و با توجه به قصاید دیگر قصیده سرایان برجسته ادب فارسی، شیوه های تخلص به مدح معرفی شده تا روشن گردد که قصیده-سرایان با چه شگردهایی مقدمه را به مدح پیوند زده اند. همچنین ملاک های نقد تخلّص به مدح، در کتب بلاغت بررسی شده تا روشن گردد دیدگاه بلاغیون درباره نقد تخلص به مدح چه بوده است. نتیجه این تحقیق که به شیوه تحلیل و توصیف انجام شده است، نشان داد که علمای بلاغت در نقد تخلّص قصیده، به حفظ شأن و مقام ممدوح، مناعت طبع شاعر و بلاغت کلام، به ویژه انسجام سخن، توجه فراوان داشته اند. مهم ترین شیوه های تخلّص به مدح نیز بهره گیری از صنعت های بیانی از جمله تشبیه و حسن تعلیل و امکانات روایی به ویژه فضاسازی بوده است. همچنین معلوم شد که موضوع مقدمه در کیفیت تخلص به مدح مؤثر است؛ چنان که قصایدی که با شکوه و شکایت شروع شده اند تخلّص به مدح آن جلوه ای ندارد و اغلب با تقاضا و خواهش به مدح انجامیده است.
نگاهی انتقادی به شیوه شاعری رشیدالدین وطواط
حوزه های تخصصی:
رشیدالدین وطواط از جمله قصیده سرایان قرن ششم هجری است که تبحر خاصی در به کارگیری صناعات ادبی داشته و شعر گفتن برای او ابزاری برای به نمایش درآوردن مهارت های بلاغی بوده است. شعر او در میان محققان معاصر چندان مقبولیت نیافته و اغلب کسانی که در حوزة آثار کلاسیک فارسی تحقیق کرده اند بیشتر کتاب حدائق السحرو دیدگاه های انتقادی وطواط در این کتاب را مدنظر داشته اند و به شعر و شرح حال او نپرداخته اند. در این تحقیق به روش تحلیلی و توصیفی با توجه به منظومه فکری و فرهنگی شعر وطواط، نقاط ضعف و قوّت شعر و دلایل عدم مقبولیت آن و نیز بدعت ها و بدایع شعر او و نیز جایگاه اشعار او در گستره شعر فارسی مورد ارزیابی قرار می گیرد. حاصل پژوهش نشان می دهد هرچند که وطواط توانایی به کار گیری هر نوع و هر قسم و یا از هر پایه و درجه الفاظ و عباراتی را که می خواست در شعر داشت، امّا همین لفظ اندیشی، او را از ارائه تجربه های خالص شاعری دور کرده است. شعر او به غیر از تشبیب ها، تا حدودی غزل ها و تخلص های خاص او چیزی به سنت شعر فارسی نیفزوده است. اشعار وطواط نمونة بارز دور شدن از شعر حقیقی و در عوض حرکت به جانب صنعت گرایی است.
بررسی محتوایی مولدیه های ابن زمرک اندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن زمرک، شاعر و وزیر دولت بنی الاحمر در اندلس، اشعار بسیاری در مدح رسول اکرم (صلی اللّه علیه) دارد. این اشعار، از آن جهت که در جشن های حکومتی میلاد پیامبر خوانده می شد، مولدیه نامیده شد. بررسی این مولدیه ها نشان می دهد ابن زمرک مضامینی قالبی و مشخص را محور شعر خود قرار می دهد که در همه مولدیه ها تکرار می شوند. در این مولدیه ها، بعد از مقدمه تغزلی، شاهد دو تخلص هستیم: نخست تخلص از مقدمه به مدح پیامبر و سپس تخلص از مدح پیامبر به مدح امیری که برگزارکننده جشن میلاد پیامبر بود. در تخلص نخست، وصف ناقه و قافله های رهسپار حج دست مایه شاعر برای گذار از مقدمه و انتقال به موضوع اصلی است. در بخش اصلی، پرداختن به حقیقت محمدی، مسئله قدیم بودن پیامبر، فاتح رسل بودن او و خبر دادن کتاب های آسمانی از آمدنش، ذکر معجزات و شفاعت خواهی از ایشان مهم ترین محورهای مدح به شمار می روند. در تخلص به مدح امیر، شاعر واژه «اللّه» را محور قرار می دهد و با آن، بخش مدح نبی را به بخش مدح امیر پیوند می زند. تکرار مفاهیم و تکنیک های پردازش و نیز ترتیب مشخص چینش مطالب در ساختمان مولدیه های ابن زمرک، از معایب این مولدیه هاست.
وکاوی تحلیلی بینامتنیت سوره یوسف در تخلّص های شعری محمدیوسف کلهر کرمانشاهی
منبع:
مطالعات ادبی متون اسلامی سال چهارم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
101 - 127
حوزه های تخصصی:
محمدیوسف کلهر کرمانشاهی شاعر و دبیر عهد قاجار و دوره بازگشت ادبی است که از مضامین قرآنی به ویژه داستان حضرت یوسف (ع) به وفور در مضمون آفرینی های تخلّصی بهره برده است. این موضوع افزون بر انس و الفت محمدیوسف کلهر با قرآن کریم و خوض در معانی ژرف و عمیق قرآنی، نشان از ترویج و اشاعه فرهنگ دینی و معارف اسلامی در اشعار او دارد. هدف این پژوهش بررسی نقش هنرآفرینی قصه حضرت یوسف (ع) و بهره گیری از شگردها و عناصر مضمون ساز بینامتنیت، از جمله اشاره و تلمیح در شعر این شاعر دوره بازگشت ادبی بپردازد. مفاهیم مهم و موردتوجه محمدیوسف کلهر در تخلّص شاعریش که از تأثیرپذیری وی از داستان حضرت یوسف (ع) حکایت دارد، غالباً می توان در محورهایی از قبیل: زیبایی ظاهری و باطنی حضرت یوسف (ع)، یوسف (ع) و چاه، بردگی حضرت یوسف (ع) و فروختن او، عشق زلیخا، طعنه و ملامت زلیخا، زندان و یوسف (ع)، عزیزی و حکومت یوسف (ع)، بوی پیراهن یوسف و بینایی چشم یعقوب، هجران یعقوب و یوسف، وصال یعقوب و یوسف، خلاصه نمود. نویسندگان این مقاله براساس یافته ها و نتایج بدست آمده، معتقدند که محمدیوسف کلهر از شاعران صاحب سبک فردی در زمینه مضمون آفرینی تخلّصی است.
بررسی معنی شناختی تخلص «حافظ» به مثابه استعاره مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲ (پیاپی ۸۷)
177-202
حوزه های تخصصی:
یکی از عناصر شعر و غزل فارسی تخلص است که علاوه بر نشان دارکردن شعر به نام شاعر، گاه به معنای دیگری نیز ایهام دارد. تخلص در شعر شاعرانی مثل حافظ که منظومه فکری خاص و منسجمی دارند به صورت استعاره ای اصلی یا مرکزی در تعیین دستگاه فکری آنها دخالت دارد. در این مقاله، تخلص حافظ از منظر مؤلفه های معنی شناختی، چون تقابل و ترادف با واژگان خاص و کلیدی شعر حافظ ، که برآمده از حساسیت های فکری و زیستی او بوده است ، در متن شعر واکاوی شد. از نتایج تحقیق برمی آید که نام شعری او نیز به شکلی پر تحرک و شناور تحت تأثیر زبان و افکار او قرار دارد و به کمک ظرفیت های معنی آفرینی برخی واژه ها در خدمت انتقال ساختار اندیشه و نظام معنایی اشعار او است و تخلص حافظ استعاره مرکزی غزلیات اوست.
مقارنه طرق اختیار القاب الشعراء العرب و الفرس(مقاله علمی وزارت علوم)
اصبحت اسماء الاشخاص والالقاب واحده من الابداعات الانسانیه التی اولاها الانسان اهتمامه علی مر العصور، ففی کل یوم تظهر للانسان اسماء والقاب تتناسب وحیاته المتحضره والمتقدمه. تتطرق هذه المقاله الی بحث بعض القاب الشعراء العرب - من العصر الجاهلی الی نهایه العصر العباسی- وکذا التخلص الشعری لبعض الشعراء الفرس - من القرن الثانی الی نهایه القرن الحادی عشر هجری- کما سنتعرف علی طرق اختیار ووضع الاسم الشعری عند شعراء الأُمتین العربیه والفارسیه وکذا اوجه الشبه والاختلاف فیها. تمثل المقارنه بین طرق اختیار او وضع الالقاب الشعریه عند العرب و الفرس المحور الرئیسی لهذا البحث ، وقد تم ترتیبه علی ثلاثه محاور : طرق اختیار التخلص الشعری عند الفرس؛ طرق وضع القاب الشعراء عند العرب؛ احصائیه ومقارنه طرق اختیار التخلص الشعری ووضع اللقب. النتیجه تتمثل فی المحور الثالث والمکونه من احصائیه تشمل 170 شاعراً عربیاً و فارسیّاً.