فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۶۱ تا ۳٬۷۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
رخداد تاریخی و روایت تاریخی آن رخداد، اعم از شفاهی و کتبی، با هم تفاوت دارند؛ چه، رخداد واقعه ای است که یک بار در زمان خاص و مکان معین اتفاق افتاده است، اما روایت تاریخی متکثر و متعدد است و با رخداد تاریخی هم خوانی کامل ندارد و تأویلی از آن رخداد اصلی است. در این جستار، تکرار و بازسازی و تولید مجدد گذشته، با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد بینامتنی (برپایه محورهای سه گانه بینامتنی ژنت) در دو روایت تاریخی ظهیری نیشابوری و راوندی از رخداد فتنه غز واکاوی شده است، دو روایتی که از لحاظ زمانی و بیانی با هم متفاوت اند. همچنین، نشان داده شده است که این دو متن، که موضوع مشترکی دارند و به هم مربوط اند، چه میزان از هم تأثیر پذیرفته اند و چقدر مکالمه و گفت وگو بین آنها درگرفته است. علاوه بر تکیه و تأکید بر ویژگی های زبانی راحه الصدور، به ویژه نظام نحوی آن، به رابطه بینامتنی دو اثر، شباهت ها و تفاوت ها در نحوه گزارش و روایت فتنه غز پرداخته شده است. حاصل تحقیق برجسته کردن تأثیرپذیری راحه الصدور از سلجوق نامه در گزارش تاریخی است که آن را در مظان اتهام سرقت ادبی قرار داده است.
سیمای قهرمانان ایل بویراحمدی در سروده های حماسی بویراحمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سروده های حماسی بویراحمدی، علاوه بر ستایش قهرمانان قومی، الگوهای قهرمانی به ابزارهای جنگی آنان، رجزخوانی قهرمان و... به شیوه حماسی اشاره شده است. در این پژوهش، به بررسی و تحلیل سیمای قهرمانان قومی بویراحمدی در سروده های حماسی بویراحمدی می پردازیم. همچنین برآنیم تا پیش ی نه برخی از بن مایه های حماسی و جنبه های اساطیری آن ها را نیز تحلیل و بررسی کنیم. این پژوهش به شکل بنیادی، برپایه مطالعات کتابخانه ای میدانی و به روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. پس از بررسی و تحلیل سروده های حماسی بویراحمدی می توان گفت مردم بویراحمدی برای حفظ روحیه جنگاوری و قهرمانی، به ستایش قهرمانان قومی خود ازجمله کی لهراسب، میرغلام شاه قاسمی، عبدالله خان ضرغام پور، خان قزی و... پرداخته که در نبردها از خود رشادت ها نشان داده اند. در اشعار عامیانه بیشتر به رجزخوانی، سلاح های قهرمان و الگوهای قهرمانی و در سوگ چکامه های بویراحمدی به توصیف نبردها، شخصیت آنان و سوگواری برای آنان پرداخته شده است که نمونه های مشابهی با شاهنامه دارند.
بررسی تطبیقی معراجنامه های بایزید و روزبهان بقلی با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
125 - 158
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی درباره چگونگی و چرایی تولید گفتمان سخن می گوید و با توجه به بافتِ درون زبانی و برون زبانی سعی در موشکافی گفتمانِ تولید شده دارد. پژوهش پیش رو با روش تحلیلی – تطبیقی بخش هایی از معراجنامه بایزید بسطامی و روزبهان بقلی را با تکیه بر مدل نورمن فرکلاف بازنگری کرده است. نتایج نشان می دهد که بایزید و روزبهان با انتخاب واژگان و نحو خاص، گفتمان متمایزِ عرفانی خود را تولید و بازآفرینی کرده اند. مکاشفه، گفت و گو و تجلی سه پایه مشترک معراج بایزید و بقلی است، اما ساختار فکری، ایدئولوژیکی و عرفانی هر کدام تفاوت های ظریفی دارد. گفتمان عرفانی بایزید بر محور من (انسان)/ خدا (او) شکل گرفته است و در آن میانجی یا واسطه ای وجود ندارد که در طی تهذیب نفس و کشش الهی انانیت زایل و هویت انسان با فنا شدن در حق، مستحیل می شود و جز حق چیزی باقی نمی ماند، اما گفتمان روزبهان حول محور شخصیت های روزبهان (انسان)، ملائکه، خضر و خدا شکل گرفته است. در این گفتمان ملائکه و خضر واسطه بین او و خداوند هستند و خضر نمادِ پیر و راهنمای انسان است. ضمناً در پایان معراجِ بایزید همه صفات اشارات و زبان او توحیدی شده است، اما روزبهان از خداوند طلب فرجام نیک دارد. روزبهان از مرگ می هراسد و بایزید به حق پیوسته است. سهم بایزید در عرفان اصیل ایرانی - اسلامی به مراتب از روزبهان برجسته تر است.
بررسی اسامی غیربومی («دیگری») قهرمانان در ادبیات روسی و فارسی (بر اساس آثار چخوف، ن.گومیلیوف، علوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
327 - 352
حوزههای تخصصی:
نام بخشی از هویت انسان است که تحت تأثیر عوامل گوناگون برای نوزاد انتخاب می شود و معمولاً انتخاب نام در بدو تولد و یا قبل از آن توسط دیگران انجام می گیرد. ولی در آثار ادبی، نویسنده به اختیار خود و بر اساس موضوعی که در اثر به آن می پردازد، برای قهرمان داستانش نامی را برمی گزیند. بررسی اسامی قهرمانان به ما کمک می کند تا درک بهتر و عمیق تری از اثر داشته باشیم. گاهی در آثار ادبی شاهد انتخاب اسامی غیربومی برای تعدادی از قهرمانان توسط نویسنده هستیم که دلایل آن می تواند متعدد باشد. بعد از تحولات سال 1320 در ایران، جامعه روشنفکر شدیداً در پی جریانات سیاسی و اجتماعی زیر هجوم ترجمه های غربی و از جلمه روسی قرار داشت، نویسندگان گاهی به تأسی از الگوهای مورد علاقه، برای قهرمانان خود نام غیربومی انتخاب می کردند، به ویژه نویسندگانی که در خارج از کشور نیز مدتی سکونت داشته اند. برای نمونه می توان به اسامی غیربومی قهرمانان (کاتوشکا، مارفینکا، مارگریتا) در آثار بزرگ علوی اشاره کرد. این اتفاق در ادبیات روسی هم می افتد. نیکالای گومیلیوف نویسنده و شاعر سده بیستم نیز به دلیل سفرهایش به ممالک شرقی و آشنایی با عرفان و شاعران ایران زمین، آثاری خلق کرد که در آنها به قهرمانان خود نام غیربومی (حافظ، درویش، پری) داده است. با بررسی اسامی در برخی آثار روسی و فارسی به این نتیجه می رسیم که نویسندگان روسی و ایرانی تحت تأثیر عواملی برای قهرمانان خود نام غیربومی انتخاب کرده اند که تأثیرگذارترین آن جریانات سیاسی و اجتماعی، آشنایی نویسنده با آثار ادبی سایر ملل، حضورش در ممالک دیگر، ....
خوانش پذیری شعر فاطمه ناعوت و محمدرضا شفیعی کدکنی بر اساس نظریه «شعور مادّه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعور ماده، دیدگاهی است در امتداد آراء هستی شناسان و نواندیشان و برآیندی از سلسله پژوهش های میدانی و آزمایشگاهی پیرامون دو مقوله ماده و شعور که در سده های اخیر ابعاد جدیدی از آن مورد توجه قرار گرفته است. مطابق این نظریه ، قلمرو شعور و ادراک بسیار گسترده و همه اشیاء شعورمند هستند. این نظریه که بن مایه اصلی آن وامدار فلسفه و عرفان شرقی است، در آثار شاعران معاصر عربی و فارسی نیز تبلور یافته است که ازجمله تعقیب کنندگان آن، فاطمه ناعوت، شاعر و روزنامه نگار مصری و محمدرضا شفیعی کدکنی می باشند. مقوله شعور ماده، در شعر هر دو شاعر، حضور قابل توجهی دارد و ذهن آن ها را بر آن داشته است تا روح این معنا را در حوادث و اشکال مختلف امروز تسرّی بخشند. به همین علت، خوانش پذیری شعرشان بر مبنای نظریه شعور ماده از مهم ترین یافته ها در مسیر بررسی شعر این دو شاعر است. مقاله حاضر بر آن است تا میزان انطباق آثار دو شاعر را با مبانی نظریه شعور ماده مورد بررسی قرار دهد. نتیجه این بررسی نشان می دهد، ناعوت و شفیعی، ضمن پذیرش درک پذیری و شعورمند بودن عناصر، روابط بین اشیاء را براساس شبکه های نظام مند، حافظه پنهان و هوشمندی، کشف و با استفاده از فن های شعری انعکاس بخشیده اند و البته برای فرار از پیچیدگی های زبان فلسفی و عرفانی، عموماً از سوژه های ملموس در شعر استفاده کرده اند.
گذر از پسا مدرنیسم به نئورئالیسم در رمان های «طوطی فلوبر» و «تنها داستان» جولین بارنز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پسامدرنیسم (Postmodernism) به مثابه سنت ادبی غالبا طی چند دهه میانی و پایانی قرن بیستم بر ابعاد مختلف ادبیات سایه افکند. در این میان برخی نویسندگان، و علی الخصوص نویسندگان معاصر انگلیسی، آن را مغایر و بیگانه با سبک ها و سنت های اصیل ادبی خویش یافتند. جولین بارنز (Julian Barnes)یکی از هنرمندانی است که زمانی خود نامی شناخته شده در ادبیات پسا مدرن بود. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از روش تحلیلی توصیفی و در خوانشی پسامارکسیستی رانسیری (Rancierean) گذر از پسامدرنیسم به نئومدرنیسم (Neomodernism) را در دو رمان «طوطی فلوبر» (Flaubert’s Parrot) (1984) و « تنها داستان» (The Only Story) (2018) مورد بررسی قرار دهد. فرضیه اصلی در این تحقیق این است که بارنز متاخر دینامیک سوژه-نویسنده را در حرکت ضد پسامدرنیستی خود نه فقط در دنیای درون داستانی، بلکه جهان پیرامون خود را به زیبایی و ظرافت دریافته و به قلم نگارش در آورده است. برای اثبات این فرضیه نویسندگان با اتکا به برخی از آراء کلیدی رانسیر هم چون سیاست ورزی زیبایی شناسی(Politics of Aesthetics) نظام های هنری (Regimes of Art)توزیع و بازتوزیع امر محسوس(Distribution and Redistribution of Sensible) بر آنند تا به شرح و تفسیر تلاش و بازگشت بارنز به سنت های بنیادگرایانه تر و انسانی تر در سبک نگارش و کارکرد زیبایی شناختی آن به بازخوانی و تحلیل رمان های ذکر شده بپردازند.
معانی ثانوی جملات انشایی در دفتر دوم مثنوی معنوی «منادا»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نقش و اهمیّت انواع جملات انشایی در انتقال مفاهیم عرفانی بسیار چشمگیر است و مولانا چون عرفای صاحب قلم برای تعلیم و بیان تجارب عرفانی و هیجانات عارفانه ی خود، ابزارهای گوناگون زبانی، ازجمله جملات انشایی با مفاهیم مجازی در خدمت گرفته است. هرگونه جمله ایی یک مفهوم ظاهری دارد که در بحث دستور زبان مورد بررسی قرار می گیرد. به عنوان مثال : جمله ای حامل خبر است و با جمله ای پرسشی، سوال مطرح می کند. اما در عرف و سنت ادبی از این گونه جملات به ضرورت حالات گوناگون برای اهداف دیگری نیز مورد استفاده واقع می شود که آگاهی برای کسی که قصد دارد سخن بگوید لازم است. شعر مولانا در قیاس با حجم انبوه شعر فارسی در انتقال مقاصد و اغراض متعدد در محدوده ای کوچک کلمات منزلت ویژه و یکتایی دارد. در این مقاله سعی شده باروش کتابخانه ای و تحلیلی، با بررسی شیوه های کاربرد «ندا» که از مقوله های مهم انشا است، به بسامد و تنوّع این جملات درمثنوی شریف پرداخته، و بسامد جملات انشایی به کار رفته در معانی مختلف بر اساس تعاریف کتب بلاغی به صورت بسامدی مشخص گردد تا هم با میزان نوآوری های طرز بیان و با توجّه به بارمعنایی هریک، دیدگاه صاحب نظران را تحلیل و جمع بندی کنیم. معانی مجازی منادا در دفتر دوم مثنوی، از نظر بسامد به ترتیب شامل: تعظیم و تحسین، توبیخ و سرزنش، ارشاد و تربیت، دعا و نیایش، استغاثه و دادخواهی، تحذیر، تحسّر، اظهار بیزاری وتنفّر، دلجویی و استیناس، اظهار شگفتی و تذکّر می باشد،
تحلیل و تطبیق «منطق الطیر» عطار نیشابوری و رمان «کتاب سیاه» از اورهان پاموک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اورهان پاموک، داستان نویس صاحب نام ترکیه، برخی آثار خود را تحت تأثیر ادبیات ایران و مطابق الگوهای موجود در شاهکار های ادب کلاسیک فارسی خلق کرده است. «کتاب سیاه» یکی از رمان های پاموک است که در آن، شیوه های نوین و مدرن داستان نویسی در غرب، با قصه ها و حکایات کهن ادبیات شرق، از جمله ادب فارسی، نزدیکی و خویشاوندی یافته است. پاموک در این رمان، توجه ویژه ای به عطار نیشابوری و منظومه «منطق الطیر» نشان داده و تلاش نموده است کار خود را با الگوی نمادین موجود در «منطق الطیر» مطابقت دهد. او از «منطق الطیر» به صورت پشتوانه ای محتوایی و ساختاری بهره برده و با ایجاد موقعیت های داستانی ویژه، در صدد بازنمایی وادی های طریقت در متن رمان خود برآمده است. این گفتار، با روش تحلیلی تطبیقی، شیوه بهره مندی پاموک از اندیشه های عطار و چگونگی تأثیرپذیری او از «منطق الطیر» را بررسی کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد ظرفیت های عرفانی، تمثیلی و داستانی منظومه «منطق الطیر» و رمان «کتاب سیاه» از جهات مختلف همانندی دارد. در این رمان، ضمن بازنمایی معنایی مفاهیم عرفانی «منطق الطیر»، اشاراتی مستقیم به قصه های «منطق الطیر» و فرازهایی از داستان سفر مرغان به کوه قاف، به چشم می خورد؛ همچنین ذکر برخی نام ها به روشنی نشان می دهد که وجه بینامتنی ژرف و فراگیری میان رمان «کتاب سیاه» و «منطق الطیر» وجود دارد.
A Comparative Analysis of Simin Behbahani and Souad al-Sabah's Poetry from the Perspective of Feminist Criticism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۴, No ۲, Spring and Summer ۲۰۲۲
159 - 176
حوزههای تخصصی:
In the early twentieth century, with the rise of women's issues in the continuation of the world's feminist movements, women's literature was formed in Iran and the Arab world. Women's issues in Persian and Arabic poetry first appeared in the poems of Forough Farrokhzad and Ghada al-Samman. Later, Simin Behbahani in Persian literature and Souad al-Sabah in Arabic became famous poets in the framework of liberal feminism and gave a new interpretation of women's desires and problems. Challenging gender discrimination, they have raised the issue of human equality in a reformist and principled manner. This article has analyzed and compared the components of feminist criticism in the poetry of two poets with a descriptive-analytical method and a comparative approach. Discrimination due to misconceptions about love, marriage, and the emphasis on awareness, freedom, individual and identity independence, and changing attitudes are among the most important themes of two poets. Because of their social commonalities, beliefs, lived experiences, traditions, and similar circumstances, they have described the status and position of women with highly realistic conceptions of common themes. The critical point of view and the style of expression of both poets are non-iconoclastic and in accordance with liberal feminism.
روایتی از خاندان جمشیدی تا ظهور فریدون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
207 - 227
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها روایتگر داستان های آغازین بشر هستند و در مرحله جدیدتر که انسان از اندیشه های بدوی به سمت زندگی تازه تری حرکت می کند، دیگر با پرسش های آغازین روبه رو نیست، بلکه با حماسه به نیازهای تازه خود پاسخ می دهد. در حماسه روایت منطقی تری را از داستان ها شاهد هستیم. شاهنامه فردوسی به عنوان میراث مکتوبی از اسطوره های ایرانی، در قالب جدیدترِ حماسه، بازگوکننده روایت هایی است که در کتاب های حماسی و اسطوره ای دیگر سینه به سینه نقل شده است. در این بین بعد از بیان منطقی سرگذشت قهرمانان به مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید، گسست فرمانروایی در حاکمیت اهوراییان به وجود می آید می آید و ضحاک فسار سلطنت را به دست می گیرد و بعد با ظهور فریدون، ضحاک، از صف قدرت بیرون می رود. در این دوره هزارساله حاکمیت ضحاک وارونه خوی، سرگذشت خاندان جمشیدی، ظهور و بروز خانواده فریدون و نسبت آنها با جمشیدیان روشن نیست. نگارنده با تکیه بر آثار حماسی و تاریخی دیگر، بخصوص کوش نامه، در پی آن است که این روایت را بازگو نماید. حاصل این پژوهش این است که جمشید پس از آواره شدن در هندوستان و زابلستان، با دختر خاقان و دختر شاه زابل ازدواج می کند و از یک شاخه، خاندان رستم و از شاخه دیگر خاندان فریدون به وجود می آیند. این پژوهش بنیادی است که به شکل توصیفی و تحلیلی نگاشته شده است.
راهکارهای آموزش الفبای زبان فارسی به غیرفارسی زبانان از دیدگاه مدرسان
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۲
125 - 142
حوزههای تخصصی:
آموزش آواها و خط در هر زبان مهم ترین بخش آموزش زبان به شمار می رود؛ زیرا اگر زبان آموز یک آوا را چه در مرحله خواندن و چه در مرحلهنوشتن، به اشتباه یاد بگیرد، دیگر قادر به درست خواندن و درست نوشتن نخواهد بود. با توجه به اهمیت الفبای یک زبان در مراحل ابتدایی یادگیری زبان دوم یا خارجی و نقش بنیادین آن در امر آموزش آن زبان، هدف از نگارش این مقاله بررسی روش های موجود در رابطه با نحوه آموزش الفبا و خط زبان فارسی است. بدین منظور، دو پرسش پژوهش طرح شد؛ آیا در آموزش زبان فارسی به عنوان زبان دوم توجه کافی به آموزش مستقیم الفبا شده است یا خیر؟ از دیدگاه مدرسان زبان فارسی، بهترین شیوه آموزش الفبای زبان فارسی به غیرفارسی زبانان کدام شیوه است؟ برای پاسخ به این پرسش ها، پرسشنامه ای با 16 گویه طراحی شد و در اختیار مدرسان آموزش زبان فارسی قرار گرفت. یافته های حاصل نشان دهنده اهمیت بالای یادگیری آواها بیش از یادگیری خط است. از بررسی داده ها چنین به دست می آید که در آغاز کلاس های فارسی آموزی بهتر است آموزش الفبا با حروف پربسامد و سپس با واژگان کاربردی و پربسامد همراه باشد. هم چنین نظر مدرسان بر این بود که در آموزش الفبا به غیرفارسی زبان استفاده از لوحه الفبا تأثیر مثبت دارد و نیز آموزش واکه های کوتاه و بلند هم راستا باهم در یک جلسه آموزشی می تواند به نوعی در یادگیری به غیرفارسی زبانان کمک کننده باشد و نکته بعدی که می تواند در یک جلسه آموزشی به همراه هم باشد، آموزش حروف یک شکل است که تنها تفاوت آنها در نحوه و تعداد نقطه گذاری است.
هرمان هسه و شعر
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۶
11 - 13
حوزههای تخصصی:
هرمان هسه، نویسنده، شاعر و نقاش آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبیات، در دوم ژوئیه ۱۸۷۷ میلادی در شهر کالو واقع در کشور آلمان در خانواده ای فرهنگی دیده به جهان گشود. او تا سال ۱۹۶۲ زندگی و طی عمر ۸۵ ساله خود، زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه کرد. وی به بحران های روحی و بیماری های روانی شدید دچار شد و طعم فقر را چشید، اما به رغم همه مسائل، هسه بیش از ۸۰ رمان، مجموعه شعر یا کتاب داستان کوتاه از خود به یادگار گذاشت. از او به عنوان پرخواننده ترین نویسنده آلمانی قرنEEWFK بیستم یاد می کنند. او علاوه بر جایزه نوبل، هشت جایزه ادبی دیگر از جمله جایزه جهانی گوته را به دست آورده است.
تناسب هندسی در متون زرتشتی و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۶
155 - 184
حوزههای تخصصی:
آفرینش خداوند بر مبنای تناسباتی است که تنها برخی از آن ها برای انسان آشکار شده است. در میان تناسب هایی که در شکل و عمل کرد آفریده ها وجود دارد، تناسبات هندسی از لحاظ زیبایی بصری و استحکام ساختاری، اهمیت فراوان دارد. هدف از پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی، بررسی شواهدی از تناسب هندسی در متون زرتشتی و شاهنامه و بررسی ابعاد یا اشکال هندسی که به صراحت در متن بیان شده و پاسخ دادن به این پرسش که تناسب هندسی ذکر شده در این متون از چه نوعی است و تا چه اندازه با مفهوم کنونی این تناسب ها همخوانی دارد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که در متون زرتشتی و شاهنامه شواهدی از تناسب هندسی مربع و دایره در نخستین آفریده های اهورایی و در برخی سازه های بشری وجود داشته است. این گونه به نظر می رسد که این تناسب های اساطیری با مفهوم فعلی آنان نیز قابل توجیه است؛ زیرا هرگاه وجه روحانی یک پدیده غالب تر باشد، شکل هندسی آن به دایره نزدیک تر است. همچنین در جایی که سخن از عالم جسم به میان می آید، شواهدی از تناسب هندسی مربع یافت می شود.
طنز و مطایبه در شهرآشوب
حوزههای تخصصی:
شهرآشوب یکی از انواع شعر فارسی است که پیوند نزدیکی با ادبیات عامیانه دارد. این نوع شعر که به نام های دیگر چون شهرانگیز، دهرآشوب، فلک آشوب و ... خوانده می شود، در ادبیات فارسی به دوگونه است؛ در نوع نخست، شاعر در شعر خود به تعریف و ذم مردم یک شهر و یا یک طبقه از جامعه می پردازد. اما در نوع دیگر که دارای ارزش ادبی بیش تری است، شاعر به توصیف پیشه وران و تعریف حرفه و صنعت آنان می پردازد و از این رهگذر اطلاعات تاریخی با ارزشی در زمینه مشاغل، آداب و رسوم، اعتقادات و فرهنگ عامیانه در اختیار مخاطب قرار می دهد. یکی از ویژگی های مهم شهرآشوب ها، کاربرد طنز و شوخ طبعی در آن هاست. در شهرآشوب هایی که به ذم مردم یک شهر یا یک طبقه می پردازد، شوخ طبعی غالباً به صورت هجو و هزل است، اما در شهرآشوب هایی که در آن توصیف صاحبان حرف و معرفی صنعت آن ها است، بیش تر در آن رگه هایی از طنز دیده می شود. از دلایل برجستگی طنز در شهرآشوب نوع دوم، به کارگیری طیف وسیعی از تکنیک های طنز است که بر اساس تئوری های رایج در طنز می توان به طبقه بندی و تحلیل آن پرداخت. بر اساس نتایج آماری این پژوهش، تکنیک های طنز به کاررفته در شهرآشوب دارای بسامد مختلفی است. مثلاً تکنیک های کوچک سازی، تشبیه به حیوانات، تشبیه مضحک و کنایه دارای بیش ترین بسامد و تکنیک هایی که مبتنی بر بازی های کلامی است، دارای کم ترین بسامد است.
تحلیل بینامتنی در داستان های عزاداران بیل و تاتار خندان اثر غلامحسین ساعدی با تأکید بر گفتگومندی و چندصدایی باختینی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی بینامتنیت در داستان های عزاداران بیل و تاتار خندان اثر غلامحسین ساعدی بر اساس نظریه میخاییل باختین می پردازد. آنچه امروز از آن به عنوان بینامتنیت یاد می شود اصطلاحی است که می توان آن را گفتمان میان متون نامید. بینامتنیت مطالعه ی گفتمان متن ها در آثار ادبی و فرهنگی جهان است . تا قبل از نظریات فردینان دوسوسور همه به مستقل بودن متن ها معتقد بودند، ولی نظریات سوسور از اعتبار این نظریه ها کاست. بر اساس این نظریه باختین معتقد است که متون و گویندگان آن ها آگاهانه و یا ناخودآگاه از سرچشمه های فکری و ادبی یکدیگر بهره می برند. نویسندگان این مقاله برآنند که با شیوه تحلیل محتوا و با هدف شناخت بیشتر آثار این نویسنده بر اساس نظریه باختین و با روش کتابخانه ای این دو اثر را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند؛ یافته های پژوهش نشان می دهد که نویسنده تحت تأثیر قرآن و عقاید اسلامی قرار گرفته است و هم چنین در خلال داستان ها به بعضی از باورهای عامیانه اشاره کرده است. نمود ضرب المثل و اسطوره، کنایه و آوردن بخشی از دعا و مناجات از شاخص های دیگر این آثار است. ساعدی گاه به داستان های دیگر در لابه لای آثارش اشاره کرده است و در عزاداران بیل ازلحاظ محتوا و درون مایه تحت تأثیر بوف کور صادق هدایت و مسخ کافکا قرار گرفته است.
«خاله سوسکه» و سفر چهارم گالیور: روایاتی پسا-اومانیسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
255 - 284
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی مقوله پسا-اومانیسم در ادبیات کودک می پردازد، با وجود آنکه ادبیات کودک همواره به منزله ابزاری در خدمت فرهنگ حاکم دیده شده است؛ ابزاری که می کوشد بن مایه های تعلیمی، ارزش ها، هنجارها و کلیشه های فرهنگی، که غالبا مبتنی بر تفکر اومانیستی و رابطه سلسله مراتبی «خود/ دیگری» هستند، را به نسل بعد انتقال دهد؛ تعالیمی که زنجیره ای از تقابل های دوگانه نظیر «مرد/زن» و «انسان/حیوان» را شامل می شوند. اما فرهنگ ها هم زمان شاهد ظهور آثاری هستند که در راستای واشکنی این ساختارها و دوانگاره های فرهنگی غالب گام برمی دارند تا بتوانند گفتمانی پسا-اومانیسمی را بسط دهند. از این آثار، می توان به سفر چهارم گالیور(1726)، نوشته جاناتان سویفت بریتانیایی و داستان «خاله سوسکه»، فولکلور ایرانی، اشاره کرد. این پژوهش می کوشد با روشی توصیفی- تحلیلی ودر خوانشی با تکیه بر تحلیل محتوا به بررسی نمودهای گفتمان پسا-اومانیسمی و چگونگی تقابل آن با پارامترهای گفتمان انسانگرای حاکم در دو فرهنگ غربی و شرقی بپردازد. چنین استدلال می شود که هر دو اثر با چالش گفتمان «هستی شناختی» اومانیستی، کمرنگ کردن مرزهای «خود/دیگری» و برجسته سازی مفهوم «عدم اصالت هویت» نوعی «ضد-روایت» را شکل می دهند که می کوشد با خلقِ گفتمان فرهنگی نوین، نوعی رابطه غیرسلسله مراتبی مبتنی بر تساوی را رقم زند. ماحصل این موضوع، تلاش دو اثر بر صلح و آشتی دوباره کودک با طبیعت پیرامون و ایجاد مقدمات برای شکل گیری گفتمان نوینی است که، برخلاف گفتمان اومانیستی، به جای تسخیرِ صرفِ طبیعت بر همزیستی مسالمت آمیز با آن تأکید دارد.
کارکرد نقش های زبانی در تبیین مفاهیم تربیتی - اجتماعی سوره حجرات، با تکیه بر الگوی ارتباطی رومن یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خطوط کلی سوره حجرات، ترسیم گر فرایندی دقیق و منسجم در نهادینه کردن ارزش های اخلاقی و تربیتی است که جهت دستیابی بشر به تعالی و کمال تبیین شده است. این سوره که به عنوان اخلاقی ترین سوره قرآن کریم شناخته می شود، از الگوهای متنوع ارتباطی در القای پیام مورد نظر به مخاطب بهره برده است که در این جستار، با رویکردی بر نظریه ارتباطی رومن یاکوبسن، به تبیین جلوه هایی از اعجاز بیانی قرآن کریم در تجسّم مفاهیم تربیتی و اجتماعی پرداخته می شود. پژوهش حاضر ضمن تحلیل نقش های زبانی و عناصر ارتباطی، بر اساس الگوی ارتباط کلامی یاکوبسن، به بازکاوی کارکردهای متفاوت این نقش ها در سوره حجرات پرداخته است. میزان تأثیر نقش های زبانی بر مخاطبان و بسامد هر کدام از آنها، شناسایی جلوه های متنوع ارتباطی بر اساس مفهوم آیات این سوره، از اهداف این پژوهش است. نتایج تحقیق نشان می دهد نقش های زبانی، ابزاری کارآمد برای درک پیام آیات قرآنی و شیوه ای مناسب در طرح ریزی الگوهای ارتباطی، برای تأثیرگذاری هر چه بیشتر بر مخاطبان به شمار می رود. بیشترین بسامد نقش های زبانی در سوره حجرات، بر اساس الگوی ارتباطی یاکوبسن، مربوط به نقش «عاطفی» در 13 آیه و کمترین بسامد نیز در نقش «همدلی» در 3 آیه است. همچنین نمی توان نقش «ترغیبی» آیات این سوره را نادیده انگاشت؛ چرا که خداوند به عنوان فرستنده پیام، با استفاده از افعال متعدد امر و نهی، مفاهیم متعدد تربیتی و اجتماعی را برای مخاطبان تبیین نموده است.
تقابل اکوفمینیسم و فرافمینیسم در ادبیات طبیعت
منبع:
پژوهش های نوین ادبی (شیرین و شکر) سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
103 - 135
حوزههای تخصصی:
در بررسی رویکردهای ادبی و خلق سیستم های نگرشی و نگارشی، با چهار انگاره سیستم های کاهشی- افزایشی، سیستم های التقاطی، سیستم نماها، سیستم افزایشی- انضمامی رو به رو هستیم. آرش آذرپیک ضمن ارائه این تقسیم بندی، عامل آن را کشف و ارائه افقی، پراگماتیک و همچنین پروبلماتیک توسط این انگاره می داند؛ لذا در این مقاله با بیان و بررسی این چهار سیستم بیان خواهیم کرد که رویکرد اکوفمینیسم رویکردی التقاطیست که همواره در تلاش است زن و زمین را پدیدارهایی ستمدیده در سیستم های مردسالارانه قلمداد کند. رویکرد انتقادی فرافمینیسم با عنایت به سیستم افزایشی- انضمامی فراتر از تمام چهارچوبه های بسته زن محورانه و مردمحورانه در پی ارائه تقسیم بندی انواع سوژه از دیدگاه آذرپیک بوده و معتقد است اکوفمینیسم تنها با تغییر سوژه مرد به سوژه زن، در تلاش است در ساحتی دیگر و با دیدی زنانه محورانه تمام هستی مندان –از جمله زمین- را در رویکردی سلسله مراتبی فصل بندی کند. در ادبیات طبیعت گرا با توجه به دو رکن بنیادین «عدم هرگونه ثنویت گرایی» و «عدم هرگونه صفت دهی»، اصل و بنیان زمین سوژگی در عریانیسم مطرح میشود. زمین سوژگی رویکردیست انتقادی به تمام انگاره هایی که در آن انسان به عنوان سوژه فاعل شناسا –که همواره در پی ارزش گذاری است- شناخته می شود. در این مقاله که به شیوه توصیفی تحلیلی و با استفاد از منابع کتاب خانه ای انجام گرفته؛ ادبیات طبیعت گرا با عنایت به رویکرد جنس سوم و بیان نگره های زنانه نگرِ انسان محورانه و مردانه نگرِ انسان محورانه بررسی می شود.
نقش محوری شخصیت مجنون در داستان غنایی لیلی و مجنون
منبع:
پژوهش های نوین ادبی (شیرین و شکر) سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
215 - 227
حوزههای تخصصی:
مجنون از شاخص ترین چهره های این داستان غنایی است که نقش،کنش،گری دارد یا به تعبیر گریماس کنش گر در این داستان باز یابی شده است که عبارتند از 1_ فرستنده، 2_ پذیرنده 3_ فاعل 4_ هدف 5_ یاری گر 6_ باز دارنده بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق در داستان لیلی،و مجنون فرستنده عشق است که مفهومی انتزاعی دارد نه یک شخصیت عینی پذیرنده لیلی و مجنون و فاعل مجنون می باشد هدف، رسیدن لیلی و مجنون به یکدیگر است و یاری،گر خویشان و اطرافیان و پدر مجنون می باشد و کنش،گر و مانع و باز دارنده پدر لیلی است و سپس ابن سلام که در داستان نقش رقیب را ایفا می کند بیش از هر کس و هر چیز مجنون فاعلیت دارد و.نقشی برجسته و کنش گر او عاشق است و از جان نمی هراسد و آن چنان در محبوب خویش غرق می گردد که سر به بیابان می گذارد و همدم حیوانات و وحوش می گردد مجنون فاعل لست و.نقشی کلیدی دارد و.کنش های او در طول داستان مبین نقش پر رنگ و اساسی او در این داستان است در این جستار به اجمال سعی شده است به بیان روابط لیلی و مجنون و شخصیت داستان "" مجنون "" پرداخته شود که محوری ترین بحث عشق را در این منظومه به تصویر می کشد مجنون خواهان خود لیلی ست فارغ از ظاهر و چهره ی او اگر چه دیگران مجنون را از این خواستن منع می کنند
بررسی دلایل مهرطلبی کودکان براساس نظریه روانکاوی کارن هورنای؛ مطالعه موردی: داستان «من نوکر بابا نیستم اثر احمداکبرپور»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سلامت، تربیت و موفقیت کودکان در جهان امروز از مسایل بسیار مهم در خانواده ها، محیط آموزشی، فرهنگی و ادبیات کودکان است که در قالب های گوناگون از جمله داستان ها، انیمیشن ها و گونه های دیگر ادبی بازتاب می یابد. اهمیت این مساله موجب شد در آثار ادبی کودکان با رویکرد روانشناختی هم مورد بررسی قرار بگیرد. بدین منظور داستان هایی مورد مطالعه قرارگرفت؛ از میان آن ها داستان «من نوکربابا نیستم» نوشته احمد اکبرپور به جهت وضوح بازتاب این مهم انتخاب شد. این داستان مسائل و مشکلات زندگی فرزندی به نام داوود را روایتِ می کند، که بسیاری از خصلت هایش در مقام شخصیت اصلی داستان منعکس کننده شخصیت افراد مهرطلب براساس تقسیم بندی سه گانه کارن هورنای و قابل انطباق با نظریه ی روانکاوی شخصیت اوست. این مقاله با روش تحلیل توصیفی، بر آن است تا ضمن شناخت و معرفی تعارض مهرطلبی، شخصیت اصلی این داستان مورد بررسی قرارگیرد و زوایای شخصیتی او که بازتابی است از ویژگی های فرد مهرطلب، تحلیل شود. هدف این مقاله بررسی ابعاد مهرطلبی و ارائه راهکاری در جهت تصعید این مهم است لازم است در امر مهم تربیت بدان توجه شود که غفلت از آن عوارض و پیامدهای ناگواری در پی خواهد داشت.