"هدف از این پژوهش، کاوشی در میزان و چگونگی شایستها و نشایستها، در دو حماسه ایران و یونان است.شاید منصفانهتر این باشد که ارزشها وضد ارزشهای هر قومی در جغرافیا و تاریخ آن قوم واکاوی و بررسی شود؛اما از آنجا که مبنای شناخت ارزشها و ضد ارزشها، مفاهیم انسانی و فرهنگ انسانی است؛بیراه نیست اگر از فاصله سالها و سدهها، اکنون به گذشتهها بنگریم و قضاوت کنیم و آنچه را در خدمت فرهنگ انسانی است، تحت عنوان شایستها و ضد آن را با نام نشایستها دسته بندی کنیم.
این تلاش، برای شناخت شایستها و نشایستهای ایلیاد هومر و شاهنامه فردوسی است و برای این که انصاف را در فضای حماسی لحاظ کرده باشیم؛به بخش پهلوانی شاهنامه توجه خاص داشتهایم. شیوه کار، براساس خوانش دقیق متن دو حماسه و گزینش نمونههایی است که بتواند نمادی از کلیت آن حماسهها باشد.از یافتههای این پژوهش این است که نمونههای شایستها در هر دو حماسه قابل توجهند؛اگرچه در مقام مقایسه، میزان آن در ایلیاد کمتر است؛ضمن این که باید به حجم کمتر ایلیاد نیز توجه کرد.
"
بشر از نخستین روزی که پای بر پهنه هستی نهاد، برای بقا به شناسایی محیط اطراف و گاه مواجهه و مبارزه با تهدیدهای فراروی خویش پرداخت و ابزارهای مختلف را به منظورهای گوناگون به کار گرفت تا به هر طریق ممکن از جان و متعلقات خود محافظت کند. از جمله این ابزارها داغ بود که بشر از زمان های بسیار دور به دو منظور نشانه گذاری و درمان از آن استفاده می کرد؛ هرچند به یقین نمی توان اظهار داشت که کدام کاربرد، مقدم بود.
نویسنده در این مقاله، ابتدا به جنبه نشان و سپس وجهِ درمانی داغ می پردازد. نشان داغ بر اندام ها و اعضای بدن بردگان، دشمنان و حیوانات به منظور ایجاد تمایز و ثبت مالکیت و درباره مجرمان به علامت گنهکاری زده می شد و در کاربرد درمانی، به گمان برخی به عنوان آخرین درمان برای علاج بیماری های مختلف انسان و دام به کار می رفت. مهم ترین عرصه کاربرد درمانی داغ، نهادن بر زخم برای جلوگیری از خونریزی و عفونت بود. در مقاله حاضر، هر دو جنبه کاربرد داغ در ادبیات فارسی، تاریخ و فرهنگ عامه طبقه بندی و بررسی شده است.
فرهنگ عامه شامل باورها، اعتقادات آداب و رسوم و آیین هایی است که در بین توده مردم رایج است و جایگاه ویژه ای در زندگی روزمره شان دارد. پرداختن به فرهنگ به عنوان عاملی که افراد را به هم متصل کرده و به عنوان عاملی که بر شخصیّت، انسجام و همبستگی اجتماعی، توسعه و پیشرفت، تحوّل و دگرگونی اجتماعی – سیاسی تأثیر می گذارد، ضروری است. برا ی پیدا کردن نگرش ها و سلیقه ها از فرهنگ عامه نمی توان غافل بود. یکی از جنبه های فرهنگ عامه، طلسم و طلسم شکنی و باور مربوط به این می باشد. طلسم استفاده از نقش ها و خط ها و دستورهای گوناگونی است که حالت مبهم و عجیب و غریب دارد و طلسم کننده این خطوط را بر روی پوست، کاغذ و ... برای هدف خاصی می نویسد. منطقه جبال بارز واقع در شهرستان جیرفت و جزئی از استان کرمان، به دلیل موقعیّت خاص خود و راه های صعب العبور و دشوار، توانسته فرهنگ عامه بکری را بین مردمان حفظ نماید. در فرهنگ عامیانه منطقه جبال بارز، طلسم و طلسم شکنی کاری بسیار رایج می باشد که نگارندگان با روش میدانی به جمع آوری و دسته بندی آن ها پرداخته اند. نوع پژوهش بنیادی می باشد که پس از جمع آوری داده ها، مطالب توصیف و تحلیل شده است. واژه های کلیدی: فرهنگ عامه، طلسم، طلسم شکنی. منطقه جبال بارز