فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۶۱ تا ۱٬۰۸۰ مورد از کل ۷٬۵۶۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
دوری از مرکز سیاسی کشور و شرایط جغرافیایی بلوچستان سبب گردیده مسکن بومی بلوچ ها حتی پس از یکجانشینی الگویی ثابت را که در پیوند با فرهنگ این قوم بوده، تا سال های بسیاری حفظ کرده و با تغییر و تحولاتی اندک به حیات متوازن خود ادامه دهد. خانه ی بلوچ همواره در حکم بازنمودی از فرهنگ قوم بلوچ، از یک سو در مناسباتی نزدیک و درهم با ویژگی های مبتنی بر بافت قبیله ای این مردمان بوده و از سوی دیگر، قائم به قواعد سیستمی درون ماندگار معماری مسکن بومی پدید آمده است. اما در سال های اخیر شرایط مخدوش حاکم بر پیکره ی معماری و شهرسازی کشور توازن آن را بر هم زده و ناهمسازی هایی را ایجاد نموده است. بدیهی است ادامه ی این روند، هویت معماری بومی منطقه ی بلوچستان را بیش از پیش دچار خدشه می نماید. هدف پژوهش حاضر یافتن نشانه هایی است که مسکن بومی بلوچ ها را در پیوندهایش با آنچه در مرکز و پیرامون فرهنگ بلوچ رخ می دهد، پدید آورده و به همین منظور از سپهرنشانه ای به عنوان ابزار تحلیل سازوکار عملکرد نشانه ای فرهنگ استفاده می نماید. سپهرنشانه ای در این پژوهش کارکردی دوگانه دارد، هم به عنوان یک ابرمفهوم و روشی کل گرا در تحلیل مسکن بومی بلوچ ها به کار می رود و هم مسکن بومی بلوچ را به عنوان فضایی که در آن همه ی اشکال ارتباطی رخ می دهد، در مقام یک سپهرنشانه ای در نظر گرفته و مورد واکاوی قرار می دهد. نتیجه آنکه ساختار فضایی خانه ی بومی بلوچ ها در پیوند بسیار محکم با فرهنگ و ساختار اجتماعی قومی/قبیله ای آن ها است که بدون دخالت معماران بر پایه ی نظام خویشاوندی، نظام طبقاتی و سنت های کوچ نشینی این قوم بنا نهاده شده و بازگوکننده ی زیست مردمانی است که در یک سپهر نشانه ای زیسته و بهترین پاسخ ها را برای مسائل خویش یافته اند. با یافتن نشانه های فرهنگی مسکن بومی بلوچ و معاصرسازی آن ها در ساخت وسازهای جدید می توان هم حیات را در این نوع مسکن جاری ساخت و هم هویت آن را که برساخته ی حافظه ی جمعی این قوم است، حفظ نمود.
جست و جوی مفهوم خانه ایرانی با تکیه بر انطباق توصیفات تاریخی و ساختار کالبدی (مطالعه خانه های یزد و اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع پژوهش حاضر بازاندیشی مفهوم خانه ایرانی است که با تکیه بر انطباق توصیفات تاریخی و ساختار کالبدی به ارزیابی مؤلفه های شکل دهنده این مفهوم و رویکردهای کالبدی مؤثر بر آن در نمونه های مطالعاتی می پردازد. سؤال تحقیق آن است که توصیفات تاریخی خانه ایرانی کدام مؤلفه های کالبدی در شکل دهی به مفهوم خانه را بازنمایی می کند؟ انطباق توصیفات تاریخی و ساختار کالبدی خانه ایرانی، نقش مؤلفه های مسکن را چگونه اولویت بندی می کند؟ رویکرد تحقیق شامل دو وجه کمی و کیفی است که با ترکیبی از روش های تحلیلی توصیفی، تاریخی تفسیری و استدلال منطقی در سه گام اصلی شامل مطالعات نظری مسکن، مطالعات تاریخی درباره خانه ایرانی و مطالعه شاخص های نظری و نحوی تحقیق در نمونه های منتخب از خانه های تاریخی انجام گرفته است. نمونه ها شامل 6 خانه در 2 شهر یزد و اصفهان از دوره صفوی و قاجار است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مؤلفه های پنج گانه خانه ایرانی متناظر با شاخص های نحوی تحقیق درمقایسه میان خانه های یزد و اصفهان از اولویت های متفاوتی برخوردار است؛ به طوری که خانه های اصفهان با دارابودن عمق فضایی اندک و دید محوری بالای مراحل ورود به عرصه ها، نسبت به خانه های یزد حد پایین تری از تقابل درون/ برون و میزان بالاتری از گونه گونی دیداری و امتزاج عرصه های طبیعی/ مصنوع را دارا هستند. همچنین تمرکزگرایی یا مرکزیت های چندگانه عملکردی، صورت دهی به جزء فضاهای شاخص فرهنگی/ آیینی و آمیختگی درجاتِ درون برحسب نقش عوامل فعالیتی/ معنایی دارای تفاوت هایی در شکل یابی کالبد خانه های یزد و اصفهان است که در تحلیل یافته ها به آن پرداخته شده است.
تحلیل نظام شکلی و فضایی الگوی خانه های بومی در روستای پلکانی سرآقاسید در استان چارمحال و بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگوهای بومی خانه در روستاها، گنجینه ای غنی از هویت، فرهنگ، آداب ورسوم و شناسنامه معماری هر مرزوبوم است که با مطالعه آن ها می توان به ریشه های فرهنگی و ارزش های حاکم بر جوامع مختلف پی برد. طی سالیان اخیر پژوهش های مختلفی پیرامون تحلیل نظام های معماری خانه های بومی روستایی در سطح کشور انجام گرفته؛ این در حالی است که سهم روستاهای پلکانی از این مطالعات بسیار اندک بوده است. روستای سرآقاسید از توابع شهرستان کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری یکی از روستاهای پلکانی در کشور است که علی رغم تغییرات گسترده ای که در سیمای کالبدی روستاها در حال انجام است، بافت کالبدی این روستا کماکان مصون مانده است. همین امر سبب شد تا در پژوهش حاضر، الگوهای معماری بومی در این روستا مورد تدقیق قرار گیرد و نظام های فضایی، عملکردی و سازه ای آن تحلیل گردد. روش مورداستفاده در این پژوهش توصیفی - تحلیلی مبتنی بر مشاهدات میدانی نگارندگان در سطح روستا است. نتایج پژوهش نشان داد که شیب زمین مهم ترین عامل در شکل گیری الگوهای مسکن این روستا است. به این ترتیب که وجود شیب های مختلف، ساخت طبقاتی ابنیه را ممکن ساخته است. همچنین به دلیل سرما و برودت هوا، ساخت فضاهای دستکند جهت استفاده از ظرفیت گرمایی زمین یکی از روش های ساخت در این روستا به شمار می رود. به لحاظ فرهنگی اجتماعی نیز خانه های روستای سرآقا سید به دو دسته شامل خانه های دارای واحد همسایگی و خانه های فاقد واحد همسایگی قابل دسته بندی هستند که آنچه باعث تعریف واحد همسایگی در نظام این خانه ها می شود، وجود «پیش تو» در مقابل خانه است. همچنین خانه ها ازنظر ساختار فضایی از نوعی الگوی سلسله مراتبی برخوردار هستند که به صورت خطی از معبر به عنوان حیاط تا فضای دستکند به عنوان بخش اندرونی خانه امتداد یافته است.
سیاست های پدافند غیرعامل و سرمایه اجتماعی (با تأکید بر شاخص مشارکت و انسجام اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۵ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۷
70 - 86
حوزههای تخصصی:
در سیاست های کلی نظام، پدافند غیرعامل مجموعه اقدامات غیرمسلحانه ای است که موجب افزایش بازدارندگی، کاهش آسیب پذیری، تداوم فعالیت های ضروری، ارتقای پایداری ملی و تسهیل مدیریت بحران در برابر تهدیدات و اقدامات نظامی دشمن می شود و از طرفی بر اساس دیدگاه پاتنام سرمایه اجتماعی، پدیده جامعه شناختی است و مواردی چون اعتماد، هنجار ها و شبکه هاست وکارایی، ارتباط، خلاقیت، حل مسائل جامعه و ... را افزایش می دهد. برخی از شاخص های آن (مشارکت و انسجام و...) اجتماعی است.هدف تحقیق دستیابی به میزان تأثیر سیاست های پدافند غیرعامل کشور در سرمایه اجتماعی و روش انجام، موردی – زمینه ای و نوع آن، کاربردی- توسعه ای می باشد. جامعه آماری تعدادی از صاحب نظران مرتبط به تعداد 400 نفر برآورد شده است، حجم نمونه، بر اساس فرمول کوکران 100 برآورد شده است. نتایج تحقیق، بیانگر این است که اجرای سیاست های پدافند غیرعامل نظام (مشارکت و انسجام) اجتماعی بستگی دارد که میزان آن در این مطالعه در ناحیه کم است. پیشنهاد هایی در این رابطه ارائه شده است.
گونه شناسی مسکن روستایی شهرستان گرگان بر پایه الگوهای بومی ساختاری - کالبدی (نمونه موردی: روستای زیارت)
حوزههای تخصصی:
ﻣﺴکﻦ درﻧﻮاﺣی روﺳﺘﺎیی درﺑﺮآوردن ﻧیﺎزﻫﺎی اﺳﺎﺳی اﻧﺴﺎن ﻧﻘﺶ ویﮋه ای دارد. ﺑﺎ درﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ کﺎرکﺮدﻫﺎی ﻣﺘﻨﻮع ﻣﺴکﻦ روﺳﺘﺎیی، ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺗﺄﺛیﺮ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ درﻧﺤﻮه ﺗﻐییﺮ و ﺗﺤﻮل آن دارای اﻫﻤیﺖ اﺳﺖ. ﻣﻌﻤﺎری روﺳﺘﺎیی ایﺮان ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﺎﻫیﺖ کﺎرکﺮدی و ﭘﺎﺳﺨﮕﻮیی ﺑﻪ ﻧیﺎزﻫﺎی اﻧﺴﺎﻧی ﻓﻌﺎﻟیﺖ ﻫﺎی ﻣﺮدﻣی، ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺗﻮﻟیﺪی و ﻣﺤیﻂ زیﺴﺖ، ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ای ﻫﻤﮕﻦ و ﻣﺘﺸکﻞ ﺑﺎ ﻫﻮیﺖ کﺎﻟﺒﺪی ﺧﺎص را ﺗﺸکیﻞ ﻣی دﻫﺪ کﻪ ﺗﺠﻠّی ﮔﺎه ارﺗﺒﺎﻃﺎت و کﺎرکﺮد ﻫﺎ و ﻧﻘﺶ ﭼﻨﺪ ﻋﻤﻠکﺮدی ﻓﻀﺎﻫﺎ اﺳﺖ. ﻃﺮح، ﺗکﻨﻮﻟﻮژی و ﺷیﻮه ﺳﺎﺧﺖ ﻣﺴکﻦ روﺳﺘﺎیی، اﺑﻌﺎد، ﺗﻨﺎﺳﺒﺎت، ﻣﻘیﺎس و اﻧﻄﺒﺎق ﺑﺎ ﺷﺮایﻂ درون و ﺑیﺮون واﺣﺪ ﻣﺴکﻮﻧی ﻫﻤﻪ و ﻫﻤﻪ از ﻣیﺰان ﺗﺄﺛیﺮ و ﺗﻘﻮیﺖ رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧی ﺑﺎ اﻣکﺎﻧﺎت و ﺷﺮایﻂ ﻣﺤیﻂ ﻃﺒیﻌی و اﻟﺰاﻣﺎﺗی ﺣکﺎیﺖ داردکﻪ ﺑﺼﻮرت ﺗﺠﺮﺑی و در ﻃﻮل زﻣﺎن ﺑﻪ ﺻﻮرت اﺻﻮل، ﻣﻌیﺎرﻫﺎ و کﻤیﺖ ﻫﺎیی در ﺳﺎﺧﺘﺎرﻓﻀﺎیی ﻣﺴکﻦ ﺑﺮوز یﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﻫﺪف از پژوهش حاضر ﺑﺮرﺳﯽ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎی ﻣﻌﻤﺎری و ﺳﭙﺲ ﺗﺤﻠﯿﻞ واﺣﺪﻫﺎی ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ روﺳﺘﺎی زیارت اﺳﺖ. ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮی ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻧﻘﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎت ﻣﺤﯿﻂ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻣﺤﻠّﯽ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﺤﯿﻂ روﺳﺘﺎﯾﯽ در ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی واﺣﺪﻫﺎی ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ اﺳﺘﻮار اﺳﺖ. ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﺘﺪﻟﻮژی از ﻧﻮع ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ- ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ ﺑﻮده و از ﻧﻮع ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﯿﺪاﻧﯽ- ﺗﻄﺒﯿﻘﯽ اﺳﺖ. ﮔﺮدآوری داده ﻫﺎ ﺑﻪ دو روش ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای و ﭘﯿﻤﺎﯾﺸﯽ ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﭘﺎره ای از اﻃﻼﻋﺎت ﻻزم، ﻧﺨﺴﺖ ﺑﻪ ﺻﻮرت اﺳﻨﺎد ﻣﮑﺘﻮب ﮔﺮدآوری ﺷﺪ و ﺳﭙﺲ ﻃﯽ ﭘﯿﻤﺎﯾﺶ ﻣﯿﺪاﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﻘﺎط ﻣﺨﺘﻠﻒ روستای زیارت، ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎی ﻓﺮاواﻧﯽ ﮔﺮدآوری ﺷﺪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎری از آﻧﻬﺎ ﭘﺲ از ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺮرﺳﯽ ﻫﺎی ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ، ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪی ﺷﺪﻧﺪ. ﻧﺘﺎﯾﺞ ﮐﻠﯽ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ وﯾﮋﮔﯽ ﺳﺎﺧﺘﺎری و ﺗﯿﭗ ﻟﻮژی ﻣﻌﻤﺎری ﺑﻮﻣﯽ روستای مورد نظر ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﺑﺎﻓﺖ و ﺷﮑﻞ ﮔﯿﺮی آن ﺑﺮ اﺳﺎس زﻣﯿﻦ، ﺳﺎﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻓﻀﺎﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﻣﺴﮑﻦ روﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﯿﺸﺖ ﺧﺎﻧﻮاده، ﻋﻮاﻣﻞ اﻗﻠﯿﻤﯽ و وﺿﻌﯿﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻣﺮدم، ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.
تبیین و سنجش شاخص های مکانی – فضایی تاب آوری شهری در مواجهه با سیلاب؛ مطالعه موردی: شهر بابلسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۵ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۷
50 - 69
حوزههای تخصصی:
امروزه دیدگاه غالب از تمرکز بر روی صرفاً کاهش آسیب پذیری به افزایش تاب آوری در مقابل سوانح تغییر پیدا کرده است. هدف از پژوهش حاضر تبیین شاخص های مکانی – فضایی تاب آوری شهری در مواجهه با سیلاب در شهر بابلسر می باشد. روش شناسی تحقیق کیفی مبتنی بر تحلیل مضمون است و جامعه آماری در بخش کیفی و کمی را مدیران دارای سوابق دانشگاهی و اجرایی و کارشناسان شهری تشکیل داده اند. حجم نمونه در بخش کیفی با رسیدن به اشباع نظری (معادل 15 نفر) بوده و در بخش کمی حجم نمونه 30 نفر از کارشناسان و متخصصان در شهر بابلسر که در زمینه سیلاب و مسائل مرتبط به شهر متخصص بوده اند را شامل شده است. پس از تبیین شاخص ها، با استفاده از آزمون فریدمن در نرم افزار SPSS شاخص های حاصل اولویت بندی شده و با استفاده از آزمون تی تک نمونه ای، شهر بابلسر از لحاظ تاب آوری مکانی – فضایی مورد سنجش قرار گرفت. یافته های حاصل از بخش کیفی و مطالعات نظری نشان داد که معیارهای تاب آوری مکانی – فضایی شامل تنوع، ارتباط، افزونگی، استحکام و مدیریت بحران بوده است. نتایج حاصل از بخش کمی به لحاظ اولویت بندی شاخص ها نشان داده است که شاخص حرائم شهری در اولویت اول، شاخص مقاومت سیستم ساخت راه ها و پل ها در اولویت دوم واقع شده اند. همچنین نتایج حاصل از آزمون تی تک نمونه ای نشان داده است که تاب آوری مکانی – فضایی شهر بابلسر در مواجهه با سیلاب با میانگین 3.60 و ارزش t ، 3.09 در وضعیت مناسبی بوده که نشان از تاب آوری نسبتاً بالای شهر بابلسر در برابر سیلاب می باشد.
مقایسه مصالح آجر (سنتی) و هبلکس (جدید) در میزان مصرف انرژی و اقتصاد
حوزههای تخصصی:
صرفه جویی در انرژی های فسیلی و استفاده از منابع پاک انرژی، موجب کاهش هزینه های بهره برداری، حفظ محیط زیست و سلامت انسان می شود. جداره های ساختمان و مصالح به کاررفته در آن، از اصلی ترین منابع هدر رفت انرژی محسوب می شوند. آجر از مصالح ساختمانی است که سابقه مصرف آن به دوران باستان بازمی گردد. علت استفاده از آن، پایداری، ارزان بودن و سرعت بالای ساخت می باشد. در سال های اخیر بنابر دلایلی مانند، افزایش جمعیت و به طبع آن افزایش تراکم ساختمانی، عایق نبودن آجر و نیاز به نیروی انسانی زیاد، استفاده از آن کمتر مورد توجه است و مصالحی همچون هبلکس، که در آن بسیاری از نواقص آجر رفع شده است، کاربرد بیشتری یافته است، اگرچه آجر همچنان کاربرد دارد. باتوجه به اهمیت مبحث انرژی در دهه های اخیر و تأکید مقررات ملی ساختمان بر عایق بودن ساختمان ها و صرفه جویی بناها در مصرف کمتر انرژی، با توجه بر این که هبلکس عایق بسیار مناسبی در برابر حرارت و صوت می باشد و علاوه براین هزینه نهایی استفاده از آن در ساختمان سازی بنابر دلایلی چون، زمان ساخت کمتر و نیاز به نیروی کار کمتر، پایین تر است، در این تحقیق سعی بر این است، این دو مصالح سنتی و جدید، از منظر میزان مصرف انرژی سرمایش و گرمایش و در پی آن مصرف سوخت برق و گاز ساختمان و همین طور میزان صرفه جویی ریالی مصرف برق و گاز، با یکدیگر مقایسه شوند. نتایج این تحقیق با استفاده از نرم افزار دیزاین بیلدر به دست آمده و مدل موردبررسی، مکعبی با ابعاد 10*10*4 در اقلیم مشهد انتخاب شده است. مدل موردبررسی در نرم افزار مدل سازی شده است و سپس میزان بار سرمایش، بار گرمایش و بار کل ساختمان در دو حالت، دیوارهای آجری و دیوار با مصالح هبلکس، استخراج شده و نتایج به صورت درصد عنوان گردیده است. نتایج به دست آمده بیانگر این است که با جایگزین کردن هبلکس با آجر تا 12/55 درصد در میزان مصرف انرژی ساختمان صرفه جویی می گردد. در ادامه باتوجه به بهای برق و گاز مصرفی و میزان صرفه جویی در بار کل ساختمان، مقدار ریالی بهای برق و گاز برای هر دو مدل موردبررسی، برآورد شده است و مشخص شد که با جایگزین کردن هبلکس با آجر، 5/55 درصد در اقتصاد خانوار، بابت پرداخت قبوض برق و گاز، صرفه جویی می گردد.
تحلیل بر هم کنش عوامل تأثیر گذار در مشارکت اجتماعی در نظریه شبکه کنشگر لاتور با استفاده از روش کیفی زمینه ای در بازار تاریخی تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ شماره ۱۰۷
111 - 126
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: نظریه کنشگر-شبکه، رویکردی نوین نسبت به حل مسائل مختلف از قبیل مشارکت اجتماعی دارد. این رویکرد جدید، بستری مناسب برای ردیابی کنشگران انسانی (مردم و عنصر قدرت) و غیرانسانی (فضا) ایجاد می کند. در این الگو، جهت ایجاد مشارکت اجتماعی، گونه ای از روابط قدرت در نظر گرفته شده که در آن، فضا نیز در کنار مردم و نهاد قدرت، به کنشگری می پردازد. هدف پژوهش: هدف پژوهش حاضر، تحلیل و تببین روند برهم کنش سه عنصر مردم، نهاد قدرت و فضا و تأثیر غایی آن در ایجاد مشارکت اجتماعی در سطح بازار تاریخی تبریز است. روش پژوهش: این پژوهش با روش شناسی کیفی از نوع داده بنیاد، مبتنی بر نظریه کنشگر-شبکه، به مطالعه کنشگران انسانی و غیر انسانی موجود در شبکه می پردازد. پژوهش حاضر، به لحاظ هدف از نوع کاربردی و به لحاظ ماهیت، از نوع توصیفی تحلیلی است که روش کار با تأکید بر رویکرد زمینه گرایی و استفاده از مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته (مبتنی بر روش های زمینه ای) صورت گرفته است. داده ها از طریق مصاحبه عمیق با 45 نفر از بازاریان، متخصصین و مسئولین (مدیران شهری) به عنوان مطلعین این حوزه انجام شده است. نتیجه گیری: بسیاری از معضلات مربوط به نظام های شهری از جمله ساختار بازارهای تاریخی کشور، از عوامل غیردموکراتیکی مانند عدم مشارکت پذیری، نقض حقوق شهروندی، عدم آگاهی، عدم انعطاف پذیری در تصمیم های دولتی و زوال کثرت گرایی نشئت می گیرد. نتایج تحقیق براساس داده ها و مستندات مستخرج از مصاحبه ها حاکی از آن است که ارتقای مؤلفه فضایی بازار تاریخی تبریز در گرو افزایش آگاهی بازاریان و ایجاد نقش مثبت برای آنها در انواع تصمیم گیری های مختلف است. فرایندی که با ایجاد فرصت های برابر منجر به تقویت آگاهی شهروندان می شود و به جایگاه مردم، نه به عنوان مشکل بلکه به مثابه راه حل، ارج می نهد. البته در این میان و به موازات این مسئله، تقویت ساختارهای اقتصادی و همچنین تقویت حس تعلق خاطر می تواند نقشی دو چندان، ایفا نماید.
گونه شناسی کالبد خانه های مسکونی دارای حیاط مرکزی در دوره پهلوی اول
حوزههای تخصصی:
حیاط مرکزی به منزله دستگاهی کارآمد و پاسخ ده، وظیفه خود را در حفاظت ساکنین از شرایط زیست محیطی، اجتماعی و فرهنگی در مناطق مختلف ایران به خوبی انجام داده است. گونه شناسی کالبدی حیاط مرکزی در مناطق مختلف کشور به خصوص بناهای مربوط به دوره پهلوی اول مبحثی است که این پژوهش در پی پاسخ به آن است. بدین منظور خانه های سنتی حیاط دار از شهرهای مختلف کشور به عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شده است. این پژوهش قصد آن دارد که با بررسی ساختار کالبدی، الگوها و گونه های متنوع حیاط مرکزی در مساکن سنتی، به گونه شناسی این خانه ها بپردازد. به منظور اجرای پژوهش بیش از 60 نمونه از خانه های سنتی در محدوده تاریخی شهرهای مختلف ایران شناسایی و تعداد 23 خانه که واجد اطلاعات و مدارک کامل بودند جهت گونه بندی، برگزیده شدند. داده های پژوهش با توجه به ماهیت آن ها از طریق مراجعه به منابع کتابخانه ای و برداشت های میدانی گردآوری شده است. نتایج حاصل از گونه بندی موقعیت قرارگیری حیاط در بنا نشان می دهد که یک جبهه ساخت (با توده ساختمانی در وجه شمالی حیاط) دارای بیشترین و بناهایی با دو حیاط در دو طرف ساختمان دارای کمترین میزان فراوانی در میان نمونه های موردمطالعه هستند همچنین در گونه بندی طولی، 15.1 - 25 دارای بیشترین فراوانی می باشد این در حالی است که در گونه بندی عرضی، بیشینه فروانی متعلق به 15.1 - 20 می باشد. حیاط های با مساحت 100 الی 400 مترمربع دارای بیشترین میزان فراوانی در بین نمونه های موردمطالعه هستند. در گونه بندی تناسبات، بیشترین فراوانی مربوط به تناسبات 1.1 می باشد و کمترین میزان مربوط به 1.5 است که نشان دهنده کشیدگی حیاط ها به سمت مربع می باشد. پس از دسته بندی و مقایسه صورت گرفته خانه طوسی زاده به عنوان نماینده گونه های با بیشترین فراوانی و خانه گنجعلی زاده به عنوان نماینده گونه های با کمترین فراوانی در بافت مطالعاتی برگزیده شده است.
مطالعه تطبیقی سنگ افراشت های منطقه تاریخی شَهریری واقع در مشگین شهر استان اردبیل و سَن سرنن آویرون واقع در جنوب فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم شهریور ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
75 - 90
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: شباهت ظاهری بین سنگ افراشت های متعلق به عصر آهن II (1000- 586 ق. م.) در منطقه شَهریری واقع در مشگین شهر استان اردبیل و سَن سرنن آویرون واقع درجنوب فرانسه با وجود مسافت بسیار زیاد بین این دو منطقه، مسئله مهمی است که تاکنون به آن پرداخته نشده است. بررسی چگونگی شباهت های این سنگ افراشت ها که از آداب تدفین مشابه رایج در این دو منطقه نشأت گرفته است، ضرورت این مطالعه را به وجود آورده است. هدف پژوهش: پژوهش فوق با هدف اصلی مطالعه چگونگی شباهت های سنگ افراشت های دو مکان باستانی شَهریری و سَن سرنن آویرون و هدف فرعی تطبیق شباهت ها و تفاوت های این سنگ افراشت ها و همچنین، شناخت ماهیت آنها، به مطالعه گستردگی فرهنگ و آیین تدفین ترکان باستان (مکتب اوشاقلاری) در غرب ایران می پردازد. لذا این مطالعه محققین را به جنبه های دیگری از هنر سوق می دهد. روش پژوهش: این نوشتار به شیوه کیفی تاریخی- تطبیقی و گردآوری اطلاعات از طریق کتابخانه ای (اسنادی) و تصاویر شَهریری به صورت میدانی توسط نگارندگان بوده است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد شباهت در سنگ افراشت های شَهریری و سَن سرنن آویرون ناشی از ذهن دوساحتی یا تکامل در ساختارهای عصبی زیربنای ادراک بشر است. به این ترتیب ذهن بشر با دریافت الهامات ذهنی به تکامل دست یافت و به آگاهی مشترک ذهنی رسید و این تفکر و آگاهی یکسان منجر به پدیدآوردن آثار هنری مشابه در نقاط مختلف جهان شده است. این آثار علی رغم بُعد مکانی متفاوت دارای شباهت در کلیات و تفاوت در جزییات است.
ارزیابی عوامل محیطی و کالبدی موثر بر ادراک بیماران کرونایی در بخش های بستری بیمارستان های خصوصی شهرستان کرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی عوامل محیطی و کالبدی موثر بر ادراک بیماران کرونایی در بخش های بستری انجام شد تا به وسیله آن بتوان راهبردهایی برای کیفیت بخشی به عوامل محیطی و کالبدی بیمارستان ها در بخش بستری ارائه کرد. جامعه آماری پژوهش شامل 138 نفر از بهبودیافتگان کرونا از بیمارستان های خصوصی شهر کرج در بازه ی زمانی اردیبهشت تا خرداد 1400 بود که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای تعداد 102 نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، شامل پرسشنامه محقق ساخته ای با 6 بعد بود که روایی و پایایی آن با تعیین روایی محتوا و ضریب آلفای کرونباخ به تأیید رسید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 و برازش مدل با استفاده از نرم افزار Smartpls نسخه 2 صورت پذیرفت. یافته های پژوهش نشان داد که عوامل کیفیت صوتی، کیفیت حرارتی، راحتی و دسترسی، روشنایی و هوا، فضا و امکانات، و جاذبه های بصری به ترتیب دارای بشترین و کمترین توان در تبیین تغییرات عوامل محیطی و کالبدی موثر بر ادراک بیماران کرونایی در بخش های بستری داشتند و اعتبار مدل هم تأیید شد. بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان با توجه به محیطی و کالبدی و مداخلات مربوطه در طراحی بیمارستان ها در جهت تغییر و ارتقاء این متغیرها گام برداشت و زمینه بهبود سریع تر این بیماران را فراهم آورد.
قلمروهای شبه خصوصی و حضورپذیری بانوان در فضاهای جمعی غیر رسمی (مطالعه موردی: میدان شهرداری رشت و محوطه دور استخر لاهیجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در پی دستیابی به ویژگی هایی در فضاهای جمعی است که مطابق با نیازها و رفتار قلمروی زنان بوده تا از این طریق فضا برای آنان حضورپذیرتر شود. پس از انجام مطالعات کتابخانه ای و شکل گیری ادبیات تحقیق، از مطالعات میدانی و روش های کیفی همچون مشاهده مشارکتی، مصاحبه عمیق و روش زمینه ای جهت رسیدن به اهداف تحقیق استفاده شده است. تحلیل کیفی یافته ها نیز در روش زمینه ای به صورت کدگذاری انجام گرفته است. بر این اساس مفهومی با عنوان «قلمروهای شبه خصوصی» تعریف گردیده است که از ویژگی های آن می توان به محدودیت نسبی رؤیت پذیری، خلوت نسبی و دنج بودن نسبی اشاره نمود. قلمرو شبه خصوصی، قلمروی نیمه عمومی نیمه خصوصی است که ضمن قرارگیری در یک عرصه عمومی، با داشتن بخشی از ویژگی های قلمروهای خصوصی و شباهت به آنان از عمومیت کمتری برخوردار است. برای اثبات مفهوم تبیین شده در این مقاله، بررسی نظرات و رفتارهای طیف مختلف زنان در رابطه با شاخص های فضایی مؤثر بر حضورپذیری آنها در فضاهای جمعی انجام شده است و به منظور پایایی نظریه، مباحث در دو فضای جمعی واقع در میدان شهرداری رشت و محوطه دور استخر لاهیجان مورد آزمون قرار گرفته است. نتایج، ضمن تأیید ویژگی های برشمرده شده، تأکید دارد که وجود این قلمروها ضمن تناسبی که با رفتار قلمروی زنان دارند، بر ارتقای حضورپذیری آنان در فضاهای جمعی غیر رسمی مؤثرند.
ارزیابی نظام اتصال انسان و طبیعت در سیستم واقعیت مجازی با هدف ارائه و بازتاب مدلی در کالبد معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
181 - 199
حوزههای تخصصی:
مواجهه با طبیعت بعنوان نیاز فطری، یک ضرورت چندوجهی در زندگی شهریست که کَمابیش رویارویی با این مقوله اتصالی فیزیکی و روندی خطی بوده است. در خِلال این سِیر با ورود مفاهیم جدید در علوم، واقعیت مجازی برای تنوع دادن این تجربه به شکل تِله پِرزِنس مورد توجه بسیاری از کشورها در حوزه معماری قرار گرفته و قواعد سازمانی آن ها را تحت تأثیر قرار داده است. درحقیقت، این اصل منطقِ تازه ای در زمینه معماری با توجه به پیشرفت های حاصله همراه دارد و آن تولید فضاهای احساس برانگیزی است که در عین حال انتزاعی ولی بسیار ملموس اند. علیرغم جابجایی مرزهای واقعیت در جهان به قصد پیشبرد و ترکیب نو، هنوز تفکری اساسی از این نوع رابطه در کشورمان دیده نشده و کمیابی آن به وضوح حس می شود. بدین سان برای محک این فرم حضور، در روشی خاص، انسان و طبیعت برای بازتولید یک تعامل نوآفرین در معماری، در دنیای دیجیتالی ارزیابی می شوند. منظور از انجام پژوهش، سنجش حس حضور در طبیعت مجازی با آشکارسازی نظام معیاری آن (سنجش ابزار واقعیت مجازی) و همچنین جهش این پیوند در معماری با تعیین شاخص های سازنده آن است. فرایند تحقیق، نخست مبتنی بر مطالعات اسنادی طبق مرور مستندات مربوط به تحقیقات بارز و برجسته با استفاده از منابع کتابخانه ای بدست آمده است. در ادامه آن، الگویی از به محک در آوردن این حس در معماری توسط محققین این پژوهش پیشنهاد شده است. در نهایت پارامترهای تحقیق از طریق پرسشنامه ارزیابی شده و برای رسیدن به یک راهکار با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفته اند. نتایج نشان می دهد بکارگیری ابزار واقعیت مجازی و ارائه تکنیک هایی از آن در کالبد معماری، در جهت ارتباط بین انسان و طبیعت میتواند لایه ای نو از تعاملات دیجیتالی را در معماری شکل دهد.
جست وجویی در نقش و اهمیت بِقاع خیر در ایرانِ سده نهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
155 - 171
حوزههای تخصصی:
در طی سده نهم شاهد اقبال به ساخت بناهای عام المنفعه در شهرهای ایران هستیم. این بناها در متون «بقعه های خیر» نامیده شده اند. اقبال به ساخت و تعمیر بقعه های خیر در سده نهم نه فقط از سوی حکومت مرکزی، بلکه از سوی طیفی از غیردرباریان نیز زیاد شد. همین موضوع باعث افزایش چشمگیر تعداد این بناها در داخل و حومه شهرها شد. وجه انگیزه های اقتصادی این اقبال پیش تر بررسی شده، اما به نظر می رسد این رویداد وجوه دیگری هم داشته است. نیز، اینکه گسترش این بناها چه تأثیری بر شهرها داشت تا کنون بررسی نشده است. از همین رو، هدف ما در این مقاله بررسی بیش تر موضوع گسترش بقعه های خیر و تأثیر آنها در شهرهای سده نهم هجری است. در واقع، می کوشیم روشن کنیم بقاع خیر از نگاه مردم دوره چه اهمیتی داشته و چه نقشی را برای طبقات مختلف اجتماعی ایفا می کرده اند. این پژوهش را با راهبردی تاریخی و از طریق جست و جوی شواهد در منابع درجه اول (مانند تاریخ نامه ها، تاریخ های محلی و برخی وقفنامه ها و تذکره های دوره) و تحلیل و تفسیر آنها پیش بردیم. متون بررسی شده نشان می دهد که بقعه های خیر اغلب بنیاد هایی شکننده بودند و زمان رونقشان اکثراً محدود به دوره زندگی بانی می شد. با این حال این بناها نمادی از آبادی یک شهر و عدالت حاکم شمرده می شده اند. علت این اهمیت به نقش بقاع خیر در حیات اجتماعی و اقتصادی شهر باز می گردد. متون دوره نشان می دهد بقاع خیر همزمان هم سه قشر متولیان (صاحبان سرمایه) و علما و فقرا را در سه سطح مختلف تأمین معاش می کردند، هم با درآمد موقوفات در رونق اقتصادی شهر مؤثر بودند، هم به شکل گیری محلات تازه و گسترش شهر کمک می کردند و هم کانون انواع دیگری از روابط اجتماعی و فرهنگی بودند. محرکه ساخت این بناها احتمالاً ترکیبی از انگیزه های مادی و معنوی بوده است؛ اما تأثیر آنها بر شهرها چنان است که شهر سده نهم را بدون شناخت بقاع خیر نمی توان به درستی فهمید.
تبیین معاصرسازی و انطباق سیستمی میراث صنعتی البرز بر اساس معماری پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
۸۳-۵۹
حوزههای تخصصی:
اهداف: در سال های اخیر تخریب زودهنگام آثار معماری صنعتی، موجب ایجاد آسیب های مختلف و درنتیجه کاهش پایداری، به خصوص در کشورهای در حال توسعه شده است. پژوهش حاضر سعی دارد به تبیین معاصرسازی سبز و انطباق سیستمی، بر اساس معماری پایدار در کارخانه ذوب آهن کرج به عنوان میراث صنعتی مشترک ایران و آلمان بپردازد. ابزار و روش ها: پژوهش از نوع کیفی است و تحلیل ها با راهبرد استقرا صورت پذیرفته است. از مطالعات اسنادی و برداشت میدانی در جمع آوری اطلاعات استفاده کرده، برای تحلیل داده از روش های کدگذاری بهره می گیرد. تعیین پتانسیلِ انطباق پذیری پایدار کارخانه ذوب آهن کرج بر اساس متد ARP صورت گرفته است. در آخر برای تدقیق نتایج، برای هر یک از ابعاد، از ضریب شانون استفاده شده است. یافته ها: با توجه به نتایج به دست آمده، بیشترین ضریب شانون مربوط به «ضوابط و مقررات» و کمترین مربوط به «تزئینات» است. یافته های پژوهش نشان می دهد که معاصرسازی یک فضای صنعتی، با قرار دادن فضاهای جمعی و انسانی درون یا در پس زمینه فضاهای صنعتی، موجب می شود که بازدیدکننده، تصویر واضح و مناسبی از گذشته سایت در ذهن خود ترسیم کند. نتیجه گیری: معاصرسازی یک فضای صنعتی از میراث صنعتی مشترک ایران و آلمان، امری است که در تعامل با بستر طرح روی می دهد. پژوهش راهکارهایی برای بهبود وضعیت موجود، و جلوگیری از تخریب ساختمان هایی که دارای عمر مفید هستند ارائه می کند. پژوهش راهبردهای چون حفظ، انطباق سیستمی و معاصرسازی را به عنوان مهمترین عوامل برای پایداری این مجموعه ارزشمند ارایه می دهد.
تحلیل دانش بیومیمتیکس و روش حل مساله ابداعی (TRIZ) در طراحی خلاق معماری
منبع:
بوطیقای معماری سال اول زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
15-29
حوزههای تخصصی:
این مقاله اولین نتایج را با هدف بررسی رابطه دامنه بین TRIZ و بیومیمتیکس در محدوده طراحی نوین معماری ارائه می دهد. در واقع چند نویسنده در حال حاضر به عنوان یک مسیر تحقیق مرتبط با شناسایی فرصت های ادغام بین TRIZ و بیومیمتیکس برای طراحی موثرتر و کارآمدتر پیشنهاد شده است. این مقاله مقایسه بین ابزارهای مبتنی بر مدل سازی عملکردی مورد استفاده در روند حل مسئله را در داخل TRIZ و بیومیمتیکس ارائه می دهد. این مقایسه در نظر دارد به ایجاد همپوشانی تکمیلی و ناسازگاری این تکلیف ها، نشانه هایی در مورد نحوه بهبود روند توصیف راه حل های طبیعی در یک روش مهندسی و نحوه توصیف مشکلات فنی به منظور استفاده از اطلاعات طبیعی به عنوان منبع الهام داده شده توسط تجزیه و تحلیل چند نمونه داده می شود. نتایج به دست امده از نظر تغییرات لازم در توصیف مشکل مهندسی مورد بحث قرار می گیرد تا از پایگاه داده ای از عملکردهای بیولوژیکی (به عنوان مثال طبقه بندی بیومیمیکری) به عنوان منبع دانش طبیعی در فرایند طراحی نوین استفاده شود.
تاثیر اماکن اسلامی بر ساختار اجتماعی، اقتصادی و کالبدی شهرهای ایران،(منطقه3 شهر اصفهان)
منبع:
شهرسازی ایران دوره پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸
113-127
حوزههای تخصصی:
شکل گیری و توسعه بسیاری از شهرهای سنتی ایران برپایه اعتقادات دینی و باورهای مذهبی و عقیدتی بوده است. این فرآیند پس از ورود اسلام به ایران با شدت بیشتری دنبال شد و اماکن مذهبی مانند مساجد، امامزاده ها و حسینیه ها که مشخصه اصلی مذهب تشیع بودند به عنوان عامل محرک شکل گیری و رشد و توسعه شهرهای ایرانی – اسلامی مطرح شدند. بنابراین شناسایی تاثیرات اماکن مذهبی، امری ضروری در تحلیل مؤلفه های اثرگذار بر شهرها تلقی می شود. برای دستیابی به این هدف ابتدا با مطالعه متون نظری شاخص های اصلی اثرگذار توسط هریک از اماکن مذهبی بر شهرها شناسایی شد. سپس میزان تاثیرات اماکن مذهبی بر شهر از دید ساکنان منطقه3 شهر اصفهان سنجیده شد. جامعه آماری در این تحقیق جمعیت 110هزار و 368 نفری منطقه 3 شهر اصفهان است که با استفاده از روش کوکران 383 نمونه برای انجام پرسشنامه بصورت تصادفی انتخاب شد. روایی پرسشنامه با استفاده از روش والتز و باسل و پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون t تک نمونه ای استفاده شد. یافته های این مطالعه نشان می دهد که بر مبنای نظر ساکنان منطقه، مساجد با تفاوت میانگین 0.805، امامزاده ها با تفاوت میانگین 0.690 و حسینیه ها با تفاوت میانگین 0.545 نسبت به میانگین معیار، بر مؤلفه های اجتماعی،اقتصادی و کالبدی منطقه3 شهر اصفهان تأثیر می گذارند.
واکاوی اثرگذاری دگرگونی و تغییرات شهری بر دلبستگی مکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
1 - 20
حوزههای تخصصی:
بیان مسأله: مسئله ی اصلی پژوهش، تصور کاهش احساس پیوند میان شهروندان و محیط زندگی آن ها است. در واقع اگر به شهر، سرعت و میزان تغییرات شهری در ابعاد گوناگون کالبدی، عملکردی، اجتماعی و... دقت شود، عدم تطابق این تغییرات با فرآیندهای ادراکی انسان ها، تصور اولیه را تایید می کند. تغییرات محیط شهری به واسطه ی پیامدهای خواسته و یا ناخواسته گوناگون، باعث ایجاد چالش های بسیار می شوند. بررسی ها حاکی از آن است که تاثیر پیامدهای مذکور غالبا از جنبه های کمّی مورد مطالعه و برنامه ریزی قرار گرفته است. اما به تاثیر این پیامدها بر فرآیندهای اجتماعی و تعاملی انسان ها با محیط شهری به-خصوص دلبستگی مکانی، کمتر پرداخته شده است. هدف: بازیابی و معرفی نقش اجزای شکل دهنده ی دگرگونی، تغییرات شهری و دلبستگی مکانی و هم چنین تاثیر و رابطه آن ها بر یک دیگر را می توان به عنوان هدف اصلی پژوهش تعریف نمود. روش: برای پیشبرد پژوهش، به روش توصیفی و بر پایه مطالعات اسنادی، به بررسی آراء و نظرات صاحب نظران در ارتباط با تغییرات شهری و دلبستگی مکانی پرداخته می شود. در تحلیل یافته ها از روش تحلیل محتوای کیفی و نیز روش فراترکیب استفاده می گردد. منظور از روش فراترکیب، ترکیب تفسیرهای داده های مطالعات منتخب به منظور کشف مفاهیم و استعاره های جدید است. یافته ها: پی بردن به تفاوت ها و جایگاه هر یک از مفاهیم دگرگونی، انتقال و تغییرات شهری، به انواع فرآیند تغییرات شهری و روابط آن ها با یک دیگر، به عوامل موثر بر ادراک فرد از تغییرات محیط شهری، به مفهوم دلبستگی مکانی و عوامل موثر و اثرپذیر از آن و در نهایت ارائه مدل و چارچوبی برای پی بردن به چگونگی تاثیر مفاهیم مذکور، از یافته های پژوهش می باشد. نتیجه گیری: دگرگونی و تغییرات شهری بر رابطه افراد با مکان به خصوص بر دلبستگی مکانی تاثیرگذار است، و همچنین کیفیت، میزان و سرعت تغییرات با دلبستگی مکانی ساکنان شهر، ارتباطی خاص و معنادار دارد.
بررسی تأثیر نمای دو پوسته و هندسه آن بر کنترل نور روز در فضاهای اداری (مدل سازی و تحلیل نور روز به وسیله نرم افزار دیوا)
حوزههای تخصصی:
نور روز علاوه بر بهینه کردن مصرف انرژی بر کیفیت سلامت فضاهای داخلی، تقابل معماری با رفتارهای اجتماعی و سلامت افراد در فضا مؤثر است. استفاده از یک سامانه کنترل نور روز، علاوه بر افزایش کیفیت روشنایی طبیعی فضا، مصرف انرژی الکتریکی ساختمان را به طور قابل ملاحظه ای کاهش می دهد. مسئله این پژوهش تلاش برای پاسخ به میزان و نحوه تأثیر کیفیت بازشوهای جداره های ساختمان بر کیفیت نور روز دریافتی است. به همین جهت به بررسی تأثیر میزان بازشو گره ایرانی طراحی شده بر کارایی روشنایی طبیعی در فضای اداری بر اساس استاندارد های بین المللی، با استفاده از نرم افزارهای شبیه سازی نور روز و آنالیزهای سالانه منطبق بر اطلاعات آب و هوایی شهر مشهد، در ساعات اشغال فضا می پردازد. در گام نخست تلاش شده است تا مفاهیم اساسی پژوهش مورد مطالعه قرار گیرد. در گام دوم با ابزار تحلیلی دست به مورد پژوهی زده شده است و نحوه تأثیر کیفیت بازشو ها بر کیفیت دریافت نور مورد واکاوی قرار گرفته است و در گام آخر با استدلال منطقی و مبتنی بر ابزار تحلیلی نتیجه نهایی صورت بندی شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که ضریب بازشو در توزیع روشنایی طبیعی و آسایش بصری در جهت گیری های مختلف به خصوص در جبهه جنوبی تأثیر بسیاری دارد. اهمیت نور روز در بهینه کردن مقدار مصرف انرژی، کیفیت سلامت فضاهای داخلی و همین طور تقابل معماری با رفتارهای اجتماعی و سلامت افراد در فضا از طریق طراحی نظام مند که قابلیت کنترل نور روز را با توجه به نیازها و ضروریات فضای زیست داشته باشد مؤثر می گردد.
آینده پژوهی در معماری؛ تبیین رویکردهای آینده پژوهانه در حوزه طراحی مسکن
حوزههای تخصصی: