فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۴٬۴۹۷ مورد.
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۰ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴
27 - 37
حوزههای تخصصی:
مهم ترین موضوعی که در بررسی و ارزیابی زندگی هنری محمدباقر یا آقاباقر، نقاش قرن دوازدهم هجری، مطمح نظر نگارنده است، اثبات زنجیره پدر- فرزندی او با محمدعلی بیک نقاش باشی است. برای این منظور، اسناد و مدارک موجود، به ویژه بعضی از آثار خود محمدباقر که در ساری اجرا شده است، ارزیابی و تحلیل شد. محمدباقر در بعضی از آثار خود به بازنمایی و بازسازی برخی از آثار جدش، علی قلی بیک جبادار، پرداخته است. از جملگی این اسناد و شواهد بر می آید که وی فرزند محمد علی بیک نقاشباشی بود که در نزد علی اشرف (نقاش قرن دوازهم هجری و شاگرد محمد علی بیک نقاشباشی)، به فراگیری نقاشی لاکی و تذهیب و غیره می پردازد و سپس همراه هم دوره ای های خود، محمدصادق و محمدهادی، نزد میرزا مهدی خان استرآبادی، منشی و مورخ نادرشاه، تقرب می جوید و بعدها همراه دوستانش به دربار کریم خان زند راه پیدا می کند و در پروژه های هنری دربار مشارکت می جوید و چندی بعد وارد دربار قاجار می شود. گفتنی است که در نیل به نتایج منطقی در این مقاله، از روش استقرایی و با امعان نظر به فرایند توصیف، ارزیابی و تحلیل و فرایند کلی نقادی علمی استفاده شده است.
چیدمان گرافیک: تأملی بینامتنی میان مسخ کافکا، فیلم مگس دیوید کراننبرگ و آثار گرافیتی لودو
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت از گرایش هایی تلقی می شود که در حوزه ی نشانه شناسی اهمیت ویژه ای دارد و مورد توجه بسیاری از منتقدان ادبی و هنری قرار گرفته است. بینامتنیت بر این اصل استوار شده است که هیچ متنی بدون پیش متن نیست. بینا متنیت بر این اندیشه است که متن نظامی بسته، مستقل و خودبسنده نیست. بلکه پیوندی دوسویه و تنگاتنگ با سایر متون دارد. حتی می توان گفت که در یک متن مشخص هم مکالمه ای مستمر میان آن متن و متونی که بیرون از آن متن وجود دارند، جریان دارد. این متون ممکن است ادبی یا غیر ادبی باشند. در این نوشتار سعی شده است رابطه بین آثار نویسنده ای به نام کافکا، فیلمسازی به نام کراننبرگ و آثارگرافیتی لودو که هر کدام یک شاخه جدا از هنر و نویسندگی هستند با رویکرد بینا متنی بررسی شود. این آثار از این نظر که همگی به گرفتار شدن انسان در دست ساخته های خودش اشاره دارد با هم تشابهاتی دارند، بدین منظور سعی شده است ارتباط بینامتنی بین آنها جستجو شود. هدف از این تحلیل، دریافت تعامل و پیوستگی میان این متن های هنری می باشد. در این روند شخصیت ها، درون مایه و روایت ها بر اساس شرایط اجتماعی و فرهنگی که در آن وجود دارند بعنوان نشانه های متنی، نماینگر پیوند و فهم مشترک این آثار مطرح می شوند.
چیدمان گالری: مجموعه عکس های خانواده مرتاض
حوزههای تخصصی:
چیدمان گالری: مجموعه عکس های خانواده شفیع پور
حوزههای تخصصی:
تبیین وجوه معنوی خوشنویسی با تأکید بر رساله صراط السطور سلطانعلی مشهدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳۵
حوزههای تخصصی:
ارجاع به زمان از دست رفته، به مثابه امر حاضر در عکس های خصوصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عکس همواره چیزی را از گذشته، ردّ و جعل می کند. تأکید حضور-آن-جای مصداق در عکس بی گمان نشأت از فهمی در برابرِ آن دارد که فحوای چنین ردّی را بر تنِ عکس مورد پرسش قرار می دهد. ارتباطِ با گذشته ای که عکس به مثابهِ هستی درذاتِ خود سودای آشکارگی اش را دارد، در زمانِ حال که رؤیتِ آن را مهیا می سازد، به سانِ کنشی است متأخر که از جانبِ مخاطبِ خاصِ عکس، ادراک می شود. چه که او همزمان با رؤیت، به خوانش گذشته ای مشغول است که به جز در عکس، ""حضور""ش را چنین مستند نمی توان مطالعه کرد. وجودِ زمانِ گذشته در بطنِ عکس با عناصری گره می خورد که برای مخاطب خود حاملِ فهمِ پیشینی هستند از هر آنچه در زندگیِ ازدست رفتة او تداعی گر معنا بوده، و توأمان اصرار می ورزند بر موقتی بودنِ تمامی انگاره های ذهنی و عینی که میانِ وی و سطحِ عکس در جریان است. بنابراین، چگونه است که آن-جا-بودگیِ همارة مصداق و پیوندِ همیشگیِ ""واقعیت و گذشته"" که ""ارجاعِ"" عکس از بطن آن برمی خیزد، یکی شدن حقیقتِ عکس را (مصداقی که حضورش دیگر تنها منوط به قاب عکسی است که در برابرِ دیدگان است)، با واقعیتِ آن (""آنچه بوده"" از مصداقی که در برابرِ دوربینِ عکاسی، حضوری واقعی و آنی، داشته است) پایه گذاری می کند؟
رولان بارت1، در آخرین کتاب خود، اتاق روشن2، ""ارجاع"" را گوهر عکس می نامد؛ ارجاع به ""آنچه بوده""، که اکنون به سان امری حاضر و کنش گر در عکس حضور دارد. در مقالة حاضر به بررسی چگونگیِ هستومندیِ زمانِ گذشته در بستر عکس، و تبیینِ ویژگی های متمایز ""ارجاع به گذشته"" در عکس های خصوصی پرداخته و تأثیراتی را که چنین ""ارجاعاتی"" به مثابه هستیِ عکس در خوانش و تأویلِ اثر بر مخاطبِ خود خواهند داشت، مورد تحلیل قرار خواهیم داد.
زبان بصری مَحاجِر در کوفی تزیینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۰ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴
59 - 72
حوزههای تخصصی:
صورتِ بصریِ نوشتار، نه تنها مفهومی جدا از عبارتِ نوشتار دارد، بلکه متفاوت با تصویر درک می شود. بر این اساس، نخستین بار برای تحلیلِ دست نوشته، اصول و نشانه های ویژه گرافولوژی را مطرح کرده اند. به نظر می رسد در نخستین تفاسیرِ حروفِ مقطعه نیز از روشی مشابه گرافولوژی استفاده شده است. از این رو، احتمال می رود با بهره گیری از این تفاسیر و به کمک اصول گرافولوژی، بتوان گوناگونی خط کوفی تزیینی را تحلیل کرد؛ به خصوص که در پژوهش های پیشین، کمتر به زبان بصری نوشتارِ کوفی اهمیت داده اند. در مقاله حاضر، انواع مَحاجِر کوفی تزیینی به روش توصیفی، تاریخی و تحلیلی ارزیابی می شود تا بخشی از زبان بصری کوفی تزیینی، یعنی حروف روزنه دار تا حد امکان بیان شود. بدین منظور، ابتدا بر مبنای توصیف و تحلیلِ فرم و ساختار مَحاجِر در کوفی ابتدایی، امکانِ وجود دو رویکرد «کمال گرا» و «وحدت گرا» در طراحیِ تزییناتِ مَحاجِر پیش رو نهاده می شود. سپس تحت عنوان این دو رویکرد، انواع مَحاجِر تزیینی توصیف و تحلیل شده و خاستگاه تحولات فرمی آن ها در تفاسیر تاریخی حروف مقطعه و اندیشه ها و تشبیهات حروفی برخاسته از این تفاسیر جست وجو می شود. در نتیجه، با دستیابی به نشانه های نمادین حروف، زبان بصری مَحاجِر کوفی تزیینی تا حدی گشوده می شود.
بررسی وتحلیل نقاشی های عامیانه مذهبی تکیه خوانساری در تخت فولاد اصفهان
حوزههای تخصصی:
قوش مذهبی نه تنها بر روی تابلوهای نقاشی، بلکه به عنوان بخشی از تزیینات معماری بر روی دیواره بسیاری از بناها، البته با توجه به کاربری سازه، مشاهده می شود. تکایا یکی از بناهایی است که با توجه به جایگاه و موقعیت اجتماعی خود، مورد توجه هنرمندان نقاش بوده است. کاربرد تکایا بیشتر برای برگزاری مراسم نمایشی مذهبی و آیینی از جمله نقالی،تعزیه و شبیه خوانی بوده است. به همین دلیل این مکان، در جامعه از ارزش و جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. تکیه آقاحسین خوانساری واقع در شهرستان اصفهان و در بخش جنوب غربی مجموعه فرهنگی تخت فولاد واقع است. این سازه یکی از معدود تکیه هایی است که در آن علاوه بر معماری، مقرنس کاری و کاشی کاری هنرمندانه دوره صفوی، شاهد آثاری از نقاشی دیواری هستیم. این نقاشی ها، با مضامین مذهبی و با تفکر شیعی ساخته و پرداخته شده است. سبک این گونه نقاشی به نحوی است که در کنار نقوش مذهبی، شاهد مفاهیم نمادین هستیم. در این پژوهش که بر اساس رویکرد علم باستان شناسی انجام پذیرفته، سعی شده چگونگی مضامین نمادین و مذهبی نقاشی دیواری این سازه شناسایی و واکاوی گردد. این تحقیق از نظر هدف، از نوع تحقیق های بنیادی است. هدف این مقاله، معرفی و ریشه یابی مفاهیم نمادین به کار رفته در نقوش دیواری تکیه خوانساری و شناسایی دیدگاه ها و اندیشه های هنرمندان نقاش این سازه است. یافته اندوزی داده ها به روش میدانی و اسنادی انجام گرفته است. به طور کلی نتایج مطالعات نشان می دهد که مفاهیم نمادین در قالب مضامین مذهب شیعی بازتاب ویژه ای داشته است و همچنین تحولات اجتماعی و سیاسی حکومت صفوی نقش بسزایی در شکل گیری هنری آن دوره داشته است.
هم پوشانی نقد و امر زیباشناختی در هنر (نقد فعال تر از خیال)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۰ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱
5 - 12
حوزههای تخصصی:
زیباشناسی مدرن در مقوله های زیبایی و معنا حساب خود را از زیباشناسی کلاسیک جدا کرده و تجربه های زیباشناختی جدیدی را شکل داده است. دیگر از نگرش انسان به ایستایی و ثبات جهان، حتی در حوزه ی تفسیر و نقد، اثری نیست. وقتی کاری، مدرن یا پست مدرن توصیف می شود، با الزام به درک نوعی پیچیدگی، کار نقد پویاتر و دشوارتر از همیشه خواهد شد. با وجود هم پوشانی نقد و امر زیباشناختی، دشواریِ تعریف و تشخیص هنر مدرن و پست مدرن، و دشواریِ معنا کردنِ معنا مسئله می شود. وقتی نه معنایی هست (مثل ادبیات ابسورد)، و نه حتی فرمی تازه (مثل آماده - ساخت های دوشان و وارهول) باید تجربه و لذت زیباشناختی را وسعت بخشید. ازاین رو، دقت در کاربرد اصطلاحات و واژه هایی از قبیل معنا، تجربه و واکنش زیباشناختی برای نظم و انضباط بخشیدن به فرایند نقد لازم است. در هنری که خود نوعی نقد فرهنگی است، نقش منتقدان در برقراری ارتباط میان سوژه و ابژه زیباشناختی که شرط اساسی لذت بخشی است، مهم تر از پیش است. از قرن هجدهم که مفهوم ادراک هنر و تجربه زیباشناختی با یکدیگر هم پوشانی داشته اند، با وجود تمرکز بر اثر همچنان نوعی سوبژکتیویسم بر تمام نقدها ناظر است. در این نوشتار نسبت تجربه های زیباشناختی جدید با نقد نو بیان می شود.
کاربرد میراث کهن ساسانی در طراحی نشانه (مطالعه موردی: نشانه دانشگاه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۰ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳
17 - 24
حوزههای تخصصی:
توجه به پیشینه تصویری و عنایت به فرهنگ و سنت های هنری گذشته همراه با نوآوری، مهم ترین عامل در دستیابی به عظمت و هویت هنری کنونی هر سرزمین می باشد. از این رو بررسی ریشه های طراحی گرافیک در ایران و چگونگی کاربرد آنها با توجه به مفاهیم نمادین، هدف و مسئله بنیادین این پژوهش به ویژه در رابطه با نشانه دانشگاه تهران بوده است. در این نوشتار، پس از اشاره به کاربرد نقش مایه های کهن ایرانی در طراحی نشانه های معاصر، بر اساس روند پژوهش، مفاهیم نمادین به کار رفته در طراحی نشانه دانشگاه تهران با توجه به پیشینه تصویری آنها در دوران ساسانی مورد تحلیل قرار گرفته اند؛ در این بررسی مشاهده می شود که بال و پر در هنر نمادین ساسانی، نمادهایی از ایزد بهرام هستند که شاهان ساسانی به لحاظ نیاز به افزایش قدرت فره ایزدی به این ایزد توجهی ویژه مبذول می داشتند و او را بسیار ستایش می کردند. این مفهوم با توجه به نوشته خوانده شده بر روی این پلاک گچی ساسانی و همچنین فرم دایره و ویژگی های آن در طراحی مفاهیم و معانی نمادین دانشگاه و اهداف سازمانی مورد انتظار، به شیوه ی قیاسی و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است
چیدمان گرافیک: پوستر آیینه تمام نمای اجتماع!؛ در گفتگویی با آرش تنهایی
حوزههای تخصصی:
تحلیل معناشناختی دو نگاره از شاهنامه فردوسی بر اساس الگوی نشانه شناسی اجتماعی تصویر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه فردوسی بیشتر از هر اثر ادبی دیگری در تاریخ نگارگری ایران مصور شده است. گستره مطالعاتی که تاکنون بر روی نگاره های مذکور انجام شده است را می توان به دو رویکرد عمده تقسیم کرد. در غالب این مطالعات، آثار صرفاً بازنمودی از متن مکتوب بشمار می آیند. تمرکز بررسی ها بر فُرم، تکنیک های اجرای آثار و دسته بندی های مکتبی بوده است. بخش دیگر، وارد حوزه معناشناسی آثار شده اند و هدفشان دست یافتن به دلالت های معنایی تصاویر بوده است. در این پژوهش که در گروه دوم قرار می گیرد، دو نگاره از داستان اسکندر در شاهنامه فردوسی، انتخاب شده است؛ یکی متعلق به دوره ایلخانی و دیگری متعلق به دوره صفوی. تحلیل معنایی تصاویر با استناد به الگوی نشانه شناسی اجتماعی تصویر انجام شده است، این روش در جهت دریافت جنبه ها و کارکردهای اجتماعی نشانه های تصویری به کار گرفته می شود. در این شیوه، بررسی ترکیب بندی در خدمت تفسیر دلالت های معنایی به کار برده می شود؛ همچنین برای تشریح معنا به عوامل بیرون از متن، یعنی بافت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و غیره رجوع می شود. در نهایت مشاهده می شود چگونه تصویر در همراهی با گفتمان مسلط جامعه به یک ابزار قدرت بدل می شود.یافته های این پژوهش حاکی از آن است که، این نگاره ها که در کنار روایت مکتوب از شاهنامه قرار گرفته اند، استقلال تألیفی دارند و تنها افزوده ای بر متن نیستند؛ همچنین در دوره خود، کارکردهای اجتماعی داشته اند.
طراحی مجموعه- مبلمان فضای باز دانشگاه علم و صنعت ایران بر اساس مؤلفه های توسعه پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۰ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲
77 - 84
حوزههای تخصصی:
تلاش بسیاری از دانشگاه های موجود در ایران در راستای تبیین سطوح نیازمندی های پایداری لازم برای آیندهاست تا موجبات ارتقای مفاهیم توسعه پایداررا فراهم آورند. از سوی دیگر بیشترین تمرکز آموزش عالی بر روی فضاهای رسمی آموزشی دانشگاه ها می باشد که این امر کم توجهی به فضاهای باز دانشگاه، به عنوان بستر آموزش غیر رسمی مفاهیم توسعه پایدار را به دنبال خواهد داشت. از این رو، این مطالعه که از نوع توصیفی- تحلیلی است با هدف طراحیمجموعه مبلمان، با رویکرد پایداری و روش طراحی کاربر محور انجام شده است تا گامی متناسب با نیاز دانشجویان به تعامل و مشارکت در محیط دانشگاه برداشته شود.در ابتدا لازم بود تا مشکلات مبلمان موجود استخراج و شرایط استفاده از فضای باز دانشگاه علم و صنعت ایران شناسایی شود. بر این اساس، وضعیت قرارگیری و استفاده ی کاربران از مبلمان موجود و فضاهای اطراف آن مورد بررسی قرار گرفت. نیازهای کاربران از طریق مصاحبه های نیازسنجی تعیین شد و پس از تدوین معیار های طراحی، به ایده پردازی پرداخته شد. سپس ایده نهایی توسط کارشناسان ارزیابیشد.نتایج بدست آمده نشان دادند که مجموعه مبلمان پیشنهادی توانسته است در حد قابل توجهی انتظارات کاربران را برآورده سازد و نهاد دانشگاه را به سمت توسعه ای پایدار سوق دهد.
The Visual Evidence of the Connection and Association between Shaykh Muhammed and the Court of Sultan Ibrahim Mirza (شواهد تصویری از ملازمت و ارتباط شیخ محمد نقاش با دربار سلطان ابراهیم میرزا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«شیخ محمد»، نقاش و خوشنویس عصر صفوی هیچ ردی از ارتباطش با سلاطین صفوی و حامیان درباری خود برجای نگذاشته است، اما شواهد تاریخی تأیید می کند بخش مهمی از فعالیت هنری شیخ محمد در دربار سلطان ابراهیم میرزا برادر زادة شاه طهماسب در مشهد بوده است؛ و به ویژه در خلق چندین نسخه از شاهکارهای درباری این عصر همکاری داشته است. از آنجاکه یکی از شاخصه های آثار وی توجه به جنبه های واقعیت و گسست از ادبیات و پرداختن به مضامین زندگی روزمره است، پرسش اصلی مقاله پیش رو این است که آیا می توان در تأیید مرقومات مورخین که شیخ محمد را ملازم سلطان ابراهیم میرزا دانسته اند، در لابلای آثار مرقوم و منسوب به او ردی از ارتباط وی با حامی و سلطان هنر پرور صفوی یافت؟ در جهت پاسخ به این پرسش، سه مجلس منسوب به شیخ محمد از نسخة هفت اورنگ مشهور به جامی فریر و نیز نگارة دولتی سرآغاز از یک نسخه ناقص هفت اورنگ موجود در کتابخانه موزه توپقاپی که نگاره های آن نیز به شیخ محمد سبزواری منسوب شده، معرفی و تحلیل شده است.
این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و از طریق گردآوری اطلاعات به شیوة کتابخانه ای انجام شده و هدف از آن کشف ارتباط میان نقاش و حامیش سلطان ابراهیم میرزا است؛ تا بدین طریق گامی در جهت آشکارشدن زندگی و آثار این نقاش برداشته شود. نتایج حاصل نشان می دهد، شیخ محمد نقاش فرازهایی از زندگی حامی خود به ویژه جشن عروسی سلطان ابراهیم میرزا و همسرش گوهر سلطان خانم را به صورت ضمنی و در پس یک روایت ادبی به تصویر کشیده؛ و بدین طریق نشانی از ارتباط و ارادت خود را نسبت به سلطان مطرح می کند.
سیاست و بازنمایی (بررسی نقش ایدئولوژیک دوربین عکاسی و عکس در دوره ی پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۰ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳
79 - 92
حوزههای تخصصی:
تاریخ عکاسی ایران، تافته ای جدابافته از تاریخ این سرزمین نیست. توجه به زمینه ی سیاسی که نقش تعیین کننده ای در روند تاریخی ایران داشته و زمینه ی اجتماعی که معمولاٌ قطب مخالفی برای سیاست بوده است؛ می تواند منظر مناسبی را برای بازخوانی آن فراهم آورد. بنابراین، ضرورت پژوهشی انتقادی در بخشی از این تاریخ ایجاب می شود. برای این منظور، از دریچه ی «گفتمان»، به تاریخ عکاسی ایران نگاه می شود. هدف از این پژوهش، تبارشناسی گفتمان عکاسی در دوره ی پهلوی و بررسی نقش «ایدئولوژیک» عکاسی در آن است. همچنین سعی می شود به بسترسازی این گفتمان برای روابط قدرت و به تبع آن سوژه و ابژه سازی ها پرداخته شود. پرسش این است که چه گفتمانی و چگونه در دوره ی پهلوی صورت بندی شده است؟ و این گفتمان چه ارتباطی با قدرت دارد؟ چارچوب مفهومی و روش این تحقیق را اندیشه های میشل فوکو تشکیل می دهد. نگارندگان در روندی تاریخی ، ثابت می کنند که گفتمانی «اجتماعی» با تحولات گوناگون ساختاری، آن هم بیشتر در حوزه ی «سیاست»، در این برهه از تاریخ عکاسی شکل گرفته و غالب آمده است. آن چه که مهم است، فرآیندی است که طی آن، سیاست عقلانی تر شده و پشت امر اجتماعی می نشیند تا هژمونیک شود. همچنین «هویت»، برساخته ی مهمی است که به آن پرداخته خواهد شد.
تبیین کارکرد معراج در روایات اساطیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عروج به ماورای ماده یا معراج، در آثار روایی و تجسمی جوامع خداباور (توحیدی یا چندخدایی) و اقوام غیرخداباور، نشان از توجه و اصرار انسان به برقراری ارتباط با جهان غیرمادی دارد و دامنه پراکندگی وقوع آن ، از شرق تا غرب دنیای باستان را در بر می گیرد. طیف گسترده معنایی معراج در اساطیر، از پرواز روح شمن، ورود قهرمان به جرگه خدایان و سفر به بهشت و جهنم تا تهذیب نفس و رسیدن به روشنگری را شامل می شود. در این مقاله، به منظور درک بهتر ارتباط تمدن های اساطیری با خدایان و ماورا، نمونه هایی از عروج به فراسوی دنیا در روایات اساطیری و آثار تصویری تمدن های هند، چین، ایران و بین النهرین، مصر، یونان و روم با روش اسنادی و کتابخانه ای جمع آوری و با رویکرد توصیفی- تطبیقی بررسی شده اند تا در پاسخ به پرسش های ماهوی (چرایی، چگونگی و چیستی) معراج، سه کارکرد استفهامی، استعلایی و استنتاجی برای این سفرها تبیین گردند. بدین ترتیب، با پژوهش در روایات اساطیری تمدن های نا م برده، در پرتو کارکرد استفهامی، پیش زمینه ها و انگیزه های شکل دهنده سفر معراج، در فرایند کارکرد استعلایی، چگونگی و حدود و ثغور تماس با عالم برین و در کارکرد استنتاجی، نتایج و دستاوردهای عروج در دو سطح فردی و اجتماعی مشخص شده است.
بررسی سیر تحول مدالیون بافته های ساسانی و تاثیر آنها بر نمونه های هنر اسلامی و مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۰ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱
39 - 48
حوزههای تخصصی:
مدالیون های ساسانی از جمله نقوشی هستند که شخصیت و ممیزه هنر ساسانی را دارا هستند. مدالیون های ساسانی دارای انواع مختلفی هستند که در بین هنر سرزمین های همجوار و سایر تمدن های شرقی و غربی زمان خود نیز دارای محبوبیت و پر کاربرد بوده اند. با توجه به نمونه های زیاد این مدالیون ها، تنوع و گستردگی آنها در بین هنر پساساسانی، آسیای مرکزی، اسلامی، از شرق تا چین و از غرب تا بیزانس، سوریه، قبط (مصر)، اروپای غربی (ایتالیا، اسپانیا، فرانسه)، این مقاله در پی بردن به چگونگی راهیابی مدالیون ساسانی به سرزمین های همسایه و نقاط دیگر و همچنین روند تحول شکلی این مدالیون هاست. اشیاء فلزی همانند ظروف سیمین و پارچه های ابریشمین از جمله کالاها، هدایای بسیار نفیس و در برخی مواقع از غنائم جنگی بودند که می توانستند حامل این نقوش باشند. پارچه های ساسانی یکی از محصولاتی بود که بسیار تبادل می شده و علاوه بر ارزش تجاری، ارزش دیپلماتیک و سیاسی زیادی به عنوان هدایای سلطنتی داشتند. در روند تحول و دگرگونی مدالیون ها، تغییراتی دیده می شود: تبدیل و تغییر شکل نقوش تزیینی دایره به سایر نقوش هندسی، تغییر شکل مدالیون اصلی از دایره به اشکال پیچیده تر و ترکیبی هندسی.
بازتعریفِ نقشِ زن در خانواده و تأثیر آن بر تزییناتِ نقاشی و ساختارِ خانه های اعیانی تهران در دورة قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از شرح حال ها و سفرنامه های دورة قاجار، تغییراتی تدریجی را در فرهنگ زندگی خانواده های اعیانی تهران به ویژه از اواسط دورة ناصری گزارش داده اند. برخی از این تغییرات، تعریف نقش زن در خانواده را به تدریج تغییر داد. هدف این مقاله، بررسیِ چگونگیِ تغییرِ کالبد، تزییناتِ نقاشی و ساختارِ خانه بر اساس بازتعریفِ نقشِ زن در تهران دورة قاجار است. از آنجایی که ملاحظة جایگاه زنان در بافت و زمینة دورة قاجار، بدون در نظر گرفتنِ شیوة زندگی، ساختارِ خانواده و شرایط فرهنگی-اجتماعی آن دوره امکان پذیر نیست، بنابراین بررسیِ واقعیت های مرتبط با تعریفِ جایگاهِ زن، بر اساس طرحِ تحقیق تاریخی و از طریقِ منابع دستِ اول و گاه دستِ دوم صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ظاهر شدنِ زنان در جامعه، که پیش تر پوشیده و پنهان بودند، و کم رنگ شدنِ مرزهای زنانه-مردانه باعثِ ایجادِ تغییر در فرهنگ زندگی شد، تا جایی که از اواخرِ دورة ناصری به تدریج لزومِ وجود خواجه ها به عنوان رابطِ دنیای زنانه و مردانه از بین رفت. با رواج تک همسری، اندرونی های متعدد و فضایی برای خواجه ها نیز کنار گذاشته شدند و به این ترتیب، خانه کالبدِ متمرکزتری به خود گرفت. مضامینِ تزیینات نقاشی خانه های این دوره نیز روایتگرِ تغییراتِ یاد شده است؛ به گونه ای که تصاویری از زنان فرنگی بر روی دیوارها و سقف تالارها و شاه نشین های خانه های اعیانی ظاهر شد و کالبد زنان و مردان نیز از میانه های دورة ناصری به شکلی متمایز نگاشته شد.
بررسی تصویرسازی زندگی حضرت فاطمه زهرا (س) در نسخه های چاپ سنگی طوفان البکاء(مقاله علمی وزارت علوم)
رویکرد نشانه شناسی بر نقوش نمادین و اسطورهای بکار رفته در جام حسنلو
حوزههای تخصصی:
نقوش حک شده بر روی«جام حسنلو» دارای معانی اسطوره ای و نمادین است که بیان کننده ی روش زندگی، آداب و رسوم و اعتقادات ایرانیان ساکن در اواخر هزاره دوم تا اوایل هزاره اول ق.م است. اصطلاح نشانه برای اولین بار توسط «پیرس»[1] وارد ادبیات علمی دوران مدرن شد. پیرس به فرایند تولید و تفسیر نشانه ها یا نشانه پردازی[2] توجه دارد و آن را در کانون نظریه نشانه شناختی خود قرار می دهد. پیرس «نشانه ها» را به سه دسته معروف شمایل، نمایه و نماد تقسیم کرده است. اسطوره شناسی و نمادشناسی، آنجا که از فرهنگ اقوامی سخن می گوید که مربوط به دوران بسیار قبل است می تواند گاه مبهم و شک برانگیز باشد و ما را با این مسئله مواجه می سازد که اعتقادات حک شده بر جام حسنلو باتوجه به نشانه شناسی، حاکی از چه اعتقاداتی می باشد؟ معانی موجود در این نقوش چگونه قابل تشخیص اند و آیا می توان ردپایی از این نقوش را در دوران معاصر یافت؟ از این رو، در این تحقیق ابتدا به تفکیک نوع نقوش (انسانی، حیوانی، گیاهی، هندسی، ترکیبی)و تحلیل نقوش جام حسنلو از جنبه اسطوره شناسی و نماد شناسی پرداخته شده است و در مرحله بعد نقوش منتج از جام حسنلو به لحاظ ریشه یابی اعتقادات در میان متون کهن ادبی و سایر اقوام و از منظر نشانه شناسی مورد بررسی قرار گرفته اند. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی تاریخی است و جمع آوری اطلاعات با کمک اسناد و به روش مطالعات کتابخانه ای بوده است. به طورکلی تحقیق حاضر با مطالعه اسناد تصویری مرتبط با جام حسنلو به این نتیجه رسیده که 21 نقش نمادین جام حاوی روایت های مهمی است که در میان اقوام دیگر نیز دیده می شود. هم چنین نقوش روی جام حسنلو دارای روایتی از اعتقادات ایرانیان بوده است که تداوم بسیاری از این اعتقادات در دوره ی اسلام و در دوره ی معاصر نیز دیده می شود.