فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۲۱ تا ۱٬۴۴۰ مورد از کل ۳۵٬۵۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: هیجانات و احساسات افرادی که در تعامل با یکدیگر هستند، منجر به شکل گیری مجموعه رفتارها و اعمالی خواهند شد که همگی بر دنیا تاثیر می گذارند. یکی از موضوعاتی که زندگی کاری کارکنان در سازمان ها را تحت تاثیر قرار می دهد، پدیده سرایت هیجانی می باشد. سرایت هیجانی به این موضوع اشاره دارد که هیجانات و احساسات افراد در محیط های کاری سازمانی به یکدیگر منتقل می شود و بر رفتار و عملکرد آن ها تاثیر می گذارد. لذا پژوهش حاضر با هدف شناخت و فهم پدیده سرایت هیجانی در سازمان های دولتی: تحلیل عوامل اثرگذار و پیامدها صورت پذیرفت. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از حیث روش گردآوری داده ها از نوع پیمایشی و اکتشافی است و دارای فلسفه پژوهشی قیاسی استقرایی می باشد. جامعه آماری پژوهش، خبرگان مشتمل بر مدیران ارشد و مدیران حوزه منابع انسانی سازمان های دولتی هستند که اعضای نمونه آن با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس اصل اشباع نظری انتخاب شده اند. ابزارگردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه است که روایی و پایایی ابزارها به ترتیب با استفاده از روایی محتوایی و پایایی درون کدگذار میان کدگذار برای مصاحبه و روایی محتوایی پایایی بازآزمون برای پرسشنامه مورد تحلیل قرار گرفت. در این پژوهش برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل محتوا و کدگذاری و در بخش کمی از روش نقشه شناختی فازی بهره گرفته شده است.یافته ها: یافته های بخش کیفی مشتمل بر شناسایی انواع عوامل موثر و پیامدهای پدیده سرایت هیجانی است و یافته های بخش کمی مرتبط با اولویت یابی این عوامل است.
مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد وجودنگر با درمان شفقت محور بر فاجعه پنداری و ادراک طردشدگی در زنان آسیب دیده از پیمان شکنی همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و شفقت محور بر فاجعه پنداری و ادراک طردشدگی زنان آسیب دیده از پیمان شکنی همسرشان انجام شد. روش تحقیق آزمایشی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری انجام شد. در این پژوهش، 51 زن که پیمان شکنی همسرخود را تجربه کرده بودند، به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه فاجعه پنداری و پرسشنامه ادراک طردشدگی استفاده شد. دو گروه، درمان پذیرش و تعهد وجودنگر و درمان شفقت محور را در 10 جلسه دریافت کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان دادند زنانی که تحت درمان پذیرش و تعهد وجودنگر و درمان شفقت محور قرار گرفتند، فاجعه پنداری و ادراک طردشدگی کمتری نسبت به گروه کنترل داشتند؛ اما بین دو گروه درمانی تفاوت معنی داری وجود نداشت. درمان پذیرش تعهد وجودنگر و درمان شفقت محور در کاهش فاجعه پنداری و ادراک طردشدگی در زنان آسیب دیده از پیمان شکنی همسرانشان اثربخشی خوبی دارند. براساس یافته ها، درمان پذیرش و تعهد وجودنگر و درمان شفقت محور، گزینه های مناسبی برای درمان زنانی هستند که پیمان شکنی همسر خود را تجربه کرده اند.
مقایسه اثربخشی بسته آموزشی مهارت های شادکامی با رویکرد اسلامی و شادکامی فوردایس بر شادکامی، رضایت از زندگی و کنترل خشم مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی بسته آموزشی مهارت های شادکامی بارویکرد اسلامی و بسته فوردایس بر شادکامی، رضایت از زندگی و کنترل خشم مادران انجام گرفت. روش پژوهش شامل دو بخش طراحی بسته و بخش کمی بود. در بخش اول، بسته آموزشی شادکامی با رویکرد اسلامی طراحی و روایی سنجی شد و در بخش کمی که از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه مقایسه و دوره پیگیری 2 ماهه بود، اثربخشی بسته ها بررسی و مقایسه شد. جامعه آماری پژوهش شامل مادران متأهل 20 تا 40 ساله شهر تهران بود. با روش نمونه گیری دردسترس 30 نفر براساس ملاک های ورود، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه مقایسه قرار گرفتند. مادران گروه آزمایش در 9 جلسه90 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های شادکامی با رویکرد اسلامی و مادران گروه مقایسه در 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های شادکامی فوردایس به صورت مجازی قرار گرفتند. برای گردآوری داده های پژوهش از پرسشنامه های شادکامی فوردایس، رضایت از زندگی و پرسشنامه خشم استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری انجام شد. یافته ها نشان داد بسته آموزش مهارت های شادکامی اسلامی (اقتباس شده از الگوی استخراجی فیاض و اخوت از مبانی اسلامی) در مقایسه با برنامه آموزش شادکامی فوردایس بر میزان شادکامی، رضایت از زندگی و کنترل خشم مادران اثربخش تر و کارآمدتر است.
رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده، خود شفقت ورزی و سرسختی روانی با کیفیت زندگی و عملکرد جنسی زنان یائسه: نقش میانجی گری نگرش به یائسگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
115 - 134
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یائسگی به عنوان یکی از مسائل مهم در بهداشت سلامت جنسی زنان است. بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط حمایت اجتماعی ادراک شده، خودشفقت ورزی و سرسختی روانی با عملکرد جنسی و کیفیت زندگی در زنان یائسه با میانجی گری نگرش به یائسگی بود.
روش: این پژوهش یک مطالعه توصیفی- همبستگی بر روی زنان یائسه شهر زنجان در سال 1401 بود. از بین آنها 293 نفر به شیوه در دسترس انتخاب شدند. پرسشنامه ها روایی و پایایی آنان مورد بررسی و تایید شد. از تحلیل مسیر برای تحلیل مدل استفاده شد.
یافته ها: نتایج اثر معنادار و مستقیم بین حمایت اجتماعی ادراک شده (p>0/05،β=0/19)، خودشفقت ورزی (p>0/05، β= 0/13)، سرسختی روانی (p>0/05،β=0/19 )، نگرش به یائسگی (p>0/05، β=0/13) با عملکرد جنسی، همچنین حمایت اجتماعی ادراک شده (p >0/05، β= 0/23)، خودشفقت ورزی (p >0/05، β= 0/19)، سرسختی روانی (p>0/05،β=0/23) و نگرش به یائسگی (p>0/05، β=0/20) با کیفیت زندگی نشان داد. برای تحلیل نقش میانجی از روش غیر مستقیم استفاده شد.
نتیجه گیری: میانجی گری نگرش به یائسگی در رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده، خود شفقت ورزی با کیفیت زندگی و عملکرد جنسی تایید شد. ولی میانجی گری نگرش به یائسگی در رابطه سرسختی روانی با کیفیت زندگی و عملکرد جنسی تایید نشد
ساخت و رواسازی فرم کوتاه پرسشنامه سلامت اجتماعی در ایران (SHQ16)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۴
257-278
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بر سلامت اجتماعی به عنوان یکی از ابعاد کلیدی سلامت، نقش مهمی در آسایش افراد و جامعه ایفاء می کند. تحقیق در این حوزه نیازمند داشتن ابزارهایی متناسب با جامعه ایرانی و دارای روایی و پایایی مناسب است. این پژوهش با هدف ساخت و رواسازی فرم کوتاه پرسشنامه سلامت اجتماعی انجام شده است. روش: این مطالعه از نوع تحلیل ثانویه بود که داده های آن بخشی از تحقیق کشوری در 31 استان بوده است. حجم نمونه 60853 نفر بود. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای چندمرحله ای بود که از هر استان 3 شهر انتخاب و طی چندمرحله متناسب با ترکیب سنی و جنسی پاسخگویان انتخاب شدند. مخزن اولیه گویه ها بر اساس مطالعات قبلی با 40 گویه طراحی و روایی محتوای آن توسط ده نفر از صاحبنظران مورد تأیید قرار گرفت و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS و با روش تحلیل عاملی اکتشافی (EFA) انجام شد. یافته ها: از مجموع گویه های اولیه بعد از انجام تحلیل عاملی اکتشافی، 16 گویه در مدل باقی ماندند که روی 4 عامل مسئولیت پذیری اجتماعی، اعتماد اجتماعی، مشارکت سیاسی و حمایت سازمانی بار شدند. این 4 عامل درمجموع 69.38 درصد از واریانس کل سازه را تبیین می کنند. همچنین همخوانی درونی سؤالات پرسشنامه با ضریب آلفای کرونباخ 0.88 نیز تأیید شد. بحث: حجم و تنوع پاسخگویان، مقیاس ملی، نتایج مطلوب روایی و پایایی، متناسب بودن با فرهنگ ایرانی و تعداد مناسب سؤالات پرسشنامه نسبت به پرسشنامه های قبلی، آن را به ابزار مناسبی برای سنجش سلامت اجتماعی در سطح فردی تبدیل کرده است.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نگرش های ناکارآمد، خودکارآمدی ترک و بهزیستی روان شناختی در افراد وابسته به مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۳
۲۰۴-۱۸۱
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی پذیرش و تعهد بر نگرش های ناکارآمد، خودکارآمدی ترک و بهزیستی روان شناختی افراد وابسته به مواد مخدر بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر خرم آباد در سال 1402 بود. از این بین، 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) وکنترل (15 نفر) قرارگرفتند. شرکت کنندگان هردو گروه پرسشنامه های نگرش های ناکارآمد، خودکارآمدی ترک و بهزیستی روان شناختی را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. درمان مبتنی پذیرش و تعهد در 8 جلسه 90 دقیقه ای با فراوانی دو جلسه در هفته بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دوگروه تفاوت معنی داری وجود داشت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، باعث کاهش نگرش های ناکارآمد و افزایش خودکارآمدی ترک و بهزیستی روانشناختی در افراد وابسته به مواد مخدر شد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر حاکی از اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود نگرش های ناکارآمد، خودکارآمدی ترک و بهزیستی روان شناختی افراد وابسته به مواد مخدر بود. بنابراین، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند در جهت کاهش وابستگی به مواد مخدر مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی برنامه آموزشی تحول کودک بر حل مشکلات خانواده و مشکلات رفتاری کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: خانواده، بستری تعیین کننده برای تحول سالم کودک است. آگاهی والدین از شیوه های صحیح فرزندپروری و به کار بستن آن ها به شکوفایی استعداد وکاهش مشکلات رفتاری کودکان و همچنین کاهش تعارض در روابط خانوادگی منجر خواهد شد. برخی نظریه پردازان مشکلات رفتاری را اختلال های ناتوان کننده، افراطی و نامطلوب در تعامل با والدین تعبیر کرد ه اند، روش های فرزند پروری ضعیف، روابط نامناسب والد-کودک مانند برخورهای خشن انضباطی و ناهماهنگ مرکز توجه آسیب شناسی است که باعث عدم شکوفایی توانمندی های کودکان می گردد. شواهد پژوهشی نشان می دهد اجرای برنامه های والدمحور بر سازش یافتگی، ایجاد دلبستگی و موفقیت کودکان در مواجهه با چالش ها تأثیر داشته است، اما پژوهش های اندکی در زمینه اجرای این برنامه ها در جامعه مورد مطالعه وجود دارد. هدف: مداخله آموزشی تحول کودک با این هدف بر روی والدین اجرا شد تا اثربخشی آن بر حل مشکلات خانواده و مشکلات رفتاری کودکان سنجیده شود. روش: مطالعه حاضر از نوع شبه آزمایشی است که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون استفاده شده است. در این پژوهش والدین کودکان ۷ تا ۱۲ سال در شهر تهران به صورت دردسترس برای شرکت در کارگاه آموزشی تحول کودک اعلام آمادگی نمودند. تمامی ۳۲ نفر والد شاغل با استفاده از پرسشنامه کودک آیبرگ (۱۹۹۰) و مقیاس حل مشکل خانواده (احمدی نوده، ۱۳۸۶) ارزیابی شدند. والدین گروه مداخله در پنج جلسه آموزش برنامه تحول کودک (شکوهی یکتا، اکبری و محمودی، ۱۳۹۴) شرکت کردند. برای تحلیل داده ها به منظور بررسی نمرات در پیش آزمون و پس آزمون از آزمون t گروه های همبسته استفاده گردید. یافته ها: یافته های به دست آمده نشان می دهد میانگین نمره حل مشکل خانواده در پیش آزمون و پس آزمون حاکی از افزایش ۱۱ نمره ای در پس آزمون است. مقدار t به دست آمده برابر ۵۶/۲ است که در سطح 0/05 <P معنادار می باشد؛ همچنین میانگین مشکلات رفتاری در پیش آزمون و پس آزمون حاکی از کاهش 3 نمره ای در پس آزمون است. مقدار t به دست آمده برابر 2/42 است که در سطح 0/05 <P معنادار می باشد. لذا این تغییر در هر دو مقیاس از لحاظ آماری معنادار بوده است. نتیجه گیری: برنامه آموزشی تحول کودک، موجب کاهش در نمره مشکلات رفتاری و افزایش در حل مشکلات خانواده شده است. با توجه به تأثیر مثبت این برنامه برکاهش مشکلات رفتاری در کودکان که منجر به بهبود تعارضات و مشکلات خانواده گردیده است، لذا تحقیقات بیشتر برای کاربست این برنامه بر روی نمونه های بزرگتر پیشنهاد می شود.
ویژگی های روان سنجی مقیاس احتمال بازگشت به سوء مصرف مواد
منبع:
نوآوری های اخیر در روان شناسی سال ۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲
30 - 44
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر رواسازی و بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس احتمال بازگشت به سوء مصرف مواد (SRRS) بود. به این منظور تعداد 150 نف ر از زندانیان معتاد شهر چناران بصورت تصادفی ساده انتخاب ش ده و مقیاس احتمال بازگشت به سوء مصرف مواد (SRRS) و پرسشنامه وسوسه مواد پس از ترک (PDCTS) را تکمیل کردند. تحلی ل ع املی اکتشافی ساختار پنج عاملی پرسشنامه را نشان داد. میزان واریانس تبیین شده 77.54 درصد بود. تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم نیز از برازش مطلوبی برخوردار بود. روایی سازه همگرا و واگرا نیز در سطح مطلوبی قرار داشت. ضرایب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 0.94 و برای زیر مقیاس ها از 0.92 تا 0.95 به دست آمد. در مجموع به نظر می رسد که مقیاس احتمال بازگشت به سوء مصرف مواد (SRRS)، دارای ساختاری چندبعدی بوده و از روایی و پایایی مطلوبی در میان افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر برخوردار است. از این مقیاس به منظور ارائه خدمات بهداشتی ودرمانی می توان استفاده کرد.
رابطه بین صمیمت خانواده بر عزت نفس نوجوانان: نقش میانجی گری اعتیاد به اینترنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۹)
123 - 131
حوزههای تخصصی:
گسترش تکنولوژی و به تبع آن اینترنت تاثیرات متفاوتی بر روابط خانوادگی و احساس ارزشمندی نوجوانان گذاشته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه گری اعتیاد به اینترنت در رابطه بین صمیمیت خانوادگی با عزت نفس نوجوانان انجام گرفت. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی_همبستگی بود. جامعه هدف در این پژوهش تمامی نوجوانان دوره متوسطه در سال تحصیلی 1402-1401 در شهر تهران بودند که از بین آنها 252 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت یانگ (1998)، صمیمیت تامپسون و واکر (1983) و عزت نفس روزنبرگ (1965) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزارهای AMOS و SPSS استفاده شد. نتایج نشان داد: الف) صمیمیت خانوادگی پیش بینی کننده مثبت و معنادار عزت نفس بود، ب) صمیمیت خانوادگی پیش بینی کننده منفی و معنادار عزت نفس بوده است، و ج) اعتیاد به اینترنت نقش واسطه گری معناداری در رابطه بین صمیمیت خانوادگی و عرت نفس داشته است. براساس نتایج حاضر می توان پیشنهاد کرد که یکی از راه های افزایش عزت نفس، افزایش صمیمیت خانوادگی است. آموزش دانش آموزان برای استفاده صحیح از اینترنت نیز می تواند در افزایش عزت نفس نوجوانان تاثیرگذار باشد.
اثربخشی قصه گویی بر مدرسه هراسی و اضطراب جدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (تیر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۶
821 - 836
حوزههای تخصصی:
زمینه: حل مشکلات مرتبط با سیستم آموزشی در سال های ابتدایی شروع مدرسه یکی از محورهای مهم مطرح شده توسط پژوهشگران است؛ مدرسه هراسی و اضطراب جدایی در این دوران یکی از مشکلات رایج میان دانش آموزان شناخته شده است و بررسی ادبیات نشان می دهد قصه گویی یکی از راهبردهای پراستفاده توسط مربیان و معلمان است که اثرات مثبتی روی آموزش دارد؛ علی رغم اهمیت ترس از مدرسه و عوامل مؤثر بر آن، پژوهشی به بررسی اثر قصه گویی بر مدرسه هراسی نپرداخته است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی قصه گویی بر مدرسه هراسی و اضطراب جدایی دانش آموزان پایه اول ابتدایی شهر شیراز انجام شد.
روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، از نوع طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پایه اول ابتدایی شهر شیراز که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند. بدین منظور 30 نفر دانش آموز که واجد شرایط شرکت در پژوهش بودند، انتخاب شده و بطور تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش قرار داده شدند. بعد از بررسی عدم تفاوت معنادار بین گروه گواه و آزمایش، به گروه آزمایش برنامه قصه گویی که شامل مجموعه کتب پریرخ و مجد (1388) وکتاب های مرتبط با سیستم آموزشی بود ارائه گردید و به گروه دیگر برنامه خاصی ارائه نشد. قبل و بعد از مداخله دو خرده مقیاس مدرسه هراسی و اضطراب جدایی مربوط به پرسشنامه تشخیص اختلالات مرتبط با اضطراب بیمهار (1999) ارائه گردید. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 25 استفاده گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری مدرسه هراسی و اضطراب جدایی تفاوت معناداری وجود دارد (0/05p<) به این معنا که گروه نمره های گروه آزمایش در مرحله پس آرمون و پیگیری بطور معناداری کاهش یافته اما در نمره های گروه گواه تغییر معناداری ایجاد نشده است.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد قصه گویی می تواند سبب کاهش اضطراب جدایی دانش آموز و کاهش مدرسه هراسی شود. از آنجا که یکی از عواقب جبران ناپذیر مدرسه گریزی، آسیب ها و انحراف ها اجتماعی است و به نظر می رسد دانش آموزان مدرسه گریز بیشتر احتمال دارد جذب گروه بزهکار شوند و از طرف دیگر دانش آموزان مدرسه گریز آینده شغلی شان به خطر می افتد ضروری است از روش قصه درمانی که یک روشِ در درسترس و در عین حال مؤثر برای کاهش ترس و اضطراب کودکان در مدارس و مراکز مشاوره می باشد، استفاده شود. همچنین این روش را می توان به والدین آموزش داد تا فرزندان شان را با مدرسه و محیط آموزشی آشنا کرده و اشتیاق لازم را در آنان ایجاد نمایند.
اثربخشی آموزش گروهی هوش اخلاقی از طریق قصه خوانی بر مشکلات رفتاری و شایستگی اجتماعی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
191 - 200
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش گروهی هوش اخلاقی از طریق قصه خوانی بر مشکلات رفتاری و شایستگی اجتماعی کودکان انجام شد. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی شهر کوچصفهان در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 346 نفر بود که از بین آن ها نمونه ای به تعداد 48 نفر داوطلب واجد شرایط به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 24 نفری جایگذاری شدند. هر دو گروه پرسشنامه های مشکلات رفتاری (QBP) کوای و پترسون (1987) و شایستگی اجتماعی (SCQ) فلنر و همکاران (1990) را تکمیل کردند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه (هر جلسه 50 دقیقه) تحت مداخله پروتکل آموزش هوش اخلاقی به شیوه قصه خوانی (MITP) فرانک و بوربا (2014) قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون مشکلات رفتاری و شایستگی اجتماعی کودکان در دو گروه تفاوت معناداری در سطح 001/0 وجود دارد. بنابراین برای کاهش مشکلات رفتاری و افزایش شایستگی اجتماعی در کودکان، استفاده از مداخله آموزش هوش اخلاقی به شیوه قصه خوانی مؤثر است.
بررسی ارتباط ویژگی های شخصیتی (توافق پذیری- باوجدان بودن) و عملکرد عصب روانشناختی مغز (بخش نقص توجه- بیش فعای و هسته های قاعده ای) در پیش بینی رفتار مخاطره آمیز رانندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
75 - 86
حوزههای تخصصی:
رفتارهای پرخطر رانندگی نقش پررنگ عامل انسانی در بروز تصادفات و تاثیر آن بر سلامت افراد جامعه به اثبات رسیده است. درباره تاثیر همزمان عوامل شخصیتی(توافق پذیری- با وجدان بودن) و عصب روان شناسی مغز( بخش نقص توجه-بیش فعالی و هسته های قاعده ای) انجام شده است ، پژوهش حاضر ،توصیفی به لحاظ نوع کاربردی و از نظر روش همبستگی است. ازسه پرسشنامه رفتار رانندگی منچستر (1990) ،پرسشنامه نئو وسنجش سیستم های مغزی آیمن (2003)به جهت بررسی وضعیت عصب روان شناسی رانندگان استفاده شده است.جامعه پژوهش،رانندگان خودروهای سنگین باربری و مسافربری شهرستان نجف آباد می باشد نمونه پژوهش 100 نفر بوده که با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده است.ویژگی های شخصیتی شامل با وجدان بودن و توافق پذیری با بروز رفتار مخاطره آمیز رانندگان رابطه معنی دار و معکوس داشته است.شدت هم بستگی این ویژگی های شخصیتی با بروز تخلفات عمدی در سطح بالا و با لغزش و اشتباهات و تخلفات غیر عمدی درسطح متوسط می باشد.ویژگیهای عصب روان شناختی لوب فرونتال و هسته های قاعده ای مغز با رفتار مخاطره آمیز رانندگان در بخش لغزش و اشتباهات دارای همبستگی بالایی است در حالی که این همبستگی در بخش تخلفات عمدی و غیر عمدی درسطح متوسط می باشد.مقدار ضریب همبستگی بین عوامل شخصیتی با بروز رفتار رانندگی مخاطره آمیز 753/0 و با ویژگی های عصب روان شناختی 681/0 است.با توجه به نتایج اقدامات پیشگیرانه در زمینه بهبود رفتار رانندگی و کاهش رفتارهای پرخطر از طریق ویژگی های شخصیتی و عصب روان شناختی رانندگان را مبرهن می سازد.
Structural Relationship between Autonomy and Intimate partner violence: Mediation Role of Self-esteem(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Intimate partner violence represents a prevalent issue for women and is strongly correlated with mental health difficulties. Previous research has primarily concentrated on identifying factors that can anticipate intimate partner violence, specifically individual and interpersonal factors. This investigation examines the structural associations between autonomy and IPV among Iranian women who have encountered such violence, shedding illumination on the intricate factors contributing to IPV and potential avenues for intervention.
Methods: The research method is a correlation, and the structural equation modeling method was used to test the proposed model. The statistical population was all women referred to counseling clinics in Bandar Abbas City in 2023. Data were collected from a sample of 306 Iranian women who had undergone IPV via purposive sampling method, utilizing a domestic violence questionnaire (Mohseni Tabrizi et al., 2013), basic psychological need satisfaction scale (La Guardia et al., 2000), and Rosenberg self-esteem scale (Rosenberg, 1979).
Results: The findings corroborated the appropriate fit of the proposed model and disclosed that autonomy exerted noteworthy direct and indirect effects on IPV, which were mediated through self-esteem.
Conclusion: The findings show that with the increase in women's autonomy, intimate partner violence decreases, and self-esteem plays a moderating role in the relationship between these two variables. These outcomes provide valuable novel insights into the intricate dynamics of IPV and hold promise for the development of targeted interventions aimed at preventing IPV and supporting the well-being of affected individuals.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودسرزنشگری و نشخوار ذهنی در مبتلایان به پرخوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آبان) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۰
۲۱۷-۱۹۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال پرخوری (BED) یک وضعیت سلامت روانی جدی است که با دوره های مکرر مصرف مقادیر زیاد غذا در یک دوره کوتاه، همراه با احساس از دست دادن کنترل مشخص می شود. افراد مبتلا به BED اغلب حالت های عاطفی منفی مانند سرزنش خود و نشخوار فکری را تجربه می کنند که می تواند رفتارهای پرخوری آن ها را تشدید کند. رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) یک رویکرد درمانی مبتنی بر شواهد است که بر توسعه مهارت های مدیریت احساسات، بهبود روابط بین فردی و تنظیم رفتارها تمرکز دارد و در جامعه حاضر مورد مطالعه قرار نگرفته است. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودسرزنشگری و نشخوار ذهنی در مبتلایان به پرخوری بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان چاق و دارای اضافه وزن 18 تا 45 ساله مبتلا به پرخوری شهر کرج که در فاصله تیر ماه 1401 تا اردیبهشت 1402 به انجمن پرخوران گمنام شهر کرج مراجعه داشته اند. انتخاب حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 40 نفر از میان زنانی که داوطلب شرکت در مداخله بودند و با رعایت معیارهای ورود به پژوهش و کسب نمره بالای پرسشنامه پرخوری به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گواه (20 نفر) گمارده شدند. پس از اجرای پیش آزمون، شرکت کنندگان گروه آزمایشی، پروتکل رفتاردرمانی دیالکتیک با استفاده از کتاب رفتاردرمانی دیالکتیکی برای پرخوری و پراشتهایی روانی راهنمای عملی برای متخصصین بالینی نوشته سافر و همکاران (2009/1399) طی 9 جلسه 120 دقیقه ای به صورت گروهی دریافت کردند. سپس مرحله پس آزمون و بعد از 3 ماه مرحله پیگیری انجام گردید. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه سطوح خودانتقادی (تامسون و زوروف، 2004)، پرسشنامه پرخوری (گورمالی و همکاران، 1982) و نشخوار ذهنی (نالن هوکسما و مارو، 1991) بود. داده های حاصل از این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS-27 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک در کاهش خودسرزنشگری و نشخوار ذهنی مبتلایان به پرخوری تأثیر معناداری دارد و این تأثیر بعد از گذشت سه ماه ثابت بوده است. نتیجه گیری: این مطالعه به شواهد حمایت از رفتاردرمانی دیالکتیکی برای درمان اختلال پرخوری اضافه می کند و نشان می دهد که این درمان سرزنش خود و نشخوار فکری را کاهش می دهد و این پیشرفت ها حداقل سه ماه طول می کشد. تمرکز این درمان بر پرداختن به تحریف های شناختی و بهبود مهارت های تنظیم هیجان امیدی را برای بهبودی طولانی مدت ایجاد می کند.
مرور نظام مند مطالعات اثربخشی انجام شده در خصوص جراحی زیبایی زنان در ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر مرور نظام مند مطالعات اثربخشی انجام شده در خصوص جراحی زیبایی زنان در 5 سال اخیر (از 1397 الی 1402) بود.
روش: این مطالعه از نوع بررسی های ثانویه است و با توجه به روش اجرا مرور نظام مند تلقی می شود. جهت گردآوری داده ها از روش تحلیل اسنادی استفاده گردید، که شامل تمامی مطالعات اثربخشی منتشرشده (1402-1397) بود و جمعاً 16 مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات به دست آمده با ابزار چک لیست محقق ساخته و تلخیص مطالب در قالب جدول ارائه شد.
یافته ها: آنچه از بررسی مقالات منتشر شده در 5 سال اخیر برآمد این بود که درمان هایی که هدف قرار داده شد عبارت از روان درمانی مثبت گرا؛ طرحواره درمانی؛ رویکرد درمانی شناختی- رفتاری؛ روان درمانی بین-فردی؛ خودباوری مبتنی بر تئوری انتخاب؛ درمان فراشناختی؛ مهارت تنظیم هیجان؛ درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد؛ آموزش قدردانی از بدن؛ آموزش خودشفابخشی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بوده که از بین آن ها، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
نتیجه گیری: علی رغم شیب تند گرایش به جراحی زیبایی و اثبات وجود اختلال و مشکلات روانشناختی در افراد متقاضی جراحی زیبایی، پژوهش های اندکی در حوزه کاربست درمان های روانشناختی اثربخش ثبت شده است؛ بنابراین لازم است پژوهشگران آتی به این مقوله توجه ویژه داشته باشند.
تدوین مدل نظری آموزش جنسی بر اساس اندیشه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تدوین مدل نظری آموزش جنسی بر اساس اندیشه اسلامی و سنجش میزان روایی آن بود.با توجّه به هدف، این پژوهش دارای دو روش کیفی و کمی بود.در بخش کیفی،در قسمت جمع آوری متون ابتدا با استفاده از روش حوزه های معنایی بوسیله 48 کلیدواژه مرتبط جمع آوری شده، 2873آیه، حدیث و کلام اندیشمندمسلمان بعد از مراحل غربال برگزیده نهایی گردید.در قسمت تحلیل متون، از روش نظریه داده بنیاد استفاده شد.بدین منظور با استفاده از نمونه گیری هدفمند، 766کد در مرحله کدگذاری باز،78کد محوری در مرحله اول، 13کد محوری درمرحله دوم، 4کد انتخابی بعنوان مقوله عمده و1مقوله هسته مرکزی شناسایی؛ومدل نظری آموزش جنسی بر اساس اندیشه اسلامی ترسیم شد.در بخش کمی، با به کارگیری روش ارزیابی نظرات کارشناسان شاخص روایی محتوایی مدل از 11متخصص به روش نمونه گیری هدفمند وگلوله برفی سنجیده شد. یافته های پژوهش نشان دادکه مدل نظری آموزش جنسی بر اساس اندیشه اسلامی دارای پنج مبنا(خدامحوری در افکار،امیال و رفتار جنسی،انتخابگری با امکان تاثیرات ناخوداگاه،پیوستاری بودن، رعایت هنجارهای اجتماعی وقانونمندی امور جنسی)،دوراهبرد(مهارگری وآینده نگری)،چهارمولفه(عاطفه محور بودن رفتار جنسی،لذت بری سعادت محو، رفتار جنسی متعهدانه، رعایت مرزهای جنسی) ویک پیامد(سلامت جنسی سعادت محور)می باشد. نتایج حاصل از این پژوهش بستر مناسبی برای تدوین برنامه آموزش جنسی و طراحی بسته های آموزشی برای دوره های تحولی رافراهم کرده است.
طراحی بسته آموزشی عزت نفس معنوی با رویکرد اسلامی و امکان سنجی در افزایش بهزیستی روانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف اصلی طراحی بسته آموزشی عزت نفس معنوی با رویکرد اسلامی و امکان سنجی آن در افزایش بهزیستی روانی انجام شده است. در راستای این هدف، از رویکرد تحقیق آمیخته استفاده شده که شامل تکنیک های کیفی برای تحلیل محتوای منابع اسلامی و شناسایی اجزاء کلیدی تقویت عزت نفس معنوی می باشد. در بخش کیفی به طراحی و تنظیم نه جلسه آموزشی منجر شده است که هر یک به بررسی و تقویت جنبه هایی از عزت نفس معنوی پرداخته شد. روایی محتوایی این جلسات توسط کارشناسان تایید گردید . در بخش کمی، این پژوهش با استفاده از یک طرح آزمایشی و تخصیص تصادفی با نمونه آماری 20 نفر، به دو گروه گواه و آزمایش، اثربخشی بسته آموزشی را مورد بررسی قرار داده است. برای ارزیابی تأثیر بسته، از پرسش نامه بهزیستی روانی ریف (1989) در دو نوبت پیش آزمون و پس آزمون استفاده شده و داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. یافته ها نشان داده اند که عزت نفس معنوی یک عامل روانشناختی مهم و اثرگذار بر سلامت و کیفیت زندگی به شمار می رود و این بسته آموزشی عزت نفس معنوی با رویکرد اسلامی می تواند به طور مؤثری به افزایش بهزیستی روانی کمک نماید.
پیش بینی اشتیاق و فرسودگی تحصیلی براساس کمالگرایی و حمایت تحصیلی در دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
131 - 140
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی اشتیاق و فرسودگی تحصیلی براساس کمالگرایی و حمایت تحصیلی در دانش آموزان دوره دوم متوسطه بود. مطالعه ی حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهرستان گچساران در سال 1400- 1399 بودند که از بین آنها 240 دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه کمال گرایی هیل و همکاران (PI، ۲۰۰۴)، ، پرسشنامه حمایت تحصیلی ساندز و پلانکت (ASS، 2005) ، پرسشنامه اشتیاق تحصیلی فردریکز (SES، 2004) و پرسشنامه فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران (SBI، 1997) بود. روش تحلیل این پژوهش، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون هم زمان بود. یافته ها نشان داد که کمال گرایی با اشتیاق تحصیلی رابطه منفی و معنادار(05/0>p) و با فرسودگی تحصیلی رابطه مثبت و معناداری دارد (01/0>p). همچنین، بین حمایت تحصیلی با اشتیاق تحصیلی همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد (05/0>p). با این حال، رابطه ی معناداری بین حمایت تحصیلی با فرسودگی تحصیلی مشاهده نشد. در مجموع، نتایج رگرسیون نشان داد که متغیرهای پیش بین توانستند 1/6 درصد از تغییرات فرسودگی تحصیلی و 5/3 درصد از تغییرات متغیر اشتیاق تحصیلی را پیش بینی کنند. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که در صورت بالا بودن نمره کمال گرایی در دانش آموزان به احتمال زیاد می توان شاهد کاهش اشتیاق تحصیلی و بروز فرسودگی تحصیلی از سوی آن ها بود که این رابطه می تواند تحت تاثیر حمایت تحصیلی ادراک شده دانش آموزان تغییر کند.
اثربخشی برنامه آموزش سرمایه های روانشناختی مبتنی بر روانشناسی مثبت نگر بر تاب آوری تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آبان) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۰
۱۸۱-۱۶۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: سرمایه ی روانشناختی یکی از مفاهیم جدیدی است که در روان شناسی مثبت نگر مطرح شده است و می تواند در افزایش توانمندی افراد در جنبه های مختلف زندگی به خصوص درزمینه انعطاف پذیری و ابعاد مختلف تاب آوری نقش مهمی داشته باشد. هدف: این مطالعه با هدف اثربخشی برنامه آموزش سرمایه های روانشناختی مبتنی بر روانشناسی مثبت گرایی بر تاب آوری تحصیلی دانش آموزان انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پژوهش از نوع پیش آزمون_ پس آزمون و پیگیری 2 ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دان ش آم وزان مقطع متوسطه اول و دوم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 26 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه اوّل و دوم شهر کرمانشاه بودند که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند (هر گروه 13 نفر). دانش آموزان در سه موقعیت پیش آزمون، پس آزمون و با فاصله زمانی 2 ماهه به پرسشنامه تاب آوری تحصیلی (ساموئلو، 2004) پاسخ دادند. گروه آزمایشی آموزش سرمایه های روانشناختی را مبتنی بر الگوی آموزشی لوتانز و یوسف (2004) در 12 جلسه ی 90 دقیقه ای دریافت کردند و گروه گواه در طول دوره آموزش هیچ مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار SPSS. 25 استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که بین نمرات درون گروهی پیش آزمون و پس آزمون (اثر مداخله) و پیش آزمون و پیگیری (اثر زمان) در متغیر تاب آوری تحصیلی و مؤلفه های آن تفاوت وجود دارد (05/0≥P)، بین میانگین نمرات پس آزمون و پیگیری (ثبات مداخله) در متغیر تاب آوری تحصیلی و مؤلفه های آن تفاوت معناداری وجود ندارد. به عبارت ثبات مداخله در طی زمان حفظ شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش، می توان نتیجه گرفت که برنامه آموزش سرمایه های روانشناختی مبتنی بر روانشناسی مثبت نگر بر افزایش تاب آوری تحصیلی مؤثر بوده و می توان از این روش درمانی برای افزایش تاب آوری تحصیلی دانش آموزان استفاده کرد.
مطالعه ای مروری بر اساس مفاهیم روانشناختی مدل انتقادی اجتماعی وندایک درباره شناخت شناسی عقیده در رسانه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (دی) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۲
۲۴۵-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: رسانه ها به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در شکل دهی به عقاید و بازنمایی ایدئولوژی های مسلط در جامعه نقش کلیدی دارند. مدل انتقادی وندایک به تحلیل گفتمان های رسانه ای و نقش آن ها در بازتولید قدرت و نفوذ ایدئولوژی ها می پردازد. در کنار آن، مفاهیم روانشناختی مرتبط با شناخت اجتماعی نشان می دهد که چگونه افراد به واسطه تعامل با این گفتمان ها، عقاید خود را شکل می دهند و بازتولید می کنند. با این حال، بررسی های میان رشته ای که به تحلیل همزمان ابعاد روانشناختی و انتقادی بپردازند، به ندرت انجام شده است. هدف: هدف پژوهش حاضر تحلیل چگونگی شکل گیری عقاید از طریق گفتمان های رسانه ای با استفاده از مفاهیم روانشناختی و مدل انتقادی اجتماعی وندایک بود. روش: روش پژوهش حاضر مروری از نوع مرور منظم اسناد بود. جامعه این مطالعه شامل تمامی منابع علمی و پژوهشی مرتبط با مفاهیم روانشناختی مدل انتقادی اجتماعی وندایک و شناخت شناسی عقیده در رسانه ها بود. این منابع شامل مقالات علمی، کتاب ها، گزارش های پژوهشی، و تحلیل های انتقادی منتشرشده در پایگاه های داده علمی معتبر و نشریات بین المللی بود. روش نمونه گیری در این مطالعه به صورت غیرتصادفی و هدفمند بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد. یافته ها: نتایج نشان می دهند که رسانه ها با استفاده از استراتژی های زبانی و گفتمانی خاص، نحوه پردازش و انتخاب اطلاعات توسط مخاطبان را هدایت می کنند، به طوری که افراد تمایل دارند اطلاعاتی را که با پیش فرض های ذهنی آن ها سازگار است، به راحتی پذیرش کنند و اطلاعات متناقض با مقاومت مواجه شود. همچنین، تجربیات شخصی نقش مهمی در تفسیر و درونی سازی اطلاعات رسانه ای دارند، و تغییرات در باورها و نگرش ها معمولاً در بستر تجربیات شخصی و پیش فرض های موجود صورت می گیرد. نتیجه گیری: این پژوهش نشان می دهد که رسانه ها با استفاده از استراتژی های زبانی، نقش مهمی در شکل دهی به عقاید عمومی ایفا می کنند. ترکیب رویکردهای روانشناختی و انتقادی در تحلیل شناخت شناسی عقیده، به درک عمیق تری از نحوه نفوذ گفتمان های رسانه ای بر ذهن مخاطبان کمک می کند.