فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۴٬۴۶۱ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
653 - 675
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم مهم عرفانی که به عنوان یک کمال و فضیلت انسانی شناخته می شود و در مراتب عالی بندگی و سلوک معنوی حاصل خواهد شد، «حریت» و آزادی معنوی است. این خصلت برخلاف مفهوم آزادی در اصطلاح علوم سیاسی و اجتماعی از طریق عبودیت و بندگی خالصانه حق و بریدن از بندگی غیرحق حاصل می شود. زمانی انسان به حریت و آزادی معنوی می رسد که مراتب عالی سلوک را طی کرده، از بند نفس و تعلقات مادی کاملاً رها شده باشد. در این نوشتار برآنیم که این مفهوم را از منظر دینی و عرفانی به مطالعه بگذاریم و گستره معنایی و ارزش معنوی آن را در عرفان و از زبان اهل معرفت بیان کنیم. به این منظور، پس از تمهید بحث، مفهوم حریت از نظر لغوی و اصطلاحی بازشناخته و آنگاه نسبت آن با مفاهیم دیگری مثل عبودیت و انسان کامل بررسی شده و از زبان ولی حق، سیّدالاحرار علی مرتضی (ع) شرح و بسط یافته است. همچنین از نظر برخی بزرگان عرفان و صاحبان اندیشه و حکمت عرفانی در این باب بهره برده ایم. در پایان، نتایج این مطالعه در معرض ملاحظه و استفاده طالبان معارف دینی، آزادیخواهان و بنده آزادان گذاشته شده است.
برهان تنبیهی از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
565 - 584
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه علامه طباطبایی وجود خدا، بدیهی اولی است و تمام براهینِ اثباتِ وجود خدا نیز برهان تنبیهی هستند. از جمله این براهین، برهان مشهور به صدیقین است که در میان حکمایِ پیشین برای اثبات وجود خداوند به کار رفته، اما علامه طباطبایی در تقریری بدیع، آن را به عنوان برهان تنبیهی مطرح کرده است. در این مقاله، سعی می شود که این برهان از جهت تنبیهی بودن تحلیل و نقد شود؛ از آنجا که این برهان به طور کامل، واجد ملاک برهان تنبیهی نیست، باید به تقریر دیگری از برهان تنبیهی دست یافت که این ملاک را به طور کامل یا در سطح بالاتری داشته باشد. در این مقاله تقریرهای مزبور بر اساس تحلیل فطرت و تحلیل فنا از آثار علامه طباطبایی استخراج و تبیین خواهد شد.
روش شناسی تبیین ارزش معرفتی مدعیات دینی شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
781 - 794
حوزههای تخصصی:
ارزش معرفتی همان مطابقت با واقع است. در بحث ارزش معرفتی مدعیات دینی شیعه، آموزه های دینی معیار ثبوتی در تبیین صحت و سقم معرفت و مطابقت با واقع هستند در این روش آموزه های دینی از طرف خداوند متعال است و خدا هر آنچه می گوید واقعیاتی هستند که در جهان جریان دارد و کلمات او مطابق با واقعند. بنابراین ارزش معرفتی این نوع آموزه ها بیانگر اثبات صدور آن از سوی خداست. بحث ارزش معرفتی آموزه های دینی در این روش از دو منظر بررسی شده است: در منظر اول چگونگی مطابقت این قضایا با واقع بودن این آموزه ها بر مردم است که مباحث عقل، تنصیص و معرفی پیامبران سابق و معجزه را شامل می شود و در منظر دوم چگونگی احراز مطابق با واقع بودن آموزه های دینی برای پیامبر است که عناوینی نظیر نقش عصمت در تلقی و ابلاغ آموزه های دینی، نقش روح القدس در ارزش معرفتی آموزه های دینی و چگونگی تأیید پیامبران در شناخت آموزه های دینی را دربر می گیرد. در معرفت شناسی دینی، شناخت از طریقاللهام و وحی به دست می آید و وحی واللهام در عالی ترین درجه اعتبار قرار دارد و عقل و نقل، بعد از وحی و در پرتو آن، منبع معرفت شناسی دین را تأمین می کنند.
فعل خدا در جهان از دیدگاه ایان باربور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
677 - 693
حوزههای تخصصی:
هدف ما بررسیِ تحلیلیِ دیدگاه پویشیِ باربور درباره فعل خدا در جهان است. ایان باربور به پیروی از دیدگاه علمیِ روز اعتقاد دارد که جهان طبیعت با قانون های طبیعی اداره می شود؛ اما به فعالیت خدا در جهان طبیعت نیز باور دارد؛ و این ها را جمع پذیر می داند، چرا که وی معتقد است اینها در دو سطحِ متفاوت روی می دهند. قانون های طبیعی بیانگر تأثیر عوامل فیزیکیِ یک پدیده اند و فعلِ خدا بیانگرِ تأثیرگذاری خدا از درون است. در جهانی که باربور ترسیم می کند، عواملِ طبیعی و اراده انسان، آینده جهان را رقم می زنند و حتی خدا از آینده جهان بی خبر است. فعلِ خدا در جهان به ارائه پیشنهاد و معرفی امکانات به مخلوقات محدود و خدا عاملی در کنارِ عواملِ دیگر شناخته می شود؛ اما چنین خدایی بسیار ضعیف و نیازمند است و نمی تواند شایسته پرستش باشد.
نقد هریچ بر تعبیر کریپکی از مفهوم پیروی از قاعده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پل هریچ (Paul Horwich) در کتابها و مقالاتی مختلف به نقد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی (1982) پرداخته است. در این مقاله به یکی از پاسخ های وی به یکی از برهان های ویتگنشتاینِ کریپکی پرداخته، استدلال می کنم که دلایل او برای رد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی کفایت نمی کنند. در بخش 2 به توضیح آرای ویتگنشتاینِ کریپکی و شکاکیت معنایی (Meaning Scepticism) خواهم پرداخت. در بخش 3 به توضیح صورتبندی هریچ از استدلال هنجارمندی ویتگنشتاینِ کریپکی، که خود آن را «استدلال راهنمایی عقلانی» (The Rational Guidance Argument) نام می دهد، خواهم پرداخت. در بخش 4 نقد هریچ بر این استدلال را بررسی خواهم کرد. چنان که خواهد آمد هریچ با پیشنهاد نسخه ای از نظریه آمایشی (Dispositional)که بر معرفی «آمایش برای تصحیح خویش» (Self-correction disposition) مبتنی است می کوشد به استدلال راهنمایی عقلانی ویتگنشتاینِ کریپکی پاسخ دهد. با بخش 5و استدلال علیه کارآمد بودن این پیشنهاد در پاسخ به ایراد هنجارمندی، مقاله را به پایان خواهم برد.
بررسی ماهیت انسان با تأکید بر نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
1 - 23
حوزههای تخصصی:
اندیشه وران مسلمان، نظریه های مختلفی درباره تبیین ماهیت انسان عرضه کرده اند. این اختلاف نظر آنان، موجب می شود تا برای دریافت تبیین درستی از ماهیت انسان، به معارف وحیانی توجه کنیم. معارف وحیانی به ویژه نهج البلاغه، در تکوین ماهیت انسان، به دو مرحله باور دارند: یکی تکوین جوهره انسان و دیگری تکوین ساحت های ترکیبی او. بر همین اساس، انسان از منظر جوهری، با سایر مخلوقات یکی است و از منظر ترکیب، با آنها تمایز دارد. در مرحله اول جوهره انسان، از نور لایزالاللهی نشأت می گیرد و در مرحله دوم، از ساحت های گوناگونی برخوردار می شود. ساحت های انسان به طور عمده، دو ساحت جسمانی و روحانی هستند، ولی ساحت روحانی، خود ابعاد مختلفی چون حیات، شهوت، ناطقه و ایمان (عقل) دارد. به این ترتیب، در تعریف انسان از منظر معارف وحیانی به ویژه نهج البلاغه چنین می توان گفت: «انسان جوهری نورانی است که مرکب از دو ساحت جسم و روح بوده و دارای ابعاد گوناگون روح مانند حیات، شهوت، ناطقه و ایمان است».
بررسی پیامدهای اجتماعی و فرهنگ ساز مدیریت گرایی نهاد دولت در رهگذر فلسفه دولت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
317 - 340
حوزههای تخصصی:
در اواخر سده بیستم دولت ها برای حل مشکلات مختلفی که با آنها روبه رو بودند، به سبک جدیدی از مدیریت دولتی روی آوردند که با عناوینی مانند مدیریت گرایی و مدیریت دولتی نوین شهرت یافت. اما زمان زیادی نگذشت که انتقادها به این روش مدیریت دولتی نیز وارد شد و مشخص شد که سبک مدیریت دولتی مبتنی بر فلسفه اقتصادی بازارمحور و شیوه های مورد استفاده در بخش خصوصی، نه تنها ادعاهای اولیه خود را برآورده نمی کند و تعارض هایی در آن وجود دارد، بلکه پیامدهای ناگواری نیز به همراه دارد که ناشی از فلسفه اصلی مدیریت گرایی یعنی اقتصاد سرمایه داری است. بنای اصول رفتاری بر اساس اقتصاد بازارمحور و قبول ارزش های فلسفی این سبک مدیریت توسط دولت و دولتمردان، به ناچار آنها را مبلغ و نماد همان باورها و پیش فرض ها خواهد کرد که در تعارض آشکار با اهداف و گزاره های دولت دینی است. روش تحلیل مقاله استفاده گسترده از متون موثق در خصوص موضوع و مطالعه کتابخانه ای وسیع برای شناخت اصول بنیادین اصول مدیریت دولتی نوین و مقایسه تحلیلی آن با اصول دولت دینی است. از طرفی پیش فرض ها و پیامدهای تشکیل دولت دینی نیز با استفاده از مطالعه کتابخانه ای وسیع تحلیل شده است. در پایان محقق سعی کرده است که با استفاده از روش تحلیلی و نگاه از منظر فلسفه دولت دینی پیامدهای فرهنگ ساز مدیریت گرایی را برشمرد و نشان دهد که استفاده از اصول غیردینی مستتر در سبک مدیریت دولتی نوین هرچند غیرعمدی باشد، شاید اثرات مخربی و دین گریزانه را در جامعه به همراه داشته باشد و حتی به استحاله دینی از طریق بی اعتمادی مردم به دولت دینی منجر شود.
جان هیک و اعتبار معرفت شناختی تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
847 - 868
حوزههای تخصصی:
جان هیک فیلسوف نام آشنای معاصر با نظریه کثرت گرایی دینی شناخته شده است. اما ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که یکی از ارکان اصلی نظریه پلورالیستی هیک، تجربه دینی و نقشی است که این تجربه در اعتبار بخشیدن به باورهای دینی دارد. در واقع وی از کثرت در تجارب دینی به کثرت گرایی در باورهای دینی پل می زند. هیک برای نشان دادن اعتبار معرفتی تجربه دینی به اصولی تمسک جسته است همچون: پایه بودن باور به متعلق تجربه دینی، اصل اعتماد خطیر، اصل گواهی و اصل ثمرات معنوی و اخلاقی. در این نوشتار به بررسی و نقد این اصول می پردازیم. همچنین به تنوع و تکثر تجربه های دینی می پردازیم و نظر هیک را در این زمینه بررسی خواهیم کرد. در ضمن این نقد و بررسی، به تفصیل از مبانی معرفتی هیک درباره کثرت گرایی سخن خواهیم گفت. در پایان به این نتیجه می رسیم که گرچه توجه به آثار تجارب دینی شاید دلگرم کننده باشد، به هیچ وجه از دل آنها برهان خدشه ناپذیر منطقی به سبک براهین سنتی اثبات وجود خدا بیرون نمی آید.
رئالیسم عرفی و عقل گرایی پراگماتیک؛ (تبیینی در ماهیت رایزنانه ی عقلانیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عمده ترین پیامدهای چالش پسااثبات گرایی در معرفت شناسی، حاکم شدنِ دوگانه های تقلیل گرایانه حول تقابل های مفهومی ای چون واقع گرایی و سازه انگاری یا عقل گرایی و نسبی گرایی بوده است. پرسش اصلی شکل دهنده به مقاله حاضر این بوده است که در مواجهه با چالشِ ضدمبناگرایی، چگونه می توان همچنان تبیینی از «عقلانیت» به مثابه «امکان ارزشیابیِ عینیِ معقولیتِ یک گزاره یا موضع» ارائه داد؟ در پاسخ، فرضیه ی این مقاله بر این است که این تبیین را می توان برمبنای روایت خاصی از پراگماتیسم ارائه کرد که بر دریافتی عرفی (عقل سلیمی) از واقعیت و درکی عملی از امر معقول پایه ریزی می شود. محور این تبیین، تاکید بر «کیفیتی» در «فرایند عقلانیِ ارزیابیِ گزاره های علمی یا مواضع هنجاری» است که اصل صدق/ اعتبار را می توان بر آن استوار کرد: «رایزنانه بودن» یا گشودگی به روی سنجش؛ در این راستا، مقاله ی پیش ِرو به برجسته ساختنِ این مشخصه ی مشترک در میان طیفی از نظریه پردازانِ فلسفه ی علم و معرفت شناسیِ علوم اجتماعی می پردازد. از آنجا که روایت مورد نظر حول مباحثی چون ماهیت واقعیت و شرایط شناختِ امر معقول سامان می یابد، این مقاله بر چارچوبی فرا-نظریه ای بنا می شود، چارچوبی که مفهوم «فرونسیس» ارسطو انسجام بخش آن است.
اصلاح اندیشه دینی با رویکردی بر آرای استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
695 - 718
حوزههای تخصصی:
عقل و علم مناط کشف حقیقت و دستیابی به پاسخ ها و ابهامات زندگی بشر را در عصر جدید فراهم آورده است. بر همین سبیل برخی از عدم ضرورت دین در ساخت زندگی بشر سخن گفته اند و تعالیم دینی را به اتهام تنافی با رهیافت های عقل و علم مطرود گذاشته اند. پاسخ به این ابهامات و برافراشتن رایت دین در دفاع از حیثیت عاقلانه و عالمانه آن امری ضروری است. استاد مطهری با درک این ضرورت در مجموعه ای منسجم از جستارهای علمی، به بیان اهمیت عقل و علم و تلازم با شرع دست یازیده اند. ایشان جامعیت دین را نه در ارائه تمامی جزییات، بلکه در ارائه سازوکاری برای استخراج جزییات در تمام اعصار و زمان ها دانسته اند که بر اساس این سازوکار و فرآیند که چیزی جز اجتهاد عقل محور و اصولگرا نیست، مجتهد می تواند به ایجاد تعادل میان جامعیت دینی و انعطاف پذیری و تغییرپذیری دینی نائل آید. ایشان با تقدم رتبی عقل در فهم گزاره های دینی موافقت داشته و آن را مفید امر قانونگذاری پنداشته اند. از سویی بر این باورند که اسلام تجربه گرایی و علم را مردود ندانسته است، بلکه آن را تابع امر دینی می شمارد. لذا عقل و علم در تلازم قطعی با شرع به سر می برند، اما از حیث تقدم رتبی عقل مقدم بر علم و شرع است.
پاسخگویی ریچارد سوئین برن به انتقادات دیوید هیوم در مسئله معجزه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
961 - 984
حوزههای تخصصی:
یکی از ادله ای که از دیرباز برای اثبات درستی ادعای پیامبران یا حتی در بعضی موارد برای اثبات وجود خداوند استفاده شده، معجزه است. اما اینکه معجزه با چه شرایطی از چنین قدرتی در اثبات مدعای خود برخوردار می شود و اینکه اصلاً معجزه چه چیزی را ثابت می کند، موضوعی است که از نگاه شکاکانه و البته تجربه گرایانه دیوید هیوم مخفی نمانده است و ریچارد سوئین برن با دغدغه دفاع از مسیحیت واللهیات طبیعی در جهت پاسخگویی به این انتقادها در تلاش است. با توجه به اینکه از قرن هفدهم یعنی بعد از هیوم تعبیر نقض قانون های طبیعت در تعریف معجزه وارد شد و خود سوئین برن هم تصریح دارد که همین تعریف هیوم را قبول دارد و اصلاً آن را نقطه کلیدی تعریف معجزه می داند، بحث این دو فیلسوف خالی از فایده نخواهد بود. در این مقاله می خواهیم بعد از ذکر نظر طرفین بررسی کنیم که کدام یک از نظر اسلام بیشتر پذیرفتنی است.
مروری بر کتاب «شواهد و تکامل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب شواهد و تکامل را می توان تلاشی دانست در تطهیر نظریه تکامل، از گناه آغازینی که از بدو تولد بدان متهم شده است؛ گناه آزمون ناپذیر بودن، که حیاتی دوگانه را برای این نظریه رقم زده است: تکامل در قرن بیستم از سویی به نماد جهت گیریِ علمی نسبت به طبیعت تبدیل شده بود و از سوی دیگر به نظر نمی رسید ملاکهای علمی بودنِ یک نظریه (مثلا ملاک تمیز پوپر[1]) را برآورده کند.
ناسازگاری پیوسته گرایی هندسی واتم گرایی کلام در آرا فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اتم گرایی کلام که هم معتزلهوهماشاعره از آن دفاع کرده اند، شامل اتم گرایی هندسی نیز می گردد. اتم گرایی هندسی، اتم گرایی است که خطوط و اشکال هندسی را متشکل از تقسیم ناپذیرها می داند. به بیانی دیگر، در این نگاه، خط از گرد هم آمدن نقاط بوجود می آید. این دیدگاه با تعاریف اولیه کتاب اصول اقلیدس و در نهایت با هندسه کلاسیک ناسازگار می باشد. فخر رازی که در دهه ها ی آخر عمر خود از اتم گرایی دفاع کرده است، از این ناسازگاری آگاه بوده است. او در خلال بحث در برهان ها ی مرتبط با اتم گرایی، تلاش ها یی برای رفع این ناسازگاری کرده است. علی رغم اینکه تلاش وی در بنیان نهادن هندسه ای سازگار بااتم گرایی به ثمر نمی نشیند، ولی استدلالات او حاوی نکات ظریف و مهمی است که به لحاظ تاریخ و فلسفه ریاضیات حائز اهمیت است. در این مقاله، چند برهان فخر رازی از کتاب المطالب العالیةبررسی و تحلیل شده و به زبان ریاضیات نوین تبیین می گردد. . پسزمینه نظری این براهین تحلیل می شود تا به چارچوبی دست یافته که اهمیتشان از نظر تاریخ ریاضیات روشن گردد.دراین بین نشان داده می شود که چگونه رازی ساختار متفاوتی از هندسه کلاسیک روزگار خود را می آزماید. و همچنین پیشنهاد می گردد که ادله رازی در تاریخ نظریه بی نهایت کوچک ها در حد یک امکان در نظر گرفته شود
معنای زندگی در آثار تمثیلی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
365 - 396
حوزههای تخصصی:
مسئله «معنای زندگی» همواره در پس زمینه ذهن عموم انسان ها و پیش درآمد کار خواص آنان از فلاسفه و روانشناسان و علمای اخلاق بوده است. در این میان ابن سینا به عنوان فیلسوفی وجودی، با درک اهمیت مسئله، همواره در سراسر آثار خود می کوشد تا تبیین معقول و موجهی از معنای زندگی ارائه کند. از میان سه کاربرد اصلی لفظ «معنا» یعنی هدف، ارزش و کارکرد، تمرکز اصلی ابن سینا بر دستیابی به «هدف زندگی» است. در این مقاله بر آنیم تا با روش توصیفی، تحلیلی و مقایسه ای، این مسئله را در سه اثر داستانی «حیّ بن یقظان، رسالهالطّیر و سلامان و ابسال» بررسی کنیم. در نگاه ابن سینا، شناخت معنای زندگی و دستیابی به غایت آن، راهی بس دشوار و مسیری پرمانع است. وی از آن موانع، گاه به اصدقاء سوء (در حیبن یقظان) و گاه به دام و دانه و غل و زنجیر (در رساله الطیر) و گاه به طنازان عشوه گر (در سلامان و ابسال) تعبیر می کند. ابن سینا تنها راه رهایی از این اوضاع ناگوار و دستیابی به هدف زندگی را در حرکت آگاهانه، مبارزه مستمر و نگاه دقیقی به دوردست های حیات بشری جست وجو می کند.
علم دینی: واکنشی در برابر علم طبیعت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا با بیان مثال هایی از علوم جدید نشان داده شده است که برخی نظریه ها متأثر از پیش فرض های طبیعت گرایی بوده اند و می توان داده هایی تجربی که این نظریه ها در پی تبیین آنها هستند را به نحوی دیگر با رویکرد دینی تبیین کرد. مدافعان علم دینی، با توسل به این مثال ها، می خواهند نشان دهند که پیش فرض های علم، همان گونه که ممکن است از طبیعت گرایی متأثر شود، ممکن است از دین اثر بپذیرد و بنابراین علم دینی ممکن است. در بخش نهایی مقاله تلاش می شود که با پاسخ به برخی پرسش ها در خصوص علم دینی گامی در راستای تنقیح بیشتر این بحث برداشته شود: آیا ایدة علم دینی به طور غیر مستقیم، صحه گذاشتن بر نسبی گرایی در علم نیست؟، علم دینی با توسل به تجربه توجیه می شود یا با توسل به دین، یا هر دو؟ در صورتی که توسل به دین در توجیه علم دینی دخیل باشد، آیا رفتار مؤمنانه به فعالیت علمی راه نمی یابد؟، آیا امکان علم دینی به معنای نبود مرز مشخص بین علم و دین نیست؟، تطور ویژگی همیشگی نظریه های علمی بوده و علم دینی هم از آن مستثنی نخواهد بود. آیا تطور علم دینی به دین لطمه نمی زند؟، استدلال له امکان علم دینی، آیا علاوه بر امکان منطقی، بر امکان استعدادی علم دینی نیز دلالت می کند؟، مدافعان علم دینی چه چشم اندازی را باید برای آرمان خود تعریف کنند؟
مقایسه تحلیلیِ تفسیر کانت از ایوب (ع) و کی یرکگارد از ابراهیم (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
463 - 480
حوزههای تخصصی:
کانت، دین را بر ستون اخلاق استوار می کند و در رساله «شکست کل تلاش های فلسفی در خصوص مسئله عدلاللهی»، ضمن ارائه تفسیر اخلاقی از شخصیت ایوب (ع)، وی را نماینده «تئودیسه اصیل» می خواند. اما نزد کی یرکگارد، ایمان، سنتزی است از تز (طلب) و آنتی تز (ترک). این فرآیند را در «ترس و لرز»، در ماجرای قربانی کردن اسماعیل (ع) می توان ادراک کرد. کی یرکگارد معتقد است که ایمان، بازداشتِ اخلاق است. یعنی تسلیم در برابر امر محال که عقل از پذیرش آن سر باز می زند، اما ایمان، امر محال را ممکن می پندارد. اگر عقل به پارادوکس مطلق، نه می گوید و اگر اخلاق آن را مذمت می کند، باز هم با اتکای به ایمان است که ابراهیم (ع) می تواند جان پسر خود را بگیرد. در نوشتار حاضر بر آنیم تا با محوریتِ نسبت دین و اخلاق، نقاط واگرا و همگرای این دو متفکر در پرداختن به ایوب (ع) و ابراهیم (ع) را واکاوی کنیم.
مسئله شر در الهیات پویشی و حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
589 - 607
حوزههای تخصصی:
بیشتر مباحثی که در اندیشه های فلسفی و کلامی غرب، درباره مسئله شر مطرح شده اند، به جنبه نظری آن، (آن گونه که در ساختار کتاب مقدس بیان شده است) توجه داشته اند. این مباحث اغلب با اشاره به منطقی بودن مسئله مذکور، ناسازگاری قدرت و علم مطلق خدا و رحمت واسعه او، وجود انواع مختلف شر در عالم را چالشی جدی پیش روی مؤمنان دانسته اند. الهیات پویشی به عنوان جنبش نوینی در مباحث کلامی - فلسفی با بهره گیری از دیدگاه های فلسفی وایتهد و پیروان او در مکتبشیکاگو، با ارائه تبیین و توصیف یکسره متفاوتی از تبیین سنتیِ مطرح در ادیان، به نوعی با تغییر دادن یا پاک کردن صورت مسئله مورد بحث، سعی در یافتن راه حلی برای پاسخگویی به مسئله شر داشته است. انکار قدرت مطلق خداوند و علم او به آینده، ارائه تفسیر متفاوتی درباره ارتباط میان خدا و جهان و نیز تفکیک شر ظاهری از شر واقعی، از مهم ترین مبانی الهیات پویشی در مواجهه با مسئله شر محسوب می شود. در جستار حاضر، برآنیم تا با تکیه بر آرای فلسفی و کلامی ملاصدرا، به ویژه اصالت وجود، تشکیک وجود، عدمی و نسبی بودن شر، رویکرد الهیات پویشی در مواجهه با مسئله شر را نقد و بررسی کنیم.
آنارشیزم معرفت شناختی یا بازسازی عقلانیتی جدید تأملی انتقادی در باب آرای پاول فایرابند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فایرابند در راستای دغدغه های فرهنگی و صیانت از سنت های مختلف اجتماعی، بر عقلانیت علم جدید م یشورد و ضمن نقد آن بر اصل "همه چیز ممکن است " تاکید می کند و آزادی فردی را مقدم بر حقیقت می شمارد. فایرابند با انکار جایگاه مطلق حقیقت، می کوشد راهی برای تکثرگرایی فرهنگی بیابد و علم را از تنها مرجع تعیین صحت و سقم پدیده ها خارج کند. در این مقاله کوشش م ی شود نشان داده شود که فایرابند بعد از نقد عقلانیت علمی، بر خلاف ادعای خود، عملا عقلانیت جدیدی را بنیان می نهد که هدف آن آزادی بوده و همچنین روش و سنت خاص خود را دارد و البته در عین اینکه در رویکرد خود واجد تعارضات و ابهاماتی است، دلیلی در باب رجحان عقلانیت خود بر سایر عقلانیت های موجود ارایه نم یدهد. نوآوری مقاله در این است که فایرابند عملا آنارشیست معرف ت شناختی نیست بلکه واجد عقلانیت خاص خودشمی باشد.
تصور، امکان مفهومی و معرفت وجهی؛ نقدی به مدل ایچیکاوا و جارویس برای کسب معرفت وجهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله مدل پیشنهادی ایچیکاوا و جارویس (2011) برای تبیین کسب معرفت وجهی (یا امکان کسب چنین معرفتی) با استفاده از تصور را بررسی کردهام. ایچیکاوا و جارویس پس از تعریفِ مفهوم «تصور منسجم» ادعا میکنند که با تصور منسجم، گرچه به امکان متافیزیکی نمیرسیم اما به نوع دیگری از امکان، یعنی امکان مفهومی دست مییابیم. ایشان در توضیح اینکه چه گزارهای ممکن مفهومی است از انگاره «استلزام مفهومی» استفاده میکنند: گزارهای ممکن مفهومی است که به لحاظِ مفهومی مستلزم یک گزاره نامعقول نباشد. نویسندگان نشان میدهند که امکان مفهومی با تصور منسجم هممصداق است -و بنابراین هرگاه بتوانیم تصور منسجم از گزارهای داشته باشیم، آن گزاره از نظر مفهومی ممکن است. ایچیکاوا و جارویس در مرحله بعد مدلی برای رابطه امور وجهی مفهومی و متافیزیکی پیشنهاد میکنند: اگر گزارة P به لحاظ مفهومی مستلزم صدق گزارهای در جهان واقع باشد که در واقع برقرار نیست، آنگاه گزارة P غیرممکن متافیزیکی است. در این مقاله پس از گزارش مدل پیشنهادی ایچیکاوا و جارویس نشان دادهام که مدلی که ایشان برای رابطة تصورپذیری و معرفت وجهی ارائه میکنند، در تبیین کسب معرفت وجهی (یا امکان کسب چنین معرفتی) با استفاده از تصور ناتوان است.
نسبت صادر اول با مخلوقات عالم از منظر شیخ اشراق با تأکید بر تناظر مفهوم فیزیکی و متافیزیکی نور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
443 - 463
حوزههای تخصصی:
بی تردید شیخ اشراق بزرگ ترین حکیم نوری در عرصه و قلمرو اندیشه اسلامی است. درک عمیق او از حِکم نوری قرآن و نیز تکیه بر حکمت نوری ایران باستان، جریان نوافلاطونی و همچنین تأثیر از حکمه المشرقیینِ حکمای بلندمرتبه ای چون ابن سینا، نظام منسجم و بسیار فکورانه ای از نور در تاریخ حکمت و فلسفه اسلامی به جای گذاشت که نه پیش از او سابقه ای داشت و نه پس از او. در این مقاله با محوریت صادر اول در نظام فکری شیخ اشراق، نخست به بررسی تناظر میان نور در مفهوم فیزیکی خود با معنای متافیزیکی آن پرداخته ایم و سپس بیان و شرح ابعاد نسبت صادر اول با موجودات و مخلوقات عالم من جمله نسبت ربوبیت، حُبّی، معادی و مشکات در جهان بینی شیخ اشراق را هدف قرار داده ایم. مسئله اصلی تحقیق کاهش فاصله میان محسوس و معقول یا نور محسوس و نور معقول است. از همین رو سعی شده است که بحث، از مفهوم فیزیکی نور آغاز شود و در حقیقت با شرح این معناست که در حکمت اشراقی ظاهر، مقابل باطن نیست. فیزیک در تقابل با متافیزیک نیست، بلکه آخرین سطح ظهور باطن یا امر متافیزیکی است. در نظام مراتب نوری شیخ اشراق، هستی، وجود واحدی است که گرچه در مراتب، سیر نزولی دارد، در این فرآیند هرگز حقیقت نوری خویش را از دست نمی دهد.