فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۱۴۱ تا ۴٬۱۶۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
261 - 284
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) بر باور تحصیلی، تنظیم هیجانی و سازگاری تحصیلی در دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهر ایلام بود. پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهر ایلام در سال تحصیلی 1399 بوده که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای تک مرحله ای، 45 دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه باور تحصیلی والرند و همکاران (1992)، پرسش نامه تنظیم هیجانی گروس و جان (2003) و مقیاس سازگاری تحصیلی کلارک (1976) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندراهه در نرم افزار SPSS-21 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین گروه های آزمایشی و گروه گواه از نظر متغیرهای وابسته (باور تحصیلی، تنظیم هیجانی و سازگاری تحصیلی) تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0P<). همچنین بین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به لحاظ اثربخشی بر تنظیم هیجانی تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0P<). طبق نتایج این پژوهش هر دو درمان موجب افزایش باور تحصیلی، ارزیابی مجدد شناختی و سازگاری تحصیلی و هم چنین موجب کاهش بازداری هیجانی در دانش آموزان می شوند. هم چنین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نسبت به درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی میزان ارزیابی مجدد شناختی را بیشتر افزایش می دهد و میزان بازداری هیجانی را بیشتر کاهش می دهد. لذا درمان ذهن آگاهی و پذیرش و تعهد بر باور تحصیلی، سازگاری تحصیلی و تنظیم هیجانی در دانش آموزان مؤثر است و از آن به عنوان یک مداخله در درمان مشکلات روان شناختی ، رفتار و تحصیلی دانش آموزان می توان استفاده کرد.
امکان سنجی تأثیر بسته آموزشی مبتنی بر مدل پذیرش و کاربرد یادگیری مجازی بر خودتنظیمی یادگیری آنلاین، درگیری در یادگیری آنلاین، اشتیاق تحصیلی و رضایت از یادگیری آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثر بخشی بسته آموزشی مبتنی بر مدل پذیرش و کاربرد یادگیری مجازی بر خودتنظیمی یادگیری آنلاین، درگیری در یادگیری آنلاین، اشتیاق تحصیلی و رضایت از یادگیری آنلاین صورت گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان ورودی سال 1398 دانشگان فرهنگیان استان خوزستان در سال تحصیلی 1399-1400 بودند. از جامعه آماری مذکور تعداد 60 نفر (30 نفر گروه آزمایشی و 30 نفر گروه گواه) به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. گروه آزمایش 9 جلسه 0 (هفته ای 2 بار) آموزش هایی مبتنی بر مدل پذیرش یادگیری مجازی دریافت کردند. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس خودتنظیمی یادگیری آنلاین برنارد و همکاران (OSLQ،2009)، مقیاس درگیری یادگیری آنلاین دیگسون (OSES،2015)، مقیاس اشتیاق تحصیلی فردریک (AES، 2016) و مقیاس رضایت از یادگیری آنلاین (شیخ طاهری و دهناد،1399) استفاده شد. تجزیه تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره با نرم افزار آماری SPSS 22 صورت گرفت. یافته ها نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون بین متغیرهای خودتنظیمی یادگیری آنلاین، درگیری در یادگیری آنلاین، اشتیاق تحصیلی و افزایش رضایت از یادگیری آنلاین در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنی داری (001/0P<) وجود دارد. از این رو نتایج به دست آمده نشانگر قابلیت علمی مناسب مداخله آموزشی مبتنی بر مدل پذیرش یادگیری مجازی بر بهبود متغیرهای پژوهش بود.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فرانگرانی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فرانگرانی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی باطرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری کلیه زنان آسیب دیده از خیانت همسر در سال 1399- 1400 در شهر تهران بود و نمونه آماری ۴۵ نفر از زنانی بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در سه گروه ۱۵ نفری آزمایش و گروه به صورت تصادفی گمارده شدند. گروه طرح واره درمانی طی 8جلسه 90دقیقه ای هفته ای یکبار و گروه درمان مبتنی بر کیفیت زندگی طی 10جلسه 90دقیقه ای هفته ای یکبار مورد مداخله قرار گرفتند. داده ها با استفاده از شاخص افکار اضطرابی ولز (AnTI) (1994) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. تفاوت میانگین ها نشان داد در پس آزمون در فرانگرانی بین دو مداخله طرح واره درمانی و درمان مبتنی بر کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0<p)؛ از سوی دیگر بین دو مداخله با گروه گواه تفاوت معنادار آماری گزارش شد (01/0>P). به عبارتی هر دو روش بر کاهش فرانگرانی اثر داشته اند و این دو مداخله تفاوت معناداری ازنظر اثربخشی بر این متغیر در زنان آسیب دیده از خیانت همسر بایکدیگر نداشتند؛ این نتایج در پیگیری هر دو مداخله نیز دیده می شود. نتیجه گیری می شود طرح واره درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فرانگرانی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر موثر هستند اما بین دو درمان تفاوتی وجود ندارد.
نقش الگوهای تعاملی خانواده و خودکنترلی در پیش بینی وابستگی به شبکه های اجتماعی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۳)
۱۱۶-۱۰۷
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش پیش بین الگوهای تعاملی خانواده و خودکنترلی با وابستگی به شبکه های اجتماعی در نوجوانان انجام شد. پژوهش حاضر از لحاظ روش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر 17-15سال مشغول به تحصیل در مدارس دولتی دوره متوسطه دوم شهرستان آبیک در سال تحصیلی 1401-1400 بود؛ که 258 نفر با روش نمونه گیری غیرتصادفی به صورت در دسترس انتخاب و از طریق شبکه های مجازی با استفاده از پرسشنامه های وابستگی به اینترنت (IAT) (یانگ، 1998) مقیاس تجدید نظر شده الگوهای ارتباطی خانواده (RFCP) (ریچی، 1972)، خودکنترلی (SCS) (تانجی و همکاران، 2004) ارزیابی شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری انجام شد. یافته های به دست آمده از آزمون همبستگی پیرسون نشان داد رابطه مثبت معناداری بین الگوی تعاملی گفت و شنود (01/0P<) و رابطه منفی معناداری بین الگوی تعاملی همنوایی (05/0P<) با وابستگی به شبکه های اجتماعی وجود دارد. اما بین خودکنترلی با وابستگی به شبکه های اجتماعی رابطه معنادار وجود ندارد. در واقع 19درصد واریانس وابستگی به شبکه های اجتماعی براساس الگوهای تعاملی خانواده (گفت و شنود، همنوایی)، خودکنترلی نوجوانان قابل پیش بینی است. با توجه به یافته های به دست آمد می توان به منظور کاهش یا پیشگیری از وابستگی به شبکه های اجتماعی در نوجوانان برنامه های ویژه به منظور بهبود الگوهای تعاملی خانواده تدوین نمود.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشخوار فکری و استرس ادراک شده زنان مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری در شرایط پاندمی کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۳)
۱۷۲-۱۶۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشخوارفکری و استرس ادراک شده ی زنان مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری در شرایط پاندمی کرونا انجام شد. این پژوهش از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل، بود. جامعه آماری پژوهش تمامی زنان مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند از میان مراجعه کنندگان به مراکز درمانی دولتی و خصوصی شهرستان مرند واقع در استان آذربایجان شرقی ضمن سال 1401، تعداد 30 نفر انتخاب شد و سپس بر اساس تخصیص تصادفی افراد در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. پرسشنامه های وسواسی- اجباری مادزلی (MOCI) (1980)، نشخوار فکری نولن- هوکسما و مارو (RRS) (1993)، استرس ادراک شده کوهن (PSQ) (1983) و همچنین هشت جلسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) ابزار های گرد آوری داده ها در این پژوهش بودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس چند متغیری مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون در میانگین نمرات نشخوار فکری و استرس ادراک شده در مرحله پس آزمون گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در سطح (05/0 > P) وجود دارد. لذا می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، بر نشخوار فکری و استرس دراک شده زنان مبتلا به اختلال وسواسی اجباری در شرایط پاندمی کرونا تأثیر معنا دار داشته است و موجب کاهش آن ها می شود.
پیش بینی تنظیم هیجانی افراد دارای رگه های اختلال شخصیت خوشه Bبراساس سبک های دلبستگی و عملکرد تاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تنظیم هیجانی افراد دارای رگه های اختلال شخصیت خوشه Bبراساس سبک های دلبستگی و عملکرد تاملی صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال تحصیلی 1400-1401 بود. حجم نمونه 120 نفر بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سبک های دلبستگی (AAI) سیمپسون (۱۹۹۰)، پرسشنامه چندمحوری بالینی میلون (MCM-III) میلون (1994)، پرسشنامه عملکرد تاملی (RFQ) فوناگی و همکاران (2016) و پرسشنامه تنظیم هیجان (ERQ) گروس و جان (2003) بود. نتایج آزمون رگرسیون به روش ورود همزمان نشان داد که از میان متغیرهای پژوهش، عدم قطعیت (03/0=P و 23/0-=β)، سبک دلبستگی ایمن (002/0=P و 27/0=β) و اجتنابی (02/0=P و 31/0-=β) پیش بینی کننده تنظیم هیجان بودند. همچنین نتایج نشان داد که متغیرهای پیش بین قادر به پیش بینی 19/0 از واریانس متغیر تنظیم هیجان در افراد دارای رگه های اختلال شخصیت خوشه B بودند. نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد که توجه به سبک های دلبستگی و عملکرد تاملی توسط روان شناسان می تواند به تبیین تنظیم هیجانی در افراد دارای رگه های اختلال شخصیت خوشه B کمک نماید.
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر پرخاشگری، خودانتقادی و رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان 12- 18 سال مبتلا به اختلال دو قطبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر پرخاشگری، خودانتقادی و رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان 12- 18 سال مبتلا به اختلال دوقطبی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری نوجوانان 12- 18 سال مبتلا به اختلال دوقطبی در سال 1401 بودند که از این جامعه به روش نمونه گیری هدفمند از بین بیمارستان امام حسین تهران، مطب سعادت آباد و مطب قایم شهر و بر اساس مصاحبه بالینی ساختار یافته، تعداد 40 نوجوان انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (20 نفر برای هر گروه جایگرین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه پرخاشگری (AQ، باس و پری، 1992)، پرسشنامه رفتارهای خودآسیب رسان (ISAS، کلونسکی و گلن، 2009) و پرسشنامه خودانتقادی (LOSC، تامپسون و زوراف، 2004) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین رفتارهای خودآسیب رسان، پرخاشگری و خودانتقادی پس آزمون گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در سطح (01/0>P) وجود داشت. در واقع رفتاردرمانی دیالکتیکی باعث کاهش پرخاشگری، خودانتقادی و رفتارهای خودآسیب رسان در نوجوانان مبتلا به اختلال دوقطبی می شود.
Causal Model of the Relationship between Cognitive Emotion Regulation and the Quality of Couples' Committed Relationships Mediated by Mindfulness
حوزههای تخصصی:
The present study was conducted with the aim of investigating the causal model of the relationship between cognitive regulation of emotion and the quality of committed relationships of couples with the mediation of mindfulness. The design of the present research was a correlational description. The statistical population of the present study included married women in Bandar Ganaveh in 2022, of which 263 were selected by Convenience sampling sampling. The data collection tools in the present study included Cognitive Emotional Regulation Questionnaire (CERQ), Marital Commitment Questionnaire (DCI) and Freiburg Mind-Awareness Questionnaire-Short Form (FMI) which were completed online. Structural equation modeling method were used to check the hypotheses using SPSS22 and Smart PLS3 software. The obtained findings indicated that the research data has a good fit with the proposed model. The results of data analysis showed that the cognitive regulation of emotion has a positive and direct effect on the quality of committed relationships of couples (p<0.05). Also, there is a positive and direct effect mindfulness and the quality of committed relationships of couples (p<0.05). There is an indirect and effect the cognitive regulation of emotion through mindfulness on the quality of committed relationships of couples (p<0.05). We conclude from this research that; Strengthening the cognitive regulation skills of emotion and mindfulness is related to more committed relationships in married women, and counselors of counseling centers can benefit from the results of this research.
Comparison of Differentiation of Self, Couple Burnout, and Emotional Intimacy in Divorce-seeking and Normal Couples
حوزههای تخصصی:
Divorce is an undeniable fact of personal and social life and it happens when the life together is unbearable for the couple. The present study was conducted with the aim of comparing differentiation of self, couple burnout and emotional intimacy in divorce-seeking and normal couples. This research is of comparative causal type. The statistical population of the research included all couples applying for divorce who referred to four counseling centers (Ehya, Khanevade, Negahe No and Hamrah) in Rasht and non-applicant couples living in Rasht in spring and summer of 2022. The investigated sample includes 150 people (75 from divorce-seeking couples and 75 from non-seeking couples) who were selected by convenience sampling method, and were evaluated using the differentiation of self-inventory (DSI), couple burnout measurement (CBM) and personal assessment of intimacy in relationships (PAIR). The data were analyzed using multivariate analysis of variance and independent t-test. The results showed that there is a significant difference between the two groups of divorce applicants and non-divorce applicants in all aspects of differentiation of self, couple burnout and emotional intimacy (P< 0.01). Also, the results of the independent t-test showed that there is a significant difference in the total score of differentiation of self, couple burnout and emotional intimacy between the two groups (P< 0.01) and the mean of differentiation of self and emotional intimacy in the group of couples who did not file for divorce and the mean couple burnout was higher in applicant couples. The results of this research showed that the low level of couple burnout as well as having more differentiation of self and intimacy between couples can provide health and stability in their lives.
The Relationship between Cognitive Emotion Regulation and Executive Functions
حوزههای تخصصی:
This research was conducted with the aim of investigating the relationship between cognitive emotion regulation and executive functions. The research method is descriptive-correlation type. 150 students of Islamic Azad University Science and Research Branch were selected by convenience sampling method and completed research tools including Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ) and Barkley Deficits in Executive Functioning Scale (BDEFS). Data analysis was done with Pearson correlation coefficient and SPSS-22 software. The findings showed that there is a positive and significant relationship between the strategies of emotion regulation of acceptance, positive refocusing, planning, positive reappraisal, and putting into perspective with executive functions, but this relationship were inverse for self-blame, other-blame, catastrophizing and rumination (P < 0.01). According to the findings, it is concluded that constructive strategies of cognitive emotion regulation can be effective in strengthening executive functions, and incorrect strategies of cognitive emotion regulation cause problems in executive functions.Therefore, students should be trained in the field of improving cognitive regulation strategies.
ساخت و رواسازی مقیاس اعتیاد به شبکه های رسانه ی اجتماعی در ایران (SMSAS-IR)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۱
164 - 184
حوزههای تخصصی:
فقدان ابزاری برای اندازه گیری اعتیاد به رسانه های اجتماعی مانع توسعه بیشتر زمینه تحقیقاتی شده چراکه ابزارهای معتبر کمی جهت سنجش وجود دارد و هیچ کدام به زبان فارسی تأیید نشده اند. هدف کلی مطالعه حاضر ساخت و رواسازی مقیاس شبکه های رسانه ای اجتماعی بود. آمیخته اکتشافی به عنوان راهبرد پژوهش استفاده شد؛ که روش پژوهش در بخش کیفی، نظریه داده بنیاد با رویکرد سیستماتیک اشتراوس-کوربین و در بخش کمی از روش تحقیق همبستگی و معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه آماری شامل خانواده های استان تهران که در بخش کیفی 32 نفر به صورت هدفمند انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفته و در بخش کمی 413 نفر به روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شد. در تحلیل یافته ها 89 گویه استخراج و بعد از بررسی روایی صوری، روایی محتوایی و ساختار عاملی 45 سؤال تأیید شدند، درنهایت پرسشنامه شامل 7 عامل که درمجموع 64/65 درصد از واریانس را تبیین می کند (عامل اول 06/23 درصد، عامل دوم 12 درصد، عامل سوم 16/7 درصد، عامل چهارم 19/6 درصد، عامل پنجم 85/5 درصد، عامل ششم 46/5 درصد و عامل هفتم 20/5 درصد) که نشان دهنده روا بودن پرسشنامه است. نتایج نشان دادند که مقیاس ساخته شده می تواند برای ارزیابی اعتیاد به رسانه های اجتماعی در هر دو محیط بالینی و غیر بالینی مورداستفاده قرار گیرد، زیرا به متغیرهایی می پردازد که در مقیاس های معروف اعتیاد به پلتفرم های تجاری خاص بررسی نشده اند.
راهکارهای افزایش معناداری زندگی دربین نوجوانان
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
16 - 23
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله راهکارهای افزایش معناداری زندگی دربین نوجوانان است .بسیاری ازتغییرات فیزیولوژیکی ،روانی اجتماعی درون شخص درطول این دوره اززندگی رخ می دهد.دوره نوجوانی دوره ای است که فردبیشترازدوران کودکی ،کشمکش واشفتگی روانی راتجربه می کندوبه جستجوی بیشتر،جهت یافتن معنای زندگی خودمی پردازد.داشتن معناوهدف درزندگی می توانددرحل بحران هویتی که نوجوان به طورمعمول درطی این دوره زمانی باان مواجهه است ،کمک نماید. با توجه به اهمیت معنای زندگی در سلامت جسمی و روانی نوجوانان، مطالعه حاضر با هدف مروری بر مؤلفه های مرتبط با معنای زندگی در نوجوانان انجام شد.مطالعه ای مروری حاضرباجستجودرمنابع اطلاعاتی sid،Googlescholar،magiran،civilica ، حوزه انجام شد.مقالات مرتبط با تمرکزبرموضوع موردپژوهش ازسال 1386 تا 1402استخراج شد. مطالعات نشان میدهدکه سلامت روانی مفهومی پیچیده بااجزای مختلف است که ابعادان شامل استقلال ،تسلط محیطی ،رشدشخصی ،روابط مثبت بادیگران ،هدف درزندگی وخودپذیرشی می باشد.تمامی این عوامل می توانندبه عنوان اجزای کلیدی درتعریف سلامت روانی درنظرگرفته شوند.ازسوی دیگرمعنای زندگی به طورپیوسته باپیامدهای سلامت روانی مثبت درارتباط است.نتایج نشان میدهدکه یکی از تکالیف مهم تحولی انسان روند شکل گیری هویت است و تکوین هویت موفق با معنای زندگی ارتباط مستقیم دارد. هویت جنبه درونی و اساسی است که به کمک آن یک فرد با گذشته خود مرتبط می شود واحساس تداوم و یکپارچگی می کنند.
ارائه الگوی اضطراب امتحان بر اساس سبک های تفکر و سبک های یادگیری با میانجیگری خودکارآمدی تحصیلی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: با توجه به اینکه اضطراب به ویژه اضطراب آزمون نقش تعیین کننده ای در یادگیری و عملکرد افراد دارد بررسی عوامل موثر بر آن مورد هلاقه محققان قرار گرفته است، بنابراین؛ هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی اضطراب امتحان بر اساس سبک های تفکر و سبک های یادگیری با میانجیگری خودکارآمدی تحصیلی می باشد. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی میباشد، برای پژوهش نمونه ای به حجم 400 نفر به صورت خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند، برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های پرسشنامه مقیاس اضطراب اهواز، پرسشنامه سبک های یادگیری (ILS)، سیاهه سبک های تفکر استرنبرگ و واگنر و پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر استفاده گردید. برای تحلیل یافته ها از روش تحلیل مسیر و برنامه ایموس استفاده گردید. یافته ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد که سبکهای یادگیری و سبک تفکر با میانجیگری خودکارآمدی بر اضطراب آزمون نقش پیش بینی کنندگی دارد. نتیجه گیری: به نظر می رسد الگوی ارائه شده دارای برازش مطلوب بوده و هردوی سبک های یادگیری و سبک نفکر بر اضطراب امتحان با میانجیگیری اضطراب آزمون نقش تعیین کننده ای دارند. تازه های تحقیق داود تقوایی: Google Scholar, Pubmed
رابطه ساختاری تصمیم های اساسی مشارکت والدین و اشکال مشارکت آن ها
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ابعاد مشارکت والدین در تحصیل فرزندان یکی از متغیر هایی است که میتوان تاثیر عمده ای بر آموزش و تربیت دانش آموزان داشته باشد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ساختاری تصمیم های اساسی مشارکت والدین و اشکال مشارکت آن ها بود. روش پژوهش: طرح مطالعه همبستگی-توصیفی بود. جامعه آماری دانش آموزان شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بود. شرکت کنندگان ۳۸۴ دانش آموز بودند که به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. پرسشنامه های مشارکت والدین (هوور-دمپسی و سندلر، 2001)، توسط شرکت کنندگان تکمیل شدند و داده ها با مدل معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که ساخت نقش والدینی و خودکارامدی نشانگرهای بسنده ای از سازه باورهای انگیزشی والدین هستند. سازه باور های انگیزشی والدین بر اشکال مشارکت والدین اثر ساختاری مثبت داشت. سازه درک والدین از دعوت دیگران برای مشارکت دارای سه نشانگر بسنده است که به طور معنادار بر روی این سازه بار شده اند. این سازه بر مشارکت والدین با دو نشانگر مشارکت مبتنی بر مدرسه و خانه اثر ساختاری معنادار داشت. سازه ادراک والدین از بافت زندگی دارای دو نشانگر ادراک از زمان و انرژی خود، و ادراک از مهارت و دانش خود است. این سازه بر اشکال مشارکت والدین در تحصیل فرزندان اثر ساختاری مثبت و معناداری داشت. نتیجه گیری: مدل هوور – دمپسی و سندلر می تواند مبنای مناسبی برای مشارکت والدین فراهم آورد. پیشایندهای این مدل در زمینه افزایش مشارکت والدین باید مورد توجه مدیران مدارس و تصمیم گیران آموزش و پرورش قرار گیرد.
رابطه سبک های فرزند پروری و سازگاری اجتماعی والدین دارای فرزند با اختلالات یادگیری: نقش میانجی تنظیم هیجانی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مهارت های زندگی ازجمله سازگاری اجتماعی در زندگی نقش اساسی دارند که توجه به سبک های فرزند پروری می تواند در سازگاری اجتماعی نقش داشته باشد. بر همین اساس، هدف این پژوهش بررسی رابطه سبک های فرزند پروری و سازگاری اجتماعی والدین دارای فرزند دچار ناتوانی یادگیری با نقش میانجی تنظیم هیجان بود. روش پژوهش: روش تحقیق حاضر ازنظر هدف کاربردی و از نظر اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران 30 تا 55 سال دارای فرزندان دارای اختلال یادگیری در مدارس ابتدایی شهر قم تشکیل می دهند که تعداد 260 نفر به مراکز اختلالات یادگیری مراجعه کرده اند که 150 نفر به عنوان حجم نمونه با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های اختلال یادگیری غلامی و دلاوری (1400)، شیوه های فرزندپروری بومریند (1973)، مقیاس سازگاری اجتماعی ویزمن و پیکل (1978) و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی (2001) بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از از اماره های توصیفی و و استنباطی (معادلات ساختاری و تحلیل مسیر) استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که بین سبک های فرزند پروری و تنظیم هیجانی با سازگاری اجتماعی والدین رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که نقش واسطه ای تنظیم هیجانی در رابطه بین سبک های فرزند پروری و سازگاری اجتماعی والدین که برابر با 438/ در تحقیق است، یک مقدار مثبت و در سطح اطمینان 95 درصد معنادار است. همچنین مقدار ضریب مسیر تنظیم هیجانی بر سازگاری اجتماعی والدین برابر با 654/0 است که مقدار مثبتی است. آماره t این رابطه برابر با 513/10 است که در سطح اطمینان 95 درصد معنی دار گزارش شده است. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که بین ابعاد سبک های فرزند پروری و سازگاری اجتماعی والدین با میانجیگری تنظیم هیجانی رابطه معناداری وجود دارد. با توجه به مقدار به دست آمده از آماره VAF نقش متغیر میانجی که برابر با 0.554 بود، میانجیگری جزئی انجام شده است.
تدوین مدل عملکرد تحصیلی براساس مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی، فراشناخت و ذهن آگاهی با میانجیگری حرمت خود وخودتنظیمی در نوجوانان
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: عملکرد تحصیلی یکی از متغیرهای مهم در کسب موفقیت شغلی و مقبولیت اجتماعی در هر جامعه ای محسوب می شود، به نحوی که گاهی عملکرد تحصیلی را معادل موفقیت تحصیلی می دانند. هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل عملکرد تحصیلی براساس مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی، فراشناخت و ذهن اگاهی با میانجی گری حرمت خود و خودتنظیمی در نوجوانان بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان مقطع دوم متوسطه شهر تهران درسال تحصیلی 1398 -1399 بود که 517 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده مورد نیاز برای این پژوهش از پرسشنامه ذهن آگاهی فرایبورگ (2001)، پرسشنامه عملکرد تحصیلی درتاج (1383)، پرسشنامه حرمت خود کوپراسمیت (1967)، پرسشنامه فراشناخت ولز (2004)، پرسشنامه مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی تیرگر(1397) و پرسشنامه خودتنظیمی میلر و براون (1992) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مسیرهای مستقیم فراشناخت، ذهن آگاهی و مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی با عملکرد تحصیلی معنی داراست (01/0P<) و اثر غیر مستقیم فراشناخت، مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی و ذهن آگاهی با میانجی گری حرمت خود معنی داراست (20/0 P=) و نقش واسطه ای خود را به خوبی نشان داد، در حالی که اگرچه خ ودتنظیمی ب ر عملکرد تحصیلی ت اثیر مستقیم می گذارد، اما به عنوان متغیر میانجی به صورت غیر مستقیم نمی تواند بر عملکرد تحصیلی اثر بگذارد. نتیجه گیری: می توان گفت که مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی و فراشناخت و ذهن آگاهی در کنار سایر عوامل از جمله حرمت خود و خودتنظیمی نقش کلیدی در عملکرد تحصیلی ایفا می کنند، که به نظر می رسد نقش حرمت خود از اهمیت بیشتری برخوردار است. از این رو جهت افزایش عملکرد تحصیلی لزوم توجه به این عوامل در بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان ضروری است.
پیش بینی گرایش به فضای مجازی و اینترنت بر اساس جو عاطفی خانواده، راهبردهای حل مسئله و پیوند والدینی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه در عصر حاضر که عصر تکنولوژی نام گرفته است، فضای سایبری که عمده ترین آن شبکه های اینترنتی می باشد در هر خانه و خانواده ای جایگاه خاصی پیدا کرده است به گونه ای که استفاده از این تکنولوژی امری اجتناب ناپذیر گردیده است. اینترنت و به تبع آن گرایش به اینترنت و فضای مجازی از متغیرهای شایع درجهان است که می تواند تبعات فراوانی برای جوانان در پی داشته باشد.. پژوهش فوق با هدف پیش بینی گرایش به فضای مجازی و اینترنت بر اساس جو عاطفی خانواده، راهبردهای حل مسئله و پیوند والدینی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم انجام گرفته است. طرح پژوهش از مقوله ی توصیفی از نوع همبستگی و جامعه ی آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر شیراز می باشد که در سال 1402 در مدارس این شهر به تحصیل اشتغال داشتند. جهت انجام پژوهش نمونه ای شامل 380 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم این شهر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از میان مدارس مقطع متوسطه این شهر انتخاب شدند. این تعداد بر اساس جدول مورگان تعیین شد.. ابزار اندازه گیری پژوهش شامل پرسشنامه پرسشنامه گرایش به فضای مجازی و اینترنت یانگ و همکاران (1996)، پیوند خانوادگی پارکر و همکاران (PBI)، پرسشنامه حل مسئله هپنر PSI و مقیاس جو عاطفی خانواده (AFC) می شد. داده های حاصل با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون همزمان چندگانه ورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که ابعاد جو عاطفی خانواده در کل نزدیک به 36 درصد از واریانس نمرات اعتیاد به اینترنت را تبیین می کند. همچنین ابعاد محبت، نوازش کردن، تشویق و اعتماد به صورت منفی و معناداری قادر به پیش بینی اعتیاد به اینترنت شرکت کنندگان میباشد. راهبردهای حل مساله در کل نزدیک به 19 درصد از واریانس نمرات اعتیاد به اینترنت را تبیین می کند. همچنین سبک اعتماد به حل مسایل به صورت منفی و معناداری قادر به پیش بینی اعتیاد به اینترنت شرکت کنندگان میباشد. اما سبک گرایش اجتنابی به صورت مثبت و معناداری قادر به پیش بینی اعتیاد به اینترنت شرکت کنندگان میباشد و پیوندوالدینی در کل نزدیک به 16 درصد از واریانس نمرات اعتیاد به اینترنت را تبیین می کند. همچنین بعد مراقبت به صورت منفی و معناداری قادر به پیش بینی اعتیاد به اینترنت شرکت کنندگان میباشد. اما حمایت افراطی به صورت مثبت و معناداری قادر به پیش بینی اعتیاد به اینترنت شرکت کنندگان میباشد. جو عاطفی خانواده، راهبردهای حل مسئله و پیوند والدینی دانش آموزان نقش مهمی در کاهش اعتیاد به اینترنت دانش آموزان ایفا میکند. لذا پرداختن به عوامل خانوادگی مانند جو عاطفی خانواده و پیوند والدینی در کاهش اختلالات اججتماعی و روانی اهمیت خاصی دارد.
بررسی اثربخشی بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ زمستان (اسفند) ۱۴۰۲ شماره ۱۳۲
۲۴۶۶-۲۴۵۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: خودکارآمدی والدین به عنوان عاملی مهم در کاهش اختلالات تربیتی و شخصیتی کودکان تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد که از جمله آن ها سبک های فرزند پروری است. تاکنون مطالعه ای پیرامون تأثیر آموزش فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدین انجام نشده است. هدف: هدف این مطالعه بررسی اثربخشی بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدگری است. روش: پژوهش پیشِ رو بر اساس نوع داده ترکیبی کمّی و کیفی، از حیث زمان آینده نگر و بر اساس هدف در رسته پژوهش های آمیخته اکتشافی بود. ابتدا بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری، تدوین و پس از تأیید روایی و اعتبار نزد کارشناسان، به منظور بررسی اثربخشی آن برخودکارآمدی والدگری، 40 نفر از والدین کودکان دارای فرزند 7 تا 11 سال شهرستان دماوند به روش نمونه گیری هدفمند و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند و مقیاس خودکارآمدی والدگری (دومکا، 1996) را در مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. یافته ها: نتایج بررسی کمی پرسشنامه با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری توسط نرم افزار SPSS نشان می دهد که مقدار F (01/0 P<،21/14 =1F) برای اثر متغیر مستقل (گروه) بر نمره خودکارآمدی والدگری به لحاظ آماری معنادار بوده و خودکارآمدی والدگری مادرانی که تحت مداخله بسته تدوین شده آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری قرار گرفته اند از والدین گروه گواه بیشتر است و اندازه اثر آن 33 درصد می باشد. نتیجه گیری: همسو با پژوهش های گذشته، مشخص شد که استفاده از خودتعیین گری در امر فرزندپروری، خودکارآمدی والدین را در عرصه تربیت صحیح فرزندان ارتقاء می دهد و می توان پرسشنامه خودکارآمدی دومکا را در بررسی خانواده ها مورد استفاده قرار داد
الگوی ساختاری ترومای دوران کودکی با رفتار خودجرحی غیرخودکشی نوجوانان با ویژگی های شخصیت مرزی بر اساس نقش میانجی گر تحمل پریشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ زمستان (دی) ۱۴۰۲ شماره ۱۳۰
۱۹۷۰-۱۹۴۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: عوامل مرتبط با خودجرحی غیرخودکشی نوجوانان به طور گسترده مورد تحقیق قرار گرفته است. با این حال، مکانیسم اساسی رابطه بین ترومای دوران کودکی و خودجرحی غیر خودکشی محدود است. هدف: این پژوهش با هدف روابط ساختاری الگوی ساختاری ترومای دوران کودکی با رفتار خودجرحی غیرخودکشی نوجوانان با ویژگی های شخصیت مرزی بر اساس نقش میانجی گر تحمل پریشانی انجام شد. روش:. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل دادند. در این مطالعه از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 316 دانش آموز از بین 1325 دانش آموز با ویژگی های شخصیت مرزی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه رفتار خودجرحی غیرخودکشی (کلونسکی و گلن، 2009)، ترومای دوران کودکی (برنستاین و همکاران، 2003) و تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) گردآوری شد. داده ها با روش های آماری همبستگی پیرسون، مدل یابی ساختاری با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS و AMOS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها حاکی از برازش مناسب الگوی پیشنهادی با داده هاست. نتایج مدل یابی معادله ساختاری نشان داد که 10 درصد از تغییرات مربوط به تحمل پریشانی توسط ترومای دوران کودکی تببین می شود. همچنین 60 درصد از واریانس مربوط به خودجرحی غیرخودکشی گرا نوجوانان توسط ترومای دوران کودکی و تحمل پریشانی تببین می شود. نتیجه گیری: در همین حال، مداخله در ترومای دوران کودکی و افزایش مهارت های تحمل پریشانی ممکن است به طور مؤثری از بروز خودجرحی غیرخودکشی گرا در نوجوانان پیشگیری کند.
مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجان بر جهت گیری هدف دانش آموزان پسر با عملکرد تحصیلی پایین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ زمستان (بهمن) ۱۴۰۲ شماره ۱۳۱
۲۲۸۴-۲۲۶۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: جهت گیری هدف از مؤلفه های موردنیاز دانش آموزان برای رسیدن به موفقیت تحصیلی است. با توجه به اهمیت عملکرد تحصیلی در دوران نوجوانی، یکی از مهم ترین متغیرها در این خصوص، جهت گیری هدف است. با تکیه بر مباحث سبب شناسی عملکرد تحصیلی پایین دانش آموزان، مداخله های متعددی برای اثربخشی بر جهت گیری هدف در دانش آموزان وجود دارد؛ بااین حال، مطالعه ای به بررسی مقایسه ای تأثیر راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجانی بر جهت گیری هدف نپرداخته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجان بر جهت گیری هدف دانش آموزان پسردارای عملکرد تحصیلی پایین دوره دوم متوسطه انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان پسر با عملکرد پایین تحصیلی دوره دوم متوسطه شهر تبریز در سال 1401-1400 تشکیل می داد. برای انتخاب نمونه ی تحقیق، تعداد 15 نفر برای هر گروه به شکل نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به شکل گمارش تصادفی در سه گروه آزمایش و یک گروه کنترل (60 نفر) قرار داده شدند. ابزارهای مورداستفاده پژوهش پرسشنامه تجدیدنظرشده جهت گیری هدف به همراه پروتکل اجرایی مداخلات راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجان بود. یافته ها: بر اساس نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره، تأثیر هر سه مداخله راهبردهای شناختی، راهبردهای فراشناختی و نظم جویی هیجان بر تمام زیرمقیاس های جهت گیری هدف تأیید شد (05/0 >p). بررسی مقادیر اندازه اثر نشان داد که مداخله ها بیشترین تأثیر را بر مؤلفه هدف تسلط مدار اجتنابی با اندازه اثر 789/0 و بعد از آن بر مؤلفه هدف تسلط مدار گرایشی با اندازه اثر 763/0 داشتند. نتیجه گیری: مقایسه مداخله ها نشان داد که اثربخشی مداخله راهبردهای فراشناختی بر جهت گیری هدف به طور معنی داری بیشتر از دو مداخله راهبردهای شناختی و نظم جویی هیجان بود (05/0 >p). در کل، چنین استنباط می شود که مداخلات آموزش مدار راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجان پتانسیل اثربخشی در جهت ارتقای سطح کلی جهت گیری هدف را دارد و متخصصان آموزشی و درمانی می توانند جهت ارتقای سطح عملکرد تحصیلی دانش آموزان، از این مداخلات استفاده نمایند.