مطالب مرتبط با کلیدواژه

امکان پذیری


۱.

تبیین نقش معناشناختی دو بعدی در استدلال تصورپذیری زامبی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معناشناختی دو بعدی زامبی تصورپذیری امکان پذیری آگاهی پدیداری فیزیکالیزم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۲ تعداد دانلود : ۳۶۴
فیزیکالیزم دیدگاهی است که معتقد است هر چیزی فیزیکی است لذا آگاهی پدیداری را یک پدیده فیزیکی می داند. استدلال تصورپذیری زامبی که توسط دیوید چالمرز مطرح شده است نشان می دهد که آگاهی پدیداری نمی تواند فیزیکی باشد لذا مدعای فیزیکالیزم کاذب است. یکی از مؤلفه های سازنده این استدلالْ معناشناختی دو بعدی است. این مؤلفه در ساخت مقدمه اول و دوم این استدلال نقش بسیار مهمی را ایفاء می کند به طوری که بدون آنْ استدلال مذکور شکل نخواهد گرفت. آن در مقدمه اولْ تصورپذیری اولیه را تأسیس می کند و در مقدمه دوم با تأسیس امکان پذیری اولیه و ثانویه، استنتاج امکان پذیری ثانویه را فراهم می کند. هدف ما در این مقاله این است که معناشناختی دو بعدی را توضیح داده و نقش آن را در این استدلال تبیین نمائیم.
۲.

استدلال تصورپذیری زامبی: یک نتیجه هستی شناختی برای آگاهی پدیداری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تصورپذیری امکان پذیری زامبی آگاهی پدیداری فیزیکالیزم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۶۳ تعداد دانلود : ۴۴۷
مقدمه: فیزیکالیزم دیدگاهی است که معتقد است هر چیزی فیزیکی است و آگاهی پدیداری را یک پدیده فیزیکی می داند. هدف ما در این مقاله این است که از طریق استدلال تصورپذیری زامبی که توسط Chalmers مطرح شده است نشان دهیم که آگاهی پدیداری یک پدیده فیزیکی نیست در نتیجه مدعای فیزیکالیزم کاذب است.روش کار: این پژوهش بر اساس مطالعه منابع اصلی و دست اول پیرامون بحث مذکور شکل گرفته است و تلاش کرده ایم تا از طریق تحلیل مفهومی و استدلا ل های فلسفی و منطقی به نتایجی درباره آگاهی پدیداری دست یابیم.یافته ها: طبق استدلال تصورپذیری زامبی، موجودی که از نظر فیزیکی مانند انسان است اما فاقد آگاهی پدیداری می باشد تصورپذیر است و اگر این موجود تصورپذیر باشد، آنگاه آن امکان پذیر است و امکان پذیری این موجود نشان می دهد که آگاهی پدیداری یک پدیده فیزیکی نیست. این استدلال ابتدا با مطرح کردن شکاف معرفت شناختی میان دو قلمرو فیزیکی و پدیداری نشان می دهد که میان ویژگی های فیزیکی و آگاهی پدیداری استلزام معرفت شناختی وجود ندارد، یعنی می توان یکی را بدون دیگری تصور کرد سپس برای شکاف موجّهاتی میان آن دو استدلال می کند، یعنی امکان پذیر است که ویژگی های فیزیکی وجود داشته باشند اما آگاهی پدیداری وجود نداشته باشد و سرانجام از این شکاف موجّهاتی برای شکاف هستی شناختی و رد استلزام هستی شناختی میان ویژگی های فیزیکی و آگاهی پدیداری استدلال می کند و نشان می دهد که ویژگی های فیزیکی آگاهی پدیداری را ضرورت نمی بخشند. نتیجه گیری: آگاهی پدیداری و ویژگی های فیزیکی از نظر هستی شناختی از هم مستقل هستند، آگاهی پدیداری یک پدیده فیزیکی نیست در نتیجه مدعای فیزیکالیزم کاذب است.
۳.

بازنمایی امید اجتماعی در آثار سینمایی جنبش موج نو ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: امید اجتماعی عاملیت هدفمندی امکان پذیری جنبش سینمای موج نو ایران

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱ تعداد دانلود : ۳۹
این مقاله به بررسی بازنمایی امید اجتماعی در آثار شاخص جنبش موج نو سینما در ایران می پردازد. پژوهش پیش رو به این دو پرسش پاسخ می دهد: بازنمایی امید اجتماعی در آثار سینمای موج نو ایران چگونه است؟ و این بازنمایی چه ارتباطی با زمینه اجتماعی تولید آثار دارد؟ برای پاسخ به این سؤالات، از صورت بندی سه گانه اشنایدر شامل «عاملیت»، «هدفمندی» و «امکان پذیری» به عنوان شاخص های بنیانی برای سنجش امید اجتماعی بهره گرفته شد. تحلیل محتوای کیفی بر 15 اثر معرف پنج کارگردان شاخص جنبش موج نو ایران شامل داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و امیر نادری از بین کل 21 اثر ایشان طی سال های 1347 تا 1357 انجام شده است. با نمونه گیری طبقه ای هدفمند، از هر کارگردان سه اثر همسو با هدف پژوهش انتخاب شده است. این روش، انتخاب آثاری را که بیشترین همسویی را با هدف مطالعه دارند تضمین می کند. صرف نظر از وجود طیف گسترده رویکردها از باور قوی به امید اجتماعی تا ناباوری مطلق، درمجموع اغلب آثار سینمایی موج نو از طریق بازنمایی ابژه هایی که از نظر شاخص عاملیت «غیرعامل»، از نظر شاخص هدفمندی «فاقد هدف» و از نظر شاخص امکان پذیری «ناتوان سازی شده» هستند، بر ناامیدی اجتماعی شدید تأکید دارند. با ادغام نظریه جامعه شناختی هنر زیمل و صورت بندی اشنایدر از امید اجتماعی می توان نتیجه گرفت جنبش موج نو با شورش علیه گفتمان رسمی خوش بینانه، مبارزات اجتماعی را در میان آشفتگی های سیاسی منعکس می کند. این جنبش، ناخودآگاه فرهنگی جمعی را از طریق بیان هنری فردی متجلی می سازد، روایت های غالب را به چالش می کشد و ناامیدی اجتماعی فراگیر زمان خود را با رئالیسمی موشکافانه به نمایش می گذارد.