
مقالات
حوزههای تخصصی:
پرسش از چگونگی فهم نسبت انسان با وجود، پرسشی مهم است که می توان به واسطه ی آن دو متفکر غیرمتافیزیکی، یعنی هایدگر (Heidegger) و ابن عربی را استنطاق کرد. هایدگر در پاسخ به فهم نسبت انسان به وجود در اندیشه ی متأخر خود به مفهوم «رویداد ازآنِ خودکننده» متوسل می شود که مفهوم محوری اندیشه ی متأخر اوست. نسبت میان انسان و وجود و چگونگی فهم وجود در حوالت تاریخی آن توسط رویداد متعین می گردد. رویداد با مؤلفه هایی اساسی چون غیرمفهومی بودن، رخصت به گشودگی، تاریخیت و قرب به وجود شناخته می شود. ازسوی دیگر، نزد ابن عربی، رابطه ی انسان با وجود با «تجلی خاص وجود بر انسان» متعین می گردد. در این پژوهش، محقق کوشیده است با روش تحلیلی تطبیقی نسبت میان «رویداد در هایدگر متأخر» با «تجلی نزد ابن عربی» را در پاسخ به پرسش از نسبت انسان با وجود موردبررسی قرار دهد. با توجه به روش تطبیقی تشابه نسبت ها، می توان اذعان کرد دو مفهوم رویداد و تجلی تقارب معناداری با یکدیگر دارند و مؤلفه های اساسی مشابهی در آنها وجود دارد. بر این اساس، نگارنده بر آن است که میان «رویداد ازآنِ خودکننده» و «تجلی خاص وجود» تشابه تناسب برقرار است و می توان امکانات هم سخنی دو متفکر از قبیل امکان تفکر غیرمفهومی در ساحت حضور، تجربه ی قرب به وجود و امکان فهم تاریخی وجود را بر مبنای دو مفهوم فوق نشان داد. با این امکانات می توان باب گفت وگو میان دو متفکر از دو سنت مختلف را گشود و افق مشترکی را در باب تفکر معطوف به وجود دنبال کرد.
زوجیت در هستی شناسی ابن عربی و مسئله ی شرّ مرتبط با جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنج حاصل از تبعیض های جنسیّتی باعث طرح گونه ی خاصی از مسئله ی شرّ شده است؛ بدین شکل که این تبعیض ها در اجتماع، ساختارهایی را رقم می زند که در آنها جنس زن، پیوسته در جایگاه نازل تر نسبت به جنس مرد قرار می گیرد و در نتیجه، زنان از پروراندن استعدادهای ذاتی خود محروم می شوند. بخشی از عوامل شکل گیری این ساختارها، باورهایی است که متأثر از نگاه های فلسفی و عرفانی به انسان و جهان است. این نوشتار بر آن است تا با بررسی مسئله ی جنسیّت در هستی شناسی ابن عربی، به این مسئله بپردازد که آیا تمایزانگاری های عمیق جنسیّتی می تواند ریشه در نظام تکوین داشته باشد؟ بر اساس بررسی به عمل آمده، زوجیت از دیدگاه ابن عربی در تمام مراتب هستی از عالم الوهی تا عالم خلق، ساری است و بین دو عنصر فعال و منفعل هستی، که منطبق بر عنصر مردانه و زنانه است، رابطه ای سیال برقرار است و نمی توان بین زنانگی و مردانگی، مرز پررنگی را ترسیم کرد.
بررسی مسئله ی شر در اندیشه ی بارکلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی مسئله ی شر در اندیشه ی بارکلی (Berkeley) موضوعی پیچیده و درعین حال اساسی است. عدم وضوح و پراکندگی در تعریف، سبب ابهام در درک دقیق اندیشه ی بارکلی شده است. در این مقاله، با استفاده از روش تحلیلی توصیفی و با تکیه بر مبانی وجودشناسانه ی بارکلی، تلاش شده است تا پاسخ های بارکلی به مسئله ی شر به دقت بررسی گردد. بارکلی طی تلاش برای خوانشی متمایز از مسئله ی شر، آن را نه به عنوان حقیقتی مستقل، بلکه برگرفته از نوعی ارزش داوری انسانی تعبیر کرده است. بارکلی شریرانگاشتن افراد و شردانستن افعال را نتیجه ی نقص شناخت انسان از حقیقت دانسته و آن را برگرفته از محدودیت های ذهنی انسان می داند. این مقاله بر آن است تا نشان دهد بارکلی با بهره گیری از اصول ایدئالیسم خود، چگونه مسئله ی شر را تبیین کرده و از این منظر، چه راه حلی برای تناقضات رایج در اندیشه های دینی و فلسفی ارائه می کند.
دموکراتیزه بودن معرفت در فضای سایبر و بازتاب آن بر رویکرد سایبرفمینیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اینترنت و فراگیرشدن آن در ابعاد مختلف زندگی انسان، تأثیر گسترده ای بر شیوه های فعالیت های اجتماعی داشته و ایده های جدیدی در عملکرد جنبش های اجتماعی، از جمله جنبش زنان ایجاد نموده است. ازاین رو، توسعه ی فناوری های اطلاعات و ارتباطات (ICT) تغییرات گسترده ای بر فعالیت های فمینیستی در دهه های اخیر به همراه داشته است. باوجوداین، به دلیل ویژگی های معرفتی خاص فضای سایبر، فمینیست ها از این ویژگی ها تأثیر پذیرفته و در نتیجه، شیوه های عملکرد متفاوت تری ارائه نموده اند. مواردی چون نسبیت در معرفت، تغییر زبان معرفت و دموکراتیزه بودن را می توان از ویژگی های معرفتی فضای سایبر دانست. این مقاله به شیوه ی توصیفی تحلیلی به تبیین نحوه ی تأثیرپذیری فمینیست های سایبری از یکی از ویژگی های معرفتی شاخص فضای سایبر، یعنی دموکراتیزه بودن معرفت، بر رویکرد سایبرفمینیستی می پردازد. به نظر می رسد به رغم تمام ویژگی های معرفتیِ متمایز فناوری اطلاعات و ارتباطات، دموکراتیزه بودن معرفت در فضای سایبر بی تأثیر از بافت اجتماعی در دنیای واقعی نیست.
«معرفت شناسی قرآن بنیان» به مثابه ی زیرساخت معرفتی برای دست یابی به علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تلاش برای شکل گیری علوم انسانی اسلامی، نیازمند تبیین الگوی معرفتی (پارادایم) حاکم بر آن فضای علمی است. پارادایم ها بر مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی، روش شناختی، انسان شناختی و ارزش شناختی و ... استوارند. مسئله ی این مقاله، دست یابی به یک الگوی مفهومی از دیدگاه قرآن در محور معرفت شناسی است. در این مقاله از روش داده بنیاد استفاده شده است و نتیجه ی تحقیق را می توان چنین بیان کرد: دالّ مرکزی درباره ی «علم و معرفت» و امور مرتبط با آن در دیدگاه اقتباس شده از قرآن، «شبکه ای بودن معرفت» است. مقصود از «معرفت شبکه ای»، تلاش برای کشف موقعیت وجودی (روابط و آثار) و کارکرد یک پدیده در شبکه ی منسجم کل هستی است که مبتنی بر واقعیتی خودبنیاد (وجود بی نهایت) است و این انطباق، معیار صدق شمرده می شود. این کشف، با استفاده از ترکیب حواس با عقل (استدلال های منطقی اعم از برهان، استقرا و لوازم بیّن) در حداقلِ صعود معرفتی، و با استفاده از شهود قلبی (اتحاد وجودی با پدیده)، در حرکت به سمت حداکثر صعود معرفتی (آگاهی به شبکه ی هستی) انجام می شود. متخالف های «علم و معرفت» در قرآن (مانند: نسیان، جهل، سفه، غفلت، ریب، شک، خرص، امانیّ، ظن، مریه، ...) نیز دارای ملاک واحدی هستند که «بی توجهی به رابطه »ی پدیده ها با شبکه ی هستی و با رأس هرم هستی است.
علم، دین و نسبت آن دو از منظر ابوالحسن عامری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله ی موردبحث در این نوشتار، تعریف، ویژگی ها، ماهیت و نسبت علم و دین از منظر ابوالحسن عامری است. عامری علم و دین را دارای ماهیتی عقلی می داند و اندیشه های او در این زمینه در منظومه ی فکری فیلسوفان اسلامی قابل بررسی است. او علم را به دو دسته ی دینی و حکمی تقسیم می کند و برای هر یک اقسامی برمی شمرد. به عقیده ی وی، علم تنها در چارچوب عقل معنا می یابد و ماهیتی عقلی دارد. دین از منظر عامری، مجموعه ای از گزاره های علمی و عملی از منبعِ وحی و دارای ضرورت عقلی است که توسط عقل تامّ و مجرد نبی درک می شود و وحی از نظر او دریافت حقایق مفاض توسط عقل پیامبر از جانب خدا است. براین اساس، هیچ یک از علوم با دین در تعارض نیستند و دین از مرتبه ای بالاتر برخوردار است. عامری در نسبت میان علم و دین، آن ها را تجلی های یک حقیقت واحد می داند و تمامی تحلیل های او باید در این چارچوب کلی درک شوند.
بررسی تحلیلی ماهیت عواطف از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عواطف یکی از مهم ترین ساحت های شخصیت انسانی محسوب می شود. ما در این پژوهش با روش تحلیلی به بررسی ماهیت عواطف از دیدگاه حکمت متعالیه پرداخته و به این نتیجه رسیدیم که عواطف از یکسو ماهیت شناختی دارند و مبتنی بر لذت و الم و ادراکِ امر منافر و موافق طبع تعریف می شوند و ازدیگرسو، از قوای تحریکیِ زیرمجموعه ی قوه ی شوقیه، یعنی شهوت و غضب تأثیر می پذیرند و ماهیت تحریکی دارند. تجمیع دو رکن ادراکی و تحریکیِ عواطف، بر عهده ی عقل عملی است که به واسطه ی قوه ی وهم انجام می شود. خیال با خوانش ملاصدرا یک قوه ی فعال در ایجاد صور و ادراکات است و در شکل گیری، تثبیت، تقویت و یا تضعیف عواطف نقش کلیدی بر عهده دارد. اگر خیال را یک ساحت نفسانی بدانیم، در این صورت، قوه ی واهمه غیر از ساحت خیال نیست و مبتنی بر مرتبه ی نفس انسانی است. قوه ی واهمه در همان درجه تجلی پیدا می کند و واهمه ای خیالی و یا عقلی می گردد و متناسب با مرتبه ی وجودی اش، عاطفه ها را می سازد، پرورش می دهد و مدیریت می کند. ازاین رو تربیت هر کدام از این قوای زیرمجموعه ی عقل عملی، می تواند عواطفی متناسب با این وضعیت را برای فرد ایجاد کند.