مطالب مرتبط با کلیدواژه

درماندگی اکتسابی


۱.

تبیین عوامل شناختی(کانون کنترل، درماندگی اکتسابی و اثرگُلِم) در نهادهای آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: عزت نفس عدالت کانون کنترل عوامل شناختی درماندگی اکتسابی اثر گلم

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی یادگیری شناخت
  2. حوزه‌های تخصصی علوم تربیتی برنامه ریزی آموزشی
تعداد بازدید : ۲۰۳۸ تعداد دانلود : ۹۳۸
نیروی انسانی مولد، متمایزکننده کشورهای توسعه یافته و فقیر است. مطالعات نشان داده است که نیروی انسانی ملل توسعه یافته از عزت نفس بالا و درماندگی پایین و کانون کنترل درونی برخوردار هستند و از این رو تلاش برای افزایش عزت نفس و کاهش احساس درماندگی یکی از برنامه های بلند مدت کشورها در چشم اندازهای 20 ساله و 50 ساله شده است. در این تحقیق تاثیر عدالت در ارتقای عوامل شناختی همچون عزت نفس، کانون کنترل درونی و کاهش عوامل شناختی همچون درماندگی اکتسابی و اثر گلم مدنظر قرار گرفته و یافته های تحقیق حاکی از وجود رابطه معنا دار و مثبت بین عدالت اجتماعی و عزت نفس، عدالت اجتماعی و کانون کنترل درونی، و رابطه معنادار و معکوس بین عدالت و درماندگی اکتسابی و عدالت و اثر گلم است. لذا برای ارتقاء عزت نفس و کانون کنترل درونی، ضروری است که نهادهای آموزشی بر استقرار عدالت در این نهادها اهتمام ورزند تا ضمن ارتقای این سه عامل شناختی سازنده، همزمان از خطرات درماندگی اکتسابی و اثر گلم جلوگیری شود. جامعه آماری شامل دانشگاه ها و مدارس است که 907 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده اند. طبق یافته های تحقیق، همبستگی بین عدالت و عزت نفس، کانون کنترل درونی رابطه علی مثبت و بین عدالت و درماندگی اکتسابی و اثر گلم رابطه علی منفی وجود دارد.
۲.

تبیین روان شناختی ناپایداری سلطان محمد و شکست ایرانیان در رویداد حمله چنگیز و مغولان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: ترس سلطان محمد مغولان درماندگی اکتسابی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۷۹ تعداد دانلود : ۱۴۹۳
در مقاله پیش رو نویسندگان بی نفی دیگر علل شکست ایرانیان در برابر حمله مغول، بر عوامل روان شناختی پای فشرده اند. اعتقاد ما بر آن است که سلطان محمد و به تبع او ایرانیان به درماندگی اکتسابی دچار آمده بودند. از این رو ابتدا و به تفصیل روند روز افزون قدرت سلطان محمد احصا شده تا تمهیدی برای انتقال مفهوم روان شناختی زمینه ساز عدم مقابله و قبول شکست تدارک آید. در این جهت به تسخیر مناطقی چون بلخ و هرات و غزنه و مازندران و کرمان و سیستان و سمرقند و بخارا و تضعیف دشمنان دیرینی چون گورخانیان و قراختاییان و غوریان اشاره شده به جایی که مصمم گشت خلیفه الناصر الدین اله را به تایید اقتدار خویش به تمکین وادارد و به بغداد لشکر کشید. برخی همچون جوینی به مذهب خرافه باوران مقابله فعال او با خلیفه را که رفتار معمول سلاطین پر قدرت است و تا به آخر ادامه داشت سرآغاز ادبار و پریشان حالی او دانسته اند. اما درست تر آن است که سلطان در پاسخ به اندیشه های سنجیده سلاطین قراختایی و نایمانی – گورخان و کوچلوک خان – درایت کامل به خرج نداد و با اغوا شدن به روند تصاعدی قدرتش، عملا تمهیدات نظامی زمینه ای برای تهاجم به ایران را از سوی مغولان فراهم ساخت. در روند تسلیم محض سلطان در برابر چنگیز و مغول پذیرفتنی است که عواملی همچون تسلط و غلبه ترکان خاتون بر شخصیت فرزند، خرافه گری و مخالف خوانی متعصبان در اعتراض به حمله بغداد و مرکز خلافت، تقلیل مشروعیت مذهبی، نارضایتی مردمان مناطق از او و کارگزاران او، تبعات سوء نفی بلد و مجازات روحانیون ذی نفوذ، بخشی از علل شکست را تبیین می کنند، اما هر یک و مجموعه آنها عوامل متداول حکومت های شاهی در ایرانند، آنچه بر سر سلطان و ایران و ایرانیان در حمله مغول آمد چیز دیگری است. مستندات تاریخی شواهدی متقن در روند درماندگی رفتاری سلطان نشان می دهند. حتی تا عمل محرک و نابخردانه غایرخان که سلطان از ان حمایت پنهان و آشکار می کرد خللی در عزم سلطان مشاهده نمی شود. اما یکباره بعد مواجهه اولیه وی با پسر چنگیز و درونی کردن هیبت رزمندگی مغولان، اعتماد به نفس از سراسر وجود سلطان رخت بر می بندد و جسارت هر گونه کنش موثری را از او باز می ستاند. بعد از این سلطان نه تنها به تلقینِ نفس، از خویش سلب جرات می کرد، بلکه سرکردگان و لشکریان را نیز از عواقب خطرناک مقاومت می هراسانید. زار و حقیر و درمانده از جایی به جایی دیگر می گریخت و از رقم خوردن تقدیر الهی در روی آوری اقبال به مغولان و ادبار به ایرانیان می گفت. گریز و اجتناب او از پیش روی مغولان، جرات مغولان را تقویت می کرد و ترس فعلیت یافته در او را به ایرانیان تسری می داد. سرانجام این ترسندگی شدید درماندگی اکتسابی که هر گونه رفتاری را بی ثمر در کسب نتیجه دلخواه می سازد و ترکیب آن با تقدیرگرایی که سلطان و خواص و عوام مشترکا ترویجش می کردند آن شکست شوم و ناگواری بود که ابن اثیر بر آن است که تا پایان تاریخ نظیرش را هیچ مردمی نخواهند دید.