مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۱۴۱ تا ۸٬۱۶۰ مورد از کل ۵۳۱٬۶۳۹ مورد.
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
269 - 294
حوزههای تخصصی:
آغاز سیاست گذاری صنعتی توسط مجلس شورای ملی به دوره دوم باز می گردد. در ادامه تا پایان دوره چهارم، قوانینی در حوزه صنعت به تصویب رسید، اما این مصوبات به علل ساختاری به مرحله عمل درنیامد. در دوره پنچم، همزمان با ورود ایران به مرحله توسعه صنعتی، روند اقدامات مجلس در زمینه سیاست گذاری صنعتی نیز وارد مرحله نوینی شد. مجلس پنجم با در نظر گرفتن نظام برنامه ریزی و تصمیم گیری به صورت رسمی به سیاست گذاری در زمینه صنعت پرداخت و این روند تا پایان دوره دوازدهم ادامه یافت. مجلس در طی 8 دوره با توجه به بسیاری از نیازهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حکومت پهلوی، سیاست های توسعه صنعتی را در قالب قوانین تصویب نمود. مسئله اصلی تحقیق حاضر تبیین نقش مجلس شورای ملی در سیاست گذاری توسعه صنعتی ایران در دوره پهلوی اول است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که اگرچه قوانین مصوب مجلس موجب تسریع تحولات اجتماعی گردید، ویژگی های حاکم بر فضای گفتمانی و دخالت دولت در تمامی امور و دستگاه ها سبب شد تصمیم گیری های نهاد قانونی مجلس صرفاً در جهت تحکیم قدرت مطلقه حکومت باشد و لذا نیازهای واقعی یک برنامه توسعه صنعتی منسجم و عوامل توسعه از نظر کمی و کیفی در نظر گرفته نشود. این مقاله با روش کیفی به تحلیل آماری قوانین یادشده پرداخته و سعی نموده است به تحلیل نقش و جایگاه مجلس در روند سیاست گذاری صنعتی در دوره پهلوی اول بپردازد.
بازشناسی و مکان یابی «برزه» و انطباق آن با شهرستان سقز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرون اولیه اسلامی، برزه؛ ناحیه، منزل و مرحله ای در مسیر دینور به مراغه بوده و در ایالت آذربایجان قرار داشته است. نظر به اهمیت فراوان ایالت آذربایجان، منابع متعدد به معرفی نواحی مختلف آن پرداخته و به بعضی از نواحی اشاره های مختصری نموده اند. یکی از این نواحی برزه است. این ناحیه ابتدا جزو کوره های مجاور بوده و سپس با اضافه شدن چند روستا به کوره جدیدی تبدیل شده است. اعراب مسلمان در این کوره اسکان یافته و باعث رونق و شهرت آن شده اند. نام برزه تا دوران سلجوقیان در منابع ذکر شده و پس از آن به دلایل نامعلومی، ناپدید شده است. تحقیق حاضر به دنبال بررسی، بازشناسی و مکان یابی کوره برزه است. در این پژوهش از منابع دست اول شامل منابع تاریخی، کتاب های مسالک و ممالک و سایر کتب اسلامی قرون اولیه و نیز منابع پژوهشی و تحقیقات جدید استفاده شده است. این پژوهش درصدد آن است که به این سؤال پاسخ دهد که برزه مذکور در سده های آغازین اسلامی، کدام نقطه است؟ و با کدام ناحیه امروزی قابل تطبیق است؟ با توجه به بررسی منابع، تطبیق نقشه ها و محاسبه مسافت های ذکرشده، نتایج پژوهش حاکی از آن است که برزه با شهرستان سقز کنونی در استان کردستان قابل تطبیق است. این مقاله به روش کتابخانه ای و با استفاده از فیش های مستخرج از منابع دست اول تاریخی و جغرافیایی و سایر کتب مرجع و نیز استفاده از نقشه های جغرافیایی و به شیوه توصیفی و تحلیلی انجام گرفته است.
ارزیابی انتقادی مطالعات مساله اجتماعی قانون در ایران: کاربست جامعه شناسی حقوق دورکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
173 - 193
مقاله حاضر با بهره گیری از چارچوب مفهومی جامعه شناسی حقوق دورکیم و پیگیری امتداد نظام حقوق در نظم حقوقی، معیار ارزیابی انتقادی «نحوه به هم پیوستگی قانون وضعی با زمینه اجتماعی در طول و عرض زمان» را برای بررسی وضعیت اجتماعی رعایت قانون ارائه کرده و می کوشد پاسخی برای دو پرسش مطرح شده درباره این معیار به دست دهد. مواد تحقیق، مطالعات اجتماعی مساله قانون ناظر به دو مقطع زمانی: 1. سه دهه گذشته پس از انقلاب اسلامی و 2. انقلاب مشروطه است که آنها را برای شناسایی «نحوه به هم پیوستگی قانون وضعی با زمینه اجتماعی» به روش تحلیل مضمون بررسی کرده ایم. یافته های تحقیق بیانگر آن است که این مطالعات اعتبار صوری قانون در نظام حقوق را مبنا گرفته و انتظار دارند اعتبار هنجاری و اعتبار تجربی آن به میزان بهنجار (نرمال) باشند. این مطالعات، اغلب با اتخاذ رویکرد آسیب شناسانه دورکیمی و ذیل تعابیری نظیر آنومی (بی هنجاری)، قانون گریزی را به عنوان «مساله اجتماعی» مطرح کرده و معضلات دو سطح وضع و اجرای قانون را به عنوان متغیر مستقل (ذیل عنوان عامل سیاسی یا عامل قانونی) از جمله عوامل بروز این پدیده اجتماعی معرفی کرده اند و ناخواسته ضرورت برآمدن قانون از وجدان جمعی و نیز به هم پیوستگی شیوه های نظارت اجتماعی جامعه ایران را نادیده گرفته اند. دستاورد این مقاله برای انجام پژوهش درباره وضعیت رعایت قانون در ایران امروز از نوع توصیفی و اکتشافی است که می تواند شروعی دیگر برای تحقیقات آتی فراهم آورد تا از پیش فرض آسیب و بیماری فاصله گرفته و بکوشند از موضع سلامت جامعه درباره میزان بهنجار رعایت قانون در ایران پژوهش کنند.
تعامل علوم اجتماعی و حقوق خانواده بر مبنای مصلحت، مورد مطالعه: طلاق عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
241 - 258
برخی قوانین و رویههای قضایی در حقوق خانواده، نه تنها با هدف شارع از تشکیل خانواده، مصالح کلان خانواده و ارزشهای بنیادین آن مغایر است، بلکه خود آسیب های اجتماعی گوناگونی را موجب می شود. از این رو، ضروری است که لوازم و پیامدهای اجتماعی هر قانون و رویه ای را در بستر جامعه بررسید. بند ب مادیه 80 برنامیه پنجسالیه هفتم پیشرفت، از «اصلاح قوانین و مقررات و بهبود نظام حکمرانی در راستای ارتقای خانوادهمداری» سخن می گوید. برای رسیدن به این مهم باید در شیویه استنباط احکام خانواده و قانون گذاری و اجرا با درنظرگرفتن آثار و پیامدهای اجتماعی هر قانون بازنگری شود. به نظر می رسد مهم ترین راهکار، توجه به حدودوثغور مصلحت و استفاده از آن در استنباط و اجرای احکام از مسیر احکام حکومتی است. هرگونه آسیب اجتماعیِ معتنابهی مربوط به خانواده خلاف مصلحت به نظر می-رسد. حکم عقل و بنای عقلا در رجوع جاهل به عالم از ضرورت استفاده از دستاوردهای دانشمندان علوم اجتماعی به مثابیه مرجعی برای تشخیص مصلحت پرده برمی دارد. درواقع، ضرورت تغییر قوانین خانواده در راستای مصالح اجتماعی نشاندهندیه ضرورت انجام پژوهش های میانرشتهای معتبر برای هماهنگی بیشتر بین قوانین با مصالح اجتماعی است. این پژوهش مدعی است بر اساس مصلحت خانواده و جامعه باید اصلاحات ویژه ای در قوانین مربوط به خانواده، از راه تعامل علوم اجتماعی و حقوق خانواده انجام شود. در این راستا، طلاق عاطفی را به عنوان یکی از آسیب های اجتماعی برمیرسد و لوازم مصلحت را با توجه به دستاوردهای علمی علوم اجتماعی دنبال میکند و راهکارهایی را به قانونگذار پیشنهاد میدهد.
بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و سلامت اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
اهداف: این پژوهش، در پی بررسی سلامت اجتماعی و سرمایه اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 1402-1401 بود. چارچوب نظری این پژوهش بر اساس نظریه سلامت اجتماعی کییز بود. روش پژوهش: روش پژوهش کمی و از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه دانشجویان دانشگاه شیراز بودند. روش نمونه گیری در این پژوهش روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای و حجم نمونه مورد مطالعه بر اساس فرمول کوکران 376 نفر بود. برای جمع آوری داده ها از ابزار پرسشنامه ساختارمند شامل مقیاس های سلامت اجتماعی کییز و شاپیرو (2005) و سرمایه اجتماعی میرفردی و ولی نژاد (1394)، استفاده شد. اعتبار ابزار به روش اعتبار صوری مورد تائید قرار گرفت و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد و داده ها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 26 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که میزان سلامت اجتماعی و سرمایه اجتماعی دانشجویان در سطح متوسطی است. تفاوت معناداری بین سلامت اجتماعی دانشجویان زن و مرد وجود نداشت. بین سلامت اجتماعی با توجه به مقطع تحصیلی، رشته تحصیلی، گروه سنی و قومیت تفاوت معناداری وجود نداشت. میزان سلامت اجتماعی دانشجویان برحسب پایگاه اقتصادی- اجتماعی متفاوت بود و طبقه بالا، بیشترین سلامت اجتماعی را داشت. بین متغیرهای سرمایه اجتماعی و سلامت اجتماعی رابطه مثبت و معناداری در سطح 99 درصد وجود داشت. در مجموع، متغیرهای سرمایه اجتماعی و پایگاه اقتصادی- اجتماعی، 12 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین کردند. نتیجه: همراستایی بین سرمایه اجتماعی و سلامت اجتماعی، نشانگر کارکردهای اجتماعی آنها برای اهداف عمومی جامعه است.
تبیین هنجارپذیری حجاب دختران جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
هرچندحجاب در ابتدا یک دستور ساده دینی جلوه می کند،اما نحوه انجام آن از از سوی کنشگران اجتماعی در محیط های اجتماعی به خصوص در جامعه ایران به آن ویژگی خاص و پیچیده ای بخشیده است. در این پژوهش تلاش شده است پدیده هنجارگزینی حجاب در میان دخترانی که دارای مادرانی با رعایت کامل حجاب بوده اند، از منظر فرآیند اجتماعی شدن آنها، مورد بررسی قرار گیرد. مسئله اصلی تحقیق عبارت از این بوده است که:« مدل تبیینی در حفظ الگوی حجاب اسلامی دختران جواندر میان خانواده های پایبند به آن چیست؟».روش انجام پژوهش کیفی و از نوع داده بنیاد بوده است.تعداد مصاحبه شوندگان 27 نفر که از طریق نمونه گیری نظری انجام شده است. مقوله هسته ای بدست آمده مفهوم « الگوپذیری اقناعی» بوده که توسط مدل تبیینی مورد تحلیل قرار گرفته است. مقولات انجام وظائف دینی،فضای غالبی خانواده، نوع رابطه با جنس مخالف و بخصوص مقوله «تاثیر مادر» به عنوان اصلی ترین عوامل در میان موجبات علّی برای نوع انتخاب پوشش دختران شناخته شد.تضعیف ساختاری نهاد خانواده در چند دهه اخیر به عنوان یکی از زمینه های کاهش تاثیرگذاری آن بر فرزندان قلمداد شده است که متناسب با رویکرد این پژوهش برای آن راهکارهائی پیشنهاد شده است.
چارچوبی برای سنجش شکل گیری مناطق کلانشهری گسترده، نمونه موردی: منطقه تهران، البرز، قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق در خصوص ارزیابی شکل گیری مناطق کلانشهری گسترده یکی از چالش برانگیزترین مباحث در برنامه ریزی منطقه ای است زیرا در وهله اول استاندارهای معینی برای تشخیص شکل گیری آنها وجود ندارد و در وهله دوم مشخص نیست که شکل گیری چنین پدیده ای امری مطلوب است یا نامطلوب. بی توجهی به این جنبه ها ممکن است در ادامه سبب پیشی گرفتن جنبه های منفی بر جنبه های مثبت آن شود. هدف این تحقیق ارائه چارچوبی برای سنجش شکل گیری مناطق کلانشهری گسترده مبتنی بر جمعبندی تحقیقات پیشین است. این چارچوب در منطقه تهران، البرز، قزوین مورد آزمون قرار گرفته زیرا نقشه های نور در شب این فرضیه را به ذهن متبادر می کند که این منطقه در حال تبدیل شدن به یک منطقه کلانشهری گسترده است. چارچوب پیشنهادی شامل یک سیستم امتیازدهی مبتنی بر تحلیل روند است که از تحلیل مورفولوژیک و عملکردی سازمان فضایی بهره می برد. با کاربست این چارچوب در منطقه مورد مطالعه در دو بازه زمانی 85-1375 و 95-1385 این نتیجه حاصل شد که منطقه کلانشهری گسترده در پهنه تهران، البرز، قزوین در حال شکل گیری است و در مرحله ی نوزادی قرار دارد. با این حال، تمرکز منطقه کلانشهری گسترده کماکان در استان تهران و البرز است؛ اما تحلیل ها حرکت آن به سمت قزوین را نیز تایید می کنند.
رابطه بین تماشای تئاتر با نشاط اجتماعی در بین شهروندان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
71 - 87
حوزههای تخصصی:
تئاتر فرآیندی است که به شرکت کنندگان در روند برقراری ارتباطی هدفمند کمک می کند مسائل اجتماعی و روان شناختی را در بافتی واقعی بازآفرینی کرده، نه فقط در مورد آن صحبت کند. از سوی دیگر، نشاط در بر گیرنده حالات مختلف جسمی و روحی انسان است که منجر به احساس رضایت و تولید انرژی بیشتر در مخاطب می شود. تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه بین تماشای تئاتر با نشاط اجتماعی در بین شهروندان شهر یزد به روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد. برای تعیین حجم نمونه از جدول کرجسی و مورگان با رویکرد نامحدود استفاده شد و مطابق با آمار مطرح در این جدول برای جامعه نامحدود تعداد نمونه 384 نفر در نظر گرفته می شود. روش نمونه گیری در این تحقیق از نوع نمونه گیری خوشه ای بود. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه 29 سؤالی نشاط آکسفورد (2002) و پرسشنامه تماشای تئاتر 14 سؤالی کریم وند و احمدی (1394) استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه ها توسط استاد راهنما و 10 نفر از صاحب نظران موضوعی و روایی صوری پرسشنامه توسط چند تن از افراد جامعه آماری مورد تأیید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها با استفاده از الفای کرونباخ برای پرسشنامه نشاط 899/0 و پرسشنامه تماشای تئاتر 838/0 محاسبه شد. نتایج تحقیق نشان داد بین تماشای تئاتر با نشاط اجتماعی در بین شهروندان شهر یزد (r=742/0)، بین زنده بودن تئاتر با نشاط اجتماعی (r=693/0)، بین صداقت و عدم سانسور در تئاتر با نشاط اجتماعی (r=656/0)، بین ویژگی های منحصربه فرد تئاتر با نشاط اجتماعی (r=709/0)، بین خاص بودن مخاطب تئاتر با نشاط اجتماعی (r=472/0) و بین انگیزه و نیاز به تئاتر با نشاط اجتماعی (r=368/0)، ژانر و محتوای تئاتر (r=556/0)، عناصر دیداری (r=467/0) و غیردیداری (r=682/0) در سطح معناداری 05/0 معنادار می باشد. نتایج تحقیق نشان داد ضریب همبستگی بین تماشای تئاتر با (مؤلفه های زنده بودن تئاتر، صداقت و عدم سانسور در تئاتر، ویژگی های منحصربه فرد تئاتر، خاص بودن مخاطب، انگیزه و نیاز به تئاتر، ژانر و محتوا، عناصر دیداری و غیردیداری) با نشاط اجتماعی مبتنی بر (مؤلفه های رضایت از زندگی، رضایت خاطر، حرمت خود، خلق مثبت، انرژی) رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
نقش شبکه اجتماعی اینستاگرام در بازتولید ارزش های نئولیبرال در جامعه ایران: مطالعه ای فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
563 - 596
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه شبکه های اجتماعی مجازی به مثابه بخشی از فناوری های قدرت نئولیبرالیسم، به مثابه فضایی در نظر گرفته می شوند که ارزش های جهان بینی نئولیبرال در آنها تولید و بازتولید می شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش شبکه اجتماعی اینستاگرام به مثابه فضایی برای بازتولید ارزش های نئولیبرال صورت گرفته است.
روش و داده ها: روش پژوهش حاضر از نوع فراترکیب بوده و برای تحلیل یافته ها از الگوی هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو استفاده شده است. با تکیه بر معیارهای روش فراترکیب، نتایج مطالعات گذشته که بین سال های 1393 تا 1403 انجام شده، مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از کلیدواژه های مرتبط، از بین 842 پژوهش مرتبط با شبکه اجتماعی اینستاگرام، در نهایت 162 پژوهش با استفاده از معیارهای فراترکیب انتخاب شدند. به منظور بررسی کیفیت و پایایی یافته ها، از شاخص کاپا استفاده شد، که نتایج آن حکایت از کیفیت مناسب یافته ها داشت.
یافته ها: پس از رفت و برگشت های مداوم و بررسی و ترکیب یافته های اولیه این پژوهش در زمینه های فرعی، 11زمینه اصلی به دست آمد که به ترتیب فراوانی عبارتند از؛ شکاف ارزشی، هویت، شهرت، مدیریت بدن، سبک زندگی، مصرف گرایی، روان شناختی، تمایزطلبی، حریم و روابط شخصی، خانواده و نگرش دینی.
بحث و نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که سیالیت اخلاقی، دموکراتیزه شدن شهرت، سلبریتیزه کردن بدن، بازاندیشی معرفتی، خودشیفتگی مجازی، دیجیتالی شدن امر روزمره، بودنِ مصرفی، اقتصادمحورشدن خانواده، معنویت مجازی، ایدئولوژی پساحریم شخصی و فرسودگی اطلاعاتی از مهم ترین مؤلفه های ارزشی جهان بینی نئولیبرال هستند که در فضای شبکه اجتماعی اینستاگرام در جامعه ایرانی بازتولید می شوند.
پیام اصلی: در دنیای امروز، به نظر می رسد که منطق سودگرایانه نئولیبرالیسم و ارزش های نظم نئولیبرال، تمامی حوزه های زندگی ما را دربرگرفته و فضاهای مقاومت به طور قابل توجهی شکننده شده است و پروژه نئولیبرال سازی با سرعت قابل توجهی در فضای پلتفرم های مجازی چون اینستاگرام در حال رشد است.
گفتمان مشروطیت در نمایشنامه «شیخ علی میرزا» اثر میرزا رضاخان طباطبائی نائینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی نمایشنامه ی«تیاتر شیخعلی میرزای حاکم ملایر و تویسرکان و عروسی با دختر پادشاه پریان» نوشته ی میرزارضاخان طباطبائی نائینی در چهارچوب تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف است. در راستای پاسخ به پرسش هایی چون: گفتمان مشروطه در قالب جهان بینی نویسنده و به مثابه ی عناصری که در تولید و تعبیر متن به کار گرفته شده، چه نظام معنایی را ایجاد کرده است؟این نظام دربرگیرنده ی چه نشانه هایی است؟و برای به حاشیه راندن گفتمان رقیب، تضعیف روابط قدرت و بازتولید ساختارهای فکری از چه ابزارهایی بهره می گیرد؟ مقاله ی حاضر گفتمان مشروطه را واجد کارکرد ایدئولوژیک، در تقابل با گفتمان استبدادی، و بازتاب واقعیات فرهنگی و اجتماعی می داند که گفتمان استبدادی مانع از بازنمایی بی طرفانه ی آن می شود. داده ها از طریق اسنادی و با تحلیل نظام نوشتاری نمایشنامه گردآوری و در سه سطح «توصیف»، «تفسیر» و «تبیین» تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد ساختار واژگانی و نحوی ایدئولوژ ی بنیاد متن، جهت تخریب حوزه ی اقتدار عمل کرده و نحوه ی عملکرد مشارکین، کنش ها، روابط و کارکرد زبان، در راستای مقابله با طبیعی سازی ایدئولوژی حاکم است، به گونه ای که معانی و دلالت های اجتماعی مدنظر نویسنده را منتقل کند. همچنین به دلیل سلطه ی سنت های جدید زبانی، واژگانی و دستوری مشروطه بر متن، مولف با به کار گرفتن زبان طنز، به مسائل ایدئولوژیک نهفته در زبان، طبقه و فرهنگ می نگرد. نگرشی که محصول فرایند تقدس زدایی از چهره ی پادشاه و جانشینی الگوهایسیاسی جدیدتر با مرکزیت قانون بوسیله ی گفتمان غالب است.
واکاوی چالش های تحول دیجیتال در بخش عمومی ایران: رویکرد مدل سازی ساختاری-تفسیری (ISM)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه تحول دیجیتال در بخش دولتی به ضرورتی اساسی و استراتژیک برای دولت های سراسر جهان مبدل شده است؛ چراکه در عصر دیجیتال، نیازها و انتظارات شهروندان تغییر یافته و سازمان های دولتی باید در راستای نیاز شهروندان به سمت تحول دیجیتال حرکت کنند. بااین حال، گاه بخش دولتی مطابق با تصویر ناکارآمدی که در نزد جامعه دارد ممکن است نتواند چنین نقشی را به خوبی ایفا کند و در این مسیر با چالش هایی روبرو باشد. بنابراین، به سبب کمبود مطالعات در خصوص چالش های تحول دیجیتال در بخش دولتی ایران، پژوهش حاضر با هدف واکاوی چالش های تحول دیجیتال در بخش دولتی ایران انجام شده است. برای تحقق این هدف، از یک فرایندی دو مرحله ای در بخش روش استفاده شده است. در مرحله اول، ابتدا چالش های تحول دیجیتال از ادبیات موضوع و تحلیل داده های گردآوری شده از مصاحبه با خبرگان استخراج و در مرحله دوم، به منظور تقدم و تأخر چالش ها از روش مدل سازی ساختاری تفسیری استفاده شد. درنهایت، 12 چالش به عنوان مهم ترین چالش های تحول دیجیتال در سازمان های دولتی انتخاب شد. طبق یافته ها، چالش ها در 5 سطح قرار گرفتند که «محدودیت های قانونی»، «وجود نسل های قدیمی در جایگاه مدیریتی» و «تغییرات مدیریتی پی درپی» به عنوان چالش های اساسی مطرح شدند و مدیران به منظور پیاده سازی تحول دیجیتال در وهله اول باید آن ها را مدنظر قرار دهند. یافته های پژوهش می تواند راهگشای برنامه ها و سندهای آتی تحول دیجیتال باشد و بینش لازم برای سیاست گذاران و مدیران دولتی به منظور تعیین اولویت ها و غلبه بر چالش های تحول دیجیتال ارائه دهد.
روابط فرازناشویی در زنان: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
روابط فرا زناشویی از مهم ترین تهدیدات برای ثبات روابط زناشویی و عملکرد خانواده و از عمده ترین دلایل طلاق و از بحرانی ترین مسائلی است که خانواده ها و سلامت اجتماعی را تهدید می کند. هدف پژوهش دستیابی به علل روابط فرازناشویی در زنان است. این پژوهش به شیوه کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. بر اساس روش نمونه گیری هدفمند و معیار اشباع نظری، 34 نفر از زنان در پژوهش، مشارکت کردند. جهت جمع آوری اطلاعات ، مصاحبه های نیمه ساختاریافته مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل محتوای اطلاعات به دست آمده از مصاحبه ها، 3 درون مایه اصلی شامل عوامل فردی، عوامل بین فردی و عوامل اجتماعی را آشکار ساخت. عوامل درون فردی با شناسایی عواملی مانند ویژگی های شخصیتی، اختلالات روانی، نگرش های ناکارامد، عوامل بین فردی با شناسایی مضامینی مانند خلل در عشق و احساس تعلق خاطر به همسر، عدم همسویی و عدم همراهی یکدیگر، کیفیت پایین رابطه جنسی و روابط ناکارآمد، عوامل اجتماعی با شناسایی مجموعه ای از شرایط اجتماعی مانند تحولات کلان مانند فرد گرایی، تغییر ارزش ها و ترویج ارزش های جایگزین، فقدان رابطه ناب، تسهیل گری تکنولوژی و رسانه های مجازی، تغییر نوع نگاه زنان نسبت به زن بودن و مسئولیتهای آن ، کمرنگ شدن اصول اعتقادی، به عنوان درون مایه های اصلی این پژوهش شناخته و دسته بندی شدند. یافته های پژوهش حاضر می تواند تصویری روشن از تجربه افرادی که روابط فرازناشویی داشته اند، ارائه دهد تا در مقابل بتواند جهت راهکارهای مقابله ای مفید واقع شود.
تأثیر بینش تربیت فطری بر کُنش سیاسی کارگزار نظام اسلامی در سیاست داخلی در اندیشه امامان انقلاب اسلامی
منبع:
فرهنگ پژوهش بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷ ویژه علوم سیاسی
5 - 32
حوزههای تخصصی:
فطرت انسان، شامل ادراکات و امیالی است که هر کدام به نوبه خود در رفتارها و کنش های یک فرد تأثیر عمیق دارد. اگر این فطرت از حجاب ها بیرون بیاید و رجوع به فطرت توحیدی و مخموره صورت گیرد، ادراک و امیال هم اصلاح شده و توحیدی می شود و در نتیجه، همه رفتارهای فرد هم اصلاح شده و در راستای رسیدن به کمالات الهی و شکوفایی استعدادها قرار می گیرد. مجموعه این رفتارها، بینش ها و گرایش های فطری همان تربیت فطری است و در نوشته حاضر آن چیزی که مدنظر قرار گرفته، تأثیر بینشی تربیت فطری در حوزه سیاست داخلی است که بر کنش های یک کارگزار نظام اسلامی تأثیرگذار است. روش تحقیق به صورت توصیفی - تحلیلی بوده و با بررسی بینش های تربیت فطری در نتایج تحقیق به این مسأله پی برده شده است که گستره امور فطری و رفتارهایی که برخاسته از فطرت باشد، بسیار زیاد است؛ هیچ کاری وجود ندارد که فطرت در آن تأثیر نداشته باشد و اگر رجوع به فطرت باشد آن کار دینی شده و منطبق بر تکوین و تشریع خواهد بود. می توان به برخی از این تأثیرها در رفتار های سیاست داخلی شامل دوری از استبداد رأی و برتری جویی، داشتن روحیه انتقادپذیری، آرامش در عین سرعت و دقت، باور و محبت به مردم، تأمین امنیت ملی و مردم، حمایت از محرومان و مستضعفان، منت نگذاشتن بر مردم، ساده زیستی، امانت دار بودن نسبت به مسئولیت، مدیریت تعارض منافع و زمینه سازی برای تربیت و رشد آگاهی مردم اشاره کرد.
تحلیل جامعه شناختی رابطه بین شاخص های کیفیت بافت شهری با انزوای اجتماعی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از آسیب های وارد شده به روابط اجتماعی، پدیده انزوای اجتماعی ناشی از تضعیف پیوندهای اجتماعی در جامعه مدرن است که به نوبه خود می تواند متاثر از بافت شهری امروزی نیز باشد. بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی جامعه شناختی رابطه بین شاخص های کیفیت بافت شهری و انزوای اجتماعی زنان در سال 1402 بوده است. جامعه آماری، زنان بالای 18 سال شهر اصفهان می باشند. نمونه گیری به روش خوشه ای از بین مناطق بالا، متوسط و پایین شهر (از مناطق سه گانه چند خیابان انتخاب و از هر خیابان چندکوچه و در هر کوچه چند نفر از زنان ساکن آن منطقه)صورت گرفته است. تعداد 350 نمونه با ابزار پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفته اند . روایی و پایایی پرسشنامه به وسیله اساتید راهنما و همچنین آزمون های آماری مورد تایید قرار گرفت. نتایج داده ها به وسیله نرم افزار spss نشان می دهد که کیفیت بافت کالبدی، اقتصادی و اجتماعی با انزوای زنان رابطه منفی و معناداری دارد. یعنی با افزایش مطلوبیت و کیفیت بافت شهری، انزوای زنان در همه ابعاد تنهایی ، عجز، یاس اجتماعی و تحمل اجتماعی کاهش می یابد. تاثیر کیفیت کالبدی بر انزوای اجتماعی بیشتر از سایر ابعاد است (328/0-). بعد از آن به ترتیب کیفیت اجتماعی با ضریب (241/0-)، کیفیت فرهنگی با ضریب (232/0-) و کیفیت اقتصادی با ضریب (121/0-) بر انزوای اجتماعی زنان اثر دارد. همچنین نتایج کلی آزمون همبستگی بین کیفیت بافت شهری و انزوای زنان نشان می دهد دو متغیر با ضریب (257/0-) رابطه معنادار و منفی دارد. به این معنی که با افزایش کیفیت بافت شهری، میزان انزوای اجتماعی زنان کاهش می یابد.
شناسایی مولفه های درون سازمانی موثر در چابک سازی واحدهای جرم یابی فراجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش انتظامی سال ۲۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۴)
109 - 158
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از موضوعات مهم در سازمان ها و نهادهای مختلف به ویژه پلیس و واحدهای تحت امر آن ازجمله واحدهای جرم یابی در رابطه با انجام وظایف و مأموریت های محوله و ارائه خدمت به ذی نفعان، افزایش میزان سرعت و چابکی می باشد. در این زمینه مؤلفه های درون سازمانی مختلفی مؤثر بوده و دست یابی به این مهم در گرو شناخت این مؤلفه ها است، هدف این پژوهش، شناسایی مؤلفه های مهم درون سازمانی در چابک سازی واحدهای جرم یابی فراجا می باشد.
روش: پژوهش از نظر هدف، کاربردی، از حیث ماهیت توصیف - تحلیلی و از نظر روش، کیفی - کمی (آمیخته) است. جامعه آماری در بخش کیفی شامل: خبرگان پلیس های تخصصی در حوزه جرم یابی است که با روش نمونه گیری هدف مند و اصل اشباع نظری،20 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند، ابزار جمع آوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و برای اطمینان از روایی از نظر اساتید و برای پایایی از روش بازآزمون، مقایسه و تکرارپذیری استفاده شد. داده ها با روش تحلیل محتوا و استفاده از نرم افزار «مکس کیودا» تحلیل شد. در بخش کمی، جامعه آماری 95 نفر از رؤسا، جانشینان و معاونین پلیس های تخصصی به صورت تمام شمار انتخاب شدند، ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته حاصل از مؤلفه های استخراج بخش کیفی و برای اولویت بندی مؤلفه ها و شاخص های تحقیق از آزمون فریدمن استفاده شده است.
یافته ها: در بخش کیفی مؤلفه های شناسایی شده در قالب 5 مؤلفه اصلی و 35 مؤلفه فرعی دسته بندی شد. مؤلفه های اصلی، شامل: ساختار و سازمان، منابع انسانی، فناوری، تجهیزات و امکانات، فرایندها وروش ها است. در بخش کمی از طریق تحلیل خروجی پرسش نامه ها مشخص شد، مؤلفه های شناسایی شده در سطح مطلوب هستند.
نتیجه گیری: مؤلفه های درون سازمانی شناسایی شده، شناخت مناسبی در خصوص روش ها و راه کارهای چابک سازی واحدهای جرم یابی فراجا ایجاد و بسترهای لازم برای بالارفتن میزان انعطاف پذیری، شایستگی، پاسخ گویی و سرعت در واحدهای جرم یابی محقق خواهد ساخت.
نقش تجارب آسیب زای دوران کودکی، سبک های اسنادی و شرم درونی شده در پیش بینی افکار خودکشی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
61-70
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: خودکشی، یکی از مسائل جدی و مهم در حوزه سلامت روان دانشجویان است. بنابراین شناسایی عوامل خطر مؤثر در خودکشی دانشجویان می تواند زمینه لازم را برای اعمال مداخلات مناسب با هدف پیشگیری و کنترل پدیده خودکشی فراهم نماید. هدف این پژوهش، تعیین نقش تجارب آسیب زای دوران کودکی، سبک های اسنادی و شرم درونی شده در پیش بینی افکار خودکشی دانشجویان بود. مواد و روش: این مطالعه با توجه به هدف از نوع بنیادی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها توصیفی -همبستگی بود . جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه تبریز در نیمسال تحصیلی اول 1402-1403 بود که از بین آن ها، ۳۷۶ نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس افکار خودکشی (بک،1979)، پرسش نامه ترومای کودکی ( برنشتاین و همکاران،2003)، پرسشنامه سبک های اسنادی (پیترسون و همکاران،1982) و مقیاس شرم درونی شده (کوک، 1993) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۷ و روش تحلیل رگرسیون چندگانه همزمان تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین تجارب آسیب زای دوران کودکی (آزار عاطفی، آزار جنسی، آزار فیزیکی، غفلت عاطفی، غفلت جسمی)، سبک اسنادی منفی و شرم درونی با افکار خودکشی ، همبستگی مثبت و معنی دار و بین سبک اسنادی مثبت با افکار خودکشی ، همبستگی منفی و معنی دار وجود دارد (P<0.01). هم چنین ، تحلیل رگرسیون نشان داد که تجارب آسیب زای دوران کودکی، سبک های اسنادی و شرم درونی شده، پیش بینی کننده معنادار افکار خودکشی دانشجویان هستند (P<0.01). نتیجه گیری : تجارب آسیب زای دوران کودکی، سبک های اسنادی و شرم درونی شده به عنوان عوامل پیش بینی کننده مهم در افکار خودکشی دانشجویان مطرح هستند. پیشنهاد می شود که روان شناسان و متخصصان جهت کاهش افکار خودکشی دانشجویان نقش این متغیرها را مورد توجه قرار دهند.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و بهزیستی درمانی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
216-228
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و بهزیستی درمانی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا بوده است. روش شناسی: این پژوهش با توجه به هدف کاربردی و روش گردآوری داده ها میدانی، از نظر روش اجرا توصیفی از نوع مداخله ای و نیمه آزمایشی با طرح (پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به فشار خون بالا 45 تا 55 ساله ی در مراکز بهداشتی و بیمارستان های شهر بابل که در شش ماهه اول سال 1403 مراجعه نموده اند و دارای پرونده می باشند، که با درنظر گرفتن ملاک های ورود و خروج و روش در دسترس تعداد 45 نفر (15 نفر گروه درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، 15 نفر گروه بهزیستی درمانی و 15 نفر در گروه کنترل) به عنوان نمونه انتخاب شده بودند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های استاندارد شاخص های ادراک خطر اوسلین و لینه (2011)، پریشانی روان شناختی کسلر و همکاران (2003) بود. روایی این پرسشنامه ها توسط متخصصان مورد تأیید قرار گرفت، پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب (79/0، 94/0، 89/0 صدم) محاسبه گردید. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از بخش توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (کولموگروف اسمیرنوف و تحلیل کواریانس چندمتغیره و تک متغیره) با استفاده از نرم افزار SPSS24 و EXCEL انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و بهزیستی درمانی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا تفاوت دارد. همچنین نشان داد درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا اثربخش است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش پریشانی روان شناختی و بهبود ادراک خطر بیماران مبتلا به فشار خون بالا اثربخش تر از بهزیستی درمانی است.
The Position and Role of the Government in Development from the Perspective of Hossein Azimi, Fariborz Reiis Dana and Masoud Nili
حوزههای تخصصی:
One of the most important issues in the economy is the role of government in the process of eco-nomic growth and development. Production is a complex and social activity that requires all its con-texts and resources to achieve proper production for society. Therefore, the issue of importance is the manner and quality of government intervention in matters related to the economy and the wel-fare of the people, not the extent of this intervention. In Iran, there is always disagreement among thinkers on which institution is responsible for development. For some, the government has a duty to take the lead in development and to push it forward, but for others, the government is not a good institution to promote development. These groups play a minimal role for the government. This study, by comprehensively examining these two different approaches, examines the views and ideas of three prominent scientists and experts in the field of political economy and focuses on the role of government in development. Azimi introduced development in a more general way and believed that complete development is not possible without the development of all structures. According to him, in the developed world, structural guidance (structuring in the presence of technical domi-nance) is unnecessary and short-term guidance is necessary. The importance of the government in the development process is so great in the idea that the main and most important institution of de-velopment is the "government based on democracy"; And he puts the judiciary and the media in the next ranks. Reiis Dana considers the state to be class in nature and does not examine the state sepa-rately from the global relations of capitalism. This lack of attention has always caused development in a fragmented, unbalanced and unsuccessful country. According to Reiis Dana, development in Iran is due to the development of capitalism, because capitalist development in the world is growing unevenly. Nili believes that government intervention in development, in addition to inefficiency, deprives people of their freedoms. Therefore, Nili looks at the issue from another angle and defends government restrictions on the economy and development by prioritizing freedom over social jus-tice.
Developing a Diagnostic-Oriented Scale for EFL Academic Writing: An Empirical Approach(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
Despite growing interest in diagnostic assessment tools in second language writing, limited empirical research has addressed their development for EFL contexts. Responding to this need, this study aimed to develop and validate a diagnostic-oriented rating scale designed to deliver targeted feedback on Iranian EFL learners’ academic writing. Using a mixed-methods approach, essential descriptors reflecting core writing skills were identified through think-aloud protocols and expert feedback, followed by quantitative analyses to ensure reliability and validity. The findings indicate that the 21 empirically derived descriptors capture essential aspects of academic writing—content fulfillment, organizational knowledge, and language use—enabling instructors to assess learner proficiency with greater precision. The scale’s validation process, including inter-rater reliability, content validity, and criterion-related validity checks, supports its effectiveness as a diagnostic tool closely aligned with expert evaluations. This tool is a valuable resource for both large-scale assessments and classroom applications, supporting a learner-centered approach and empowering students to address specific writing challenges.
اثربخشی آموزش تاب آوری بر اضطراب و بهزیستی روانشناختی دانشجویان ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تاب آوری از طریق سازگاری موفق با شرایط چالش انگیز می تواند سبب بهبود ویژگی های روانشناختی شود. در نتیجه، هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش تاب آوری بر اضطراب و بهزیستی روانشناختی دانشجویان ورزشکار بود. روش و مواد: مطالعه حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و گواه بود. جامعه این پژوهش همه دانشجویان ورزشکار دانشگاه های دولتی شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. نمونه این پژوهش 30 دانشجوی ورزشکار بود که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شد. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش تاب آوری قرار گرفتند و گروه گواه در لیست انتظار برای آموزش ماند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه اضطراب (بک و همکاران، 1988) و پرسشنامه تجدیدنظرشده بهزیستی روانشناختی (ریف و کییز، 1995) بودند. داده های پژوهش حاضر با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-20 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج مطالعه حاضر حاکی از آن بود که بین دانشجویان ورزشکار گروه های آزمایش و گواه از نظر هر دو متغیر اضطراب و بهزیستی روانشناختی تفاوت معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر، آموزش تاب آوری باعث کاهش اضطراب (001/0=P ,06/13=F) و افزایش بهزیستی روانشناختی (004/0=P ,96/9=F) دانشجویان ورزشکار شد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از اثربخشی آموزش تاب آوری بر کاهش اضطراب و افزایش بهزیستی روانشناختی بود. بنابراین، مشاوران و درمانگران می توانند از روش آموزش تاب آوری در کنار سایر روش های آموزشی برای بهبود ویژگی های روانشناختی استفاده نمایند.