فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۴۱ تا ۱٬۷۶۰ مورد از کل ۲٬۰۶۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
به منظور تعیین میزان اثربخشی مدرسه راهنمایی و دبیرستان پسرانه غیر انتفاعی علامه شهر تهران، پژوهشی توصیفی در میان سه گروه دانش آموزان، کادر آموزشی تمام وقت و معلمان این مدرسه، به اجرا گذاشته شد. شاخص های حس ماموریت، رهبری آموزشی، انتظارات سطح بالا، نظارت واندازه گیری پیشرفت تحصیلی، جو سازمانی، فرصت یادگیری و مشارکت والدین و اجتماع بوسیله پرسش نامه مدارس اثربخش ازتحقیق دانشگاه گونزاگا اندازه گیری شد. نیز از کادر آموزشی تمام وقت و معلمان پاره وقت در مورد هفت ویژگی مدارس اثربخش، مصاحبه به عمل آمد. جامعه آماری پژوهش عبارت بود از 200 نفردانش آموزان راهنمایی و دبیرستان، معلمان (40 نفر) و کادر آموزشی تمام وقت (12 نفر)، که تمامی ایشان در پژوهش حاضر شرکت نمودند. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از آزمون Z برای دو گروه مستقل، همراه با آمار توصیفی صورت گرفت. نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که با توجه به الگوی مدارس اثربخش، مدرسه علامه یک مدرسه نسبتاً اثربخش است. از دیدگاه کادر آموزشی مدرسه علامه با توجه به مشکلات سیستم متمرکز آموزشی کشور، نسبت به مدارس دولتی و مدارس مشابه اثربخش تر می باشد.<br /> کلمات کلیدی: مدارس اثر بخش ، مدارس غیرانتفاعی ، رهبری مدرسه
تاثیر فرهنگ سازمانی و استرس شغلی بر بهره وری کارکنان دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تبیین رابطه فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با بهره وری کارکناندانشگاه بوده است. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کارکنان رسمی دانشگاه های شهر دوشنبه کشور تاجیکستان به تعداد 9272 بود که نمونه آماری پژوهش شامل 300 نفر از کارکنان بوده اند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. برای جمع اداده ها از پرسشنامه سنجش استرس شغلی استایمز (۱۹۷۷) و پرسشنامه سنجش نگرش های فرهنگی هافستد (1980) و پرسشنامه سنجش بهره وری هرسی و بلانچارد وگلداسمیت استفاده گردیده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ازمون های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شده است. نتایج نشان داد که فاصله قدرت، فردگرایی و مردگرایی می تواند منجر به افزایش استرس شغلی شود و برعکس تضعیف این مؤلفه ها منجر به کاهش استرس شغلی می گردد. با مدنظر قرار دادن ضریب تأثیر مربوط به مؤلفه امتناع از ریسک باید گفت تقویت مؤلفه مذکور می تواند منجر به کاهش استرس شغلی و برعکس تضعیف این مؤلفه منجر به افزایش استرس شغلی می گردد. نتایج نشان داد تقویت فاصله قدرت، فردگرایی و مردگرایی می تواند منجر به کاهش بهره وری کارکنان و برعکس تضعیف این مؤلفه ها می تواند منجر به افزایش بهره وری کارکنان شود. هم چنین نتایج نشان داد که افزایش استرس شغلی می تواند منجر به کاهش بهره وری کارکنان و برعکس کاهش این متغیر می تواند منجر به افزایش بهره وری کارکنان می شود. بر اساس نتایجمی توان گفت متغیر استرس شغلی در رابطه بین فاصله قدرت، فردگرایی، امتناع از ریسک و مردگرایی نقش میانجی ایفا می کند.
نقش میانجی گری تعادل کار- زندگی در روابط علّی بین فضیلت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی معلمان
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری تعادل کار- زندگی در روابط علّی بین فضیلت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی معلمان و پیشنهاد الگویی علی در ارتباط با آن صورت گرفت. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه معلمان مدارس منطقه ی کلیبر بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای و با فرمول کوکران، تعداد 200 نفر انتخاب شدند. پژوهش حاضر از حیث هدف کاربردی و از حیث روش، توصیفی از نوع همبستگی است. برای گردآوری داده ها، از پرسشنامه های استاندارد استفاده شد که همه آنها از روایی و پایایی مناسبی برخوردار بودند. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS و Lisrel در قالب آزمون های t و مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد که فضیلت سازمانی مدارس به طور مستقیم اثر معنی داری بر رفتار شهروندی سازمانی معلمان دارد؛ همچنین آزمون الگوی مفروض نشان می دهد فضیلت سازمانی با میانجی گری تعادل کار-زندگی می تواند بر رفتار شهروندی سازمانی معلمان اثرگذار باشد. یافته های پژوهش بر اهمیت فضیلت سازمانی مدارس و رفتار شهروندی سازمانی و همچنین بر تعادل کار-زندگی معلمان تاکید دارد.
تأملی پدیدارنگارانه بر مؤلفه های اجرایی برنامه درسی در مدارس ابتدایی: دیدگاه مدیران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره ششم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
283 - 305
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر پدیدارنگاری و از انواع پژوهش های کیفی است که بر اساس تجارب زیسته دیگران به وارسی و واکاوی پدیده ها می پردازد. شرکت کنندگان این پژوهش 15 نفر از مدیران مدارس ابتدایی استان البرز می باشندکه به صورت هدفمند انتخاب شدند. در این مطالعه، با توجه به هدف تحقیق، نوع و ماهیت سؤالات پژوهش، از ابزار مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته استفاده شده است. کلیه مصاحبه ها پس از معرفی اهدافِ پژوهش به مصاحبه شوندگان، ضبط و بلافاصله تایپ شد و تا اشباع داده ها ادامه یافت. میانگین مدت هر مصاحبه حدود 50 دقیقه بود. برای تحلیل داده ها از رویکرد توصیفی- تحلیلی با استفاده از کدگذاری در دو سطح باز و محوری استفاده شده است. در این پژوهش 4 سؤال اصلی و چند سؤال فرعی در جریان مصاحبه جهت تعمیق اطلاعات مطرح شد. جهت کدگذاری مصاحبه ها از نرم افزار ATLAS.ti 7 استفاده شد. مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت. علاوه بر کدگذار از بازنگری توسط اساتید فن و افراد متخصص نیز استفاده شد. در مجموع 362 کد استخراج شد که پس از حذف کدهای مشابه به 52 کد تقلیل یافت که در 13 مؤلفه، 6 مقوله و در نهایت 3 بعد اصلی (معلم، مدیر و محیط یادگیری) دسته بندی شدند. نتایج حاکی از این است که اجرای با کیفیت ابعاد و مؤلفه های استخراج شده در این پژوهش موجب بهره وری فرآیند یاددهی_ یادگیری می شود.
شناسایی ابعاد مهارت های رهبران آموزشی مدارس: مطالعه ای آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: در قرن بیست و یکم، توسعه ی مهارت های رهبری مدارس از بزرگ ترین و مهم ترین جنبه های حیات مدرسه در تعالی مدرسه و توسعه دستاوردهای فراگیران آن، از الزامات است. از این لحاظ ارتقای کیفی و ایجاد تحولات بنیادین در مدارس، نه تنها به کیفیت و صلاحیت های مدیریتی و تخصّصی مدیران بستگی دارد، بلکه به میزان بسیار زیادی نیز متاثر از مهارت های رهبری آن ها نیز هست. هدف از پژوهش حاضر، شناسایی مهم ترین ابعاد مهارت های رهبران آموزشی در مدارس است.
روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر، با روش آمیخته اکتشافی انجام شد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل اساتید دانشگاهی دارای دستاورد علمی در حوزه رهبری و مدیریت آموزشی؛ و در بخش کمّی، تعداد 200 نفر از مدیران با سابقه مدارس متوسطه شهرستان گرمسار در سال تحصیلی 99-98 بود. روش نمونه گیری در بخش کیفی از نوع گلوله برفی و حجم نمونه با اشباع نظری، 15 نفر تعیین شد. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختار یافته و در بخش کمّی، پرسشنامه ساختارمند بود که اعتبار آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (82/0) تائید شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، در بخش کیفی از روش های کدگذاری باز، محوری و گزینشی و در بخش کمّی با استفاده از آزمون فریدمن انجام شد.
یافته ها: از میان ابعاد مهارت های رهبران آموزشی، مهارت های بین فردی بترتیب دارای بیشترین اولویت و مهارت های فردی و رفتاری، سازمانی و حرفه ای-تخصصی به ترتیب در رتبه های بعدی طبقه بندی شدند. در نهایت، توجه به ابعاد مهارت های رهبری آموزشی و اولویت آن ها در انتخاب، انتصاب و حتی ارزیابی عملکرد، همچنین تدوین برنامه ها و محتوای آموزشی مرتبط با پودمان های مهارت افزایی رهبران مدارس، پیشنهاد گردید.
بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد در میان ابعاد مهارت های رهبران آموزشی در مدارس، نقش مهارت های بین فردی رهبران آموزشی از طریق ایجاد تغییر، کارآفرینی، جلب مشارکت، مدیریت و اجرای سیاست ها، به بهترین وجه می تواند منجر به ایجاد تغییرات مطلوب بر عوامل کلیدی اثرگذار بر فرایندهای یاددهی و یادگیری در بافت نظام آموزشی از طریق اثر بر عواملی چون انگیزه های بیرونی معلمان، جو حاکم بر مدرسه و خودکارآمدی و مثبت اندیشی کادر آموزشی در مدرسه عمل کند.
رویکردی پدیدارشناسانه به تجربه زیسته نو معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۱
70 - 86
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، واکاوی تجارب زیسته ی نو معلمان از چالش های پیشروی خود در مدارس استان کردستان و ارائه راهکارهایی برای کاهش این چالش ها بود. رویکرد پژوهش توصیفی با پارادایم انتقادی بود و از رویکرد پدیدارشناسی و اسنادی - کتابخانه ای بهره برده شد. جامعه آماری، شامل تمام نو معلمان ابتدایی دارای سابقه یک تا پنج سال (1401-1396) در استان کردستان بود. نمونه گیری به صورت هدفمند بود که 21 نفر از نو معلمان ابتدایی تا رسیدن به درجه اشباع یافتگی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته ی محقق ساخته بود و از روش قیاسی - استقرایی و به کمک مراحل چهارگانه ون مانن تحلیل داده ها صورت گرفت. یافته ها نشان داد که چالش های پیش روی نو معلمان بیشتر حول محور آموزش، تعامل با دانش آموزان، کلاس های چندپایه، آموزش آنلاین، دوره های ضمن خدمت و محتوای درسی بود و طبیعتاً راهکارها نیز در این راستا و موارد برجسته ی دیگری از قبیل استفاده مؤثر از روش های تدریس فعّال، راهکارهای خلّاقانه در حیطه آموزشی – تربیتی، افزایش مطالعه مرتبط با حیطه شغلی، آموزش مهارت های زندگی و راهکارهای کلی که در رابطه با تعامل نو معلمان با والدین و ارتقای مهارت های خود در حوزه تحلیل محتوا و آموزش الکترونیکی است که با بهره گیری از آن ها می توان در حرفه خود مؤثر واقع شد؛ لذا می توان نتیجه گرفت که نو معلمان با سرمایه گذاری روی خود و آموزش های توسعه حرفه ای می توانند دانش و آگاهی و مهارت لازم را برای تبدیل شدن به معلّم حرفه ای را در خود تقویت کنند. همچنین به برنامه ریزان آموزشی توصیه می شود تا برنامه های مناسب تری جهت رفع چالش های نو معلمان طرّاحی و اجرا کنند.
طراحی الگوی موانع توسعه حرفه ای دبیران تربیت بدنی مدارس بر اساس مدل یابی ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق، طراحی الگوی موانع توسعه حرفه ای دبیران تربیت بدنی مدارس کشور، بر اساس مدل یابی ساختاری تفسیری بود. تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کاربردی است که به صورت میدانی و به روش تحقیق آمیخته انجام شد. جامعه آماری در بخش کمی، شامل مسئولین و کارشناسان دفتر تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش، مسئولین اداره تربیت بدنی و رئیس گروه تربیت بدنی ادارات کل آموزش و پرورش استان ها، برابر با 80 نفر و در بخش کیفی 18 نفر از خبرگان بودند. به دلیل محدودیت اعضا، جامعه آماری با نمونه برابر شد. ابزار تحقیق، پرسشنامه محقق ساخته حاوی 18 مانع توسعه دبیران بود که روایی آن توسط 7 تن از اساتید مدیریت ورزشی دانشگاه و پایایی آن با آزمون آلفای کرونباخ تایید شد (85/0=α). برای سطح بندی موانع از نظرات خبرگان، درصد فراوانی و روش مدل سازی ساختاری تفسیری استفاده شد. نتایج نشان داد که 18 مانع، فراروی توسعه حرفه ای دبیران تربیت بدنی مدارس ایران وجود دارد. همچنین موانع کم توجهی مدیران به اهداف و راهبردهای علمی جهت ارتقای دبیران و سیستم و برنامه های آموزشی نا کارآمد در سطح زیربنایی قرار گرفتند. بنابراین مسئولان بایستی با تمرکز بر راهبردهای علمی توسعه دبیران و تغییر در سیستم و محتوای آموزشی، نسبت به توسعه حرفه ای مهارت های دبیران اقدام کنند.
تبیین رابطه بین خلاقیت و توانمند سازی نیروی انسانی در آموزش و پرورش شهر کاشان
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره اول زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
71 - 86
حوزههای تخصصی:
اعتماد در سازمان ها در سایه خلاقیت ایجاد می شود و شرایط کاری و رقابت سازمان ها بیش از هر چیز دیگری مدیران را وادار به توانمندسازی کارکنان می کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه بین خلاقیت و توانمندسازی نیروی انسانی در آموزش وپرورش شهر کاشان انجام شد. این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی بود و جامعه آماری آن شامل معلمان و مدیران مدارس دولتی شهر کاشان در سال تحصیلی 99-1398 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 205 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1970) تعیین شد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه خلاقیت سازمانی تورنس (1966) و پرسشنامه توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر (1995) بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد ضریب همبستگی بین متغیرهای سیالی ذهن، انعطاف، ابتکار و بسط با توانمندسازی در سطح 05/0 معنادار و مثبت بود و می توان نتیجه گرفت بین خلاقیت و توانمندسازی نیروی انسانی در آموزش وپرورش شهر کاشان رابطه وجود دارد.
پیش بینی هوشمندی رقابتی مدیران آموزشی بر اساس دینداری و هوش سیاسی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی هوش رقابتی مدیران آموزشی بر اساس ایمان و هوش سیاسی در مدارس دخترانه منطقه 14 تهران انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه مطالعاتی مدیران و معاونان مدارس منطقه 14 شهر تهران که 158 مدیر و معاون آموزشی بود. با توجه به جامعه آماری، حجم نمونه آماری با استفاده از جدول کرجسی و مورگان 120 نفر تعیین شد. این تعداد نمونه از میان جامعه آماری با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید. برای اندازه گیری متغیرها از پرسشنامه دین داری در کار لین[1] (۲۰۰۸)، هوش رقابتی ماهانی (۱۳۹۱) و هوش سیاسی دوستار و همکاران (۱۳۹5) استفاده شد. داده ها به روش توصیفی و روش های همبستگی و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد بین متغیرهای ایمان و هوش رقابتی، ایمان و هوش سیاسی و هوش رقابتی و هوش سیاسی روابط مثبت و معنادار وجود داشت. همچنین متغیرهای ایمان و هوش سیاسی، هوش رقابتی را به طور مثبت پیش بینی کردند. نتیجه گیری می شود که هر چه میزان باورها و اعتقادات مذهبی و التزام و عمل به وظایف دینی در مدیران آموزشی مدارس بیشتر بوده و از هوش سیاسی بالاتری برخوردار باشند، هوش رقابتی آن ها بیشتر می باشد. مدیران با استفاده از اطلاعات م ربوط ب ه منابع، امکانات محیطی و رقبا و با در نظر گرفتن فرصت ها و تهدیدات محیط بیرونی، می توانند در جهت منافع سازمان آموزشی خود تصمیمات مناسب تری اتخاذ کنند. [1] .Lynn
تربیت منش در تدریس برخط (مبتنی بر نظریه تربیت منش توماس لیکونا)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر استنتاج روشهای تربیت منش در تدریس برخط مبتنی بر نظریه تربیت منش توماس لیکونا است. این پژوهش به روش تحلیلی استنتاجی انجام گرفته است. لذا ابتدا به تبیین مفهوم تربیت منش پرداخته سپس به روش استنتاجی روشهای تربیت منش را مبتنی بر نظریه لیکونا استنتاج کرده ایم. به تعبیر لیکونا تربیت منش تلاش عمدی برای کمک به افراد، جهت درک ارزشهای اخلاقی اصیل، مراقبت از آنها و عمل بر مبنای آنهاست. برای درونی شدن هر ارزش سه مرحله وجود دارد: 1. دانایی اخلاقی؛ 2. نگرش اخلاقی 3. عمل اخلاقی. برای تربیت منش دانش آموزان در تدریس برخط و درونی کردن ارزش ها در آنها میتوان از رویکردهای اکتشافی و مشارکتی در تدریس استفاده نمود و با ایجاد زمینه مناسب برای گفتگو در زمینه مفاهیم اخلاقی و تمرین عملی آنها و همچنین الگودهی مناسب به مفهوم سازی و نهادینه سازی ارزشهای اخلاقی همت گماشت. به کارگیری داستان هایی با پایان باز یا مساله محور و همچنین داستان های اخلاقی در یک اجتماع پژوهشی و کندوکاو و گفتگوی گروهی با همسالان پیرامون آنها نیز میتواند مثمرثمر باشد. همچنین باید توجه داشت که تنها در درس معارف، مطالعات اجتماعی و تفکر و سبک زندگی به انتقال مفاهیم اخلاقی بسنده نکرد و در زنگ دروس دیگر نیز مفاهیم اخلاقی مرتبط با هر درس را به دانش آموزان منتقل نمود . برای پرورش بعد عمل اخلاقی نیز باید زمینه لازم برای مواجه دانش آموزان با نتایج اعمالشان را فراهم کرد تا از این طریق کم کم انگیزه و الزام درونی نسبت به ارزش ها در فرد ایجاد شود.
معنویت در محیط کار و رابطه آن با تعهد سازمانی و سلامت سازمانی مدیران مدارس متوسطه اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
123 - 142
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین معنویت در محیط کار با تعهد سازمانی و سلامت سازمانی مدیران مدارس متوسطه دوم آموزش وپرورش شهرستان اهواز بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مدیران مدارس متوسطه دوم آموزش وپرورش شهرستان اهواز در سال تحصیلی 97-1396 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 140 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه های معنویت در محیط کار میلیمن و همکاران (Milliman et al, 2003)، تعهد سازمانی آلن و می یر (Meyer & Allen, 1996) و سلامت سازمانی مدرسه هوی و فیلدمن (Hoy & Feldman, 1987)بود. داده ها با استفاده از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین معنویت در محیط کار با تعهد سازمانی و سلامت سازمانی همبستگی ساده و چندگانه مثبت و معنی دار وجود داشت (01/0 >P). همچنین نتایج تحلیل رگرسیون با روش مرحله ای نشان داد که از بین مؤلفه های معنویت در محیط کار، (کار معنادار و همسویی با ارزش های سازمان) توان پیش بینی تعهد سازمانی را داشتند، به طوری که 52/0 از واریانس تعهد سازمانی مدیران توسط این مؤلفه ها قابل تبیین بود. همچنین از بین مؤلفه های متغیر پیش بین (معنویت در محیط کار) فقط همسویی با ارزش های سازمان توان پیش بینی سلامت سازمانی را داشت، به طوری که 31/0 از واریانس سلامت سازمانی مدیران توسط این مؤلفه قابل تبیین بود. کلیدواژه ها: معنویت در محیط کار، تعهد سازمانی، سلامت سازمانی، مدیران مدارس، آموزش وپرورش
رابطه بین رهبری دانش و سکوت سازمانی با نقش میانجی تیم پذیری مدیران مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
361 - 341
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل بر مؤثر بر سکوت سازمانی با تأکید بر نقش رهبری دانش تیم پذیری مدیران بود. روش این تحقیق توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مدیران مدارس دوره ابتدایی شهر ساری به تعداد 186 نفر بود. با توجه به حجم جامعه آماری پژوهش پرسش نامه های پژوهش بین تمامی مدیران مدارس توزیع و تعداد 162 پرسش نامه جمع آوری شد. بر این اساس روش نمونه گیری تمام شمار استفاده شد. برای گردآوری داده های پژوهش از سه پرسش نامه استاندارد رهبری دانش استاگدیل، سکوت سازمانی دیمیترس و وکولا و تیم پذیری مدیران سلطانی استفاده شد. داده های تحقیق پس از جمع آوری با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری در نرم افزارهای آماری Lisrel وSPSS تحلیل شدند. نتایج به دست آمده نشان داد که رابطه رهبری دانش با سکوت سازمانی منفی و معنی دار بود. رابطه رهبری دانش با تیم پذیری مدیران مثبت و معنی دار بود. رابطه تیم پذیری مدیران با سکوت سازمانی منفی و معنی دار بود. همچنین مشخص شد که نقش میانجی تیم پذیری مدیران در ارتباط بین رهبری دانش با سکوت سازمانی منفی و معنی دار است. در نتیجه با توجه به مؤلفه های رهبری دانش و تیم پذیری مدیران می توان شاهد کاهش سکوت سازمانی در مدارس بود.
نقش میانجی شادکامی و انگیزش تحصیلی در رابطه میان خودراهبری یادگیری با پذیرش اجتماعی در دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی شهرستان تنکابن
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش میانجی شادکامی و انگیزش تحصیلی در رابطه میان خودراهبری یادگیری با پذیرش اجتماعی در دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی شهرستان تنکابن انجام شد. انجام شد. روش پژوهش توصیفی - همبستگی بود. جامعه این تحقیق دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی شهرستان تنکابن بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 204 دانش آموز انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه انگیزش تحصیلی والراند و همکاران (1992)، پرسشنامه پذیرش اجتماعی کراون و مارلو (1960)، پرسشنامه خودراهبری یادگیری فیشر و همکاران (2001) و پرسشنامه شادکامی آکسفورد بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد در مدل تحقیق اثر مستقیم متغیر پیش بین و ملاک برابر با 38/0 بود، اثر غیرمستقیم در صورت وجود متغیر میانجی شادکامی 600/0 و اثر غیرمستقیم در صورت وجود متغیر میانجی انگیزش تحصیلی 510/0 بود که با توجه به کمتر بودن اثر مسیر مستقیم از مسیرهای غیرمستقیم بنابراین وجود متغیرهای میانجی شادکامی و انگیزش تحصیلی تأثیر را افزایش می دهد و نقش میانجی در فرضیه تحقیق مورد تأیید واقع شد.
رابطه جامعه پذیری سازمانی با نگهداشت استعدادهاونقش میانجی اعتماد سازمانی کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه جامعهپذیری سازمانی با نگهداشت استعدادهاونقشمیانجی اعتماد سازمانی کارکنان شرکت مهندسی و ساختمان صنایع نفت شهر تهران به روش همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری صورت گرفته است
روش شناسی: جامعه آماری پژوهش حاضر را کارکنان شرکت مهندسی و ساختمان صنایع نفت شهر تهران به تعداد440 نفر تشکیل دادندکه با استفاده از فرمول کرجسی و مورگان (1970) 144 نفر به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت جمع آوری دادههای مربوط از پرسشنامه های نگه داشت استعداد شاطری(1394)، جامعه پذیری سازمانی تائورمینا (۱۹۹۷) و اعتماد سازمانی شاکلی- زالابک،الیسووینوگراد(2003)استفاده گردید. اعتبار از نوع همسانی درونی آن ها از طریق ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 76/. ، 84/. و 78/. به دست آمد.جهت تحلیل دادههاازمدل معادلات ساختاری استفاده گردید.
یافته ها: نتایج آزمون حاکی از آن بود که بین جامعهپذیری سازمانی با اعتماد سازمانی و نگهداشت استعداد رابطه مستقیم وجود دارد و اعتماد سازمانی در رابطه جامعه پذیری سازمانی بر نگه داشت استعداد نفش میانجی-گری جزیی دارد.
اثربخشی روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۱
22 - 32
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانش آموزان انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر پایه ی نهم دوره ی اوّل متوسطه در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. برای انتخاب نمونه، ابتدا با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، دو مدرسه از میان مدارس دوره ی اوّل متوسطه انتخاب شدند. سپس، از هر مدرسه یک کلاس پایه ی نهم انتخاب و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی، دانش آموزان یکی از کلاس ها به عنوان گروه آزمایش و دانش آموزان کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل تعیین گردیدند. به دانش آموزش گروه آزمایش با استفاده از روش معکوس، آموزش داده شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی گرایش به تفکر انتقادی Ricketts (2003) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانش آموزان اثربخش بوده و باعث افزایش گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانش آموزان گروه آزمایش شده است؛ بنابراین، فرضیه ی پژوهش مورد تأیید قرار گرفت (01/0>p). با توجه به یافته ی به دست آمده از این تحقیق می توان این گونه نتیجه گرفت که به کارگیری روش آموزش معکوس از طرف معلمان خواهد توانست در بالا بردن گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) از سوی یادگیرندگان مؤثر باشد و به موجب آن منجر به عملکرد مؤثرتر یادگیرندگان گردد. درواقع، روش آموزش معکوس روشی مؤثر در یاددهی و یادگیری در جهانی است که می بایست به عنوان بخشی از سیستم جامع یادگیری مادام العمر در مدارس تبدیل شود.
شناسایی ابعاد و مؤلفه های نوآوری بنیادین و استراتژیک با تکنیک دلفی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد و مؤلفه های فاکتورهای مهم نوآوری بنیادین و استراتژیک در شرکت های طرح و ساخت پتروشیمی می باشد. روش پژوهش کیفی و از نوع کاربردی می باشد. برای گردآوری اطلاعات از دو روش مطالعه اسنادی و دلفی فازی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل 10 نفر از خبرگان و صاحب نظران (اساتید دانشگاهی حوزه مدیریت) می باشند که به روش هدفمند انتخاب شده و با استفاده از روش دلفی فازی نظرات آنها استخراج گردید. فاکتورهای مهم نوآوری بنیادین و استراتژیک 7 بعد «نوآوری در توسعه و برنامه ریزی نیروی انسانی»، «نوآوری در فرایندهای سازمانی و ساختار سازمانی»، «نوآوری در محصول»، «نوآوری در بازار»، «متولد شدن صنایع جدید»، «قابلیت عملیاتی بودن»، «تکنولوژی های انقلابی» و 45 شاخص شناسایی و تائید شد. جهت اولویت بندی فاکتورهای مؤثر بر نوآوری بنیادین و استراتژیک از ضرایب استاندارد مدل تحلیل عاملی مدل نهایی استفاده شد. مؤلفه تکنولوژی های انقلابی با ضریب استاندارد 93/0 در رتبه اول، مؤلفه نوآوری در بازار با ضریب استاندارد 86/0 در رتبه دوم، مؤلفه نوآوری در توسعه و برنامه ریزی نیروی انسانی با ضریب استاندارد 85/0 در رتبه سوم، مؤلفه متولد شدن صنایع جدید با ضریب استاندارد 83/0 در رتبه چهارم، مؤلفه نوآوری در فرایندهای سازمانی و ساختار سازمانی با ضریب استاندارد 82/0 در رتبه پنجم، مؤلفه نوآوری در محصول با ضریب استاندارد 78/0 در رتبه ششم و در نهایت مؤلفه قابلیت عملیاتی بودن ضریب استاندارد 75/0 در رتبه هفتم قرار گرفت.
تحلیل ارتباط بین فرهنگ سازمانی با خودکارآمدی و تنیدگی شغلی کارکنان دانشگاه فرهنگیان شهر تهران
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل مهمی که موفقیت سازمانها، افزایش خودکارآمدی و کاهش استرس های شغلی را تضمین می کند، فرهنگ سازمانی و خرده فرهنگ های ارزشی در سازمانهاست. وجود فرهنگ قوی عامل مثبتی در جهت عملکرد بهتر و بهره وری بیشتر می باشد و در نتیجه استرسهای کاری کاهش می یابد. هر چه فرهنگ قوی تر باشد، تعداد بیشتری از کارکنان با اهداف سازمانی آشنا شده، ارزش های فرهنگی آن را پذیرفته و نسبت به آن احساس مسوولیت و تعهد می کنند. این تحقیق که هدف آن بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی با خودکارآمدی و تنیدگی کارکنان دانشگاه فرهنگیان شهر تهران بود، به روش کتابخانه ای- پیمایشی (توصیفی- تحلیلی) انجام شده است. جامعه آماری شامل مسئولین، مدیران و کارکنان دانشگاه فرهنگیان شهر تهران و پردیس های مرتبط با آن شامل پردیس نسیبه تهران، پردیس شهید چمران تهران، پردیس زینبیه شهرستان های تهران (پیشوا) و پردیس شهید مفتح شهرستان های تهران (شهر ری) بود که تعداد آنها 432 نفر بوده است که با استفاده از فرمول کوکران و احتساب درصدی پرسشنامه های پرتی 210 نفر آنها به عنوان نمونه انتخاب و به پرسشنامه های استاندارد فرهنگ سازمانی رابینز (1998)، پرسشنامه استرس شغلی کاهن 1964 و پرسشنامه خودکارآمدی البرت بندورا (1992) پاسخ داده اند. در تعیین پایایی پرسشنامه ها، ضریب آلفای کرونباخ گویه ها بالاتر از 71% بوده که نشان داد پرسشنامه ها از پایایی مورد قبول برخوردارند. یافته های تحقیق نشان داده است که بین فرهنگ سازمانی با خودکارآمدی و تنیدگی (استرس) شغلی به ترتیب ارتباط معنی داری از نوع مثبت و منفی وجود دارد. همچنین بین فرهنگ سازمانی و هر یک از ابعاد سه گانه باور به توانایی فرد، مقاومت در رویارویی با موانع و عمل به تکلیف کارکنان آن دانشگاه رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد. بین فرهنگ سازمانی و هر یک از ابعاد عملکرد کاری و تصمیم گیری کاری رابطه منفی و نیز با هر یک از ابعاد تراکم کاری، زمینه سازمانی ارتباط منفی دارد. بین خودکارآمدی کارکنان و هر یک از ابعاد هشت گانه خلاقیت و نوآوری، توجه به جزئیات، توجه به ره آورد، تعامل با اعضا و تیم، جاه طلبی و تهورطلبی، خطرپذیری و ریسک، نتایج تصمیمات بر کارکنان و پایداری رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد و در نهایت بین استرس شغلی کارکنان و ابعاد هشت گانه خلاقیت و نوآوری، توجه به جزئیات، توجه به ره آورد، تعامل با اعضا و تیم، جاه طلبی و تهورطلبی، خطرپذیری و ریسک، نتایج تصمیمات بر کارکنان و پایداری رابطه منفی وجود دارد. بنابراین نتیجه گرفته می شود که ایجاد فرهنگ سازمانی قوی و خرده ارزش های مناسب سازمانی در دانشگاه فرهنگیان منجر به افزایش خودکارآمدی کارکنان و کاهش استرس شغلی آنها خواهد شد.
تحلیل پدیدارشناختی عوامل مرتبط با گرایش برخی از مدیران مدارس به بهره کشی از زیردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هشتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
302 - 276
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف بازنمایی تجارب زیسته کارکنان مدارس در مورد عوامل گرایش برخی مدیران به بهره کشی از زیردستان انجام شده است. بدین منظور از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی از نوع توصیفی استفاده شد. مشارکت کنندگان به شیوه هدفمند از نوع ملاکی و از بین معلمان و معاونان مدارس دولتی شهرستان مهدی شهر استان سمنان انتخاب شدند. داده ها با استفاده از فن مصاحبه نیمه ساختارمند با 10 نفر از معلمان و معاونان گردآوری شد و مبتنی بر راهبرد کُلایزی، تحلیل گردید. به منظور افزایش اعتبارپذیری، انتقال پذیری، اتکاپذیری و تاییدپذیری، از شیوه های«بهره گیری از نظرات همکاران پژوهشی و تأیید آن ها»، تحلیل موارد منفی، سه سو سازی، کنترل از سوی اعضا، «تبیین جزئیات دقیق فرایند گردآوری و تحلیل داده ها»،«درگیری طولانی مدت»، «بازرسی و بازبینی در زمان کُدگذاری»، و استفاده شد. تحلیل عمیق داده ها به شناسایی و طبقه بندی 24ملاک و 4عامل اصلی شامل "نحوه انتصاب مدیران"، "خصوصیات اخلاقی و شخصیتی مدیران"، "خصوصیات حرفه ای مدیران" و "خصوصیات اخلاقی زیردستان" منتج گردید که می تواند تصویری روشن از عوامل گرایش برخی از مدیران به بهره کشی از زیردستان، ارائه نماید. به نظر می رسد، اجرایی سازی نظام ارزشیابی پویا و با ضمانت اجرایی برای تشخیص کیفیت انتصاب و عملکرد مدیران مدرسه که با مشارکت عوامل انسانی درون مدرسه، انجام شود، می تواند در بهبود فضای تعاملی در مدرسه و جلوگیری از رفتارهای استثمارگرایانه احتمالی، اثربخش باشد.
ارزیابی میزان اثربخشی آموزشی دوره های تخصصی مدیریت پروژه در بهبود عملکرد مدیران فنی؛ موردمطالعه: یکی از سازمان های نیروهای مسلح
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با استفاده از مدل کرک پاتریک به ارزیابی اثربخشی آموزشی دوره های تخصصی مدیریت پروژه که برای بهبود عملکرد مدیران فنی یکی از سازمان های نیروهای مسلح برگزار گردیده است می پردازد. تحقیق از حیث هدف، کاربردی و به لحاظ انجام کار از نوع پیمایشی است. جامعه آماری را کلیه مدیران فنی شرکت کننده در دوره (60 نفر) و 10 نفر از مدیران ارشد سازمان تشکیل می دهند. داده های موردنیاز به وسیله پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری گردیده است. برای ارزیابی سطوح رفتار و نتایج از مصاحبه های نیمه ساخت مند با مدیران و پرسشنامه های بسته-باز پاسخ کمک گرفته شده است. در بررسی روایی پرسشنامه ها از نظرات خبرگان سازمان و دانشگاه و برای بررسی پایایی نیز آلفای کرونباخ استفاده شده که مقدار آلفای به دست آمده پایایی مناسب پرسشنامه ها را نشان می دهد. اطلاعات گردآوری شده با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی و با کمک نرم افزار SPSS<sub>22</sub> تجزیه وتحلیل شده اند. برای تحلیل داده های کیفی حاصل از مصاحبه نیمه ساخت مند و سؤالات بسته-باز پاسخ نیز از روش تحلیل محتوا با استفاده از تحلیل مقوله بندی استفاده گردیده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که واکنش فراگیران به نحوه سازمان دهی و برگزاری دوره مدیریت پروژه مثبت بوده و رضایت آنان حاصل گردیده است. نتایج ارزیابی هر یک از سطوح یادگیری، رفتار و نتایج نیز نشان می دهد که ارتباط نزدیکی بین نتایج مورد انتظار با اهداف تعریف شده برقرار است که این مؤید اثربخشی دوره برگزار شده است.
رابطه کارآفرینی سازمانی و چابکی سازمانی با میانجی گری مدیریت دانش (مورد مطالعه:استادان دانشکده فنی پسران مرودشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش تبیین رابطه کارآفرینی سازمانی و چابکی سازمانی با میانجی گری مدیریت دانش بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل 130 نفر از استادان دانشکده فنی پسران مرودشت بود که از این بین تعداد 97 نفر بر اساس جدول مورگان به روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب گردید.. نمونه مورد بررسی از طریق پرسشنامه کارآفرینی سازمانی پارسونز، مدیریت دانش شرون لاوسون، چابکی سازمانی توسط ژانک مورد سنجش قرار گرفتند. دادههای گردآوریشده در دو سطح مورد تجزیه و تحلیل (آمار توصیفی و آمار استنباطی) قرار گرفت. در سطح آمار توصیفی از میانگین و انحراف معیار و در سطح آمار استنباطی از آزمون معنیداری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان و سلسله مراتبی بارون –کنی استفاده شد. نتایج نشان داد مدیریت دانش در رابطه بین متغیرهای کارآفرینی و چابکی سازمانی نقش میانجی گری معنی دار ایفا می کند.