فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۱۰۱ تا ۸٬۱۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۳)
115 - 137
حوزههای تخصصی:
مصحف ارزنده، یکی از قرآن های ترجمه شده و مشتمل بر نیمی از قرآن است که به تازگی با شماره ۳۹۷۹۵ به مجموعه نسخه های خطی در کتابخانه ملی افزوده شده است. در این نوشتار، اثر نامبرده ازنظر ویژگی های نسخه شناختی و رسم الخطی و زبانی بررسی و تحلیل می شود. با توجه به اهمیت هنری اثر، از این نسخه می توان در شمارِ آثار ارزشمند و ممتاز یاد کرد؛ ازجمله ویژگی های این نسخه خطِ نَسخِ زیبای کاتب، کاربردهای زبانیِ کهن و شیوه رسم الخط فارسی قدیم در متن ترجمه و به طور خاص حرکت گذاری گسترده در آن است. تاریخ قطعی و محل کتابت، نام و نشان دقیق مترجِم، کاتب و سفارش دهنده نسخه معلوم نیست. تحلیل ویژگی های رسم الخطی و زبانی این متن در مقایسه با برخی از آثار دوره نخست زبان فارسی به ویژه ترجمه و تفسیرهای قرآن پیش از سده هفتم ضمنِ بهره مندی از دستاوردهای پیشینِ پژوهشگران و متن شناسان این دوره بیان کننده شباهت آن به آثار نامبرده است؛ با این حال، ویژگی های نسخه شناختی اثر به ویژه پختگی خط و برخی آراستگی های آن همراه با شماری از کاربردهای زبانی و ضبط های متأخر بدون در نظر داشتن تفاوت های حوزه جغرافیایی و نیز سلیقه و ویژگی های فردیِ مترجم و یا کاتب این ترجمه را تاحدی از آثار مشابه خود در سده های پنجم و ششم دور کرده است و قضاوت درباره تاریخ آن را به قرن هفتم می رساند. این بررسی ها احتمال کتابت نسخه را در سال ۶۵۴ تقویت می کند که البته به سختی می توان این رقم را از کتیبه ترقیمه حدس زد. تعلق این اثر به گونه های زبانیِ هروی و سیستانی و مرکزی ناممکن نیست و احتمال نسبت دادن خاستگاه شکل گیری آن به خراسان و یکی از حوزه های شمال یا شمال شرق بیشتر است.
مفهوم عرفانی کنایه در ترجمه عربی عمر شبلی از دیوان حافظ براساس نظریّه آنتوان برمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظ شیرازی از شاعران ایران زمین است که شهرتش را باید در سرودن غزلیات او جستجو کرد. وی به دلیل احاطه کم نظیر بر فنون بلاغی، غزلیات خود را به زیبایی و هنرمندانه، بدین آرایه ها مزیّن کرده است. شهرت حافظ، همه عالم، حتّی جهان عرب را درنوردیده است. ادیبان عرب از اوایل قرن بیستم به پژوهش پیرامون حافظ پرداختند و اوّلین گام در این زمینه را ابراهیم شواربی - مترجم و نویسنده مصری - برداشت. تاکنون بیش از سی ترجمه از دیوان وی به زبان عربی انجام پذیرفته است. ازجمله مشهورترین مترجمان عرب زبان اشعار حافظ، عمر شبلی، نویسنده و شاعر معاصر لبنانی که دیوان او را در چهار جلد به نظم عربی برگرداند. نوشتار پیش رو، بر آن است تا به شیوه تطبیقی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، ترجمه عربی شبلی از کنایه های دیوان حافظ را براساس نظریّه آنتوان برمن، نقد و بررسی کند. برآیند پژوهش نشان می دهد که عمر شبلی با توجّه به اینکه نزدیک به بیست سال از عمر خود را در ایران سپری کرده، امّا به بسیاری از مفاهیم کنایی اشعار حافظ پی نبرده است؛ درنتیجه در انتقال مفاهیم عالی غزلیات حافظ به مخاطب عربی، چندان موفّق نبوده است.
نقد درس نامه های ادبیات معاصر نثر؛ با نگاه به سرفصل های درس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر، ضمن گذری بر پیشینه تألیف آثار در حوزه نثر معاصر فارسی، چهار منبع از درس نامه های «ادبیات معاصر نثر»، تألیف یاحقی، عبدللهیان، رحیمیان و روزبه مورد بررسی قرار گرفته و در کنار بیان کاستی ها و نارسایی های احتمالی این کتاب ها، نکاتی برای بهترشدن کیفیت مطالب و رفع کاستی ها پیشنهاد شده است. عمده ترین کاستی ها و نارسایی ها عبارتند از: 1. چَربِش نگاه تاریخی و تاریخ ادبیات گونه بر نگرش علمی، تحلیلی، انتقادی و ادبی؛2. بی دقّتی در ذکر منابع و مآخذ و اعتماد به شنیده ها درباره برخی نویسندگان و نقد آثارشان؛ 3. شکل جزوه وار برخی کتاب ها و نگاه سرسری مؤلف به بعضی مطالب و مباحث؛ 4. کم آشنایی با نیازهای ادبی و هنری و ذوقی مخاطب امروز در گزینش نمونه های نثر و بی توجهی به ادبیاتِ درجریان؛ 5. غفلت از پرداختن به آثار نثر فارسی از انقلاب اسلامی به این سو؛ 6. آمیختگی شعر و نثر معاصر در برخی کتاب ها؛ 7. ناهمخوانی عنوان و بعضی مباحث برخی کتاب ها با عنوانِ تازه مصوب این درس و سرفصل های جدید آن. پیشنهادها برای بهبود منابع و بالابردن کیفیت این درس نیز عبارتند از: 1) نظر به ارایه این درس در دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد (گرایش ادبیات معاصر)، سطح بندی متون و منابع و تهیه و تدوین کتاب های جداگانه به تناسب اندوخته ها و نیازهای دانشجویان هر دوره ضروری است؛ 2) از آنجا که نام این درس به «جریان شناسی نثر معاصر ایران» تغییریافته، شایسته است مؤلفان، مباحثی در خصوص جریان و جریان شناسی و مکتب و سبک و دیگر مباحث نظری مرتبط با موضوع بیفزایند و کتاب را براساس نگاه جریان شناسانه(باتوجّه به سرفصل و عنوان تازه درس) تدوین و تنظیم کنند؛ 3) نظر به گستردگی و گوناگونیِ انواع نثر معاصر و به دلایل تاریخی ادبی و نیز تنگی فرصت دریک نیمسال تحصیلی، بهتر است مبدأ «معاصر بودن»، آغاز سده جاری خورشیدی باشد و نقل و بررسی آثار و معرّفی نویسندگان از این تاریخ به بعد در دستور کار قرار گیرد؛ 4) بخشی به عنوان «نثر اینترنتی» شامل وب نوشت ها، داستان های اینترنتی، مجلات مجازی، یادداشت های وبلاگی و ... که فرمی نوپدید در نثر معاصر است، به کتاب ها افزوده شود؛ 5) در پایان هر فصل یا هر بخش، پرسش هایی، هم از مباحث کتاب و هم از منابع و مباحث بیرون از کتاب، استخراج و طرح گردد(به ویژه در بخش نثر داستانی و نمایشی) تا دانشجو با دقّت و رغبت بیشتر مطالب کتاب را بخواند و ملزم شود نمونه های بیشتری مثلاً از نثر داستانی را خارج از کتاب بیابد و ببیند.
زیبایی شناسی شرواهای جنوب (با تکیه بر شرواهای فایز دشتستانی و محیا بستکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال هفتم خرداد و تیر ۱۳۹۸ شماره ۲۶
149-174
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های ذاتی ادبیات به عنوان یک هنر، زیبایی است. عناصر برجسته موسیقایی، زبانی و تصویرساز با ایجاد هنجارگریزی سبب زیبایی شعر می شوند. شروا یکی از انواع ترانه های عامیانه رایج در جنوب کشور (هرمزگان، بوشهر) نیز از این قاعده مستثنا نیست. پژوهش حاضر با هدف معرفی هرچه بیشتر شرواها و نیز بررسی عناصر زیبایی آفرین در این گون ه از شعر، با رویکرد نقد بلاغی و به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده است. جامعه پژوهش، شروا های فایز دشتستانی و محیا بستکی، دو نماینده اصلی شروه سرایی در جنوب است که شروا هایشان مشحون از عناصر زیبایی ساز است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که دلیل اصلی ماندگاری این اشعار، افزون بر مضمون آن ها، مرهون مؤلفه های زیبایی شناسی این اشعار است که نشان از تسلط این دو شاعر بر مقوله شعر و شاعری دارد. این دو شروه سرا با استفاده از زبان ساده، واژگان مأنوس و بسامد چشمگیری از صنایع بیانی و بدیعی متناسب با بافت زبانی شعر، همچون تشبیه و استعاره توانسته اند زیبایی را در شعر خود ایجاد کنند. زیبایی های زبانی و ادبی که با بافت عاطفی شعر، محتوای آن و مخاطب عام آن هماهنگی کامل دارد.
La faillite de la littérature face à l’a-littérature: la perte de l’un des derniers remparts de la démocratie(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Quelle littérature serait utile à l’ère des systèmes socio-culturels qui réduisent de plus en plus notre capacité de liberté et de concentration, si indispensables à la production et à la réception de la vraie littérature? Qu’est-ce qu’on peut faire devant la force d’attraction du genre a-littéraire qui au lieu d’inciter à penser et agir différemment, évoque l’air résigné du fameux «c’est comme ça»? Il faut repenser et réadapter la nécessité d’une littérature qui ne veut pas être une échappatoire temporelle, une fuite perdue, un éloignement. Dans un monde qui est réduit à s’occuper des choses les plus disponibles, les plus présentes et les plus visibles, quelle serait la fonction de cette littérature? Au milieu de cette ambiance des réalités fast made des médias, son premier rôle serait de trouver une place à des réalités dont la perception est moins immédiate. Il faut laisser la vraie littérature ébranler, à nouveau, nos cadres perceptifs manipulés par l’oppression du milieu. C’est par cette implication qu’on peut attendre une nouvelle distribution plus égalitaire de la parole, et par là, du regard, de la conscience, de l’attention et transmettre des valeurs d’une meilleure démocratie.
ساختارهای ترکیبی اسمی زبان فارسی و کلمات مرکّب م. امید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبانهای زنده همواره ناگزیر از تولید کلمات جدید هستند. یکی از فرایندهای واژه سازی در برخی از زبان ها ترکیب عناصر بسیط یا مشتقّ با یکدیگر و ایجاد واژه مرکّب است. از آنجا که کلمات بسیط و فرایند اشتقاق تنها بخشی از نیاز واژگانی را برآورده می کند، گویشوران زبان همواره ناگزیر از ساخت کلمات مرکّب با استفاده از عناصر موجود و الگوهای ترکیبی آن زبان هستند. این الگوهای زبان دارای قواعد و قوانین خاصّی هستند و هر زبان بر اساس ساختارهای نحوی و پیشینه تاریخی خود از آنها بهره می گیرد. از این رو هیچ دو زبانی، حتّی دو زبان خواهر و یا دو زبانی را که یکی از دیگری منشعب شده، نمی توان یافت که قواعد ترکیبی عیناً مشابهی داشته باشند. در میان شاعران معاصر، مهدی اخوان ثالث با دستیابی به توانش زبانی کاملی از زبان فارسی، تعداد کثیری از کلمات مرکّب را ایجاد کرده و در شعر خود به کار برده است. این توانایی، که حاصل غور و استقصاء او در متون ادبیِ قدیم و جدید فارسی است، باعث شده که کلمات مذکور دارای ساختاری به اسلوب و منطبق با قواعد ترکیب سازی در زبان فارسی باشند. تاکنون پژوهشی در مورد انواع ساختهای مختلف به کار برده شده در ترکیب سازی اخوان انجام نشده است. در این نوشتار با استخراج کلمات مرکّب از چند دفتر شعر این شاعر به دسته بندی این کلمات به لحاظ ساختاری و بررسی میزان اقبال او بر ساختهای مختلف ترکیبی پرداخته شده است.
طرح واره عمودی (نزولی/ صعودی) در منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
119 - 144
حوزههای تخصصی:
زبان شناسی شناختی با بررسی روابط میان ذهن و زبان به کشف معنا می پردازد و با بررسی طرح واره های تصویری و کشف انگاشته ای میان حوزه ذهنی و عینی، شناخت تازه ای از سوژه به دست می دهد. طرح واره حرکتی، طرح واره ای تصویری است که در آن، انسان از تجربه حرکت خود و پدیده های متحرک برای پدیده های ذهنی، ساختار مفهومی متحرک و محسوس می سازد. منطق الطیر به دلیل ماهیت تعلیمی عرفانی بر بنیاد سفر مرغان و زبان نمادین، قابلیت بررسی براساس طرح واره حرکتی را دارد. این طرح واره بر اهتمام عطار برای بازگشت به اصل دلالت دارد. پرسش مقاله این است که مصادیق و اهداف حرکت نزولی و صعودی در منطق الطیر چیست و عطار با طرح سفر مرغان، درصدد تبیین کدام مسائل عرفانی است. عطار اصل نزول آدمی را مثبت می داند و نتیجه آمیزش روح و جسم، یعنی آدمی را «اعجوبه اسرار» می خواند. مقصود او از طرح واره نزولی، تشریح موانع و ضرورت گذر از آن ها و منظورش از طرح واره صعودی، تبیین اهمیت و اصالت بازگشت به اصل است. مهم ترین شرط سیر صعودی «رهایی از خود» است و بدترین نوع سیر نزولی، تنزل صفتی است که به دنبال آن، انسان قوه درکش را از دست می دهد. سیر صعودی از عقل به عشق، مستلزم درگذشتن از دنیا و آخرت و دل بستن فقط به حق است که با «عشق» ممکن و به وحدت منتهی می شود. هریک از طرح واره های نزولی و صعودی می توانند با حرکت کمی و کیفی تبیین شوند.
بازخوانیِ اجتماعیِ اسطوره کیومرث با تکیه بر میدان فرهنگیِ ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره با مسائل اجتماعی رابطه ای تنگاتنگ دارد. بازخوانی اجتماعی این رابطه، نیازمند پشتوانه ای نظری است که بتواند رابطه بین متن و میدان را تبیین کند. رابطه ادبیّات و جامعه بر اساس شاخص های جامعه شناختیِ میدان فرهنگی تبیین می شود چراکه میدان فرهنگی، عرصه آفرینش های فرهنگی و از جمله آفرینش های ادبی است که در آن نیروهای مختلف، عامل ایجاد یک کنشِ فرهنگی می شوند. در این جستار، اسطوره کیومرث را با تکیه بر میدانِ فرهنگی ایران و با شیوه سندکاوی و تحلیل محتوا بررسی کرده و نتایج زیر را به دست آورده ایم: از آن جا که داستان های اساطیری در شاهنامه فردوسی، در زمان تاریخی پرداخته شده است، پرداختن به اساطیر، ن وعی بازگشت هدف مند به اسطوره است که وجه غالبش، وجه اجتماعی آن است؛ وجود روایت های متعدّد از داستان کیومرث در میدان فرهنگی و گ زینش خاصّ فردوسی از روایت ها، بیان گر نوعی خودآگاهی اجتماعی است که با میدان اجتماعی ایران روزگار فردوسی ارتباط دارد؛ در سازه های متنی اسطوره کیومرث در شاهنامه، مواردی وجود دارد که وجه دینی، عادت واره های اجتماعی و تأثیرپذیری فردوسی از جریان های اجتماعی و میدان قدرت را نشان می دهد.
باز تولید «کهن الگوی تقابل خیر و شر» در سه رمان نوجوان با کمک شیوه اسطوره سنجی ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۸۱
69 - 100
حوزههای تخصصی:
تأثیر کهن الگوها بر ناخودآگاه فردی و جمعی ما قدرتمند اما ناپیداست و می تواند شیوه ی تفکر و کنش ما را شکل دهد؛ اما بعضی از کهن الگوها تأثیر عمیق تر و گسترده تری بر روان جمعی یک ملت دارند این پژوهش بر آن است تا نخست نشان دهد این کهن الگو چگونه شکل گرفته است و دوم چگونگی باز تولید آن را با کمک نظام منظومه های روزانه و شبانه ژیلبر دوران در چهار رمان طلسم شهر تاریکی، دلیران قلعه آخولقه و راهزن ها بررسی کند و نشان دهد بازتولید این کهن الگو در داستان چگونه می تواند با ساده سازی پیچیدگی های دنیای واقعی و مناسبات انسانی و تقسیم همه چیز به دو قطب دارای مرزبندی های ازلی ابدیِ غیرقابل تغییر، نوعی از مواجهه با جهان را به مخاطب القاء کند که می تواند متضمن قضاوت های نادرست، افراطی گری و عدم تحمل نظرات متفاوت و در نتیجه خشونت توجیه شده باشد.
نجف دریابندری از نگاه مینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نجف دریابندری را علاقه مندان به فلسفه و تاریخ و ادبیات غرب غالباً از راه ترجمه های شیوایش می شناسند. او را باید از معدود مترجمان بسیار توانایی به شمار آورد که در نیم قرن اخیر ظهور کرده اند و علاوه بر این که منظر تازه ای از فرهنگ و ادبیات غرب را به روی ما ایرانیان گشوده اند، غنا و توانایی زبان فارسی را هم تا حد زیادی افزایش داده و ثابت کرده اند که فارسی فقط زبان شعر و افسانه و عاطفه و هیجان نیست؛ فلسفه و منطق و رمان و تاریخ و جامعه شناسی و مردم شناسی و روانشناسی و اصولاً هر آگاهی و دانش دیگری را هم می توان با این زبان به روشنی و سلاست بیان کرد. همچنان که فارسی زبانان قرن های دهم تا چهاردهم میلادی وامدار مترجمان بزرگی چون بلعمی و ناصرخسرو و نصرالله منشی و رشیدالدین فضل الله و نظایر این ها بودند، فارسی زبانان امروز هم به حقیقت مدیون مترجمانی چون ابراهیم یونسی و محمد قاضی و احمد آرام و عباس زریاب خویی و نجف دریابندری و چند تنی دیگر از این دست اند.
مطالعه تطبیقی بهره گیری از استعاره به مثابه یک تکنیک ادبی در آثار شاخص معماری قرن نوزده و بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طورمعمول، معماری مدرن با مفهوم انتزاع گره خورده است. این بدان معناست که برخلاف روح استعاری حاکم بر معماری در اعصار پیشین، کمتر می توان از معناگرایی و نشانه پردازی در فرم های مدرن سراغ گرفت. این در حالی است که فرم معماری به صورت تاریخی با بیان استعاری نظام های نمادینی همچون فرهنگ، طبیعت، تاریخ و ...واجد معنا می شده است. بااین حال، ازآنجایی که استعاره با زبان و تفکر در معنای عام آن آمیخته است، می توان این پرسش را طرح کرد که «آیا می توان در آثار پیشگامان معماری مدرن، صورت هایی از استعاره را شناسایی کرد؟». در راستای پاسخ به این پرسش، ابتدا به تعریف مفهوم استعاره و بررسی کارکردهای آن در حوزه های ادبیات، فلسفه و هنر پرداخته شده است. سپس با گونه بندی انواع استعاره در معماری به دو شکل محسوس و نامحسوس، به مطالعه تطبیقی تعدادی از آثار برجسته معماری قرن نوزده و همچنین آثار معماری مدرن قرن بیست، بر مبنای محسوس یا نامحسوس بودن استعاره پرداخته شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که اگرچه به فاصله یک قرن، معماری مدرن با جداسازی خود از تاریخ به انتزاع روی آورده است اما این انتزاع متمرکز بر حذف جلوه های استعاری محسوس بوده است و رد پای استعاره های نامحسوس را می توان در آثار پیشگامان معماری مدرن در قرن بیستم مشاهده کرد.
گونه های طرح و گسترش تلمیح در محور عمودی نوغزل های سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲ (پیاپی ۸۷)
203-226
حوزههای تخصصی:
سیمین بهبهانی یکی از شاعران مبتکر و اثرگذار معاصر است. در نوغزل های او، بسامد و تنوع تلمیح ها چندان است که می توان تلمیح را از برجسته ترین ویژگی های سبک شاعری او دانست. درک درست ظرفیت های معنایی و ظرافت های ساختاری سخنی که بن مایه تلمیحی دارد، به آشنایی با معنای تلمیح ازیک سو و شناخت ساخت و شیوه های بهره گیری از تلمیح، ازدیگرسو، وابسته است. بررسی شگردهای عمق بخشی و توسع فکری، معنایی و فرهنگی تلمیح در شناخت و درک بهتر ظرافت ها و تمهیدات معنایی و ساختاری نوغزل های سیمین بهبهانی و نقش این عوامل در ایجاد التذاذ ادبی، اهمیت و ضرورت دارد. در این مقاله برآنیم که نشان دهیم سیمین بهبهانی در نوغزل های خود تلمیح را به چه شیوه ها و در چه گونه هایی در محور عمودی خیال آورده و گسترش داده است. نتایج نشان می دهد که تلمیح ها در شعر سیمین بهبهانی الگوها و ساخت های متنوعی دارند که از مفردات و ترکیبات واژگانی تا تلمیح های گسترده و منتشرشده در سراسر محور عمودی خیال در نوسان اند. در نوغزل های سیمین بهبهانی، تلمیح در محور عمودی، به گونه هایی همچون تلمیحات موازی، تلمیحات تلفیقی، تلمیحات مقایسه ای، مُلَمَّح، تلمیح ساختاری، تلمیح مناظره ای یا مناظره تلمیحی، تلمیح حلولی و جز آن جلوه کرده است که برخی از این شیوه ها، به ویژه در محور عمودی خیال، کم سابقه یا بی سابقه اند.
بررسی سیر تحول اسماءِ جلالی در متون عرفانی قرون چهارم و ششم (مطالعه ی موردی در کشف المحجوب و روح الارواح)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۴
135-167
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، به روش توصیفی تحلیلی و با بررسی آثار مشخص شده، ابتدا به جست وجویی مختصر در تاریخچه کاربرد اسماءالله در آثار منثور عرفانی و سیر در نظریات عارفان در این باره و تقسیمات آن، خصوصاً اسماء جمالی و جلالی پرداخته شده و سپس در مبحث اصلی پژوهش، در دو اثر برجسته عرفانی متعلق به قرون چهارم و ششم، کشف المحجوب هجویری و روح الارواح سمعانی، چند اسم جلالی پروردگار از قبیل عزیز، ملک، غنی و جلیل، نتایج تجلیّات و غلبه این اسماء بر باطن سالک، تفاوتها و شباهتهای کارکرد آنها از دید این دو نویسنده عارف، شبکه اندیشه گانی آنها و جنبه های بلاغی به کارگرفته شده در نگارش این دو متن، مورد بررسی قرار گرفته است.
درباره واژه روسی grivenka و واژه فارسی گیروانکه / گروانکه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (فرهنگ نویسی) ۱۳۹۸ شماره ۱۴
138-142
حوزههای تخصصی:
مطالعۀ ساختار و موضوع و طرفین گفت وگوی انتقادی در تذکره الأولیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفت وگو یکی از مهم ترین ویژگی های تذکر ه الأولیا ی عطار است. در آغاز هر ذکری، گفت وگو و پرسش و پاسخ دیده می شود و اغلب نخستین اتفاقی که به تغییری در اندیشه و زندگی فرد انجامیده است، در قالب گفت وگویی انتقادی یا مکالمه ای انذاری دیده می شود. با توجه به اهمیت مکالمه در این اثر، پرسش های این پژوهش چنین است: چه اشکال، گونه ها و موضوعاتی در گفت وگوهای تذکر ه الأولیا دیده می شود؟ طرفین گفت وگوهاچه کسانی هستند و در برابر مخالفان چه برخوردی صورت گرفته است؟ روش تحقیق تحلیلی توصیفی است؛ بدین معنا که اشکال و ساختارهای گفت وگو و نیز محتوای مکالماتْ در یک صد شاهد بررسی شده است. این پژوهش نشان می دهد افزون بر نقد اولیا بر یکدیگر، میان اولیا و دگردینان، زنان، کودکان، اصحاب قدرت و افراد ناشناس، مکالماتی برقرار شده و خودانتقادی نیز یکی از اشکال گفت وگو بوده است. این مکالمات را می توان از نوع مباحثه و گفت وگو، مناظره و دیالکتیک دانست. نقد گزاره های مثبت نوعی ساختارشکنی ایجاد کرده است. ساختار شکنی و غیرمنتظرگی از مهم ترین وجوه این مکالمات است که براساس قاعدۀ «تلقی سائل بغیر ما یطلب» و «اسلوب الحکیم» قابل بررسی است و اهداف تربیتی اثر با این شیوه های بلاغی سازگار بوده است. عارفان غالباً لایه های درونیِ اندیشه ها و رفتارها را در نظر داشته اند و همین نیز علت کوتاهی و بی نیازی گفت و گوها از مجادلات طولانی بوده است. درواقع در گفت وگو آن کسی که لایه درونی تر رفتار یا اندیشه را دیده، برگ برنده را در اختیار داشته است. دقت در طرفین گفت وگوها نشان می دهد اولیا در برابر کودکان، زنان و افراد ناشناس، غالباً در موضع نقدشده، در گفت وگو با حکام در موضع ناقد و در گفت وگو با دگردینان در موضع مداراکننده بوده اند.
بررسی و تحلیل مؤلّفه های هویّت ملّیِ جغرافیایی و فرهنگی در شاهنامه فردوسی با رویکرد به شخصیّت رستم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال سوم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹
83-101
حوزههای تخصصی:
شاهنامه فردوسی به دلیل بازآفرینی هویّت ملّی از اهمّیّت ویژه ای برخوردار است. فرزانه طوس با تکیه بر عناصر و مفاهیم هویّت ساز، نقش محوری در پیوند دادن ایرانیان با پیشینه غنی فرهنگی خود داشته است. رستم یکی از شخصیّت های برجسته است که فردوسی با تکیه بر ویژگی های جسمانی و معنوی او، بخش عمده ای از آراء هویّت ساز خود را تبیین کرده است. در این پژوهش، با روش توصیفی -تحلیلی و استناد به منابع کتابخانه ای، مؤلّفه های هویّت ملیِ جغرافیایی و فرهنگی که فردوسی از طریق به کارگیری شخصیّت رستم در شاهنامه به مخاطبان خود انتقال داده، بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که رستم به عنوان مهم ترین شخصیّت شاهنامه در پیشبرد اهداف ملّی گرایانه فردوسی و ایجاد نوعی هویّت خواهی ایرانی بسیار مؤثّر بوده است. فردوسی، مفاهیم هویّت سازِ جغرافیایی همچون: ترسیم محدوده جغرافیایی کشور ایران؛ نگرش مثبت و تعلّق خاطر نسبت به آب و خاک؛ نگرش نسبت به جایگاه سرزمین ایران در سطح جهان و مرجع دانستن آن؛ آمادگی برای دفاع از آب و خاک در زمان خطر و تعرض به آن؛ علاقه مندی به یکپارچگی سرزمین در آینده و نیز، مفاهیم هویّت سازِ فرهنگی همچون: تربیت فرزند و احترام به میراث گذشتگان را با خلق رستم و بهره مندی از ظرفیّت های رویدادهایی که این شخصیّت تجربه کرده، در شاهنامه بازتاب داده و با مخاطبان خود به اشتراک گذاشته است.
ساخت دستوری و بلاغی ترکیب های وصفی و اضافی پی در پی و اهمیت آن در شعر امین پور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نوآوری در شعر معاصر به تغییر قالب، محدود نمی شود. شاعران معاصر به برخی از آرایه های ادبی و ظرفیت های مختلف آن نیز نگاهی نوآورانه داشته اند و با کاربردهای تازه، گه گاه برخی از اصول بلاغت کهن را به نقد کشیده اند. یکی از این نوآوری ها ساخت ترکیب های تازه وصفی و اضافی پی در پی و کاربرد اثرگذار آن در بدیع و صورخیال است. قیصر امین پور یکی از شاعران برجسته نسل انقلاب، با رویکرد ویژه به ترکیب گروهی واژه ها به تعبیر بلاغت کهن «تتابع اضافات» هم در قالب های سنتی و هم آزاد، به این نوع ترکیب سازی علاقه خاصی نشان داده است. ترکیبات وصفی و اضافی طولانی در شعر امین پور دارای ویژگی های دستوری و زبانی ویژه ای هستند و در خلاقیت های ادبی و هنری او تأثیرگذار به نظر می رسند، در حالی که گذشتگان غالباً چنین کاربردی را از عیوب سخن به شمارآورده اند. در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، ساخت دستوری و بلاغی این ترکیبات و نقش و اهمیت آن در شعر امین پور مورد بررسی قرار گرفته است. حاصل پژوهش بیانگر این است که ترکیبات طولانی از ویژگی های اساسی دو مجموعه آینه های ناگهان و دستور زبان عشق هستند و در تنفس صبح و گل ها همه آفتابگردانند به نسبت کم تری دیده می شوند. امین پور در تصویر مفاهیم انتزاعی و نیز واقعیت های ملموس پیرامونی، این ترکیبات را به کمک عوامل دستوری، بیانی و بدیعی به گونه ای در خلال آثار خود به کار برده است که موجب غنای زبان، افزایش قدرت تصویری و موسیقایی، ایجاز، ابهام هنری، تداعی حالات و معانی و تأثیر هر چه بیشتر شعر شده است.
بررسی و نقد تمثیل های حماسی و اسطوره ای در شعر محمد بیابانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
محمد بیابانی یکی از شاعران نوپرداز معاصر به مقوله تمثیل نگاهی ویژه دارد و در اشعار خود کوشیده است تا با استفاده از عناصر بیانی به ویژه تمثیل برحسن تأثیر و زیبایی کلام خود بیفزاید. از این رو، در این پژوهش که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته، تمثیل های حماسی و اسطوره ای به کاررفته در سروده های بیابانی و اهداف و شیوه های کاربرد آن ها در این سروده ها بررسی و توصیف شده است. هدف از این پژوهش آن است که دانسته شود شاعر این تمثیل های حماسی و اسطورهای را چگونه و با چه هدف هایی در سروده های خویش به کار گرفته و این اشاره ها و تناسب های ذهنی چه تأثیری در پرورش معانی و مفاهیم مورد نظر شاعر داشته است. بدین منظور، این مفاهیم اسطوره ای و اشاره های داستانی را در سه بخش تمثیل های حماسی و اسطورهای ایرانی، اشارات و تلمیحات اسلامی، دسته بندی و بررسی نموده ایم که در این میان، تمثیل های حماسی و اسطوره های ایرانی سهم بسیار چشمگیری در سروده های شاعر داشته است. این تمثیل های حماسی و اساطیری با اهداف گوناگون در شعر بیابانی به کار رفته است؛ شاعر برای پرورش معانی و مفاهیم مورد نظر خود و اغلب برای بیان مفاهیم و مسائل سیاسی و اجتماعی روزگار خویش از آن ها بهره گرفته است. بهره گیری از این تمثیل های حماسی و اسطوره ای، زبان و بیان شعری او را نیز تشخّص و ویژگی بخشیده و بر قدرت تأثیر و القای آن افزوده است.
زیبایی شناسی صنعت التفات در نامه های نهج البلاغه
حوزههای تخصصی:
از پدیده التفات به عنوان یکی از تکنیک های متعدّد زیبایی بخشی یاد می شود که سبب آشنایی زدایی در متون می گردد. چرا که با بهره گیری از این صنعت ادبی در حقیقت، ساختار تکراری و یکنواخت کلام که برای مخاطب آشنا شده است تغییر می یابد و ادیب با چرخشی ناگهانی در شیوه بیان خویش، از اسلوب دیگری که خلاف روش اوّلی است بهره می گیرد. امام علی(ع) به عنوان یک ادیب توانمند از این آرایه ادبی در نامه های نهج البلاغه بهره ها گرفته تا مخاطب را هر چه بیشتر مسحور بیان و مجذوب کلام خود نماید. در نوشتار حاضر که با روش توصیفی - تحلیلی، به رشته تحریر درآمده است، نخست توضیحات مختصری پیرامون پدیده التفات و ارتباط آن با مبحث آشنایی زدایی ارائه شده و در ادامه گونه های مختلف صنعت التفات در نامه های نهج البلاغه و تأثیری که این آرایه ادبی در معنا ایجاد نموده، مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که مولای متّقیان امام علی (ع) به عنوان طلایه دار عرصه فصاحت و بلاغت برای تأثیرگذاری هرچه بیشتر بر مخاطب بنا به اغراضی همچون اهمیّت مطلب، تنبیه، تحذیر و تشویق مخاطب، تعمیم موضوع، تغییر در دایره شمول و گسترش مصداق، احترام و اکرام مخاطب و ... از این ابزار هنری استفاده نموده است.
تحلیل و بررسی نشانه های حتمی ظهورِ حضرت قائم (عج) در سروده های سید حسن میرجهانی
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین موضوعات در زمینه مهدویت، نشانه های ظهور است. شاعران بسیای در این باره شعر سروده و هر یک به گونه ای به این علایم پرداخته و همه نشانه هایی را که از پیامبر اسلام6 و ائمه معصومین: به ما رسیده، به نظم درآورده اند. برخی از شاعران تقریباً تمام علایم ظهور و برخی دیگر به گوشه ای از آن ها اشاره کرده اند. در این میان سید محمدحسن میرجهانی از شاعران ایرانی است که علاوه بر سرودن اشعار فراوان به فارسی در مدح اهل بیت: سروده هایی جالب هم در این خصوص به عربی دارد؛ از جمله این اشعار می توان به منظومه های ایشان در ارتباط با نشانه های ظهور اشاره کرد. وی از جمله کسانی است که تقریباً همه نشانه های ظهور امام مهدی7 را در چهار مبحث علایم عام، علایم حتمی، علایم مشروط و علایم مخصوص در اشعار خویش به کار برده است. این مقاله بر آن است تا ضمن معرفی شخصیت سید محمدحسن میرجهانی، به بررسی و تحلیل علایم محتوم ظهور از ورای سروده های وی بپردازد.