فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۰۱ تا ۲٬۶۲۰ مورد از کل ۲۸٬۲۶۹ مورد.
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
91 - 112
حوزههای تخصصی:
اباضیه معتدل ترین فرقه خوارج هستند که پس از استقرار در شمال آفریقا موفق شدند در دوره های مختلف اعم از زمان استقرار اولیه، زمان تشکیل دولت بنی رستم(144-296ق) و در عصر بی دولتی، با ایجاد اشکال متنوع در شیوه تبلیغ و تأسیس شورای عزابه، با نظام تعلیم و تربیت خاص خود، ضمن پیشبرد اهدافشان در تعامل با سایر دولتهای غیر هم عقیده، به دیرپایی و تداوم مذهبشان موفق شوند. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای، درصدد پاسخ به این سؤال است که نظام تبلیغ، تعلیم و تربیت اباضی، چرا و چگونه در زمان های ظهور و کتمان، دچار تطور و استحاله شده است؟ نتیجه اینکه خوارج اباضی روند نظام تعلیم و تربیتی را که در عصر ظهور داشتند، در ادوار بعد تغییر داده و سعی نمودند که با تقیه و مدارا با جریان های حاکم، ضمن حفظ و بقاء خود، جهت گیری های جدیدی را ارائه نمایند.
آگاهی و تصوّر نقشه نگاران اروپاییِ قرن 16 تا 18م از محدوده سرزمینی ایران با هند (با تکیه بر نقشه های ایرانِ صفوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
501 - 523
حوزههای تخصصی:
یکی از منابع قابل توجه از ایران دوره صفویه، نقشه های تاریخی است که اروپایی ها در قرون 16 تا 18م ترسیم کرده اند. این نقشه ها، اطلاعات قابل توجهی از محدوده سرزمینی ایران را با همسایگان به ویژه هند نمایان می کنند. در پژوهش پیش رو کوشش شده است تا با استناد به داده های نقشه های صفوی و روش توصیفی تحلیلی، محدوده سرزمینی ایران با هند را بررسی کنیم. پرسش اصلی پژوهش این است که نقشه نگاران اروپایی چه تصوّر و آگاهی از محدوده سرزمینی ایران با هند در دوره صفویه داشته اند؟ یافته های پژوهش حاکی است که تصوری باستانی و کهن از محدوده ایران با هند بر ذهنِ نقشه نگاران قرن 16/10 حاکم بود، اما در نقشه های قرن 17/11، این تصوّر دگرگون و به واقعیتِ موجود در دوره صفویه نزدیک شد. علاوه بر این، ضمن تثبیت این تصوّرِ نزدیک به واقعیت در نقشه های قرن 18/12، نقشه نگاران به ضبط جزئیات جدید از جمله راه ها و گروه های جمعیتی در امتداد محدوده سرزمینی ایران با هند نیز روی آوردند.
بررسی عوامل مؤثر بر شکل دهی الگوی مصرفِ کارکنان صنعت نفت (1332-1357)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از کشف نفت، توسعه عملیات صنعتی و افزایش نیروی کار به ساخت مناطق مسکونی بیشتر و شکل گیری شهرهای جدید انجامید. اگرچه در ابتدا تأمین اقلام ضروری برای ساکنین این شهرها که عمدتاً نیروی کار شرکت نفت بودند با مشکل روبرو بود. اما به تدریج، نخستین بازارها در شهرهای نفت خیز ایجاد شدند و رونق گرفتند. پس از ملی شدن نفت و با افزایش درآمدِ کارکنان صنعت نفت، الگوی مصرف در این مناطق تغییر کرد. این نوشتار ضمن بررسی روند تغییر الگوی مصرف از شکل سنتی به استفاده از وسایل مدرن، به دنبال پاسخ به این سؤال است که چه عواملی در تغییر این الگو نقش داشتند؟ یافته های این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی تدوین شده و شیوه ی گردآوریِ داده های آن کتابخانه ای و اسنادی بوده است، نشان می دهد که الگوی مصرف کارکنان صنعت نفت که در ابتدا مبتنی بر استفاده از وسایل معدود مصرفی و به شیوه سنتی بود، به تدریج و پس از ملی شدن صنعت نفت با تأثیر افزایش درآمد، تغییرات فرهنگی و اجتماعی به واسطه ی رسانه های همگانی و نیز در دسترس قرار گرفتن کالاهای لوکسِ موجود در فروشگاه های صنعت نفت، تغییر پیدا کرد.
واکاوی روابط تجاری هرمز با دکن در قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرمز در قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی (هشتم و نهم هجری قمری) به عنوان قطب تجارت دریایی ایران و یکی از چند قطب دریایی جهان محسوب می گردید. هرمز در طی این دو قرن تحت فرمانروایی سلسله پادشاهان محلی معروف به ملوک هرمز قرار داشت و موفق شدند سلطه خود را بر بخش اعظم سواحل شمالی و جنوبی خلیج فارس برقرارسازند . بی تردید یکی از زمینه های و همچنین پیامدهای شکوفایی تجاری هرمز را باید در روابط اقتصادی آن با جنوب شبه قاره هند (دکن) جستجو کرد. موضوع این پژوهش بررسی مناسبات اقتصادی هرمز با دکن در قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی است. هدف این مقاله آن است که با شیوه توصیفی – تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، پاسخ روشنی به این پرسش ارائه نماید که هرمز و حاکمان آن چه نقشی در روابط تجاری با دکن در شبه قاره هند ایفا می کردند؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که هرمز به دلیل شرایط خاص منطقه ای و سیاست حاکمانش و با استفاده از اختلافات بین دولت های منطقه نه تنها نقش بسیار مؤثری در تجارت با دکن داشته، بلکه توانست بیش از دو قرن به عنوان مرکز تجاری جهان ایفای نقش کند.
واکاوی سیر تشیع امامیه در حکومت ایلخانیان (مطالعه موردی: دوره الجایتو)
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۰
43 - 58
حوزههای تخصصی:
با شکست حکومت عباسی و استقرار حکومت ایلخانی، شیعیان دوازده امامی که در دوره عباسی اجازه فعالیت نداشتند با کمک افرادی هم چون خواجه نصیرالدین طوسی و روح تسامح و تساهل مغولان و عدم تعصب آنان نسبت به مذهبی خاص توانستند مذهب شیعه را ترویج کنند. در اواسط دوره ایلخانان تنی چند از سلاطین ایلخان مسلمان شدند و مذهب اهل سنت را اختیار کردند. هرچند که به دلیل اختلافات داخلی علمای اهل تسنن و وجود دولت سنی مذهب ممالیک مصر، که دشمن ایلخانان به شمار می رفت، و همچنین تلاش دولتمردان شیعی، مذهب تشیع توانست در حکومت ایلخانان نقش مهمی بر عهده گیرد و با گرویدن اولجایتو به مذهب تشیع از تجدید سنن مغولی در ایران ممانعت شد. رسمی شدن تشیع بر علما و دولت مردان سنی سخت شد و آنان تصمیم گرفتند اولجایتو را از این کار باز دارند. در این مقاله سعی شده است با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و منابع کتابخانه ای ضمن بررسی این پدیده تاریخی- مذهبی تا حد امکان به پرسش اصلی این پژوهش پاسخ دهد که علل افول تشیع در پایان حکومت اولجایتو و جانشینان او چه بود. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که تشیع در دوره اولجایتو در مقطعی بسیار قدرت گرفت و همسویی ایلخان در تقویت این مذهب بسیار تأثیرگذار بود، اما به هر روی نتوانست روند رو به رشد خود را ادامه دهد و در حاشیه قرار گرفت.
روایات عاشورایی الطبقات الکبری ابن سعد در سنجه نقد (بازه زمانی پیش از عاشورا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سعد در کتاب الطبقات الکبری، بخشی را به مقتل الحسین(ع) اختصاص داده که در میان مقاتل موجود سیدالشهدا(ع) از لحاظ قدمت در جایگاه دوم قرار دارد. با وجود موارد مشابه فراوان میان گزارش های آن با مقتل ابومخنف، ابن سعد بسیاری از روایات مقتل ابومخنف را حذف کرده و به نقل از مقاتل واقدی و دیگران روی آورده است. رویکرد جانب دارانه ابن سعد در گزارش واقعه عاشورا، اقبال وسیع مورخان و رجال شناسان مکتب شام؛ همچون ابن عساکر، ذهبی، ابن حجر، مزّی، ابن کثیر به آن را به دنبال داشته است. این مقتل علی رغم اخبار منفرد نسبت به دیگر کتب تاریخی و یا حدیثی، در برخی موارد با وقایع مسلم و یا روایات تاریخی دیگر ناسازگار بوده و در مواردی شأن امام معصوم(ع) و یا خاندان معصومان(ع) را مخدوش ساخته و پایه های نااستواری برای تحقیق پیش روی عالمان فریقین در قرن های بعد از خود قرار داده است. یافته ها نشان از جهت داری گزارش وی از قیام امام حسین(ع) و تحلیل برپایه ذهنیتی خاص است که احتیاطی دوچندان را پیش روی مقتل پژوه می نهد. این مقاله با روش کتابخانه ای به صورت میان رشته ای تاریخ و حدیث و رویکردی تحلیلی و انتقادی، روایات تأثیرگذار و جهت دار او را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
نشانه های سنت پزشکی هند در آثار پزشکان ایرانی در قرن دهم ق، مطالعه موردی: خلاصه التجارب و علاجات داراشکوهی (طب داراشکوه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
443 - 466
حوزههای تخصصی:
سنتهای پزشکی ایران و هند در قرون متمادی با یکدیگر در تعامل بوده و بر غنای هم افزوده اند. سنت پزشکی هندی متاثر از آیورودا است که قرنها تنها ابزار پزشکی آن دیار بوده و بعدها در تعامل با سایر سنن پزشکی چون آیین بودا، دائو، تبتی ها و طب ایرانی و اسلامی تاثیرات متقابل داشته است. در قرن دهم ق با مهاجرت پزشکان ایرانی به هند و رواج و رونق زبان فارسی و تالیف آثار پزشکی در آنجا، تاثیر سنت پزشکی هندی بر اطبا و در آثار پزشکی فارسی بیشتر آشکار شد. استفاده از داروها و شیوه های درمان هندی در آثار تالیف شده در آن دوران، مانند موسیقی و سحر و جادو و معرفی داروهای هندی از نشانه های این مدعاست. دو کتاب خلاصه التجارب بهاء الدوله رازی و علاجات داراشکوهی نورالدین شیرازی مهم ترین نمونه هایی است که در آنها بارها به سنت پزشکی هندی اشاره شده است.
نواحی جنوبی دریای مازندران در سنت زرتشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نواحی جنوبی دریای مازندران در سنت زرتشتی پدرام جم [1] چکیده یکی از تصوّرات رایج در تحقیقات علمی دو سده اخیر آن است که سرزمین جنوب دریای مازندران در سنت زرتشتی، مأوای دیوان و دروجان بوده. این تصوّر در برخی از وقایع تاریخی همچون چیرگی اریه ها بر مردمان بومی و جدال دین زرتشتی با دین بومی آن سرزمین ریشه دارد. تحقیق حاضر به شکل گیری و تحول این تصویر می پردازد، عوامل پدید آورنده آن را بررسی می کند و برای سنجش اعتبار آن، توصیف این مناطق را در سنت زرتشتی بازمی نمایاند. این تحقیق نشان می دهد که در متون زرتشتی، گیلان و مازندران نه جایگاه دیوان، بلکه مأمن دین کهن و پناهگاه ایرانیان تصوّر شده است. دیدگاه منفی درباره این نواحی، پدیده ای جدید در تحقیقات ایران شناسی است و بنیادی در سنت زرتشتی ندارد. واژه های کلیدی: نواحی جنوب دریای مازندران، سنت زرتشتی، اوستا، متون فارسی میانه زرتشتی، گیلان، مازندران، ورنه [1] . استادیار گروه تاریخ دانشگاه فردوسی، مشهد تاریخ دریافت : 8/9/1400- تاریخ تأیید 23/9/1400
نقدی بر تئوری های اروپامحور در دوره بندی تاریخ اقتصادی ایران؛ ایدئولوژی، زمان پریشی و فراروایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
1 - 22
حوزههای تخصصی:
تاریخ نگاری اقتصادی در ایران عموماً در قالب دو رویکرد معرفتی مارکسیستی لنینیستی و نظریه آسیایی نمود یافته است. در این دو رویکرد با وجود آنکه نقش اقتصادی طبقات اجتماعی و دولت در تاریخ ایران نشان داده شده، اندیشه ها و تجربیات تاریخی مربوط به اقتصاد فئودالی و سرمایه داری در اروپا به تاریخ اقتصادی ایران تسری یافته است. به طوری که این وضعیت موجب شده است تاریخ اقتصادی ایران در وضعیتی غیرمرتبط با تجربیات تاریخی جامعه ایرانی مورد توجه قرار گیرد. پژوهش حاضر درصدد پرداختن به این مسئله است که رویکردهای تئوریک حاکم بر تاریخ نگاری اقتصادی ایران، به لحاظ مبانی فکری و معرفتی، دارای چه مشکلات و محدودیت های تحلیلی است؟ این مقاله با روش تحلیل انتقادی نگاشته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد الگوهای تحلیلی حاکم بر دوره بندی تاریخ اقتصادی ایران جنبه ای اروپامحور دارد و به خاطر ایدئولوژی زدگی، تحمیل فراروایت های اروپامدار و زمان پریشی دچار محدودیت های تحلیلی برای شناخت تاریخ اقتصادی ایران است. آنچه به واسطه رویکردهای سوسیالیستی و آسیایی بر تاریخ نگاری و دوره بندی تاریخ اقتصادی ایران حاکم گشته، نه برآمده از خصوصیات و واقعیات اقتصاد تاریخی جامعه ایرانی، بلکه ناشی از فهم خطی و تکاملی تاریخ اقتصادی ایران براساس مفهوم پیشرفت و ترقی در تفکر و تجربیات تاریخی غرب مدرن است.
بازکاوی و نقد منابع دربارۀ نسب و جایگاه اجتماعی و تاریخ فوت ابوطالب فندرسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میرزاابوطالب فندرسکی از شخصیت های مشهور دورۀ صفویه بود که در زمان شاه سلیمان اول (صفی دوم) و سلطان حسین صفوی می زیست. او در زمینۀ علوم مختلف، صاحب آثار بسیاری بود. شباهت نام خانوادگی ابوطالب فندرسکی با یکی دیگر از علمای عصر صفوی، یعنی ابوالقاسم فندرسکی، باعث شده است پژوهشگران در ذکر آثار و احوال آنها دچار اشتباه شوند؛ برای مثال رابطه ای نسَبی برای این دو فرض کنند یا برای زمان مرگ ابوطالب فندرسکی، تاریخ های اشتباهی قید کنند. دربارۀ ابوطالب فندرسکی، در عصر خودش و حتی زمان کنونی، اطلاعات اندکی ثبت شده و آگاهی های کمی در دست است.هدف این پژوهش، بررسی زندگی و فضای سیاسی و اجتماعی زمانۀ این عالم بزرگ و چراییِ سکوت منابع و مصادر تاریخی دربارۀ اوست که با روش تحلیل محتوا، یعنی بررسی و مقایسه و نیز نقد و ارزیابی داده های تاریخی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد به طور قطع، این دو عالم بزرگوار پدر و پسر نبوده و به احتمال، رابطۀ سببی هم نداشته اند.باید در نظر گرفت تعارض های خاندان فندرسک با حکومت، بر سر مسائل مالی، باعث شد در رسانه های آن عصر، نام ابوطالب فندرسکی حذف شود. تاریخ های آمده در منابع مختلف دربارۀ زمان مرگ او، اشتباه است و تاریخ مرگ او در فاصلۀ سال های 1107تا1117ق/1695تا1705بوده است.
تحلیل نمادشناسانه و کهن الگویی اسطورۀ نبرد هوشنگ و مار سیاه در شاهنامۀ فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جوامع مختلف، نمادها و کهن الگوها مهم ترین عناصر ساختاری اسطوره ها را تشکیل می دهند. در اسطوره شناسی ایرانی نیز نمادها و کهن الگوها نقش بسیار مهمی برعهده دارند. اسطورۀ نبرد هوشنگ با مار سیاه یکی از روایت های اسطوره ای است که در شاهنامه نقل شده و نمادها و کهن الگوهایی را در خود جای داده است. به نسبت اهمیت این روایت اسطوره ای، دربارۀ آن پژوهش های چندانی صورت نگرفته است. بررسی ریشه های اسطوره ای و نمادها و کهن الگوهای موجود در این روایت، با کشف بسیاری از رازهای تاریخی ایرانیان باستان همراه است.پژوهش حاضر به روشی توصیفی تحلیلی و براساس داده های کتابخانه ای تدوین شده است. هدف این پژوهش تحلیل اسطورۀ نبرد هوشنگ و مار سیاه با استفاده از نماد و کهن الگوست. نتایج به دست آمده از آن حکایت دارد که در این اسطوره، مار سیاه جهانسوز نمادی از شرارت و نابودگری و بی نظمی جاویدان است که در برابر هوشنگ، یعنی نماد خیر و دادگری و نظم و آبادگری قرار می گیرد. حاصل این نبرد، رانش مار اهریمنی و کشف آتش و جشنی است که با برتری بر این مار و کشف آتش ارتباط مستقیم دارد. در این اسطوره، کهن الگوهایی همچون نبرد خیر و شر، نبرد قهرمان با مار و اژدها، آتش و رانش اهریمنان، جشن و... درخور مشاهده و بررسی است.
رهیافت تاریخ نگارانۀ عباسقلی سپهر در شرح حال حضرت زینب(س) در کتاب ناسخ التواریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، نوشتن کتاب در موضوع ائمۀ اطهار(ع)، خاندان پیامبر(ص) و نسب علویان همواره یکی از زمینه های علاقۀ شیعیان بوده است. با وجود این، نگارش اثری مستقل دربارۀ حضرت زینب(س) با عنایت علما و مؤلفان برجستۀ شیعی، حتی در عصر صفوی هم، روبه رو نشد. این مهم تا پایان عصر ناصری به تأخیر افتاد؛ یعنی زمانی که عباسقلی سپهر، از مورخان درباری و نه از طبقۀ علما، کتاب ناسخ التواریخ زندگانی زینب کبری(س)، معروف به طرازالمذهب را نگاشت. کشف ویژگی های تاریخ نگاری این اثر مسئلۀ این پژوهش است. بر این مبنا، پرسش پژوهش حاضر این است: چرا عباسقی باوجود کوشش در راستای رفع نقیصه های تاریخ نویسی سنتی دربارۀ حیات حضرت زینب(س) موفق نشد از گفتمان تاریخ نویسی کلاسیک فراتر برود؟نتیجۀ پژوهش نشان می دهد سپهر در رفع نقص های مربوط به روش سنتی به موفقیت درخور ملاحظه ای دست یافت؛ اما در رفع اخبار متناقض و بیان روایتی یک دست از تاریخ زندگانی حضرت زینب(س) ناکام ماند. علت این امر از یک سو نهادینه بودن سنت تاریخ نویسی کلاسیک در او، مبنی بر نقش ناچیز مورخ در بازسازی گذشته، بود؛ از سوی دیگر، منافع پایبندی به تاریخ نگاری سنتی بود که مقبولیت بیشتری برای کتابش به ارمغان می آورد. مسئله ای که بسیار بیشتر از رفع نقص های این سبک از تاریخ نویسی برای سپهر اهمیت داشت.
The Three Famines and the Makings of a Malthusian Catastrophe in Iran (1869-1944)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Iran suffered three catastrophic famines in the seventy-five-year span of 1869 to 1944. The population in 1945 was unchanged from that of 1840, a classic case of a Malthusian catastrophe. This article aims to assess the impact of the famines on Iran’s population level. It is first shown that the human losses in the Great Famine of 1869-1873 have been vastly understated in much of the literature. Two-thirds of the population was lost. Barely had Iran recovered its 1869 population when the Great Famine of 1917-1919 in World War I had carried off nearly half of the population. Finally, World War II and the resulting 1942-1944 famine and typhus epidemic had claimed a quarter of the population and again restored the 1840 population level. Only after 1945 was Iran able to shake off the Malthusian trap into which it had fallen for more than a century.
مادری جدید و آموزش زنان در عصر رضا شاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عصر رضاشاه آغاز دوران مدرن و ایجاد تحولات بنیادین در پهنۀ اجتماعی ایران است. طرح بیداری زنان در این دوره، حیات اجتماعی آنها به ویژه زنان طبقۀ متوسط و بالای شهرنشین را به اشکال مختلف تحت تأثیر قرار داد. شکل گیری نظام آموزشی نوین و تعمیم یافتن حق تحصیل در مدارس جدید دولتی به دختران، از جمله سیاست های جنسیتی دولت بود که حیات اجتماعی و فردی زنان و دختران شهرنشین را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار داد. نگارندۀ نوشتار پیش رو درصدد بررسی سیاست های آموزشی دولت رضاشاه در حوزۀ زنان نبوده است، بلکه ضمن توضیح سیر برساخته شدن مفهوم مادری جدید، به دنبال پاسخ به این پرسش بوده است که این مفهوم چگونه آموزش زنان را به ضرورت تبدیل کرد و این آموزش از حیث کمّی و کیفی، چگونه از ایدۀ مادری جدید تأثیر پذیرفت. داده های پژوهش که به روش کتابخانه ای- آماری و مبتنی بر احصائیه ها و نشریات جمع آوری شده است، نشان می دهد ایدۀ مادری جدید و نیاز به تغییر در نقش های سنتی زنان، در وهلۀ نخست با تغییر در تعریف رَحِم زنانه از عضوی بیولوژیک به محل جاگذاری نسل آیندۀ کشور و در گام بعدی با ظهور ایدۀ مادر-مربی، یا تربیت زن تحصیل کردۀ خانه دار، آموزش دولتی زنان را از حیث کمّی گسترش داد. البته از حیث کیفی، برنامۀ آموزشی زنان در مدارس دولتی نشان می دهد که آموزش آنها با مردان بسیار متفاوت بوده و با رویکردی ایدئولوژیک، با هدف تربیت همسر و مادر جدید ایرانی تدوین شده بود؛ به همین دلیل کمک چندانی به زندگی حرفه ای و شکل گیری هویت مستقل زنانه نکرده است.
تحلیلی بر نقش کارگزاران کلانتران طایفۀ دره شوری قشقایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲ (پیاپی ۱۴۲)
109 - 139
حوزههای تخصصی:
طایفۀ دره شوری یکی از طوایف ایل قشقایی است. در ساختار سیاسی قدرت، کلانتر به صورت رسمی مسئولیت ادارۀ آن طایفه را عهده دار بود. کلانتران علاوه بر تیره های وابسته به خود، گروهی از عوامل اجرایی را در خدمت داشتند که با عناوینی چون «دؤیربَر» و «اَدآرَ» مورد خطاب قرار می گرفتند. نگارندگان این مقاله بر آن اند تا نسبت و رابطۀ میان قدرت کلانتران دره شوری و وظایف کارگزارانشان را آشکار کنند. سؤال این است که چرا و چگونه کلانتران دره شوری از کارگزاران استفاده می کردند؟ این پژوهش به صورت میدانی بر مبنای انجام مصاحبه ها و با مکمل قرار دادن منابع کتابخانه ای، با رویکرد توصیفی-تحلیلی انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که کلانتران طایفۀ دره شوری برای انجام امور خانوادگی و برقراری نظم در تیر ه ها، در کنار افرادی چون کدخداها از کارگزارانشان استفاده می کردند. آن ها به عنوان بازوی اجرایی، صرفاً مسئولیت هایی را در خانۀ کلانتران برعهده نداشتند، بلکه عده ای از کارگزاران در خارج از خانۀ کلانترها نیز انجام وظیفه می کردند. کارگزاران ضمن مهارت در امور اجرایی، افرادی جنگجو بودند که کلانتران از آن ها برای سرکوب افراد و تیره های متمرد و پیشبرد اهدافشان در کنار تیره های وفادار به خود استفاده می کردند.
معرفی و مکان یابی شهر کوهگیلویه در قرون میانه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کوهگیلویه، یکی از شناخته ترین جای نام های دوران اسلامی، در جنوب غرب ایران است که نقش بسیار مهمی در تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی این منطقه داشته است. بیش از هزار سال از ذکر نام کوهگیلویه در منابع تاریخی می گذرد، اما تاکنون هیچ گونه اشاره ای مبنی بر وجود شهری یا استقرارگاهی با نام کوهگیلویه نشده و همواره از آن به عنوان یک ناحیه یا منطقه جغرافیایی یاد شده است. کشفیات اخیر در شهر تاریخی دهدشت نشان می دهند که کوهگیلویه در قرون میانه اسلامی نه تنها یک محدوده جغرافیایی، بلکه مهم ترین مرکز شهری این منطقه بوده و از اهمیت سیاسی، نظامی، اقتصادی و حتی مذهبی برخوردار بوده است. این شواهد شامل گنجینه ای ارزشمند متشکل از 194 سکه تاریخی است که برروی تعدادی از آن ها شهر کوهگیلویه به عنوان محل ضرب این سکه ها حک شده است. قرارگیری شهر کوهگیلویه در زمره ضرابخانه های این دوره، نشان از اهمیت و جایگاه ویژه این شهر دارد که تاکنون ناشناخته باقی مانده است و از موقعیت جغرافیایی آن نیز اطلاعی در دست نیست. پرسش های این پژوهش در حول دو محور است؛ 1. سکه های مکشوف از شهر تاریخی دهدشت، به چه دوره ای تعلق دارند و در زمان کدام حاکمان ضرب شده اند؟ 2، موقعیت مکانی شهر تاریخی کوهگیلویه با کدام یک از محوطه های تاریخی هم خوانی دارد؟ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مشخص نمودن دوره ضرب سکه های کشف شده و مکان یابی موقعیت جغرافیایی شهر کوهگیلویه به انجام رسیده و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی و رویکرد آن تاریخی-تحلیلی است. مطالعات نشان می دهند که سکه های مذکور در دوره آق قویونلوها ضرب شده اند و ضرابخانه کوهگیلویه به عنوان یکی از فعال ترین و مهم ترین ضرابخانه های دوره آق قویونلوها و اتابکان لر بزرگ، با شهر تاریخی دهدشت، در شهرستان کوهگیلویه هم خوانی دارد که در روند تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی از دوره آق قویونلوها به دوره صفویه، به نام شهر دهدشت تغییر نام داده و در گذر زمان، نام کوهگیلویه غبار فراموشی گرفته و از یادها رفته است.
جایگاه صید و تجارت مروارید در همگرایی ساحل نشینان خلیج فارس در عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ صید و تجارت مروارید، سازوکاری سنتی و باستانی داشته است و نقش مهمی در شناخت مبانی تاریخی مناسبات اجتماعی و اقتصادی ساحل نشینان خلیج فارس و هویت تاریخی این منطقه دارد. معیشت ساکنان بنادر و جزایر تاحد چشمگیری به این کالای مهم وابسته بوده است. این وابستگی همراه با اتکای آن بر مهارت و دانش بومی، باعث شده است این کالا در تداوم حیات سنتی و فرهنگ و هویت ساحل نشینان، در دوران استعمار، نقش مؤثری ایفا کند. این مهم، پژوهشگرهای حوزۀ خلیج فارس را به بررسی ابعاد اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مروارید سوق می دهد. ازجمله زمینه های تاریخی مهم، شناخت و بازتعریف نقش مروارید در همگرایی ساحل نشینان خلیج فارس در ابعاد محلی و منطقه ای است که واکاوی ماهیت آن، باتوجه به وجود برخی پرسش ها دربارۀ تعامل های تاریخی ساحل نشینان شمالی و جنوبی بنادر و جزایر خلیج فارس، اهمیت دارد. این مقاله با رویکردی تحلیلی و براساس برخی شواهد تاریخی، به دنبال پاسخ به این پرسش اساسی است: باتوجه به سازوکار صید و تجارت مروارید، این کالا در ایجاد تعامل و همگرایی میان ساحل نشینان خلیج فارس چه نقشی ایفا می کرد؟ فرض غالب بر این است که باتوجه به اهمیت صید و تجارت مروارید و تأکید پژوهشگرها بر وجود ضوابط و عرفی سنتی، فرایند حضور در صیدگاه ها و ضوابط و قواعد فرهنگ صید، در ایجاد همگرایی و تعامل میان ساحل نشینان وظیفه ای مهم داشته است.
تاثیرمعماری نازی بر بازتاب ساختار قدرت در معماری ابنیه دولتی ایالت آذربایجان؛ دوره پهلوی اول (مطالعه موردی: تبریز و ارومیه)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
دوره پهلوی اول به دلیل تحولات گسترده سیاسی و اجتماعی از شاخص ترین دوران تاریخ معاصر ایران می باشد. رضا شاه در مدت حکومت شانزده ساله خود براساس گرایش ملی گرایانه و نظامی گرایانه و ارتباط با کشورهایی چون آلمان به خصوص آلمان نازی سعی در القای ساختار قدرت حکومت خویش بود. در این بین شهرهای مختلف کشور از جمله تبریز و ارومیه که در ایالت آذربایجان واقع شده بودند، از این تحولات بی بهره نمانده و ساختمان های حکومتی مهمی در این شهرها و با حضور معماران و مهندسین آلمانی احداث گردید. بررسی و چگونگی تأثیر معماری آلمان نازی و نفوذ در کالبد معماری ایران و به خصوص دو شهر یاد شده، هدف اصلی پژوهش است.این تحقیق از نوع کیفی با رویکرد تاریخی و روش آن توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. نتایج به دست آمده حکایت از آن دارد که الگوبرداری از مبانی و مفاهیم معماری نازی و نئوکلاسیک آلمانی ناشی از رابطه این کشور وحضور معماران آلمانی در شکل گیری معماری حکومتی و ساختار قدرت نقش غیر قابل انکاری را داشته است.
سامان بدن و شکل گیری مشاغل زنانه در عصر رضاشاه (براساس گزارش مطبوعات یومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
155 - 177
حوزههای تخصصی:
ارزشمندی بدن زنانه و چگونگی سامان آن، از آغاز مدرنیزاسیون در ایران عصر رضاشاه تا به اکنون، پیوند نزدیکی با مفاهیم هویت ملی با تکیه بر ارزش های فرهنگ غربی داشته است. عزم دولت پهلوی برای ساخت جامعه ای جدید که خود را از طریق فرهنگ و نمادهای غربی بازنمایی کند، در کنار ورود و اثرگذاری صنعت زیبایی، تأثیری دیرپا بر سامان بدن زنان به ویژه از زمان اجرای کشف حجاب به بعد داشت. پس از این واقعه، بدنی که تا آن زمان از دیده ها نهان بود، از طریق صنعت زیبایی که در نشریات دولتی تبلیغ می شد، به محل سیاست گذاری دولت و ارزش های فرهنگ غربی بدل شد. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این سؤال است که مدیریت بدن چطور در شکل گیری هویت جدید زن ایرانی در زمان رضاشاه عمل کرد و همچنین، مفهوم ارزشمندی بدن زنانه به شکل گیری چه مشاغلی در این دوره منجر شد؟ فرضیه پژوهش، با تکیه بر مقالات روزنامه اطلاعات و با روشی توصیفی تحلیلی، این است که صنعت زیبایی و تبدیل شدن بدن زیبا به منبع قدرت و منزلت برای زنان به شکل گیری تصویر زن جدید ایرانی حداقل در بین طبقه متوسط و بالا منجر شد و مشاغل زنانه برای نخستین بار حول مدیریت بدن شکل گرفتند.
واکاوی نقش ائمه اطهار(ع) در ارتقاء منزلت اجتماعی «اُمّ ولدها» با تاکید بر مادران ائمه(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با گسترش قلمرو اسلامی و فتح مناطقی از آسیا و شمال آفریقا در سده های اول و دوم هجری قمری و ورود بردگان و اسرا، بستر مناسبی برای کنیزداری جامعه عرب فراهم شد. گروهی از این کنیزان که از مولای خویش صاحب فرزند شدند، اُمّ ولد نامیده می شدند. پژوهش پیش رو درصدد است رویکرد افراد جامعه نسبت به اُمّ ولدها و نقش ائمه اطهار (ع) در ارتقاء منزلت اجتماعی آن ها را مورد واکاوی قرار دهد. بدین منظور نوشته های تاریخی و غیر تاریخی برای درک اجتماعی موضوع، مطالعه و سپس پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی ارائه شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد در شرایطی که کنیزان و اُمّ ولدها در جامعه ی عرب جایگاهی نداشتند و مورد تحقیر و تبعیض قرار می گرفتند، ائمه(ع) ضمن حمایت حقوقی از کنیزان، با آزاد کردن و انتخاب آنها به عنوان همسر، عملاً الگویی از رفتار درست و اسلامی را در چارچوب خانواده ارائه دادند و جایگاه و منزلت اُمِّ ولدها را به عنوان همسران و مادران فرزندان خود ارتقاء بخشیدند.