فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۴۶۱ تا ۹٬۴۸۰ مورد از کل ۳۵٬۵۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
بیماری مولتیپل اسکلروزیس به عنوان بیماری عصبی در زنان، علاوه بر ایجاد بحران در شرایط فیزیکی زندگی روزمره، در کنار ویژگی های شخصیتی منفی، فشار روانی زیادی در زنان مبتلا دارد. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش استحکام ذهنی، هیجانات خودآگاه و علایم بی خوابی در پیش بینی صفات تاریک سه گانه زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس در شهرستان اردبیل بود. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تمامی زنان مبتلا به بیماری ام اس در شهرستان اردبیل بود. تعداد نمونه تحقیق شامل 135 نفر بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. ابزارهای اندازه گیری شامل مقیاس های صفات تاریک سه گانه، استحکام ذهنی، هیجانات خودگاه و مقیاس بی خوابی بود. داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شد. نتایج نشان داد بین استحکام ذهنی ( 18/0 = r ، 001/0 P< ) و علایم بی خوابی(28/0 = r ،001/0 P< ) با صفات سه گانه تاریک همبستگی مثبت و بین هیجانات خودآگاه با صفات سه گانه تاریک(20/0 -= r ،05/0 P< ) همبستگی منفی معنی داری وجود داشت. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که استحکام ذهنی (22/0= β )، علایم بی خوابی(21/0= β ) و هیجانات خودآگاه (21/0-= β ) توانایی پیش بینی صفات تاریک را در زنان مبتلا به بیماری ام اس دارند ( 05/0 P< ) . بنابراین می توان نتیجه گرفت که زنان مبتلا به بیماری ام اس باید تحت مراقبت ها و دوره های آموزشی و القایی و رواندرمانگری در حوزه های مورد نظر قرار گیرند.
ذهن آگاهی و استرس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم تیر ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
145-158
حوزههای تخصصی:
ادبیات پژوهشی حاکی از وجود تاثیر ذهن آگاهی بر استرس است که بررسی تحلیلی این تاثیر می تواند در پیشگیری از استرس موثر باشد. در سال های اخیر، موج سوم مداخلات شناختی-رفتاری و پاردایمی که با عنوان ذهن آگاهی شناخته می شود، مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است . لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی، مرور نظام دار و فراتحلیلی بر تاثیر ذهن آگاهی بر استرس انجام گرفت. بدین منظور، پژوهش های ایرانی و خارجی انجام شده در فاصله سال های 2010 تا 2019 در زمینه اثر ذهن آگاهی بر استرس به صورت نظام مند بررسی و 29 پژوهش جهت تحلیل انتخاب شدند. نتایج نشان داد که مهمترین تاثیر درمان مبتنی بر ذهن آگاهی، کاهش تجربه استرس است . لذا نتیجه پژوهش حاضر حاکی از این است که ذهن آگاهی باعث می شود افراد مدیریت استرس موفق تری در زندگی روزمره داشته باشند.
تاملاتی درباره مرگ مغزی براساس تغییرات شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان همواره به دنبال تعریفی از مرگ بوده تا راهکارهایی برای حفظ بقا بیابد. او همواره با انواع سؤالات مانند مرگ چیست؟ یا چه زمانی می توانیم بگوییم مرگ اتفاق افتاده است؟ مواجه بوده است. دو رویکرد غالب درباره تعریف مرگ در پزشکی رویکرد قلبی -ریوی به معنای توقف بدون بازگشت جریان خون و تنفس و رویکرد مرگ مغزی است که به معنای از دست دادن بدون بازگشت کارکرد مغز تعریف می شود. رویکرد دوم با به وجود آمدن ونتیلاتورها و احیا کننده ها مد نظر قرار گرفت. در نتیجه کارکردهای مغزی مهم ترین معیار جهت تعیین و تعریف مرگ در نظر گرفته شده و قطع یا عدم قطع عملکرد آنها ملاک تمیز زندگی از مرگ شد. حال سوال این است روند بدون بازگشت فعالیت های شناختی در مغز ملاک تعیین مرگ است، یا روند قطع مراکز مربوط به تنفس و ضربان قلب و اگر روند بدون بازگشت فعالیت های شناختی ملاک تعیین مرگ باشد، کدام خاصیت یا ویژگی یا کارکردی می تواند ملاک مشخص فعالیت شناختی باشد؟ در این مقاله استدلال می شود که روند بدون بازگشت فعالیت های شناختی ملاک تعیین مرگ مغز است و در این میان استدلال می شود «آگاهی» می تواند ملاک دقیق تری برای انجام فعالیت شناختی باشد.
اثربخشی مدیریت زندگی تلفیق شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی در زنان مطلقه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مقاله ی حاضر با هدف اثربخشی مدیریت زندگی تلفیق شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه ( MEST ) بر افسردگی در زنان مطلقه انجام شد. مواد و روش ها: روش مداخله پس از طی مراحل خاص با ارزیابی کیفی، مورداستفاده محقق قرار گرفت تا بتواند در بهبود کیفیت زندگی و سلامتی گروه هدف، خصوصاً در کاهش افسردگی، مؤثر واقع شود. در بخش کمی، پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با انجام پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه ی آماری، زنان مطلقه ی شهرستان نائین بودند؛ بنابراین ۳۰ زن تحت پوشش کمیته ی امداد امام (ره) و بهزیستی شهرستان نائین به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی بر اساس مطالعه ی مقالات، متون مربوط، مصاحبه بود که تحت نظر اساتید گروه روانشناسی، جهت تدوین بسته ی آموزشی- درمانی و تلفیق آن با آموزش اختصاصی سازی حافظه مورداستفاده قرار گرفت. ابزار پژوهش در بخش کمی پرسشنامه ی افسردگی بک بود. روش مداخله ی آموزشی- درمانی در گروه آزمایشی مبتنی بر ۱۱ جلسه بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد مداخله ی مدیریت زندگی تلفیق شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی اثربخش بود (۰۵/۰> p ). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده می توان گفت روش مداخله ی مدیریت زندگی تلفیق شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه می تواند با ایجاد سبک زندگی جدید و تغییر در نظام شناختی- رفتاری، تفکرات و الگوهای رفتاری آزمودنی ها را نسبت به زندگی گذشته تغییر داده و با بینشی مثبت و امیدوارانه از شرایط حال و آینده ی زندگی خود باعث کاهش افسردگی زنان مطلقه شده است.
مضامین استخراجی مسیر پیشرفت شغلی کارکنان بر مبنای جهت گیری شغلی متنوع: مطالعه کیفی به شیوه تحلیل محتوای استقرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعاتی پیرامون پیشرفت شغلی کارکنان و جهت گیری شغلی متنوع انجام شده است. اما پیرامون مضامین استخراجی مسیر پیشرفت شغلی کارکنان بر مبنای جهتگیری شغلی متنوع به شیوه تحلیل محتوای استقرایی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف انتزاع ابعاد مختلف مسیر شغلی کارکنان با تمرکز بر جهتگیری مسیر شغلی متنوع در صنعت لبنیات طراحی گردید. روش: این مطالعه کیفی، از نوع تحلیل محتوا بود. جامعه آماری پژوهش شامل اساتید دانشگاهی و خبرگان سازمانی مطلع منابع انسانی در سال 1398 بود.14 نفر به روش نمونه گیری نظری و موارد مطلوب به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده شامل نگرشهای جهتگیری شغلی متنوع و مصاحبه عمیق بود. تحلیل دادهها با روش تحلیل محتوا با رویکرد استقرایی انجام شد. یافتهها: مقولههای اصلی پژوهش شامل عوامل علّی در بعد شرایط سازمانی (سیستم داد و ستد نیروی کار، شرایط استخدامی مؤثر و قابلیت سازمانی) و شرایط فردی (استقلال و انعطافپذیری نیروی انسانی)، راهبردها شامل (آمادهسازی کارکنان، کیفیت کاری بالاتر، کنجکاوی شغلی، افزایش دغدغه مسیر شغلی و بهینهسازی یادگیری) و پیامدها شامل پیامدهای رفتاری (چابکسازی، خودانگیختگی، بهبود شخصیت هدفمند، پایبندی به تعهدات) و پیامدهای انگیزشی (خوشبینی، تفکر مثبت، شدت شور و آرزومندی) بود. نتیجهگیری: نیاز است سیاستگذاران، برنامهریزان و کارگزاران صنایع مختلف، در برنامهریزیهای خود به فرایند جهتگیری شغلی متنوع در کارکنان توجه نشان داده تا از این طریق شاهد بهبود عملکرد شغلی آنها باشند.
استدلال تصورپذیری زامبی: یک نتیجه هستی شناختی برای آگاهی پدیداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: فیزیکالیزم دیدگاهی است که معتقد است هر چیزی فیزیکی است و آگاهی پدیداری را یک پدیده فیزیکی می داند. هدف ما در این مقاله این است که از طریق استدلال تصورپذیری زامبی که توسط Chalmers مطرح شده است نشان دهیم که آگاهی پدیداری یک پدیده فیزیکی نیست در نتیجه مدعای فیزیکالیزم کاذب است.روش کار: این پژوهش بر اساس مطالعه منابع اصلی و دست اول پیرامون بحث مذکور شکل گرفته است و تلاش کرده ایم تا از طریق تحلیل مفهومی و استدلا ل های فلسفی و منطقی به نتایجی درباره آگاهی پدیداری دست یابیم.یافته ها: طبق استدلال تصورپذیری زامبی، موجودی که از نظر فیزیکی مانند انسان است اما فاقد آگاهی پدیداری می باشد تصورپذیر است و اگر این موجود تصورپذیر باشد، آنگاه آن امکان پذیر است و امکان پذیری این موجود نشان می دهد که آگاهی پدیداری یک پدیده فیزیکی نیست. این استدلال ابتدا با مطرح کردن شکاف معرفت شناختی میان دو قلمرو فیزیکی و پدیداری نشان می دهد که میان ویژگی های فیزیکی و آگاهی پدیداری استلزام معرفت شناختی وجود ندارد، یعنی می توان یکی را بدون دیگری تصور کرد سپس برای شکاف موجّهاتی میان آن دو استدلال می کند، یعنی امکان پذیر است که ویژگی های فیزیکی وجود داشته باشند اما آگاهی پدیداری وجود نداشته باشد و سرانجام از این شکاف موجّهاتی برای شکاف هستی شناختی و رد استلزام هستی شناختی میان ویژگی های فیزیکی و آگاهی پدیداری استدلال می کند و نشان می دهد که ویژگی های فیزیکی آگاهی پدیداری را ضرورت نمی بخشند. نتیجه گیری: آگاهی پدیداری و ویژگی های فیزیکی از نظر هستی شناختی از هم مستقل هستند، آگاهی پدیداری یک پدیده فیزیکی نیست در نتیجه مدعای فیزیکالیزم کاذب است.
تاثیر آموزش شناختی مبتنی بر حافظه بر توانایی شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان ناشنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: برنامه آموزش شناختی مبتنی بر حافظه توجه ویژه ای به توانایی شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان ناشنوا دارد. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر آموزش شناختی مبتنی بر حافظه بر توانایی شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان ناشنوا بود. روش کار: این پژوهش، یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل بود. در پژوهش حاضر 26 دختر ناشنوا شرکت داشتند که به روش نمونه گیری در دسترس از دبیرستان ناشنوایان میر شهر اصفهان انتخاب شده بودند، آزمودنی ها با گمارش تصادفی به دو گروه 13 نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش، برنامه آموزش شناختی مبتنی بر حافظه را در 10 جلسه آموزش دریافت کردند ولی این برنامه آموزشی به گروه کنترل ارائه نشد. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش مقیاس هوشی وکسلر کودکان (2003) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی Burton (1990) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج بیان گر آن بود که آموزش شناختی مبتنی بر حافظه بر توانایی شناختی و مهارت های ارتباطی آزمودنی ها تاثیر معناداری دارد (0001/0P<). نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، برنامه آموزش شناختی مبتنی بر حافظه سبب بهبود توانایی شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان ناشنوا شد. بنابراین، می توان از این برنامه به منظور بهبود توانایی شناختی و مهارت های ارتباطی چنین دانش آموزانی استفاده کرد و توجه به برنامه آموزش شناختی مبتنی بر حافظه موثر و مفید می باشد.
بررسی تأثیر ابعاد هویت فردی بر نگرش به ازدواج با میانجی گری مؤلفه های افق ازدواج در دانشجویان پسر مجرد تحصیلات تکمیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۰ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۹
82 - 59
حوزههای تخصصی:
ازدواج یکی از انتخاب های مهم و سرنوشت ساز هر فرد است. هدف پژوهش، طراحی و تدوین مدل تأثیر ابعاد هویت فردی بر نگرش به ازدواج با میانجی گری مؤلفه های افق ازدواج بود. روش: جامعه آماری این پژوهش کلیه ی دانشجویان پسر مجرد مقاطع تحصیلات تکمیلی دانشگاه های استان آذربایجان شرقی می باشد که نمونه ای به حجم 300 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شد. طرح پژوهش، از نوع تحلیل مسیر است که به بررسی اثرات مستقیم و غیرمستقیم ابعاد هویت فردی بر نگرش به ازدواج با میانجی گری مؤلفه های افق ازدواج می پردازد. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس نگرش به ازدواج براتن و روزن، پرسشنامه فرایند هویت فردی بالیستری و همکاران، مقیاس اهمیت ازدواج بلت، مقیاس سن مورد انتظار ازدواج ویلوغبی و مقیاس آمادگی ازدواج جانسونو همکاران می باشند. یافته ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد، مؤلفه عشق هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم از طریق سه مؤلفه افق ازدواج با نگرش نسبت به ازدواج رابطه دارد. اما مؤلفه ی کار فقط به صورت غیرمستقیم و از طریق مؤلفه زمان بندی ازدواج و مؤلفه آمادگی ازدواج با نگرش نسبت به ازدواج رابطه معناداری دارد. از سوی دیگر؛ مؤلفه جهانبینی هم به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق مؤلفه اهمیت ازدواج و مؤلفه آمادگی ازدواج موجب بهبود نگرش نسبت به ازدواج می شود. مؤلفه های دیدگاه افق ازدواج نیز با به صورت مستقیم با نگرش نسبت به ازدواج ارتباط دارند. نتیجه گیری: یافته های به دست آمده از تحلیل مسیر نشان داد مدل ساختاری از برازندگی خوبی برخوردار است و همه ی روابط ساختاری مدل نهایی در سطح 05/0>P معنادار می باشد.
طراحی مدلی راهبردی برای جبران خدمات شاغلین شرکت برق منطقه ای یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف کلی این پژوهش طراحی مدل راهبردی جبران خدمات شاغلین شرکت برق منطقه ای استان یزد می باشد.روش: در این پژوهش برای گردآوری داده های کیفی با 15 نفر از مدیران سطوح مختلف و کارکنان شرکت برق منطقه ای استان یزد، مصاحبه صورت گرفته و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از گراندد تئوری استفاده شده است. برای ارزیابی روایی پرسشنامه از ضریب نسبی روایی و شاخص روایی و برای ارزیابی پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است.یافته ها: نتایج به دست آمده از پژوهش نشان از آن دارد که درنظر گرفتن ابعاد مادی و غیرمادی جبران خدمات به صورت همزمان از نکات مهمی است که باید مدیران و مسئولان به آن توجه داشته باشند.نتایج: برای بهره مندی از مزایای نظام جبران خدمات توجه به نیازهای کارکنان و مشارکت آن ها در طراحی نظام جبران خدمات و همچنین به روز رسانی نظام جبران خدمات با توجه به اقتضائات، بسیار حائز اهمیت است. در این میان هیات مدیره نیز از طریق تصویب دستورالعمل ها نقش بسزایی در کارآمدی و اثربخشی جبران خدمات کارکنان بر عهده دارد.
Anxiety and Depression among Tertiary Level Students in Bangladesh during COVID-19 Outbreak(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to find out anxiety and depression among tertiary level students in Bangladesh during COVID-19 outbreak. Method: The online survey design was used in this study. To measure anxiety and depression, the Generalized Anxiety Disorder-7 (GAD-7) and Patient Health Questionnaire-9 (PHQ-9) scales were used. Binary logistic regression was performed to assess the impact of several factors on the likelihood that respondents would report that they had a problem with anxiety and depression. Results: The strongest predictor of binary logistic regression of reporting anxiety was gender (OR: 2.848; 95% CI; 1.836-4.417; p < .001) indicating female students had about 2.9 times more likely to report anxiety than male students controlling for all other factors. The duration of using social media (OR: 0.567; 95% CI; 0.329-0.978; p < 0.05) was also affecting the level of anxiety of the students. Depression was getting affected by the present living place (OR: 0.507; 95% CI; 0.316-0.814; p=.005). Conclusion: This study showed that students were having different level of anxiety and depression. Gender, the present living place and the duration of using social media were the significant factors for anxiety disorder. Depression was also getting affected by the present living place and the duration of using social media.
اثربخشی درمان فعال سازی رفتاری گروهی بر افسردگی و بحران هویت بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم زمستان (بهمن) ۱۳۹۹ شماره ۹۵
1507-1518
حوزههای تخصصی:
زمینه: نظر به مزمن و طولانی بودن بیماری مولتیپل اسکلروزیس و اهمیت شاخص افسردگی و بحران هویت در این بیماران، لزوم توجه به کاربرد درمان فعال سازی رفتاری گروهی در این بیماران مغفول مانده است. هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان فعال سازی رفتاری گروهی بر افسردگی و بحران هویت بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران زن مبتلا به ام اس عضو انجمن ام اس شهر کرج در بازه زمانی اردیبهشت تا دی ماه سال 1398 بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند تعداد 30 بیمار ام اس بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه های افسردگی بک و همکاران ویرایش دوم (1996) و پرسشنامه بحران هویت رجایی و همکاران (1387) بود. گروه آزمایش تحت درمان فعال سازی رفتاری گروهی در 8 جلسه 60 دقیقه ای قرار گرفتند، اما گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. جهت تحلیل آماری داده ها از میانگین، انحراف معیار و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره با نرم افزار SPSS نسخه 24 در سطح معنی داری 0/05 = α استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در پس آزمون پس از تعدیل نمرات پس آزمون بر روی نمرات پیش آزمون میانگین نمرات افسردگی و بحران هویت گروه آزمایش نسبت به گروه گواه به طور معنی داری کاهش پیدا کرد (0/001 > p ). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، از درمان فعال سازی رفتاری گروهی به عنوان درمان مکمل در کنار سایر روش های درمانی برای بهبود وضعیت روانشناختی بیماران مولتیپل اسکلروزیس استفاده شود.
رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با رضایت زناشویی و پریشانی روانشناختی در زنان نابارور شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم زمستان (دی) ۱۳۹۹ شماره ۹۴
1231-1242
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی طرحواره های ناسازگار اولیه و رضایت زناشویی و پریشانی روانشناختی پرداخته اند. اما پیرامون رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با رضایت زناشویی و پریشانی روانشناختی زنان نابارو شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با رضایت زناشویی و پریشانی روانشناختی زنان نابارور انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان نابارور شهر تهران در سال 1398 بود. تعداد 260 زن نابارور به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه از بین دو مرکز ناباروری شهر تهران انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها، از فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1998)، پرسشنامه 47 سؤالی رضایت زناشویی انریچ (1989) و پرسشنامه پریشانی روانشناختی کسلر (2002) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه انجام شد. یافته ها: بین طرحواره های ناسازگار رهاشدگی، نقص، وابستگی، اطاعت، بازداری هیجانی و معیارهای نامربوط با رضایت زناشویی رابطه معنادار وجود دارد ( 05/0 P< ) . همچنین بین طرحواره های ناسازگار رهاشدگی، وابستگی، خود تحول نایافته، بازداری هیجانی، معیارهای نامربوط، خودکنترلی ناکافی و استحقاق با پریشانی روانشاختی رابطه معنادار وجود دارد ( 05/0 P< ) . نتیجه گیری: طرحواره های ناسازگار اولیه ازجمله عواملی است که در دوره ناباروری منجر به کاهش سطح رضایت زناشویی زنان شده و پریشانی روانشناختی را بالا می برد.
اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر علائم وسواس و اضطراب در بیماران مبتلا به کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال دهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۹
135 - 155
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان در بهبود علائم وسواس و اضطراب در بیماران مبتلا به کرونا در شهر خرم آباد بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون_پس آزمون_پیگیری با گروه کنترل می باشد. جامع آماری پژوهش کلیه مبتلایان به بیماری کرونا در شهر خرم آباد بودند. نمونه مورد نظر شامل 30 نفر از بهبود یافتگان مبتلا به کرونا بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش گمارده شدند. گروه آزمایش، درمان متمرکز بر هیجان را به مدت هشت جلسه گروهی دریافت کردند. در حالی که گروه کنترل تا پایان طرح هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه وسواسی_اجباری ییل براون (Y-BOCS) و مقیاس اضطراب کرونا ویروس (CDAS)، و برای تحلیل از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد درمان متمرکز بر هیجان موجب بهبود علائم وسواس و کاهش اضطراب در افراد گروه آزمایش شد؛ و در نهایت درمان متمرکز بر هیجان تلویحات کاربردی مفیدی در بهبود علائم روانشناختی بیماران مبتلا به کرونا دارد.
اثربخشی آموزش توانمندی های منش فرهنگ محور بر تقویت توانمندی های منش و ارتقای بهزیستی ذهنی دانشجویان در دوره پیش بزرگسالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم زمستان (اسفند) ۱۳۹۹ شماره ۹۶
1523-1546
حوزههای تخصصی:
زمینه: اخیرا مداخلات توانمندی های منش نتایج بسیار تأثیرگذاری بر افزایش بهزیستی در مطالعات متعدد در نقاط مختلف جهان داشته اند. هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی آموزش توانمندی های منش فرهنگ محور بر تقویت توانمندی های منش و ارتقای بهزیستی ذهنی دانشجویان در دوره پیش بزرگسالی بود. روش: این مطالعه از نوع شبه آزمایشی و با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش دانشجویان دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1398-1399 بودند که از میان آنها تعداد 34 دانشجوی کارشناسی ارشد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (19 نفر) گنجانده شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل مقیاس بهزیستی ذهنی ( اندروز و رابینسون، 1991) و نسخه ایرانی سیاهه توانمندی های منش (حسنی راد، 1399) بود. قبل از اجرای مداخله از دو گروه پیش آزمون گرفته شد. سپس گروه آزمایش مداخله توانمندی های منش فرهنگ محور (حسنی راد، 1399 ) را طی 12 جلسه 60 دقیقه ای دریافت نمود. پس از اجرای مداخلات، پس آزمون و یک ماه بعد آزمون پیگیری از دو گروه به عمل آمد. داده های به دست آمده توسط تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . یافته ها: نتایج مرحله پس آزمون نشان داد که در گروه آزمایش، میزان نمرات رضایت از زندگی، عاطفه منفی، و توانمندی های منش و فضائل (شامل خرد، شجاعت، انسانیت، و تعالی) همه در مقایسه با گروه گواه بالاتر بوده است (01/0 P < ). تغییرات مشاهده شده در گروه آزمایش در مرحله پیگیری نیز تا حدی پایدار بود. نتیجه گیری: بر این اساس می توان نتیجه گرفت که بسته تدوین شده در افزایش توانمندی های منش و بهزیستی ذهنی دانشجویان نقش مؤثری داشت.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر سوگیری توجه و بازداری هیجانی زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
41 - 56
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر سوگیری توجه و بازداری هیچان زنان مبتلا به اضطراب اجتماعی بود. این مطالعه نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود که به مراکز جامع سلامت شهر اردبیل در پاییز سال 1398 مراجعه کرده بودند، 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به طور تصادفی در دو گروه برابر آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایشی طی 8 هفته تحت آموزش تنظیم هیجان قرار گرفت، و در این مدت بر گروه گواه، هیچ مداخله ی اعمال نشد. برای جمع آوری داده ها از نرم افزار دات پروب و پرسشنامه بازداری هیجان مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش های آماری توصیفی و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده از مقایسه پس آزمون دو گروه نشان داد که نمرات پس آزمون سوگیری توجه و کنترل هیچان گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری داشت. این نتایج نشان دادند که آموزش تنظیم هیجان موجب کاهش نمرات سوگیری توجه و بازداری هیچان زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی شد. مطابق با یافته های پژوهش حاضر می توان آموزش تنظیم هیجان را به عنوان یک روش موثر در جهت کاهش سوگیری توجه و بازداری هیجان زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی پیشنهاد کرد.
مدل ساختاری مدیریت دانش و کیفیت تصمیم گیری در حسابداران شهر صنعتی کاوه: نقش واسطه ای خرد
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مدل ساختاری مدیریت دانش و کیفیت تصمیم گیری در حسابداران شهر صنعتی کاوه به نقش واسطه ای خرد صورت گرفت. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان حسابداری شهر صنعتی کاوه در سال 1399 بودند که از این میان با استفاده روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی ، 355 نفر به عنوان حجم نمونه در نظر گرفته شد. روش جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه های استاندارد خرد (آردلت، 2003)، مدیریت دانش (لاوسون، 2003) و کیفیت تصمیم گیری (اسکات و بروس، 1995) انجام گرفت. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار Spss-V23 و LISREL-V8.8 انجام شد. همچنین به منظور آزمون فرضیه های پژوهش از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد. در نهایت یافته های پژوهش تأثیر مدیریت دانش، بر کیفیت تصمیم گیری حسابداران شهر صنعتی کاوه با نقش میانجی خرد در جامعه مورد مطالعه را مورد تائید قرار داد. بنابراین مهم ترین نتیجه پژوهش حاضر این بود که با تقویت مدیریت دانش و کیفیت تصمیم گیری مدیران سازمان می توان خرد در حسابداران را ارتقا داد.
مقایسه ی طرح واره های ناسازگار اولیه، استرس ادراک شده و راهبردهای مقابله ای در نوجوانان بد سرپرست و نوجوانان عادی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف مقایسه ی طرح واره های ناسازگار اولیه، استرس ادراک شده و راهبردهای مقابله ای در نوجوانان بد سرپرست و نوجوانان عادی در سال 98-1397 بودند انجام شد. طرح پژوهش از نوع علی – مقایسه ای است. بدین منظور به روش نمونه گیری در دسترس 60 نوجوان (30 نوجوان بدسرپرست و 30 نوجوان عادی) انتخاب گردیدو پس از اجرای پرسشنامه ی طرحواره ناسازگار اولیه، استرس ادراک شده و راهبردهای مقابله ای در دو گروه یافته ها از طریق تحلیل واریانس چند متغیره و یک متغیره تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین نوجوانان بدسرپرست و عادی در مولفه ی طرحواره های ناسازگار اولیه و استرس ادراک شده تفاوت وجود دارد به عبارت دیگر نوجوانان بدسرپرست طرحواره های ناسازگار اولیه و استرس ادراک شده ی بیشتری دارند. همچنین نتایج حاصل نشان داد که بین راهبردهای مقابله ای دو گروه تفاوت وجود دارد به عبارت دیگر نوجوانان بدسرپرست از راهبرهای مقابله ای مسئولیت پذیری و اجتناب بیشتری استفاده می کردند.
رابطه درد مزمن و فاجعه انگاری درد با شاخص توده بدنی: نقش میانجی رفتارهای خوردن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۵۵)
312-291
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه بررسی نقش میانجی رفتارهای خوردن در رابطه بین درد مزمن و فاجعه انگاری درد با شاخص توده بدنی در افراد دارای درد مزمن بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری زنان و مردان مبتلا به درد مزمن مراجعه کننده به بخش های ارتوپدی، فیزیوتراپی، مغز و اعصاب بیمارستان الغدیر و متخصصان ارتوپدی درمانگاه فرح بخش شهر تهران در بهار، تابستان، و پاییز 1398 بود که 400 نفر از آن ها به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در پژوهش شرکت کردند. داده ها با استفاده از محاسبه شاخص توده بدنی شرکت کنندگان و پرسشنامه های رفتار خوردن داچ (فن اشتراین، فریجرز، برگرز و دیفارس، 1986)، درد مزمن (ون کورف و همکاران، 1990) و مقیاس فاجعه انگاری درد (سالیوان، بیشاپ و پیویک، 1995)، جمع آوری و با استفاد از مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار Amos21 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل با داده های مشاهده شده برازش مطلوب دارد (df2c 90/0و RMSEA< 08/0). بررسی ضرایب مسیر نشان داد درد (303/0=β، 001/0P=) و فاجعه انگاری درد (149/0-=β، 001/0P=) اثر مستقیم معناداری بر شاخص توده بدنی دارند. اثر غیرمستقیم درد (148/0=β، 001/0P=) و فاجعه انگاری درد (153/0=β، 001/0P=) بر شاخص توده بدنی معنادار است. درد مزمن، فاجعه انگاری درد و رفتارهای خوردن 5/30% از واریانس شاخص توده بدنی را تبیین کردند. نتیجه گیری: تعامل بین تجربه درد و فاجعه انگاری درد با رفتارهای خوردن بر شاخص توده بدنی تأثیر می گذارد.
اثربخشی برنامه توانمندسازی عصب روان شناختی دانش آموزان کاشت حلزونی(NEPSCI) بر مشکلات حافظه فعال دانش آموزان ناشنوای کاشت حلزون شده: طرح تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال ششم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۲۲)
27 - 40
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کاشت حلزون شنوایی نتایج مثبتی را برای کودکان ناشنوا به ارمغان می آورد، اما تجربه ناشنوایی اولیه موجب محدودیت های مختلفی می شود که یکی از آن ها، مشکلات حافظه فعال است. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف تدوین برنامه توانمندسازی عصب روان شناختی دانش آموزان کاشت حلزونی(NEPSCI) و ارزیابی اثربخشی آن بر مشکلات حافظه فعال دانش آموزان ناشنوای کاشت حلزون شده انجام گرفت. روش : این پژوهش از نوع تک آزمودنی با طرح A-B بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان کاشت حلزون شده شهر اصفهان در سال تحصیلی 96-1397 بود. از این جامعه 3 دانش آموز به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند.ابزار پژوهش چهارمین نسخه مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان(WISC–IV) و مقیاس درجه بندی حافظه کاری(WMRS) بود. بر این اساس طی 5 هفته متوالی آزمودنی ها مورد مشاهده قرار گرفتند(موقعیت خط پایه)، سپس طی هشت هفته مداخله اجرا شد و بعد از آن نیز در طی سه هفته، پایداری تغییرات در مرحله پیگیری مشاهده شد. داده ها از طریق تحلیل دیداری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: طی تحلیل دیداری نمودار داده ها، مداخله در هر سه آزمودنی اثربخش بود. درصد غیرهمپوشی داده ها(PND) در دو موقعیت خط پایه و مداخله برای هر سه شرکت کننده به ترتیب 5/87%، 75% و 100% بود. این اثربخشی در موقعیت پیگیری نیز همچنان قابل مشاهده بود. نتیجه گیری: برنامه توانمندسازی عصب روان شناختی دانش آموزان کاشت حلزونی(NEPSCI)، روشی مناسب جهت کاهش مشکلات حافظه فعال آنان است و می توان از این روش، در مراکز آموزشی و درمانی استفاده کرد.
Effectiveness of Cognitive-Behavioral Stress Management on Distress Tolerance, Pain Perception and Interleukin-12 in MS Patients(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۳, Issue ۲ - Serial Number ۶, November ۲۰۲۰
15 - 28
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to assess the effectiveness of Cognitive-Behavioral Stress Management (CBSM) on distress tolerance, pain perception, and interleukin-12 (IL-12) in patients with Multiple Sclerosis (MS). Method: The present study was a quasi-experimental design with pretest-posttest and follow-up with control group. The statistical population included all female patients with relapsing-remitting MS who had referred to Neuroscience and Rehabilitation Research Centers of Tehran University of Medical Sciences. 20 patients were selected by convenience sampling and were randomly assigned into experimental (10 patients) and control groups (10 patients). The experimental group received the CBSM. Participants completed scales. To measure IL-12, the Enzyme-Linked Immunosorbent Assay (ELISA) was used. The data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA) and Bonferroni post-hoc test. Results: CBSM increased the distress tolerance and components of pain perception (perceived influence of important people and doing daily affairs) (p <0.001) and it decreased pain severity and IL-12. Also, these changes remained stable during follow-up. Conclusions: CBSM is an effective to influence on distress tolerance, pain perception, and IL-12 in MS patients.