فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۴٬۳۸۳ مورد.
منبع:
Journal of preventive Counselling, Volume ۴, Issue ۲, June ۲۰۲۳
105 - 119
حوزههای تخصصی:
This study aimed to compare the effectiveness of mindfulness-based therapy and cognitive-emotional therapy on the cognitive fusion of autoimmune patients. In this study, the research method was experimental with a pre-test-post-test design and a control group. The statistical population included all autoimmune patients in Tehran who were referred to medical centers in Tehran in 2019, and 45 autoimmune patients using the purposive sampling method were selected. This number of samples was randomly divided into two experimental groups (15 people in experimental group 1 and 15 people in experimental group 2) and a control group (15 people). The experimental groups were then trained in mindfulness-based therapy and cognitive-emotional therapy (for each therapy, seven weeks and sessions in two hours). But the control group did not receive any training. The instrument used was the revised Cognitive Fusion Questionnaire (Gillanders, Bolderston, Bond, Dempster, Flaxman, et al., 2014). Data were analyzed using a multivariate analysis of covariance. Finally, the findings showed that the effectiveness of both mindfulness and cognitive-emotional therapies on cognitive fusion components are desirable, but according to the mean, cognitive-emotional therapy was more effective than mindfulness therapy on the component of cognitive fusion. In conclusion, these therapies will help to decrease cognitive fusion and improve cognitive defusion in autoimmune patients.
اثربخشی آموزش مبتنی بر تغییر سبک زندگی بر کیفیت رابطه زناشویی زوجین دارای تعارض زناشویی
منبع:
پژوهش های کاربردی در مشاوره سال ۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۰
21 - 35
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر تغییر سبک زندگی بر کیفیت رابطه زناشویی زوجین دارای تعارض زناشویی انجام شد. پژوهش از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش زنان دارای تعارض زناشویی با همسر شهر اردبیل که در سال 1402 به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند. حجم نمونه معادل 30 نفر بود که در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. از هر دو گروه پیش آزمون گرفته شد، سپس آموزش مبتنی بر تغییر سبک زندگی مدل ون پی (2018) به گروه آزمایش داده شد و سپس، از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه تعارض زناشویی ثنائی (1379)، پرسشنامه کیفیت رابطه زناشویی (باسبی و همکاران، 1995) جمع آوری شدند و توسط نرم افزار SPSS-26 و با استفاده از روش تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحقیق نشان دادند که کیفیت رابطه زناشویی زوجین دارای تعارض زناشویی در مرحله پس آزمون در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشته است (01/0>P).بنابراین، آموزش مبتنی بر تغییر سبک زندگی می تواند توسط درمانگران حیطه زوجین، به عنوان یک مداخله موثر برای زوجین متعارض در جهت افزایش کیفیت رابطه زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب و آموزش مهارت های زندگی بر حل تعارضات، کاهش میل به طلاق و افزایش تاب آوری در زوجین آسیب دیده از خیانت
منبع:
پژوهش های کاربردی در مشاوره سال ۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۳
21 - 51
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب و آموزش مهارت های زندگی بر حل تعارضات، کاهش میل به طلاق و افزایش تاب آوری زوجین آسیب دیده از خیانت انجام شد. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش نیمه آزمایشی بود که با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری زوجین آسیب دیده از خیانت بود که در سال 1400 به مراکز مشاوره شهر همدان مراجعه کرده اند و نمونه آماری در مجموع 48 نفر که بصورت تصادفی در سه گروه آزمایش و کنترل(هرگروه 8زوج) جایگزین شد.داده ها از سه پرسشنامه، سبک های حل تعارض (رحیم، 1983)، کاهش میل به طلاق (روزلت، جانسون و مورو، 1986) و تاب آوری (کارنر و دیویدسون، 2003) جمع آوری شد.و جلسات مداخله بر اساس زوج درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب (گلسر، 1999) و آموزش مهارت های زندگی کریس ( 1998) اجرا شد. جهت تحلیل داده ها و بررسی فرضیه های پژوهشی از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد.یافته ها نشان داد که زوج درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب و آموزش مهارت های زندگی بر حل تعارضات، کاهش میل به طلاق و افزایش تاب آوری در زوجین آسیب دیده از خیانت تاثیرمثبت داشته اند
Model for predicting attitude towards infidelity based on the quality of marital relations, sexual performance in married women: the mediating role of the empathy model(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This research was conducted with the aim of predicting the attitude towards infidelity based on the quality of marital relations, sexual performance in married women: the mediating role of empathy. The descriptive research method was correlation type. The statistical population of the present study included all married women in Najaf Abad city in 2019, and 225 of these women were selected by random cluster sampling and the Whatley Infidelity Attitude Questionnaire (ATIS) (2006), Busby et al.'s Marital Relationship Quality (RDAS) (1995), Rosen et al.'s Sexual Functioning Questionnaire (FSFI) (2000), and Jolliffe et al.'s Empathy (ICBC) (2006) were completed. Data analysis using structural equation modeling showed that there is a negative and significant relationship (p<0.01) between the quality of marital relations, sexual performance and empathy with the attitude towards marital infidelity. Also, the results showed that there is an indirect and significant relationship between the quality of marital relations and sexual performance with attitude through empathy (p<0.01). The results of this research showed that the quality of marital relations and sexual performance explains the attitude towards cheating based on the mediating role of empathy, and the research model has a favorable fit. The findings of this research can be used by experts in the fields of mental health to improve couples' relationships
اثربخشی برنامه آموزشی هیجان مدار «محکم در آغوشم بگیر» بر آزار عاطفی زوج ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
36 - 59
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله آموزشی «محکم در آغوشم بگیر» بر آزار عاطفی زوج های شهر بجنورد انجام شد. روش: این پژوهش از نوع آزمایشی تک آزمودنی با طرح ABA بود. جامعه آماری پژوهش شامل زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بجنورد در سال 1399 بود. از این جامعه سه زوج که ملاک های ورود به پژوهش را داشتند، به صورت هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس آزار عاطفی براهیمی استفاده شد. مداخله، برنامه آموزشی «محکم در آغوشم بگیر» بود که در 8 جلسه 120 دقیقه ای برای هر زوج به صورت جداگانه اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از نمودار، مقایسه و ارزیابی طراز، روند و تغییرپذیری داده ها در هر کدام از موقعیت های خط پایه، مداخله و پیگیری و در بین موقعیت های مورد اشاره انجام شد. یافته ها: تحلیل داده های درون موقعیتی و بین موقعیتی زوج ها نشان داد که مداخله «محکم در آغوشم بگیر» بر کاهش آزار عاطفی زوج ها مؤثر است. در مرحله پیگیری نیز، نتیجه حاصل از مداخله استمرار یافت. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر، زوج درمانگران می توانند برای کمک به زوج های درگیر خشونت و آزار عاطفی، از مداخله آموزشی هیجان مدار «محکم در آغوشم بگیر» استفاده کنند.
اثربخشی زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور بر افزایش خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی هیجانی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: ازدواج یکی از مهم ترین تصمیم گیری ها در زندگی هر فرد، و رضایت مندی از ازدواج یکی از اصلی ترین عوامل تعیین کننده کیفیت زندگی و سلامت روانی است. این پژوهش با هدف اثربخشی زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور بر افزایش خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی هیجانی زوجین انجام گرفت. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری، کلیه زوجین متعارض مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر ایلام بود؛ براین اساس ۱۲ زوج متقاضی دریافت مشاوره، با روش نمونه گیری داوطلب – هدفمند تعیین و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه کنترل (۶ زوج، ۱۲ نفر) و آزمایش (۶ زوج، ۱۲ نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان به دو سنجه خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پاسخ دادند. جلسات مشاوره به صورت زوجی اجرا شد و هر زوج در ۶ جلسه )جمعاً ۳۶ جلسه ۹۰ دقیقه ای به صورت یک جلسه در هفته( تحت مداخله درمانی مبتنی بر زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی استنباطی (تحلیل کوواریانس) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد، زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور موجب بهبود خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی هیجانی زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل از مرحله پیش آزمون به مرحله پس آزمون تا مرحله پیگیری شده است؛ بنابراین، باتوجه به یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت، زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور روش مناسبی برای بهبود زوجین دچار مشکل در خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی زوجین بوده است.
پیش بینی اخلاق تحصیلی براساس 5 عامل شخصیت با نقش میانجی درگیری تحصیلی و شیفتگی تحصیلی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: اخلاق تحصیلی نقش غیرقابل انکاری را در تصمیم گیری ها و رفتارهای نهایی فراگیران ایفا می کند. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اخلاق تحصیلی براساس 5 عامل شخصیت با نقش میانجی درگیری تحصیلی و شیفتگی تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم انجام شد.
روش: روش پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش را کلیه دانش آموزان ( دوره متوسطه) شهر سنندج که در سال تحصیلی 1399-1400 مشغول به تحصیل بودند تشکیل دادند که از بین آن ها ازطریق روش نمونه گیری دردسترس 384 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه های اخلاق تحصیلی (AEQ)، پنج عاملی نئو (NEO- FFI)، درگیری تحصیلی (EEQ) و شیفتگی تحصیلی (FSS) بود. تحلیل داده ها به روش آماری معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS-24 و AMOS-22 انجام شد.
یافته ها: یافته ها گویای آن بود که اثر مستقیم روان رنجورخویی، برون گرایی، پذیرا بودن، توافق پذیری و وجدانی بودن، درگیری تحصیلی و شیفتگی تحصیلی بر اخلاق تحصیلی معنادار بود (01/0 P <). همچنین نتایج نشان داد که روان رنجورخویی، برون گرایی، پذیرا بودن، توافق پذیری و وجدانی بودن از طریق واسطه گری درگیری تحصیلی و شیفتگی تحصیلی دارای اثرغیرمستقیم بر اخلاق تحصیلی بودند(01/0 P <).
نتیجه گیری: بنابراین معلمان و دست اندرکاران حوزه آموزش در برنامه های آموزشی می توانند با بهبود درگیری تحصیلی و شیفتگی تحصیلی.، اخلاق تحصیلی دانش آموزان را بهبود بخشند.
تحلیل مضمون آسیبهای شغلی مددکاران اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۸۵
۳۲۱-۲۸۶
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به شیوع آسیب های شغلی در مشاغل یاری رسان هدف پژوهش حاضر بررسی آسیب های شغلی مددکاران اجتماعی بود. روش پژوهش: این مطالعه به شیوه ی کیفی و با رویکرد تحلیل مضمون انجام شد. جامعه ی پژوهش کلیه مددکاران اجتماعی شهر شهرکرد بود که تعداد 17 نفر از مددکاران به روش نمونه گیری هدفمند با اشباع نظری داده ها انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون شبکه ای آتراید-استرلینگ استفاده شد. یافته ها: مددکاران اجتماعی آسیب های شغلی را در سه مضمون فراگیر آسیب های درون فردی، آسیب های بین فردی و آسیب های فرافردی تجربه می کنند. آسیب های درون فردی شامل دو مضمون آسیب های عاطفی-هیجانی (اضطراب، افسردگی عمومی، فرسودگی و خشونت) و آسیب های جسمانی بود. در حوزه ی آسیب های بین فردی مضامین شامل: سرریزی مشکلات شغلی به خانواده، مشکلات ارتباطی با مددجویان (فروپاشی مرز کاری و شخصی با مددجویان، ناتوانی در مدیریت پرتوقعی مددجویان و مشکلات فرهنگی، آموزشی و اجتماعی مددجویان)، مشکلات مربوط به عدم تعهد سازمانی (احساس تبعیض وجدان گرایی پایین همکاران) و مشکلات مربوط به خط و مشی سازمان (تغییر و تنوع خط و مشی سازمان و مغایرت خط و مشی سازمان با نیازهای مددجویان) بود. آسیب های فرافردی نیز شامل مضامین مشکلات مربوط به ماهیت شغل (حجم زیاد کار، چالش زیاد کار)، مشکلات مربوط به شرایط کاری (سروصدای زیاد، ارگونومی نامناسب و آلودگی محیط کاری)، مشکلات مالی و رفاهی و تداخل مشکلات محیط زندگی با وظایف شغلی بود. بر اساس یافته های موجود می توان نتیجه گرفت که مددکاری اجتماعی شغلی بسیار پرچالش و مددکاران اجتماعی از جمله آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند که در حیطه های مختلفی مشکلات زیادی را تجربه می کنند و سازمانهای زیرربط با استفاده از مشاوران و روانشناسان شغلی و برنامه ریزی همه جانبه می توانند در جهت کاهش این آسیبها به آنان کمک کنند.
نقش میانجی حمایت سازمانی در رابطه بین خودکارآمدی شغلی و تجربه غرقه شدن در کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۶
۲۰۳-۱۷۶
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف نقش میانجی حمایت سازمانی در رابطه بین خودکارآمدی شعلی و نجربه غرقه شدن در کار انجام شد. روش پژوهش همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. روش: جامعه آماری کلیه کارکنان شرکت نفت در سال 1400-1401 بودند و از این بین 320 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه تجربه غرقه شدن در کار (طلابیگی، 1393)، پرسشنامه خود کارآمدی شغلی ریگز و نایت (1994) و پرسشنامه حمایت سازمانی آیزنبرگ (1986) بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از الگویابی معادلات ساختاری، با کاربرد نرم افزار AMOS و SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که خودکارآمدی شغلی اثر مستقیم و مثبت بر حمایت سازمانی و نجربه غرقه شدن در کاردارد (001/0 ≥P). همچنین حمایت سازمانی نقش مستقیم و مثبت در تبیین واریانس خودکارآمدی شغلی داشت (001/0 ≥P). در نهایت اینکه حمایت سازمانی در رابطه بین تجربه غرقه شدن درکار و خودکارآمدی شغلی نقش میانجی دارد (001/0 ≥P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، سازمان ها ممکن است با اجرای شیوه های منابع انسانی و با تسهیل رفتارهای رهبری تحول آفرین، تأثیر رفتار فعالانه کارکنان را تسهیل کنند، پس می تواند الهام بخش محققان و دست اندرکارانی که می خواهند تجربیات بهینه را در کار ایجاد، تقویت و تسهیل کنند، کمک کند.
Identifying the Components of the Acceptance of the maternal role: A qualitative study(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Background and Aim: mothering is one of the biggest challenges in women's lives that can affect their mental health. Awareness of the role of motherhood and acceptance of this role by women can help the health of mother and child. Therefore, it seems necessary to identify the components of accepting the mother's role. the aim was to identify the components of accepting the role of mother for married women without children. Methods: This study was conducted with a qualitative method and a library approach. The statistical population of the research was 75 books, articles and theses related to the topic of motherhood and the role of the mother in the years 2000 to 2022, from which 31 articles were selected in a targeted manner and the data were analyzed using the thematic analysis method of Brown and Clark (2006). Results: The findings were classified in the form of 25 organizing categories and 5 main categories including individual, family, social, cultural and economic components. Conclusion: The results of the present study showed that identifying the components of accepting the role of mother can be the basis for adopting educational and support measures for women.
بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان و پرسشنامه تحمل پریشانی در دانش آموزان متوسطه
منبع:
پژوهش های کاربردی در مشاوره سال ۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲
33 - 53
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان و پرسشنامه تحمل پریشانی در دانش آموزان بود. روش پژوهش توصیفی بود و جامعه آماری پژوهش حاضر را همه دانش آموزان دوره متوسطه استان لرستان در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل دادند. تعداد 348 نفر از این افراد به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت انفرادی به مقیاس های راهبردهای تنظیم هیجان(ERQ) و تحمل پریشانی (DTS) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از ضریب آلفای کرونباخ، روایی همزمان، روایی محتوا و روایی سازه (تحلیل عامل تأییدی) استفاده شد. داده ها با کمک نرم افزارهای Excel، SPSS-25 و AMOS-24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از ضریب همسانی درونی نشان داد که این مقیاس از پایایی مناسبی برخوردار است. هم چنین نتایج حاصل از روایی محتوا (بررسی نظر متخصصان)، روایی همزمان (همبستگی مثبت معنادار میان دو مقیاس و خرده مقیاس ها در سطح P<0/05) و روایی سازه (RMSEA<0/08, CFI>0/9,GFI>0/9 ) مورد تایید هستند. نتایج این پژوهش نشان داد که این مقیاس ها پایایی و روایی خوبی در جمعیت ایرانی دارند و مقیاس خودسنجی مناسبی برای موقعیت های بالینی و پژوهشی می باشند.
Family Process and Domestic Violence among Iranian Families during COVID-19 Outbreak: A Cross-sectional Study(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Introduction: This study aimed to investigate the relationship between the Covid-19 Outcomes with family processes and domestic violence. Methods: 937 participants were recruited through available and snowball sampling and completed the questionnaires. Results: The results indicated that people who feel they are less likely to develop COVID-19 and probably will get recovered if they get infected are more likely to have general and physical violence. Violence was lower in people who thought they were less likely to recover from the disease and those who had a little pleasant experience of quarantine than in others. families who thought they are not likely to have COVID-19 infection and thought they were more likely to recover, had higher communication and problem-solving skills than others. Coping skills, cohesion, respect, and religious orientation were also higher in families with moderate risk of COVID-19 disease than in families with low risk. Families who consider the likelihood of getting infected and recovering from COVID-19 as a medium had higher coping skills, were more cohesive, respected each other, and had a higher religious orientation than families who considered the possibility of getting infected low and recovering to be high. Communication skills and problem-solving skills were higher in families who had a pleasant experience from quarantine Coping skills and cohesion/respect were higher in families who worked together for less than 2 hours. Religious orientation was higher in families with doctoral and master's degrees. Discussion: The results can be used in epidemics to keep health in families.
طراحی و اعتباربخشی الگوی نظام آموزش اثربخش برای مدیران دوره ی ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش ارائه الگوی نظام آموزش اثربخش برای مدیران دوره ی ابتدایی آموزش و پرورش شهر تهران بود. روش: روش پژوهش حاضر در کلان مطالعه از نظر اهداف کاربردی و مقطعی بود، در این مقاله تمرکز اصلی نتایج بر بخش کمی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه مدیران مدارس شهر تهران بودند و نمونه آماری تعداد 269 نفر از آنان که براساس جدول مورگان مشخص شدند. ابزار اصلی گردآوری داده ها در ابتدا مصاحبه با خبرگان این حوزه و سپس تدوین پرسشنامه بود. یافته ها: براساس تجزیه و تحلیل داده ها الگوی نظام آموزش اثربخش برای مدیران دوره ی ابتدایی ارائه شد که دارای هشت بعد: 1) رهبری و خط مشی گذاری با اعتبار 87/0، 2) ساختار مدیریتی با اعتبار 88/0، 3) آموزش اثربخش با اعتبار 93/0، 4) طراحی آموزشی با اعتبار 89/0، 5) برنامه ریزی آموزشی با اعتبار 90/0، 6) مدیریت اجرایی با عاتبار 89/0، 7) الزامات اجرایی با اعتبار 91/0، 8) ارزشیابی و پایش با اعتبار 93/0 می باشد. نتیجه گیری: در مجموع الگوی آموزش اثربخش با 8 بعد، 36 مؤلفه و 154 شاخص بدست آمد، که این الگو می تواند مددکار مدیران سایر مناطق آموزش و پرورش باشد.
مقایسه تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تصویر بدن و عزت نفس جنسی زنان دیالیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : مطالعه حاضر باهدف مقایسه تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تصویر بدن و عزت نفس جنسی زنان دیالیزی انجام شد. روش : پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش مشتمل بر کلیه زنان دیالیزی متأهل مراجعه کننده به انجمن حمایت از بیماران دیالیزی شهر مشهد در بازه زمانی دی ماه سال 1400 تا خردادماه سال 1401 بود که 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه شامل دو گروه آزمایش (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد) و یک گروه کنترل جایگزین شدند. داده ها از طریق پرسش نامه های نگرانی از تصویر بدن لیتلتون، آکسوم و پوری (Littleton et al., 2005) و عزت نفس جنسی زنان – فرم کوتاه دویل زینا و شوارز (Doyle Zeanah & Schwarz, 1996) به دست آمد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار 25Spss- استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در مقایسه با گروه کنترل بر تصویر بدن و عزت نفس جنسی زنان دیالیزی مؤثر هستند (05/0 P<). بعلاوه، طرح واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت معنی داری مؤثرتر از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بود (05/0 P<)؛ بنابراین، کار هم زمان بر روی طرح واره ها و استفاده از فنون پذیرش و تعهد می تواند منجر به خودانگاره بدنی بهتر و عزت نفس جنسی بالاتر و درنتیجه بهبود اعتمادبه نفس و ارتباط زناشویی در زنان دیالیزی گردد.
شناخت و فهم اثر شباهت با خود در گزینش و مصاحبه شغلی؛ شناسایی دلایل و پیامدها (مورد مطالعه: سازمان های دولتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۷)
95 - 120
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه در سازمان ها و نظام اداری کشور یکی از مهم ترین مشکلاتی که مانع انتخاب صحیح کارکنان می شود و به طور فزاینده ای در گزینش و مصاحبه های شغلی نمود یافته، پدیده ای تحت عنوان اثر شباهت با خود است. با توجه به اینکه اثر شباهت با خود به عنوان یک سوگیری در فرایند انتخاب و استخدام کارکنان شناخته می شود و تبعاتی منفی در سطح سازمان و در سطح ملی دارد، از این رو پژوهش حاضر با هدف شناخت و فهم اثر شباهت با خود و پیامدهای آن در فرایند گزینش و مصاحبه های شغلی در سازمان های دولتی انجام پذیرفت. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی از حیث گردآوری اطلاعات در زمره پژوهش های اکتشافی است. همچنین این پژوهش از نوع تحقیقات آمیخته به صورت کیفی و کمی و بر مبنای فلسفه قیاسی استقرایی است. جامعه آماری پژوهش خبرگان هستند که با روش نمونه-گیری هدفمند و بر اساس اصل کفایت نظری انتخاب شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه است که روایی و پایایی آن با استفاده از روایی محتوایی و روایی نظری و روش پایایی سنجی درون کدگذار و میان کدگذار تایید شد. همچنین ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کمی پرسشنامه است که روایی و پایایی آن با استفاده از روایی محتوایی و پایایی بازآزمون تایید شد. داده های کیفی با روش تحلیل محتوا و داده های کمی با روش نقشه شناختی فازی تحلیل گردید.
فراترکیب عوامل ناسازواری برنامه های درسی آموزش عالی و اشتغال و اولویت بندی براساس تحلیل سلسله مراتبی گروهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در سال های اخیر نارضایتی کارفرمایان و صاحبان مشاغل نسبت به کارآیی بیرونی نظام آموزش عالی و افزایش نرخ بیکاری فارغ التحصیلان، از واگرایی و ناسازواری برنامه های درسی دانشگاهی با اشتغال و بازارکار حکایت دارد. از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل این ناسازواری انجام شده است. روش: این تحقیق با روش ترکیبی گنجانده شده در 2 فاز انجام شده است. در فاز اول ضمن مطالعه کلیه پژوهش های سال های اخیر پیرامون برنامه های درسی آموزش عالی و اشتغال با روش های کیفی فراترکیب و تحلیل محتوا، عوامل ناسازواری شناسایی و در فاز دوم با استفاده از روش کمی تحلیل سلسله مراتبی گروهی اولویت بندی شده است. یافته ها: یافته های تحقیق عوامل ناسازواری را در سه مقوله اصلی شامل عوامل فرآیندی (با زیر مقوله های نیازسنجی، طراحی، اجرا و ارزشیابی)، عوامل بخشی (عناصر) (با زیرمقوله های اساتید و مدرسان، راهبردهای یاددهی و یادگیری، اهداف، محتوا و فضا، محیط و امکانات) و عوامل نهادی (با زیر مقوله های تصمیم گیران، کمیته های برنامه ریزی درسی و سازوکار اداری) ارائه و زیرمقوله «محتوا» را به عنوان مهم ترین عامل ناسازواری معرفی نمود. نتیجه گیری: نظام آموزش عالی کشور در راستای ایجاد همنوایی بین برنامه های درسی و اشتغال ناگزیر به بازنگری برنامه های درسی با رویکرد اشتغال محور و توجه ویژه به عوامل شناسایی شده اولویت دار می باشد.
تدوین برنامه تعامل مثبت والد-کودک مبتنی بر تجارب زیسته والدین کودکان دارای اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۸۵
۱۶۱-۱۲۸
حوزههای تخصصی:
هدف: تعامل والد - کودک و عواملی که به بهبود و ارتقای این تعامل منجر می شود، از زمینه های مهم و مورد علاقه پژوهشگران است. پژوهش حاضر به منظور تدوین برنامه آموزشی تعامل مثبت والد - کودک، مبتنی بر تجارب زیسته والدین کودکان دارای اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع کیفی است که با روش پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه موردپژوهش شامل مادران دارای فرزند اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی به کلینیک های مشاوره مناطق ١ و ٣ بهزیستی تهران در سال 1398 بود. نمونه گیری به صورت هدفمند و شامل مادرانی بود که دارای فرزند دچار اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی بودند. پس از اجرای پرسشنامه علائم مرضی کودکان CSI-4 (گادو و اسپرافکین 1997) و پرسشنامه تعامل والد-کودک (پیانتا 1994) بر این مادران، آن هایی که نمره بالاتر از میانگین آورده بودند، مورد مصاحبه نیمه ساختارمند قرار گرفتند و این روند تا رسیدن به یک اشباع نظری ادامه یافت. مصاحبه ها با روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل گردید. یافته ها: با تطبیق مضامین فرعی به دست آمده ذیل این مضامین اصلی با ویژگی های مراحل تغییر پروچاسکا و نورکراس 1992 (ترجمه آوادیس یانس، 1399)، گام های برنامه تعامل مثبت والد-کودک تدوین شد. با تحلیل یافته های پژوهش، مضامین اصلی زیر به عنوان ویژگی های تجارب زیسته مادران دارای تعامل مثبت والد-کودک دچار اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی به دست آمد: مدیریت سطح انرژی کودک، نظارت بر تکالیف و مسئولیت ها، ارتباط حمایتی و سازمان یافته مادر و کودک و مدیریت شرایط وابسته به بیش فعالی. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت برنامه تدوین شده تعامل مثبت والد _کودک کاربردی است و مشاوران می توانند در کار با مادران دارای کودک دچار اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی، از این برنامه استفاده کنند.
رابطه شفقت ورزی به خود با نگرش به خیانت زناشویی با نقش میانجی خودنظم دهی هیجانی بین دانشجویان متأهل
منبع:
پژوهش های کاربردی در مشاوره سال ۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۰
63 - 85
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه شفقت ورزی به خود با نگرش به خیانت زناشویی با نقش میانجی خودنظم دهی هیجانی بود. پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی بود که در قالب مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه پژوهش را کلیه دانشجویان متاهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایلام در سال تحصیلی 03-1402 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت نمونه گیری در دسترس 280 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه نگرش به خیانت زناشویی وایتلی، پرسشنامه شفقت به خود نف و همکاران و پرسشنامه خودنظم دهی هیجانی هافمن و کاشدان بود. داده ها براساس مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار AMOS نسخه 24 تحلیل شدند. یافته ها نشان دادند که رابطه منفی معناداری بین شفقت ورزی به خود با نگرش به خیانت زناشویی و رابطه مثبت معناداری بین شفقت ورزی به خود و خودنظم دهی هیجانی در سطح 01/0 وجود دارد. به علاوه، میان خودنظم دهی هیجانی با نگرش به خیانت زناشویی رابطه منفی معناداری به دست آمد. در نهایت شفقت ورزی به خود از طریق خودنظم دهی هیجانی بر نگرش به خیانت زناشویی دانشجویان دارای اثر غیرمستقیم بود. مبنای نتایج فوق، مدل خودنظم دهی هیجانی در رابطه بین شفقت ورزی به خود با نگرش به خیانت زناشویی از برازندگی مطلوبی برخوردار بود.
مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد و فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا بر رابطه مادر-کودک در مادران کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
169 - 203
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد و فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا بر رابطه مادر-کودک بود. جامعه اماری پژوهش ،کلیه مادران کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی 8 تا 12 ساله پسر مناطق ۶،۵،۲ شهر تهران در سال 1399-1400که ۳۰۰ نفر را تشکیل می دادند بود.روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. روش نمونه گیری پژوهش در دسترس و هدفمند بود .تعداد 45 مادر داوطلببعنوان حجم نهایی نمونه وارد مطالعه شدند و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند.ابزار پژوهش حاضر مقیاس رابطه مادر-کودک پیانتا (2011)، محتوی دوره آموزشی فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد کوین و مورل(2009) و محتوی آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا سلیگمن (2005)بودند. برای تحلیل داده ها، از شاخص های توصیفی (میانگین وانحراف معیار )و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس تک متغیری) در نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده گردید. نتایج نشان داد، بین گروه آموزشی فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد ، گروه آموزشی فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا و گروه گواه ، در میانگین نمره ی رابطه مادر-کودک تفاوت معناداری وجود داشت(05/0 p<). همچنین آموزش فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا نسبت به آموزش فرزندپروری مبتنی بر پدیرش و تعهد ،اثربخشی بیشتری بر رابطه مادر-کودک در مادران کودکان دارای اختلال نارسایی توحه/ بیش فعالی داشت(p0/000<)یافته های پژوهش حاکی از این بود که دو رویکرد اموزشی بر رابطه مادر _ کودک تاثیر داشتند .
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر تنظیم هیجان و نشخوار فکری در معلولین جسمی-حرکتی تحت پوشش بهزیستی شهرستان مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم هیجان و نشخوار فکری در معلولین جسمی حرکتی بهزیستی شهرستان مشهد انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه ی معلولین جسمی حرکتی 20 تا 50 ساله بودند که در سال 1398 تحت پوشش بهزیستی مشهد قرار داشتند. 30 نفر از این افراد، که دارای نمرات پایین در راهبردهای سازی یافته و نمرات بالا در راهبردهای سازش نایافته و نشخوار فکری بودند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش(15 نفر) و گروه گواه(15 نفر) جای داده شدند. شرکت کنندگان پژوهش در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به مقیاس تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی (2001) و نشخوار فکری نولن هوکسما و مارو (1991) پاسخ دادند. درمان برای گروه آزمایش در یازده جلسه ی شصت دقیقه ای اجرا شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS-25 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین تنظیم هیجان (راهبردهای سازش یافته) و نشخوار فکری در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوت معنا داری وجود دارد (05/0> p ) و نتایج مربوط به اثر تعاملی بین زمان و گروه نشان می دهد این اثر در متغیرهای تنظیم هیجان (راهبردهای سازش یافته و راهبردهای سازش نایافته) و نشخوار فکری معنادار بوده است؛ بنابراین، بین سطوح مختلف گروه ها تعامل وجود دارد و بر اساس یافته های پژوهش، آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک بر تنظیم هیجانی و نشخوار فکری در معلولین جسمی حرکتی اثربخش است.