فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۵٬۴۴۱ تا ۲۵٬۴۶۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر مقایسه ویژگی های شخصیتی زنان مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا با زنان سالم بود. روش : 27 زن مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا و 44 زن سالم، که از نظر سن، تحصیلات، شغل و وضعیت تأهل با گروه بیماران همتا شده بودند، بررسی شدند. با کاربرد تکنیک ویدیو- لارنگوسکوپی و مصاحبه، ارزیابی ادراکی صوت از نظر بهنجار و نابهنجار بودن انجام شد. هر دو گروه فرم کوتاه پرسشنامه پنج عاملی نئو را تکمیل کردند. داده ها با آزمون t مستقل تحلیل شد. یافته ها : یافته ها نشان داد زنان مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا در روان رنجورخویی (002/0= p ) و مسئولیت پذیری (001/0= p ) نمره بالاتر و در برون گرایی (002/0= p ) و توافق (001/0 > p ) نمره پایین تری داشتند. نتیجه گیری : زنان مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا در برخی ویژگی های شخصیتی با زنان سالم تفاوت دارند. این موضوع ممکن است در تشخیص علّت اختلال و ارائه راهکارهای درمانی بهینه مفید باشد.
کاربرد مدل معادلات ساختاری درتبیین نقش انعطاف پذیری شناختی، خودنظم جویی هیجان و تفکر فعال روشنفکرانه بر تغییرنگرش افراد در شبکه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم زمستان (دی) ۱۴۰۰ شماره ۱۰۶
۱۸۴۷-۱۸۳۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: با توجه به روند رو به رشد شبکه های اجتماعی مطالعاتی درمورد تأثیر این شبکه ها بر روی نگرش، رفتار و سبک زندگی و... انجام شده است. ولی درارتباط با تأثیر شاخص های شناختی بر روی تغییر نگرش در شبکه های اجتماعی مطالعه انجام نشده است. هدف: هدف از این مطالعه ارائه مدلی مفهومی برای بررسی تأثیر عوامل شناختی بر تغییر نگرش افراد در شبکه های اجتماعی است. در همین راستا سه عاملِ (1) انعطاف پذیری شناختی، (2) خودنظم جویی هیجانی و (3) تفکر فعال روشنفکرانه به عنوان عوامل شاخصِ تأثیرگذار در تغییر نگرش در نظر گرفته شده است. روش: روش تحقیق حاضر به لحاظ ماهیت و شیوه اجرا توصیفی و پیمایشی است. جامعه آماری شامل تمام کاربران شبکه های اجتماعی است. نمونه آماری شامل 384 نفر مرد و زن است که بصورت در دسترس انتخاب شدند. برای بررسی میزان تأثیر هر یک از این عوامل سه گانه ی انعطاف پذیری شناختی، خودنظم جویی هیجان، و تفکر فعال روشنفکرانه، به ترتیب، از مقیاس انعطاف پذیری شناختیِ مارتین و روبین (مارتین و روبین، 1995)، پرسشنامه خود نظم جویی هیجان (هافمن و کاشدان، 2010)، و پرسشنامه تفکر فعال روشنفکرانه (استانویچ ووست 2007) و برای بررسی نگرش افراد از پرسشنامه های محقق ساخته که روایی محتوایی با نظر خبرگان و پایایی آن ها توسط روش های آماری تأییدگردید؛ استفاده شده است. پس از تأیید نرمال بودن داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار lisrel استفاده شده است. یافته ها: نتایج آزمون فرضیه ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که شاخص های ذکر شده دارای مقدار t قابل قبول در سطح معنادار (0/05 p<) می باشند. بنابراین در تغییر نگرش افراد مؤثر هستند. همچنین نشان داده شد که خودنظم جویی هیجان بر تغییر نگرش در موضوع خشونت خانگی دارای بیشترین تأثیر (به میزان 0/9) است. نتیجه گیری: این بدان معنی است که توانایی های شناختی کاربران شبکه های اجتماعی در تغییر نگرش های آنها تأثیر مستقیم دارد.
مقایسه مکانیزم های دفاعی، طرحواره های ناسازگار اولیّه و خودپنداشت بین افراد با و بدون وابستگی به مواد مخدّر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۷
۳۰۴-۲۷۱
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه مکانیزم های دفاعی، طرحواره های ناسازگار اولیه، و خودپنداشت بین افراد با و بدون وابستگی به مواد مخدر بود. روش: پژوهش حاضر علی-مقایسه ای بود. تعداد 80 نفر از افراد مراجعه کننده به مراکز درمان سرپایی و غیر وابسته به مواد در شهر رشت به روش نمونه گیری غیراحتمالی و هدفمند انتخاب شدند و به پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار اولیه (فرم کوتاه)، سبک های دفاعی، و خودپنداشت پاسخ دادند. یافته ها: نتایج نشان داد بین افراد با و بدون وابستگی به مواد مخدر در متغیرهای مورد مطالعه تفاوت معنی داری وجود داشت به طوری که افراد وابسته به مواد مخدر به طور معناداری نمرات بالاتری در زیرمقیاس های توانایی ذهنی، جذابیت جسمانی، و مهارت های اجتماعی و نمرات پایین تری در زیرمقیاس های کارآمدی شغلی و عیب ها و حسن ها نسبت به افراد غیر وابسته به مواد مخدر داشتند. همچنین، گروه وابسته به مواد تنها در مکانیسم های دفاعی روان آزرده به طور معناداری نمرات بیشتری نسبت به گروه بهنجار کسب کرد و در مکانیسم های رشد نایافته و رشدیافته تفاوت معنی داری بین آنها یافت نشد. در نهایت، گروه وابسته به مواد به طور معناداری نمرات بیشتری در زیرمقیاس های بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل، محدودیت های مختل و گوش به زنگی بیش از حد و بازداری نسبت به گروه بهنجار کسب کردند اما در زیرمقیاس دیگرجهت مندی بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: ابعاد ضعیف خودپنداشت، استفاده از مکانیزم های دفاعی روان آزرده و سطوح بالاتر طرحواره های ناسازگار اولیه می توانند عوامل احتمالی پرخطر زمینه ساز گرایش افراد به مصرف مواد باشند.
مدل یابی عوامل روانی-اجتماعی-فرهنگی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماری های کرونری قلب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به عدم اطلاعات دقیق در مورد مهم ترین عوامل مرتبط با کیفیت زندگی در بیماران کرونری قلب، هدف این مطالعه مدل یابی عوامل روانی-اجتماعی- فرهنگی در کیفیت زندگی بیماران کرونری قلب می باشد. روش: داده ها با ﻣﻘيﺎس های ﺑيﻤﺎرﺳﺘﺎﻧي اﺿﻄﺮاب و افسردگی، تیپ D شخصیت، استرس ادراک شده، تبعیت از رژیم غذایی مدیترانه ای و وضعیت اجتماعی-اقتصادی و فرم های کوتاه مقیاس های طرحواره های مقابله با استرس و فردگرایی جمع گرایی و کیفیت زندگی ادراک شده محقق ساخته، جمع آوری گردید. 300 نفر از بیماران مبتلا به بیماری های کرونری قلب، از اسفند 1396 تا اردیبهشت 1397، به صورت در دسترس انتخاب شدند. تحلیل مبتنی بر تحلیل مسیر در نرم افزار لیزرل انجام شد. یافته ها: راهبردهای مقابله ای سازگارانه(0.13)، خودکارآمدی(0.028)، اضطراب و افسردگی(0.024-)، تیپ شخصیت D (0.022-)و وضعیت اجتماعی-اقتصادی(0.014) بیشترین اثر مستقیم و فردگرایی(0.13) و رژیم غذایی مدیترانه ای(0.12) بیشترین اثر غیر مستقیم را در پیش بینی کیفیت زندگی داشته اند. نتیجه گیری: پیشنهاد می شود به بیماران کمک شود تا از راهبردهای مقابله موقعیتی، حمایت اجتماعی، پذیرش و ابراز هیجانی فعال استفاده کنند، برای آن که میزان خودکارامدی این گروه را بالا برده و در مورد کاهش اضطراب و افسردگی آنان، مداخلات لازم صورت گیرد. هم چنین، در مورد سبک تغذیه مدیترانه ای آموزش های لازم داده شود.
اثربخشی آموزش مهارت های تنظیم خلق بر اضطراب و تحریک پذیری دانش آموزان مبتلا به اختلال بد تنظیمی خلق اخلالگر
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال بد تنظیمی خلق اخلالگر، تشخیصی جدید در پنجمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی محسوب می شود که با تحریک پذیری مزمن، مداوم و شدید در کودکان و نوجوانان مشخص می شود . هدف : هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش های مهارت های تنظیم خلق در کاهش اضطراب و تحریک پذیری دانش آموزان مبتلا به اختلال بد تنظیمی خلق اخلالگر بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره متوسطه اول مدارس شهرستان ابهر در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ بودند. تعداد نمونه ۳۰ دانش آموز بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده شاخص واکنش پذیری عاطفی استرینگرز و پرسشنامه اضطراب بک بود. گروه آزمایش به مدت ۱۲ جلسه در آموزش مهارت های تنظیم خلق شرکت کردند و گروه کنترل مداخله خاصی دریافت نکردند. برای تحلیل داده های جمع آوری شده در پیش آزمون و پس آزمون از تحلیل کواریانس چند متغیری (مانکوا) و نرم افزار ۲۱ spss استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین میانگین نمرات پیش آزمون، پس آزمون در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری (۰/۰۱> p ) وجود دارد. نتیجه گیری: آموزش تنظیم خلق باعث کاهش تحریک پذیری و اضطراب دانش آموزان مبتلا به اختلال بد تنظیمی خلق اخلالگر می شود.
ارائه مدل پیش بینی احساس تنهایی دختران بر اساس سبک های دلبستگی مادران با واسطه گری مشکلات تنظیم هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۱
112 - 85
حوزههای تخصصی:
اثربخشی رفتار درمانگری دیالکتیک بر رفتارخودکشی نوجوانان اقدام کننده به خودکشی دارای نشانگان شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هفدهم زمستان (بهمن) ۱۳۹۷ شماره ۷۱
755-763
حوزههای تخصصی:
زمینه: روی آوردهای مختلف با روش های متفاوت، تلاش در بهبود و درمان اختلال شخصیت مرزی و نشانگان آن داشته اند. در این میان، مؤثرترین روی آورد، رفتار درمانگری دیالکتیک گزارش شده است. هدف: تعیین اثربخشی رفتار درمانگری دیالکتیک انطباق یافته برای نوجوان درکاهش رفتار خودکشی نوجوانان اقدام کننده به خودکشی دچار نشانگان اختلال شخصیت مرزی بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری بود. جامعه آماری کلیه دختران 15 تا 18 سال شهر کرج بودند که از بین آنها بر اساس ادبیات پژوهش، 24 نفر به شرط داشتن تشخیص نشانگان شخصیت مرزی از روانپزشک و حداقل 1 اقدام به خودکشی در 16 هفته اخیر، با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه قرار گرفتند. شرایط خروج از پژوهش نیز ابتلا به اختلال روان گسسته وار، رفتار هنجاری، فزون کنشی-کمبود توجه و وجود مشکلات قانونی بودند. گروه آزمایش 16 جلسه آموزش توانش ها و 16 جلسه رفتار درمانگری دیالکتیک گروهی را دریافت کردند و گروه گواه هیچ گونه مداخله روانشناختی دریافت نکرد. ابزار پژوهش شاخص شدت اختلال شخصیت مرزی بود که توسط آرنتز و همکاران در سال 2003 ساخته شده است و شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به آن پاسخ دادند. یافته ها: ارزیابی تحلیل واریانس مختلط نشان داد کاهش میانگین نمرات پس آزمون و پیگیری گروه رفتار درمانگری دیالکتیک، نسبت به گروه گواه دارای تفاوت معنی دار بود(0/001> P ). نتیجه گیری: رفتار درمانگری دیالکتیک انطباق یافته برای نوجوان می تواند رفتارخودکشی نوجوانان اقدام کننده به خودکشی مبتلا به نشانگان اختلال شخصیت مرزی را کاهش دهد و در طول زمان ثبات خوبی داشته باشد.
بررسی نقش واسطه ای جهت گیری ارزشی در پیش بینی رضایت از زندگی براساس صفات تاریک و روشن شخصیت و تمایزیافتگی عاطفی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: رضایت از زندگی تحت تأثیر ویژگی های شخصیتی از جمله صفات تاریک و روشن شخصیت و نحوه تمایزیافتگی عاطفی است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای جهت گیری ارزشی در پیش بینی رضایت از زندگی براساس صفات تاریک و روشن شخصیت و تمایزیافتگی عاطفی انجام گرفت. روش: طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی با استفاده از روش معادلات ساختاری بود. جامعه آماری، افراد مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهر تبریز در سال ۱۴۰۰ بودند که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد ۴۰۰ نفر انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه رضایت از زندگی دینر و همکاران (SWLS)، پرسشنامه صفات تاریک شخصیت جانسون و وبستر (DTP)، پرسشنامه سه گانه روشن شخصیت کافمن و همکاران (LTP)، پرسشنامه خود متمایزسازی دریک و مورداک (DSI-SF) و پرسشنامه نظام ارزشی شوارتز (SVS) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری با کاربرد نرم افزار AMOS استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نقش مستقیم و معنی دار صفات تاریک (۰/۳۸-=β) و روشن شخصیت (۰/۳۴=β) و تمایزیافتگی عاطفی (۰/۲۹=β) را در پیش بینی رضایت از زندگی نشان داد. همچنین رابطه غیرمستقیم این متغیر ها با رضایت از زندگی با نقش واسطه ای جهت گیری ارزشی نشان داده شد (۰/۰۵>P). نتیجه گیری: مؤلفه جهت گیری ارزشی ارتباط بین صفات تاریک و روشن شخصیت و تمایز یافتگی عاطفی با رضایت از زندگی را میانجی گری می کند. این یافته ها می تواند کاربردهای عملی برای استفاده مشاوران و روانشناسان در جهت افزایش رضایت از زندگی داشته باشد.
پیش بینی اختلال وسواسی- جبری و هراس خاص براساس مولفه های حساسیت انزجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۹
142 - 155
حوزههای تخصصی:
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد اختلال وسواسی – جبری و هراس خاص با حساسیت انزجاری رابطه دارد. هدف از مطالعه حاضر پیش بینی انواع اختلال وسواسی – جبری و هراس خاص براساس مولفه های حساسیت انزجاری بود. برای این منظور 300 نفر از دانشجویان دانشگاه های شهر تبریز به شکل نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به پرسش نامه وسواسی – جبری مادزلی، فرم دوم زمینه یابی ترس و مقیاس حساسیت انزجاری پاسخ دادند. نتایج به دست آمده از 280 نفر از شرکت کنندگان که پاسخ هایشان قابل تحلیل بود نشان داد که مولفه های حساسیت انزجاری توان قابل توجهی در پیش بینی علائم اختلالات وسواس و انواع هراس دارد. وسواس شستشو، ترس حیوان و ترس خون – تزریق – جراحت بهتر از سایر اختلالات توسط مولفه های حساسیت انزجاری تبیین شدند. انزجار مرکزی و انزجار یادآور حیوان بیشترین نقش را در پیش بینی این اختلالات داشتند. یافته های این پژوهش حاکی از آن بود که حساسیت انزجاری می تواند نقش مهمی در علت شناسی اختلال وسواس – جبری و ترس ها ایفا می کند.
طراحی یک ماشین هوشمند مبتنی بر مدل سازی شناختی با استفاده از تکلیف شبکه توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: توجه دروازه یادگیری و یکی از منابع قابلِ پردازش است که مدل سازیِ شناختی آن به درک و استفاده بهتر از آن کمک می کند. هدف از این پژوهش ایجاد مدلی هوشمند با کارایی بسیار برای دسته بندی سطوح مختلف توجه بود. روش کار: ایجاد مدل شناختیِ توجه با استفاده از نتایج تکلیف شبکه توجه و امواج مغزی انجام گرفت. به این منظور، با استفاده از روش های مختلفِ یادگیریِ ماشین، به ایجاد مدلی از توجه پرداخته شد. در این پژوهش، جامعه آماری شامل 92 فرد بزرگسال داوطلب بود که به صورت تصادفی انتخاب شده و پرسشنامه DASS-21 را برای انتخاب اولیه انجام دادند. سپس بر اساس نتایج، از 31 نفر بیماری که افسردگی و اضطراب نداشتند و واجد شرایط بودند، برای مرحله نهایی دعوت به عمل آمد. در حین تکلیفِ شبکه توجه، با استفاده از سیستم واسط کاربری مغز ، از شرکت کنندگان سیگنال مغزی گرفته شد و مدلی از سطوح مختلف با استفاده از سیگنال های مختلف و زمان واکنش و درستی جواب شرکت کننده ایجاد گردید. یافته ها: داده ها با روش های دسته بندیِ یادگیریِ ماشین های مختلفی مانندِ ماشین بُردارهای پشتیبان ( SVM ) و K نزدیک ترین همسایگی ( KNN ) و آدابوست ( Adaboost ) بررسی شد و مدلی که کمترین خطای دسته بندی را داشت برگزیده شد. این دسته بندی ها، به ترتیب با نرخ دسته بندیِ 60 و100 و 94 درصد، در مورد دسته بندیِ الگوهای شناختیِ «توجه»، توانایی های مختلفی را برای این مجموعه از داده ها نشان داد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج دقت دسته بندی ها، مدل مناسب انتخاب شد و دسته بندی KNN از نظر تعمیم پذیری و تخمین داده های آزمون دقت بهتری از بقیه مدل های انتخاب شده در این پژوهش را نشان داده است. برای این نوع از مدل های شناختی که در آن امکان جمع آوریِ حجم کمتری داده وجود دارد نیز مدل مناسب تلقی می شود.
ساخت و اعتباریابی مقیاس آسیب های انتخاب رشته تحصیلی ورود به دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر با هدف ساخت و اعتبار یابی مقیاس آسیب های انتخاب رشته ورود به دانشگاه بود. روش پژوهش مورد استفاده در این مطالعه روش آمیخته و جامعه آماری نیز دانشجویان ورودی دانشگاه تبریز و دانشگاه علوم پزشکی تبریز در سال تحصیلی 1400-1401 بودند. در بخش کیفی نمونه ای به حجم 24 نفر از دانشجویان گروه های علوم انسانی، فنی و مهندسی، علوم پایه و گروه علوم پزشکی به شیوه هدفمند انتخاب شد و مورد مصاحبه قرار گرفتند. در ادامه و در بخش کمی این مطالعه و بررسی اولیه 188دانشجو و اجرای نهایی 375 دانشجو از گروه های آموزشی بصورت نمونه گیری خوشه ای طبقه ای متناسب انتخاب شدند. نتایج حاصل از اعتبارسنجی به شیوه همسانی درونی براساس آلفای کرونباخ83/0 به دست آمد. بررسی های مربوط به روایی محتوا، پیش بین و سازه مقیاس آسیب های فرایند انتخاب رشته ورود به دانشگاه نشان مؤید روایی مقیاس مذکور بود. یافته های حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی نشان داد که آسیب های فرایند انتخاب رشته تحصیلی ورود به دانشگاه از سه عامل اصلی: آسیب های فردی، آسیب های اجتماعی و آسیب های ساختاری و مدیریتی تشکیل شده است. براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که فرم 19گویه ای مقیاس آسیب های فرایند انتخاب رشته ورود به دانشگاه در دانشجویان ایرانی از روایی و پایایی کافی برخوردار است.
بررسی نقش تعدیل گر تعصب مذهبی در قصد رفتار اخلاقی مصرف کنندگان؛ موردپژوهی: مصرف کنندگان مواد غذایی در شهر اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۶ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
18-30
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: اخلاق در آموزه های دینی جایگاه رفیعی دارد و امروزه شاهد توجه به اخلاق در رفتارهای مصرف کننده هستیم. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل گر تعصب مذهبی بر قصد رفتار اخلاقی مصرف کنندگان، به انجام رسیده است. روش کار: این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش در زمره تحقیقات توصیفی-پیمایشی قرار دارد. جامعه آماری تمامی مصرف کنندگان مواد غذایی شهر اصفهان در پاییز و زمستان سال 1395 بودند. با توجه به حجم جامعه نامحدود، از فرمول نمونه گیری کوکران استفاده شد؛ بنابراین، حجم نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و در نظر گرفتن سطح خطای 07/0، 196 نفر در نظر گرفته شد. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش، پرسش نامه استاندارد بود که پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برابر 852/0 محاسبه و تأیید شد. برای تجزیه و تحلیل داده هایِ جمع آوری شده از روش مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از این است که نگرش؛ هنجارهای ذهنی، اخلاقی و توصیفی و همچنین کنترل رفتاری ادراک شده بر قصد رفتار اخلاقی تأثیر معنی داری داشت و در نهایت نیز نقش تعدیل گر تعصب مذهبی تأیید شد. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان گفت با وجود اینکه جامعه ایران جامعه ای مذهبی است؛ مصرف کنندگان، فارغ از هرگونه گرایش و تعصب مذهبی، به رفتار اخلاقی گرایش دارند و این مسئله بیشتر ریشه در هنجارهای حاکم بر فرد دارد. در این زمینه، بررسی و فهم هنجارهای حاکم در تغییر الگوی رفتار اخلاقی مصرف کنندگان اهمیت بسیاری دارد.
گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکیجندی شاپور اهواز در سال 1396(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه، رشد و پرورش مهارت و گرایش به تفکر انتقادی در دانشگاه ها از مهم ترین اهداف آموزش عالی می باشد. هدف از انجام این مطالعه تعیین میزان گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز در سال 1396 بود. روش : در یک مطالعه توصیفی-مقطعی، میزان گرایش به تفکر انتقادی 215 دانشجوی تحصیلات تکمیلی مورد بررسی قرار گرفت. پرسشنامه استاندارد سنجش میزان گرایش به تفکر انتقادی ریکتس ( Critical Thinking Disposition Inventory= CTDI ) مشتمل بر 33 سوال جهت سنجش میزان گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با کمک نرم افزار SPSS و استفاده از آزمون های آماری t ، آنووا و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شد. یافته ها: میانگین نمره گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان تحصیلات تکمیلی 10/05±127/03 بود. بین میانگین نمره گرایش به تفکر انتقادی و جنس و سنوات تحصیلی دانشجویان تفاوت معنی داری مشاهده نشد(0/05< p ). نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین گرایش به تفکر انتقادی و سن دانشجویان رابطه مثبت معنی داری وجود دارد (0/174= r ، 0/01= p ). نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد که میزان گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان تحصیلات تکمیلی در حد متوسط است و تعداد کمی از دانشجویان دارای گرایش قوی به تفکر انتقادی می باشند.
اثربخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه شده بر طلاق هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زوج درمانی رفتاری یکپارچه شده ازجمله روش های ارزشمند و شواهد محوری است که توسط پژوهش های فراوانی موردحمایت قرارگرفته است. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه شده در طلاق هیجانی زوجین شهر مراغه است. جامعه آماری پژوهش شامل 98 نفر از همسران مراجعه کننده به مرکز مشاوره ی انجمن روانشناسی امید مراغه در سال 98 بودند. نمونه پژوهش سه زوج بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در درمان شرکت داده شدند. روش پژوهش حاضر، آزمایشی تک موردی از نوع خطوط چندگانه پلکانی بود و از مقیاس طلاق هیجان گاتمن (1994)، استفاده شد. پروتکل درمانی طی 16 جلسه اجرا شد. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و درصد بهبودی تجزیه وتحلیل گردیدند. یافته ها نشان داد زوج درمانی در پایان درمان، منجر به کاهش.33 /56% طلاق هیجانی در زوج اول (56/33 درصد بهبودی)، 53/1% در زوج دوم (53/1 درصد بهبودی) و 72% در زوج سوم (72 درصد بهبودی) شد. شاخص تغییر پایا برابر با 63 /4 به دست آمد. این مقدار شاخص تغییر پایا نشان می دهد، کاهش طلاق هیجانی هر 6 نفر ازنظر بالینی معنادار است. نتایج سه ماه پیگیری نشان داد که این نتایج تقریباً ثابت ماندند؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت زوج درمانی رفتاری یکپارچه شده بر کاهش طلاق هیجانی در کوتاه مدت و هم در بلندمدت در زوجین با مشکل طلاق هیجانی در شهر مراغه از کارایی لازم برخوردار است و زوج درمانگران می توانند از این مدل در کار با زوجین به منظور افزایش صمیمیت هیجانی در شهر مراغه استفاده کنند.
اثربخشی آموزش مهارتهای جنسی مبتنی بر رویکرد شناختی _ رفتاری بر سازگاری زناشویی زنان نابارور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۶ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶۴
55-73
حوزههای تخصصی:
ناباروری به عنوان عامل ایجاد کننده ی نوعی استرس توصیف شده است که منجر به انواع مختلفی از مشکلات روان شناختی ، از جمله اختلال عملکرد جنسی می شود و ممکن است ناسازگاری زناشویی را در پی داشته باشد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های جنسی (مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری) بر سازگاری زناشویی زنان نابارور در سال 1394 شهر کرمانشاه انجام شد. جامعه ی آماری شامل زنان نابارور 22 تا 36 ساله ی مراجعه کننده به مرکز ناباروری معتضدی کرمانشاه بود که دارای اختلال در عملکرد جنسی و مشکلات زناشویی بودند. 33 نفر دارای شرایط شرکت در مطالعه بودند که از بین آنها 20 نفر داوطلب انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. افرادی که در گروه آزمایش قرار داشتند به مدت 10 جلسه ی هفتگی در دوره ی آموزش مهارت های جنسی به صورت گروهی شرکت داده شدند. گروه کنترل در این مدت هیچ مداخله ای دریافت نکردند. به منظور ثبت تغییرات نمرات پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر (1976) قبل و بعد از مداخله، توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و روش آماری تحلیل کو واریانس چند متغیره بود. نتایج نشان داد که مداخله ی آموزش مهارت های جنسی اثر معناداری بر نمره سازگاری زناشویی داشته، بدین ترتیب که نمره سازگاری زناشویی زنان نابارور به طور معناداری افزایش یافته است (001/0>P). بنابراین به روان شناسان، روان درمانگران و متخصصان زنان و زایمان توصیه می شود که از روش آموزش مهارت های جنسی مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری برای افزایش سازگاری زناشویی زنان نابارور استفاده کنند.
اثربخشی رویکرد آموزش مبتنی بر پیوندگرایی در مقایسه با رویکردهای آموزش ارتباطی و دستور-ترجمه بر یادگیری زبان انگلیسی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رویکرد آموزش پیوندگرایی بر یادگیری زبان انگلیسی دانش آموزان در مقایسه با رویکردهای آموزشی دستور-ترجمه و ارتباطی بوده است. روش کار: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح های عاملی 3 (روش تدریس)*2 (جنسیت)، با استفاده از اجرای پیش آزمون و پس آزمون است. جامعه ی آماری در پژوهش حاضر شامل کلیه ی دانش آموزان پسر و دختر پایه ی سوم دبیرستان مدارس دولتی شهرستان رامهرمز بود که در سال تحصیلی 96-1395 مشغول به تحصیل بوده اند. مشارکت کنندگان در پژوهش حاضر در شش کلاس حضور داشته اند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. سپس هر یک از کلاس ها به صورت تصادفی به یکی از سه گروه (پیوندگرایی، ارتباطی و دستور-ترجمه) اختصاص یافت. ابزار اندازه گیری پژوهش عبارت بود از آزمون محقق ساخته ی زبان انگلیسی که شامل چهار مهارت اصلی خواندن، نوشتن، صحبت کردن و گوش دادن و مشتمل بر چهل سؤال است. یافته ها: داده ها با استفاده از آمار توصیفی، آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری ( MANCOVA ) و از طریق نرم افزار SPSS-23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که رویکرد آموزش پیوندگرایی در مقایسه با دو رویکرد دیگر از اثربخشی بیش تری بر یادگیری زبان انگلیسی برخوردار بوده است (05/0 > P ). همچنین، رویکرد آموزش ارتباطی در مقایسه با رویکرد دستور-ترجمه از اثربخشی بیش تری بر یادگیری زبان انگلیسی برخوردار بود (05/0 > P ). نتیجه گیری: براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که استفاده از رویکرد آموزش مبتنی بر آموزه های پیوندگرایی در ارتقاء یادگیری زبان انگلیسی مؤثر بوده است، لذا این پژوهش استفاده از آموزه های نظریه ی پیوندگرایی را به منظور ارتقاء یادگیری زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی پیشنهاد می کند.
پیش بینی کیفیت خواب در نوجوانان بر اساس نگرش ناکارآمد درباره خواب، روان آزردگی گرایی، اعتیاد به اینترنت و حساسیت اضطرابی با میانجی گری راهبردهای تنظیم هیجان و ذهن آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز (آبان) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۶
۱۵۳۸-۱۵۲۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: اگر چه عوامل متعددی در سطح شناختی، صفات شخصیت، هیجانی و رفتاری با کیفیت خواب نوجوانان مرتبط شده اند اما تصویر جامعی در مورد آ ن ها وجود ندارد. هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی کیفیت خواب بر اساس نگرش ناکارآمد به خواب، روان آزردگی گرایی، اعتیاد به اینترنت و حساسیت اضطرابی با میانجی گری راهبردهای تنظیم هیجان و ذهن آگاهی در نوجوانان بود. روش: پژوهش حاضر از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه نوجوانان دختر و پسر دوره متوسطه دوم شهرستان دامغان در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 329 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرها از مقیاس باورها و نگرش های ناکارآمد درباره خواب (مورین و همکاران،1993)، پرسشنامه پنج عاملی شخصیت نئو (کوستا و مک کری، 1989)، پرسشنامه اعتیاد به اینترنت یانگ (1998)، شاخص حساسیت اضطرابی (ریس، پترسون، گارسکی و مک نالی، 1986)، پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان کودکان (گراس و جان، 2003)، پرسشنامه ذهن آگاهی (رایان و براون، 2003) و پرسشنامه کیفیت خواب (بویس و همکاران، 1989) استفاده شد. داده ها با آزمون همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که ذهن آگاهی و راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم هیجان در ارتباط بین روان آزردگی گرایی، حساسیت اضطرابی، نگرش ها و باورهای ناکارآمد به خواب، اعتیاد به اینترنت و کیفیت خواب نقش میانجی دارد (0/001 >P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت مدل ساختاری پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود و ازاین رو به درمانگران بالینی متخصص حوزه سلامت نوجوانان توصیه می شود در مداخلات نقش این مؤلفه ها را مدنظر قرار دهند.
اثربخشی معنویت درمانی گروهی بر تسهیل فرایند رشد پس از سانحه در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: شایع ترین سرطان در میان زنان، سرطان پستان است که می تواند مشکلات روان شناختی زیادی برای افراد مبتلا به آن به وجود آورد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی معنویت درمانی گروهی بر تسهیل فرایند رشد پس از سانحه در بیماران مبتلا به سرطان پستان بود. روش کار: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش را همه زنان مبتلا به سرطان پستان شهر ارومیه در سال 1396 تشکیل دادند که از میان آنان با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس، 30 نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان گروه آزمایش 12 جلسه (هر جلسه 90 دقیقه) معنویت درمانی گروهی دریافت کردند ولی شرکت کنندگان گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. در این پژوهش از پرسش نامه رشد پس از سانحه استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیّره تجزیه و تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: یافته ها نشان داد معنویت درمانی به طور معناداری در تسهیل فرایند رشد پس از سانحه زنان مبتلا به سرطان پستان مؤثر بوده است (05/0>P)؛ به عبارتی دیگر، این مداخله توانست میزان رشد پس از سانحه را در گروه آزمایش ارتقا دهد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش حاکی از کارآمدی معنویت درمانی گروهی بر تسهیل فرایند رشد پس از سانحه در بیماران مبتلا به سرطان پستان بود؛ بنابراین معنویت درمانی را می توان روشی برای رشد و بهبود بیماران مبتلا به سرطان پستان دانست و از آن بهره برد.
رابطه ظرفیت تأملی والدین و بد تنظیمی هیجانی نوجوانان: نقش میانجی توانایی ذهنی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی توانایی ذهنی سازی در رابطه بین ظرفیت تأملی والدین با بد تنظیمی هیجانی نوجوانان انجام گردید. طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر و پسر بودند که در طیف سنی 11 تا 17 سال قرار داشتند و در سال تحصیلی 1400- 1399 مشغول به تحصیل در مناطق یک و دو شهرستان زنجان بودند. 200 نفر با استفاده از نمونه گیری در دسترس برای این پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ذهنی سازی (RFQ) (ها و همکاران، 2013) و دشواری تنظیم هیجان- (DERS) (گرتز و روئمر، 2004) بودند. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. شاخص های برازش نشان دهنده ی برازش عالی داده ها با مدل اصلاح شده بود. ظرفیت تأملی والدین (هم مادر و هم پدر) به صورت غیرمستقیم و از طریق توانایی ذهنی سازی توانستند بد تنظیمی هیجانی در نوجوانان را پیش بینی کنند (۰01/۰p‹). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که ظرفیت تأملی والدین و توانایی ذهنی سازی در کنار هم می توانند نقش زیادی در پیش بینی بد تنظیمی هیجانی در نوجوانان داشته باشند و لزوم توجه به این عوامل در برنامه های ارتقا تنظیم هیجانی ضروری است.
پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه در زوجین دارای مشکلات زناشویی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: یکی از پیامدهای مشکلات زناشویی، طلاق عاطفی است و بر اساس آن هدف این پژوهش پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه در زوجین دارای مشکلات زناشویی بود. روش: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود که جامعه آماری آن زوجین دارای مشکلات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان بابل به تعداد 436 نفر (218 زوج) بودند. نمونه پژوهش بر اساس جدول کرجسی و مورگان 204 نفر (102 زوج) برآورد که پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس طلاق عاطفی (گاتمن، 1994) و مقیاس طرحواره های ناسازگار اولیه (یانگ، 1994) بودند. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه در نرم افزار SPSS تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که کل طرحواره ناسازگار اولیه و سه طرحواره شامل بریدگی و طرد، دیگر جهت مندی و گوش به زنگی افراطی با طلاق عاطفی در زوجین دارای مشکلات زناشویی رابطه مثبت و معنادار داشتند (05/0˂P)، اما دو طرحواره شامل خودگردانی مختل و محدودیت های مختل با طلاق عاطفی در آنان رابطه معناداری نداشتند (05/0P>). یافته های دیگر نشان داد که طرحواره های ناسازگار اولیه به طورمعناداری توانستند 8/36 درصد از تغییرات طلاق عاطفی در زوجین دارای مشکلات زناشویی و سه طرحواره بریدگی و طرد، دیگر جهت مندی و گوش به زنگی افراطی به طورمعناداری توانستند 5/88 درصد از تغییرات طلاق عاطفی در آنان را پیش بینی کنند (001/0˂P). نتیجه گیری: با توجه به یافته های مطالعه حاضر، برنامه ریزی توسط درمانگران و متخصصان سلامت برای کاهش طلاق عاطفی در زوجین دارای مشکلات زناشویی از طریق کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه به ویژه سه طرحواره بریدگی و طرد، دیگر جهت مندی و گوش به زنگی افراطی ضروری است.