فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۳۵٬۴۸۹ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (دی) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۲
۲۷۷-۲۶۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال وسواسی-جبری یکی از شایع ترین اختلالات ناتوان کننده عصب-روانشناختی است، که با ویژگی هایی چون وسواس های عودکننده یا اجبارها و یا هر دو مشخص می شود و زندگی فرد مبتلا را مختل می سازد. تاکنون اثربخشی درمان های مختلفی بر این اختلال مورد بررسی قرار گرفته است و نتایج آن ها گاهاً متناقض گزارش شده است؛ بنابراین نیاز به تغییر در رویه های موجود و تدوین پروتکل درمانی جدید وجود دارد. هدف: هدف این پژوهش تدوین و اعتباریابی پروتکل درمانی تسریع واکاوی و بررسی اثربخشی آن بر علائم بالینی اختلال وسواسی-جبری بود. روش: روش پژوهش حاضر تک آزمودنی با کنترل خط پایه چندگان ه ناهمزمان و پیگیری 6 هفته ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری مراجعه کننده به مرکز مشاوره آرامش در شهر ارومیه بودند که از بین آن ها 4 نفر از طریق مصاحبه تشخیصی و بالینی ساختاریافته بر اساس معیارهای ویراست پنجم تجدید نظر شده راهنمای تشخصیصی و آماری اختلالات روانی DSM-5-TR به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. بیماران پس از احراز معیارهای ورود و عدم احراز معیارهای خروج در پژوهش شرکت نمودند. اثربخشی پروتکل درمانی طی 3 مرحله (خط پایه، درمان و پیگیری) با استفاده از پرسشنامه بازنگری شده وسواسی-جبری (فوا و همکاران، 2002) مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ترسیم نمودار دیداری، شاخص d کوهن و درصد بهبودی در نرم افزار SPSS نسخه 25 استفاده شد. یافته ها: با توجه به نتایج شاخص CVR به دست آمده، پروتکل تدوین شده قابلیت اجرا را داشته و براساس نتایج آماری گزارش شده می توان در جهت کاهش علائم بالینی اختلال وسواسی-جبری بیماران مبتلا به اختلال وسواس از آن بهره گرفت (0/05 >P). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد که درمان تسریع واکاوی کاهش علائم اختلال وسواسی-جبری را به همراه دارد که شایسته است در برنامه های مدیریت بهداشتی کلان مورد توجه سیاست گذاران حوزه بهداشت و درمان و همچنین روانشناسان قرار گیرد.
تأثیر تربیت شهروندی در ارتقا مسئولیت پذیری اجتماعی در دانش آموزان
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
44 - 53
حوزههای تخصصی:
از جمله نیازهای روانشناختی دانش آموزان که بر عملکرد فردی و تحصیلی آنان موثر است، مسئولیت پذیری و اجتماعی شدن می باشد. مسئولیت پذیری اجتماعی به دانش آموزان کمک می کند تا هویت خود را به عنوان عضوی از جامعه تثبیت کنند. به عبارت دیگر، پرورش مسئولیت پذیری اجتماعی در دانش آموزان به رشد مهارت های اجتماعی آن ها مربوط می شود و به آن ها اجازه می دهد تا به عنوان یک شهروند عضوی فعال و مسئول باشند. این پژوهش به روش توصیفی و از نوع کتابخانه ای و با هدف بررسی تأثیر تربیت شهروندی در ارتقا مسئولیت پذیری اجتماعی در دانش آموزان انجام شده است. یافته ها نشان می دهد آموزه های تربیت شهروندی به گونه ای است که دانش آموز را درگیر مشارکت همه جانبه با اجتماع و محیط پیرامون خود می کند؛ همچنین تصمیم گیری و قضاوت عادلانه در روابط اجتماعی را آموزش داده و احترام متقابل را در هویت های قومی، زبانی، نژادی، فرهنگی و جنسیتی را برای فرد بوجود می آورد. این مولفه آموزشی با مشوق هایی چون احساس برادری، همنوعی، تعهد و مسئولیت پذیری همراه است.
The Phenomenology of Shame in the Clinical Population: A Qualitative Study(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۴
55 - 66
حوزههای تخصصی:
Objective: Shame is a multi-faceted self-conscious emotion which occurs when one considers themselves to not have fulfilled internalized societal standards and can be viewed as a social, psychological as well as a cultural phenomenon. The current study aimed to explore the lived experience of individuals receiving psychotherapy or pharmacotherapy.
Research Methodology: The study used a qualitative research method and described, in-depth, what shame is and how it’s experienced from the participants' point of view. The participants in the study were nine males and seven females who participated in an in-depth unstructured interview. Data were analyzed based on the seven-step Colaizzi's method.
Findings: Based on the findings of this study, eight themes of “physical reactions,” “accompanying emotions,” “making mistakes,” “other,” “being subject to judgment,” “blame,” “annihilation,” and “having a negative view of self,” in addition to three sub-themes of “incompetence,” “worthlessness” and “inadequacy” were common in the lived experience of individuals of shame. The resulting themes were explored and discussed.
Conclusion: The findings of this study can be used to develop shame assessment scales considering the Iranian culture and to plan interventions that target these common themes.
رابطه استرس ادراک شده و نوموفوبیا با نقش میانجی حمایت اجتماعی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ دی ۱۴۰۳ شماره ۱۰ (پیاپی ۱۰۳)
۱۳۰-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه استرس ادراک شده و نوموفوبیا با نقش میانجی حمایت اجتماعی در دانشجویان انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت در سال 1402 بودند. 220 نفر از دانشجویان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان در یک نظرسنجی آنلاین شرکت کردند و به مقیاس استرس ادراک شده (PSS؛ کوهن و همکاران، 1983)، پرسشنامه نوموفوبیا (NMP-Q؛ یلدریم و کوریا، 2015) و مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS؛ زیمت و همکاران، 1988) پاسخ دادند. تحلیل داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. شاخص های برازش دلالت بر این داشت که مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود. نتایج نشان داد که استرس ادارک شده به طور مثبت و حمایت اجتماعی به طور منفی بر نوموفوبیا اثر مستقیم داشت؛ همچنین استرس ادارک شده به طور منفی بر حمایت اجتماعی اثر مستقیم و معنادار داشت (05/0>P). نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که حمایت اجتماعی بین استرس ادارک شده و نوموفوبیا نقش میانجی داشت (05/0>P). نتایج این پژوهش دلالت بر این داشت که استرس ادراک شده به طور مستقیم و با نقش میانجی حمایت اجتماعی بر نوموفوبیا اثر می گذارد.
ارائه مدلی برای پیش بینی تمایزیافتگی فرزندان براساس الگوهای ارتباطی و ساختار شخصیت با میانجیگری نگرش های ناکارآمد در والدین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
139 - 159
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اکثر همسران در زندگی زناشویی با توجه به نوع ساختار شخصیتی که دارا می باشند از الگوهای ارتباطی مختلفی در تعامل با اعضا خانواده استفاده می کنند، وجود الگوهای ارتباطی ناکارآمد و عدم شخصیت رشد یافته موجب تاثیرات مخرب در روابط و عدم تمایزیافتگی در فرزندان را ایجاد نماید. این پژوهش با هدف ارائه مدلی برای پیش بینی تمایزیافتگی فرزندان براساس الگوهای ارتباطی و ساختار شخصیت با میانجی گری نگرش های ناکارآمد در والدین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران انجام شده است. مواد و روش: با توجه به شاخص ها و اهداف تحقیق، پژوهش انجام شده توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه والدین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1400-1401 بود. در این پژوهش روش نمونه گیری بصورت تصادفی چند مرحله ای وحجم نمونه آماری بر اساس نرم افزارsample power (350 نفر) در نظر گرفته شد.جمع آوری اطلاعات با استفاده از سیاهه تمایزیافتگی اسکورون و فریدلندر(1998)،پرسشنامه الگوهای ارتباطی زوجین کریستنسن و سولاوای(1991)، سیاهه ساختار شخصیت نئو مک کری و کاستا(1985)و مقیاس نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) بر روی نمونه مورد نظر اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss و معادلات ساختاری smartpls انجام شد. یافته ها: یافته های به دست آمده در این پژوهش نشان داد که: مدل ارائه شده بمنظور پیش بینی تمایزیافتگی فرزندان براساس الگوهای ارتباطی و ساختار شخصیت با میانجی گری نگرش های ناکارآمد در والدین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران از برازش مطلوبی برخوردار بود، بررسی نتایج یافته ها براساس مسیر مستقیم نشان داد که بین مولفه های الگوهای ارتباطی، ساختار شخصیت و نگرش های ناکارآمد با تمایزیافتگی فرزندان رابطه معنادار وجود داشت. همچنین نتایج مسیرغیرمستقیم نیز نشان داد که بین مولفه های الگوهای ارتباطی، ساختار شخصیت با نقش میانجی گری جزئی نگرش های ناکارآمد با تمایزیافتگی فرزندان رابطه معناداری وجود داشت. نتیجه گیری: نتایج حاصل از یافته های بدست آمده نشان می دهد که شناخت الگوهای ارتباطی و ساختار شخصیت هر کدام از والدین بر مبنای درک متقابل نیازهای فرزندان می تواند پیش بینی کننده میزان تمایزیافتگی فرزندان براساس نگرش های ناکارآمد در بافت روابط خانوادگی و تعاملات بین فردی باشد.
رابطه فرهنگ سازمانی و فرهنگ مشارکتی با برنامه ریزی راهبردی در مدیران مدارس شهر تهران
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر رابطه فرهنگ سازمانی و فرهنگ مشارکتی با برنامه ریزی راهبردی در مدیران مدارس شهر تهران بود. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. در این مطالعه توصیفی جامعه آماری را کلیه مدیران مدارس شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل دادند. جهت انتخاب حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان تعداد 100 نفر از کلیه مدیران مدارس شهر تهران بر اساس روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های برنامه ریزی راهبردی "استراتژیک " (2001)، فرهنگ سازمانی دنیسون (2000) و فرهنگ مشارکتی لوپز و همکاران (2016) به صورت مجازی پاسخ دادند. نتایج نشان داد بین فرهنگ سازمانی و فرهنگ مشارکتی با برنامه ریزی راهبردی در مدیران مدارس شهر تهران رابطه معناداری وجود دارد؛ بنابراین نتیجه گرفته شد که فرهنگ سازمانی، فرهنگ مشارکتی توان پیش بینی برنامه ریزی راهبردی در مدیران مدارس شهر تهران رادارند این امر می تواند موردتوجه مدیران و مراکز آموزش وپرورش قرار گیرد.
نظام نشانگرهای سنجش انسجام نگارشی در پایان نامه های علوم رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهبود کیفیت نگارش علمی، در دوران کنونی یکی از مهم ترین دغدغه هایی است که در بین اعضای جامعه علمی مورد توجه ویژه ای قرار گرفته است. یکی از مصادیق نگارش علمی، پایان نامه ها به شمار می روند. شناسایی ویژگی های مرتبط با پایان نامه نویسی بویژه انسجام نگارشی به عنوان قلب فعالیت های نگارشی از زیربنایی ترین گام ها در آموزش و توسعه فعالیت های نوشتاری محسوب می شود. این پژوهش به شناسایی نظام نشانگرهای سنجش انسجام نگارشی در پایان نامه های علوم رفتاری پرداخت. در این پژوهش، از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی از نوع تفسیری استفاده شد. مطلعان کلیدی شامل 12 نفر از اعضای هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران بودند که در سال 1401 به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند؛ در مصاحبه نهم، داده ها به حد اشباع رسیدند و سه مصاحبه دیگر نیز جهت اطمینان انجام شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و به شیوه دیکلمن و همکاران تحلیل شد. تحلیل داده ها به شناسایی 61 نشانگر و دسته بندی آن در قالب شش ملاک «انسجام بخشی درون متنی»، «ساده نویسی»، «جذابیت ظاهری»، «نظم نگارشی»، «نظم روشی (روشمندی)» و «نظم منبع دهی» منجر گردید. نتایج حاکی از آن بود که رعایت ملاک ها و نشانگرهای شناسایی شده، می تواند به بهبود کیفیت نگارش علمی و در نتیجه ارزشمندتر شدن آن کمک قابل توجهی نماید. همچنین در انتها، برای بهبود و ارتقای کیفیت انسجام در نگارش پایان نامه ها راهکارهایی ارائه گردید.
مدل یابی علّی استرس پس از سانحه بر اساس رشد پس از آسیب و احساس انسجام با نقش میانجی احساس تنهایی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی از سوی شوهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
84 - 96
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مدل یابی علّی استرس پس از سانحه بر اساس رشد پس از آسیب و احساس انسجام با نقش میانجی احساس تنهایی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی از سوی شوهر بود. روش این مطالعه توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری کلیه زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی از سوی شوهر مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر اصفهان در بهار سال 1403 بودند. حجم نمونه با روش نمونه گیری در دسترس 300 نفر انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل مقیاس اختلال استرس پس از سانحه شهروندان (RCMD) نوریس و پریلا (1996)، سیاهه رشد پس از آسیب (PTGI) تدسچی و کالهون (1996)، پرسشنامه احساس انسجام (SOC) آنتونووسکی (1993)، مقیاس احساس تنهایی-نسخه سوم (UCLALS3) راسل (1996) بود. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد که اثرات مستقیم رشد پس از آسیب و احساس انسجام بر استرس پس از سانحه معنادار بود. همچنین نتایج نشان داد که احساس تنهایی در رابطه بین رشد پس از آسیب و احساس انسجام با استرس پس از سانحه نقش میانجی و معنادار دارد(0/01>p). بر اساس نتایج این پژوهش پیشنهاد می شود که رابطه بین این متغیرها در مداخله های مرتبط با استرس پس از سانحه زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی از سوی شوهر مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی بازی درمانی شناختی رفتاری بر حافظه فعال، توجه پایدار، کنترل تکانه و پرخاشگری در نوجوانان بیش فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ شماره ۱۱ (پیاپی ۱۰۴)
۱۳۴-۱۲۵
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی درمانی شناختی رفتاری بر حافظه فعال، توجه پایدار، کنترل تکانه و پرخاشگری در نوجوانان بیش فعال بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _پس آزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری دوماه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه نوجوانان بیش فعال مراجعه کننده به مشاوره در شهر تنکابن در سال تحصیلی 1402-1403 بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها آزمون رایانه ای عملکرد پیوسته (CPT رازولد (1956)، آزمون حافظه فعّال دانیمن و کارپنتر (DCAMT)(1980)، پرسشنامه تکانشگری ویلکاکسون (WIQ) (1970)، پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (AQ، 1992) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل وواریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که تفاوت میانگین پیش آزمون با پس آزمون (اثر مداخله آموزشی) و تفاوت میانگین پیش آزمون با پیگیری (اثر زمان) در تمامی مؤلفه ها معنادار بود (001/0>P) و تفاوت میان گروه مداخله و گروه کنترل از نظر میانگین نمرات متغیرهای حافظه فعال، توجه پایدار، کنترل تکانه و پرخاشگری در کل مراحل مطالعه معنادار است (001/0>P). بنابراین می توان گفت روش بازی شناختی-رفتاری یکی از روش های مؤثر در ارتقای حافظه فعال و توجه پایدار و کاهش تکانشگری و پرخاشگری نوجوانان بیش فعال است.
مقایسه اثربخشی آموزش بخشایش و ذهن آگاهی بر مهارت جرأتمندی افراد دارای اختلال سوءمصرف مواد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش بخشایش و ذهن آگاهی بر مهارت جراتمندی در افراد دارای اختلال سوءمصرف مواد بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل ناهمسان بود. جامعه آماری شامل تمام افراد مصرف کننده مواد مراجعه کننده به کمپ ترک اعتیاد شهر زابل بود 45 نفر که نمره آنان در پرسشنامه جرأت مندی راتوس 5/1 واحد انحراف معیار بالاتر از میانگین بود شناسایی و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایابی شدند. گروه آزمایش اول، آموزش بخشایش12 جلسه و گروه آزمایش دوم، آموزش ذهن آگاهی 8 جلسه دریافت و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه مهارت جرأتمندی گردآوری و با استفاده از روش تحلیل واریانس با طرح اندازه گیری مکرر(طرح آمیخته ساده) تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش بخشایش و ذهن آگاهی بر مهارت جراتمندی افراد دارای اختلال سوءمصرف مواد تأثیر مثبت دارند. از طرف دیگر بین اثربخشی آموزش بخشایش و ذهن آگاهی بر مهارت جراتمندی افراد دارای اختلال سوءمصرف مواد تفاوت وجود ندارد، با توجه به اثربخشی دو روش آموزش بخشایش و ذهن آگاهی می توان از این روش برای افزایش مهارت جراتمندی افراد دارای سوءمصرف مواد استفاده کرد.
هنجاریابی و کفایت شاخص های روان سنجی پرسشنامه خطای شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
249 - 270
حوزههای تخصصی:
این مقاله به منظور هنجاریابی و بررسی کفایت شاخص های پرسشنامه ی خطای شناختی (CEQ) انجام گرفته است. این مقیاس دارای 24 سوال است و در دو کشور آلمان و آمریکا توسط لوفور و پاسل در سال های 1981 و 2009 هنجار شده است و شامل 4 زیر مقیاس فاجعه-سازی، تعمیم افراطی، شخصی سازی و انتخاب انتزاعی می باشد. شیوه پژوهش از جهت اعتباریابی و هنجاریابی از نوع پژوهش های روان سنجی و از جهت شناسایی خطاهای شناختی جز پژوهش های توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش مردان و زنان متأهل ایرانی بود. حجم نمونه ی مورد مطالعه 439 نفر می باشد که از 5 کلانشهر انتخاب گردیده اند. برای انجام تحلیل از نرم افزارهای Spss و Lisrel استفاده شد. نتایج، ساختار چهار عاملی مفروض بر نظریه ی خطای شناختی را تأیید کرد. نرم مقیاس ها برای زنان و مردان متأهل ایرانی نیز به دست آمد. و مشخص شد پایایی های بدست آمده و اعتبار سازه از ضریب بالا و مطلوبی برخوردار است که نشان دهنده مورد اعتماد و کاربردی بودن پرسشنامه در مراکز مشاوره و همچنین استفاده در تحقیقات میدانی است.
اثربخشی درمان هیجان مدار بر روابط موضوعی و کیفیت رابطه زناشویی در مردان و زنان دارای ازدواج مجدد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ تیر ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۷)
115 - 124
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان هیجان مدار بر روابط موضوعی و کیفیت رابطه زناشویی در مردان و زنان دارای ازدواج مجدد انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری بود. جامعه آماری مردان و زنان دارای ازدواج مجدد مراجعه کننده به مرکز مشاوره بهزی در تهران در سال 1401 بودند. به روش نمونه گیری هدفمند 30 نفر واجد شرایط انتخاب و در گروه های 15 نفره آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های روابط موضوعی (BORI) بل و همکاران (1986) و کیفیت رابطه زناشویی (RDAS) باسبی و همکاران (1995) بودند . برنامه درمان هیجان مدار (EFT) در 10جلسه 90 دقیقه ای هفتگی برای گروه آزمایش اجرا شدند و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که درمان هیجان مدار در کاهش روابط موضوعی و افزایش کیفیت رابطه زناشویی تاثیر دارد و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار مانده است (01/0>P). بنابراین درمان هیجان مدار می تواند روابط موضوعی در مردان و زنان دارای ازدواج مجدد را کاهش دهد و کیفیت رابطه زناشویی آنان را افزایش دهد.
اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر اختلالات درونی سازی و برونی سازی شده و نوع دوستی دانش آموزان با رفتارهای قلدری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
176 - 184
حوزههای تخصصی:
تحقیقات تا به امروز حاکی از وقوع قلدری در هر مدرسه ای با درجات و شدت های متفاوت است که باعث آسیب جسمی و روان شناختی فرد قلدری کننده و قربانی می شود؛ لذا هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر اختلالات درونی سازی و برونی سازی شده و نوع دوستی دانش آموزان با رفتارهای قلدری بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر دارای رفتارهای قلدری 12 تا 15 سال مدارس منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بود. تعداد 30 نفر از دانش آموزان با رفتارهای قلدری به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه قلدری هارتر (1985)، مشکلات رفتاری کودکان آخنباخ (1991) و نوع دوستی روسی (2004) بود. درمان مبتنی بر ذهنی سازی در 10 جلسه 60 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد درمان مبتنی بر ذهنی سازی دانش آموزان با رفتارهای قلدری در متغیرهای اختلالات درونی سازی شده و برونی سازی شده (F=32/75، Eta=0/52، P<0/001) و نوع دوستی (F=12/27 ،Eta=0/39 ،P<0/001) تأثیر دارد. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش می توان گفت درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر کاهش اختلالات درونی سازی و برونی سازی شده و افزایش نوع دوستی دانش آموزان با رفتارهای قلدری اثربخش بوده و می توان از این آموزش جهت ارتقای سلامت آن ها استفاده کرد و آگاهی والدین، معلمان، مدیران و سایر متخصصان از این آموزش ها می تواند کمک کننده باشد.
رابطه خودشفقتی و بخشش با دلزدگی زناشویی: نقش میانجی خودانتقادی در افراد متاهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش میانجی خود انتقادی در رابطه بین خودشفقتی و بخشش با دلزدگی زناشویی در افراد متاهل انجام شد. این پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه افراد متاهل شهر اصفهان در سال 1402 بودند. حجم نمونه نهایی 220 نفر در نظر گرفته شد. نمونه گیری به شیوه در دسترس بر اساس یک نظرسنجی آنلاین انجام شد. به منظور جمع آوری داده ها از مقیاس شفقت به خود (SCS؛ نف، 2003)، مقیاس بخشش (FS؛ ری و همکاران، 2001)، پرسشنامه دلزدگی زناشویی (CBM؛ پاینز، 1996) و مقیاس سطوح خودانتقادی (LOSC؛ تامسون و زارف، 2004) استفاده شد. نتایج حاصل از مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بوده است. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که خودشفقتی با دلزدگی زناشویی و خود انتقادی رابطه منفی و معنادار دارد (05/0>P)، همچنین بین بخشش و دلزدگی زناشویی رابطه منفی و معنادار وجود دارد و خودانتقادی با دلزدگی زناشویی رابطه مثبت و معنادار دارد (05/0>P). نتیجه دیگر نشان داد که خودانتقادی در رابطه بین خودشفقتی و بخشش با دلزدگی زناشویی نقش واسطه ای ایفا می کند (05/0>P). بر این اساس می توان نتیجه گرفت که خودشفقتی و بخشش به صورت مستقیم و یا میانجی گری خودانتقادی بر دلزدگی زناشویی اثرگذار هستند.
اثربخشی آموزش شفقت به خود در تحمل ناکامی و کنترل عواطف نوجوانان بدسرپرست مرکز شبه خانواده بهزیستی تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۵
30 - 47
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف اثربخشی آموزش شفقت به خود در تحمل ناکامی و کنترل عواطف نوجوانان بدسرپرست مرکز شبه خانواده بهزیستی شهر تهران انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه های مجزا است. جامعه آماری، کلیه نوجوانان 13-19ساله تحت سرپرستی بهزیستی تهران در سال1402بودند. جهت تعیین نمونه 40 نفر به صورت داوطلبانه انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. جهت سنجش تحمل ناکامی از پرسشنامه هارینگتون(2005) و جهت سنجش کنترل عواطف از پرسشنامه کنترل عواطف ویلیامز و همکاران(1997) استفاده شد. قبل از اجرای مداخله از هر دو گروه پیش آزمون تحمل ناکامی و کنترل عواطف به عمل آمد. گروه آزمایش آموزش شفقت به خود را از طریق پروتکل آموزشی در 8 جلسه دریافت کرد و گروه گواه هیچگونه مداخله آموزشی دریافت نکرد. پس از اجرای مداخله در مرحله پس آزمون، هر دو گروه مجددا ابزارهای مرحله پیش آزمون را پاسخ دادند و 45 روز بعد مجددا در بین هر دو گروه ابزارها اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد: آموزش شفقت به خود در افزایش تحمل ناکامی و همچنین کنترل عواطف اثربخش بوده و بعد از 45 روز تحمل ناکامی نوجوانان همچنان پایدار بوده است(05/0>p). باتوجه به اثربخشی آموزش شفقت به خود در افزایش تحمل ناکامی و کنترل عواطف نوجوانان؛ پیشنهاد می-شود در مراکز حمایتی نظیر شبه خانواده بهزیستی به بهره گیری از این روش برای بهبود وضعیت عاطفی و تحمل ناکامی نوجوانان بهره گرفته شود.
ارائه الگوی مفهومی مهارتهای ارتباطی میان فردی مدیران و کارکنان آمورشی دانشگاه علوم پزشکی زنجان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ارتباطات میان فردی در سالهای اخیر بطور مداوم مورد توجه قرار گرفته و به عنوان یک الزام مهم برای انجام عملکرد شغلی موفق در سازمان ها مطرح بوده است. مطالعه حاضر با هدف ارائه الگوی مفهومی مهارتهای ارتباط میان فردی مدیران و کارکنان آموزشی دانشگاه علوم پزشکی زنجان انجام شد. روش ها: پژوهش با رویکرد ترکیبی انجام شد. در مرحله کیفی با رویکرد نظریه زمینه ای اشتراس کوربین(2008)، با بررسی متون و مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته با 10 نفر از مدیران و کارکنان آموزشی خبره در زمینه موضوع مورد مطالعه، الگوی مهارتهای ارتباطی میان فردی طراحی و در بخش کمی، برازش الگو با تکمیل پرسشنامه توسط 200 نفر نمونه تحقیق، از طریق تحلیل عاملی تاییدی و با استفاده از نرم افزار لیزرل تعیین شد. یافته ها: در مرحله اول کدگذاری باز، 216 مفهوم به دست آمد. داده های مرحله دوم کدگذاری باز و محوری، در قالب 90 مفهوم و 16 مقوله عمده طبقه بندی شد. سپس برحسب ویژگیهای شرایطی، تعاملی/فرایندی و پیامدی طبقه بندی شدند. در مرحله کدگذاری انتخابی، مقوله ارتباط بر اساس کرامت انسانی، به عنوان مقوله مرکزی انتخاب شد. مدل مفهومی بر اساس 61 گویه و در 12 عامل تایید و شاخص ها نشان دهنده برازش مناسب مدل بود. نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد مدل مفهومی شامل مولفه های ویژگی های فردی، خصوصیات حرفه ای، بروز رفتارهای مدنی، تقویت روابط انسانی، اجتماعی، توجه به اصول اخلاقی و ایدئولوژیکی، بروز رفتارهای انحرافی و نابهنجار سازمانی، کیفیت زندگی کاری، عوامل ساختاری و مدیریتی، برقراری ارتباط بر اساس کرامت انسانی، بهبود نگرش های سازمانی و تعالی سازمانی، می تواند مهارت های ارتباطی میان فردی بر اساس کرامت انسانی را بطور مناسب تبیین نماید.
اثربخشی برنامه آموزشی تکنیک رهاسازی از هیجان بر دردهای دوران قاعدگی و تنظیم هیجان دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: رهاسازی هیجانی، روشی جدید و بر پایه طب سوزنی و شناخت درمانی است که نقش اساسی در برطرف نمودن بدتنظیمی انرژی در بدن و کمک به بهبود فردی ایفا می کند. دیسمنوره یا قاعدگی دردناک از شایع ترین مشکلات بیماری های زنان است. هدف از انجام این پژوهش تعیین اثربخشی برنامه آموزشی تکنیک رهاسازی از هیجان بر دردهای قاعدگی و تنظیم هیجان در دانش آموزان دختر شهر یزد بود. روش : روش پژوهش حاضر شبه تجربی بوده که در آن از گروه آزمایش و گواه با انجام پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. جامعه این پژوهش شامل تمامی دختران رده سنی 12 تا 18 سال شهرستان یزد در سال 1402 بود. نمونه پژوهش شامل 30دختر از نوجوانان یکی از مدارس دولتی شهر یزد بودند که به روش در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه های آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. برای گروه آزمایش 6 جلسه برنامه آموزشی تکنیک رهاسازی از هیجان، هر هفته به مدت 45 دقیقه اجرا شد، اما برای گروه گواه هیچ مداخله ای انجام نشد. در این پژوهش برای ارزیابی پیش آزمون و پس آزمون از پرسش نامه راهبردهای تنظیم هیجان گراس و جان (2003) و پرسش نامه استاندارد درد مک گیل (1997) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره با نرم افزار SPSS -24 استفاده شد. یافته ها: نتایج بیانگر این بود که تکنیک رهاسازی از هیجان بر دردهای دوران قاعدگی (002/0>P) و مؤلفه های تنظیم هیجان (ارزیابی مجدد شناختی 01/0>P ، 142/24=F) و فرونشانی ( 01/0>P ، 272/21=F) دانش آموزان نوجوان دختر تأثیر مثبت معنادار دارد. نتیجه گیری: به طور کلی نتایج حاکی از تأثیر معنادار تکنیک رهاسازی از هیجان در تغییر باورهای ناخودآگاه، احساسات منفی، و کاهش دردهای قاعدگی در دانش آموزان دختر بود؛ بنابراین پیشنهاد می شود این روش برای کاهش دردهای دوران قاعدگی و بهبود تنظیم هیجان در مراکز درمانی و مدارس به دانش آموزان آموخته شود.
اثربخشی طرح واره درمانی (ST) و روان درمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت (ISTDP) جهت بهبود تنظیم هیجان در اختلال استرس پس از سانحه پیچیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجارب آسیب زای گذشته با مراقبان اولیه منجر به شکل گیری الگوهای شناختی و رفتاری می شود که به نوعی سبک هایی برای تفکر و عمل هستند. این الگوها راهبردهای ناسازگارانه ای هستند که تنظیم هیجانات را مختل می کنند. از سوی دیگر «تجارب هیجانی اصلاحی» در دو رویکرد طرحواره درمانی و رواندرمانی پویشی کوتاه مدت و فشرده، به تغییر الگوهای ناکارآمد و تنظیم هیجان کمک می کنند. ازاین رو در این پژوهش به بررسی اثربخشی این دو درمان بر تنظیم شناختی و رفتاری هیجان در اختلال استرس پس از سانحه پیچیده با روش مطالعه تک آزمودنی پرداخته شد.جامعه آماری شامل کلیه افراد 18 تا 40 ساله در شهر تهران بودند که در سال 1402، پس از اطلاع رسانی طرح پژوهش، داوطلب مشارکت در پژوهش شدند. درنهایت شش نفر با روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. در ادامه پرسشنامه های تنظیم شناختی و رفتاری هیجان برای هر فرد در مرحله خط پایه (2 تا 4 بار)، مداخله (3 بار) و پیگیری (1 بار)، اجرا شد. گروه های آزمایش به مدت 16 جلسه 50 دقیقه ای تحت مداخلات طرحواره درمانی و رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت قرار گرفتند. نتایج تحلیل دیداری و آماری بین دو موقعیت مداخله و خط پایه شامل اندازه اثر دی کوهن، داده های ناهمپوش و همپوش، تغییرات میانه و میانگین و تغییرات سطح مطلق، بیانگر اثربخشی هر دو درمان بر تنظیم شناختی و رفتاری هیجان بود. اما طرح واره درمانی نسبت به روان درمانی پویشی کوتاه مدت و فشرده در بهبود تنظیم هیجان مؤثرتر عمل کرد و به نظر می سد تکنیک ها و ابزارها در این درمان برای رفع آسیب های زیربنایی در ترومای پیچیده موثرتر است.
تدوین الگوی ارتقاء انسجام خود در دوران سالمندی با در نظر گرفتن سبک زندگی ایرانی اسلامی: یک مطالعه کیفی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از طریق حس انسجام می توان توجیه کرد که چرا فردی می تواند حد بالایی از استرس را از سر بگذراند و سالم بماند. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی ارتقاء انسجام خود در دوران سالمندی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی و با روش نظریه بر خواسته از داده ها بود. جامعه پژوهش کلیه سالمندان بین 60 تا 65 سال عضو شبکه مجازی سن کمال که در سال 1401 به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 10 نفر انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه های نیمه ساختاریافته با رعایت قاعده اشباع ،جمع آوری و در سه مرحله کدگذاری باز، انتخابی و محوری تحلیل شد. یافته ها: پس از بررسی و تحلیل داده ها 97 مضمون، 17 زیر طبقه و 4 طبقه اصلی شناسایی شد. مقولات اصلی شامل :ویژگی های خودکارآمدی (توانایی و قابلیت استفاده از منابع در دسترس، برخورداری از ویژگی خودکارآمدی)، نقش خانواده و ارزش ها (سلامت خانواده مبدأ، ارزش های شخصی، ارزش های معنوی، علایق شخصی و اجتماعی)، سبک زندگی (سبک زندگی سالم ثبات اقتصادی) وعوامل راهبردی راه حل محور و هیجان محور (مدیریت خود، حل مشکلات، برقراری رابطه مؤثر، رشد و توسعه فردی، هدفمندی در زندگی، خودآگاهی، مدیریت در زندگی، یکپارچه کردن تجارب، مشارکت اجتماعی) بود.
پیش بینی کیفیت زندگی بر اساس ادراک رنج، معنای زندگی، حمایت اجتماعی و انعطاف پذیر روان شناختی در بیماران سندروم روده تحریک پذیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر باهدف پیشبینی کیفیت زندگی بر اساس ادراک رنج، معنای زندگی، حمایت اجتماعی و انعطافپذیر روانشناختی در بیماران سندروم روده تحریکپذیر و به روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد. مواد و روشها: جامعه آماری پژوهش را بیماران مبتلابه سندرم روده تحریکپذیر اصفهان در سال 1401-1402 به تعداد 140 نفر تشکیل دادند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامههای کیفیت زندگی (IBS-QOL) پاتریک و دراسمن ، مقیاس تجربه و ادراک رنج اسچالز و همکاران ، پرسشنامه معنا در زندگی (MLQ) استگر و همکاران ، پرسشنامه پذیرش و عمل ویرایش 2 (AAQ-II) بوند و همکاران و زمینه یاب مطالعه پیامدهای پزشکی حمایت اجتماعی (MOS-SSS؛ شربورن و استوارت) استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد از بین متغیرهای مورد مطالعه در رگرسیون بهترین پیشبینی کننده کیفیت زندگی، در گام اول حمایت اجتماعی، در گام دوم معنای زندگی و در گام سوم ادراک از رنج بوده است. بر این اساس در گام اول ضریب حمایت اجتماعی 6/52 درصد واریانس کیفیت زندگی، در گام دوم ضرایب حمایت اجتماعی و معنای زندگی 6/55 درصد واریانس کیفیت زندگی و در گام سوم ضرایب حمایت اجتماعی، معنای زندگی و ادراک از رنج 2/57 درصد واریانس کیفیت زندگی را تبیین میکند. نتیجهگیری: با توجه به نقش معنی دار ادراک رنج، معنای زندگی، حمایت اجتماعی و انعطافپذیر روانشناختی در پیش بینی کیفیت زندگی پیشنهاد میشود، یک برنامه جامع مراقبتی از بیماران سندروم روده تحریک پذیر با توسعه و افزایش متغیرهای فوق برای ارتقای کیفیت زندگی آنان پیش نهاد می گردد