فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۹۸۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
در دنیای رقابتی امروز، ترک خدمت کارکنان یکی از مشکلات عمده سازمان هاست که در نتیجه بسیاری از سرمایه گذاری ها به راحتی از دست می رود. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر حمایت سازمانی ادراک شده از سلامت روان و تعهد عاطفی بر تمایل به ترک خدمت با نقش میانجی رفتار شهروندی سازمانی انجام شد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش جمع آوری داده ها، توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق را کارکنان شرکت خالص سازان روی تشکیل داده اند. با استفاده از فرمول کوکران، تعداد حجم نمونه آماری برابر با 73 نفر به دست آمد. در این پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شده است. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و Smartpls استفاده شد. یافته ها نشان داد که تعهد عاطفی بر کاهش تمایل به ترک خدمت کارکنان اثر مثبت دارد. حمایت سازمانی ادراک شده از بهداشت روانی نیز بر تعهد عاطفی کارکنان اثر مثبت دارد. همچنین نقش میانجی رفتار شهروندی سازمانی در رابطه بین تعهد عاطفی با تمایل به ترک خدمت کارکنان تأیید گردید.
Investigating the Relationship between Organizational Justice and Job Involvement and Work Performance among Secondary School Teachers in Chabahar, Iran
حوزههای تخصصی:
The present study was conducted with the aim of investigating the role of organizational justice in the job involvement and work performance of secondary school teachers in Chabahar city. The research method was descriptive and correlational. The statistical population includes all secondary school teachers in Chabahar who were teaching in the academic year 2023-2024. Among the target population, 130 people were selected by available sampling method. The collection tools included Niehoff & Morman's organizational justice questionnaires, Lodahl & Kejner's job involvement and Patterson's job performance. Data were analyzed through Pearson correlation test and multiple regression. The results showed that there is a positive and significant relationship between organizational justice and job involvement, and the components of procedural justice and distributive justice were able to explain the variance related to job involvement (p<0.01). Also, the results showed that there is a significant relationship between organizational justice and teachers' job performance, and procedural justice had the largest contribution in explaining job performance variations (p<0.01). Conclusion: The existence of organizational justice in the workplace expresses the importance of the organization to the employees, therefore, increasing the level of organizational justice increases job involvement and the desire of employees to provide high quality performance.
ارائه مدل تحول دیجیتال مدیریت منابع انسانی در سازمان های دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به این که در عصر امروز تحول دیجیتال به سازمان ها کمک می کند تا با خواسته های مشتریان سازگار شوند و به اهدافی مانند افزایش کارایی، افزایش ارزش مشتری و مدیریت ریسک دست یابند. هدف پژوهش حاضر ارائه مدل تحول دیجیتال مدیریت منابع انسانی در سازمان های دولتی ایران می باشد. با توجه به هدف، روش تحقیق کاربردی-توسعه ای و با توجه به روش تحقیق، توصیفی- پیمایشی بود. داده ها جمع آوری و از طریق روش گراندد تئوری تجزیه و تحلیل شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در پژوهش حاضر روش مصاحبه نیمه ساختاریافته با 6 سؤال بود که با مطالعه پیشینه موضوعی زیر نظر اساتید راهنما و مشاور تهیه و در مصاحبه ها مورد استفاده قرار گرفت. داده های تحقیق با استفاده از مصاحبه های باز حضوری یا تلفنی از کارشناسان جمع آوری شده است. تعداد شرکت کنندگان در پژوهش حاضر 10 نفر بود. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد عوامل سازمانی، اجتماعی و مشارکتی به عنوان شرایط علی؛ عوامل مدیریتی و فنی به عنوان عوامل زمینه ای؛ عوامل اقتصادی و سازمانی به عنوان عوامل مداخله گر در پذیرش و اجرای تحول دیجیتال منابع انسانی در سازمان های دولتی ایران تأثیرگذار هستند، بدین معنا که سازمان های ایرانی باید شرایطی را مهیا سازند تا بتواند از دیجیتال سازی مدیریت منابع انسانی استفاده کند. همچنین عامل استراتژیک به عنوان راهبردهای به کارگیری شناسایی گردید و عامل شغلی به عنوان مقوله محوری شناسایی شد، یعنی به عنوان محوری ترین عاملی که باید آماده سازی و مهیا گردد تا بتوان به کارگیری دیجیتال سازی مدیریت منابع انسانی را تسهیل نمود. در نهایت دیجیتال سازی مدیریت منابع انسانی پیامدهایی دارد که شامل پیامدهای شغلی، سازمانی و رفتاری خواهد بود. پیشنهاد می شود مدیران سازمان های دولتی جهت تحول دیجیتال مدیریت منابع انسانی به این مدل توجه ویژه داشته باشند.
تأثیر آموزش مدیریت استرس بر استرس شغلی و خودکارآمدی با کنترل روان رنجورخویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس بر استرس شغلی و خودکارآمدی با کنترل روان رنجورخویی کارکنان مرکز تماس شرکت ایرانسل در سال 1402 انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش تمامی کارکنان مرکز تماس شرکت ایرانسل شهر مشهد در سال 1402 بودند که از میان آن ها تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) جای دهی شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای آموزش مدیریت استرس قرار گرفت و گروه گواه تا پایان پژوهش مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه های خودکارآمدی (شرر و همکاران، 1982)، استرس شغلی (اورلی و گیردانو، 1980) و روان رنجورخویی (کاستا و مک کری، 1992) بود. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری و در نرم افزار SPSS-27 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مدیریت استرس بر کاهش استرس شغلی و افزایش خودکارآمدی کارکنان مرکز تماس با کنترل روان رنجورخویی، اثربخش بود (05/0 >p). نتایج پژوهش حاکی از آن است که آموزش مدیریت استرس منجر به افزایش خودکارآمدی و کاهش استرس شغلی کارکنان مرکز تماس شرکت ایرانسل شهر مشهد می گردد. با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد برگزاری دوره های آموزشی مدیریت استرس برای ایجاد سازگاری روان شناختی بیشتر در راستای مدیریت شرایط استرس زا در محیط های کاری و همچنین ارتقاء سلامت روان کارکنان و درنتیجه بهبود کیفیت و بهره وری سازمانی، به صورت منظم برای کارکنان پیشنهاد می شود.
طراحی الگوی بازاریابی دیجیتال در کسب و کارهای نوین بر پایه نیازهای بازار خرده فروشی و اصناف شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کسب و کارهای کوچک جزئی جدایی ناپذیر از اقتصادهای پویا را شکل می دهند، با این تفاوت که غالب تئوری های اقتصادی به طور سنتی به پویایی شرکت، صنعت و بازار توجه داشته اند و کمتر اهمیت اقتصادی مشاغل کوچک را مورد توجه قرار داده اند. در ادبیات موجود درباره بازاریابی دیجیتال چهارچوب نظری جامع که مورد توافق همگان باشد، وجود ندارد. هدف پژوهش حاضر ارائه الگوی بازاریابی دیجیتال در کسب و کارهای نوین بر پایه نیازهای بازار خرده فروشی و اصناف شهر اصفهان به منظور ارتقاء نتایج کسب و کار می باشد. روش این پژوهش به صورت کیفی بوده است. جامعه آماری پژوهش، خبرگان و مدیران کسب و کار و اساتید بازاریابی استان اصفهان بوده اند که از میان آن ها یک نمونه 14 نفری با روش نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی انتخاب و با آن ها مصاحبه عمیق و نیمه ساختمند انجام گرفت. این داده ها با روش نظریه ی زمینه ای بررسی شده است. برای نیل به این هدف ابتدا داده های جمع آوری شده از مصاحبه ها کدگذاری شده است که در نهایت بدنه اصلی نظریه شکل گرفته و مدلِ دیجیتالی کردن بازاریابی را شکل داده است. بر مبنای تحلیل کیفی و روش داده بنیاد، 145 مفهوم شناسایی شده است که در قالب 6 مضمون اصلی شامل 1) عوامل مؤثر بر دیجیتالی کردن بازاریابی یا شرایط علی (شامل 3 مضمون سازمان دهنده، 6 مضمون پایه ای و 16 مفهوم) 2) ساختار دیجیتالی کردن بازاریابی یا پدیده مرکزی (شامل 1 مضمون سازمان دهنده، 5 مضمون پایه ای و 15 مفهوم) 3) زمینه های تأثیرگذار بر دیجیتالی کردن بازاریابی یا شرایط زمینه ای (شامل 3 مضمون سازمان دهنده، 7 مضمون پایه ای و 22 مفهوم) 4) عوامل مداخله گرِ مؤثر بر دیجیتالی کردن بازاریابی یا شرایط مداخله گر (شامل 3 مضمون سازمان دهنده، 8 مضمون پایه ای و 25 مفهوم) 5) راهبردهای دیجیتالی کردن بازاریابی یا راهبردها و استراتژی ها (شامل 5 مضمون سازمان دهنده، 14 مضمون پایه ای و 39 مفهوم) 6) پیامدهای دیجیتالی کردن بازاریابی یا پیامدها (شامل 4 مضمون سازمان دهنده، 10 مضمون پایه ای و 28 مفهوم) دسته بندی شده است. این مفاهیم در ارتباطِ با یکدیگر، مدلِ مفهومی پژوهش را ایجاد کرده است. با توجه به مزایای متعدد بازاریابی دیجیتالی ، مدیران جهت شناخت نیازها و خواسته های مشتریان و جهت شناخت نقاط قوت و ضعف رقبا بر پژوهش و پژوهش های بازاریابی دیجیتالی تأکید کنند. همچنین سازمان ها برای توسعه پیشگامی، جهت بهبود برنامه های راهبردهای بازاریابی دیجیتالی بر نامه ریزی نمایند چرا که افزایش وفاداری مشتریان، ترجیحات مشتریان و تصمیم گیری ها را تحت تأثیر قرار می دهد .
تدوین الگوی ارتباطات سازمانی در جهت ارتقای رفتار سازمانی مثبت گرا در سازمان های دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بسیاری از سازمان های دولتی از فقدان وجود ارتباطات اثربخش در بین کارکنان در سطوح مختلف سازمانی رنج می برند و بسیاری از اقدامات و برنامه های سازمانی به همین دلیل به اهداف تعیین شده نمی رسند. رفتار سازمانی مثبت گرا یکی از زمینه هایی است که می تواند به بهبود کیفیت ارتباطات سازمانی کمک کند که تاکنون در تحقیقات علمی کمتر بدان پرداخته شده است. هدف تحقیق حاضر، ارائه الگوی ارتباطات سازمانی در راستای ارتقاء رفتار سازمانی مثبت گرا در سازمان های دولتی است. این تحقیق در زمره تحقیقات اکتشافی محسوب می شود. در مرحله کیفی تحقیق حاضر، از روش تحلیل تم و در مرحله کمی از روش الگو سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Smart PLS استفاده شد. در مرحله کیفی به منظور طراحی الگوی تحقیق با 24 نفر از خبرگان دانشگاهی و اجرایی که به صورت هدفمند انتخاب شدند، مصاحبه شد. در مرحله کمی به منظور تأیید اعتبار مدل از 189 نفر از مدیران و خبرگان در وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات نظرخواهی به عمل آمد. روش نمونه گیری از نوع تصادفی ساده و ابزار گردآوری داده پرسش نامه بود. براساس یافته ها پنج بعد اخلاقی، انسانی، عملکردی، پرورشی و هیجانی برای ارتباطات سازمانی مثبت شناسایی شدند. همچنین سه دسته راهبرد شامل راهبردهای ارتباطی تسهیل گر، تعدیل گر و بسترساز برای ارتقای ارتباطات مثبت تعیین گردید. یافته های مرحله کمی نشان داد که مقادیر ضریب تعیین برای متغیر ارتباطات مثبت مقدار 524/0 و برای متغیر پیامدها 575/0 است که مقادیری مطلوب است. نتایج نشان داد بهره گیری از رفتار سازمانی مثبت گرا می تواند تأثیر قابل توجهی بر بهبود کیفیت و اثربخشی ارتباطات سازمانی داشته باشد که منجر به نتایج ارزشمندی در سطح فردی کارکنان و سازمان می شود.
نقش میانجی خشنودی شغلی در رابطه بین هوش سازمانی و عملکرد سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عملکرد سازمانی یکی از اساسی ترین متغیرهایی است که هر سازمان اعم از دولتی و خصوصی در نظر گرفته است. برای مدیران بسیار مهم است که بدانند چه عواملی بر عملکرد یک سازمان تأثیر می گذارد تا بتوانند از اقدامات مناسب برای شروع آن ها استفاده کنند. از جمله عوامل مؤثر و تبیین کننده عملکرد سازمانی، هوش سازمانی و خشنودی شغلی است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خشنودی شغلی در رابطه هوش سازمانی با عملکرد سازمانی کارکنان شهرک های صنعتی شهر اصفهان انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی مبتنی بر الگو یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان شهرک های صنعتی شهر اصفهان بود. حجم نمونه با استفاده از ماشین حساب آنلاین A-priori 768 نفر تعیین شد که به روش نمونه گیری مرحله ای تصادفی انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های هوش سازمانی (آلبرخت، 2002)، عملکرد سازمانی (هرسی و گلداسمیت، 1980) و خشنودی شغلی مینه سوتا (ویس و همکاران، 1977) استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار های SPSS نسخه 27 و SMART-PLS نسخه 3 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد مسیر مستقیم هوش سازمانی به خشنودی شغلی (β= 0/534 و 233/19=t) و مسیر مستقیم هوش سازمانی به عملکرد سازمانی (β= 0/347 و 938/11=t) و مسیر مستقیم خشنودی شغلی به عملکرد سازمانی (β= 0/500 و 502/18=t) معنی دار بودند. همچنین مسیر غیرمستقیم هوش سازمانی به عملکرد سازمانی با میانجی گری خشنودی شغلی معنی دار بود (β= 0/267 و 432/14=t). با افزایش میزان هوش سازمانی، خشنودی شغلی افزایش پیدا کرده و باعث می شود تا عمکرد سازمان ها و شرکت ها افزایش یابد.
رابطه رهبری یادگیری محور و عاملیت معلم: نقش میانجی اعتماد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات اخیر نشان می دهد که عاملیت معلم نقش مهمی در تقویت ظرفیت یادگیری معلمان برای تدریس و یادگیری ایفا می کند و به نوبه خود بر بهبود عملکرد مدارس اثرگذار است . عاملیت معلم، بیانگر قابلیت وی در انجام اقدامات هدفمند و سازنده به منظور هدایت مسیر رشد حرفه ای خود و کمک به بهبود کیفیت آموزش است. با توجه به نقش عاملیت معلم در بهبود یادگیری در مدارس، جستجوی پیشایندهای این سازه مهم می تواند یکی از دغدغه های پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت باشد. با این رویکرد، هدف از پژوهش حاضر تبیین نقش اعتماد در رابطه بین رهبری یادگیری محور و عاملیت معلم بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش معلمان مقطع ابتدایی استان همدان بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 102 نفر به عنوان نمونه آماری مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها سه پرسش نامه رهبری یادگیری محور، اعتماد معلم و عاملیت معلم بودند که توسط لیو و همکاران (a2016) و (b2016) تدوین و اعتباریابی شده اند. روایی و پایایی پرسش نامه ها در دو سطح مورد بررسی قرار گرفت. قبل از اجرای پرسش نامه ها روی نمونه اصلی، روایی آن ها با استناد به نظر متخصصان و پایایی آن ها با استناد به ضریب آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. پس از اجرای پرسش نامه ها نیز از روایی همگرا، روایی واگرا، همسانی درونی و پایایی ترکیبی ابزارهای پژوهش به عنوان بخشی از تجزیه و تحلیل داده ها اطمینان حاصل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از الگو یابی معادلات ساختاری مبتنی استفاده شد. یافته ها نشان داد که رهبری یادگیری محور پیش بینی کننده معنی دار اعتماد و عاملیت معلم بود. همچنین اعتماد معلم پیش بینی کننده معنی دار عاملیت معلم بود. این یافته ها بیانگر نقش میانجی اعتماد در ارتباط بین رهبری یادگیری محور و عاملیت معلم است. یکی از نکات قابل تأمل در یافته های پژوهش این است که اثر غیرمستقیم رهبری یادگیری محور بر عاملیت معلم (با واسطه متغیر اعتماد) بیش از اثر مستقیم آن است و این امر به خوبی نقش اعتماد را در پیوند بین رهبری مدیران و عاملیت معلمان نشان می دهد. بنابراین به مدیران مدارس توصیه می شود از طریق کاربست رفتارهای رهبری یادگیری محور و تلاش برای ایجاد فضایی مبتنی بر اعتماد در مدرسه، به افزایش پویایی و عاملیت معلمان کمک کنند.
مقایسه تأثیر تمرین های شبیه سازی موازی، تمرین های شبیه سازی مکرر و تمرین های شبیه سازی بدون تشریح در توسعه شایستگی انرژی ارتباطی کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر تمرین های شبیه سازی موازی، تمرین های شبیه سازی مکرر و تمرین های شبیه سازی بدون تشریح در توسعه شایستگی انرژی ارتباطی کارکنان بود. روش پژوهش، روش آزمایشی با چهار گروه پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه کارکنان یک شرکت صنعتی بود که با استفاده از جدول مورفی و میورز، تعداد 48 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس انرژی ارتباطی و تمرین شبیه سازی ایفای نقش بود که در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط پژوهشگران اجرا شد. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس یکراهه، تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی LSD تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که مشارکت کنندگان در تمرین های شبیه سازی موازی در مقایسه با دیگر گروه ها دارای بهبود و افزایش انرژی ارتباطی بیشتری هستند. همچنین مشارکت کنندگان در تمرین های شبیه سازی ترکیبی مکرر و غیر مکرر نسبت به مشارکت کنندگان در تمرین های شبیه سازی بدون تشریح بهبود انرژی ارتباطی بیشتری را تجربه کردند. از آنجایی که تمرین های شبیه سازی موازی از نشت اطلاعات جلوگیری می کنند، انرژی ارتباطی کارکنان در سازمان را به میزان قابل توجهی بهبود می بخشند. این نتیجه به شایسته سالاری کمک کرده و با رعایت عدالت و انصاف در سازمان سازگاری بیشتری دارد.
اثر منتورینگ بر اثربخشی آموزش کارکنان با میانجی گری دیده شدن در کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بسیاری از سازمان های پیشرفته به دنبال یافتن راهکارهایی برای تقویت و بهبود وضعیت آموزش سازمانی هستند و در این راستا رویکردهای نوظهور زیادی مطرح گردیده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش منتورینگ بر اثربخشی آموزش کارکنان با میانجی گری دیده شدن در کار در شرکت توزیع برق کاشان انجام شده است. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. ۱۰۳ نفر از کارکنان شرکت توزیع نیروی برق کاشان به عنوان نمونه پژوهش حاضر انتخاب شدند. به منظور تحلیل داده ها، روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار Smart PLS 2 مورد استفاده قرار گرفت. جهت سنجش روایی از روایی همگرا بهره گرفته شد و به منظور برازش پایایی، آلفای کرونباخ مورد استفاده قرار گرفت و ضرایب آن برای تمام سازه های پژوهش بیشتر از 0/7 می باشد. نتایج به دست آمده، حاکی از آن است که منتورینگ با ضریب مسیر (0/409) و مقدار t (4/08) رابطه مثبت و معنی داری بر اثربخشی آموزش کارکنان در شرکت توزیع برق کاشان دارد. همچنین رابطه مثبت و معنی دار منتورینگ بر دیده شدن کارکنان در کار با ضریب مسیر (0/583) و مقدار t (3/47) مورد تأیید قرار گرفت. از طرف دیگر دیده شدن در کار نیز با ضریب مسیر (0/628) و مقدار t (5/31) رابطه مثبت و معنی داری بر اثربخشی آموزش کارکنان دارد. در نهایت نتایج این پژوهش نشان داد دیده شدن در کار نقش میانجی گری در رابطه بین منتورینگ و اثربخشی آموزش کارکنان ایفاء می کند. بر اساس نتایج پژوهش می توان بیان نمود که مدیران شرکت باید تلاش کنند تا با بکارگیری سیستم مطلوب منتورینگ در محیط کار مشکلات نظام آموزشی برطرف شود و آموزش های سازمان اثربخش تر شود.
فراتحلیل تحقیقات خارجی انجام شده پیرامون همبسته های عدالت سازمانی در شبکه بانکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر انجام فراتحلیل پژوهش های خارجی انجام شده در زمینه عوامل مرتبط با عدالت سازمانی، جهت برآورد اندازه اثر همبسته های مرتبط با عدالت سازمانی بود. در واقع این پژوهش سعی دارد با توجه به پیشینه پژوهشی موجود به بررسی این موضوع بپردازد که عوامل مرتبط با عدالت سازمانی در پژوهش های خارجی کدامند و همچنین کدام یک از این عوامل قوی ترین رابطه را با عدالت سازمانی دارد. جامعه آماری را تمام پژوهش های انجام شده خارجی پیرامون عدالت سازمانی تا پایان نیمه اول سال 2023 تشکیل دادند و بر مبنای نمونه گیری هدفمند، 32 سند پژوهشی که دارای ویژگی های مناسب برای ورود به فراتحلیل بودند، انتخاب شدند. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از ویرایش دوم نرم افزار جامع فراتحلیل (CMA) استفاده شد. با توجه به ناهمگونی بین مطالعات انجام شده از مدل اثرات تصادفی برای ترکیب نتایج و رسیدن به اندازه اثر استفاده شد. اندازه اثر مدل تصادفی همبسته های عدالت سازمانی در مطالعات تحت بررسی 0/299 به دست آمد که بر اساس نظام تفسیری کوهن در محدوده اطمینان در سطح متوسط می باشد. نتایج نشان داد که بین همبسته های مرتبط با عدالت سازمانی در شبکه بانکی، قصد انطباق با خط مشی امنیت سیستم اطلاعات، رضایت از خدمات و اعتماد سازمانی، قوی ترین عوامل و در مقابل، پنهان کردن دانش، عملکرد سازمانی و قصد ترک شغل کارکنان، ضعیف ترین عوامل مرتبط با عدالت سازمانی در شبکه بانکی ارزیابی شد. با توجه به عوامل متعدد مرتبط با عدالت سازمانی باید گفت بدون کسب دانش از میزان ادراک پرسنل از عدالت سازمانی، دستیابی به اهداف سازمانی و تحقق چشم اندازهای سازمانی و بهبود وضعیت عملکرد سازمانی و تعالی سازمانی میسر نخواهد بود.
اثر کار شایسته بر تعهد عاطفی: نقش میانجی گر ایمنی روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کار بخش اساسی از زندگی انسان است و کار شایسته نیازهای انسانی برای بقا، ارتباط اجتماعی و خودتعیینی را برآورده می کند. سازمان بین المللی کار، کاری را که در آن فرصت هایی برای کار مولد با درآمد منصفانه، وجود امنیت در محیط کار و حمایت اجتماعی برای خانواده ها، وجود چشم انداز بهتر برای توسعه فردی و یکپارچگی اجتماعی، آزادی برای افراد در بیان نگرانی های خود، سازماندهی و مشارکت در تصمیم گیری هایی که بر زندگی آن ها تأثیر می گذارد و برابری فرصت ها و درمان برای همه زنان و مردان می باشد، به عنوان کار شایسته تعریف می کند. در نتیجه پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر کار شایسته بر تعهد عاطفی با توجه به نقش میانجی گری ایمنی روان شناختی انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر، معلمان استان خوزستان بودند که با روش نمونه گیری در دسترس 320 نفر از آن ها انتحاب شدند که به صورت برخط و از طریق شبکه های اجتماعی به پرسش نامه های تحقیق پاسخ دادند. پرسش نامه های مورد استفاده در این تحقیق، پرسش نامه کار شایسته (دافی و همکاران، 2017)، پرسش نامه ایمنی روان شناختی (ادموندسون، 1999)، پرسش نامه تعهد عاطفی (مایر و همکاران، 1993) بودند. داده ها با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS و Amos-25 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد کار شایسته بر ایمنی روان شناختی و بر تعهد عاطفی اثر مستقیم مثبت و معنی دار دارد. همچنین ایمنی روان شناختی بر تعهد عاطفی اثر مستقیم مثبت و معنی دار دارد. نتایج بوت استراپ نشان داد اثر غیرمستقیم کار شایسته به واسطه ایمنی روان شناختی بر تعهد عاطفی مثبت و معنی دار می باشد، در نتیجه تضمین کار شایسته، عدم اطمینان ادراک شده در مورد شغل و شرایط کار را کاهش می دهد و سبب می شود کارفرمایان سرمایه گذاری بلندمدتی بر روی کارکنان انجام دهند تا روابط کاری با ثباتی ایجاد کنند.
الگوی ساختاری رابطه اضطراب کووید-19، کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی با فرسودگی شغلی: نقش میانجی گر حمایت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسودگی شغلی تهدیدی برای سلامت روانی معلمان و محیط های آموزشی و سازمانی محسوب می شود و شناسایی عوامل روان شناختی مؤثر بر آن اهمیت خاصی دارد. هدف از پژوهش حاضر، مدل ساختاری فرسودگی شغلی بر اساس اضطراب بیماری کرونا، کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی با توجه به نقش میانجی گر حمایت اجتماعی بود. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود. تعداد 365 معلم از معلمان ناحیه چهار آموزش و پرورش اهواز به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار این پژوهش شامل فرسودگی شغلی (مسلچ، 1981)، اضطراب بیماری کرونا (علی پور و همکاران، 1398)، کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1996)، بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989) و حمایت اجتماعی (فیلیپس، 1986) می باشد. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار های SPSS-26 و AMOS-24 انجام گرفت. جهت آزمودن اثرات غیر مستقیم از روش بوت استراپ استفاده شد. تحلیل های الگویابی معادلات ساختاری برازندگی الگوی پیشنهادی را با داده ها مورد حمایت قرار دادند. نتایج حاکی از این است که اضطراب بیماری کرونا بر فرسودگی شغلی اثر مثبت معنی دار دارد. کیفیت زندگی و نیز بهزیستی روان شناختی بر فرسودگی شغلی اثر منفی معنی دار دارند. حمایت اجتماعی بر فرسودگی شغلی اثر منفی معنی دار دارد. اضطراب بیماری کرونا بر حمایت اجتماعی اثر منفی معنی دار دارد. کیفیت زندگی و نیز بهزیستی روان شناختی بر حمایت اجتماعی اثر مثبت معنی دار دارند. اضطراب بیماری کرونا، کیفیت زندگی و نیز بهزیستی روان شناختی از طریق حمایت اجتماعی بر فرسودگی شغلی اثر غیر مستقیم معنی دار داشتند. به عبارت دیگر، متغیر حمایت اجتماعی توانست نقش میانجی را در مسیرهای غیر مستقیم ایفا نماید. مطابق با این یافته ها می توان نتیجه گرفت که با افزایش کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی و کاهش اضطراب بیماری کرونا می توان میزان حمایت اجتماعی معلمان را افزایش داد تا این عوامل در کنار یکدیگر شرایط کاهنده فرسودگی شغلی را فراهم سازند و علاوه بر حفظ و ارتقای سلامت روان معلمان، شرایط را برای کاهش پیامدهای منفی مانند غیبت و میل به ترک شغل برای سازمان فراهم سازد.
رابطه حمایت خانواده و بهزیستی روان شناختی با نقش میانجی گر تجربیات کار- خانواده و کامیابی در محیط کار و نقش تعدیل گر مدیریت مرز کار- خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در محیط کاری چالش برانگیز امروزی، پیشرفت برای کارکنان بسیار مهم است و آن ها باید یاد بگیرند که هم خود را ارتقاء دهند و هم سلامت و بهزیستی جسمی و روانی خود را حفظ نمایند. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه حمایت خانواده و بهزیستی روان شناختی با نقش میانجی گر تجربیات کار- خانواده و کامیابی در محیط کار و نقش تعدیل گر مدیریت مرز کار- خانواده بود. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها از نوع توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر، کارکنان ستادی دانشگاه علوم پزشکی یزد (250 نفر) بودند که با استفاده از فرمول کوکران 156 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات میدانی در این پژوهش، پرسش نامه های استاندارد شامل پرسش نامه بهزیستی روانشناختی از مطالعه ریف و سینگر (2003)؛ پرسش نامه کامیابی در محیط کار از مطالعه ایمران و همکاران (2020)؛ پرسش نامه تعارض کار- خانواده از مطالعه گرزیواسز و مارکس (2000)؛ پرسش نامه غنی سازی کار – خانواده و پرسش نامه حمایت خانواده از مطالعه ننح (2017)؛ و پرسش نامه مدیریت مرز کار- خانواده از مطالعه کرینتر (2006) بود که روایی پرسش نامه با استفاده از نظرات تعدادی از خبرگان این حوزه مورد تأیید قرار گرفت و برای تعیین پایایی ابزار اندازه گیری از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده گردید و روش تحلیل مورد استفاده در این پژوهش، تکنیک مدل یابی معادلات ساختاری بود. یافته های پژوهش نشان داد که حمایت خانواده بر غنی سازی کار- خانواده تأثیر مثبت و معنی دار دارد (330/6 t=، 410/0=β). همچنین، تعارض کار- خانواده بر کامیابی در محیط کار تأثیر منفی و معنی دار دارد (026/2 t=، 164/0- =β). همچنین، غنی سازی کار- خانواده بر کامیابی در محیط کار تأثیر مثبت و معنی دار دارد (349/8 t=، 522/0=β) و غنی سازی کار- خانواده در تأثیر حمایت خانواده بر کامیابی در محیط کار نقش میانجی دارد (284/4 t=، 214/0=β)، کامیابی در محیط کار نیز در تأثیر تعارض کار- خانواده و غنی سازی کار- خانواده بر بهزیستی روان شناختی نقش میانجی دارد (969/1 t=، 083/0- =β) و (942/4 t=، 264/0=β) و در نهایت، مدیریت مرز کار - خانواده در روابط بین حمایت خانواده با تعارض کار - خانواده و غنی سازی کار - خانواده، نقش تعدیل گر ندارد (267/1 t=، 080/0=β) و (028/0 t=، 002/0- =β). لذا، با توجه به یافته های پژوهش به مدیران پیشنهاد می شود، در هنگام توسعه برنامه ها برای ایجاد یک محیط کار کامیاب، یک رویکرد متعادل تر که هم به تجربیات مثبت در خانواده و هم به تجارب مثبت در محیط کار توجه نموده؛ در نظر بگیرند و با توجه به مدل اجتماعی درهم تنیدگی کامیابی، کارکنانی در محل کار به کامیابی می رسند که به تعاملات اجتماعی که بین خانواده و محیط کار صورت می گیرد، توجه نمایند و کارکنان به واسطه ی تجربه سرزندگی به دست آمده، بر اضطراب و افسردگی خود غلبه کرده و بهبود بهزیستی روان شناختی آن ها کمک می شود.
بررسی جامعه شناختی پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی: یک رویکرد کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زنان بعد از شکستن سقف شیشه ای و قرار گرفتن در موقعیت های رهبری با پدیده ای به نام صخره شیشه ای مواجه می شوند که ناشی از تلاقی عوامل ساختاری و روان شناختی-اجتماعی بوده که یک مدیریت متزلزل و ناامن را برای آنان سبب می شود. هدف از این پژوهش شناسایی عوامل، مؤلفه ها و شاخص های پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی و به تبع آن ارائه یک الگوی مفهومی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد صاحب نظر در حوزه مدیریت و زنان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و اطلاعات محور، تعداد 12 نفر از این افراد به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. برای انجام این پژوهش علاوه بر مطالعه اسنادی و بررسی پیشینه پژوهش جهت شناسایی عوامل پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی، از تکنیک دلفی فازی جهت پالایش عوامل و شاخص ها بهره گرفته شده است. نتایج حاکی از آن بود که عوامل؛ ارزیابی و نظارت بر عملکرد مدیران فارغ از جنسیت، برابری در توزیع پاداش ها و نتایج، دسترسی به منابع اطلاعاتی سازمان، تفویض قدرت به زنان، تعهد یکسان مردان و زنان نسبت به خانواده و توانایی پاسخ به خواسته های شغلی به ترتیب از مهم ترین عوامل مؤثر بر پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی هستند. مدل پایداری شغلی مدیران زن با 9 عامل و 27 شاخص در سه بعد ساختاری-سازمانی، رفتاری-روان شناختی و فرهنگی-اجتماعی طراحی گردیده و به عنوان مدلی پیشنهادی جهت پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی ارائه شده است تا بدین وسیله سازمان ها بتوانند ضمن تحلیل وضعیت موجود، طرح ها و اقدامات لازم را جهت نظام سازی و حرکت مستمر در چهارچوب برابری جنسیتی، ساختار سازمانی متناسب با بهبود ارتباطات سازمانی، رشد توانمندی های فردی زنان و هم ترازسازی جنسیتی ارائه نمایند. نتایج این پژوهش نشان داد که پایداری شغلی مدیران زن از عوامل بهم تنیده ای تشکیل گردیده که به نظر می رسد کاهش تمرکز بر جنسیت می تواند یک ایدئولوژی سازگارانه در راستای پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی باشد.
شناسایی مؤلفه های رهبری مبتنی بر علم اعصاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فعالیت های عصبی تحت تأثیر روابط افراد است و اگر روابط خوبی بین افرد باشد، روابط مطلوبی نیز بین اعصاب شکل خواهد گرفت. به منظور بهبود عملکرد سازمان ها هدف از پژوهش حاضر شناسایی مؤلفه های رهبری مبتنی بر علم اعصاب بوده است. این تحقیق بر اساس هدف کاربردی و به لحاظ نوع روش آمیخته است. جامعه آماری در بخش اول کلیه متون مربوط به رهبری مبتنی بر علم اعصاب است و در بخش دوم جامعه آماری خبرگان در حوزه مطالعاتی رهبری مبتنی بر اعصاب می باشند که تعداد 15 نفر از صاحب نظران به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با توجه به ماهیت موضوع جهت تأیید مؤلفه ها از نظرات آنان استفاده شد. سپس جهت تعیین مؤلفه های رهبری از آزمون تی تک نمونه استفاده گردید. بر اساس نظر خبرگان، 15 مؤلفه خلق چالش های جدید و تشویق به آن، همدلی، ایجاد فضایی برای تجربیات مثبت، رفتار اخلاقی در تصمیم گیری، امیدبخشی، آزادی عمل، اعتماد متقابل، ارتباطات سازنده و صمیمی، شفافیت، حمایت گری، شور و شوق، ارائه بازخورد عملکرد، طراحی سیستم پاداش دهی، قدردانی و عدالت شناسایی شدند. رهبری مبتنی بر علوم اعصاب با تحریک مؤلفه های رفتاری منجر به ترشح مثبت هورمون در مغز کارکنان می شود و در این شرایط شاهد بروز رفتارهایی مانند خلاقیت، مشارکت، تعهد و تعلق سازمانی و ارتقای هویت سازمانی و... هستیم و در نتیجه نفوذ رهبر در قلب و رفتار کارکنان افزایش می یابد.
طراحی و آزمودن الگویی از پیشایندهای قصد رفتار کارآفرینانه دانشجویان: نقش میانجی گر ترس ادراک شده و نقش تعدیل گر جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه کارآفرینی به عنوان یکی از حیاتی ترین موضوعات و موتور محرکه اصلی در توسعه اقتصادی کشورها مطرح است. هدف پژوهش حاضر، طراحی و آزمون مدلی از پیشایندهای قصد رفتار کارآفرینانه دانشجویان با توجه به نقش میانجی گر ترس ادراک شده و نقش تعدیل گر جنسیت بود. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه شهید چمران اهواز بود که به دلیل دشواری دسترسی به همه آن ها، ۳۶۷ نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، پرسش نامه الهام کارآفرینانه (سویتاریس و همکاران، 2007)، طرز تفکر کارآفرینانه (کوی و همکاران، 2021)، قصد رفتار کارآفرینانه (ولییر، 2015) و پرسش نامه ترس ادراک شده (دنیز و همکاران، 2011 و کالینز، 2007) استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از طریق الگویابی معادلات ساختاری در نرم افزار SmartPLS نشان داد که الهام کارآفرینانه بر طرز تفکر کارآفرینانه (0/634) و بر قصد رفتار کارآفرینانه (0/145) تأثیر مثبت معنی دار دارد. همچنین طرز تفکر کارآفرینانه بر ترس ادراک شده تأثیر منفی معنی دار (0/693-) و بر قصد رفتار کارآفرینانه تأثیر مثبت معنی دار (0/397) دارد و ترس ادراک شده بر قصد رفتار کارآفرینانه تأثیر منفی معنی دار (0/326-) دارد. مقادیر ضریب تعیین نشان داد که حدود 60 درصد از واریانس قصد رفتار کارآفرینانه از طریق الهام و طرز تفکر کارآفرینانه و ترس ادراک شده تبیین می شود. نتایج بررسی فرضیه های غیرمستقیم نشان داد که رابطه طرز تفکر کارآفرینانه با قصد رفتار کارافرینانه از طریق ترس ادارک شده معنی دار می باشد اما رابطه الهام کارآفرینانه با قصد رفتار کارآفرینانه از طریق ترس ادراک شده معنی دار نمی باشد. علاوه براین، جنسیت تأثیر ترس ادراک شده بر قصد رفتار کارآفرینانه را تعدیل می کند. یافته ها بیان گر آن است که الهام بخشی کارآفرینانه به طور مستقیم و غیر مستقیم به واسطه طرز تفکر کارآفرینانه، تمایل دانشجویان را به رفتار کارآفرینانه افزایش می دهد.
طراحی و اعتباریابی آزمون قضاوت موقعیتی سرسختی ذهنی مدیران در شرکت فولاد آلیاژی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیقات نشان می دهند که سرسختی ذهنی در پیش بینی نتایج در انواع زمینه های پر استرس مانند دو و میدانی، ارتش و محل کار تاثیرگذار است. علیرغم وجود تحقیقات گسترده در مورد سرسختی ذهنی، محققان مختلف به انسجام و یکپارچگی لازم در مفهوم سازی و تعریف ابعاد این سازه نرسیده اند. بنابراین، هدف این پژوهش طراحی و اعتبارسنجی آزمون قضاوت موقعیتی سرسختی ذهنی مدیران است. این پژوهش از نظر هدف، توصیفی- پیمایشی و کاربردی است. جامعه آماری شامل 196 نفر (برای تحلیل عاملی اکتشافی و پایایی) و 210 نفر جداگانه (برای تحلیل عاملی روایی تأییدی و همگرا) از رده های مدیریتی شرکت آلیاژ ایران بود که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری موقعیت ها و گزینه های پاسخ آزمون، از نظرات خبرگان موضوعی استفاده شد و روایی آزمون با استفاده از روش های همبستگی، مطالعه برازش، تحلیل عاملی و پایایی بررسی شد. به منظور بررسی روایی مقیاس از چند روش استفاده شد. اول تحلیل عامل اکتشافی با روش مؤلفه های اصلی و چرخش واریمکس، مطابق با انتظار پنج خرده مقیاس؛ "کنترل توجه"، "کنترل هیجان"، "استفاده از بازخورد"، "پایبندی به وظیفه" و "دستیابی به هدف" را از داده ها استخراج شد. دوم تحلیل عامل تأییدی نشان داد مفروضه پژوهشگر ساختار مبتنی بر پنج مؤلفه از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. روایی همگرایی آزمون بر اساس همبستگی آن با نمرات سرسختی ذهنی در کانون ارزیابی نشان داده شد. همچنین ارزیابی همسانی درونی مقیاس به روش آلفای کرونباخ و همبستگی هر سؤال با نمره کل، نشان داد که سؤالات مقیاس از همسانی درونی قابل قبولی برخوردارند. در مجموع یافته های پژوهش نشان داد که آزمون قضاوت موقعیتی سرسختی ذهنی از پنج عامل و روایی و پایایی قابل قبولی تشکیل شده است. در نتیجه می توان از آن برای اندازه گیری سرسختی ذهنی کارکنان در موقعیت های پیچیده سازمانی استفاده کرد. این تحقیق زمینه های امیدوارکننده ای را برای مطالعاتی فراهم کرده است که سرسختی ذهنی را در محیط کار اندازه گیری و توسعه می دهد.
طراحی مدل مفهومی انرژی کارکنان در محیط کار: یک رویکرد کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخیراً رویکرد جدیدی در علم مدیریت ظاهر شده است که مربوط به روان شناسی مثبت است که از آن به عنوان دانش سازمانی مثبت یاد می شود. محققان این حوزه به آنچه که افراد را قادر می سازد در مواقع بحرانی انعطاف پذیری بیشتری داشته باشند علاقه مند هستند. یکی از این مباحث، انرژی کارکنان است که به واکنش فیزیکی یا ذهنی افراد که به صورت ارادی و یا غیرارادی نسبت به یک رویداد رخ می دهد، تعریف شده است. بنابراین هدف از این پژوهش طراحی مدلی برای انرژی کارکنان در محیط کار است. از رویکرد کیفی تحلیل مضمون و بر اساس روش براون و کلارک برای شناسایی پیشایندها، پیامدها و ابعاد و مؤلفه های مدل مورد مطالعه استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مقالات و کتاب های موجود در این زمینه بود که بر حسب نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. از روش مطالعات کتابخانه ای شامل بررسی کتاب ها و مقاله ها برای گردآوری اطلاعات در زمینه مبانی نظری و ادبیات تحقیق مرتبط با موضوع پژوهش استفاده شده است. به منظور بررسی روایی از روش بازبینی توسط همکار پژوهشی و برای سنجش پایایی از ضریب پی اسکات استفاده شده است. نتایج کلی این پژوهش به صورت 64 مضمون پایه، 11 مضمون سازمان دهنده و 3 مضمون فراگیر استخراج شد. نتایج پژوهش نشان داد که مضامین (ویژگی های روان شناختی، ویژگی های شغلی، سبک رهبری، ارتباطات اثربخش و سبک زندگی) به عنوان پیشران های انرژی کارکنان (انرژی فیزیکی، انرژی احساسی، انرژی شناختی و انرژی معنوی) به عنوان ابعاد و مؤلفه های انرژی کارکنان و پیامدهای (اولیه و ثانویه) به عنوان پیامد های انرژی کارکنان مشخص شد. متمرکز شدن بر مفهوم انرژی در سطوح مختلف در سازمان ها، اطلاعات ارزشمندی را در مورد وضعیت انرژی کارکنان در اختیار مدیران قرار می دهد. در نتیجه هنگامی که سطح بالایی از انرژی کارکنان در یک سازمان وجود داشته باشد کارکنان با تلاش مداوم برای دستیابی به اهداف موجب برانگیخته شدن سایر اعضا می شوند و این موضوع پیامدهای مثبتی را برای فرد و سازمان به همراه دارد.
پیش بینی توسعه منابع انسانی بر اساس نشانگان وانمودگرایی و نشانگان استکهلم سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دنیای رقابتی حاکم بر فضای کسب و کار سازمان ها، موجب شده نیروی انسانی به یک متغیر تأثیرگذار در حفظ و اعتلای اهداف سازمانی و یک نیروی مسبب پایایی و ماندگاری در بازار رقابت سازمان ها بدل شود. بر همین اساس سازمان هایی که قصد دارند در سطح جهانی فعالیت کنند برای این که بتوانند به درستی به این سطح برسند، به کارکنان توسعه یافته بیش از دیگران نیاز دارند. لذا هدف پژوهش حاضر پیش بینی توسعه منابع انسانی بر اساس نشانگان وانمودگرایی و استکهلم سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی بود. روش پژوهش از نوع همبستگی بود. در این پژوهش کلیه کارکنان شرکت ماموت در سال 1401 مورد ارزیابی قرار گرفت و حجم نمونه با استفاده نرم افزار GPower 150 نفر تعیین و به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، مقیاس دلبستگی بزرگسالان (کالینز و رید، 1990)، مقیاس نشانگان وانمودگرایی (کلانس و ایمز، 1978)، رفتار شهروندی سازمانی (پادساکوف، 2000) و پرسش نامه توسعه منابع انسانی (ایربای، 1998) استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با استفاده از نرم افزار SPSS 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که متغیرهای وارد شده در مدل رگرسیون می توانند ۳۱ درصد واریانس توسعه منابع انسانی در کارکنان را پیش بینی کنند. نشانگان وانمودگرایی با بتای 25/0- (30/2-T=، 02/0P<) و استکهلم سازمانی با بتای 35/0- (27/3-T=، 001/0P< ) می توانند به طور معنی داری توسعه منابع انسانی را پیش بینی کنند. اما رفتار شهروندی سازمانی با بتای 01/0- (17/0-T=، 8/0P<) پیش بینی کننده معنی داری برای توسعه منابع انسانی نمی باشد. لذا وجود نشانگان وانمودگرایی و استکهلم سازمانی به عنوان نوعی سازوکار دفاعی به دلیل کمال گرایی منفی، تعلل یا اهمال کاری، فشار، کمبود الهام و خلاقیت ضعیف باعث تضعیف توسعه منابع انسانی در کارکنان و در نتیجه منجر به عملکرد پایین می گردد.