فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این مطالعه به بررسی اثربخشی درمان ترکیبی بر علائم فزون کنشی کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نارسائی توجه که مادران آنها سبک دلبستگی ناایمن داشتند پرداخت.
روش: برای انجام مطالعه از بین مراجعه کنندگان به مرکز آموزشی درمانی رفیده شش مادر که فرزند مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نارسائی توجه داشتند، سبک دلبستگی آنها ناایمن بود و نمره افسردگی آنها در پرسشنامه افسردگی بک کمتر از21 بود انتخاب و با ترتیب تصادفی و به صورت پله ای وارد مطالعه شدند. اندازه گیری با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک، مقیاس تجارب مربوط به روابط نزدیک و چک لیست علائم فزون کنشی انجام شد. هر یک از مادران 10 جلسه مداخله دلبستگی و 6 جلسه آموزش فرزندپروری دریافت کردند.
یافته ها: میزان کاهش علائم فزون کنشی کودکان گزارش شده توسط آزمودنیها در کل مطالعه از حدود 4% تا 26% بود.
نتیجه گیری: مداخله انجام شده در کاهش علائم فزون کنشی کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نارسائی توجه در مادران دلبسته ناایمن مؤثر بود ولی میزان کاهش علائم در آزمودنیهای مختلف، متفاوت بود.
شاخص های کاربردی در رويکردهای درماني اختلالات افسردگی مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بر اساس مطالعات انجام گرفته پیرامون تدوین درمانی اختصاصی و کاربردی در اختلالات افسردگی مزمن، محدودیت ها و نیز نارسایی های متعددی وجود دارد و شناسایی شاخص های کاربردی در رويکردهای درماني قبلی می تواند موجب تدوین درمانی جامع و کاربردی در این اختلالات گردد.
مواد و روش ها: مقاله حاضر به روش مروری ساده (Narrative review) بود و بر این اساس، با بررسی تحقیقات پیشین مرتبط با این اختلالات، از پایگاه هایی مانند PubMed و ScienceDirect، رویکردهای درمانی و مهم ترین شاخص های کاربردی در درمان اختلالات افسردگی مزمن از 71 مطالعه مداخله استخراج گردید.
یافته ها: بر اساس بررسی نتایج مطالعات قبلی، دانش مربوط به اثربخشی درمان های روانی- اجتماعی بر اختلال افسردگی مزمن با کمبودهای فراوانی همراه است و اغلب نتایج تعمیم داده شده در افسردگی مزمن مربوط به افسردگی اساسی می باشد. روان درمانی روان پویشی، درمان شناختی- رفتاری (Cognitive behavioral therapy یا CBT)، روان درمانی بین فردی (Interpersonal psychotherapy یا IPT)، روان درمانی تحلیلی شناختی- رفتاری، گروه درمانی و درمان خانواده محور بر افسردگی مزمن مؤثر بود. هرچند نقاط ضعف عمده ای در هر کدام وجود داشت. زمان محدود، ارایه منطق صریح برای درمان، موضع فعالانه درمانگر، تمرکز بر روی مشکلات کنونی، خودبازبینی از تغییر و پیشرفت، ارایه تکالیف منظم و نگهدارای از دستاوردها، ترکیب دارو، روان درمانی و مداخله مبتنی بر خانواده، عناصر مشترک حاصل از بررسی درمان های صورت گرفته در درمان اختلالات افسردگی مزمن بود.
نتيجه گيري: در مقایسه با پژوهش در درمان افسردگی اساسی، پشتوانه تحقیقاتی در روان درمانی برای افسردگی مزمن به نسبت جوان می باشد و نیاز به تحقیق در این زمینه ضروری به نظر می رسد.
مقایسه نیم رخ حافظه در دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی بر اساس آزمون نوروسایکولوژی Nepsy با گروه شاهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در مطالعات متعددی نشان داده شده است که دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی در حافظه مشکل دارند. پژوهش حاضر به منظور مقایسه نیم رخ حافظه دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی بر اساس آزمون نوروسایکولوژی Nepsy، انجام شده است.
مواد و روش ها: این پژوهش مقطعی به روش علی مقایسه ای انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان پسر پایه سوم دبستان شهر اصفهان در سال تحصیلی 88-1387 بودند. نمونه پژوهش شامل 20 نفر از دانش آموزان پسر پایه سوم دبستان با ناتوانی یادگیری ریاضی بود که به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و 20 نفر دانش آموز پسر عادی (بدون ناتوانی یادگیری ریاضی) پایه سوم دبستان بودند که به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده عبارت از آزمون عصب– روان شناختی Nepsy، مقیاس هوش کودکان و Wechsler و آزمون تشخیص حساب نارسایی بود. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بین عملکرد دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی و عادی (بدون ناتوانی یادگیری ریاضی) در انواع حافظه (حافظه چهره ها، حافظه اسامی، حافظه داستانی و حافظه مربوط به تکرار جملات) تفاوت معنی دار وجود دارد (001/0 > P).
نتیجه گیری: دانش آموزان با ناتوانیهای یادگیری ریاضی دارای نارساییهای حافظه هستند که باید با ابزارهای معتبر تشخیص داده شوند تا مداخلات مناسب آموزشی برای بهبود آن طراحی و اجرا شود.
آشنایی با روش تیچ
مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و طرحواره درمانی بر کاهش افسردگی بیماران شهر تهران واجد تشخیص کمردرد مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :افسردگی از رایج ترین اختلالات همراه با دردهای مزمنی همچون کمردرد است که باعث محدودیت هایی در اثربخشی درمان های شناختی- رفتاری در این افراد می شود. وجود مشکلات و محدودیت های مشابه در برنامه های شناختی- رفتاری به منظور درمان افسردگی، باعث گرایش جدید محققان به استفاده از طرحواره درمانی (Schema therapy یا ST) در درمان افسردگی شده است. تحقیق حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری (Cognitive-behavioral therapy یا CBT) و ST درکاهش افسردگی در بیماران ایرانی واجد تشخیص کمردرد مزمن صورت گرفت. مواد و روش ها:این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی بود که به صورت طرح شبه تجربی با پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه شاهد انجام شد. 35 بیمار مبتلا به کمردرد مزمن که برای درمان کمردرد خود به کلینیک فوق تخصصی درد یا درمانگاه جراحی مغز و اعصاب بیمارستان های اختر و امام حسین (ع) شهر تهران مراجعه کرده بودند، با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. کلیه بیماران پرسش نامه های درد مزمن، مؤلفه افسردگی از پرسش نامه 21 سؤالی افسردگی، اضطراب، استرس (Depression anxiety stress scale یا 21-DASS) را در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه تکمیل کردند. همچنین، گروه تحت ST علاوه بر پرسش نامه های ذکر شده، نسخه کوتاه پرسش نامه طرحواره Young-90 سؤالی (Young schema questionnaire-Short form یا YSQ-SF) را نیز تکمیل نمودند. برای بررسی تأثیر دو شیوه درمانی بر کاهش افسردگی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن، از مدل رگرسیون با اثر تصادفی در نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها:روش های CBT (005/0 > P) و ST (033/0 > P) تأثیر معنی داری بر کاهش افسردگی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن در مرحله پیگیری داشت، اما در این مرحله بین دو روش اختلاف معنی داری از نظر کاهش بر نمرات افسردگی مشاهده نشد (519/0 > P). نتیجه گیری:هر دو روش CBT و ST در بهبود علایم افسردگی مبتلایان به کمردرد مزمن مؤثر است و می تواند به عنوان روش درمانی مناسبی در مبتلایان به درد مزمن افسرده مورد استفاده قرار گیرد.
پیش بینی نشانه های اضطراب اجتماعی (ترس، اجتناب و ناراحتی فیزیولوژی) براساس طرحواره های ناسازگار اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی نشانه های اضطراب اجتماعی (ترس، اجتناب، ناراحتی فیزیولوژیک) با استفاده از طرحواره های ناسازگار اولیه بود. نمونه پژوهش شامل 200 دانشجوی دانشگاه ایلام بودند که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. شرکت-کنندگان پرسشنامه فرم کوتاه طرحواره یانگ (YSQ-SF) و سیاهه اضطراب اجتماعی (SPIN) را تکمیل نمودند. نتایج بیانگر رابطه معنادار طرحواره های ناسازگار اولیه و علائم ترس، اجتناب و ناراحتی فیزیولوژی ک بود. طرحواره ان زوای اجتماعی/ بیگان گی ب ه طرز معناداری هر سه علامت را پیش بینی کرد. به علاوه، بخشی از واریانس های هر نشانه توسط طرحواره های خاصی به صورت معنی داری پیش بینی ش د. اگر چه بخشی از نتایج به دست آمده با یافت ه های ت حقیقات دیگر هماهنگ می باشد، اما در مورد نتایج باید با احتیاط برخورد شود و پژوهش های بین- فرهنگی و درون- فرهنگی می تواند به تدقیق یافته ها کمک نماید.
مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه ی افراد معتاد موفق و ناموفق به ترک و جمعیت غیر بالینی
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به منظور مقایسه طرحواره های ناسازگاراولیه ی افراد معتاد موفق و ناموفق به ترک و جمعیت غیر بالینی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعه پس رویدادی (علی-مقایسه ای) بود. یکی از مجموعه های پوشش دهنده این افراد به نام جمعیت خیریه تولد دوباره به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شد. انتخاب افراد به روش نمونه گیری در دسترس انجام شد. افراد گروه نمونه 90 نفر (سه گروه 30 نفره) که به ترتیب در سه گروه معتاد موفق به ترک مواد افیونی، افراد معتاد ناموفق به ترک مواد افیونی و جمعیت غیر بالینی انتخاب شدند. به منظور انتخاب افراد موفق به ترک مواد افیونی (شش ماه بدون لغزش) و افراد ناموفق به ترک مواد افیونی(شش ماه با لغزش) مبنا قرار گرفت. همچنین، منظور از جمعیت غیر بالینی افراد عادی غیرمعتاد بود. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ استفاده شد. یافته ها: یافته ها حکایت از وجود تفاوت در طرحواره های ناسازگار اولیه داشت. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق دارای تلویحات کاربردی در کلینیک های ترک اعتیاد است.
مقایسه ی اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به آسم برونشیال، بیماری انسدادی مزمن ریوی و سل ریوی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیماریهای مزمن جسمی، همراهی بالایی با اختلالات خلقی یا اضطرابی دارند. هدف این مطالعه بررسی و مقایسهی سطح اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به سل ریوی، آسم و اختلال انسدادی مزمن ریوی می باشد.
روشکار: در مطالعه ی مقطعی حاضر 135 بیمار مبتلا به سل ریوی، آسم برونشیال و انسدادی مزمن ریوی مراجعهکننده به اورژانس داخلی، درمانگاه و بخش
بیماریهای ریهی بیمارستان های امام رضا (ع) و قائم (عج) مشهد در سال 1390 بررسی شدند. بیماران هر سه گروه از نظر سن، جنس و شدت بیماری، همسانسازی و با آزمونهای اشپیلبرگر و مقیاس بک از نظر اضطراب آشکار و پنهان و افسردگی ارزیابی گردیدند. بعد از تکمیل 135 پرسشنامه، اطلاعات جمعآوری شده توسط نسخهی 16 نرمافزار SPSS با آزمونهای آماری مجذور خی، آنووا یا معادل غیر پارامتری آنها تحلیل گردیدند.
یافتهها: تعداد 52 نفر، دچار افسردگی خفیف و 6 درصد نمونهها دچار افسردگی شدید بودند. 9/51 درصد نمونهها دارای اضطراب متوسط به بالا و 1/28 درصد از نمونهها مبتلا به اضطراب نسبتا شدید بودند. طبق نتایج آزمون مجذور خی، بین نوع بیماری و میزان افسردگی (000/0=P)، اضطراب آشکار (001/0=P) و اضطراب پنهان (026/0=P) رابطهی معنیدار آماری وجود دارد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها، اغلب بیماران مبتلا به سل ریوی، آسم و اختلال انسدادی مزمن ریوی از افسردگی خفیف و اضطراب متوسط رنج میبردند و بین نوع بیماری با میزان افسردگی و اضطراب آشکار و پنهان، رابطه ی معنیدار وجود داشت. بنا بر این میتوان با شناخت آسیبپذیری بیماران مبتلا به اختلالات تنفسی نسبت به نشانههای روانپزشکی، جهت پیشگیری و درمان اقدام نمود.
زبان پریشی، اختلالی شناختی: نگاهی تازه به حوزه ای بودن زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی این فرضیه است که آیا حوزه تواناییهای زبانی در ذهن مستقل و مجزا از سایر تواناییهای شناختی است و یا بین تواناییهای زبانی و تواناییهای شناختی غیرزبانی ارتباط وجود دارد. بدین منظور، ارتباط میان توانایی درک نحوی و توانایی پردازش توالیهای شناختی در بیماران مبتلا به زبان پریشی بروکا اندازهگیری شد.
روش: این پژوهش از نوع توصیفی – مقایسهای بود. ده بیمار زبان پریش بروکا از مراکز گفتاردرمانی دولتی تهران به صورت هدفمند انتخاب شدند و دو آزمون درک نحوی کاپلان و پردازش توالیهای شناختی للکوف در مورد آنها اجرا و نتایج دو آزمون مقایسه شد.
یافته ها: نتایج نشان دادند که بین توانایی درک بعضی از ساخت های نحوی و توانایی پردازش توالیهای شناختی این افراد ارتباط مستقیم وجود دارد (ضریب همبستگی=0 5/0). ناتوانی زبانپریشان بروکا در انتساب درست نقشهای معنایی، به اختلال شناختی کلیتری مربوط میشود که ناشی از ضایعه ساختهای عصبی مشترک در پردازش درک زبانی و توالی شناختی است.
نتیجه گیری: برخلاف نظریه حوزهای بودن زبان، تواناییهای زبانی انسان را نمیتوان به یک قوه مستقل در ذهن محدود کرد و باید پذیرفت که تواناییهای زبانی و مهارتهای شناختی غیرزبانی در تعامل با یکدیگرند.
نقش شغل در درمان بهبودیافتگان از اعتیاد
حوزههای تخصصی:
اعتیاد یک بیماری جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی است. اعتیاد به مواد مخدر، یکی از چهار بحران جهانی است و تأثیر آن در ظهور سایر آسیب ها ی اجتماعی نمود عینی دارد. عود اعتیاد تأثیرات زیادی بر فرد، جامعه و خانواده دارد. فردی که بعد از ترک دوباره به سوی مواد برمی گردد احساس گناه، ناامیدی، خجالت و عصبانیت گریبان گیر او می شود. عوامل مختلفی از بازگشت افراد بهبودیافته به اعتیاد جلوگیری می کند. نبود شغل یکی از مهم ترین مشکلات بهبود یافتگان بیماری اعتیاد است لذا عامل مهمی در بازگشت بیماری اعتیاد به شمار می آید. اگر بتوان برای معتادین رها یافته از اعتیاد با توجه به مهارت های شغلی آن ها، کار و شغل ایجاد کرد نه تنها از عود مجدد آنان پیشگیری می شود بلکه زمینه توانمندسازی و بازگشت وی به کانون خانواده و جامعه نیز فراهم می شود. به نظر می رسد که داشتن شغل و مهارت های شغلی نقش مؤثری در پیش بینی ماندگاری درمان بهبودیافتگان از اعتیاد دارد. با توجه به نقش مهم اشتغال زایی در جلوگیری از بازگشت مجدد به مصرف مواد، بر ضرورت ایجاد فرصت های شغلی برای پیشگیری از بازگشت به چرخه اعتیاد تاکید می شود.
بررسی خودشیفتگی ناسالم در نمونه ای از دانشجویان ایرانی و آمریکایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خودشیفتگی یک ساختار شخصیتی است که بر مبنای فرضیه پیوستاری طیفی است که از خود شیفتگی ناسالم شروع می شود و به خود شیفتگی سالم و در نهایت عزت نفس منتهی می شود. یافته های گذشته با مقیاس شخصیت خود شیفته در نمونه های ایرانی حکایت از همسانی درونی پایین این مقیاس کرده اند. در این پژوهش، خود شیفتگی با استفاده از مقیاس مارگولیس و توماس (1980) به صورت بین فرهنگی و با هدف بررسی تطبیقی ماهیت و عوامل فرهنگی موثر در آن بررسی شد. دویست و سی و پنج دانشجوی ایرانی (110 پسر، 125 دختر) و 240 دانشجوی آمریکایی (96 پسر، 144 دختر) با تکمیل مقیاس های خود شیفتگی، خودشکوفایی، هویت و ارزش های فردگرایانه و جمع گرایانه در این پژوهش شرکت کردند. یافته ها نشان دادند که این مقیاس تنها عوامل آسیب شناختی خود شیفتگی را می سنجد؛ خود شیفتگی ناسالم دارای ساختاری متفاوت در دو نمونه ایرانی و آمریکایی است؛ فردگرایی در شکل دهی خودشیفتگی ناسالم تنها در نمونه آمریکایی موثر است، اما جمع گرایی در هر دو نمونه در کاهش خودشیفتگی ناسالم موثر است. در عین حال، دانشجویان ایرانی نمره های بالاتری در خودشیفتگی ناسالم کسب کردند. یافته ها، از ضرورت نظریه پردازی در خصوص عوامل و ماهیت متفاوت خودشیفتگی در دو فرهنگ ایرانی و آمریکایی حکایت می کند
بررسی رابطه ی عشق و رضایت زناشویی با هرزه نگاری جنسی در دانشجویان متاهل شهرستان بیرجند(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هرزه نگاری جنسی منجر به آسیب های جدی در افراد شده و موجب از دست رفتن نقش روابط طبیعی زناشویی در زندگی مشترک زوجین گردیده و ایجاد حالت دلزدگی در آنان می گردد در حالی که عشق و رضایت زناشویی از عوامل پیشرفت و دستیابی به اهداف زندگی می باشد. این مطالعه با هدف بررسی رابطه ی بین عشق و رضایت زناشویی با هرزه نگاری جنسی در دانشجویان متاهل دانشگاه های شهر بیرجند انجام شد.
روش کار: این مطالعه ی توصیفی-همبستگی بر روی 310 نفر از دانشجویان متاهل دانشگاه های شهر بیرجند (آزاد، دولتی) در سال تحصیلی 92-1391 با روش نمونه گیری سهمیه ای تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم مشخصات جمعیت شناختی و پرسش نامه های رضایت زناشویی انریچ، مثلث عشق استرنبرگ و هرزه نگاری جنسی محقق ساخته بود. داده ها با آزمون های آماری توصیفی، تی مستقل، همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره و نرم افزار آماریSPSS نسخه ی 15 تحلیل شدند.
یافته ها: بین مولفه های عشق (صمیمیت، هوس، تعهد) و رضایت زناشویی در کل، با هرزه نگاری در دانشجویان، رابطه ی منفی و معنی داری وجود دارد (001/0P<) و مولفه های جهت گیری مذهبی و تعهد با هم می توانند حدود 23 درصد از تغییرات هرزه نگاری را تبیین نمایند و سایر مولفه ها از معادله خارج شدند. هم چنین میانگین نمره ی صمیمیت، تعهد، مدیریت مالی و روابط جنسی در دانشجویان زن نسبت به مرد و میانگین نمره ی موضوعات شخصیتی، ارتباطات زناشویی و جهت گیری مذهبی در دانشجویان مرد نسبت به زن به طور معنی داری بیشتر بود (05/0P<) اما میانگین نمره ی رضایت زناشویی در دانشجویان مرد و زن، تفاوت معنی داری نداشت (05/0P>).
نتیجه گیری: به نظر می رسد هرزه نگاری جنسی بر عشق و رضایت زناشویی، تاثیری منفی دارد.
کارایی درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت عوامل فراتشخیصی و نشانه های اختلالات هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی کارایی درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت عوامل فراتشخیصی سبب ساز و نشانه های آسیب شناختی در افراد مبتلا به اختلالات هیجانی چندگانه بود. سه نفر زن مبتلا به اختلال هیجانی اضطراب فراگیر دارای اختلال هیجانی همایند دیگر از طریق مصاحبه ی تشخیصی و مصاحبه ی بالینی ساختار یافته بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR برای محور یک به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. بیماران پس از احراز شرایط درمان، وارد فرآیند درمان شدند. در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه ی چندگانه ی ناهمزمان استفاده شد. کارایی پروتکل درمان فراتشخیصی یکپارچه در طی سه مرحله مداخله(خط پایه، درمان 12 جلسه ای و پیگیری 6 هفته ای) با استفاده از پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا (PSWQ)، زیرمقیاس سیستم بازداری رفتاری(BIS)، مقیاس های عاطفه مثبت و عاطفه منفی (PANAS)، مقیاس دشواری های تنظیم هیجانی(DERS) و سنجه های اختصاصی اختلال همایند بیماران مورد بررسی قرار گرفت. داده ها به روش تحلیل ترسیم دیداری و فرمول درصد بهبودی بررسی شد. نتایج نشان می دهد که تاثیر درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت آماج های درمان(نگرانی، عاطفه منفی، بازداری رفتاری، مشکلات تنظیم هیجانی و نشانه های اختلالات هیجانی) در بیماران از نظر بالینی معنادار است. روش درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش همزمان شدت عوامل فراتشخیصی سبب ساز و نشانه های مربوط به اختلالات هیجانی از کارایی لازم برخوردار است.
اثربخشی درمان فراشناختی بر اختلال افسردگی اساسی: گزارش موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درمان فراشناختی افسردگی، بر کاهش فرآیندهای شناختی غیر سودمند و تسهیل سبک های فراشناختی پردازش تمرکز دارد. این درمان، بیمار را به گسیختن نشخوارهای ذهنی، کاهش تمایلات خود نظارتی غیر سودمند و ایجاد سبک های سازگارانه تر قادر می سازد. در پژوهش حاضر سعی شده است تا اثربخشی این نوع از درمان در بهبود بیماران دچار افسردگی اساسی مورد بررسی قرار گیرد.
روش: این پژوهش در چارچوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه ی پلکانی طی 8-6 جلسه روی سه بیمار با پیگیری یک و سه ماهه، اجرا گشت. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه ی افسردگی بک، پرسشنامه ی اضطراب بک و پرسشنامه ی نشخوار فکری بود.
یافته ها: درمان، تغییرات معنادار و قابل توجهی در علائم افسردگی، اضطراب و نشخوار فکری هر سه بیمار مبتلا به افسردگی ایجاد کرد.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد، درمان فراشناختی که به جای محتوای شناخت بر کنترل فرآیندهای حاکم بر آن تمرکز می کند، می تواند در درمان بیماران مبتلا به اختلال افسردگی مؤثر باشد. به طوری که درمان موجب تغییرات معنادار در علائم هر سه بیمار شود و بهره های درمانی تا زمان دوره ی پیگیری ادامه یافتند.
رگه های شخصیتی پیش بینی کننده نشانگان افسردگی در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در طول دهه گذشته پژوهش های بسیاری در مورد تحول شخصیت کودکان بر اساس مدل پنج عاملی شخصیت انجام شده است. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط میان رگه های شخصیتی و بروز نشانگان افسردگی در کودکان است.
روش: در این مطالعه، تعداد 268 دانش آموز (142 پسر و 126 دختر) دوره ابتدایی به همراه معلمان آنها بر اساس نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه افسردگی کودکان پاسخ دادند. برای ارزیابی شخصیت کودکان از پرسشنامه پنج بزرگ نسخه کودکان و تکمیل آن توسط معلمان آنها استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که، نشانگان افسردگی در کودکان به جز گشودگی به تجربه، با چهار رگه شخصیتی دیگر، شامل روان رنجورخویی (به طور مثبت)، برونگرایی، توافق جویی و وظیفه شناسی (به طور منفی) رابطه معنی دار دارند. نتایج رگرسیون گام به گام مشخص کرد که تنها دو رگه روان رنجورخویی و برون گرایی توانستند حدود 26 درصد از واریانس نشانگان افسردگی را در کودکان پیش بینی کنند.
نتیجه گیری: رگه های شخصیتی در کودکان می توانند پیش بینی کننده نشانگان افسردگی در آنان باشند. نتایج بر اساس نظریه رگه های شخصیتی مورد بحث قرار گرفت.
بررسی تأثیر توان بخشی شناختی بر ترمیم توانایی شناخت اجتماعی کودکان اتیسم با عملکرد بالا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نقصان تئوری ذهن یکی از زیربناهای اختلال در مهارت های اجتماعی در کودکان اتیسم است. هدف این مطالعه بررسی تأثیر توان بخشی شناختی بر بهبود توانایی شناخت اجتماعی کودکان اتیسم با عملکرد بالا است.
مواد و روش ها: این مطالعه از نوع طرح های تک آزمودنی است که 4 کودک مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. هر 4 کودک، 14 جلسة انفرادی توان بخشی شناختی را دریافت کردند.. ارزیابی ها در 6 مرحله، دو هفته پیش از شروع درمان، دو هفته بعد یعنی قبل از شروع درمان، بعد از پنچ جلسه درمان، بعد از ده جلسه درمان، یک روز بعد از پایان درمان و در نهایت مرحلة پیگیری (چهار هفته بعد از پایان درمان)، انجام شد. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر، تکلیف باور- کاذب سالی- آن، ذهن خوانی از طریق تصاویر چشم و آزمون ذهن خوانی تماشاچی بود.. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل بصری و اندازه اثر استفاده شد.
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد عملکرد آزمودنی های مطالعه در آزمون باور کاذب سالی- آن و ذهن خوانی تماشاچی بهبود یافته است. همچنین تغییری در توانایی ذهن خوانی از طریق تصاویر چشم مشاهده نشد. همچنین اندازه اثر نشان داد این برنامه آموزشی بر باور کاذب و ذهن خوانی مؤثر بوده است.
نتیجه گیری: یکی از رویکردهای توان بخشی شناختی که در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفت و اثربخشی آن نشان داده شد، ترمیم نقایص است. پیشنهاد می شود درمانگران به جای آموزش راهبردهای درمانی که سعی در اصلاح رفتار بیمار اتیسم در جهت کاهش نیاز به شناخت اجتماعی دارد، از رویکرد ترمیم استفاده نمایند. بر اساس یافته های این مطالعه با مداخله کوتاه مدت و فشرده امکان ترمیم توانایی تئوری ذهن در کودکان مبتلا به اتیسم وجود دارد.
کنترل شخصی ادراک شده و افسردگی پس از سکته قلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افسردگی در بیماران بعد از سکته قلبی بسیار شایع است و پیامدهای ناگوار متعددی نیز برای این بیماران به همراه دارد. هدف این مطالعه بررسی ارتباط کنترل شخصی در ارزیابی خط پایه و بروز افسردگی پس از سکته قلبی بود.
روش: 176 بیمار 32 تا 84 ساله که با تشخیص قطعی انفارکتوس میوکارد در یکی از بیمارستان های مجهز به واحد مراقبت قلبی (CCU) شهر اصفهان طی پنج ماه اول سال 1385 بستری شده بودند، با در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در جمع آوری داده های خط پایه از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و طبی، مقیاس کنترل شخصی، پرسشنامه افسردگی بک و اکوکاردیوگرافی استفاده شد. سه ماه پس از ترخیص، افسردگی در این بیماران با استفاده از مقیاس افسردگی بک ویژه مراقبتهای اولیه (BDI-PC) ارزیابی شد. داده های به دست آمده در خط پایه و مرحله پیگیری با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که 45% از آزمودنیها دچار افسردگی پس از سکته قلبی بودند. یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس تفاوت معناداری در نمرات کنترل شخصی بین دو گروه بیمار پس از سکته قلبی با افسردگی و بدون افسردگی نشان داد.
نتیجه گیری: به طور کلی یافته ها نشان داد که احتمالا باورهای بیمار مبنی بر کنترل پذیری بیماری در روزهای پس از سکته قلبی با بروز افسردگی بعدی رابطه دارد. این یافته می تواند به منظور پیش گیری از بروز افسردگی پس از سکته قلبی در توانبخشی این بیماران مورد توجه قرار گیرد.