مقالات
حوزه های تخصصی:
قدرت ملی یکی از بحث های مهم و مورد تاکید در بین صاحب نظران جغرافیای سیاسی و روابط بین الملل محسوب می گردد. زیرا عامل اصلی دوام، بقا و پایداری یک سازه سیاسی فضایی یا کشور محسوب می گردد. قدرت ملی از ابعاد گوناگونی تشکیل شده است. در این مقاله با بررسی ادبیات و مبانی نظری، و نیز بهره گیری از نظرات 77 متخصص داخلی و خارجی شاخص های مهم و تاثیرگذار بر وزن ژئوپلیتیکی و قدرت ملی کشورها در ابعاد نه گانه (سرزمینی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرامرزی و فضایی) احصا شده است. سپس در قالب مدل ریاضی امکان اندازه گیری قدرت ملی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که می توان وزن ژئوپلیتیکی و قدرت ملی کشورها را بصورت جمع جبری نقش مثبت و منفی متغیرهای کمی و کیفی در غالب مدل ریاضی و جامع برآورد نمود. همچنین با استفاده از روش بی مقیاس خطی، می توان داده ها را به صورت همتراز درآورد و در ترکیب با یکدیگر قدرت ملی کشورها را مورد سنجش و ارزیابی قرار داد. در این پژوهش مدل سنجش قدرت ملی بصورت پویا ملاحظه شده و با طراحی نرم افزار ویژه، امکان بروزسازی متغیرهای مدل و نیز سنجش سالیانه نظام قدرت جهانی و منطقه ای و بررسی تطبیقی تغییرات نظام قدرت و نیز الگوی توزیع فضایی قدرت جهانی، منطقه ای و ملی فراهم شده است.
آسیب شناسی حوزه بندی انتخاباتی در ایران و ارائه الگوی بهینه؛ مورد: مجلس شورای اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سازماندهی سیاسی فضا دارای دو بعد تقسیمات کشوری و حوزه بندی انتخاباتی است که در این میان حوزه انتخابیه واضح ترین انعکاس فضایی مشارکت شهروندان در تصمیم گیری های سیاسی قلمداد می شود. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ ماهیت و روش توصیفی– تحلیلی بوده و اطلاعات مورد نیاز این پژوهش در دو بخش کتابخانه ای و میدانی(مصاحبه و پرسش نامه) جمع آوری گردیده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر تحلیل محتوای اسناد از روش AHP و نرم افزارهای Spss، Expert CHoice و Excell استفاده شده است. یافته های پژوهش گویای آن است که نسبت نابرابر جمعیتی، تعدد زیاد شهرستان ها و وسعت زیاد برخی از حوزه های انتخابیه ، عدم انطباق با تقسیمات کشوری، کژحوزه بندی، رقابت های واجد سویه امنیتی و فقدان نهاد حوزه بندی، مهم ترین آسیب های حوزه بندی انتخاباتی در ایران به شمار می روند. همچنین به منظور کاهش آسیب های فوق، الگوی بهینه حوزه بندی انتخاباتی در ایران با ترکیبی از سناریوهای بازتوزیع کرسی نمایندگی استان ها، توجه به اقلیت های دینی، انطباق مرز حوزه های انتخابیه با تقسیمات کشوری، پیوستگی سرزمینی، ترسیم و تعیین حدود مرز حوزه های انتخابیه در استان ها بر مبنای وزن و سهم شاخص های اکتشافی پیشنهاد گردید.
واکاوی راهبرد امنیت ملی ایالات متحده آمریکا پیرامون رفتار ژئوپلیتیکی روسیه در دوره جو بایدن (2024- 2020م)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راهبرد امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، با توجه به ثابت بودن اهداف و ظرفیت اقتصادی، منابع طبیعی، موقعیت جغرافیایی، امنیت فیزیکی و گسترش ارزش های آن همواره میان دو نگرش انزواطلبی و گرایش بین الملل خواهی در فراز و فرود بوده است. آخرین سند راهبرد امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در سال 2022 بخش مهمی از این سند دورنمای روابط سیاسی، امنیتی، تجاری، اقتصادی، فناوری و ژئوپلیتیکی دو کشور آمریکا و روسیه و متحدان آنها را طی حداقل یک دوره ریاست جمهوری (بایدن) در جهان نشان می دهد. راهبرد امنیت ملی آمریکا در دوره بایدن بیشترین توجه خود را بر روی چالش های ژئوپلیتیکی روسیه، جنگ روسیه علیه اوکراین، رقابت ژئوپلیتیکی روسیه با آمریکا و غرب تمرکز یافته است. در این پژوهش کوشش شده است تا از منظر راهبرد امنیت ملی آمریکا در دوره بایدن چالش ها و رقابت های ژئوپلیتیکی آمریکا با روسیه در ابعاد و حوزه های مختلف مورد بررسی و تحلیل ژئوپلیتیکی قرار گیرد. از این رو، نگرانی شدید آمریکا نسبت به چالش ها و رقابت های ژئوپلیتیکی روسیه در قلمروهای ژئواستراتژیک و مناطق ژئوپلیتیک جهان ضرورت پرداختن به رفتار روسیه را در راهبرد امنیت ملی کشور اجتناب ناپذیر ساخته است. روش پژوهش توصیفی – تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها و اطلاعات اسنادی و کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد که براساس دو سند راهبردی آمریکا و سند ائتلاف ناتو آمریکا از این زمان به بعد وارد یک چالش و رقابت ژئوپلیتیکی جدیدی با روسیه شده است که نتیجه آن ساختار جدید ژئوپلیتیک نظام جهانی و سیاست نوین جهانی را شکل خواهد داد و نظام بین الملل از حالت گذار ژئوپلیتیکی به ثبات نسبی در قلمروها و مناطق ژئوپلیتیکی خواهد رسید.
حکومت سازی طالبان در افغانستان؛ چالش های ژئوپلیتیکی فرا ملی و راهکارهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکومت برای نظم بشر یک اصل و حکومت سازی برای کشورها مهم ترین بخش برای بقای کشورهاست. کشورهایی که پیش تر به آسایش اجتماعی و قدرت ملی رسیده اند، قبل تر از همه در امر حکومت سازی موفق شده اند. ساختن یک حکومت کارآ و مردمی آن هم در کشوری مثل افغانستان (موقعیت حائل)، قطعاً با چالش های فراوان ژئوپلیتیکی در مقیاس های فروملی و فراملی روبه رویند. چالش های ژئوپلیتیکی در مقیاس فراملی در کشوری مثل افغانستان از تأثیرگذارترین مؤلفه ها در امر حکومت سازی است. تحقیق حاضر در تلاش است تا ضمن درک موانع و چالش های ژئوپلیتیکی طالبان در مقیاس فراملی برای ساخت یک حکومت مردمی و کارآ در افغانستان، به بررسی راهکارهای عملیاتی عبور از این چالش ها نیز بپردازد. تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از حیث ماهیت و روش توصیفی-تحلیلی است. همچنین شیوه ی جمع آوری اطلاعات به صورت هم پیمایشی(مصاحبه و پرسشنامه ای) و هم به شیوه ی کتابخانه ای صورت گرفته است. پس از گردآوری داده ها، به کمک روش کیو و استفاده از نرم افزارSpss اقدام به تحلیل گفتمان و الگوهای نظری نخبگان سیاسی راجع به مساله موردنظر پرداخته شد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که اشتراکات سرزمینی-تمدنی با کشورهای همسایه، راهبردهای متضاد و مداخلات کشورهای همسایه، منطقه و قدرت های بزرگ در افغانستان و موقعیت ژئوپلیتیکی حائل افغانستان از مهم ترین چالش های حکومت سازی در افغانستان به حساب می آیند. همچنین ایجاد روحیه همکاری و حتی مشارکت با کشورهای جهان برای مبارزه با گسترش تروریسم جهانی، تعامل با نهادهای بین المللی حقوق بشری، سیاسی و اقتصادی و اتخاذ سیاست بی طرف فعال در سطح سیاست بین المللی به عنوان راهکارهای مهم گذار از این چالش ها شناسایی شده است.
مؤلفه های اثرگذار بر تغییر ماهیت شبکه فراقاره ای ابریشم در قرون 16م تا 20 م (با تمرکز برنقطه کانونی آن در آسیای مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهراه کهن خشکی که در پایان قرون جدید نام «ابریشم» یافت، میراث دار بیش از دو هزاره نقش آفرینی میان کانون های مهم تمدنی در جهان است. چنین کارکردی در آغاز قرون جدید به تدریج دگرگون شد، و به تبع آن سرزمین هایی که قرن ها شکوه خود را در گرو آن می دیدند نیز متناسب با جغرافیای خود در شرایط جدیدی قرار گرفتند. آنچه تغییرات جاده ا ی را در ژئوپلیتیک آسیای مرکزی به مساله ای برای پژوهش مبدل ساخته، علاوه بر موقعیت متفاوت این سرزمین به عنوان نقطه کانونی و محصور در خشکی جاده ابریشم، اختلاف نظر پژوهشگران در خصوص «افول » و « تداوم شکوه» جاده و به تبع آن آسیای مرکزی است؛ در نوشتار حاضر با ورود به این چالش علمی، با اتخاذ روش تحقیقی کیفی، و بهره گیری از رویکرد تحلیل تاریخی به شیوه گردآوری داده ها از اسناد تاریخی، برای فهم سرنوشت جاده ابریشم و آسیای مرکزی در قرون جدید این مساله را مورد تأمل قرار خواهیم داد که عوامل موثر بر تغییر ماهیت جاده خشکی ابریشم در آسیای مرکزی چه بوده است؟ پاسخ آغازین ما این است که « ظهور قدرت ها در درون اوراسیا و در سطح فراقاره ای، موجب شکل گیری مسیرهای جدید تبادلی، تحول در هژمونی های سیاسی و فرهنگی و در نهایت تغییر ماهیت جاده ابریشم و آسیای مرکزی گردید». در حاصل مطالعه به این نکته دست یافتیم که تغییرات فوق گرچه فرصت های جدید اقتصادی و فرهنگی در اختیار آسیای مرکزی گذاشت اما همگام با رخدادهای داخلی، نفوذ روزافزون روسیه را تشدید نمود و در نهایت غلبه نظامی آن را رقم زد.
بنیادها و بروندادهای ژئوکالچری تأثیرگذار بر سیاست خارجی ج.ا.ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این پژوهش بررسی و تحلیل بنیادها و بروندادهای ژئوکالچری تأثیرگذار بر سیاست امنیت ملی ج.ا.ایران در دوران گذار نظام بین الملل است. چارچوب نظری این پژوهش نظریه سازه انگاری و دال محوری آن یعنی هویت است. از آنجا که دال محوری نظریه سازه انگاری فرهنگ و هویت است، برای فهم و تحلیل سیاست امنیت ملی ج.ا.ایران در دوران گذار نظام بین الملل، نیاز است منابع ژئوکالچری(فرهنگی هویتی) ایرانی به درستی تبیین و تشریح گردد تا بتوان به درک درستی از سیاست امنیت ملی کشور برای سیاست گذاری صحیح جهت دست یافتن به وزن ژئوپلیتیک و جایگاه در خور قابلیت های مادی و معنوی کشور در نظم جهانی پیش رو دست یافت. در این خصوص در راستای تبیین عوامل ژئوکالچری(فرهنگی هویتی) ایرانی، سه گام اساسی صورت گرفته است:
در گام اول به مبانی ژئوکالچری ایرانی(دین و مذهب، تاریخ و جغرافیا) پرداخته شده است. در گام بعدی، لایه های فرهنگی- هویتی ایرانی شامل: 1. لایه فرهنگی- هویتی ایران باستان، 2. لایه فرهنگی- هویتی ایرانی اسلامی، 3. لایه فرهنگی- هویتی مدرن و 4. لایه فرهنگی- هویتی انقلاب اسلامی، که بسترساز فرهنگ و هویت ایرانی بوده اند، تشریح شده است. در گام نهایی، بروندادهای فرهنگی- هویتی ایرانی که منبعث از مبانی فرهنگی- هویتی بوده و در بستر لایه های فرهنگی- هویتی قوام یافته اند و به عنوان مولفه های ژئوکالچری بار سیاسی پیدا نموده اند، تبیین شده است.
تبیین داده بنیاد پیمان ابراهیم با رویکرد ژئوپلیتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین تحولات ژئوپلیتیکی سال های اخیر غرب آسیا، شکل گیری پیمان ابراهیم است. این پیمان را می توان نقطه آغاز تحولات بنیادی در نظم منطقه ای غرب آسیا دانست که تأثیر بسزایی بر محیط سیاسی و امنیتی این منطقه خواهد داشت. بنابراین تبیین آن با رویکرد ژئوپلیتیکی ضروری است. ارائه پاسخ مناسب برای سؤال محوری «چیستی ابعاد و مؤلفه های پیمان ابراهیم از منظر ژئوپلیتیک» و ترسیم الگوی نظری پیمان، هدف اصلی پژوهش محسوب می گردد. در این پژوهش با روش «گراندد تئوری»، مفاهیم، مقوله ها، پیامدها و الگوی نظری پیمان از درون داده ها پدیدار و رویش پیدا کرده است. به منظور افزایش اعتبار و دقت فرایندها و یافته ها، از نرم افزار(MaxQDA) استفاده شده است. یافته های این تحقیق، فرا مقوله های «عوامل شکل گیری» متشکل از 14 مقوله، «پدیده محوری» متشکل از 9 مقوله، «تسهیل گر» متشکل از 8 مقوله، «موانع و آسیب ها» متشکل از 10 مقوله، «راهبردها و اقدامات اساسی» متشکل از 10 مقوله، «پیامدها» متشکل از 18 مقوله، «اهداف» متشکل از 12 مقوله و ارائه الگوی نظری پیمان ابراهیم هستند. در نهایت می توان مهم ترین پیامدهای این پیمان را عدول برخی کشورهای عربی از آرمان فلسطین، تشدید مبارزات فلسطینیان و پویایی سیاست خارجی ایران در تعامل با همسایگان دانست.
نووپلیتیک ؛ پارادایمی نو در ژئوپلیتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه پایانی قرن بیستم و با پایان دوره جنگ سرد، جهان شاهد تغییرات شگرفی در نقشه جغرافیای سیاسی خود بوده است؛ که زمینه ساز رقابت های ژئواستراتژیکی نوینی شد. تغییر اول، نگرانی های سیاسی ناشی از پویایی های نظامی بود؛ بطوری که حرکت جهان به سوی یک نظام بی قاعده، چندقطبی با شکل گیری موازنه قدرت و امکان تسلط نظامی ابرقدرت های بزرگ در مناطق کلیدی فر ارسید. تغییر دوم، عمدتاً اقتصادی بود؛ یعنی رشد عظیم سیستم های بازار آزاد در تجارت جهانی و شبکه های درهم پیچیده سرمایه گذاری. در این راستا، سومین تغییر در حال ظهور عبارتست از گسترش انقلاب اطلاعاتی با پیامدهایی از نوع قدرتِ دانش، که در بازیگران غیردولتی نفوذ کرده و منجر به همبستگی جهانی و ایجاد محصول جدیدی برای نظم جهانی شده است. به همین دلیل، گروهی از نظریه پردازان و استراتژیست ها آن را به عنوان مروری بر تغییر پارادایم می پندارند، اما اکثریت آن را با هریک از پارادایم های مهم رئال پلیتیک و ناسیونالیسم مرتبط می سازند.
در این راستا، تعامل میان دانش و قدرت، اصول بسیار ساده ژئوپلیتیک را که اغلب توسط رئال پالیتیک یا سیاست واقع گرایانه فراموش شده است، اصلاح می کند. ژئوپلیتیک نوعی چشم انداز پانوپتیک از قدرت/دانش است که بدنبال ارزیابی موقعیت قطب های قدرت جهان برای کمک به تمرین کشورداری توسط قدرت های بزرگ تعریف می شود. گاه نیز آن را گفتگو درباره سیاست جهانی با تاکید خاص بر رقابت دولتی و ابعاد جغرافیایی قدرت می دانند. از این رو، تعریف و چیستی قدرت و دانش و اعمال آن در ژئوپلیتیک اهمیت به سزایی می یابد. بنابراین، در حالی که ساختارها و حتی پویایی نظم جهانی بشدت در حال تغییر هستند، در مباحث ژئوپلیتیکی پارادایم های جدیدی به ویژه در حوزه غیردولتی مشتمل بر بازیگران جامعه مدنی درحال ظهور می باشند که اصطلاحاً به آن «نووپلیتیک» می گویند. «نووپلیتیک» رویکردی نسبت به حکومت داری است که بوسیله سازمان های غیردولتی به عنوان بازیگران دولتی انجام می شود، و بر نقش قدرت نرم در ابراز ایده ها، ارزش ها، هنجارها و اخلاق از طریق تمام رسانه ها تأکید می کند. این باعث متمایز شدن آن از سیاست واقع گرایانه، که بر ابعاد سخت و مادی قدرت و بر دولت ها به عنوان تعیین کننده های نظم جهانی تاکید دارد، می شود.
نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی درصدد پاسخ به این پرسش اصلی است: ماهیت استراتژی دانش چگونه به شکل دهی پارادایم نوینی به نام نووپلیتیک با بازیگران جامعه مدنی منجر شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد، درهم تنیدگی سه مفهوم کلیدی نووسفر، قدرت نرم و قدرت هوشمند در عصر اطلاعات و تکنولوژی های نوین منجر به شکل گیری پارادایم جدیدی به نام نووپلیتیک شده است. ساخت این نووپلیتیک ها، منطبق با شرایط قرن 21 و وابسته به ماهیت استراتژی دانش/قدرت خواهد بود. زیرا در جهان کنونی، دانش به سرعت در حال تبدیل به منبع قوی تری از قدرت و استراتژی ها می شود، تا آنجا که سیاست واقع گرایانه و فضای بین المللی نمی تواند آن را جذب کند.
ژئوپلیتیکِ هوش مصنوعی؛ رَه نشانِ نظری رقابت های الگوریتمی بازیگرانِ نظام جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند سال اخیر با پیدایشِ انقلاب صنعتیِ چهارم و بسیط یافتن نظام هایِ سایبری، هوش مصنوعی به عنوان عنصری حیاتی و ارزشمند تلقی شده و تسلط بر آن به عنوان مولفه ای از قدرت محسوب می شود. اهمیت این موضوع را زمانی بهتر متوجه می شویم که رقابت های استراتژیکِ بازیگران بین المللی-عموماً قدرت های بزرگ-جهتِ فعالیت های خود را به سمت و سوی تحقیق و توسعه در حوزه هوش مصنوعی سوق داده و در حال تبدیل کردن آن به یکی از مهم ترین مزیت های راهبردی در محیط بین المللی هستند. این مقاله با مفروض گرفتن آینده رقابتِ ژئوپلیتیک-ژئواستراتژیک با محوریتِ هوش مصنوعی و کاربردهای آن و با بهره گیری از روش تحلیلی-توصیفی به دنبالِ پاسخِ به این سوال است که "شبکه ژئوپلتیکی سیستم بین الملل" چگونه توسط جوهره دوانگارِ هوش مصنوعی دچار دگردیسی شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد هوش مصنوعی و سیستم الگوریتمی با بازتولید مولفه های نوینِ ژئوپلیتیکی و استفاده از کارکردهای نظامی، امنیتی، سیاسی، ژئواکونومیکی و ژئوکالچریِ آن، تاثیر قابل ملاحظه ای در ارتقاء، تحول و تطورِ قدرت کنشگران بین المللی دارد.