فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴٬۷۶۱ تا ۴۴٬۷۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
جوزف کمپبل با بررسی داستان های جهان، الگوی واحد و گسترده ای با عنوان «سفر قهرمان» برای تمام داستان ها و حتی زندگی انسان ها مطرح کرد. تکیه بر قهرمان به عنوان یکی از عناصر داستان نوجوان، اهمیتی خاص دارد و انتخاب روش زندگی و منش قهرمانان می تواند دید نوجوانان را به زندگی و هدف آن گسترده تر کند. مجموعه رمان اسطوره ای قهرمانی اَشَوَزدَنگهِه و شخصیت اصلی آن با ویژگی جاودانگی و هدف معنادارش، گزینه ی مناسبی برای بررسی الگوی سفر قهرمانی بود. ازاین رو، هدف از این پژوهش، نقد سفر قهرمان و بررسی تفاوت های روایتِ اشوزدنگهه با الگوی سفر قهرمان کمپبل بود؛ به همین دلیل، مراحل هفده گانه ی الگوی کمپبل در سفر قهرمانِ نوجوانِ داستان بررسی شد. در این بررسی مشخص گردید که قهرمان داستان در نبرد درونی خویش و در برابر اهریمن پیروز و به ارباب دو جهان تبدیل می شود. همچنین محققان در مراحل شکم نهنگ، امداد غیبی، زن در نقش وسوسه گر و جاده ی آزمون ها، جابه جایی و تکرار را در مقایسه با الگوی کمپبل ملاحظه کردند. براساس بررسی های صورت گرفته می توان گفت که الگوی سفر قهرمان با اینکه برگرفته از داستان های جهان است، نمی تواند جوابگوی همه ی رخدادهای داستانی باشد؛ با وجود این تفاوت ها، داستان اشوزدنگهه با کلّیت الگوی سفر قهرمانی کمپبل هم خوانی دارد.
خطاب و فراخوانی جنسیتی سوژه ها در داستان های صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
277 - 298
حوزههای تخصصی:
بنا به رخدادهای اجتماعی- فرهنگی ایران پس از مشروطیت، شکل های فراخوانی سوژه های انسانی و وجوه برساخت هویتی آنان تغییرکرده؛ این امر بر برساخت سوژه های داستانی اثر گذاشت. یکی از این موارد شکل متمایز فراخوانی جنسیتی سوژه های زن است که در همان داستان های آغازین ادبیات معاصر فارسی بویژه در داستان های صادق هدایت دیده می شود. در این نوشتار با نگاهی برساخت گرایانه، خطاب و فراخوانی جنسیتی سوژه ها در داستان های صادق هدایت طبقه بندی و تفسیر شده است. برای تبیین سطح کلان بحث، به نظریه آلتوسر و برای تحلیل دلالت های متنی به آرای گافمن، براون و لوینسون استناد شده است. نتیجه نشان می دهد که برساخت موقعیت/ وضعیت هر یک از سوژه های داستانی حاصل سه سطح فراخوانی تنانه، کنش محور و متعلقات محور است که بر زبان راویان یا سوژه های داستانی جاری شده و همین خطاب ها سبب وجهه مثبت یا منفی سوژه ها شده است. البته در خطاب و فراخوانی تنانه، اگرچه توصیف بدن ها به شکل ابژکتیو و عینی صورت گرفته است، به هنگام ارزیابی و قضاوت درباب همان بدن ها، معیار وجهه بخشی، ذهنی- ذوقی و مبتنی بر معیارهای زیبایی شناختی کلاسیک است. برعکس سطح مذکور، بنا به غلبه نگاه رئالیستی بر متن ها، در فراخوانی های کنش و متعلقات محور، مناسبات طبقاتی و شکل های سلیقه و مصرف سوژه های موضوع فراخوانی، ملاک انواع وجهه بخشی است. بر همین اساس اگرچه کلیت برساخت جنسیتی سوژه های زن داستان های هدایت همسو با فردیت گرایی جهان معاصر بر مناسبات شخصی و تاریخی سوژه ها استوار است، ملاک های وجهه بخشی در آن، به صورت مرزی و توأمان بر مبنای انواعی از معیار های معرفتی- زیبایی شناختی کلاسیک و معاصر سامان یافته است.
ضبطِ نادرست و بدخوانیِ ابیاتی از حدیقه الحقیقه در متن های مصحَّح (بر مبنای نسخه های خطیِ کهن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۶
103 - 122
حوزههای تخصصی:
هرگونه کتابت یا ضبط نادرستِ واژه و ترکیب از سوی کاتب و مصحح، می تواند به ابهام معناییِ متن منجر شود و مخاطب را در درکِ مفهوم دچار مشکل کند. افزون بر این، نگاشتنِ شرح و تعلیقات بر این ضبط های نادرست، به پیچیده تر شدنِ مفهوم ابیات می انجامد. تأثیرِ این مسائل در تصحیحِ یک متن، هنگامی چند برابر می شود که متنِ مصحَّح، از متون کهن ادب فارسی بوده، واژگان کم کاربرد و گاه متروک و مهجور در آن به کار رفته باشد. مصداقِ این ادّعا را می توان در حدیقه الحقیقه سنایی سراغ گرفت؛ متنی که به خودیِ خود دشوار است و کتابت ها و تصحیح های مختلف، بر دشواریِ آن افزوده اند تا جایی که مشاهده می شود در متن های مصحَّح، شکلِ ضبط شده برخی ابیات، مفهوم روشنی ارائه نمی دهد. این پژوهش در پی آن است تا با استفاده از نسخه های کهن حدیقه و به شیوه توصیفی تحلیلی، ضبط نادرست یا بدخوانیِ برخی ابیاتِ این منظومه را برجسته سازد. مهم ترین دستاورد پژوهش، پیشنهادهایی برای ضبطِ درست یا خوانشِ صحیحِ برخی واژگان، ترکیبات و ابیات در حدیقه سنایی است که بر آن اساس، گرهِ مفهومی ابیاتِ موردِ بحث، گشوده خواهد شد.
آسیب شناسی کتاب های «کلیات» ادبیات عامه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم آذر و دی ۱۴۰۰ شماره ۴۱
۲۸۴-۲۵۳
حوزههای تخصصی:
از دهه 1380 به بعد با ورود فرهنگ و ادبیات عامه به حوزه دانشگاهی تحولی در مطالعه آن ایجاد شد و هر روز آثار پژوهشی متنوعی در قالب: کتاب، پایان نامه و مقاله و ... در قلمرو های مختلف آن نوشته می شود. از اصلی ترین این آثار کتاب هاست که به منزله آثاری بنیادین در رشته ادبیات عامه باید خصوصیات ممتازی داشته باشد تا بتواند بار آموزشی و پژوهشی این رشته را به دوش بکشد. یکی از انواع کتاب های ادبیات عامه کتاب های «کلیات» است. منظور از کتاب های «کلیات» کتاب هایی است که هم زمان به موضوعات مختلف در حوزه ادبیات عامه می پردازد و عموماً این کتاب ها برای تدریس نوشته و چاپ شده است. هرچند که در مبانی و کلیات پژوهش های این رشته نیز نقش اساسی دارد. با اینکه روز به روز تعداد انتشار این نوع کتاب ها در حال افزایش است، اما تاکنون هیچ نقدی درباره آن ها صورت نگرفته است تا به طبقه بندی و ارزیابی نقاط قوت و ضعف این آثار کمک کند و پژوهشگران را در انتخاب بهتر این آثار یاری دهد. باتوجه به اهمیت این مسئله، در این جستار پنج کتاب مهم از مجموعه کتاب های کلیات فرهنگ عامه به ترتیب زمانی از اولین کتاب در دهه 1350 تا کتاب های دهه اخیر معرفی و نقد می شود. چون این کتاب ها عموماً در دانشگاه تدریس می شوند، با نگاهی به مصوبات وزرات علوم در رشته فرهنگ و ادبیات عامه به نقد این آثار از جهت محتوا، توالی، جامعیت و وسعت بررسی، کاربست نظریه، روزآمدی و اعتبار علمی، جریان شناسی درست از پیشینه و مبانی و ... در دو بخش صوری و محتوایی موردنقد و مقایسه قرار می دهد.
فاعلیه الرموز الطبیعیه فی شعر الأطفال لسلیمان العیسی (دیوان "أراجیح تغنی للأطفال" نموذجًا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
59 - 31
حوزههای تخصصی:
یعتبر الرمز بوصفه أرقی أنواع التخیل الذی یربط مخیله الفنان ولاشعور الأدیب بالحقائق الکونیه؛ من أکثر الآلیات الفنیه استعمالاً فی النصوص الأدبیه بأنواعها المختلفه. فی أدب الأطفال وبرغم سطحیه التفکیر لدی المخاطب وعدم إدراکه للدلالات السیمیائیه الموجوده فی النص، فالحاجه ملحه لتوظیف الرموز ذات الدلالات المعروفه إلی جانب خلق رموز ذات دلالات تعبیریه جدیده بهدف نقل المفاهیم الانتزاعیه إلی مخیله الأطفال، وإثراء مخیلتهم البدائیه وتطویرها فضلاً عن توسیع أفق نظرتهم للحیاه. تعتبر الرموز الطبیعیه من أکثر الرموز استعمالاً فی أدب الأطفال، حیث یقوم الشاعر والکاتب بخلق رموز عبر الاستعانه بعناصر الطبیعه کالجبل والودیان والبحر و...، فی محاوله منه لتجسید الأفکار والمفاهیم المجرده ونقلها إلی مخیله الأطفال لتصبح مفاهیما حسیه ویکون الطفل قادراً علی إدراکها. تسعی هذه الدراسه عبر الاعتماد علی المنهج الوصفی والتحلیلی لتبیین الظواهر الطبیعیه التی وردت فی شعر الشاعر السوری سلیمان العیسی وأخذت دلالات رمزیه، وصولاً لمعرفه أهداف الشاعر فیما یتعلق باستخدام الرموز. ومن أهم النتائج التی توصلنا إلیها من خلال هذه الدراسه، هی أن استخدام الشاعر للرموز الطبیعیه الشخصیه وغیرها یدخل فی إطار طموحاته الخاصه وهی الأمل بالمستقبل وخلق روح المثابره لدی الأطفال والیافعین بغیه الوصول إلی الطموحات القومیه منها المقاومه وانتصار الأطفال الفلسطینیین. ثم إن الشاعر یستعین باسلوب الانزیاح لوصف بعض الرموز المعروفه لتحبیبها فی أذهان الأطفال وتغییر رؤیه الأطفال نحوها.
معرفی نسخه خطی دیوان حافظ مکتوب به سال 836 ق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظ و ادبیات قزاق
حوزههای تخصصی:
معمار سرزمین میانه
حوزههای تخصصی:
در حکمت نشر آثار منتشر نشده اثرآفرین فقید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بُن بَسِند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث بر سر ترکیب «بُن بَسِند» و ریشه و تحوّل آن است. این تعبیر در تفسیر شنقشی در معنای«از بیخ برکنده» به کار رفته است. ریشه و اشتقاق کلمه می گوید که باید از بن wisin باشد به معنی گسستن و نباید چنانکه برخی پنداشته اند با «گسلیدن» ارتباطی داشته باشد. چیزی شبیه این کلمه در شعر عطار به صورت فعلی «بگسندی» و نیز صورت فعلی دیگری در ترجمه قرآن دیگری از کتابخانه آستان قدس آمده است. در پایان دو بُن برای این واژه حدس زده شده است: بن ماضی با تبدیل نون دوم به «د» و بن مضارع در معنی مفعولی.
تحلیل روایت شناسی منظومه «فرهاد و شیرین» وحشی بافقی بر اساس دیدگاه ساختار زمانمند(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
منظومه روایی «فرهاد و شیرین»وحشی بافقی، به شرح ماجرای عشق میان شیرین (معشوق و همسر خسرو پرویز) و فرهاد (هنرمند و بت تراش) می پردازد و از جمله شعرهایی است که ساختاری روایی و نمایشی دارد. شیوه روایت و داستان پردازی در این منظومه به گونه ای است که شاعر با بهره گیری از عناصر داستانی؛ شامل طرح روایی، شخصیت، گفت و گو، دیدگاه و توصیف، فضایی متفاوت می آفریند. این پژوهش با هدف تحلیل عناصر داستان در این منظومه و به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده است. این منظومه روایی بر اساس زمان خطی روایی گسترش می یابد و حوادث یکی پس از دیگری و به صورت زنجیر وار به وجود می آیند؛ به گونه ای که ابتدا وضعیت متعادل برقرار است، سپس با بروز حادثه ای، این وضعیت دچار روند تغییر می شود و وضعیت نا متعادل بر شعر حاکم می گردد. بعد از ذکر حادثه ها، روایت به وضعیت متعادل سامان یافته ای می رسد و پایان می یابد. درواقع این منظومه از یک زنجیره و پنج عنصر روایی تشکیل شده است که در نهایت سرنوشت شخصیت اصلی نیز مشخص شده است.
Le pittoresque des lieux à caractère solitaire dans Les Noces, L’Été, et L’Exil et le royaume d’Albert Camus(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Le thème de la solitude envahie toute œuvre de Camus sous tous les aspects. Camus est l’un des esprits qui a le désir de présenter le poids de la solitude dans la vie de l’homme. Solitude agréable ou désagréable, l’homme a toujours le désir de se retirer de cette solitude et la leçon que chaque écrivain nous présente dans son œuvre c’est qu’on ne peut rien faire contre cette solitude et ce poids. La question essentielle est de savoir si cette solitude présente une solitude néfaste et négative ou agréable et positive. Dans cet article nous cherchons à démontrer le thème de la solitude dans le monde extérieur, dans les œuvres, Les Noces, L’Été et L’Exil et le royaume. Cette solitude chez Camus, peut être l’objet des expériences, des descriptions, des phénomènes ou des conceptions les plus variées. Elle se représente parfois comme un thème néfaste dans le désert, lieu angoissant, nostalgique, lieu du dépaysement de l’exil, ou parfois dans le monde moderne, dans les villes, où elles retracent l’effacement du paysage, mais cette solitude peut être agréable dans les régions de la Méditerranée, bercée par des couleurs chaudes du soleil ou bien dans les îles, endroit très riche en images.
بررسی صور خیال در اشعار محمود مشرف آزاد تهرانی
حوزههای تخصصی:
محمود مشرف آزاد تهرانی، یکی از شاعران مطرح دهه چهل می باشد؛ بررسی صور خیال در اشعار او به عنوان شاعری تأثیرگذار بر شعر نو فارسی، علاوه بر اینکه منجر به کشف نوآوری های او در زمینه تخیل می گردد، زوایایی از عواطف، احساسات و شرایط اجتماعی و سیاسی او را نیز آشکار می سازد. در این تحقیق که با روش فیش برداری و کتابخانه ای انجام شده، سه فرضیه مبنای کار قرار گرفته است. اینکه مشرف نیز مانند بسیاری از شاعران معاصر از میان صور خیال، به عنصر تشخیص و از میان عناصر سازنده خیال، به طبیعت و اشیای محسوس طبیعی توجّه بیشتری نشان داده است و دیگر اینکه عواطفی که با تخیل او در هم آمیخته و تجربه های شعری اش را پدید آورده است نه از نوع عواطف فردی که از نوع عواطف اجتماعی و برخاسته از دردها، رنج ها و امیدهای مشترک او با مردم جامعه اش می باشد و مشرف شاعری است که توانسته علاوه بر خلق تصویرهای زیبا از عهده تعهد و مسؤولیتی نیز که به عنوان یک هنرمند در قبال اجتماع خود داشته به خوبی برآید.
مقایسه شخصیت پردازی در لیلی و مجنون نظامی با رومئووژولیت و آنتونی و کلئوپاترا اثر شکسپیر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال سوم بهار ۱۳۹۲ شماره ۶
35 - 48
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به مقایسه جنبه های شخصیت پردازی و شباهت های محتوایی لیلی و مجنون نظامی، رومئو و ژولیت و آنتونی و کلئوپاترا شکسپیر می پردازد که البته در اثنای این تطبیق، به دیگر جنبه های ادبی آن ها توجه شده است. حاصل پژوهش این که نظامی شاعر قرن ششم هجری و شکسپیر شاعر و نمایشنامه نویس انگلیس در قرن پانزدهم میلادی، نقاط مشترک حسی و حکمی زیادی در آثارشان مشاهده می شود، نظیر قائل بودن به نیکی ها و جریان داشتن عشق در شریان زندگی بشر و آرزوی داشتن جهانی بهتر به دور از خیانت، استبداد، حسد و کینه ورزی. البته هر یک از این شاعران در زمینه هایی بر دیگری پیشی گرفته اند، اما به هر ترتیب، هر دو شاعر تقریباً در یک افق نزدیک به هم به جهان و انسان های اطراف خود نگریسته و خواهان ترسیم و رسیدن به آرمان شهر یا مدینه فاضله در آثار خود بوده اند.
مطالعه تطبیقی بهره گیری از استعاره به مثابه یک تکنیک ادبی در آثار شاخص معماری قرن نوزده و بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طورمعمول، معماری مدرن با مفهوم انتزاع گره خورده است. این بدان معناست که برخلاف روح استعاری حاکم بر معماری در اعصار پیشین، کمتر می توان از معناگرایی و نشانه پردازی در فرم های مدرن سراغ گرفت. این در حالی است که فرم معماری به صورت تاریخی با بیان استعاری نظام های نمادینی همچون فرهنگ، طبیعت، تاریخ و ...واجد معنا می شده است. بااین حال، ازآنجایی که استعاره با زبان و تفکر در معنای عام آن آمیخته است، می توان این پرسش را طرح کرد که «آیا می توان در آثار پیشگامان معماری مدرن، صورت هایی از استعاره را شناسایی کرد؟». در راستای پاسخ به این پرسش، ابتدا به تعریف مفهوم استعاره و بررسی کارکردهای آن در حوزه های ادبیات، فلسفه و هنر پرداخته شده است. سپس با گونه بندی انواع استعاره در معماری به دو شکل محسوس و نامحسوس، به مطالعه تطبیقی تعدادی از آثار برجسته معماری قرن نوزده و همچنین آثار معماری مدرن قرن بیست، بر مبنای محسوس یا نامحسوس بودن استعاره پرداخته شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که اگرچه به فاصله یک قرن، معماری مدرن با جداسازی خود از تاریخ به انتزاع روی آورده است اما این انتزاع متمرکز بر حذف جلوه های استعاری محسوس بوده است و رد پای استعاره های نامحسوس را می توان در آثار پیشگامان معماری مدرن در قرن بیستم مشاهده کرد.
چهره زنان در دیوان خاقانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال پنجم بهار ۱۳۹۴ شماره ۱۴
29 - 44
حوزههای تخصصی:
انسان به تناسب محیطی که در آن زندگی می کند و بر اساس فرهنگی که بر آن جامعه حاکم است صاحب بینشی متفاوت و افکاری متنوع است. نگاه انسان به «زن» در جوامع متعدد، دیدی متفاوت است؛ گاهی این بینش، سلیم و عادلانه و گاهی سقیم و سلطه جویانه بوده است. خاقانی در جایگاه شاعری فرهیخته و اندیشمند همانند هم عصر خویش، سنایی، نگاهی منفی و گاهی توأم با تحقیر و استهزا به این عنصر لطیف هستی دارد. او در جای جای دیوان خود «زن» را موجودی می پندارد که برای صاحب خویش چیزی جز سرافکندگی، محنت، بدبختی و بلا ودیعه ای به همراه ندارد. با اینکه هنرمند شروانی در بعضی ابیات از زنان برجسته تاریخی و مذهبی صحبت به میان آورده و آنها را ستوده است ولی در مجموع می توان اذعان داشت به خاطر دلایل اجتماعی یا فرهنگی حاکم بر دوران او و یا شاید بنا به دلایل روانشناختی، تصویر این منظر منفی بر ابیاتش سایه انداخته است. در این جستار سعی شده است این اظهار نظرها در دیوان شعری او تحلیل گردد.
تحلیل تطبیقی عشق در خمسه نظامی و مثنوی مولانا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
عشق محرک کائنات و اساس و پایه خلقت است که در همه ذرّات عالم جاری است و به واسطه آن، همه موجودات به سوی حق تعالی در حرکت هستند. عشق انواع مختلفی دارد و در جهان هستی به دو صورت تجلّی دارد: حقیقی و مجازی. عشق حقیقی مخصوص خداست و کفایت کردن به او که همه مظاهر جهان هستی از اوست. عشق مجازی به آنچه غیر خداست و عشق به مظاهر هستی و کائنات است. در آثار نظامی و مولانا، عشق عنصری کلیدی است که باید به آن توجّه خاصّی کرد. هدف از این پژوهش، تبیین عشق حقیقی در خمسه نظامی و مثنوی مولانا است که در آن به روش تحلیل محتوا، به بررسی انواع عشق، تفاوت عشق حقیقی و مجازی و ارتباط عشق مجازی با عشق حقیقی پرداخته شده است. مطابق نتایج، در بین ویژگی هایی که این دو شاعر برای عشق برشمرده اند، اشتراکات و تفاوت هایی وجود دارد. اهمیّت این تحقیق از این جهت است که دیدگاه های این دو سخنور ارزشمند را درباره عشق بیان می کند و نشان می دهدکه مولانا و نظامی، هردو، عشق را یک حقیقت جاری و ساری در کائنات و عامل اتّحاد هستی می دانند و عقیده دارند که عشق حقیقی، به خدا اختصاص دارد و عشق مجازی را وسیله ای برای دستیابی به عشق حقیقی می دانند.
مقاله کوتاه: در باب دو تعبیر از دیوان خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۹)
287 - 300
حوزههای تخصصی:
در باب دو تعبیر از دیوان خاقانی دیوان خاقانی شروانی به عنوان یکی از امّهات ادب پارسی از حیث دربرداشتن تعابیر و ترکیبات نو و گونه گون، اهمیت ویژه ای دارد. همین تعمد و پرمایگی زبانی سبب شده تا دیوان وی از دیرباز یکی از منابع مهم و اساسی فرهنگ نویسان قلمداد شود. ازآنجاکه بسیاری از این ترکیبات زاده ی قدرت شگرف تخیل و طریق غریب او در سخنوری است، نه تنها گزارش بلکه حتی گردآوری آن ها نیز از کاستی ها و لغزش های متعدد برکنار نمانده است. در این جستار بر آن بوده ایم تا با توجه به سبک شخصی شاعر و قراین اجتماعی زمان خاقانی، تحلیلی استوار از دو تعبیر «سه سرهنگ» و «میان خانه» در دیوان او ارائه کنیم. در این پژوهش نشان داده می شود که برخلاف نظر فرهنگ نویسان و شارحان، «سه سرهنگ» به معنای سه اختر زحل، مشتری و مریخ نیست و مراد از آن سه انگشتی است که به گاه کتابت، قلم را نگاه می دارد. همچنین خاقانی تعبیر «میان خانه» (خانه و اتاق میانی) را از ترکان چادرنشین و ساختار خیمه های ایشان گرفته و در تصاویر شاعرانه ی خود به کار برده است.
تحلیل رویکردهای شارحان مفتاح العلوم دربارۀ رابطه فن بدیع با فصاحت، بلاغت، معانی و بیان (قرن هفتم و هشتم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۲
61-86
حوزههای تخصصی:
بسیاری از پژوهشگران معاصر بلاغت بر این باور هستند که شرح هایی که بر کتاب های مشهور بلاغت مانند مفتاح العلوم، تلخیص المفتاح و... به نگارش درآمده است، اغلب در بردارنده مباحث تکراری و غیر خلاقانه است. هرچند نمی توان این رأی را به کلی رد کرد، بررسی دقیق این شرح ها نشان می دهد که شارحان، گاه مسائلی تازه نیز در نوشته های خود بیان کرده اند. این مسائل تازه از دیدگاه تاریخ اندیشۀ بلاغی حائز اهمیت است. یکی از این مباحث، پیوند میان «بدیع» و بخش های دیگر علم بلاغت است. امروز برای ما طبیعی می نماید که بلاغت اسلامی را دارای سه قلمرو مجزّا به نام های «معانی»، «بیان» و «بدیع» بدانیم، لیکن در قرن های هفتم و هشتم، این استقلال به هیچ وجه امری مسلم نبوده است. در این مقاله آرای شارحان سکاکی دربارۀ جایگاه بدیع و نسبت آن با سایر قسمت های علم بلاغت تحلیل می شود. در میان این شارحان، چهار طبقه را می توان مشخص کرد که هر یک از آنها رأیی جداگانه دارند. این آرا بدین ترتیب است: 1. بدیع، بخشی از فصاحت است. 2. بدیع، بخشی از فصاحت و بلاغت است. 3. بدیع، بخشی از علم معانی و بیان است. 4. بدیع مستقل است و با هیچ کدام از بخش های دیگر ارتباط ندارد. در این مقاله به توصیف آرای این چهار طبقه و واکاوی دلایل این گونه گونی پرداخته شده است.