فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۲۶۱ تا ۴٬۲۸۰ مورد از کل ۴٬۴۲۰ مورد.
منبع:
اعتیادپژوهی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۳
۸۴-۶۵
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش ابعاد شخصیت و طرحواره های ناسازگار اولیه در پیش بینی گرایش به مصرف مواد در مردان مبتلا به اختلال مصرف مواد انجام شده است. روش: نمونه پژوهش را کلیه مصرف کنندگان اپیوئید استان تهران و البرز که به منظور ترک اعتیاد به درمانگاه اختلالات مصرف مواد بیمارستان روانپزشکی ایران در تابستان سال 1397 مراجعه می کردند، تشکیل دادند. از میان آن ها، نمونه ای به حجم 190 نفر به صورت هدفمند انتخاب شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه شخصیت هگزاکو و پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ بود. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون لجستیک استفاده شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که بین ابعاد شخصیت و طرحواره های ناسازگار اولیه در مردان مبتلا به مصرف اپیوئید همبستگی معناداری وجود دارد. همچنین، ابعاد شخصیتی و طرحواره های ناسازگار اولیه توانستند 54/76 درصد ازگرایش به مصرف مواد را پیش بینی کنند. نتیجه گیری: ابعاد شخصیتی و طرحواره های ناسازگار اولیه نقش مهمی در گرایش افراد به مصرف مواد دارد. بنابراین، سیاست گذران حوزه سلامت و درمانگران لازم است به این موضوع توجه ویژه ای داشته باشند.
مقایسه اثربخشی درمان تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم و برنامه فعال سازی رفتار بر ولع مصرف مواد و نشانگان دردهای جسمانی در افراد وابسته به مواد افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
277-298
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم و برنامه فعال سازی رفتار بر ولع مصرف مواد و نشانگان دردهای جسمانی در افراد وابسته به مواد افیونی بود. روش : پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به کلینیک های ترک اعتیاد شهرستان اهواز در سال 1398 بود (60 نفر) که از میان آن ها 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (هر کدام 15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جای گرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه وسوسه مصرف مواد پس از ترک و چک لیست ویرایش شده نشانگان جسمانی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو درمان تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم و درمان فعال سازی رفتار به طور معناداری باعث کاهش ولع مصرف مواد شدند، اما بر روی نشانگان دردهای جسمانی تاثیر معناداری نداشتند. به علاوه، بین میزان اثر دو درمان تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم و برنامه فعال سازی رفتار بر ولع مصرف مواد و نشانگان دردهای جسمانی تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: این دو درمان بر روی کاهش ولع موثرند. اگرچه این درمان ها به شیوه های متفاوتی اعمال می گردند، ولی مکانیسم گواه و اثرگذاری آنان مبتنی بر جایگزینی و جبران است. بنابراین، پیشنهاد می شود در پژوهش های آینده از یک گروه آزمایش و در دو مقطع زمانی مختلف استفاده و هر دو تکنیک مذکور روی یک گروه آزمایش ثابت انجام و نتایج آن با هم مقایسه شود.
نقش راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و افکار غیر منطقی در پیش بینی افکار خودکشی در زنان دارای همسر وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۱
۱۸۰-۱۶۷
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش ﺑﺮرﺳﯽ نقش راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و افکار غیر منطقی در پیش بینی افکار خودکشی در زنان دارای همسر وابسته به مواد شهر اسلام آباد غرب در سال های 1396 و 1397 بود. روش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش حاضر شامل همه زنانی بود که دارای همسر وابسته به مواد مراجعه کننده به مرکز کاهش آسیب افق تازه بهاران اسلام آباد غرب بودند که از بین این زنان 300 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس افکار خودکشی بک، پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان و مقیاس باور غیر منطقی استفاده شد. برای تحلیل داده ها، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان به کار برده شد. یافته ها: میانگین سنی افراد 8/37 سال با انحراف معیار 2/4 بود. افکار غیر منطقی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان ناسازگارانه رابطه مثبت معناداری با افکار خودکشی داشتند. بین افکار خودکشی و راهبردهای تنظیم شناختی سازگارانه رابطه منفی معناداری وجود داشت. نتایج نشان داد افکار غیر منطقی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان با هم توانستند 47 درصد واریانس افکارخودکشی را تبیین کنند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های بدست آمده، می توان اقداماتی در راستای افزایش راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و کاهش افکار غیر منطقی انجام داد که باعث کاهش افکار خودکشی در بین زنان دارای همسر وابسته به مواد شود.
پیش بینی شیوه های ناکارآمد حل مسئله بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه در افراد وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
231-252
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی شیوه های حل مسئله ناکارآمد مسئله افراد وابسته به مواد از طریق شناسایی طرحواره های ناسازگار اولیه انجام شد. روش: این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به کمپ های درمان اعتیاد در شهر قم در سال 1398 بود. 270 نفر افراد وابسته به مواد (216 مرد و 54 زن) به عنوان نمونه آماری و به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (فرم کوتاه) و پرسش نامه شیوه های حل مسئله بود. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند . یافته ها: نتایج نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه و شیوه های حل مسئله ناکارآمد روابط مثبت معناداری وجود داشت. طرحواره انزوای اجتماعی/بیگانگی قوی ترین پیش بینی کننده شیوه های حل مسئله به صورت درماندگی و مهارگری بود. طرحواره معیارهای سرسختانه قوی ترین پیش بینی کننده شیوه حل مسئله اجتنابی بود . نتیجه گیری: بر اساس نتایج، با شناسایی طرحواره های ناسازگار اولیه افراد وابسته به مواد امکان پیش بینی سبک پاسخ دهی آنان به مسائل روزمره زندگی وجود دارد. بنابراین، با اصلاح طرحواره های ناسازگار اولیه می توان شیوه های حل مسئله در این بیماران را بهبود بخشید و آنان را در جهت رویارویی موثر و سازنده با مسائل زندگی یاری نمود. افزون بر این، طبق این یافته لازم است در برنامه های پیشگیری از اعتیاد، به آموزش والدین و معلمان برای ایجاد طرحواره های سازنده و سازگار در دوران کودکی توجه شود.
بررسی عوامل موثر در گرایش زنان به اعتیاد در استان آذربایجان غربی و ارائه ی راهکار: مطالعه ی کمی- کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۲
۴۴-۷
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه طراحی الگوی عوامل موثر در گرایش زنان به اعتیاد در استان آذربایجان غربی و ارائه ی راهکار بود. روش: به این منظور از طرح اکتشافی آمیخته استفاده شد و داده ها طی دو مرحله کیفی و کمی جمع آوری شد. در مرحله نخست مبانی نظری و پژوهش های انجام شده در خصوص عوامل موثر در گرایش زنان به اعتیاد مورد بررسی و تفحص قرار گرفت و با بهره گیری از روش کیفی با 16 نفر از متخصصان و صاحب نظران حوزه اعتیاد به صورت فردی مصاحبه شد. طی سه مرحله کدگذاری داده های کیفی، مقوله های اصلی و فرعی، عوامل موثر در گرایش زنان به اعتیاد و روابط بین آن ها به دست آمد. در مرحله بعد بر مبنای یافته های حاصل از مرحله پژوهش کیفی، پرسشنامه و الگوی اولیه طراحی شد و در نهایت با مشارکت 156 نفر از زنان وابسته به مواد الگوی مذکور آزمون شد. تحلیل داده های کمی به منظور شناخت روابط بین عوامل و تعمیم یافته های مرحله نخست انجام شد و شاخص های برازندگی الگو به منظور بررسی برازش مطلوب داده ها با الگوی مفهومی که پژوهشگر بر اساس یافته های مرحله پژوهش کیفی مفروض دانسته بود، بررسی شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان دهنده 5 مقوله کلی بود که در قالب الگوی پارادایمی{شامل عوامل شناختی (نگرش مثبت به مواد؛ فقدان شناخت نسبت به مواد؛ عدم آموزش بهداشت روانی و عدم شناخت مهارت های زندگی)، عوامل روانی- رفتاری (عوامل روانی؛ هیجانی و شخصیتی)، عوامل اجتماعی (همسالان و همکاران؛ محل زندگی و تحصیل و دسترسی آسان و نارسایی های اجتماعی)، عوامل خانوادگی (اعتیاد اعضا خانواده (والد-خواهر-برادر)؛ از هم گسیختگی خانواده و عوامل ارتباطی-تربیتی خانواده) و عوامل فرهنگی(تبلیغ مصرف مواد؛ فرهنگ مصرف تفننی؛ نبود امکانات تفریحی-آموزشی و ضعف اعتقادات مذهبی)، عوامل موثر در گرایش زنان به اعتیاد و روابط بین ابعاد مختلف آن را منعکس می کردند. در الگو مرحله کمی پژوهش، نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که الگوی ساختاری پژوهش با داده های گردآوری شده برازش دارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت عوامل شناختی، روانی، اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی در گرایش زنان به اعتیاد از نقش بسزایی برخوردار می باشند و این امر مستلزم ارائه آموزش ها و راهکارهای شناختی، روانی، اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی است.
تاثیر طرحواره درمانی بر اضطراب، افسردگی و طرحواره های ناکارآمد اولیه افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
299-324
حوزههای تخصصی:
هدف : این پژوهش با هدف تعیین تاثیر طرحواره درمانی بر افسردگی، اضطراب و طرحواره های ناسازگار اولیه افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد انجام شد. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی به صورت طرح تک آزمودنی با روش خط پایه چندگانه ABA بر روی شش آزمودنی که دارای اختلال مصرف مواد بودند، انجام گرفت . جامعه آماری شامل همه افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد مراجعه کننده به مراکز درمانی شهرستان رزن (یکی از شهرستان های استان همدان) در سال 1398 بود. ابزارها شامل پرسش نامه افسردگی بک، پرسش نامه اضطراب بک و پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه بود. طرحواره درمانی در 15 جلسه به صورت گروهی و فردی و در هر هفته یک جلسه اجرا شد. آزمودنی ها در چهار مرحله مورد آزمون قرارگرفتند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها: نتایج تاثیر طرحواره درمانی را در بهبود طرحواره های ناسازگار اولیه و پس از گذشت 4 ماه نشان داد ولی درکاهش نشانگان افسردگی و اضطراب از نظر آماری تفاوت معنا داری مشاهده نشد، ولی در نمودار ABA مقدار تغییرات در نمرات افسردگی، اضطراب و طرحواره های ناکارآمد حوزه دوم محسوس بود. نتیجه گیری: بنابراین، با مداخلات درمانی متمرکز بر طرحواره می توان موجب تغییر و اصلاح طرحواره ها و کاهش علائم افسردگی و اضطراب در افراد با اختلال مصرف مواد شد. بر این اساس، پیشنهاد می شود تکنیک های طرحواره درمانی به صورت فردی برای افراد با اختلال مصرف مواد که افسردگی، اضطراب و طرحواره های ناکارآمد دارند، استفاده شود.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و رفتاردرمانی شناختی بر تاب آوری، تنظیم شناختی هیجان و ولع مصرف در افراد سوءمصرف کننده مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۲
۱۴۰-۱۱۳
حوزههای تخصصی:
هدف: باتوجه به شیوع روزافزون اعتیاد، هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و رفتاردرمانی شناختی بر تاب آوری، تنظیم شناختی هیجان و ولع مصرف در افراد سوء مصرف کننده مواد بود. روش: این مطالعه یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل در انتظار درمان بود. جامعه آماری این پژوهش سوء مصرف کنندگان مواد مراجعه کننده به کلینیک های تخصصی درمان سوء مصرف مواد در شهر مشهد در سال 1399 بود. پژوهش حاضر بر روی 45 فرد در سه گروه طرحواره درمانی (15نفر؛20جلسه؛ جلسه90دقیقه؛ هفته ای یکبار)، رفتاردرمانی شناختی (15نفر؛ 12جلسه؛ جلسه90دقیقه؛ هفته ای یکبار) و کنترل در انتظار درمان (15نفر) انجام گردید. گروه ها با استفاده از مقیاس تنظیم شناختی هیجان گارنسفکی (2001)، تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و مقیاس کوتاه ولع مصرف مواد (1995) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج بیانگر آن بود که طرحواره درمانی و رفتاردرمانی شناختی بر تاب آوری، تنظیم شناختی هیجان و ولع مصرف در دو گروه آزمایش به طور معناداری موثر بودند و رفتاردرمانی شناختی در پس آزمون تاثیر بیشتری بر تاب آوری و ولع مصرف مواد و طرحواره درمانی تاثیر بیشتری در مرحله پیگیری در تنظیم شناختی هیجان، تاب آوری و ولع مصرف افراد داشت (0/05>P). نتیجه گیری: بنابراین، هر دو روش طرحواره درمانی و رفتاردرمانی شناختی بر متغیرهای پژوهش در افراد سوء مصرف کننده مواد موثر هستند. اما، طرحواره درمانی اثر موثرتری در پیشگیری از بازگشت نشانگان در دراز مدت دارد.
مقایسه ترس از صمیمیت، ناگویی هیجانی و ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی در افراد موفق و ناموفق در ترک اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۲
۲۰۴-۱۸۵
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه ترس از صمیمیت، ناگویی هیجانی و ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی در افراد موفق و ناموفق در ترک اعتیاد بود. روش: پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه اعضای انجمن معتادان گمنام در شهرستان ملایر به تعداد تقریبی 4000 نفر بود. حجم نمونه شامل دو گروه افراد موفق (86 نفر) و ناموفق (126 نفر) در ترک اعتیاد بود که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های ترس از صمیمیت، ناگویی هیجانی و مقیاس ارضای نیاز های بنیادین روان شناختی استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شد. در این تحلیل متغیرهای سن و سابقه مصرف مواد به عنوان متغیرهای همپراش در نظر گرفته شدند. یافته ها: نتایج نشان داد نمرات خرده مقیاس های ترس از صمیمیت، ناگویی هیجانی و ارضای نیازهای بنیادی روان شناختی در بین دو گروه افراد موفق و ناموفق در ترک اعتیاد، تفاوت معنی داری با یکدیگر دارد. افراد موفق نسبت به افراد ناموفق، نمرات ترس از صمیمیت و ناگویی هیجانی کمتری را کسب کردند. همچنین، گروه موفق در ترک اعتیاد نمرات بیشتری را در ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی داشتند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش لزوم توجه به ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی، هیجانات درگیر در روابط بین فردی و ترس از صمیمیت افراد در حال ترک را از طرف خانواده، دوستان و درمانگران مورد تأکید قرار می دهد.
کاوش پیشایندها و پسایندهای مبارزه اجتماع محور با مواد مخدر: رویکردی آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
33-66
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف کاوش پیشایندها و پسایندهای مبارزه اجتماع محور با مواد مخدر از طریق رویکرد آمیخته انجام پذیرفت. روش: پژوهش حاضر قیاسی-استقرایی (آمیخته) و از نوع کاربردی-اکتشافی بود . جامعه آماری پژوهش شامل همه فعالان حوزه مبارزه اجتماع محور با مواد مخدر بود. 22 نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات در بخش کیفی پژوهش، از مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی از پرسش نامه استفاده شد. در بخش کیفی، داده های بدست آمده از مصاحبه با استفاده از نرم افزار اطلس تی آی و روش تحلیل مضمون تحلیل شدند. همچنین، در بخش کمی پژوهش، با استفاده از فن دلفی فازی پیشایندها و پسایندها استخراج شده تایید و اولویت بندی گردیدند. یافته ها: یافته ها حاکی از استخراج 10 پیشایند و 11 پسایند بود. از میان پیشایندها، به ترتیب عملکرد موثر تسهیل گران در جلب مشارکت اجتماع جهت مبارزه با مواد مخدر، جذب نخبگان جهت همراهی با مبارزات اجتماع محور و توسعه مفاهیم مبارزه اجتماع محور با مواد مخدر در سطح اجتماع دارای بالاترین اولویت بودند. همچنین، از میان پسایندها، کنش حمایتی اجتماع، شناسایی مشارکتی معضلات مواد مخدر و همراهی اجتماع در درک معضلات مواد مخدر دارای بالاترین اولویت بودند . نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت توجه به پیشایند های موثر به خصوص مهم ترین آن ها می تواند در مبارزه اجتماع محور با مواد مخدر نقشی اساسی داشته باشد.
رابطه اهداف پیشرفت و باورهای هوشی با خودکارآمدپنداری تحصیلی: نقش میانجی انتظارات آموزشی والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نگرش دانش آموزان نسبت به توانایی های خود در فعالیت های آموزشی، پیش بینی کننده مهم پیامد تحصیلی محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی انتظارات آموزشی والدین در روابط بین اهداف پیشرفت و باورهای هوشی با خودکارآمدپنداری تحصیلی دانش آموزان متوسطه یکم انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری مورد پژوهش شامل تمامی دانش آموزان متوسطه دوره یکم شهرستان فاروج (خراسان شمالی) در سال 1400 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 329 دانش آموز متوسطه دوره یکم بود که از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل مقیاس خودکارآمدپنداری دانش آموز (جینگز و مورگان، 1999)، مفیاس اهداف پیشرفت (الیوت و مک گریگور، 2001)، مقیاس نظریه های ضمنی درباره هوش (عبدالفتاح و ییتس، 2006)، و مقیاس آرزوها و انتظارات آموزشی برای نوجوانان (جاکوب، 2010) بود. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SPSS 22 و22 Amos تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین متغیرهای باو رهای هوشی افزایشی، اهداف پیشرفت، خودکارآمدپنداری تحصیلی، و انتظارات آموزشی والدین همبستگی معناداری وجود دارد (05/0> p). تأثیر اهداف پیشرفت به انتظارات آموزشی والدین (57/0)، هوش افزایشی به انتظارات آموزشی والدین (43/0)، و انتظارات آموزشی والدین به خودکارآمدپنداری تحصیلی ( 85/0) در سطح مثبت و معنادار است (001/0> p). همچنین در مدل ارائه شده، اثرات باورهای هوشی افزایشی و اهداف تسلط گرایشی به واسطه انتظارات آموزشی والدین بر خودکارآمدپنداری تحصیلی از نظر آماری معنادار و مدل از برازش مطلوبی برخوردار است. نتیجه گیری: باورهای انگیزشی و شناختی دانش آموزان گرچه به طور مستقیم بر خودکارآمدپنداری تحصیلی آنها تأثیر می گذارند، که همچنین می توانند به واسطه تأثیرگذاری بر انتظارات آموزشی والدین، بر خودکارآمدپنداری تحصیلی آنها اثرگذار باشند.
رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و ویژگی های سایکوپاتیک با آمادگی به اعتیاد: با آزمون نقش واسطه ای بی اشتیاقی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۵
۱۲۰-۹۷
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط الگوهای ارتباطی خانواده و ویژگی های سایکوپاتیک با آمادگی به اعتیاد با بررسی نقش واسطه ای بی اشتیاقی اخلاقی بود. روش: روش پژوهش، همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه آزاد بجنورد (2640 نفر) در سال تحصیلی 1401-1400 بود که با روش نمونه گیری در دسترس با استفاده از پرسشنامه آنلاین 200 نفر انتخاب شدند. ابزارها شامل پرسشنامه الگوهای ارتباطات خانواده، مقیاس ویژگی های سایکوپاتیک، مقیاس آمادگی به اعتیاد، و مقیاس بی اشتیاقی اخلاقی بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها: طبق یافته های مدل اثر مستقیم متغیر جهت گیری گفت و شنود بر آمادگی به اعتیاد منفی بود و اثر متغیرهای جهت گیری همنوایی، سایکوپاتیک، و بی اشتیاقی اخلاقی بر آمادگی به اعتیاد مثبت بود. همچنین، نقش میانجی بی اشتیاقی اخلاقی در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده و ویژگی های سایکوپاتیک با آمادگی به اعتیاد تایید شد. نتیجه گیری: می توان بیان داشت وجود مشکلات الگوهای ارتباطی خانواده (گفت و شنود پایین و همنوایی بالا) و ویژگی های سایکوپاتیک می تواندآمادگی به اعتیاد را برای افراد به ارمغان آورد. همچنین، اگر بی اشتیاقی اخلاقی بالا باشد و با این دو متغیر همراه شود، می توان شاهد میزان بالایی از آمادگی به اعتیاد در نوجوانان و جوانان بود. این نتایج گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر در آمادگی به اعتیاد است و با شناسایی این علل می توان برنامه های درمانی و پیشگیرانه مناسب را به کار بست.
هنجاریابی مقیاس تحول شغلی کودکان در شهر اصفهان در سال 1401(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اندازه گیری پیشرفت شغلی کودکان برای موفقیت آنها در محیط کار، تحصیل و به طورکلی زندگی بسیار مهم است. با وجود این، ابزارهای اندازه گیری موجود فاقد اعتبار و روایی هستند که نیاز به ابزارهای بهتر را برجسته می کند. پژوهش حاضر با هدف تهیه جدول هنجار برای مقیاس تحول شغلی دوران کودکی در بین دانش آموزان مقطع ابتدایی دوره یکم اصفهان انجام شده است. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع هنجاریابی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی دوره یکم اصفهان در سال 1401 بود که در این پژوهش 351 نفر از دانش آموزان به روش نمونه گیری تصادفی- خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش مقیاس تحول شغلی دوران کودکی (شولتایس و استد، 2004) و فرم کوتاه مقیاس سازش پذیری شغلی (مگ گیوری، روسیر و ساویکاس، 2015) بود. برای تحلیل داده ها از روش های توصیفی فراوانی و درصد، جهت بررسی همسانی درونی مقیاس از روش آلفای کرونباخ، و جهت تعیین روایی همگرا از ضریب همبستگی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS22 انجام شد. یافته ها: ملاک اعتبار بررسی شده در مقیاس حاضر، ضریب آلفای کرونباخ بود که اعتبار نسبتاً بالای ابزار حاضر را نشان داد (94/0). نتایج روایی همگرا نیز نشان داد که این ابزار با فرم کوتاه مقیاس سازش پذیری شغلی همبستگی معناداری دارد (001/0P=، 78/0). نتیجه گیری: درمجموع یافته ها نشان داد که نسخه فارسی مقیاس تحول شغلی دوران کودکی برای سنجش این سازه در جمعیت کودکان ایرانی از روایی و اعتبار مناسبی برخوردار است. پیشنهاد می شود در جهت استفاده و ارتقای کارایی این ابزار، پژوهش های بیشتری و در گروه های مختلف اجرا شود.
فراتحلیل عوامل موثر بر قاچاق مواد مخدر و راهکارهای مقابله با آن طی سال های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۶ در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر فراتحلیل عوامل موثر بر قاچاق مواد مخدر و راهکارهای مقابله با آن طی سال های 1385 تا 1396 در شهر تهران بود. روش : روش پژوهش فراتحلیل بود. در مجموع 18 مطالعه در حوزه قاچاق مواد مخدر از طریق جستجوی اینترنتی در بانک های اطلاعاتی داخلی و در سازمان ها و دانشگاه های شهر تهران شناسایی شد و نهایتاً پایان نامه ها، طرح ها و مقاله هایی که ملاک ها و اطلاعات لازم برای فراتحلیل را داشتند، انتخاب شدند. یافته ها: مطالعات انجام شده، از لحاظ ملاحظات نمونه گیری، آزمون های آماری و روش شناسی دارای مشکلات اساسی بودند. از لحاظ نظری، سطح تحلیل برخی از نظریات به کار رفته در مبانی نظری پژوهش با متغیرهای مورد بررسی در تحقیق همخوانی نداشت. نتایج قسمت فراتحلیل نشان داد که شاخص اندازه اثر ترکیبی در حوزه ی قاچاق مواد مخدر در مدل ثابت 0/53 و در مدل تصادفی 0/56 بود. اما در بررسی جداگانه، اندازه اثر مقوله عوامل محیطی- اجتماعی بیشتر از عوامل انتظامی بود. نتیجه گیری: با توجه به ضعف نظری و روش شناختی پژوهش های انجام شده، وجود چارچوب نظری مشخص برای تحقیقات دارای فرضیه و همچنین ملاحظات روش شناسی امری مهم و ضروری است. همچنین با توجه به اندازه اثر بزرگتر عوامل محیطی- اجتماعی نسبت به عوامل انتظامی، می توان گفت که این یافته تاحدودی نشان از توسعه نیافتگی شهر تهران می باشد. این توسعه نیافتگی و نتایج حاصل از آن به همراه ویژگی های طبیعی و جغرافیایی و سیاسی شهر تهران (مرکزیت) در نهایت منجر به سوق دادن شهروندان و سایر افراد مهاجر به قاچاق مواد مخدر شده است.
اثربخشی توانبخشی شناختی بر بهبود بازداری پاسخ در مردان مبتلابه سوءمصرف هروئین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
267-286
حوزههای تخصصی:
هدف : افراد مبتلابه سوءمصرف هروئین مشکلات زیادی در عملکردهای اجرایی همچون بازداری پاسخ، سازمان دهی، خودتنظیمی هیجانی، توجه و حافظه دارند. هدف از این پژوهش بررسی تأثیر توانبخشی شناختی رایانه ای بر بهبود بازداری پاسخ در افراد مبتلا به سوءمصرف هروئین بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد مبتلا به سوءمصرف هروئین شهر تهران بود. از میان آن ها، 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون رایانه ای برو-نرو بود. برنامه توانبخشی شناختی Captain’s Log به مدت 20 جلسه 50-60 دقیقه ای و دو بار در هفته برای گروه آزمایش اجرا شد . یافته ها : نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که برنامه توانبخشی شناختی Captain’s Log موجب بهبود بازداری پاسخ در مردان با سوء مصرف هروئین شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که برنامه توانبخشی شناختی رایانه ای می تواند به عنوان روشی مناسب در بهبود بازداری پاسخ مردان با سوءمصرف هروئین به کار رود و در نتیجه منجر به ترک و عدم بازگشت مصرف هروئین شود.
اثر بخشی آموزش مهارت های پیشگیری مبتنی بر باورهای دینی بر انعطاف پذیری کنشی، سازگاری عاطفی، اجتماعی و آموزشی دانش آموزان در معرض خطر سوءمصرف مواد مخدر دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۳
217-234
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثر بخشی آموزش مهارت های پیشگیری مبتنی بر باورهای دینی بر انعطاف پذیری کنشی، سازگاری عاطفی، اجتماعی و آموزشی دانش آموزان در معرض خطر سوءمصرف مواد مخدردوره دوم متوسطه شهر اهواز انجام شد. روش : روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل دانش آموزان در معرض خطر سوءمصرف مواد مخدر دوره دوم متوسطه شهر اهواز بود که در سال تحصیلی 97-96 مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه شامل 80 نفر دانش آموز بود که به شیوه ی نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (40 نفر) و کنترل (40 نفر) گمارش شدند. گروه آزمایش به میزان 17 جلسه آموزش مهارت های پیشگیری مبتنی بر باورهای دینی را دریافت کردند. به منظور جمع آوری داده ها از مقیاس انعطاف پذیری کنشی کانر- دیویدسون و پرسش نامه سازگاری دانش آموزان دبیرستانی سینها و سینگ استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان داد در متغیرهای انعطاف پذیری کنشی، سازگاری عاطفی، اجتماعی و آموزشی بین گروه آزمایش و کنترل تفاوت وجود دارد. نتیجه گیری : آموزش مهارت های پیشگیری مبتنی بر باورهای دینی می تواند به عنوان یک شیوه مداخله پیشگیرانه مناسب به کار گرفته شود.
الگوی تحلیل راهبردی مبارزه با مواد مخدر بر محور اندیشه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
۲۶-۷
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش، ارائه الگوی تحلیل راهبردی مبارزه با مواد مخدر بر محور اندیشه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) بود. روش: پژوهش حاضر کاربردی و در زمره پژوهش های کیفی بود. روش مطالعه تحلیل گفتمان و تحلیل محتوا بود و روش گردآوری داده ها اسنادی بود. در این پژوهش از مجموعه بیانات و سخنرانی های مقام معظم رهبری (مدظله العالی) با تمرکز بر سخنرانی های موضوعی و ویژه در مناسبات استفاده شد و برای طراحی الگوی تحلیل راهبردی، با نظر خبرگان و صاحب نظران، از روش دلفی استفاده شد. یافته ها: الگوی تحلیل راهبردی مبتنی بر اندیشه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در پنج مؤلفه تحلیل واقعیت، اهداف راهبردی، اصول و ارزش ها، سیاست ها و راهبردهای کلی و عمومی و همچنین دو زیرمؤلفه شایستگی های کلیدی و چالش ها ذیل مؤلفه تحلیل واقعیت ارائه شد. همچنین، راهبردهای حوزه مبارزه با مواد مخدر برگرفته از راهبردهای استخراجی از بیانات معظم له را می توان در هفت حوزه فرهنگی-اجتماعی؛ علمی، فناوری و آموزشی؛ اقتصادی؛ سیاسی و سیاست خارجی؛ حقوقی، اداری و قضایی؛ دفاعی-امنیتی و امور زیربنایی دسته بندی نمود. نتیجه گیری: الگوی تحلیل راهبردی ارائه شده می تواند مورداستفاده همه سازمان ها برای طراحی راهبردها برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) قرار گیرد.
اثربخشی رویکرد مبتنی بر توانمندی بر سرسختی روانشناختی و احساس تنهایی زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طلاق از اتفاقات بسیار استرس زا در زندگی افراد محسوب میشود و در کنار بسیاری از عوامل خوشایند و ناخوشایند زندگی زنان، طلاق حادثه ای مهم و سهمگین در زندگی ایشان محسوب می شود که پیامدهای فردی و اجتماعی زیادی در زندگی آنان به همراه دارد. بر این اساس، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رویکرد مبتنی بر توانمندی بر سرسختی روانشناختی و احساس تنهایی زنان مطلقه بود. پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع کاربردی و از لحاظ روش بر اساس طرح پژوهش و شیوه انجام، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون (با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه) بود. در پژوهش حاضر جامعه آماری مورد مطالعه شامل کلیه زنان مطلقه مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 10 تهران در نیمه اول سال 1401 بود؛ از میان این افراد و به شیوه نمونه گیری هدفمند تعداد 40 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (20 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) گمارده شدند. سپس، روی گروه آزمایش بسته رویکرد مبتنی بر توانمندی بر اساس پروتکل تهیه شده توسط Darbani & Parsakia (2022) اجرا شد. به منظور گردآوری داده ها، ابزار پژوهش شامل پرسشنامه احساس تنهایی Russel et al. (1998) و پرسشنامه سرسختی روانشناختی Lang et al. (2003) بود. در بخش توصیفی از جدول های توزیع فراوانی استفاده شده و در بخش استنباطی تحلیل داده ها از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی LSD و نسخه 26 نرم افزار SPSS استفاده شد. با توجه به مقدار F و سطح معناداری مقدار به دست آمده در متغیر سرسختی روانشناختی (22/8 = F و 001/0 = P) و احساس تنهایی (40/6 = F و 002/0 = P) می توان نتیجه گرفت که متغیر مستقل یعنی رویکرد مبتنی بر توانمندی به شکل معناداری باعث تغییر در متغیرهای وابسته یعن احساس تنهایی و سرسختی روانشناختی شده. بنابراین می توان نتیجه گرفت که تغییرات ایجاد شده در متغیرهای وابسته ناشی از اجرای رویکرد مبتنی بر توانمندی بر گروه آزمایش بود. نتایج آزمون تعقیبی LSD نشان داد تأثیرات ناشی از رویکرد مبتین بر توانمندی بر متغیرهای پژوهش پایدار بود. بر اساس یافته های موجود می توان نتیجه گیری نمود که رویکرد مبتنی بر توانمندی بر احساس تنهایی و سرسختی روانشناختی زنان مطلقه مؤثر بوده فلذا پیشنهاد می شود متخصصین از فنون این رویکرد در کار خود بهره مند شوند.
فراتحلیل درمان های مؤثر در کاهش اضطراب کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
۱۳۸-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اضطراب از اختلالات شایع دوران کودکی است که علاوه بر درمان های دارویی از مداخلات و درمان های روان شناختی جهت کاهش آن استفاده شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی فراتحلیل درمان های مؤثر در کاهش اضطراب کودکان اجرا شد. روش: در این فرا تحلیل، جامعه آماری شامل پژوهش های در دسترس مرتبط با مداخلات درمانی غیر دارویی اضطراب کودکان در داخل و خارج کشور ایران بوده است که در سال های 2010 تا 2020 در پایگاه های علمی (Google scholar, pub Med, since Direct, NCBI, Taylor & Francis Online, SID Magiran, ensani) منتشر شده اند و با کلیدواژه های اختلال اضطراب، اضطراب جدایی، اضطراب اجتماعی، فوبی خاص، اضطراب کودک، اضطراب فراگیر، درمان شناختی- رفتاری، بازی درمانی، رفتار درمانی، قصه درمانی، هنر درمانی، درمان پذیرش و تعهد، و درمان ذهن آگاهی جستجو شدند. نمونه آماری شامل پژوهش هایی از جامعه آماری بود که با توجه به چک لیست فرا تحلیل، ملاک های ورود به پژوهش را داشته باشند که بر این اساس، 65 پژوهش ملاک های ورود را داشتند و به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش تجزیه تحلیل داده ها، روش فراتحلیل بود که با استفاده از نرم افزار CMA2 انجام شد. یافته ها: فراتحلیل بر روی پژوهش های اولیه در هشت گروه درمان انجام شد که نشان داد اندازه اثر ترکیبی به دست آمده از پژوهش های مرتبط با هر درمان، نشان دهنده اثربخشی همه مداخلات مذکور بر اضطراب کودکان بود. بر اساس میزان اندازه اثر ترکیبی اثربخشی درمان های پذیرش و تعهد (755/0)، قصه درمانی (655/0)، درمان مبتنی بر دلبستگی (598/0)، بازی درمانی (575/0)، شناختی رفتاری (569/0)، درمان تعامل والد کودک (565/0)، ذهن آگاهی (539/0) و هنر درمانی (496/0) به ترتیب بیشترین تأثیر را بر کاهش اضطراب کودکان داشته است که نتایج آزمون تحلیل واریانس یک راهه نشان داد که تفاوت بین آنها معنادار نیست (355/0P=، 132/1=65,7F). نتیجه گیری: اندازه اثر به دست آمده، اثربخش بودن مداخلات مذکور در کاهش اضطراب کودکان را نشان داد و با توجه به معنادار نبودن تفاوت میزان اثربخشی این درمان ها، تمامی درمان های بیان شده می توانند در درمان اضطراب کودک به تنهایی یا به صورت تلفیقی مورد استفاده قرار گیرند.
اثربخشی آموزش خودشفابخشی (کدهای شفابخش) بر حس انسجام در مردان وابسته به مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۱
۲۸۲-۲۶۱
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش خودشفابخشی بر حس انسجام در مردان وابسته به مواد مخدر در سال ۱۳۹۹ بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل همه مردان وابسته به مواد مخدر شهر اصفهان در سال 1399 بود. از میان آن ها، ۳۰ نفر که تمایل به شرکت در تحقیق را داشتند به صورت در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) تقسیم شدند. پرسش نامه حس انسجام برای گردآوری داده ها مورد استفاده قرار گرفت. گروه آزمایش تحت ۱۴ جلسه (به صورت هفته ای یک جلسه ۹۰ دقیقه ای) آموزش خودشفابخشی قرار گرفتند و پس از اتمام آموزش پس آزمون برای هر دو گروه اجرا شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش خودشفابخشی در افزایش حس انسجام مردان وابسته به مواد تاثیر معناداری داشت. نتیجه گیری: بنابر نتایج تحقیق می توان آموزش خودشفابخشی را به عنوان یکی از رویکردهای جدید مثبت نگرجهت افزایش سلامت روان شناختی افراد وابسته به مواد مخدر در مراکز درمانی مرتبط با ترک مواد مخدر با اثرات نسبتا پایدار برای افزایش مهارت های خود مراقبتی به کاربرد.
مقایسه نظریه ذهن عاطفی، قضاوت اخلاقی، حافظه فعال و انعطاف پذیری شناختی در افراد با مصرف مواد و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۱
۳۲۲-۳۰۳
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه نظریه ذهن عاطفی، قضاوت اخلاقی، حافظه فعال و انعطاف پذیری شناختی در افراد مصرف کننده مواد و افراد عادی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مردان مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر تبریز در سال ۱۳۹۸ و همچنین افراد عادی از بین ساکنین شهر تبریز بود. نمونه تحقیق شامل ۱۶۰ مرد (۸۰ نفر مصرف کننده مواد و۸۰ نفر افراد عادی) بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل آزمون خواندن ذهن از طریق چشم، مقیاس داستان های اخلاقی شخصی و غیر شخصی، آزمون حافظه فعال و پرسش نامه ی انعطاف پذیری شناختی بودند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین افراد دارای اعتیاد به مواد مخدر و افراد عادی در نظریه ذهن عاطفی، قضاوت اخلاقی، حافظه فعال و انعطاف پذیری شناختی تفاوت معنادار وجود داشت، به طوری که افراد گروه عادی نمرات بالاتری نسبت به افراد مصرف کننده مواد کسب نمودند. نتیجه گیری: به نظر می رسد که بدکارکردی در مولفه های نظریه ذهن عاطفی، قضاوت اخلاقی، حافظه فعال و انعطاف پذیری شناختی در افراد دارای اختلال مصرف مواد باعث نقص در فرایند شناخت اجتماعی و آسیب پذیری آن ها در تصمیم گیری و تعاملاتشان با جامعه و افراد می گردد.