نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۱٬۸۸۰ مورد.
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۳)
۱۴۰-۱۲۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه استفاده آسیب زا از ابزار دیجیتال در کودکان انجام شد. این پژوهش کاربردی و از لحاظ روش همبستگی است. جامعه آماری کلیه کودکان 4 تا 7 ساله استان خراسان شمالی بودند که در سال 1401 جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند. در این پژوهش تعداد 254 نفر در مطالعه اول و 220 نفر در مطالعه دوم به صورت در دسترس انتخاب شدند. این افراد در 2 مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند. در مطالعه اول فقط فرم پرسشنامه محقق ساخته و در مطالعه دوم علاوه بر آن دو پرسشنامه مهارت اجتماعی ماتسون(MESSY) (1983) و رابطه والد-فرزند (CPRS، 1994) هم به والدین داده شد. برای بررسی روایی محتوا فرم بین ۵ نفر از اساتید و اعضای هیئت علمی روانشناسی توزیع شد و cvi برای پرسشنامه محاسبه شد. تحلیل عاملی اکتشافی منجر به استخراج دو عامل زیربنایی «اختلال اجتماعی»و «کنترل مختل» شد. مدل دو عاملی 65/54 درصد از واریانس کل را تبیین کرد. شاخص های مدل تحلیل عامل تاییدی نشان داد مدل دو عاملی از برازش مطلوبی برخوردار است. نتایج نشان داد آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه 85/0 است که حاکی از همسانی درونی مطلوب پرسشنامه است. ضریب همبستگی پیرسون بین نمره کل این پرسشنامه با دو مقیاس مهارت اجتماعی و رابطه والد-کودک به ترتیب 59/0- و 47/0- است که نشان می دهد این پرسشنامه از روایی ملاکی مناسبی برخوردار است. در مجموع پرسشنامه استفاده آسیبزا از ابزار دیجیتال از ویژگی های روانسنجی مطلوبی در جامعه ایرانی برخوردار است.
رابطه تنظیم هیجانی والدین و مهارت اجتماعی فرزندان با توجه به نقش واسطه ای شیوه برخورد والدین با هیجان های منفی فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۸۴)
۱۸۴-۱۷۵
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین نقش واسطه ای شیوه برخورد والدین با هیجان های منفی فرزندان در رابطه بین تنظیم هیجانی در تبیین مهارت اجتماعی فرزندان بود. پژوهش از نوع توصیفی –همبستگی بود. جامعه آماری والدین دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر یزد در سال تحصیلی 1400-1401 بوند. حجم نمونه 300 نفر و با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند که 286 نفر پرسشنامه ها را تکمیل کردند. ابزار پژوهش پرسشنامه های مهارت های اجتماعی (SSRS) گرشام و الیوت، (1990)، مشکلات در نظم بخشی هیجانی (DERS) گراتز و روئمر (2004) و شیوه های برخورد با هیجانات منفی کودکان (CCNES) (فابز و همکاران، 1990) بودند. جهت تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری و نرم افزار PLS-SEM3 استفاده شد. یافته ها نشان داد تنظیم هیجان، رابطه مستقیم و مثبت با مهارت اجتماعی فرزندان (39/0= β، 001/0= p ) ارد. تنظیم هیجانی رابطه مستقیم و مثبت با شیوه های غیر حمایتی (32/0= β، 4/0= p ) دارد. شیوه های حمایتی برخورد رابطه مستقیم و مثبت با مهارت اجتماعی (33/0= β، 001/0= p ) داشت، اما شیوه های غیر حمایتی رابطه مستقیم و منفی با مهارت اجتماعی فرزندان (19/0-= β، 01/0= p ) داشت. تنظیم هیجان به طور غیر مستقیم و منفی، باواسطه ای شیوه های غیر حمایتی برخورد (07/0-= β، 03/0= p ) با مهارت اجتماعی فرزندان رابطه داشت. مدل از برازش مطلوبی برخوردار است. نتایج پژوهش حاضر نشان داد مهارت اجتماعی فرزندان تحت تأثیر تنظیم هیجانی و همچنین شیوه های برخورد والدین با هیجان های منفی فرزندان قرار دارد.
مدل ساختاری رضایت زناشویی بر اساس راهبردهای تنظیم هیجان با نقش میانجی گری ویژگی های شخصیتی در زنان مبتلا به سندروم پیش از قاعدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ تیر ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۸۵)
۱۲۶-۱۱۷
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل ساختاری رضایت زناشویی بر اساس راهبردهای تنظیم هیجان با نقش میانجی گری ویژگی های شخصیتی در زنان مبتلا به سندروم پیش از قاعدگی بود. پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان مراجعه کننده به کلینیک های روانشناسی، مراکز بهداشت و متخصصین زنان و زایمان با تشخیص ابتلا به سندروم پیش از قاعدگی غرب تهران در سال 1400 بود. تعداد 410 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های رضایت زناشویی (ENRICH) انریچ (1989)، راهبردهای تنظیم هیجانی (CERQ-P) گارنفسکی و همکاران (2002) و ویژگی های شخصیتی (NEO-FFI) کاستا و مک کری (1992) را تکمیل کردند. نتایج نشان داد ضریب مسیر کل بین راهبردهای انطباقی تنظیم هیجان و رضایت زناشویی (001/0>p) مثبت و ضریب مسیر کل بین راهبردهای غیر انطباقی و رضایت زناشویی (05/0>p) منفی و معنی دار بود. همچنین ضریب مسیر غیر مستقیم بین راهبردهای غیر انطباقی با رضایت زناشویی تنها از طریق روان رنجورخویی (01/0>p) معنادار بود و ضریب مسیر غیر مستقیم بین راهبردهای انطباقی تنظیم هیجانی با رضایت زناشویی از طریق وظیفه شناسی (01/0>p)، برونگرایی (01/0>p) و روان رنجورخویی (01/0>p) معنادار بود. بنابراین می توان گفت مدل رضایت زناشویی زنان دارای سندروم پیش از قاعدگی بر اساس راهبردهای تنظیم هیجانی و ویژگی های شخصیتی از برازش مطلوبی برخوردار است و استفاده از این مدل می تواند در جهت آگاهی از سندروم پیش از قاعدگی به متحصصان کمک کننده باشد.
پیش بینی شکوفایی در دانشجویان بر اساس هوش اخلاقی، خردمندی، تفکر نقاد با توجه به نقش میانجی امید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۸۶)
۱۳۸-۱۲۹
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش پیش بینی شکوفایی دانشجویان بر اساس هوش اخلاقی، خردمندی و تفکر نقاد، با توجه به نقش میانجی امید بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی ایران در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 740 نفر بود که از بین آن ها تعداد 384 نفر نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های شکوفایی (FQ) سلیمانی (1394)، هوش اخلاقی (MIQ) لینک و کیل (2007)، خردمندی (WQ) وبستر (2003)، تفکر نقاد (CTQ) فاسیون (1990) و امید (HQ) اسنایدر و همکاران (2000) استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد اثرات مستقیم هوش اخلاقی، خردمندی و تفکر نقاد بر شکوفایی معنادار بود (001/0>p). از سوی دیگر هوش اخلاقی، خردمندی و تفکر نقاد به طور غیرمستقیم به واسطه امید با شکوفایی رابطه داشتند (001/0>p). شاخص های نکویی برازش نیز حاکی از برازش مناسب مدل بود. بر اساس یافته های این پژوهش نتیجه گیری می شود هوش اخلاقی، خردمندی و تفکر نقاد با میانجی امید می تواند مدل شکوفایی را تبیین کند.
اثربخشی بازی درمانی خانواده محور بر رابطه والدین و فرزندان با اختلال کاستی توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی بازی درمانی خانواده محور، بر بهبود رابطه والدین و کودکان با اختلال کاستی توجه (ADD) بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماهه بود. مطالعه در تابستان سال ۱۴۰۱ صورت گرفت. جامعه پژوهش، تمامی کودکان با اختلال کاستی توجه ۵ تا ۱۰ سال شهر تهران بود و نمونه گیری به شکل هدفمند انجام شد. تعداد ۲۴ زوج مادر و کودک به صورت تصادفی در دوگروه آزمایشی (N=12) و گواه (N=12) قرار گرفتند و برنامه بازی درمانی خانواده محور به مدت ۱۰ جلسه دوساعته هفتگی، برای گروه آزمایش اجرا شد. جهت بررسی رابطه والد- کودک، قبل و بعد از مداخله، از تست رابطه کودک- والد پیانتا (۱۹۹۷) (CPRS)، استفاده شد. داده ها نیز با استفاده از تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که در مقایسه با گروه گواه، بازی درمانی خانواده محور موجب کاهش معنادار خرده مقیاس وابستگی و تعارض و افزایش خرده مقیاس نزدیکی شده است (05/0 > P). با توجه به یافته های پژوهش به نظر می رسد که بازی درمانی خانواده محور موجب بهبود رابطه والدین و کودکان با اختلال کاستی توجه، از نظر وابستگی، نزدیکی و تعارض در روابط می گردد.
عملکرد خانواده بر اساس جهت گیری مذهبی با میانجیگری بخشودگی در مردان و زنان شاغل شهر همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۸۶)
۱۰۸-۹۷
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی عملکرد خانواده بر اساس جهت گیری مذهبی با میانجیگری بخشودگی در مردان وزنان شاغل شهر همدان بود. پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متأهل شاغل سازمان های دولتی در شهر همدان در سال 1401-1400 بودند. برای برآورد حجم نمونه از فرمول تاباچینگ و همکاران (2007) استفاده شد، لذا حجم نمونه در این پژوهش به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس (شیوه آنلاین) 335 نفر زن و مرد شاغل بودند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه عملکرد خانواده(FAD) اپستاین، بالدوین و بیشاب (1983)، مقیاس جهت گیری مذهبی (ROS) آذربایجانی (1382) و مقیاس بخشودگی بین فردی (IFS) پولارد و همکاران (1998) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که اثر مستقیم مولفه های جهت گیری مذهبی(514/0- =β) و بخشودگی(170/0- =β) بر عملکرد خانواده معنادار و جهت گیری مذهبی با میانجی گری بخشودگی بر عملکرد خانواده نیز در سطح 001/0معنادار بود که بیانگر برازش مدل است. در نتیجه جهت گیری با توجه به نقش بخشودگی می تواند تبیین کننده عملکرد خانواده باشد.
مقایسه دشواری تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در دانشجویان با علائم افسردگی و غیر افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه دشواری تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در دانشجویان با علائم افسرده و غیرافسرده انجام شد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی-مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش دانشجویان دانشگاه لرستان در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که تعداد 384 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم (BDI-II) بک و همکاران (1996)، مقیاس دشواری تنظیم هیجان (DERS) گرتز و رومر (2004) و پرسشنامه تحمل پریشانی (DTS) سیمونز و گاهر (2008) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره و تحلیل واریانس یک طرفه انجام شد. نتایج تحلیل واریانس نشان داد بین دو گروه دانشجویان با علائم افسرده و غیرافسرده در تمام مولفه های دشواری تنظیم هیجان (عدم پذیرش هیجان های منفی، دشواری در انجام رفتارهای هدفمند، دشواری در مهار رفتارهای تکانشی، دستیابی محدود به راهبردهای اثربخش تنظیم هیجان، فقدان آگاهی هیجانی و فقدان شفافیت هیجانی) و تحمل پریشانی (تحمل، ارزیابی، جذب و تنظیم) تفاوت معنادار وجود دارد (01/0>P). بر اساس یافته های این پژوهش، توانمندی دانشجویان در تحمل پریشانی و راهبردهای تنظیم هیجان می تواند با کاهش افسردگی در آنها همراه باشد.
نقش رفتارهای خودشکن تحصیلی، اضطراب امتحان و مهارت های حل مساله اجتماعی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ آذر ۱۴۰۲ شماره ۹ (پیاپی ۹۰)
۱۹۸-۱۸۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش رفتارهای خودشکن تحصیلی، اضطراب امتحان و مهارت های حل مساله اجتماعی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه انجام شد. روش پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از حیث ماهیت داده ها توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود که از بین آنها تعداد 270 نفر (144 نفر دختر، 116 نفر پسر) با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به مقیاس های شناخت و رفتار خودشکن (SDBC، کانینگهام، 2007) اضطراب امتحان (FTA، فریدمن و بنداز-جاکوب، ١٩٩٧) پرسشنامه تجدید نظر شده حل مسئله اجتماعی (SPSI-R) (دی زوریلا و نزو ،۱۹۸۲) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که روابط مستقیم و معناداری بین مهارت های حل مساله اجتماعی با پیشرفت تحصیلی و روابط معکوس و معناداری بین اهمال کاری تحصیلی، خودناتوان سازی تحصیلی از مولفه های رفتارهای خودشکن تحصیلی و تحقیر اجتماعی، خطای شناختی و تنیدگی از مولفه های اضطراب امتحان با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان وجود دارد(01/0P<). نتایج پژوهش همچنین نشان داد که ترکیب متغیرهای پژوهش به طور معنی داری پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را پیش بینی و 51 درصد از واریانس آن را تبیین می کنند (51/0R2= ) (01/0P<). بر این اساس، به نظر می رسد مهارت های اجتماعی حل مساله، رفتارهای خودشکن تحصیلی و اضطراب امتحان نقش مهمی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارد.
مدل یابی رفتار تدریس خلاقانه بر مبنای توانمندسازی روان شناختی با میانجی گری خودکارآمدی خلاق در معلمان مدارس کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ شماره ۱۱ (پیاپی ۹۲)
۱۹۲-۱۸۱
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مدل یابی رفتار تدریس خلاقانه بر مبنای توانمندسازی روان شناختی با میانجی گری خودکارآمدی خلاق در معلمان مدارس کم توان ذهنی بود. این پژوهش توصیفی- همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی معلمان شاغل در مقطع ابتدایی، متوسطه اول و دوم مدارس کم توان ذهنی استان قم در سال تحصیلی در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 674 نفر بود. حجم نمونه آماری برابر 203 نفر تعیین شد که به روش نمونه گیری در دسترس به شیوه آنلاین انجام شد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسش نامه تدریس خلاق (CTQ، محبی امین و همکاران، 1392)، توانمندسازی روان شناختی (PEQ، اسپریتزر و میشرا، 1995) و خودکارآمدی خلاق (CSEQ، بیگیتو، 2006) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد که مدل از برازش خوبی برخوردار بوده و توانمندسازی روان شناختی و خودکارآمدی خلاق بر رفتار تدریس خلاقانه اثر مستقیم و معنادار داشتند (01/0>P). همچنین توانمندسازی روان شناختی با میانجی گری خودکارآمدی خلاق بر رفتار تدریس خلاقانه معلمان اثر غیرمستقیم و معناداری داشت (01/0>P). نتایج پژوهش حاکی از اهمیت نقش توانمندسازی روان شناختی و خودکارآمدی خلاق در ارتقای تدریس خلاق معلمان بوده و توصیه می شود کارگاه های آموزشی در این زمینه برگزار گردد.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری و مواجهه از طریق واقعیت مجازی بر تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ آبان ۱۴۰۲ شماره ۸ (پیاپی ۸۹)
۱۲۸-۱۱۷
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری و درمان مواجهه از طریق واقعیت مجازی بر تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم متوسطه که در سال تحصیلی 1402-1401 در مدارس شهر قائمشهر مشغول به تحصیل بودند؛ 51 دانش آموز با روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هرگروه 17نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش اول و دوم هر یک به ترتیب طی 12 و 8 جلسه 60 دقیقه ای تحت مداخله شناختی-رفتاری و مواجه از طریق واقعیت مجازی قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه ی تنظیم شناختی هیجان (CERQ، گارنفسکی و کرایج، 2006) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد. یافته ها نشان داد که هر دو مداخله ی درمان شناختی-رفتاری و مواجهه از طریق واقعیت مجازی در مقایسه با گروه گواه به طور معنی داری باعث افزایش تنظیم هیجان سازش یافته و کاهش تنظیم هیجان سازش نایافته می شوند (01/0P<)؛ و تأثیر هر دو روش مداخله تا مرحله پیگیری یک ماهه حفظ شد. همچنین درمان شناختی-رفتاری در مقایسه با درمان مواجهه از طریق واقعیت مجازی دارای اثربخشی بیشتری است (01/0<P). نتایج پژوهش بیانگر اولویت استفاده از درمان شناختی-رفتاری در مقایسه با درمان مواجهه از طریق واقعیت مجازی برای بهبود تنظیم شناختی هیجان توسط درمانگران حوزه کودک و نوجوان بود.
پیش بینی قلدری سایبری براساس تکانشگری، بی تفاوتی اخلاقی و صفات تاریک شخصیت در نوجوانان دارای وابستگی به فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ تیر ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۸۵)
۱۹۶-۱۸۷
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش پیش بینی قلدری سایبری براساس تکانشگری، بی تفاوتی اخلاقی و صفات تاریک شخصیت در نوجوانان دارای وابستگی به فضای مجازی بود. روش پژوهش توصیفی_همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه ی شهر اردبیل در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. نمونه مورد مطالعه 112 نفر از دانش آموزان دارای وابستگی به فضای مجازی بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه های وابستگی به شبکه های مجازی مبتنی بر موبایلAMQBSN)، خواجه احمدی و همکاران، 1395)، تجربه قلدری–قربانی سایبری (CBVEQ، آنتیادو و همکاران، 2016)، بی تفاوتی اخلاقی (MDS، بندورا و همکاران، 1996)، پرسشنامه تکانشگری بارات (BIS-11، پاتون و همکاران، 1995) و صفات تاریک شخصیت (DTP، جانسون و وبستر، 2010) صورت گرفت. داده ها با روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد بین تکانشگری (01/0P<)، بی تفاوتی اخلاقی (01/0P<) و صفات تاریک شخصیت (ماکیاولگرایی، جامعه ستیزی و خودشیفتگی) (01/0P<) با قلدری سایبری همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین 35 درصد از قلدری سایبری نوجوانان دارای وابستگی به فضای مجازی از طریق تکانشگری، بی تفاوتی اخلاقی و صفات تاریک شخصیت تبیین می شود (05/0P<). نتایج به دست آمده نشان داد که تکانشگری، بی تفاوتی اخلاقی و صفات تاریک شخصیت نقش معناداری در پیش بینی قلدری سایبری در نوجوانان دارای وابستگی به فضای مجازی دارد.
نقش میانجی حمایت اجتماعی در رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و اعتیاد به اینستاگرام در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ شهریور ۱۴۰۲ شماره ۶ (پیاپی ۸۷)
۱۵۰-۱۴۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه تجارب آسیب زای دوران کودکی و اعتیاد به اینستاگرام با نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده در دانشجویان انجام شد. این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود که در جامعه آماری دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر در سال 1401 انجام شد. 270 نفر به روش در دسترس با بهره گیری از یک نظرسنجی آنلاین در این پژوهش مشارکت داشتند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه ترومای کودکی (CTQ، برنستاین و همکاران، ۲۰۰۳)، مقیاس اعتیاد به اینستاگرام (IAS، کرکابرون و گریفیث، 2018) و مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS، زیمت و همکاران، 1988) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده آزمون های مدل یابی معادلات ساختاری و بوت استرپ انجام شد. مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود و 53% از تغییرات اعتیاد به اینستاگرام تحت تاثیر تجارب آسیب زای دوران کودکی و حمایت اجتماعی ادراک شده بود. اثرات مستقیم تجارب آسیب زای کودکی بر حمایت اجتماعی، تجارب آسیب زای کودکی بر اعتیاد به اینستاگرام و حمایت اجتماعی بر اعتیاد به اینستاگرام معنادار بود؛ همچنین نقش میانجی حمایت اجتماعی در رابطه تجارب آسیب زای کودکی و اعتیاد به اینستاگرام معنادار بود (05/0>P). افرادی که در دوران کودکی تجارب آسیب زا تجربه می کنند، ممکن است به دلیل عدم دریافت حمایت اجتماعی کافی به فضای مجازی پناه ببرند تا نیازهای ارتباطی خود را برآورده کنند.
مقایسه اثربخشی درمان گروهی فراشناختی و فعال سازی رفتاری بر احساس گناه در زنان مبتلا به اختلال دیس تایمیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۸۴)
۱۵۲-۱۴۱
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان فعال سازی رفتاری بر احساس گناه در زنان مبتلا به اختلال دیس تایمیک بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان دارای اختلال دیس تایمی مراجعه کننده به کلینیک های روان شناسی مستقر در منطقه 8 شهر تهران در سال 1400 بود که تعداد 45 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار این پژوهش پرسشنامه احساس گناه کوگلر و جونز (1992) (CJGFQ) بود. برای گروه آزمایش اول درمان فراشناخت (ولز، 2009) و برای گروه آزمایش دوم درمان فعال سازی رفتاری (دیمیدجیان و همکاران، 2008) در 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای دوبار برگزار شد. داده ها با بهره گیری از تحلیل واریانس آمیخته تجزیه وتحلیل شدند. نتایج تحلیل واریانس نشان داد بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری احساس گناه و مؤلفه هایش تفاوت معناداری وجود دارد (05/0p>). نتایج نشان داد هردو مداخله در احساس گناه و مؤلفه هایش اثربخش بودند اما مداخله فعال سازی رفتار اثربخشی بیشتری را نشان می دهد و بین دو درمان تفاوت معنادار مشاهده شد (05/0p>). بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت که به دلیل تأثیر بیشتری که درمان فعال سازی رفتاری بر کاهش احساس گناه دارد می تواند به تنهایی و یا با درمان مکمل در کاهش احساس گناه ناشی از افسردگی در زنان مبتلا به اختلال دیس تایمیک مؤثر باشد.
عوامل تداوم بخش وسوسه، تحقق بخش لغزش و سرکوب کننده لغزش در زنان مصرف کننده مواد در شهر تهران: یک مطالعه نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وسوسه و لغزش از عوامل مهم دخیل در عود مصرف مواد است و زنان، تجارب وسوسه برانگیز بیش تری نسبت به مردان دارند. از این رو هدف این پژوهش، شناسایی عواملی بود که سبب تداوم وسوسه، تحقق و یا سرکوب لغزش در این گروه خاص می شوند. روش این پژوهش، روش کیفی و از نوع نظریه زمینه ای بود. شرکت کنندگان در پژوهش ، 40 نفر از زنان مصرف کننده مواد مراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد زنان بهبودگستران همگام در سال های 97 تا 98 بودند که با روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند و با این تعداد نمونه اشباع حاصل شد. ایزار پژوهش، مصاحبه ی نیمه ساختاریافته بود و داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی رویکرد استراوس و کوربین تحلیل شدند تم های اکتشافی پژوهش حاضر به شرح زیر است: 1- عوامل فردی و خانوادگی تداوم بخش وسوسه (متشکل از مقوله های عوامل شناختی خانوادگی و 4 گام عوامل شناختی فردی: 1. تردید، 2. کسب مجوز لغزش،3. توجیه مصرف مجدد، 4. مصرف مجازی. مقوله عوامل عاطفی- هیجانی و رفتاری فردی و خانوادگی تداوم بخش وسوسه. 2- عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی تحقق بخش لغزش، و 3- عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی سرکوب کننده لغزش. پژوهش حاضر نشان داد شناسایی عوامل دخیل در وسوسه و لغزش در درمان اعتیاد زنان ضروری است و به نظر می رسد به کارگیری این عوامل در درمان و آگاهی بخشی به زنان، احتمال پیشگیری از عود را امکان پذیرتر خواهد کرد.
مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان شناختی تحلیلی بر کاهش اضطراب بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر (IBS)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ شهریور ۱۴۰۲ شماره ۶ (پیاپی ۸۷)
۱۳۲-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان شناختی- تحلیلی بر کاهش اضطراب بر روی بیماران مبتلابه سندروم روده تحریک پذیر (IBS) بود. این پژوهش از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری 1 ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلابه سندروم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به بیمارستان شریعتی در بازه زمانی 1400- 1399 بود. نمونه آماری شامل 45 نفر از این بیماران بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. سپس به هر یک از گروه های آزمایشی و گواه ۱۵ نفر به طور تصادفی اختصاص داده شد. گروه اول 8 جلسه درمان فراشناختی و گروه دوم 16 جلسه درمان شناختی تحلیلی هر کدام هر کدام هفته ای یکبار دریافت کردند و گروه گواه در فهرست انتظار قرار گرفت. داده ها با استفاده از مقیاس اضطراب، استرس و افسردگی لوی بند و همکاران (1995) (DASS-21) جمع آوری شد. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه گیری مکرر) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد در پس آزمون در اضطراب بین دو مداخله درمان فراشناختی و درمان شناختی- تحلیلی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p)؛ از سوی دیگر بین درمان فراشناختی و درمان شناختی- تحلیلی با گروه کنترل تفاوت معنادار آماری گزارش شد (05/0>P). به عبارتی هر دو روش بر کاهش اضطراب اثر داشته اند و این دو مداخله تفاوت معناداری ازنظر اثربخشی بر این متغیر در بیماران مبتلابه سندروم روده تحریک پذیر مؤثر است؛ این نتایج در پیگیری هر دو مداخله نیز دیده شد (05/0>p). نتیجه گیری می شود هر دو درمان فراشناختی و درمان شناختی تحلیلی توانستند اضطراب را کاهش دهند؛ اما درمان شناختی تحلیلی در کاهش اضطراب موثرتر عمل کرد؛ ازاین رو این درمان می تواند در درمان بیماران مبتلابه سندروم روده تحریک پذیر به کار گرفته شود.
اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار بر بدتنظیمی هیجانی و خودشناسی انسجامی در نوجوانان بزهکار خود آسیب رسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ مهر ۱۴۰۲ شماره ۷ (پیاپی ۸۸)
۱۰۲-۹۳
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار بر بدتنظیمی هیجانی و خودشناسی انسجامی در نوجوانان خودآسیب رسان بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه نوجوانان پسر بزهکار دارای تجربه خودآسیب رسانی کانون اصلاح و تربیت شهر تهران در سال 1401 بود که از بین آنها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 36 نفر انتخاب شدند. این تعداد در بین گروه طرح واره درمانی مبتنی بر ذهنیت مدار و گروه گواه به طور تصادفی جایگزین شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه خودشناسی انسجامی قربانی و همکاران (۲۰۰۸، ISK) و بدتنظیمی هیجانی گراتز و همکاران (2004، DERS) جمع آوری شد. مداخله طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار در 20 جلسه 90 دقیقه و هفته ای یک بار برگزار شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون بدتنظیمی هیجانی (05/0>p، 89/9-=d) و پیش آزمون پیگیری بدتنظیمی هیجانی (05/0>p، 8/12-=d)، معنادار بود. همچنین تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون خودشناسی انسجامی (05/0>p، 63/8-=d) و پیش آزمون پیگیری خودشناسی و انسجام (05/0>p، 71/3-=d) نیز معنادار بوده است. نتیجه گیری می شود طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار بر بدتنظیمی هیجانی و خودشناسی انسجامی موثر و ماندگار است.
اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت بر روابط اجتماعی و درد عاطفی در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ تیر ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۸۵)
۱۴۸-۱۳۹
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت بر روابط اجتماعی و درد عاطفی در زنان مبتلا به سرطان پستان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متاهل مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به مرکز تخصصی انیسیتو کانسر ابوریحان، موسسه خیریه مهیار و بیمارستان شهدای شهر تهران درسال 1400 بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفری جایگذاری شدند. در این پژوهش گروه آزمایش هفته ای یکبار، مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت را طی 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند. داده ها با استفاده از مقیاس پرسشنامه ادراک درد (MGPQ، ملزاک، 1975) و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQOL-BREF، 2007) جمع آوری شد. نتایج تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر نشان داد در متغیر روابط اجتماعی تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون (05/0>p) و پیش آزمون پیگیری (05/0>p) و در متغیر درد عاطفی تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون (05/0<p) و پیش آزمون و پیگیری (05/0>p) معنادار گزارش شد. با توجه به یافته های پژوهش حاضر به نظر می رسد که باید به نقش مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت در بهبود روابط اجتماعی و کاهش درد عاطفی در زنان مبتلا به سرطان پستان توجه کرد.
اثربخشی تلفیق طرحواره درمانی با فن مواجهه و پیشگیری از پاسخ بر تحمل پریشانی و نشانگان وسواس زنان مبتلا به وسواس شستشو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی تلفیق طرحواره درمانی با فن مواجهه و پیشگیری از پاسخ بر تحمل پریشانی و نشانگان وسواس انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنانی که در بازه زمانی اول آبان 99 تا پایان بهمن 99 به کلینیک های مشاوره تحت نظارت سازمان نظام روانشناسی در شمال و مرکز شهر تهران مراجعه و توسط روانپزشک تشخیص قطعی اختلال وسواس شستشو دریافت کردند بود؛ که 30 نفر با روش نمونه گیری غیرتصادفی بصورت هدفمند بعنوان نمونه انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه 15نفری قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش طی 14جلسه بصورت انفرادی تحت مداخله قرار گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس تحمل پریشانی (DTS، سیمونز و گاهر، 2005) و مقیاس وسواس فکری-جبری ییل-براون (1989، YBOCS) بود. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد بین گروه آزمایش و گواه در پس آزمون و پیگیری تحمل پریشانی و نشانگان وسواس تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). بدین معنا که تلفیق طرحواره درمانی با فن مواجهه و پیشگیری از پاسخ موجب افزایش تحمل پریشانی و کاهش نشانگان وسواس شده؛ و میزان اثربخشی تا مرحله پیگیری دو ماهه نیز معنادار بوده است. براساس نتایج به دست آمده در پژوهش می توان گفت تلفیق طرحواره درمانی با فن مواجهه و پیشگیری از پاسخ بر افزایش تحمل پریشانی و کاهش نشانگان وسواس در زنان مبتلا به اختلال وسواس شستشو مؤثر بوده است.
نسخه فارسی مقیاس چند بعدی بهزیستی جوانان (MWYS)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ آبان ۱۴۰۲ شماره ۸ (پیاپی ۸۹)
۱۹۰-۱۸۱
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش ترجمه و اعتباریابی نسخه فارسی مقیاس چند بعدی بهزیستی جوانان (MWYS) در نمونه ای از نوجوانان ایرانی بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع ارزشیابی بود. نوجوانان 12 الی 18 سال شهر قم در سال ۱۴۰۱ جامعه آماری این پژوهش بودند. در این پژوهش 300 نفر به روش نمونه گیری در دسترس مشارکت داشتند. جهت محاسبه پایایی بازآزمایی، 50 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و MWYS را در فاصله دو هفته تکمیل کردند. در این پژوهش مقیاس چند بعدی بهزیستی جوانان (MWYS، گرین و همکاران، ۲۰۲۳)، مقیاس رضایت از زندگی (SWLS، دنیر و همکاران، 1985) و مقیاس استرس ادراک شده (PSS، کوهن و همکاران، 1983) اجرا شدند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Amos انجام شد. MWYS از پایایی بازآزمایی 77/0 و از همسانی درونی مطلوب به روش آلفای کرونباخ 73/0 برخوردار بود. همچنین نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که مدل اندازه گیری به صورت پنج عاملی پس از حذف سوالات 13، 14، 18، 30 و 33 از برازش مطلوب برخوردار بود (76/2= 2/df، 91/0=CFI، 04/0=RMSEA). نتایج نشان داد که MWYS از پایایی بازآزمایی و همسانی درونی خوبی در نوجوانان ایرانی برخوردار بود. همچنین روایی سازه MWYS به صورت 5 عاملی در نمونه ایرانی تایید شد. همچنین نتایج نشان داد که MWYS از روایی همگرا و واگرای مطلوب برخوردار است. با توجه به اینکه MWYS از روایی و پایایی مطلوبی در نوجوانان ایرانی برخوردار بود، پیشنهاد می شود که جهت سنجش بهزیستی در نوجوانان ایرانی از MWYS استفاده شود.
بررسی ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی مقیاس غربالگری ارزیابی خطر رفتار اجتماعی، تحصیلی و هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف اعتباریابی نسخه فارسی مقیاس غربالگری ارزیابی خطر رفتار اجتماعی، تحصیلی و هیجانی- فرم رتبه بندی (SAEBRS-TRS) انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع اعتباریابی بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان دختر پایه ششم مشغول به تحصیل شهر شیراز در سال تحصیلی 1401-1402 و معلمان این دانش آموزان بودند. حجم نمونه تعداد 233 نفر دانش آموز و 16 معلم بود که از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. داده ها با نرم افزار SPSS (نسخه 25) و AMOS (نسخه 24) تحلیل شدند. پایایی مقیاس کل و خرده مقیاس ها با استفاده از ضرایب آلفای کرونباخ (بین 75/0 تا 89/0) و تنصیف اسپیرمن-براون (بین 71/0 تا 80/0) مورد تأیید قرار گرفت. بررسی های مربوط به روایی محتوا، سازه، همگرا و واگرا مؤید روایی ابزار مذکور بود. یافته های حاصل از تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که این مقیاس دارای سه خرده مقیاس رفتار اجتماعی (5 گویه)، رفتار تحصیلی (6 گویه) و رفتار هیجانی (7 گویه) است و ساختار 18 گویه ای در دانش آموزان ایرانی برازش قابل قبولی با داده ها دارد و شاخص های نیکویی برازش را تایید می کنند و می توان به عنوان یک ابزار معتبر برای غربالگری دانش آموزان در معرض خطر مشکلات سلامت روانی مورد استفاده قرار گیرد.