فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۴۸۱ تا ۹٬۵۰۰ مورد از کل ۳۵٬۵۳۵ مورد.
منبع:
روانشناسی سال ۲۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
283 - 298
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین نقش تعدیل کننده معنا در کار در رابطه خودرهبری با سرمایه عاطفی و سرمایه گذاری جمعی عاطفی اجرا شد. جامعه آماری آن کارکنان شعب بانک صادرات در شهر اصفهان بودند که از میان آن ها 243 نفر به شیوه در دسترس انتخاب و به مقیاس های خودرهبری، معنا در کار، سرمایه عاطفی و سرمایه گذاری جمعی عاطفی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین خودرهبری با معنا در کار، سرمایه عاطفی و سرمایه گذاری جمعی عاطفی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (0/01>p). نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که معنا در کار رابطه خودرهبری با سرمایه عاطفی و سرمایه گذاری جمعی عاطفی را تعدیل می کند. به این معنی که وقتی معنا در کار بالا است، بین خودرهبری با سرمایه عاطفی و سرمایه گذاری جمعی عاطفی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (0/01>p)، ولی وقتی معنا در کار پائین است، بین خود رهبری با سرمایه عاطفی و سرمایه گذاری جمعی عاطفی رابطه معنا داری وجود ندارد (0/05<p). نتایج این پژوهش نشان می دهد که معنا در کار، توان بالایی برای تحت تاثیر قرار دادن رابطه خودرهبری با سرمایه عاطفی و سرمایه گذاری جمعی عاطفی دارد.
اثربخشی آموزش خویشتن داری بر مهارت های بین فردی و عملکرد تحصیلی دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره اول پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
121 - 137
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش خویشتن داری بر مهارت های بین فردی و عملکرد تحصیلی دختران نوجوان بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش نیز دانش آموزان دختر مقطع متوسطه منطقه 11 شهر تهران بودند که با روش نمونه گیری در دسترس 60 دانش آموز انتخاب و در دو گروه آزمایش (30 نفر) و گواه (30 نفر) به صورت تصادفی کاربندی شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه مهارت بین فردی ماتسون (1983) و عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) بود؛ گروه آزمایش 7 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش خویشتن داری قرار گرفتند و گروه گواه در طول این مدت در انتظار آموزش ماندند. داده ها با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش خویشتن داری بر مهارت های بین فردی (0/001=F=11/92, P) و عملکرد تحصیلی (0/001=F=19/14,P) مؤثر است و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجه گیری: بر این اساس آموزش خویشتن داری می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مفید جهت افزایش مهارت های بین فردی و عملکرد تحصیلی و در نتیجه کارآمدی بهتر دانش آموزان به کار رود.
تعیین نقش سه گانه تاریک شخصیت، عدم تحمل بلاتکلیفی، ابرازگری هیجان و اجتناب تجربی در پیش بینی رفتارهای پرخطر جنسی نوجوانان بزهکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم آبان ۱۳۹۹ شماره ۸ (پیاپی ۵۳)
187-200
حوزههای تخصصی:
بزهکاری نوجوانان یک پدیده اجتماعی در حال گسترش است که به شکل های مختلف در جامعه رخ می دهد. در این راستا هدف پژوهش حاضر تعیین سهم سه گانه تاریک شخصیت (ماکیاولیسم، خودشیفتگی و جامعه ستیزی)، عدم تحمل بلاتکلیفی، ابرازگری هیجان و اجتناب تجربی در پیش بینی رفتارهای پرخطر جنسی نوجوانان بزهکار شهر تهران بود. این مطالعه از نوع همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش شامل نوجوانان بزهکار شهر تهران بودند. نمونه گیری در این پژوهش به صورت در دسترس بود و با این روش 60 نفر نوجوان بزهکار (30 نفر پسر و 30 نفر دختر) انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه رفتارهای پرخطر جنسی (زارعی و همکاران، 1389)، صفات تاریک شخصیت (جانسون و وبستر، 2010)، عدم تحمل بلاتکلیفی (فریستون و همکاران، 1994)، ابرازگری هیجان (کینگ و امونز، 1990)، و پذیرش و عمل (بوند و همکاران، 2011) جمع آوری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون همبستگی و رگرسیون چندمتغیری به روش گام به گام تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد بین سه گانه تاریک شخصیت (ماکیاولیسم، خودشیفتگی و جامعه ستیزی)، عدم تحمل بلاتکلیفی، ابرازگری هیجان و اجتناب تجربی با رفتارهای پرخطر جنسی نوجوانان بزهکار رابطه وجود دارد (05/0 P< ). همچنین نتایج نشان داد که ابرازگری هیجان، جامعه ستیزی و عدم تحمل بلاتکلیفی به ترتیب 30/0، 30/0 و 22/0 از رفتارهای پرخطر جنسی را در نوجوانان بزهکار پیش بینی می کنند. با توجه به یافته های پژوهشی می توان گفت جامعه ستیزی، عدم تحمل بلاتکلیفی و ابرازگری هیجان قادر به تبیین رفتارهای پرخطر جنسی در نوجوانان بزهکار هستند، بنابراین برای پیشگیری از رفتارهای پرخطر جنسی این نوجوانان می توان متغیرهای مذکور را مورد توجه قرار داد.
مقایسه اثربخشی بازی درمانی انفرادی و گروهی بر رفتارهای مقابله ای در دانش آموزان دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بازی درمانی، روشی خلاقانه در روان درمانی کودک است و این درمان متناسب با سن، نیازهای کودکان در زمینه های سنی مختلف را برآورده کرده و بر تغییر رفتار، سازش یافتگی، و مهارت های اجتماعی آنها، اثر مهمی دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی بازی درمانی انفرادی و گروهی بر رفتارهای مقابله ای در دانش آموزان دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی انجام شد. روش: طرح این پژوهش، تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 بودند که تعداد 60 دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 20 دانش آموز) جایدهی شدند. گروه های آزمایش تحت بازی درمانی انفرادی (10 جلسه 45 دقیقه ای) و بازی درمانی گروهی (10 جلسه 60 دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه رفتارهای مقابله ای فلاحی و همکاران (1396) و پرسشنامه تشخیصی اختلال فزون کنشی - نارسایی توجه کانرز (1999) استفاده شد و در پایان داده های به دست آمده با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس، تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادند که بازی درمانی به هر دو شیوه انفرادی و گروهی بر افزایش مؤلفه کنارآمدن با مشکل (217/93F=) و کاهش مؤلفه های انحراف از مشکل (1153/09F=)، و کنارآمدن ویرانگر (317/57F=) دانش آموزان دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی مؤثر است (0/01p<). همچنین بر اساس نتایج حاصل از آزمون تعقیبی، بازی درمانی به شیوه گروهی مؤثرتر از بازی درمانی انفرادی در افزایش مؤلفه کنارآمدن با مشکل(3/61-=MD)، و کاهش مؤلفه های انحراف از مشکل (4/65=MD) و کنارآمدن ویرانگر (3/63=MD) دانش آموزان دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی بود (0/01p<). نتیجه گیری: بازی درمانی انفرادی و گروهی بر افزایش رفتارهای مقابله ای دانش آموزان دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی اثربخش است، اما بر اساس نتایج به دست آمده از این مطالعه باید توجه داشت که اجرای این شیوه به صورت گروهی می تواند تأثیرات بیشتری بر بهبود وضعیت روانی و رفتاری کودکان داشته باشد.
اثربخشی آموزش سلامت جنسی بر رضایت از زندگی و کاهش آسیب های اجتماعی در زوجین شهرستان روانسر
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی آموزش سلامت جنسی بر رضایت از زندگی و کاهش آسیب های اجتماعی در زوجین شهرستان روانسر در سال 98-1397 انجام گرفت. در این پژوهش از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. در پژوهش حاضر از نمونه در دسترس و با اجرای پرسشنامه رضایت از زندگی دینر و آسیب های اجتماعی محقق ساخته، 30 نفر از زنان که دارای رضایت از زندگی پایین و آسیب های اجتماعی بالا بودند به صورت نمونه گیری هدفمند و به روش تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش 12 جلسه آموزش سلامت جنسی هفته ای یک بار به مدت 2 ساعت بر روی گروه آزمایش اجرا شد و مشارکت کنندگان گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. تحلیل یافته ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مستقل نشان داد که آموزش سلامت جنسی باعث افزایش رضایت از زندگی و کاهش آسیب های اجتماعی در زوجین شده است. مهم ترین نتایج این پژوهش، مؤثر بودن آموزش سلامت جنسی در ارتقاء رضایت از زندگی و کاهش آسیب های اجتماعی است. ازاین رو می توان نتیجه گرفت آموزش سلامت جنسی، در افزایش رضایت از زندگی و کاهش آسیب های اجتماعی در زوجین مؤثر است.
رابطه کمال گرایی والدین با خودپنداره و سبک هویت دانش آموزان پسر مقطع متوسطه
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تعیین رابطه کمال گرایی والدین با خودپنداره و سبک هویت دانش آموزان پسر مقطع متوسطه بود. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری آن را کلیه دانش آموزان پسر دبیرستان های فارابی، امام خمینی و شهید درزی شهر قائم شهر به تعداد 730 نفر تشکیل می دادند که تعداد 130 نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش پرسش نامه کمال گرایی اهواز با 27 سوال، پرسش نامه خودپنداره تنسی با 84 سوال و پرسش نامه سبک هویت برزونسکی (1992) با 40 سوال می باشد که روایی و پایایی ابزارها مورد تایید قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین کمال گرایی والدین با خودپنداره (457/0 ) و سبک هویت دانش آموزان (406/0-) رابطه منفی و معناداری وجود دارد. همچنین بین کمال گرایی والدین با سبک های هویتی اطلاعاتی، هنجاری و اجتنابی نیز رابطه معناداری وجود دارد: نتایج نشان داد با افزایش کمال گرایی والدین، خودپنداره و سبک های هویتی دانش آموزان ارتقاء می یابد. بنابراین به مدیران و مسئولان آموزش و پرورش پیشنهاد می شود که در برنامه های انجمن اولیاء و مربیان، خانواده را نسبت به روش های تربیتی آگاه و از پیامدهای هر یک از این روش ها مطلع سازند.
تأثیر آموزش تفکر مبتنی بر مثبت نگری بر عمل به باورهای دینی و خودکنترلی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش تفکر مبتنی بر مثبت نگری بر عمل به باورهای دینی و خودکنترلی در سوء مصرف کنندگان مواد بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مراجعه کننده به مراکز درمانی ترک اعتیاد شهر خرم آباد در تابستان 1395 بود. نمونه آماری شامل سی نفر از معتادان بود که پس از گذراندن موفق دوره سم زدایی، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پس از آن به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه های عمل به باورهای دینی معبد و خودکنترلی تانجی بود. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس چندمتغیره) تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش تفکر مبتنی بر مثبت نگری باعث افزایش عمل به باورهای دینی و خودکنترلی در افراد معتاد شد (001/0>P). بنابراین، توجه به مثبت نگری در افزایش عمل به باورهای دینی و خودکنترلی در معتادان یکی از ضرورت های پژوهش در زمینه بهبود آنان محسوب می شود و برگزاری دوره هایی در این زمینه در مراکز ترک اعتیاد توصیه می شود.
رابطه هوش تحلیلی و بیتابی روانی با رضایت شغلی (موردمطالعه: کارکنان شهرداری شهر تهران)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه هوش تحلیلی و بیتابی روانی با رضایت شغلی انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است و جامعه آماری شامل تمامی کارمندان زن و مرد شهرداری مناطق19 و20 گانه شهر تهران بود که از میان آن ها یک نمونه 105 نفری (60 مرد و 45 زن) به صورت نمونه گیری در دسترس، با اجرای پرسشنامه فهرست بیتابی روانی، فهرست رضایت شغلی و آزمون هوش تحلیلی، بر روی کارکنان به عنوان نمونه انتخاب شدند و پرسشنامه ها بر روی آن ها اجرا شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره انجام گرفت. نتایج نشان داد که گرچه متغیّرهای هوش تحلیلی و بیتابی روانی درمجموع، حدود 12 درصد از تغییرات رضایت شغلی کارکنان را تبیین می کنند، امّا رضایت شغلی، مستقل از هوش تحلیلی است و صرفاً به طور معکوس بر اساس بیتابی روانی پیش بینی می شود. بیتابی روانی، به تنهایی حدود هشت درصد تغییرات رضایت شغلی را تبیین می کند. افزون بر آن، هوش تحلیلی نیز مستقل از بیتابی روانی است. استنتاج می شود، رضایت شغلی زنان و مردان شاغل بستگی به بیتابی روانی آن ها دارد؛ امّا میزان هوش تحلیلی ایشان، قادر به پیش بینی رضایت شغلی در آن ها نیست.
معنویت: چیستی، گستره و کارکردها در روان شناسی و مقایسه آن با رویکرد اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، شناسایی معنویت در سه بُعد معنا، گستره و کارکردها در روان شناسی و اسلام است. با توجه به هدف پژوهش، به منابع روان شناختی مرتبط با دین و معنویت و همچنین آیات قرآن، روایات و آثار اندیشمندان مسلمان مراجعه شد و داده ها استخراج گردید و به روش توصیفی-تحلیلی مقایسه و تحلیل گردید. یافته های پژوهش نشان داد که معنویت در روان شناسی عبارت اند از: حالتی روان شناختی که متضمن ویژگی هایی از قبیل: بصیرت، درک وحدت، یکپارچگی درون، احساس حیرت، احساس تعالی، احساس پذیرفتن، قطع تعلق، عشق و شفقت، شکرگزاری در برابر نعمت های زندگی و احساس معناداری است؛ ولی معنویت در اسلام حالتی است که در ارتباط با وجود خداوند متعال تحقق می یابد و شامل مؤلفه های شناخت خداوند، ایمان به خالق، احساس تعلق به خالق، و انجام عمل برای خداوند، درک همه جانبه حضور او و درک قرب الهی است. همچنین به دست آمد که کارکردهای معنویت در روان شناسی در حیطه های سلامت جسم و روان، تأثیر بر شادکامی، شخصیت و درمان، کاهش درد و رنج و رضایت باطنی می باشند. از نگاه اسلامی نیز کارکردهایی نظیر آرامش و کاهش درد و رنج در ارتباط با معنویت مشترک هستند؛ ولی معنویت اسلامی کارکردهای اختصاصی مانند: لذت پایدار، معنابخشی اصیل به زندگی و تقرب به خالق را به همراه دارد که در معنویت در روان شناسی از آن سخن به میان نیامده است.
طلاق عاطفی: نقش ویژگی های شخصیتی و دلبستگی به خدا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان پیش بین کنندگی ویژگی های شخصیتی و دلبستگی به خدا برای طلاق عاطفی انجام شد. طرح پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. بدین منظور 238 نفر از جامعه طلاب و دانشجویان مرد و زن متأهل شهر قم در سال تحصیلی 1399-1398 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه های طلاق عاطفی، دلبستگی به خدا و ویژگی های شخصیتی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین ویژگی های شخصیتی برون گرایی و موافق بودن، روان آزردگی و گشودگی با طلاق عاطفی ارتباط وجود دارد. همچنین رابطه بین همه مؤلفه های سبک دلبستگی به خدا با طلاق عاطفی منفی و معنادار بود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام نشان داد که ویژگی های شخصیتی برون گرایی و موافق بودن به صورت منفی و ویژگی های شخصیتی باوجدان بودن و روان آزردگی به صورت مثبت در مجموع 12 درصد از واریانس طلاق عاطفی را پیش بینی می کنند. همچنین مؤلفه دید مثبت از خدا و جوارجویی از مؤلفه های دلبستگی به خدا نیز در مجموع 15 درصد از واریانس طلاق عاطفی را تبیین می کنند. این یافته ها نقش مهم ویژگی های شخصیتی و دلبستگی به خدا در پیش بینی طلاق عاطفی بین زوجین را نشان می دهد.
رابطه فرسودگی شغلی با سلامت روان با توجه به نقش تعدیل گر سرسختی روان شناختی و عزت نفس سازمان محور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه فرسودگی شغلی با سلامت روان با توجه به نقش تعدیل گر سرسختی روان شناختی و عزت نفس سازمان محور بود. روش پژوهش پیمایشی از نوع توصیفی است. جامعه آماری شامل تمامی کارکنان شاغل در بخش ستاد و عملیات شرکت گاز خوزستان- اهواز بود (320N = ). بر همین اساس، تمامی اعضای جامعه به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها، از پرسشنامه های سلامت روان گلدبرگ و هیلر، فرسودگی شغلی مسلچ، سرسختی روان شناختی کیامرثی و عزت نفس سازمان محور پیرس و همکاران استفاده شد. تحلیل داده ها از طریق تحلیل رگرسیون چندگانه و با استفاده از نرم افزار SPSS-22 انجام گرفت. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که فرسودگی شغلی با سلامت روان رابطه منفی و معنی داری دارد. علاوه بر این، سرسختی روان شناختی و عزت نفس سازمان محور توانستند رابطه میان فرسودگی شغلی و سلامت روان را تعدیل کنند.
اثر فعالیت های هوازی بر افسردگی، احساس تنهایی و تصویر بدنی دانش آموزان نوجوان دختر منطقه 8 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم تابستان(تیر) ۱۳۹۹ شماره ۸۸
495-501
حوزههای تخصصی:
زمینه: بسیاری از دختران نوجوان در سن بلوغ، با مسائلی نظیر افسردگی، احساس تنهایی و تصویربدنی روبرو می شوند که گاهی به شکل اختلالات روانی و حاد، مانع رشد طبیعی عاطفی و روحی می گردد. اما مسئله اصلی این است، آیا فعالیت های هوازی بر افسردگی، احساس تنهایی و تصویر بدنی دانش آموزان نوجوان دختر تأثیر دارد؟ هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر فعالیت های هوازی بر افسردگی، احساس تنهایی و تصویر بدنی دانش آموزان نوجوان دختر بود. روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل دانش آموزان دختر سال هشتم دوره اول متوسطه منطقه 8 تهران بود. 70 دانش آموز با روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (35 نفر) جایگزین شدند. ابزار پژوهش عبارتند از، پروتکل اجرایی جلسات فعالیت هوازی (پور وقار و بهرام، 2014)، پرسشنامه افسردگی (بک، 1963)، پرسشنامه فرم کوتاه مقیاس احساس تنهایی اجتماعی- عاطفی بزرگسالان دی توماسو و اسپینر (1993) و پرسشنامه نگرانی از تصویر بدنی (هالینگ و همکاران، 2007). یافته ها: فعالیت های هوازی بر بهبودی افسردگی و احساس تنهایی تأثیر داشت، اما بر تصویربدنی تاثیری نداشت (0/001 P< ). نتیجه گیری: فعالیت هوازی باعث بهبود افسردگی و احساس تنهایی دانش آموزان نوجوان دختر شد.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و ایماگوتراپی بر سازگاری فردی زوجین (در سال های اولیه ازدواج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم تابستان(مرداد) ۱۳۹۹ شماره ۸۹
593-606
حوزههای تخصصی:
زمینه : مطالعات متعددی پیرامون بررسی اثر بخشی زوج درمانی هیجان مدار و ایماگوتراپی بر صمیمیت زوجین ، کیفیت روابط و تعارضات زناشویی زوجین انجام شده است. اما پژوهشی که به مقایسه اثر زوج درمانی هیجان مدار و ایماگوتراپی بر سازگاری فردی زوجین پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف : مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و ایماگوتراپی بر سازگاری فردی زوجین در سال های اولیه ازدواج بود. روش : پژوهش نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، شامل زوجین ناسازگار مراجعه کننده به مراکز سلامت و سرای محله و مشاوره در شهر تهران مناطق (1، 8) در سال 1395 بود. 24 زوج به روش داوطلبانه به عنوان نمونه انتخاب شدند. و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (12 زوج) جایگزین شدند. ابزار پژوهش عبارتند از: جلسات زوج درمانی هیجان مدار (جانسون، 2004)، جلسات ایماگوتراپی (هندریکس، 2004) و پرسشنامه پرسشنامه سازگاری بل (1961). تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل کوواریانس چند متغیره انجام شد. یافته ها: هر دو رویکرد زوج درمانی هیجان مدار و ایماگوتراپی بر سازگاری فردی زوجین تأثیر داشتند (0/001 > p ). نتیجه گیری: ایماگوتراپی و زوج درمانی بر روی سازگاری فردی زوجین تأثیرگذار بود و سبب افزایش سازگاری فردی زوجین شدند.
اثربخشی توان بخشی دوسا بر حافظه شنیداری و حل مسئله کودکان دارای اختلال یادگیری همراه با مشکل تمییز شنیداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال ششم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۱)
67 - 80
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی توان بخشی دوسا بر حافظه فعال شنیداری و حل مسئله کودکان مبتلابه اختلال یادگیری خواندن دارای مشکل تمییز شنیداری بود. روش: برای این منظور از روش مطالعه شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه مورد نظر عبارت است از کلیه کودکان مبتلابه اختلال یادگیری خواندن شهر اصفهان که دارای اشکال در تمییز شنیداری نیز باشند. از این جامعه 30 نفر به طور در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. پس از انجام پیش آزمون در دو گروه، گروه آزمایش طی 10جلسه 60دقیقه ای(هفته ای 2بار) تحت درمان توان بخشی دوسا قرار گرفتند و طی این مدت، گروه گواه در لیست انتظار بودند. سپس هر دو گروه، در پس آزمون و پیگیری مورداندازه گیری قرار گرفتند. برای گردآوری اطلاعات از پرسش نامه های حل مسئله هپنر(1982) و حافظه فعال دانیمن و کارپنتر(1980) استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد میانگین نمره حل مساله و حافظه کودکان گروه آزمایش بعد از جلسه درمانی افزایش معناداری داشته است. اما برای کودکان گروه کنترل تغییر معناداری مشاهده نشده است. نتیجه گیری: روش توان بخشی دوسا بر بهبود حافظه شنیداری و حل مسئله کودکان دارای اختلال همراه با مشکل تمییز شنیداری اثربخش است.
پیش بینی تحمل پریشانی بر اساس سبک های دلبستگی، تحمل ناکامی و نگرش مذهبی در زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم تیر ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
93-102
حوزههای تخصصی:
طلاق به عنوان یکی از آسیب های اجتماعی به شمار می رود که می تواند مشکلات متعدد رفتاری و روانی را به وجود آورد. پژوهش حاضر به بررسی پیش بینی تحمل پریشانی بر اساس سبک های دل بستگی، تحمل ناکامی و نگرش مذهبی در زنان مطلقه پرداخت. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبس تگی بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره بهزیستی شهر تهران در ماه های تیر و مرداد سال 1398 بود که 225 از آنها نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005)، پرسشنامه سبک دل بستگی بزرگ سالان هازن و شیور (1987)، مقیاس تحمل ناکامی هارینگتون (2005) و مقیاس جهت گیری مذهبی آلپورت (1967) استفاده شد. برای تحلیل یافته ها از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد بین سبک های دل بستگی، تحمل ناکامی و نگرش های مذهبی همبستگی معنی دار وجود دارد (05/0 P< ). شاخص «ضریب تعیین چندگانه اصلاح شده» نشان داد که مؤلفه های پیش بین پژوهش می تواند 34% تحمل پریشانی را پیش بینی کند. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که تحمل پریشانی در زنان مطلقه با عواملی چند ازجمله سبک دل بستگی، تحمل ناکامی و نگرش مذهبی آن ها در تعامل است؛ بنابراین برنامه های توانمندسازی روان شناختی و رشد شخصی با تمرکز بر ارتباط اجتماعی مؤثر همراه با استقلال فردی می تواند توانایی رویارویی مؤثر با ناکامی هایی که فرد در نتیجه طلاق متحمل می شود را افزایش دهد. همچنین ارتباط عمیق با خداوند، می تواند همراه با تغییرات مثبت در آستانه تحمل پریشانی در جامعه مورد پژوهش باشد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با تلفیق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت محور بر بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۹ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۷۵
65-87
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با تلفیق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت محور بر بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه انجام شد. روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون، باگروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه ای (57 نفر) بودند که در سال 96-1395به مرکز مشاوره خانواده آمنه در منطقه 3، وابسته به بهزیستی استان تهران مراجعه کرده بودند. تعداد 36 نفر از زنان مطلقه به روش نمونه گیری در دسترس با در نظر گرفتن نمره پایین در بهزیستی روان شناختی، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه 12 نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. سپس افراد گروه آزمایش اول تحت آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه آزمایش دوم تحت آموزش تلفیق پذیرش و تعهد با شفقت طی 10 جلسه 120 دقیقه ای هفتگی قرارگرفتند و گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (1989) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها : نتایج نشان داد که هر دو روش درمانی در افزایش بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه تأثیر معنا داری داشت (05/0 p< ). با این وجود، روش تلفیقی در مقایسه با پذیرش و تعهد مؤثرتر بود (05/0 p< ). نتایج پیگیری نیز نشان داد روش های درمان اثر ماندگاری داشته اند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان از طریق آموزش مداخلات مبتنی بر پذیرش و تعهد و تلفیق آن با شفقت به افزایش بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه کمک نمود.
شناسایی مؤلفه های پیشگیری از قلدری کودکان در نظریه روان شناسی فردی: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره هفتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۲۴)
219-233
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: قلدری پدیده ای بسیار شایع است که عواقب روان شناختی زیادی را به دنبال دارد. قلدری ممکن است آغاز اختلال شخصیت ضد اجتماعی و رفتارهای خشن در نوجوانی و بزرگسالی باشد. یکی از روی آوردها و برنامه های درمانی برای پدیده قلدری، برنامه پیشگیری و اصلاح این رفتار منفی در کودکان و نوجوانان است. مطابق با این برنامه، آموزش کودکان و نوجوانان موجب افزایش شناخت آنان از ماهیت اختلال شده و به آنها کمک می کند تا رفتارهای نا مناسب خود را مهار کرده و کاهش دهند. بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه های پیشگیری از رفتار قلدری در چارچوب نظریه روان شناسی فردی انجام شد. روش: روش این پژوهش، کیفی و نمونه مورد مطالعه شامل 5 کتاب از آثار ترجمه شده از آلفرد آدلر و درایکورس درباره شیوه های مقابله با قلدری در کودکان بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از روش تحلیل مضمون استقرایی؛ و به منظور تعیین اعتبار، از روش کدگذاری همزمان استفاده شد. یافته ها: بر اساس نتایج به دست آمده، 7 مؤلفه اصلی استخراج شد که عبارت اند از: جلب مشارکت خانواده و مدرسه؛ استفاده از گروه و ارتباط دوستانه؛ برقراری ارتباط برابر؛ جایگاه و مسئولیت؛ شناخت کودک، اصلاح باورها و رفتار؛ و امید، دلگرمی، و توانمندسازی. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهند که آثار کلاسیک نظریه پردازان روان شناسی فردی، منبع سودمندی برای یافتن رهنمودهای پیشگیرانه و مداخله ای برای قلدری هستند و شاید بتوان گفت روان شناسی فردی به دلیل تأکید بر بافت اجتماعی، پیشگیری، و تأکید بر نقاط قوت کودکان و نوجوانان، چارچوب مناسبی را برای درک و پیشگیری از قلدری و همچنین کار با کودکان قلدر، فراهم می کند. از یافته های این مطالعه می توان در طراحی برنامه های انفرادی و گروهی پیشگیری یا اصلاح قلدری استفاده کرد.
بررسی رابطه بین افسردگی و قلدری: نقش میانجی سبک های هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم زمستان (اسفند) ۱۳۹۹ شماره ۹۶
1625-1636
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش های متعددی به بررسی رابطه دوطرفه بین افسردگی، قلدری و سبک های هویتی پرداخته اند؛ اما پژوهشی که به بررسی رابطه بین افسردگی و قلدری با نقش میانجی گری سبک هویت پرداخته باشد مغفول مانده است . هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین افسردگی و قلدری با نقش میانجی گری سبک هویت در دانش آموزان دوره متوسطه دوم انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان پایه دهم و یازدهم شهرستان دامغان در سال تحصیلی 99-98 بود. 350 دانش آموز با روش نمونه گیری تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش حاضر عبارتند از: پرﺳﺸﻨﺎﻣﻪ اﻓﺴﺮدﮔﯽ ﮐﻮدﮐﺎن ﻣﺎریﺎ ﮐﻮاس (1985)، پرسشنامه استاندارد قلدری ایلی نویز (2001) و پرسشنامه سبک های هویت برزونسکی (1989) . تحلیل داده ها با استفاده از ماتریس همبستگی انجام شد. یافته ها: رابطه بین افسردگی با متغیرهای قلدری و قربانی معنادار و مثبت داشت و رابطه بین سبک های هویت اطلاعاتی، هنجاری و تعهد با قلدری و قربانی منفی و در مقابل رابطه بین سبک هویت اجتنابی با قلدری و قربانی مثبت بود (0/001 P< ). همچنین مشخص شد افسردگی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم با میانجی گری سبک های هویت، متغیرهای قلدری و قربانی را پیش بینی می کند. همچنین واسطه گری سبک هویتی را در رابطه بین افسردگی و قلدری تأیید می کند . نتیجه گیری: رابطه بین افسردگی و قلدری در دانش آموزان یک رابطه ساده نیست و این رابطه تا حدودی از طریق میانجی گری بعضی از عناصر مهم مانند سبک هویت شخص، تحت تأثیر قرار می گیرد.
آیا صبر همان تاب آوری است؟ مفهوم سازی کاربردی صبر برای شرایط بحرانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر دو اصطلاح «تابآوری» و «صبر» پژوهش های زیادی را به سوی خود جلب کرده اند. اکنون پرسش این است که آیا این دو متغیر دارای یک سازه هستند یا دو سازه مختلف دارند؟ چه شباهت و تفاوت هایی بین این دو وجود دارد؟ این مطالعه از نوع کیفی (تحلیلی) است که به روش مروری انجام شد که ترکیبی از روش مرور سیستماتیک، تحلیل محتوا و مرور ادبیات بود. اطلاعات از منابع کتاب و مقاله جمع آوری شد. نتایج نشان داد که صبر شامل تاب آوری و فراتر از آن است. به لحاظ سازه های مفهومی صبر شامل بازداری از خشم، بازداری از شهوات، شکیبایی، استقامت، انتظار و گشایش عقل است؛ در حالی که سازه های مفهومی تاب آوری شامل تحمل پذیری، انطباق، بازگشت، سازگاری، افزایش ظرفیت و تغییر و بازسازی است. به همین ترتیب فرایند رشد صبر عبارتند از: بازداری هیجانی؛ شکیبایی؛ استقامت؛ انتظار و کمال. پس می توان نتیجه گیری کرد که روش صبر بهعنوان یک مدل در سبک زندگی اسلامی می تواند هم در پیشگیری و مداخله و هم در رشد و تکامل آدمی، به ویژه در مداخلات مرتبط با بحران به کار رود. این رویکرد می تواند جایگزین مناسبی برای دیدگاه های هیجان مدار و تاب آوری باشد.
رابطه جهت گیری مذهبی و سبک های دلبستگی با مکانیسم های دفاعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان رابطه جهت گیری مذهبی و سبک های دلبستگی با مکانیسم های دفاعی در بین طلاب سطح دو حوزه علمیه قم انجام شد. روش پژوهش توصیفی همبستگی بود. تعداد 174 نفر از آنها به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای انجام این پژوهش از سه پرسشنامه «جهت گیری مذهبی آلپورت و راس»، «سبک های دلبستگی هازان و شیور» و «مکانیسم های دفاعی اندروز و همکاران» استفاده شد. داده ها توسط میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه و با کمک نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده از پژوهش نشان داد بین جهت گیری مذهبی و مکانیسم های دفاعی رابطه مثبت معنی دار وجود دارد. همچنین بین سبک های دلبستگی و مکانیسم های دفاعی نیز رابطه مثبت معنی دار وجود دارد. بررسی متغیرهای مستقل پژوهش با یکدیگر (یعنی جهت گیری مذهبی و سبک های دلبستگی) نیز بیانگر رابطه مثبت معنی دار بین آن دو بود. در تجزیه و تحلیل داده ها مشخص شد بین جهت گیری مذهبی بیرونی و مکانیسم های دفاعی رشدنایافته همبستگی مثبت و معنی دار وجود دارد. همچنین بین سبک دلبستگی اجتنابی و مکانیسم های دفاعی رشدنایافته رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. بین سبک دلبستگی دوسوگرا هم با مکانیسم های رشدنایافته و هم با مکانیسم های دفاعی روان آزرده رابطه معنی دار وجود دارد. همچنین بین سبک دلبستگی ایمن با جهت گیری مذهبی بیرونی و نیز بین سبک دلبستگی دوسوگرا با جهت گیری مذهبی بیرونی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد.