مقالات
حوزه های تخصصی:
قوه و فعل نحوه وجود است که این نحوه وجود صلاحیت آن را دارد که در تحلیل عقلی دو معنی از آن انتزاع شود: به اعتبار اینکه شی خودش خودش است فعلیت و و از آن نظر که می تواند شی دیگر بشود بالقوه نامیده می شود. قوه حالتی است که موجود به واسطه آن آماده پذیرفتن می شود. قبول به اشتراک لفظی به معنی انفعال و اتصاف نیز به کار می رود. قابلیت به معنای اتصاف و فاعلیت به معنای اقتضا نه تنها در یک ماهیت بلکه در وجود واحد نیز قابل جمع است، اما اختلاف حیثیات سبب عدم اجتماع خواهد شد، لذا حیثیت فعل و وجدان با حیثیت قوه و فقدان اجتماع نخواهد نمود. مقاله حاضر به تحلیل و تبیین حیثیت قوه و فعل در قابل و فاعل می پردازد.
مقایسه دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا در مساله حدود و قلمرو عقل در شناخت حق تعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل به مثابه یکی از ابزارهای شناخت و معرفت انسانی جایگاه رفیعی بین فلاسفه و اندیشمندان دارد، اما در عرفان بسیاری از عارفان، عقل را حجاب شناخت و معرفت می دانند، موضوع اصلی در عرفان نظری ابن عربی و نگرش عرفانی ملاصدرا، شناخت اسما، صفات و افعال حق تعالی است. ابن عربی در عین احترام به جایگاه عقل، عقل نظری را در معرفت به حق عاجز و ناتوان می شمارد و معتقد است عقل در شناخت حق تعالی دو مقام و مرتبه دارد: یکی مقام ادراک و دیگری مقام قبول و پذیرش، عقل را در مقام ادراک و شناخت ذات حق و بعضی از مراتب تعینات و تجلیات حق، ناتوان معرفی می کند. اما عقل را در مقام پذیرش و قبول، قادر به شناخت حق می داند و برای آن محدودیتی قائل نیست. ملاصدرا نیز برای عقل در شناخت حق و اسما و صفاتش حد و مرزی قائل است و معرفت حقیقی را از راه شهود قلبی و فراتر از استدلال عقلی می داند. وجه مشترک ملاصدرا و ابن عربی در این است که هر دو معتقدند، راه های حسی و عقلی برای رسیدن به همه جنبه های عالم واقع، ناقص و ناتمام هستند، اما همین ابزارهای شناخت یعنی حس و عقل و خیال را مظهری از مظاهر حق می دانند که انسان باید حد و حدود هر یک را بداند و هیچ کدام را ملاک قضاوت نهایی در مورد ناشناخت ها قرار ندهد. در این مقاله ابتدا نظر ابن عربی و سپس دیدگاه ملاصدرا طرح و به دنبال آن وجوه اشتراک و افتراق آنها در مورد عقل بررسی می شود.
جایگاه انسان در هستی از نگاه آقانجفی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آقانجفی از جمله صاحب نظرانی است که در مورد یکی از مهم ترین مسائل فلسفی و عرفانی یعنی مساله جایگاه انسان در هستی و ارتباط او با خدا سخن گفته است و از آنجا که به پیروی از افلاطون و ملاصدرا، معتقد به اصالت وحدت و تشکیک وجود است، انسان را موصوف به صفات الهی می شناسد (الا در مورد صفات عزت و تکبر که خاص خداوند است) و وصول حق را کمال مطلوب انسان و سعادت و کمال را غیرقابل انفکاک می داند.
انسان در نزد او برتر از همه موجودات و ملائکه، (حتی در عبادت) و خلیفه و جانشین خدا در زمین است. از نظر آقانجفی دل شکسته مومنان جایگاه خداوند است.
آقانجفی در حقیقت خداوند را از آن جهت که جامع کمال صفات انسانی است انسان کامل دانسته و با وجود اینکه تاثیر محیط و وارثت را نادیده نگرفته است، نقش اساسی را به فطرت و اختیار می دهد و اراده انسان را در راستای اراده الهی می داند. از نظر او علم الهاماتی غیبی و فیوضاتی باطنی است که از مقام شامخ عقل فعال بر قلوب معموره ریزش کرده و انسان توانایی آن را دارد که از طریق کشف و مشاهده باطنی اندیشه اش را ارتقا بخشد.
او به عنوان یک فیلسوف مصلح، در صحنه های اجتماعی،عقاید مذهبی را برای حل و فصل مسائل اجتماعی در یک حوزه فعال فرهنگی به کار بسته و حسن استفاده را می کند.
ماهیت ایمان از دیدگاه ابن عربی و کی یرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متفکران حوزه های گوناگون درباره ایمان و سرشت آن به بیان دیدگاه های خود پرداخته و گاه نظریاتی در مقابل یکدیگر ابراز کرده اند. مقایسه و تطبیق این دیدگاه ها و بررسی آنها می تواند به روشنگری در باب ایمان کمک کند. در این جستار ماهیت ایمان از دیدگاه ابن عربی، از حوزه اسلامی و پدر عرفان نظری و کی یرکگور از حوزه مسیحیت بررسی و مقایسه می شود. در باب ماهیت ایمان، دیدگاه های معرفت گرایانه، تصدیق گرایانه، عمل گرایانه و ... از سوی اندیشمندان اسلامی و دیدگاه های گزاره ای، پدیدارشناسانه و اراده گرایانه و ... از سوی متفکران غربی مطرح شده است. ابن عربی بر اساس مبنای واقع گرایی نگاهی معرفت گرایانه و تصدیق گرایانه به ایمان دارد و ایمان حقیقی را ایمان قلبی پیش و پس از شهود می داند، گرچه ایمان پس از شهود را از استحکامی ویژه برخوردار می داند.
کی یرکگور با مبناهایی چون شکاکیت فلسفی و غیر واقعی دانستن متعلقات ایمان، نگاهی معرفت ستیزانه و اراده گرایانه به ایمان دارد و ارکان آن را اراده، خطرپذیری و تحمل انواع رنج ها قلمداد می کند
مدرنیته و قدرت انتخاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گمان شایع بر این است که مدرنیته به واسطه سهم شایانش در پیشرفت، قدرت انتخاب بشر را افزایش داده است. این تلقی که از جهاتی صائب نیز هست در این مقال، با دو پرسش مواجه شده است: مدرنیته به افزایش قدرت انتخاب «کدام انسان» کمک کرده و قدرت انسان را در «چه انتخابی» افزایش داده است؟ بررسی در مورد این دو پرسش، یک بار با تمرکز بر عناصر ممیز و مقوم مدرنیته در «مقام تعریف» انجام گرفته است و بار دیگر با تامل بر محدودیت آفرینی های مدرنیته و انتخاب های ممکن در «مقام تحقق». مقاله «مدرنیته و قدرت انتخاب»، پس از آوردن شواهدی در تایید مدعیات، به این نتیجه رسیده است که چون مدرنیته یک کل منسجم است و از معدود ایده ها و اندیشه های کلان در زندگی بشر که به تحقق درآمده و به جریانی هژمونیک و الگویی مورد غبطه و تاسی دیگران بدل شده است، دچار نوعی تمام گرایی، خاتمیت، انحصار و برتری جویی گردیده است و همین خصوصیات عارضی به اضافه برخی خصایص ذاتی، نظیر بی اعتنایی به مساله برابری و نادیده گرفتن دیگر ابعاد وجودی انسان، باعث شد به مانعی در برابر انتخاب های اساسی و شالوده شکن انسان معاصر بدل گردد.
تبیین علم خداوند به غیر، از طریق تحلیل وجود رابط در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی علم خداوند به مخلوقات خود، پیش از ایجاد و پس از آفرینش، همواره برای فلاسفه مساله ای دشوار و مورد اختلاف بوده است، تا جایی که در مباحثی مانند علم به جزئیات زمانی و متغیر، برخی از فیلسوفان متهم به کفر شده اند. دیدگاه فیلسوفان مشائی و اشراقی از یک سو، تاثیر مکتب عرفانی و آیات قرآنی از طرف دیگر، موجب پر بار شدن این مبحث در حکمت متعالیه گردید. نظریات حکمای پیش از صدرالمتالهین تبیین قابل قبولی در باب علم الهی ارائه نکرده و هر کدام، به ویژه در علم ازلی خداوند به ممکنات و نیز علم به جزئیات متغیر مادی، با مشکلاتی مواجه اند. با طرح و تحلیل «وجود رابط» توسط ملاصدرا، تبیین دیگری از علم خداوند قابل ارائه است، به گونه ای که مشکلات دیدگاه های پیشین را ندارد. مطابق این بیان ذات خداوند به نحو بساطت، دارای جمیع کمالات آفریده های خود، پیش و پس از خلقت است. از طرفی وجود ممکنات اعم از مجردات و مادیات، امور کلی و نیز جزئیات متغیر، شانی جز وابستگی و تعلق به علت خویش ندارند و به همین خاطر عین حضور نزد خداوند هستند. این همان علم کامل مطلق خداوند نسبت به مخلوقات خود در تمام مراتب آنهاست.
نگاهی نو به نظریه نسبیت اخلاق از منظر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قریب به اتفاق پژوهشگران در خصوص پاسخگویی به مساله اطلاق یا نسبیت اخلاق به تفسیر و توجیه آیات موهم نسبیت اخلاق پرداخته اند (بعد سلبی اطلاق اخلاق) و بررسی بعد ایجابی اطلاق اخلاق با نگاه قرآنی جایی در تحقیقات آنها نداشته است. افزون بر این، پژوهشگران از اهمیت نتایج مترتب بر تحلیل برخی مسائل اساسی فلسفه اخلاق از دیدگاه قرآنی در جهت حل مساله نسبیت اخلاق غفلت ورزیده اند. این دو مساله انگیزه نگارش مقاله حاضر قرار گرفته است. مقاله در گام نخست، بررسی بعد ایجابی اطلاق اخلاق از طریق تحلیل مستقیم آیات قرآن کریم در این باره و در گام دوم نتایج نگاه قرآنی به برخی مباحث اساسی فلسفه اخلاق اساس و پایه حل مساله نسبیت اخلاق قرار گرفته است.