فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۷۲۱ تا ۹٬۷۴۰ مورد از کل ۳۵٬۵۳۵ مورد.
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
131 - 156
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین میزان اثربخشی برنامه بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک (CPRT) بر کیفیت تعامل والد-کودک و کاهش پرخاشگری کودکان پیش دبستانی برگزار شد. روش پژوهش به لحاظ گردآوری داده ها از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه موردمطالعه در این پژوهش شامل کلیه کودکان پیش دبستانی و مادران آن ها در سال 99-98در شهرستان گنبدکاووس بود. 50 کودک پیش دبستانی از طریق روش نمونه گیری خوشه ای که نمرات بالاتر از نمره برش را در پرسشنامه پرخاشگری کودکان پیش دبستانی واحدی (1387) کسب نمودند، از 3 مرکز پیش دبستانی انتخاب شدند درنهایت نمونه اصلی پژوهش شامل 20 زوج مادر-کودک بود و مقیاس رابطه والد-کودک پیانتا (1994) را تکمیل نموده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گذاری شدند. محتوای جلسات، بسته ی آموزشی بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک مطابق با الگوی لندرث است که در 10 جلسه 2 ساعته برای گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها، از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که برنامه بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک به طور معناداری (p <0/05)، موجب بهبود کیفیت تعامل والد-کودک و کاهش معناداری در پرخاشگری کل (p <0/01) شد. با توجه به تفاوت معنی دار بین گروه آزمایش و کنترل می توان از بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک (CPRT) به عنوان روش درمانی مؤثر برای بهبود تعامل والد-کودک و کاهش پرخاشگری کودکان استفاده کرد.
رابطه اعتیاد به کار و اشتیاق کاری با کیفیت زندگی کاری: نقش تعدیل گر ویژگی های شخصیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی رابطه اعتیاد به کار و اشتیاق کاری با کیفیت زندگی کاری با توجه به نقش تعدیل کنندگی ویژگی های شخصیتی بود. جامعه آماری شامل کلیه ماماهای شاغل در سه بیمارستان زنان مامایی شهر تبریز (الزهرا – طالقانی- 29 بهمن) در سال 1397 بود که از میان آن ها 120 نفر با استفاده از روش سرشماری انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های اعتیاد به کار وارت، اشتیاق کاری سالوانا و شافلی، کیفیت زندگی کاری والتون، و پنج عامل شخصیت نئو کاستا و مک کری بودند. داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون چندگانه و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی در نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که اعتیاد به کار و اشتیاق کاری با کیفیت زندگی کاری همبستگی مثبت و معنی داری دارند (p <0.05). نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که هر دو متغیر اعتیاد به کار و اشتیاق کاری، توان پیش بینی کیفیت زندگی کاری را داشتند (p <0.05). در نهایت، نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که هیچ یک از ویژگی های شخصیتی رابطه اعتیاد به کار و کیفیت زندگی کاری را تعدیل نمی کنند، اما از بین ویژگی های شخصیتی، وظیفه شناسی و تجربه پذیری، نقش تعدیل کنندگی معنی داری در رابطه بین اشتیاق کاری و کیفیت زندگی کاری دارند (p <0.05).
طراحی و آزمودن الگویی از پیشایندهای ملاحظات بهداشتی کرونا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف: به دنبال شیوع بیماری کرونا و اجرای قرنطینه، الزام رعایت ایمنی و بهداشت در این دوران اثرات مختلفی بر جنبه های روانی و اجتماعی افراد جامعه برجا گذاشته است. از آنجا که افراد با ویژگی های شخصیتی متفاوت، رفتارهای متفاوتی در دوران قرنطینه نسبت به رعایت ایمنی از خود نشان می دهند، هدف از پژوهش حاضر، بررسی و آزمودن مدلی از پیشایندهای شخصیتی و شناختی ملاحظات بهداشتی کرونا بود. مواد و روش ها: به این منظور نمونه ای شامل ۲۲۰ نفر از افراد شاغل در آموزش و پرورش و دانشگاه، به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفتند. شرکت کنندگان پرسش نامه های ملاحظات بهداشتی (رفتار بهداشتی و نگرش بهداشتی)، جایگاه مهار درونی، توافق جویی، وظیفه شناسی و روان نژندی (NEO) را تکمیل کردند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها و بررسی برازش مدل و روابط مستقیم از نرم افزار SPSS و AMOS ویراست ۲۳ استفاده شد. همچنین برای بررسی روابط میانجی گر از روش بوت استرپ استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد مدل طراحی شده، از شاخص های برازش خوبی برخوردار بود. به غیر از رابطه بین توافق جویی و جایگاه مهار درونی(رابطه منفی) بقیه روابط بین متغیرها مثبت و مستقیم گزارش شد. همچنین جایگاه مهار درونی نقش میانجی گر کامل را ایفا کرد. نتیجه گیری: ویژگی وظیفه شناسی، سازه جایگاه مهار درونی را فعال می کند و به تبع آن فرد به سمت رعایت رفتارهای بهداشتی تمایل پیدا می کند. به بیان دیگر تمام اثر وظیفه شناسی از طریق دخل و تصرف در سازه شناختی جایگاه مهار (میانجی گر کامل) به رعایت اصول بهداشتی منتهی می شود. رابطه ساده بین روان نژندی و جایگاه مهار درونی که منفی (۰/۲۰-) گزارش شده بود در اثر برهم کنشی با متغیر وظیفه شناسی به ۰/۲۳ تغییر کرد. تبیین این تغییر علامت ها و مقادیر، گویای این مطلب است که نمی توان از داده ها تفسیر خطی ارائه داد؛ بنابراین می توان گفت، ایجاد مقداری نگرانی در افراد نسبت به پیام های بهداشتی و پیگیری انتقادی و جست وجوگرانه اطلاعات کرونایی در کنار وظیفه شناسی، می تواند شرایط مطلوبی جهت گرایش به سوی رفتارهای بهداشتی فراهم کند.
اثربخشی درمان راه حل محور بومی براساس روایات مادران دارای فرزند کم توان ذهنی بر تاب آوری آنان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تولد یک کودک ناتوان تأثیر شگرفی در روحیه والدین و بخصوص مادران می گذارد. به دنیا آمدن فرزند ناتوان موجی از ناامیدی را در والدین ایجاد می کند که تاب آوری در مقابل این مشکل به تنهایی سخت است. از این رو، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان راه حل محور بومی بر تاب آوری زنان دارای فرزند ناتوان بود . مواد و روش ها: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی و طرح تحقیق پیش آزمون، پس آزمون، و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مادران دارای فرزند کم توان ذهنی مراجعه کننده به واحد توانبخشی بهزیستی شهر اراک در سه ماه اول سال ۱۳۹۸ تشکیل می دادند. نمونه تحقیق شامل ۴۰ مادر دارای کودک ناتوان بودند که به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند (۲۰ گروه کنترل و ۲۰ نفر آزمایش). برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس تاب آوری کانر دیویدسون استفاده شد. پس از اجرای پیش آزمون، مداخله (راه حل محوری) به گروه آزمایش ارائه گردید. گروه کنترل نیز در لیست انتظار قرار داشتند. پس از پایان برنامه مداخله ای، از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد پس از سه ماه نیز آزمون پیگیری به عمل آمد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس مختلط استفاده شد . یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله راه حل محور بر تاب آوری مادران دارای فرزند کم توان ذهنی شهر اراک اثربخش بوده است (۰۵/۰> p ) . نتیجه گیری: با توج به یافته های به دست آمده، به نظر می رسد درمان راه حل محور بومی مبتنی بر روایات مادران کودکان ناتوان ذهنی در افزایش تاب آوری آنان اثربخش بوده است. ملاحظات نظری و عملی بیشتر در این پژوهش مورد بحث قرار گرفته است .
مروری نظری بر نقش شرم نهادینه در سبب شناسی اختلال افسردگی اتکایی و درون فکنی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم شهریور ۱۳۹۹ شماره ۶ (پیاپی ۵۱)
213-222
حوزههای تخصصی:
شواهد بالینی و تجربی در تایید نظریه سیدنی بلت نشان می دهند که افسردگی حول محور دو موضوع مسایل بین فردی (افسردگی اتکایی) مانند احساس رها شدن و تنهایی و اختلال در تصور خود (افسردگی درون فکنی شده) مانند احساس شکست فردی، عدم کفایت و کمال گرایی می چرخد . از طرف دیگر با توجه به پژوهش های پیشین و در راستای مدل رودن و همکاران اساس افسردگی، آسیب پذیری خودشیفتگی قلمداد می شود و جوهر آسیب پذیری خودشیفتگی تجربه هیجان شرم است، به گونه ای که بیماران در هر یک از انواع افسردگی اتکایی و درون فکنی شده با نوع خاصی از مکانیسم های دفاعی از تجربه هیجان شرم اجتناب می ورزند. بنابراین با وجود علائم مشابه در دو نوع افسردگی به درمان های مستقل با تأکیدهای متفاوتی نیازمندیم، به گونه ای در بیماران افسرده اتکایی می بایست عاملیت و استقلال در روابط بین فردی پرورش یابد و در بیماران با افسردگی درون فکنی شده می بایست شفقت خود مورد تأکید واقع شود. با وجودی که بلت و همکاران سال هاست به لحاظ نظری این دو گروه از بیماران افسرده را تفکیک کرده اند اما در هیچ مطالعه ای به شکل جدی به عوامل زمینه ساز مشترک در دو گروه از بیماران و دفاع های متفاوت هر گروه در جهت اجتناب از عامل زمینه ساز و متعاقباً طراحی درمان متناسب با هر گروه از بیماران پرداخته نشده است. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل زمینه ساز مشترک دو نوع افسردگی و به دنبال آن تاکید درمانی متناسب با هر یک از انواع افسردگی است.
اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر رواندرمانی کوتاه مدت ایماگوتراپی بر حساسیت اضطرابی و تحمل آشفتگی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش از نوع پژوهش های نیمه تجربی (طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل نابرابر) بود که با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر روان درمانی کوتاه مدت ایماگوتراپی بر حساسیت اضطرابی و تحمل آشفتگی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی مراجعه کننده به مطب های خصوصی روانپزشکی و کلینیک های خدمات روان شناسی در سطح شهر مشهد بود که از بین آن ها 30 نفر به صورت دردسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش ( 15 نفر ) و کنترل ( 15 نفر ) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس حساسیت اضطرابی تجدید نظر شده تیلور و کاکس 1995) و مقیاس تحمل آشفتگی سیمونز و گاهر (2005) استفاده شد . پس از آن، گروه آزمایش آموزش مهارت های روان درمانی کوتاه مدت مبتنی بر ایماگوتراپی را طی 8 جلسه یک و نیم ساعته دریافت کرد. اما گروه کنترل در فهرست انتظار قرار گرفت. در پایان دوره آموزش، مجدداً هر دو گروه مورد پس آزمون قرار گرفتند. در پایان، نتایج با کمک آزمون تحلیل کواریانس یک و چند متغیره و بر اساس نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاکی از اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر روان درمانی کوتاه مدت ایماگوتراپی بر حساسیت اضطرابی و تحمل آشفتگی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود (05/0 P< ).
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تاب آوری و بهزیستی روان شناختی زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۹ بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۳
99-121
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تاب آوری و بهزیستی روان شناختی زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بوشهر بود. روش : این پژوهش روی 3 زوج (6 نفر) که با نمونه گیری داوطلبانه و هدفمند انتخاب شده بودند، در چارچوب طرح شبه آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه ی چندگانه هم زمان، طی 10 جلسه برای هر زوج، به همراه پیگیری سه ماهه انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف (1989) بود. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافته ها: رفتاردرمانی دیالکتیکی باعث افزایش تاب آوری زوج ها شده (19/83 درصد بهبودی) و اثرآن تا پایان دوره پیگیری سه ماهه حفظ شد (71 درصد بهبودی). همچنین رفتاردرمانی دیالکتیکی توانست بهزیستی روان شناختی زوج ها را افزایش دهد (28/44 درصد بهبودی) که اثر آن تا پایان دوره پیگیری سه ماهه ماندگار بود (83/69 درصد بهبودی). شاخص تغییر پایای آنها هم حاکی از معنی دار بودن این تغییرات بود (05/0> P ). نتیجه گیری : نتایج تحلیل معنی داری بالینی، گویای اثربخشی مداخله آموزشی رفتاردرمانی دیالکتیکی در افزایش تاب آوری و بهزیستی روان شناختی زوج های ناسازگار بود و متغیر یادشده می تواند میزان بالایی از تغییرپذیری تاب آوری و بهزیستی روان شناختی را در شرایط ناسازگاری زوج ها تبیین نماید.
تبیین ادراک کارشناسان از الگوی دینی زندگی زن در خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
107 - 130
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی ادراک متخصصان از الگوی دینی زندگی زن در خانواده انجام شده است. روش: روش مورد استفاده در این پژوهش کیفی و از نوع زمینه ای(داده بنیاد) بود. جامعه آماری متخصصین علوم اسلامی در حوزه خانواده بودند و نمونه پژوهش شامل 12 نفر از این متخصصین تا مرحله اشباع داده ها و به روش گلوله برفی بود. بدین منظور مصاحبه نیمه ساختاری انجام شد و روایی این پژوهش با چهار محور ارزش واقعی،کاربردی بودن،تداوم و مبتنی بر واقعیت بودن تأیید گردید. جهت تحلیل داده ها از روش کد گزاری استفاده شد.یافته ها:یافته های پژوهش شامل پنج کد محوری و چهل و یک کد باز بود. کدگذاری محوری پژوهش شامل 1- تعریف،اهمیت و ضرورت الگوی زندگی2- ابعاد الگوی زندگی زنان در خانواده 3- آسیب شناسی الگو زندگی غیر اسلامی زنان 4- راهکارهای ایجاد الگو زندگی دینی 5- نشانه های الگوی دینی زندگی زن در خانواده .نتیجه گیری: از آنجا که الگوی زندگی زن در الگوی زندگی افراد خانواده و حتی جامعه نقش دارد؛ پرداختن به این موضوع از ضرورت های پژوهش در حوزه زن وخانواده است. در این پژوهش نظرات کارشناسان پیرامون تعریف الگو زندگی و تبیین اهمیت آن، آسیب ها و نقاط ضعف الگوی زندگی فعلی زنان جامعه و فاصله آن تا الگوی کامل دینی بررسی و راهکارهایی برای ارتقاء الگوی زندگی زنان با نگاه دینی ارائه شد.
اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر خستگی ناشی از سرطان و رفتارهای خودمراقبتی بیماران مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرطان به عنوان یک عامل استرس زای منفی، تاثیر جدی بر سلامت جسمی و روانی مبتلایان دارد. این امر لزوم مداخلات روان شناختی را در این بیماران ضروری می سازد، لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر خستگی ناشی از سرطان و رفتارهای خود مراقبتی بیماران سرطانی انجام گرفت. روش پژوهش حاضر با توجه به موضوع آن، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون بود. جامعه آماری مطالعه حاضر نیز شامل تمامی بیماران مراجعه کننده به مرکز غیر دولتی سرطان شناسی شهرستان ارومیه در بازه زمانی فروردین و اردیبهشت 1399 بودند. از بین جامعه آماری نمونه ای به حجم 30 نفر بیمار مبتلا به سرطان (15 نفر گروه آزمایش- 15 نفر گروه کنترل) براساس ملاک های ورودی با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی بین دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خستگی ناشی از سرطان اوکویاما و همکاران (2000) و پرسشنامه رفتارهای خودمراقبتی در بیماران سرطانی محقق ساخته استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان مبتنی بر شفقت را تجربه کردند. سپس هر دو گروه بعد از اتمام جلسات به ابزارهای اندازه گیری پاسخ دادند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد تفاوت میانگین نمرات خستگی ناشی از سرطان و رفتارهای خودمراقبتی بعد از درمان مبتنی بر شفقت در مقایسه با گروه کنترل معنادار است (001/0 ≥ P ) . به طوری که درمان مبتنی بر شفقت باعث کاهش خستگی ناشی از سرطان و افزایش رفتارهای خود مراقبتی شد. پیشنهاد می شود جهت بهبود خستگی ناشی از سرطان و رفتارهای خودمراقبتی بیماران در کنار سایر مداخلات از درمان مبتنی بر شفقت استفاده شود.
اثربخشی درمان های تحولی (سبک یادگیری واک) با رویکرد پردازش اطلاعات شناختی در درمان نارساخوانی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۹ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۷۴
182-211
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر اثربخشی درمان های تحولی (سبک یادگیری واک) مبتنی بر رویکرد پردازش اطلاعات شناختی بر بهبود کودکان رده ی سنی 7 تا 9 ساله ی مبتلا به اختلال ﻭیﮊ ه ی نارساخوانی شناختی در استان البرز است. روش : این پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه ی آماری این پژوهش شامل 60 نفر بوده که 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه کنترل قرار می گیرند. پیش از ارائه ی مداخلات درمانی، بهره ی هوشی با استفاده از آزمون وکسلر چهارم، میزان علائم و نشانه های نارساخوانی با استفاده از رویکردهای درمان تحولی کتل – هورن - کارول، ایشینر و پردازش اطلاعات شناختی و سبک یادگیری دانش آموز، والدین، درمانگر و آموزگار با پرسشنامه ی واک مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفت. سپس افراد بر اساس جنسیت، سن، پایه ی تحصیلی، سبک یادگیری و با توجه به اهداف پژوهش، به 3 گروه دیداری، شنیداری و جنبشی- حرکتی تقسیم شدند. پس از آن جلسات آموزشی طی 2 ماه برای سه گروه اجرا شد. به این صورت که 15 جلسه ی 90 دقیقه ای گروهی به دانش آموزان ارائه شد و در کلیه ی جلسات آموزشی اولیا در کنار فرزندان خود حضور داشتند و به گروه کنترل هیچ آموزشی داده نشد. یافته ها: داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری ( MANOVA ) تحلیل گردید که این بررسی ها نشان داد که بین هر سه روش درمانی با گروه کنترل در سطح ٥% تفاوت معناداری وجود دارد و هر سه روش درمانی مؤثر هستند. نتیجه گیری: درمان های تحولی (سبک یادگیری واک) با رویکرد پردازش اطلاعات شناختی در درمان نارساخوانی شناختی مؤثر است.
ارزیابی مدل بسط یافته کیفیت زندگی وابسته به سلامت در بیماران عروق کرونری قلب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
23 - 44
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کیفیت زندگی نسبت به وضعیت سلامت یا بیماری جایگاه ویژه ای برای سیاست گذاران و متخصصان مراقبت های بهداشتی دارد. هدف از این مطالعه ارزیابی مدل بسط یافته کیفیت زندگی وابسته به سلامت در بیماران عروق کرونری قلب بود. روش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری است. از تمام بیماران عروق کرونری قلب مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر تهران و کرج 650 نفر با روش در دسترس انتخاب و به پرسشنامه ادراک بیماری، پرسشنامه کیفیت زندگی، مقیاس خودمدیریتی، مقیاس بهزیستی هیجانی، پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف، پرسشنامه بهزیستی اجتماعی کیز و مقیاس کیفیت زندگی وابسته به سلامت در بیماران عروق کرونری پاسخ دادند. یافته ها: نتایج نشان داد مدل توسعه داده شده ویلسون از برازش مطلوبی برخوردار است؛ یعنی با افزوده شدن خودمدیریتی و بهزیستی روان شناختی، اجتماعی و هیجانی می توان این مدل را برای تبیین کیفیت زندگی پذیرفت. بااین حال نسبت به مدل اولیه شاخص های بهزیستی به علت چند هم خطی و روابط چندگانه بالا به عنوان یک سازه تحت عنوان بهزیستی جامع باید در نظر گرفته شود. همچنین خودمدیریتی می تواند تبیین کننده بهزیستی جامع باشد. نتیجه گیری: خودمدیریتی و شاخص های مثبت نگر بهزیستی می تواند در فرایند شکل گیری کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی در بیماران عروق کرونری نقش ویژه ای داشته باشد.
تاثیر یادگیری خودراهبر و روش ترکیبی بر زبان آموزی و ایجاد مهارت های ارتباطی نوآموزان دو زبانه پیش دبستانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه نظام آموزش وپرورش ما به طور ملموس با چندگانگی زبانی و مسائل ناشی از آن، ازجمله ناکارآمدی مهارت های ارتباطی روبرو است؛ بنابراین هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر یادگیری ترکیبی و روش خودراهبر بر زبان آموزی و ایجاد مهارت ارتباطی نوآموزان دو زبانه پیش دبستانی است. روش کار: برای پژوهش از روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه نوآموزان 5 ساله دوزبانه مدارس پیش دبستانی شهر کرج بود؛ از بین 50 مدرسه پیش دبستانی و مهدکودک گلبرگ که دارای بیشترین نوآموز دوزبانه بود انتخاب شد و بدین صورت تصادفی 36 نوآموز دوزبانه، انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه 12 نفری تقسیم شدند سپس بر روی هرگروه به صورت تصادفی، هر سه روش سنتی، ترکیبی و خودراهبر اجرا شد. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه های محقق ساخته زبان آموزی و مهارت های ارتباطی بود که روایی پرسشنامه ها توسط اساتیدگفتاردرمان و متخصصان آزمون ساز بررسی و پس از انجام اصلاحات لازم بر روی گویه های پرسشنامه ها، پرسشنامه ها مورد تائید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها با استفاده ازضریب آلفای کرنباخ، به ترتیب 81/0 و 83/0 به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار تحلیل آماری spss به صورت آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون تحلیل کوواریانس(اندازه گیری های مکرر)) استفاده شد. یافته ها: با توجه به یافته ها روش های ترکیبی، خودراهبر و سنتی بر زبان آموزی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان تاثیر معناداری دارند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که روش یادگیری ترکیبی به طورمعناداری نسبت به دو روش خودراهبر و سنتی تاثیر بیشتری بر یادگیری زبان آموزی نوآموزان دوزبانه دارد و روش یادگیری خودراهبر به طور معناداری نسبت به دوروش ترکیبی و سنتی تأثیر بیشتری بر یادگیری مهارت های ارتباطی نوآموزان دو زبانه دارد.
آموزش کنترل تکانه و اثربخشی آن بر رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم شهریور ۱۳۹۹ شماره ۶ (پیاپی ۵۱)
129-138
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش کنترل تکانه بر رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه بود. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه دوره ابتدایی شهر اهواز در سال تحصیلی 1398-1397 بود. نمونه پژوهش 30 نفر دانش آموز دارای اختلال یادگیری ویژه بودند که به صورت خوشه ای چند مرحله ای از میان دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه دوره ابتدایی شهر اهواز انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش(15نفر) و گروه کنترل(15نفر) به شیوه تصادفی گمارش شدند. آموزش کنترل تکانه برای گروه آزمایش در 8 جلسه 45 دقیقه ای به مدت یک ماه ارائه گردید. برای ارزیابی رفتارهای پرخاشگرانه از پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992) استفاده شد. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که آموزش کنترل تکانه رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه را به طور معنی داری کاهش می دهد. این یافته حاکی از آن است که آموزش کنترل تکانه می تواند به عنوان شیوه ای آموزشی در اصلاح فرایندهای روان شناختی و تحصیلی و مشکلات رفتاری کودکان دارای اختلال یادگیری ویژه اثر بخش باشد.
اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر تنظیم هیجان بر بهبود علائم و کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال اضطراب بیماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افراد مبتلا به اختلال اضطراب بیماری نگرانی شدید، مشکلات تنظیم هیجان و کیفیت زندگی پایین را تجربه می کنند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر تنظیم هیجان بر بهبود علائم، نگرانی، نقص در تنظیم هیجان و کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال اضطراب بیماری است. روش: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل است. جامعه ی آماری پژوهش حاضر تمامی افراد مبتلا به اختلال اضطراب بیماری شهر شیراز در سال 1398 بود که به کلینیک های اعصاب و روان دانشگاه علوم پزشکی شیراز مراجعه کردند. نمونه ی پژوهش شامل 22 فرد مبتلا به اختلال اضطراب بیماری بودند که به طور تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل گمارده شدند. آزمودنی های گروه آزمایش از طریق مصاحبه بالینی ساختاریافته، برنامه ی مصاحبه ساختاریافته برای اختلال های اضطرابی و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی(WHOQOL-BREF) مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که اجرای درمان گروهی مبتنی بر تنظیم هیجان در افراد مبتلا به اختلال اضطراب بیماری، علائم اضطرابی، نگرانی و کیفیت زندگی افراد مبتلا را به شکل معنی داری بهبود می بخشد (p≤0/05). نتیجه گیری: درمان مبتنی بر تنظیم هیجان از طریق استفاده از راهبردهای تمرین ذهن آگاهی اسکن بدنی، آگاهی از حس های جسمانی و تمرین تنفس و همچنین مداخله در سازه های نگرانی و تنظیم هیجان، که به عنوان سازه های میانجی در درمان بسیاری از اختلالات شناخته شده اند، علائم و کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال اضطراب بیماری را به به شکل معنی داری بهبود می بخشد
نقش تشخیصی روان سازه های سازش نایافته اولیه و استراتژی های مقابله با تنیدگی بر ترس از ارزیابی منفی دختران مبتلا به بلوغ زودرس
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش تشخیصی روان سازه های سازش نایافته اولیه و استراتژی های مقابله با تنیدگی بر ترس از ارزیابی منفی دختران مبتلا به بلوغ زودرس بود. طرح پژوهش، تابع تشخیص دوگروهی بود. جامعه موردبررسی دختران با بلوغ زودرس دوره متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 99 - 1398 بودند. به این منظور تعداد 30 نفر با بلوغ زودرس دارای ترس از ارزیابی منفی و 30 نفر با بلوغ زودرس بدون ترس از ارزیابی منفی به شیوه در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های فرم کوتاه پرسشنامه روان سازه های سازش نایافته اولیه یانگ ( 2005 )، پرسشنامه استراتژی های مقابله با تنیدگی لازاروس و فولکمن ( 1998 ) و فرم کوتاه ترس از ارزیابی منفی لری ( 1983 ) پاسخ دادند. داده های گردآوری شده با آزمون تحلیل تشخیص تجزیه وتحلیل شد. نتایج تحلیل ممیزی نشان داد که با کمک خودمختاری و عملکرد مختل و استراتژی های هیجان مدار و مسئله مدار می توان ترس از ارزیابی منفی را پیش بینی کرد. تحلیل ممیزی توانست با 88/3 درصد پیش بینی صحیح دختران با بلوغ زودرس را به دو گروه با و بدون ترس از ارزیابی منفی طبقه بندی نماید . نتایج این پژوهش نشان دهنده اهمیت کمک خودمختاری و عملکرد مختل و استراتژی های مقابله با تنیدگی در امکان تمایزگذاری بین دختران دارای بلوغ زودرس با و بدون ترس از ارزیابی منفی بوده و لذا می توان از این متغیرها در بحث پیشگیری از رفتارهای آسیب زای اضطرابی و ترس از ناشی از بلوغ زودرس توسط مشاوران و روانشناسان استفاده کرد.
سخنی متفاوت از زبان و پنجره نگاه خوانندگان نشریه
حوزههای تخصصی:
سبب شناسی و درمان خانواده محور اعتیاد: یک مطالعه مروری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم بهمن ۱۳۹۹ شماره ۱۱ (پیاپی ۵۶)
149-158
حوزههای تخصصی:
خانواده به عنوان اولین و شاید مهمترین عامل اجتماعی شدن هر فرد، نقش معناداری در پیشگیری و یا سوق دادن اعضایش به سمت اعتیاد ایفا می کند، چرا که خانواده درحالیکه می تواند حمایت های ارزشمندی از اعضایش داشته باشد، می تواند سبب ساز اعتیاد و یا عاملی برای تشدید اعتیاد در آنها باشد. یکی از الگو های تبیین و پیشگیری که حتی در درمان سوء مصرف مواد بسیار سودمند بوده است، الگوی عوامل خطرساز و عوامل حفاظت کننده است. این پژوهش به روش مروری (مرور روایتی) انجام شد که بر اساس یافته های آن مشخص شد عواملی مثل تعارض بین والدین، اختلال در عملکرد خانواده، عملکرد بد خانواده، کارکردهای ناسالم خانواده، عدم مهارتهای والدین، روابط عاطفی کم، عملکرد منفی خانواده، عدم نظارت والدین، پیشینه خانوادگی با نگرش مثبت به مواد، سوء رفتار، خشونت خانگی و مشکلات روانشناختی والدین، جو خانواده، عدم درک شدن، درگیری خانوادگی، عدم پذیرش از سمت خانواده، دلبستگی ناایمن، شیوه های فرزندپروری و اختلالات خانوادگی به عنوان عوامل خطرخانواده در پدیداری اعتیاد هستند و عواملی مثل عملکرد خوب خانواده و پیوستگی خانواده، جو عاطفی مثبت، زندگی با والدین به ویژه در سنین بلوغ و ارتباط مناسب با آنان، جو مثبت در خانه و ارتباط عاطفی قوی در محیط خانواده، پرداختن به نیازهای جوانان و خانواده های عدالت محور، سبک فرزندپروری مقتدرانه والدین، پروفایل هایی با پیشینه خانوادگی با نگرش منفی نسبت به مواد، خودپنداره خانوادگی و تحصیلی، به عنوان عوامل محافظت کننده و پیشگیر خانواده در اعتیاد بودند، در این میان، آموزش و درمان های خانواده محوری چون برنامه تقویت جامعه و آموزش خانواده، آموزش مبتنی بر الگوی توانمندسازی خانواده محور، مداخله خانواده محور والدین درگیر متامفتامین، آموزش خانواده محور، تنظیم روانشناختی خوب، آموزش مدیریت استرس، آموزش های خانواده محور به پزشکان جهت مداخله در اعتیاد، آموزش هایی افزایش عزت نفس، آموزش راهبردهای مقابله صحیح و ارائه صرف اطلاعات به خانواده ها، جزء آموزش ها و درمان های خانواده محور موثر در درمان اعتیاد بودند، بنابراین به نظر می رسد پرداختن به مسئله خانواده در همه سطوح و مراحل درگیر شدن به اعتیاد لازم و ضروری است و برنامه های پیشگیری و درمان اعتیاد بایستی با محوریت خانواده، تنظیم و اجرا گردد.
Effectiveness of Lifestyle-Based Stress Management Program on Emotional Problems and Life Satisfaction in Patients with Myocardial Infarction(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۳, Issue ۲ - Serial Number ۶, November ۲۰۲۰
59 - 70
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of the present study was to examine the effect of lifestyle-based stress management program on emotional problems and life satisfaction in patients with myocardial infarction. Method: This research was quasi-experimental with pre-test, post-test and control group. The statistical population of this research consisted of all patients aged 40-65 years old with myocardial infarction who were under treatment at Kasra Hospital in Karaj in the first six months of 2019. The study sample consisted of 90 patients with heart attack who were identified among the patients and selected by targeted sampling method and randomly assigned to two experimental and control groups. Data were collected using the Depression, Anxiety and Stress Scale as well as the Satisfaction With Life Scale. The collected data were analyzed using the method of Multivariate analysis of covariance (MANCOVA). Results: Multivariate analysis of covariance showed that the lifestyle-based stress management program significantly reduced emotional problems and increased life satisfaction in the experimental group (p <0.01). Conclusions: The stress management program helped patients identify dysfunctional thoughts that trigger anxiety and depression and experience fewer emotional problems by feeling self-control, attention management, changing the assessment system and using cognitive strategies. Also, by identifying and correcting irrational attitudes and beliefs, the subjects were able to better cope with the physical effects of the disease or to deal with its negative psychological complications and have more life satisfaction. These findings have important implications for education and promoting mental health of patients with myocardial infarction.
رابطه سازگاری اجتماعی و خودکارآمدی با میزان استفاده از شبکه های اجتماعی در دانش آموزان ابتدایی مقطع چهارم شهرستان بهشهر
حوزههای تخصصی:
با توجه به گسترش روزافزون استفاده از شبکه های اجتماعی در بین افراد جامعه بخصوص دانش آموزان لذا نیاز به پژوهش در این زمینه از ضروریات می باشد. بنابراین هدف این پژوهش، بررسی رابطه سازگاری اجتماعی و خودکارآمدی با میزان استفاده از شبکه های اجتماعی در دانش آموزان ابتدایی شهرستان بهشهر می باشد. روش این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری آن کلیه دانش آموزان ابتدایی شهرستان بهشهر به تعداد 1450 نفر بودند که براساس جدول کرجسی و مورگان تعداد 306 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، شامل پرسش نامه سازگاری اجتماعی سینها و سنگ، پرسش نامه خودکارآمدی عمومی و پرسش نامه میزان استفاده از شبکه های اجتماعی بود. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق آزمون های همبستگی پیرسون، t مستقل و رگرسیون چندمتغیره با استفاده از نرم افزار SPSS نسخۀ 20 انجام گرفت. یافته ها نشان داد بین سازگاری اجتماعی و خودکارآمدی با میزان استفاده از شبکه های اجتماعی در دانشجویان رابطه معکوس و معناداری دارد. همچنین خودکارآمدی با ضریب بتا 567/0- = β بیشترین رابطه را با میزان استفاده از شبکه های اجتماعی دارد. بین سازگاری اجتماعی، خودکارآمدی و استفاده از شبکه های اجتماعی در دانش آموزان برحسب جنسیت تفاوت معناداری وجود ندارد. نتیجه گیری اینکه میزان استفاده از شبکه های اجتماعی بر سازگاری اجتماعی و خودکارآمدی دانش آموزان تاثیر منفی دارد. لذا به مسئولان دانشگاه پیشنهاد می شود که با برنامه ریزی های علمی و منسجم، کارگاه های آموزشی برای والدین و دانش آموزان به منظور معایب استفاده افراطی از شبکه های اجتماعی و همچنین استفاده صحیح از شبکه های اجتماعی برگزار نمایند، تا از این طریق باعث افزایش سازگاری اجتماعی و خودکارآمدی در دانش آموزان شوند.
پیش بینی نشانه های وسواس فکری-عملی بر اساس حساسیت اضطرابی و حل مسئله اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم خرداد ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
109-116
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی نشانه های وسواس بر اساس حساسیت اضطرابی و حل مسئله اجتماعی انجام گرفت. روش این پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر رشت در سال 1397 بودند که از این بین 167 بیمار به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های وسواس-اجباری مادزلی ( MOCI )، حساسیت اضطرابی ( ASR-R ) و حل مسئله اجتماعی ( SPSI )، استفاده شد. داده های پژوهش به روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که حساسیت اضطرابی و حل مسئله اجتماعی با نشانه های وسواس رابطه معناداری دارند (01/0> P ). حساسیت اضطرابی (47/0 ß= )، جهت گیری مثبت (25/0- ß= )، جهت گیری منفی (33/0 ß= )، حل مسئله اجتنابی (36/0 ß= )، حل مسئله تکانشی (69/0 ß= ) و حل مسئله منطقی (47/0- ß= ) قابلیت پیش بینی معنادار نشانه های وسواس را دارند (01/0> P ). نتایج پژوهش حاکی از آن است که هر چقدر میزان حساسیت اضطرابی کاهش و حل مسئله اجتماعی افزایش پیدا کند، به مقدار قابل توجهی نشانه های وسواس در بیماران کاهش پیدا می کند. بدین منظور لازم است درمانگران به ابعاد اضطرابی و اجتماعی بیماران مبتلا به وسواس فکری-عملی توجه بیشتری داشته باشند .