فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۱٬۲۷۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه کارکردهای اجرایی و توجه پایدار در دانشجویان دارای علایم وسواسی- اجباری، اسکیزوتایپی بالا و علایم همپوش با گروه بهنجار صورت گرفت.
مواد و روش ها: این پژوهش به روش پس رویدادی (علی- مقایسه ای) بررسی دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه تبریز انجام شد. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 1570 نفر انتخاب شدند و پرسش نامه شخصیت اسکیزوتایپی و پرسش نامه بازنگری شده وسواسی- اجباری را تکمیل کردند. سپس در مرحله غربال گری به صورت تصادفی از بین افراد باقیمانده در هر گروه 35 نفر و در کل 140 نفر انتخاب شدند و آزمون رنگ- واژه استروپ، آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین و آزمون عملکرد مداوم را اجرا کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمارهای توصیفی و ANOVA استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین کارکردهای اجرایی و توجه پایدار در گروه همپوش و اسکیزوتایپی بالا با گروه بهنجار تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0 < P). اما بین گروه وسواسی- اجباری و گروه بهنجار به استثنای خطای ارتکاب در آزمون، عملکرد مداوم در بقیه شاخص ها تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0 < P).
نتیجه گیری: در گروه همپوش نقایص کارکردهای اجرایی و توجه پایدار، الگوی متفاوتی از گروه وسواسی- اجباری و اسکیزوتایپی بالا داشت و به نظر می رسد که این اختلال سیمای بالینی خاصی داشته باشد.
اثربخشی درمان فراشناختی به شیوه ی گروهی بر علایم افسردگی و نشخوار فکری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر درمان فراشناختی گروهی بر علایم افسردگی و نشخوار فکری در دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز بود.
روشکار: در این کارآزمایی بالینی، از بین دانشجویان دختر ساکن خوابگاه شهید چمران اهواز در سال 90-1389، 40 دانشجو که علایم افسردگی را بر اساس آزمون افسردگی بک و مصاحبه بالینی دارا بودند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمون (20 نفر) و شاهد (20 نفر) وارد شدند. دانشجویان گروه آزمون در 8 جلسهی درمانی شرکت و در مراحل پیشآزمون و پسآزمون، پرسشنامههای افسردگی بک و نشخوار فکری را تکمیل کردند. یک ماه بعد از اتمام جلسات، پرسشنامههای ذکر شده توسط شرکتکنندگان مجددا تکمیل شد. دادهها با شاخصهای توصیفی و آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره، توسط نرمافزار آماری SPSS نسخهی 18 تحلیل شدند.
یافتهها:نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که تفاوتهای معنیداری بین گروه آزمون و شاهد در مراحل پسآزمون و پیگیری وجود دارد. در گروه آزمون از لحاظ کاهش علایم افسردگی (001/0>P و 831/23=F) و نشخوار فکری (001/0>P و 122/13=F) در مرحلهی پسآزمون، تفاوتهای معنیداری وجود دارد. همچنین درگروه آزمون از لحاظ کاهش علایم افسردگی (001/0>P و 814/20=F) و نشخوار فکری (008/0>P و 277/8=F) در مرحلهی پیگیری یک ماهه، تفاوتها معنیدار بود که این تفاوتها در گروه شاهد مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نتایج نشان میدهد بهکارگیری الگوی فراشناختی ولز در کاهش علایم افسردگی و نشخوار فکری دانشجویان دارای این علایم، موثر است.
تاثیر آموزش در هنگام خواب بر یادگیری دانشجویان
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش در هنگام خواب بر یادگیری دانشجویان بود. این پژوهش در قالب طرح پژوهش شبه آزمایشی پیش آزمون ـ پس آزمون با یک گروه انجام شد. به این منظور از جامعه آماری دانشجویان روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار در سال تحصیلی 86 ـ 1385، 50 نفر که در دامنه سنی 18 تا 25 قرار داشتند، پس از آگاهی از نحوه انجام پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه ای بود حاوی پرسش های زبان انگلیسی در قالب چهارگزینه ای و ترجمه، بر اساس مطالب انگلیسی آموزش داده شده. روایی آن با استفاده از روایی محتوایی تایید شد. اجرای آزمایشی پژوهش با هدف خوگیری آزمودنی ها برای گوش دادن در هنگام خواب به مدت یک هفته انجام شد. سپس مواد آموزشی در اختیار آنان قرار داده شد و موظف شدند که طبق دستورالعمل آموزش داده شده، آن را اجرا نمایند و گزارش روزانه کار خود را نیز ثبت نمایند. داده های پژوهش با استفاده از آزمون های t تحلیل شد و نتایج نشان داد که یادگیری زبان انگلیسی در هنگام خواب از طریق شنوایی امکان پذیر نیست. ضمن آگاهی کامل از محدودیتهای پژوهش، نتایج آن نشان داد که یادگیری در هنگام خواب صورت نمی گیرد و مشکلاتی از قبیل بی خوابی، سردرد، گوش درد، بی حوصلگی و خواب آلودگی در طول روز را نیز در پی دارد.
تأثیر کمبود و مکمل عنصر روی در رژیم غذایی موش های مادر بر یادگیری، حافظه و عملکرد حرکتی نوزادان آنها با استفاده از ماز آبی موریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر دو نوع رژیم غذایی عنصر روی در دوران بارداری و شیردهی موش های ماده بر یادگیری، حافظه و عملکرد حرکتی نوزادان آنها بود. کمبود عنصر روی و مکمل عنصر روی در دوران بارداری و شیردهی مادر، ممکن است بر حافظه، یادگیری و عملکرد حرکتی نوزادان آنها تاثیر بگذارد. جامعة آماری تحقیق حاضر، موش های صحرایی ماده (نژاد آلبینو – ویستار) خریداری شده از انستیتو پاستور ایران بودند. بعد از مرحلة جفت گیری، 12 مادر باردار انتخاب و به 3 گروه تقسیم شدند و در هفتة آخر بارداری و کل دوران شیردهی رژیم غذایی مورد نظر را مصرف کردند. گروه اول، گروه کنترل بود که از غذای استاندارد استفاده کرد؛ گروه دوم، گروه دریافت کنندة مکمل روی که به مقدار ppm 10 مکمل روی به آب آنها افزوده شد؛ و گروه سوم، گروه کمبود روی که از غذای فاقد عنصر روی استفاده کردند. پس از اعمال متغیر مستقل، برای هر گروه 12 سر موش نر به عنوان نمونة آماری در نظر گرفته شد که در 56 روزگی تحت آزمون حافظه و یادگیری از طریق ماز آبی موریس قرار گرفتند و در 66 روزگی عملکرد حرکتی آنها به وسیلة دستگاه سنجش فعالیت حرکتی (Open Field) اندازه گیری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس یک طرفه، آزمون تعقیبی توکی و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد. یافته های تحقیق حاضر نشان داد که کمبود عنصر روی در هفتة آخر بارداری و دوران شیردهی موجب تخریب یادگیری، حافظه و ضعف در عملکرد حرکتی می شود. به علاوه مکمل عنصر روی، سبب بهبود یادگیری و حافظه شد، اما تأثیر معنی داری بر عملکرد حرکتی نوزادان نداشت.
نقش تعدیل کننده جنس در ارتباط بین سبک اسناد و پیشرفت تحصیلی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
" مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیلکننده جنس در ارتباط بین سبک اسناد (با دو سطح مثبت و منفی) و پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان دبیرستان انجام شد.
روش: 233 دانشآموز (118 دختر و 115 پسر) مشغول به تحصیل در سال سوم رشته ریاضی- فیزیک از دبیرستانهای مناطق نوزدهگانه آموزشی شهر تهران بر اساس نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای، به تصادف انتخاب شدند و پرسشنامه سبک اسناد پترسون را تکمیل کردند. همچنین، میانگین نمرههای دروس ریاضی، فیزیک و شیمی دانشآموزان در ترم اول بهعنوان شاخص پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شد. نتایج با استفاده از تحلیل واریانس دو راهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. .
یافتهها : بین سبک اسناد و پیشرفت تحصیلی رابطه معنیدار (0.01>p) وجود داشت؛ متغیر جنس موجب تغییرات معنیدار در میزان پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دارای سبک اسناد مثبت شد؛ ولی در میزان پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دارای سبک اسناد منفی، تغییرات معنیدار ایجاد نکرد .
نتیجهگیری: سبک اسناد در مقایسه با جنس، مقدار بیشتری از تغییرات پیشرفت تحصیلی دانشآموزان را پیشبینی میکند و این یافته در تبیین اُفت تحصیلی واجد اهمیت است ."
رابطه باورهای فراشناختی با علایم اضطراب اجتماعی ( اجتناب، ترس و ناراحتی فیزیولوژیک) در جمعیت غیربالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه باورهای فراشناختی با نشانه های اضطراب اجتماعی در جمعیت غیربالینی انجام شده است. نمونه پژوهش شامل 300 (166زن و 134 مرد) دانشجوی دانشگاه ایلام بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای از میان افراد جامعه مزبور انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های فرم کوتاه پرسشنامه باورهای فراشناختی ولز و سیاهه فوبیای اجتماعی را تکمیل نمودند. نتایج نشان داد که باورهای فراشناختی با نشانه های اضطراب اجتماعی رابطه مثبت و معناداری دارد(05/0P<). همچنین، نتایج ضریب رگرسیون گام به گام نشان داد که قوی ترین پیش بینی کننده ها برای نشانه های اضطراب اجتماعی؛ برای مؤلفه اجتناب، خرده مقیاس های کنترل ناپذیری فکرو خطر و خود آگهی شناختی؛ برای مؤلفه ترس، باورهای منفی در مورد کنترل ناپذیری فکر و خطر؛ برای مؤلفه ناراحتی فیزیولوژیک، باورهای منفی در مورد کنترل ناپذیری فکر وخطر، باورهای مثبت در مورد نگرانی و اعتماد شناختی هستند(05/0P≤). یافته های حاضر باحمایت از مدل فراشناختی ولز و میتوز برای اضطراب اجتماعی نشان می دهد که باورهای فراشناختی در ارتباط با علایم اضطراب اجتماعی نقش مهمی دارند. بنابراین، تغییر باورهای فراشناختی با توجه به اهمیت نقش آنها در مؤلفه های اجتناب، ترس و ناراحتی فیزیولوژیکی می تواند به عنوان مانعی در تشدید و تداوم علائم اضطراب اجتماعی باشد.
اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی بود
روش: بدین منظور 60 نفر از والدین کودکان کم توان ذهنی شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به 2 گروه آزمایش و کنترل (هر یک 30نفر) تقسیم شدند. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه آزمایش به مدت 7 جلسه تحت آموزش مهارت های حل مسئله قرار گرفتند و از پرسش نامه راهبردهای مقابله ای لازاروس به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. در پایان داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبرد مقابله مستقیم، فاصله گرفتن، خودکنترلی، طلب حمایت اجتماعی، اجتنابی و ارزیابی مجدد مثبت والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار است اما آموزش مهارت حل مسئله بر راهبرد پذیرش مسئولیت و حل مسئله برنامه ریزی شده والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار نیست.
نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های حل مسئله بر تغییر برخی از راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار است.
نقش تغذیه در رشد و یادگیری دانش آموزان
منبع:
پیوند ۱۳۸۰ شماره ۲۶۴
حوزههای تخصصی:
جایگاه دستور در نظریه ها و برنامه های زبانِ دوم آموزی؛ در جستجوی طرحی برای آموزش دستورِ زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی سیر تکوین برنامه های درسی و روش های آموزش زبان دوم/خارجی نشان می دهد آموزش دستور همواره یکی از مباحث جدّی و چالش برانگیز برای برنامه ریزان و مدرسان زبان بوده است. در برخی از برنامه های درسی، دستور محور آموزش بوده و محتوای اصلی تلقی شده است؛ درحالی که در برخی دیگر، دستور به کلی کنار نهاده شده و معنا، محور برنامه های آموزش زبان بوده است. مطالعه پیشین برنامه ها و شیوه های آموزش زبان دوم/خارجی حاکی از شکل گیری سه رویکرد درباره آموزش دستور است. رویکرد اول، که عمدتاً در برنامة درسی دستوری یا ساخت گرا تجلی یافته است، دستور را محتوای اصلی برنامة درسی دانسته و آن را چهارچوب و قالب سازمان دهندة برنامة زبان آموزی در نظر می گیرد. این رویکرد بر تمرکز آشکار بر دستور و آموزش مستقیم آن تأکید داشته و اوج رواج آن دورة ساختگرایی، یعنی اواسط قرن بیستم تا دهة هفتاد این قرن، بوده است. رویکرد دوم، که نقطة مقابل رویکرد تمرکز بر دستور است، بر معنا و نقش های زبانی تأکید دارد. در این رویکرد، آموزش دستور به کلی کنار نهاده شده و تبادل معنا محور اصلی برنامة زبان آموزی است. این رویکرد نیز در اواخر دهة هفتاد قرن بیستم مطرح و در دو دهة پایانی این قرن به اوج اعتبار خود رسید. رویکرد سوم، با اتخاذ موضعی بینابین بر آموزش دستور در کنار معنا و در رابطة فرایندی تأکید دارد. این رویکرد نیز در اواخر قرن گذشته مطرح شد و عمدتاَ در الگوی آموزشی تکلیف محور مطرح گردیده است. شواهد مختلف حاکی از آن است که اتخاذ رویکردهای مختلف دربارة آموزش دستور ناشی از تعاریف متفاوتی است که برای این بخش از زبان ارائه شده است. این تعاریف شامل دستور ذهنی، دستور زبان شناختی، دستور توصیفی، دستور معیار، دستورِ معلم و دستور آموزشی است. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که با توجه به اهداف بنیادی آموزش زبان فارسی به غیرایرانیان، کدام دستور را باید آموزش داد و کدام یک از سه رویکردِ فوق برای دستیابی به این هدف مناسب تر است. برای این منظور، ابتدا سیر تکوین دیدگاه های آموزش زبان بررسی خواهد شد. سپس، بازتاب این دیدگاه ها در برنامه های درسیِ آموزش زبان مورد بحث قرار خواهد گرفت. در ادامه، دستور آموزشی و ویژگی های آن بحث خواهد شد. در بخش پایانی نیز تلاش خواهد شد تا متناسب با اهداف بنیادی آموزش زبان فارسی، الگویی برای تدوین محتوای دستوری و آموزش دستور زبان فارسی پیشنهاد گردد.
سبک های یادگیری، ارزیابی و تدریس
حوزههای تخصصی:
یادگیری در پارادایم پیچیدگی: ماهیت، قلمرو و فرایند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله تبیین ماهیت، قلمرو و فرایند یادگیری بر اساس پارادایم پیچیدگی می باشد. بدین منظور، نخست نظریه های سنتی یادگیری با نظر به مبانی فلسفی آن ها مرور شده و نحوه شکل گیری نظریه ارتباط گرایی در پارادایم پیچیدگی بررسی شد. سپس، ماهیت، قلمرو و فرایند یادگیری بر اساس پارادایم پیچیدگی تبیین شد. در تبیین ماهیت یادگیری در این پارادایم، سه ویژگی یادگیری پیچیده شامل «مقارنه دانش و داننده»، «کلاس و فراسیستم ها همچون سیستم های یادگیرنده» و «وابستگی متقابل تدریس و یادگیری» تبیین شدند. سپس، قلمرو یادگیری بر بستر پارادایم پیچیدگی تبیین شد. دراین باره، استدلال شد که یادگیرندگان علاوه بر افراد فراگیرنده می تواند شامل گروه های اجتماعی و کلاسی، مدارس، اجتماع ها، بدنه های دانش، زبان ها، فرهنگ ها، گونه ها و غیره نیز باشند. ازاین رو، سخن گفتن از «سازمان یادگیرنده» در چنین زمینه ای معنای شفاف تری می یابد. همچنین، درباره فرایند یادگیری استدلال شد که یادگیری فرایندی «نوپدید» بوده و شامل «تکامل همگام» افراد، گروه های اجتماعی و جامعه گسترده تر است. به عبارت دیگر، در فرایند یادگیری تأکید بر روابط میان عناصر به جای خود عناصر است و ذهن انسان به عنوان یک سیستم انطباقی مورد ملاحظه قرار می گیرد.
40 نکته درباره اصول و بهداشت مطالعه)
منبع:
پیوند ۱۳۷۷ شماره ۲۲۴
حوزههای تخصصی:
مقایسه حافظه کوتاه مدّت (بصری- شنیداری- یادگیری تداعی)، فعّال و درازمدّت دانش آموزان قوی و ضعیف در املای زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش که به روش مقایسه ای پس رویدادی انجام شده، مقایسه حافظه کوتاه مدّت(بصری- شنیداری- یادگیری تداعی)، فعّال و دراز مدّت دانش آموزان قوی و دانش آموزان ضعیف در املای زبان فارسی بوده است. بدین منظور از طریق روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد چهار مدرسه ابتدایی دخترانه از میان مدارس ابتدایی دخترانه شهرستان چادگان در سال تحصیلی 1392 به صورت تصادفی انتخاب شدند. ابتدا، در سه نوبت آزمون املای فارسی از دانش آموزان نمونه گرفته شد و سپس آزمون های املا نمره گذاری و میانگین هر سه آزمون برای هر دانش آموز محاسبه گردید. 20 درصد بالا و20 درصد پایین نمره ها به ترتیب به عنوان گروه قوی وضعیف انتخاب شدند.30 نفر از دانش آموزانی که بالاترین نمره ها را داشتند(20=M)، به عنوان گروه قوی و 30 نفر از دانش آموزانی که درآزمون پایین ترین نمره ها را کسب کرده بودند (70/14=M)، به عنوان گروه ضعیف انتخاب شدند. دانش آموزان هر دو گروه به سؤال های آزمون حافظه وکسلر به صورت انفرادی پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها ازآزمون تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد. یافته های این پژوهش نشان می دهدکه میانگین های نمره های دانش آموزان قوی با میانگین نمره های دانش آموزان ضعیف دراملای زبان فارسی، درحافظه دراز مدّت(خرده آزمون های اطلاعات عمومی و جهت یابی)، حافظه فعّال(خرده آزمون کنترل ذهنی)، حافظه شنیداری کوتاه مدّت (خرده آزمون های حافظه منطقی و تکرار ارقام)، حافظه بصری کوتاه مدت ویادگیری تداعی، تفاوت معنی داری دارند (P<0/05).
نقش خودکارآمدی، خود تنظیمی(راهبردهای شناختی و فرا شناختی) و عزت نفس در عملکرد تحصیلی دانش آموزان سال سوم رشته علوم تجربی در دبیرستان های شهرکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی نقش خودکارآمدی، خودتنظیمی (راهبردهای شناختی و فراشناختی) و عزت نفس در عملکرد تحصیلی دانش آموزان سال سوم دبیرستان بود. در این پژوهش خودکارآمدی، خودتنظیمی(راهبردهای شناختی و فراشناختی)و عزت نفس به عنوان متغیرهای پیش بین و عملکرد تحصیلی به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شده اند. نمونه پژوهش، شامل 500 نفر دانش آموز دختر و پسر سال سوم علوم تجربی شاغل به تحصیل در سال 89-1388در دبیرستان های شهرکرد بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. نتایج به دست آمده در این پژوهش نشان داد که در کل نمونه، نقش متغیرهای خودکارآمدی، خودتنظیمی (راهبردهای شناختی و فرا شناختی) و عزت نفس با عملکرد تحصیلی به ترتیب23/0، 34/0، 25/0، 22/0 و 23/0 بود. خودکارآمدی نیز بر خودتنظیمی و عزت نفس مؤثر بود(p<0.01). همچنین، برای تعیین سهم هر یک از متغیرهای پیش بین در تعیین متغیر ملاک از رگرسیون استفاده شد. نتایج تحلیل نشان داد که خودتنظیمی و خودکارآمدی در تبیین واریانس عملکرد تحصیلی سهم داشته اند. عزت نفس سهمی در تبیین واریانس عملکرد تحصیلی نداشته است.