فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر حاد شیوه ارائه فعالیت مقاومتی بر هورمون های ویسفاتین، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن انجام گرفت. 15 مرد جوان (میانگین سن 2/1±3/21 سال وBMI 8/1±9/27kg/m2) به صورت هدفمند انتخاب شدند و دو جلسه فعالیت مقاومتی را تکمیل کردند. آزمودنی ها فعالیت مقاومتی را با دو نوع ارائه گوناگون پروتکل الف (از عضلات بزرگ به کوچک شامل: پرس سینه، پرس پا، سیم کش زیر بغل، سرشانه هالتر، جلو بازو، پشت بازو) و پروتکل ب (از عضلات کوچک به بزرگ: عکس ترتیب حرکات پروتکل الف) با شدت 85% یک تکرار بیشینه انجام دادند. برای این منظور در جلسه اول و به صورت تصادفی هفت نفر از آزمودنی ها پروتکل الف (از عضلات بزرگ به کوچک) و مابقی (هشت نفر) پروتکل ب (از عضلات کوچک به بزرگ) را انجام دادند. استراحت برای هر نوبت یک دقیقه و برای هر حرکت دو دقیقه در نظر گرفته شد. یک هفته بعد، جلسه دوم فعالیت مقاومتی همانند جلسه اول اجرا شد؛ با این تفاوت که فعالیت مقاومتی برای آزمودنی های الف و ب جا به جا شد. در هر یک از پروتکل ها، خون گیری قبل از فعالیت، بلافاصله و 30 دقیقه بعد از فعالیت انجام گرفت. نتایج با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر حاکی از آن بود که غلظت ویسفاتین سرم در هر دو پروتکل الف (P<0.05) و ب (P<0.05) بلافاصله بعد از فعالیت نسبت به قبل از آن افزایش یافت. در موردانسولین و مقاومت به انسولین نیز، در هر دو پروتکل مقاومتی الف و ب، بلافاصله پس از فعالیت (P<0.05) و 30 دقیقه پس از فعالیت (P<0.05) نسبت به قبل از آن افزایش معناداری دیده شد. در کل، یافته های حاضر نشان داد که ترتیب بزرگی یا کوچکی عضلات به کار گرفته شده در ابتدای فعالیت، تاثیری بر ترشح هورمون ویسفاتین و دیگر فاکتورهای نامبرده ندارد.
تأثیر هشت هفته تمرین دویدن تداومی و چهار هفته بی تمرینی بر پراکسیداسیون چربی و دفاع ضد اکسایشی غیرآنزیمی مردان سالم غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین دویدن تداومی و چهار هفته بی تمرینی بر پراکسیداسیون چربی (MDA) و پاسخ دستگاه ضد اکسایشی بعد از یک جلسه فعالیت حاد بود. بدین منظور 20 مرد سالم غیرفعال به صورت تصادفی در دو گروه 10 نفره تجربی و کنترل قرار گرفتند. ابتدا، قبل و بعد از یک جلسه فعالیت حاد نمونه گیری خون به منظور تعیین مقدار MDA، اسید اوریک، بیلی روبین و پروتئین تام انجام گرفت. سپس آزمودنی های گروه تجربی به مدت هشت هفته و هفته ای سه جلسه به تمرینات دویدن تداومی پرداختند، اما آزمودنی های گروه کنترل در این مدت هیچ برنامه تمرینی نداشتند. بعد از هشت هفته، دوباره نمونه گیری خون قبل و بعد از یک جلسه فعالیت حاد به منظور اندازه گیری متغیرها انجام گرفت. پس از چهار هفته بی تمرینی به دنبال هشت هفته تمرین، از گروه تجربی مجدداً خون گیری قبل و بعد از یک جلسه فعالیت حاد به منظور اندازه گیری متغیرها انجام گرفت. نتایج حاصل از آنالیز واریانس یکطرفه با اندازه گیری های مکرر افزایش معناداری در مقدار پراکسیداسیون چربی (MDA) و اسید اوریک ناشی از یک جلسه فعالیت حاد در گروه تجربی پس از هشت هفته تمرین نشان داد (05/0 P<)، اما تفاوت معناداری در غلظت بیلی روبین و پروتئین تام پس از هشت هفته تمرین مشاهده نشد (05/0 P>). به علاوه پس از چهار هفته بی تمرینی افزایش معناداری در مقدار پراکسیداسیون چربی (MDA) مشاهده شد(05/0 P<)، اما تغییرات در غلظت اسید اوریک، بیلی روبین و پروتئین تام پلاسما معنادار نبود (05/0 P>).
نتیجه اینکه هشت هفته تمرین دویدن تداومی احتمالاً سبب ایجاد سازگاری در دستگاه ضد اکسایشی و استرس اکسایشی می شود. اما در اثر بی تمرینی نتایج استرس اکسایشی معکوس می شود.
تأثیر دو پروتکل تمرین مقاومتی بر پراکسیداسیون چربی و تغییرات ظرفیت آنتی اکسیدانی تام پلاسما در مردان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اجرای فعالیت مقاومتی با افزایش فشار اکسیداتیو همراه است. با وجود این به طور کامل مشخص نیست که چگونه شدت تمرین مقاومتی بر سطوح استراحتی شاخص های فشار اکسیداتیو تأثیر می گذارد. بنابراین هدف تحقیق حاضر بررسی تمرین مقاومتی با شدت متوسط و زیاد بر فشار اکسیداتیو بود. 20 آزمودنی مرد (7/.±6/20سال، 06/0±74/1 متر و 4±1/71 کیلوگرم) داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند و به طور تصادفی در دو گروه مقاومتی با شدت زیاد و متوسط قرار گرفتند. قبل و بعد از برنامه تمرینات مقاومتی نمونه گیری از خون صورت گرفت و فعالیت آنزیم کراتین کیناز (CK)، غلظت مالون دی آلدئید (MDA) و ظرفیت آنتی اکسیدان پلاسما (TAC) اندازه گیری شد. برنامه تمرینی سه جلسه در هفته به مدت هشت هفته انجام گرفت. گروه مقاومتی با شدت زیاد و متوسط تمرینات را به ترتیب با شدت90- 85 و70-65 درصد یک تکرار بیشینه انجام دادند. مشاهده شد در تعامل گروه × زمان اجرای دو نوع تمرین مقاومتی بر کراتین کیناز، ظرفیت آنتی اکسیدان پلاسما و مالون دی آلدئید تفاوت معناداری ایجاد نکرد (05/0≤P ). با وجود این مقدار MDA بعد از دوره تمرینات در هر دو گروه به طور معناداری کاهش یافت (05/0≥P ). هرچند تغییرات معناداری نسبت به پیش آزمون در CKو TAC دیده نشد (05/0≤P ). می توان گفت تمرین مقاومتی با شدت متوسط تا زیاد می تواند موجب کاهش غلظت مالون دی آلدئید شود و فشار اکسیداتیو را کاهش دهد. به نظر می رسد این مسئله مستقل از شدت تمرینات مقاومتی است.
تاثیر یک دوره تمرین مقاومتی شدید بر محتوب پروتئین مایوکاین های IL-6،IL-1β و TNF-α در عضله تند تنش موش های صحرایی دیابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: سایتوکاین ها و دیگر پپتیدهای بیان، تولید و آزاد شده به وسیله فیبرهای عضلانی که اثرات پاراکرین و اندوکرین اعمال می کنند به عنوان مایوکاین طبقه بندی می شوند. این احتمال وجود دارد که مایوکاین های آزاد شده از عضله اسکلتی واسطه اثرات مفید ورزش در رابطه با سلامتی باشند. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات تمرین مقاومتی بر محتوای پروتئین مایوکاین های 6-IL، 1β-IL و α-TNF در عضله تند تنش در موش های صحرایی دیابتی بود. مواد و روش ها: موش های صحرایی به گروه های کنترل، تمرین، دیابتی ایجاد شده با استرپتوزوتوسین و دیابتی تمرین تقسیم شدند. گروه های تمرین برای تمرین مقاومتی بالا رفتن از یک نردبان 1 متری با وزن های را که به دم آنها آویزان بود اجرا کردند. بعد از 5 هفته تمرین مقاومتی محتوای پروتئین مایوکاین های 6-IL، 1β-IL و α-TNF در عضله FHL با روش الایزا اندازه گیری شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان دهنده تاثیر دیابت و اثر متقابل تمرین و دیابت بر محتوای مایوکاین 6-IL در عضله FHL بود (0.05>p). همچنین دیابت باعث افزایش سطوح 1β-IL در عضله تند تنش FHL گشت (0.001>p). اما تمرین مقاومتی نتوانسته است تغییری در سطوح 1β-IL و α-TNF ایجاد کند (0.05<p). بحث و نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش تمرین مقاومتی توانسته است باعث کاهش مایوکاین 6-IL در دیابت شود. در مورد مایوکاین های التهابی 1β-IL و α-TNF تمرین مقاومتی تغییری ایجاد نکرده است. این احتمال وجود دارد که افزایش مایوکاین های التهابی در عضله اسکلتیمکانیسمی برای سازگاری های تمرینی باشد.
تأثیر مکمل ال کارنیتین و تمرین هوازی بر توان هوازی و لاکتات خون در مردان جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر به منظور تعیین اثر مصرف مکمل ال کارنیتین و تمرینات منتخب بر توان هوازی و لاکتات خون در مردان جوان انجام گرفت. در این تحقیق 30 دانشجوی غیر ورزشکار دانشگاه شهید رجایی با میانگین سنی 75/1±63/22 سال ، قد 6 ±47/176 سانتی متر ، وزن 10±33/72 کیلوگرم و 6/2±17/23 : BMI کیلوگرم بر متر مربع شرکت داشتند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به سه گروه تمرین، مکمل و مکمل و تمرین تقسیم شدند. تمرینات به صورت اینتروال و به مدت چهار هفته و هر هفته سه جلسه 60 دقیقه ای با شدت 80-65 درصد حداکثر ضربان قلب اجرا شد. قبل از شروع تمرینات و مکمل دهی و بعد از چهار هفته، توان هوازی با استفاده از آزمون بروس و مقدار لاکتات خون به وسیله لاکتومتر و فشار خون استراحتی و حداکثر و ضربان قلب استراحتی و حداکثر اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون کولموگروف اسمیرنوف و آزمون های لوین وt همبسته و تحلیل واریانس یکطرفه بررسی شد. مکمل ال کارنیتین موجب بهبود توان هوازی و افزایش زمان واماندگی (01/0>P) و کاهش مقدار اسید لاکتیک استراحتی شد (01/0>P)، اما بر مقدار اسید لاکتیک فعالیتی تأثیر معنا داری نداشت. مکمل به همراه تمرینات ورزشی موجب بهبود توان هوازی (001/0>P) و کاهش مقدار اسید لاکتیک استراحتی شد (01/0>P)، اما بر مقدار اسید لاکتیک فعالیتی تأثیر معنا داری نداشت. همچنین بین تأثیر تمرینات ورزشی و مکمل و تمرین به همراه مکمل بر توان هوازی و مقدار لاکتات استراحتی و فعالیتی خون تفاوت معنا داری وجود نداشت. بنابر این برای بهبود عملکرد ورزشی و افزایش توان هوازی می توان از مکمل ال کارنیتین به همراه تمرینات ورزشی استفاده کرد.
نقش بلوغ بیولوژیک در برآورد چربی تام بدن دختران نوجوان 12 تا 16 ساله شهر همدان: اعتبارسنجی معادلات لگاریتمی دیورنین- راهامان و خطی اسلاتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اعتباریابی مدلهای پیشگگوی دردگد بربی بدن د ختران نوجوان ایرانی با توجه به وضگییت بالیدگی در سنج خطر فاکتورهای آنتروپومتریک مفید خواهد
بود. هدف این پژوه ارزیابی دگتت باار مدل پیشگگوی راید دردگد بربی بدن دختران نوجوان شگار همدان بوده اسگت . نسبت بربی بدن 622 دختر
)66/25±1/ 62 ( و دردد بربی تام ) 12 /63±3/ 55 (، شاخص جرم بدن )کیلوگرم بر مترمربع 2 /26±21/ نوجوان 26 تا 22 ساله با میانگینهای وزن )کیلوگرم 21
بوسگیله روش مرجع ) تتلیل بیوالکتریک ایمپدانس( و اندازهگیری ضگاامت بربی زیر جلدی با اسگتفاده از مدل های پیشگگوی دیورنین، وسگتریت ، اسلاتر و
دیونبرگ اندازهگیری شگد . بین برآورد نسگبت بر بی بدن به روش های ضگاامت بربی زیر جلدی باارگانه در وضییت با و بدون مداخله بلوغ بیولوژیک با
روش مرجع همبسگتگی میناداری اادل شد. اما بیشترین دامنه همبستگی در وضییت با و بدون مداخله بالیدگی در مدل لگاریتمی دیورنین-راهامان مشاهده
بهنظر میرسگد برای سنج مددماتی ترکی بدن دختران، کاربست مدل لگاریتمی دیورنین -راهامان، بهویژه درکنار ند .)R=1/166-1/ و 621 p> شگد ) 112
اثرگذار بلوغ، کارآمدتر جلوه میکند. این نکته شاید از جنبه عملکرد ورزشی برای مربیان ورزش نوجوانان یا در پرتو مطالیات پیمایشی و همهگیرشناسی برای
سازمانهای باداشتی راهگشا باشد
تاثیر تمرینات مقاومتی و تعادلی بر قدرت عضلانی بیماران مرد مبتلا به پارکینسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیماری پارکینسون که از بیماری های گروه سنی سالمندان می باشد یک عارضه پیشرونده مزمن بوده که سیستم عصبی مرکزی را تحت تاثیر و با ایجاد اختلال در عقده های قاعده ای مغز، مشکلات حرکتی زیادی را در بیماران ایجاد می کند. هدف این تحقیق بررسی تاثیر تمرینات مقاوتی و تعادلی بر عملکرد عضلانی-اسکلتی، بیماران مرد مبتلا به پارکینسون بود. تعداد 22 نفر از بیماران مبتلا به پارکینسون به صورت در دسترس انتخاب و بطور داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. بیماران بصورت تصادفی در دو گروه تجربی ( 11 نفر ) و کنترل ( 11 نفر ) تقسیم شدند. بیماران گروه تجربی به مدت 10 هفته به انجام برنامه تمرینی منتخب پرداختند. قبل و بعد از دوره تمرینی قدرت عضلات چهارسر رانی، همسترینگ و دوقلو تمامی بیماران با استفاده از دینامومتر اندازه گیری شد. نتایج با استفاده از t وابسته و مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. افزایش معناداری در قدرت عضله چهار سر هر دو پای راست و چپ (P< 0.05) و قدرت عضله همسترینگ پای راست (P< 0.05) مشاهده شد در حالیکه قدرت عضله همسترینگ پای چپ به طور معناداری کاهش (P< 0.05) و تغییر معناداری در قدرت عضله دوقلوی پای راست و چپ مشاهده نشد (P>0.05). در بیماران گروه کنترل هیچ گونه تغییرات معنادری مشاهده نشد (P>0.05). از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که ده هفته تمرینات مقاومتی و تعادلی موجب بهبودی قابل ملاحظه ای در قدرت عضلانی بیماران پارکینسون می شود، بنابراین می تواند به عنوان یک مدالیته در برنامه درمانی این دسته از بیماران گنجانده شود.
اثر مکمل دهی امگا 3 بر حساس ترین شاخص های پیشگویی کننده بیماری های قلبی-عروقی (hs-CRP و IL-6) پس از تمرینات هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شواهد علمی، حاکی از تاثیر تمرین هوازی و مکمل امگا 3 -هر دو- بر بهبود دستگاه قلبی-عروقی است. هدف این پژوهش، بررسی اثر مکمل دهی امگا 3 بر حساس ترین شاخص های پیشگویی کننده بیماری های قلبی-عروقی (hs-CRP و IL-6) پس از تمرینات هوازی در مردان سالمند بود. در این مطالعه 36 مرد سالمند غیر ورزشکار در دامنه سنی 50 تا 70 سال از بین مردان سالمند به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در 4 گروه 9 نفره به ترتیب، گروه اول: تمرین + مکمل امگا 3، گروه دوم: تمرین + دارونما، گروه سوم: مکمل امگا3 و گروه چهارم: دارونما قرار گرفتند. برنامه تمرینی 8 هفته و هر هفته 3 جلسه با مدت و شدت مشخص(55 تا 70 درصد HRmax) اجرا شد. مقدار مصرف مکمل امگا 3 روزانه 2 عدد کپسول 1000 میلی گرمی بود. خونگیری پس از 14 ساعت ناشتایی قبل از شروع تحقیق و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی انجام شد. داده ها با آزمون کولموگروف- اسمیرنوف، آنالیز واریانس یکطرفه و t وابسته در سطح معنی داری 05/0≥α تحلیل شد. یافته ها نشان داد پس از 8 هفته، تنها در گروه مکمل امگا 3 مقادیر hs-CRP با کاهش معناداری همراه بود(05/0≥p). در گروه تمرین هوازی+مکمل امگا3، گروه تمرین هوازی+دارونما و گروه مکمل امگا3 مقادیر شاخص های التهابی کاهش محسوسی یافت که از نظر آماری معنادار نبود(05/0≤p). همچنین، در مقایسه بین گروه های پژوهش پس از 8 هفته تفاوت معناداری در متغیرهای پژوهش مشاهده نگردید(05/0 ≤p ). بنابراین، می توان گفت مکمل دهی امگا 3 باعث کاهش معنادار شاخص التهابی hs-CRP در گروه مکمل امگا 3 شد. اما اثر تعاملی 8 هفته مکمل دهی امگا 3 و تمرین هوازی، تاثیر معناداری بر مقادیر hs-CRP و IL-6 نداشت. به نظر می رسد برای تغییرات معنادار در مقادیر حساس ترین شاخص های پیشگویی کننده بیماری های قلبی-عروقی باید به عواملی چون، شدت، طول دوره تمرین و مقدار دوز مصرفی مکمل امگا 3 توجه داشت که خود لزوم مطالعات بیشتر را فراهم می کند.
تأثیر دوازده هفته تمرین تناوبی با شدت زیاد (HIIT) بر سطوح لپتین و عوامل وابسته به چاقی دانشجویان دختر دچار اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لپتین، یک هورمون مترشح از بافت چربی است که در تنظیم متابولیسم سلولی و تعادل انرژی نقش مهمی دارد. هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر دوازده هفته تمرین تناوبی با شدت زیاد بر سطوح لپتین و عوامل وابسته به چاقی دانشجویان دختر دچار اضافه وزن بود. در این پژوهش نیمه تجربی، 24 نفر از این دانشجویان با شاخص توده بدنی بین 25 تا 30 kg/m2 ، به صورت هدفمند انتخاب و تصادفی، در دو گروه تجربی با میانگین سن 97/0±60/22سال، وزن 37/2±50/85 کیلوگرم و قد 82/2±80/166 سانتی متر و کنترل با میانگین سن 3/1±20/23 سال، وزن 18/3±90/82 کیلوگرم و قد 87/1±20/168 سانتی متر، قرار گرفتند.گروه تجربی در برنامه تمرینی تناوبی با شدت زیاد، به مدت دوازده هفته و هر هفته سه جلسه با شدت بالای 90 درصد ضربان قلب بیشینه به تمرین پرداختند. قبل و پس از تمرین مقادیر لپتین پلاسما، وزن، درصد چربی، شاخص توده بدن و نسبت کمر به لگن محاسبه شدند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های کولموگروف-اسمیرنوف، t وابسته و مستقل در سطح معناداری 05/0≥ α تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد، دوازده هفته تمرین تناوبی دویدن با شدت زیاد، بر کاهش سطوح سرمی لپتین پلاسما، وزن بدن، درصد چربی،BMI و WHR در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل تأثیر معناداری داشته است (05/0≥P). به نظر می رسد که تمرین تناوبی با شدت زیاد به عنوان یک روش غیرتهاجمی و غیردارویی، می تواند اثر مثبتی بر کاهش مقدار لپتین و برخی عوامل وابسته به چاقی و اضافه وزن داشته باشد.
تأثیر شش هفته تمرینات مقاومتی بر شاخص های مورفولوژیکی قلب زنان تمرین نکرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر شش هفته تمرینات مقاومتی بر شاخص های ریخت شناسی سلامت قلب زنان تمرین نکرده است. به همین منظور 20 زن کم تحرک با میانگین سنی 8/1±6/22 سال، قد 5/6±3/162سانتی متر، وزن 1/5±58 کیلوگرم، درصد چربی2/5±3/18درصد و سطح رویه بدن 15/0±62/1 متر مربع برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. سپس آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. قبل از شروع پروتکل تمرینی، ابتدا از بازیکنان آزمون های آنتروپومتریک، ترکیب بدن و اکوکاردیوگرام به عمل آمد. پس از آن گروه های تمرینی وارد دوره شش هفته ای تمرین مقاومتی شدند. پروتکل تمرینی شامل شش حرکت کار با وزنه به صورت 3 دوره 10 تکراری با 70-60 درصد یک تکرار بیشینه بود. نتایج نشان داد که پس از انجام پروتکل تمرینی ضخامت دیواره بین دو بطن 10 درصد افزایش و اندازه پایان سیستولی بطن چپ 10 درصد کاهش در مقایسه با گروه کنترل داشت (05/0P≤). ولی شاخص های دیگر شامل ضخامت دیواره خلفی، اندازه پایان دیاستولی، جرم بطن چپ، حجم دهلیز چپ، حجم کل قلب، حجم پایان سیستولی بطن چپ، حجم پایان دیاستولی بطن چپ و اندازه دهانه آئورت تغییرات معناداری را نشان ندادند. نتایج این پژوهش نشان داد که شش هفته تمرینات مقاومتی با وزنه با توجه به تأثیر معنادار بر برخی شاخص های مورد آزمون، می تواند موجب افزایش عملکرد و سلامت قلب زنان کم تحرک شود.
اثر دو شدت تمرین هوازی بر سطوح لیپوکالین-2، اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت به انسولین در مردان چاق غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثر دو شدت تمرین هوازی بر تغییرات لیپوکالین-2، اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) روی 27 مرد چاق غیرفعال (سن = 5 ± 9/43 سال، شاخص توده بدن = 5/1 ± 8/31 (kg/m2) و VO2max = 8/1±8/31 ml/kg/min) انجام شد. آزمودنی ها به طور تصادفی به سه گروه مساوی شدت متوسط، شدت بالا و بی تمرین تقسیم شدند. گروه های تمرین در یک برنامه دویدن روی نوارگردان (12 هفته، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه) شرکت کردند. شدت تمرین برای گروه اول برابر با 55-45 و برای گروه دوم برابر با 75-65 درصد VO2max بود. نتایج آزمون ANOVA نشان داد 12 هفته تمرین هوازی موجب کاهش معنی داری در مقادیر لیپوکالین-2 سرُم (از 2/11±1/53 به 1/8±5/43 g/Lµ) آزمودنی های گروه شدت بالا شده بود (05/0p<) و این کاهش، نسبت به گروه های شدت متوسط (از 3/10±2/52 به 5/8±5/47 g/Lµ) و بی تمرین (از 7/9±1/54 به 9/11±2/53 g/Lµ) معنی دار بود (05/0p<). تمرین هوازی کاهش معنی داری را در مقادیر اینترلوکین-1 بتا گروه های شدت بالا (از 315±51/1721 به 218±85/1429 pg/mL) و شدت متوسط (از 289±26/1684 به 302±12/1344 pg/mL) ایجاد کرده بود (05/0p<). در میزان کاهش، بین دو گروه تفاوت معنی داری دیده نشد؛ اما نسبت به گروه بی تمرین (از 254±65/1701 به 272±82/1711 pg/mL) به طور معنی داری کمتر بود (05/0p<). شاخص مقاومت به انسولین نیز در دو گروه شدت متوسط (از 8/0±01/3 به 8/0±61/2) و شدت بالا (از 9/0±87/2 به 6/0±84/1) به طور معنی داری کاهش یافته بود (05/0p<) و نسبت به گروه بی تمرین (از 7/0±95/2 به 9/0±11/3) نیز اختلاف معنی داری مشاهده شد (05/0p<). به طور کلی، این یافته ها پیشنهاد می کند برای کاهش مقادیر لیپوکالین-2 نسبت به اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت به انسولین، احتمالاً به تمرین با شدت بالاتری از 55-45 درصد VO2max نیاز است.
مقایسه تاثیر 12 هفته مصرف ویتامینE و فعالیت بدنی منظم بر سطوح آنزیم های کبدی مبتلا به کبد چرب غیرالکلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه آثار 12 هفته مصرف ویتامینE و فعالیت بدنی منظم برسطوح آنزیم های کبدی بیماران مبتلا به کبد چرب غیر الکلی به عمل آمد. بیست نفر افراد بالغ مبتلا به بیماری کبد چرب غیر الکلی با میانگین سنی 1/8±8/41سال در این پژوهش به طور داوطلبانه شرکت کردند. بیماران به طور تصادفی به دو گروه ده نفره تقسیم شدند.گروه A شامل بیمارانی بود که روزانه دو عدد قرص ویتامین E، 400 میلی گرم صبح و شب به مدت 12 هفته دریافت می کردند و گروه B شامل بیمارانی بود که فعالیت بدنی برنامه ریزی شده و منظم انجام می دادند. آنزیم های آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)، آلکالین فسفاتاز (ALP) سرم خونی و سونوگرافی کبد برای ارزیابی میزان چربی کبدی، قبل و بعد از مداخله درمانی مورد اندازه گیری قرار گرفت. در هر دو گروه درمانی مقادیر آنزیم های کبدی پس از درمان کاهش قابل توجهی نشان دادندP<0.05) )، اما تفاوت بین گروهی معناداری بین سطح آنزیم های کبدی دو گروه وجود نداشت (P>0.05). در سونوگرافی انجام شده پس از مداخله درمانی در هر دو گروه کاهش معناداری بین درجه چربی کبدی ملاحظه گردیدP<0.05) )، اگرچه در بین گروه های مورد بررسی تفاوت آماری معناداری وجود نداشت (P>0.05(. به نظر می رسد انجام فعالیت بدنی منظم بدون در نظر گرفتن نوع رژیم غذایی و یا کاهش وزن می تواند باعث کاهش آنزیم های کبدی و شواهد سونوگرافیک کبد چرب شود که با توجه به اثرات جانبی مصرف دراز مدت ویتامین E می تواند جایگزین مناسبی برای این دارو باشد.
میزان، نوع و علل مصرف مکمل های غذایی در ورزشکاران ایرانی شرکت کننده در بازی های المپیک 2012 لندن بر اساس مدل رفتار با برنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مواد و روش ها: 42 نفر از ورزشکاران ایران (شرکت کننده در المپیک 2012 لندن) در تحقیق حاضر شرکت کردند. جهت گردآوری اطلاعات از دو پرسشنامه (پرسشنامه استاندارد زمینه یابی مکمل های ورزشی (دارای 4 مقیاس) و پرسشنامه محقق ساخته) استفاده شدند. تمامی تحلیل ها توسط نرم افزار های SPSS16 و AMOS انجام گرفت. جهت تعیین شاخص های نکویی برازش از مولفه های خی دو، NFI و RMSEA استفاده شد. یافته ها: اصلی ترین منبع پیشنهاد دهنده در بین ورزشکاران المپیکی ایران برای مصرف مکمل، متخصصین تغذیه (43%) بود. مهمترین دلایل مصرف مکمل از دیدگاه ورزشکاران افزایش سرعت و چابکی (48%) و افزایش قدرت و توان (47%) گزارش شد. بیشترین مکمل های مصرفی در ورزشکاران به ترتیب ب کمپلکس (92%) بود. برخلاف مطالعات قبلی، هنجارهای ذهنی قویترین شاخص پیش بین بود (β= 0/91) در حالی که نگرش ها با (β= 0/23) دومین شاخص پیش بین و کنترل رفتاری ادراک شده با (β= 0/13) ضعیف ترین شاخص پیش بین بودند. نتیجه گیری: عدم تاثیر گذاری کنترل رفتاری ادراک شده با مطالعات قبلی همخوانی دارد اما فقدان تاثیر گذاری نگرشها مبهم است زیرا اعتقاد بر این است که نیت رفتاری قویا از طریق پذیرش آنچه هنجار محسوب می شود کنترل می شود نه نگرش ها به سمت مکمل. این یافته ها نشان می دهند که در بین ورزشکاران المپیکی ایران، هنجارهای ذهنی هنگام شکل گیری نیت رفتاری برای مصرف مکمل های غذایی احتمالا اهمیت بیشتری دارد.
تأثیر تمرین مقاومتی بر میزان اسفینگوزین -1- فسفات پلاسما و عضله قلبی موش صحرایی نر نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: S1P یک اسفنگولیپید بیواکتیو مشتق شده از پلاکت ها می باشد که در تنظیم تکثیر، تمایز، هایپرتروفی و مقابله با مرگ برنامه ریزی شده سلولی درگیر می باشد. هدف این تحقیق، بررسی اثر یک دوره تمرین مقاومتی 8 هفته ای بر میزان اسفینگوزین-1-فسفات (S1P) پلاسما و عضله قلبی موش صحرایی نر نژاد ویستار می باشد، مواد و روش ها: 24 موش صحرایی 8 هفته ای نر نژاد ویستار (190-250 گرم) بصورت دوتایی در یک محیط کنترل شده (22 درجه سانتی گراد، سیکل 12:12 خاموش و روشنایی) همراه با غذا و آب در دسترس نگهداری شدند. بعد از یک ماه آشنا سازی حیوانات بصورت تصادفی به گروه کنترل (12N=) و تجربی (12N=) تقسیم شدند. نردبان مقاومتی یک متری با فاصله میله های 2 سانتی متری با شیب 85 درجه به عنوان وسیله تمرین و وزنه های متصل شده به دم حیوان بعنوان مقاومت استفاده شد. تمام مراحل جراحی در یک جلسه انجام شد. موشها 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین(جهت از بین رفتن اثرات حاد تمرین) از طریق تزریق کتامین(mg/kg 75) و گزالایسین(mg/kg 20) بیهوش و سپس قربانی شدند و عضله قلبی خارج شد.. مقدار S1P عضله قلبی در لایه کلروفرم بوسیله دستگاه کروماتوگرافی مایع با عملکرد بالا(HPLC) اندازه گیری شد. یافته ها: تمرین مقاومتی محتوایS1P عضله قلبی (08/0=P) را در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد که معنی دار نبود مقدار این فاکتور در پلاسما در پی تمرین مقاومتی افزایش معنی داری نشان داد(05/0=P).نتیجه گیری: با توجه به نقش ساختاری و عملکردی این اسفینگولیپید و از آنجا که این فاکتور بدنبال یک دوره تمرین مقاومتی تحقیق حاضر تمایل به افزایش نشان داد.
تاثیر هشت هفته تمرینات طناب زنی بر اینترلوکین-18 و پروتئین واکنشگر C نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : اینترلوکین 18 و پروتئین واکنش گر C (CRP) دو ریسک فاکتور قلبی- عروقی هستند که در سال های اخیر مطرح شده اند و به طور مستقل خطر آترواسکلروز را نشان می دهند. هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات طناب زنی بر 18-IL و CRP نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق است. مواد و روش ها: این مطالعه از نوع نیمه تجربی است. تعداد30 نوجوان دارای اضافه وزن و چاق به طور تصادفی در دو گروه تجربی (تعداد: 15 نفر، قد 165.28 سانتی متر ، وزن 83.02 کیلوگرم، سن 13.73سال، شاخص توده بدنی (BMI) 31.04) و گروه کنترل (تعداد: 15 نفر، قد 164.54 سانتی متر ، وزن 83.02 کیلوگرم، سن 13.93 سال، BMI 30.404) تقسیم شدند. سپس گروه تجربی تحت تاثیر یک برنامه تمرینی طناب زنی فزاینده به مدت هشت هفته قرار گرفتند. در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند و تنها پیگیری شدند. متغیر های وزن، درصد چربی، BMI و حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo2max) قبل و بعد تمرینات از هر دو گروه اندازه گیری شدند. نمونه خونی در حالت ناشتا طی دو مرحله، 48 ساعت قبل و بعد از تمرینات برای سنجش میزان 18-IL، CRP سرم گرفته شد. به منظور مقایسه ی درون گروهی از آزمون آماری t همبسته و برای مقایسه بینگروهی از آنالیز واریانس دو طرفه استفاده شد. یافته ها: پس از هشت هفته تمرینات طناب زنی در مقایسه درون گروهی با آزمون t همبسته متغیر های وزن (0.001=P)، BMI (0.001=P)، درصد چربی ( 0.001=P)، 18-IL (P=0.001) و CRP (P=0.001) کاهش معنی دار داشتند، ولی در مقایسه بین گروهی با آنالیز واریانس دو طرفه متغیر های وزن ( 0.5=P)، BMI (P=0.257)و درصد چربی (0.068=P) کاهش غیر معناداری داشتند، 18-IL (P=0.001) و CRP (P=0.01) به طور معناداری کاهش یافتند و V02max افزایش معنی دار داشت (0.009=P).بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه انجام تمرین طناب زنی موجب کاهش اینترلوکین 18 و کاهش التهاب در نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق شد، بنابراین ممکن است انجام این گونه تمرینات در پیشگیری و کاهش آترواسکلروز در نوجوانان چاق مفید باشد
بررسی تأثیر دوره قاعدگی بر متابولیسم سوبسترا و مصرف انرژی طی فعالیت فزاینده وامانده ساز در دختران دانشجو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر دوره قاعدگی بر متابولیسم سوبسترا، مصرف انرژی و عملکرد طی فعالیت فزاینده وامانده ساز در دختران دانشجو بود. به این منظور پانزده دانشجوی دختر (با میانگین سن 47/1± 17/21 سال و شاخص توده بدنی 71/1 ± 55/20 کیلوگرم بر مترمربع) به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. طرح تحقیق در سه مرحله خونروی، فولیکولی و مرحله انتهایی لوتئال از چرخه قاعدگی تنظیم شد. پروتکل ورزشی به صورت فزاینده تا واماندگی ادامه یافت. اکسیژن و دی اکسیدکربن دم و بازدمی آزمودنی ها نیم ساعت قبل از فعالیت در حالت خوابیده (حالت پایه)، حین فعالیت فزاینده تا واماندگی و یک ساعت بعد از اتمام برنامه تمرینی در حالت خوابیده به عنوان EPOC جمع آوری و تجزیه وتحلیل شد. مقدار اکسیداسیون چربی، کربوهیدرات و هزینه انرژی از طریق فرمول های فراین و کالری سنجی غیرمستقیم اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون ANOVA با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در انرژی مصرفی، عملکرد، اکسیداسیون کربوهیدرات و چربی در مراحل مختلف قاعدگی (خونروی، فولیکولی و لوتئال)، طی تمرین فزاینده تا واماندگی وجود ندارد. در فعالیت ورزشی فزاینده، کالری مصرفی و اکسیداسیون کربوهیدرات و چربی در مرحله خونروی، ابتدای فولیکولی و انتهای لوتئالی احتمالاٌ به سبب عدم تفاوت زیاد بین غلظت هورمون های استروژن و پروژسترون در دختران جوان تفاوت چشمگیری ندارد.
تأثیر شش هفته تمرین استقامتی بر سطوح برخی سایتوکاین های ریزمحیط تومور در موش های ماده مبتلا به تومور پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیرات تمرینات ورزشی بر تعادل سایتوکاینی موش های ماده مبتلا به سرطان پستان است. بدین منظور 20 سر موش بالب سی ماده تصادفی در دو گروه کنترل و تجربی قرار گرفتند. پس از آشناسازی با محیط و تزریق سلول های سرطانی به همه موش ها، گروه تجربی به مدت شش هفته، پنج روز و با شدت متوسط تمرینات استقامتی را انجام دادند. موش ها روزانه از نظر تغییرات رشد تومور ارزیابی شدند. در پایان موش ها نخاعی شدند و بافت تومور برداشته شده و به سرعت فریز شد و در دمای 70- درجه سلسیوس نگهداری شد. نمونه تومور هموژنیزه شده و سپس با روش الایزا مقادیر سایتوکاین های IL-17 و IFN-g در نمونه ها بررسی شد. از آزمون Tمستقل برای تعیین اختلاف بین گروه ها استفاده شد. کاهش معنادار IL-17 در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (03/0 P=). همچنین، سطوح IFN-γ افزایش نشان داد. ولی این افزایش از لحاظ آمار معنادار نبود. کاهش معنادار میزان رشد تومور نیز در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (005/0 P=). از آنجا که IL-17 در رگ زایی، رشد و متاستاز تومور نقش دارد، کاهش سطوح این سایتوکاین که به موازات کاهش حجم تومور است نشان می دهد که تمرین از طریق کاهش سطوح این سایتوکاین موجب کاهش رشد تومور می شود. همچنین افزایش در سطح IFN-γ حاکی از تعدیل سایتوکاینی به وسیله تمرین در ریزمحیط تومور در راستای القای ایمنی سلولی ضد تومور است که نقش حمایتی تمرین در تحریک ایمنی ضد تومور را نشان می دهند. با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت تمرینات استقامتی نقش مؤثری در بازداری از رشد تومور در سرطان های وابسته به استروژن دارد.
نیمرخ آمادگی جسمانی، آنتروپومتریکی و ترکیب بدنی بازیکنان نوجوان تیم ملی والیبال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، توصیف و ارتباط سنجی نیمرخ آمادگی جسمانی، آنتروپومتریکی و ترکیب بدنی بازیکنان والیبال تیم ملی نوجوانان پسر ایران بود. 40 نفر بازیکنان حاضر در اردوی آماده سازی تیم ملی والیبال نوجوانان (میانگین سنی: 3/0±9/17 سال)، به عنوان نمونه آماری در دسترس پژوهش انتخاب شدند. سنجش فاکتورهای ترکیب بدنی: وزن، شاخص توده بدنی (BMI)، نسبت دور کمر به باسن (WHR)، درصد چربی و توده عضلانی و شاخص های آنتروپومتریکی: محیط ها (کمر، باسن، شکم، ساعد، بازو، ران، ساق)، قطرها (مچ دست، آرنج، زانو)، طول ها (قد ایستاده، ارتفاع قابل دسترس، دو دست، کف دست، ساعد، ساق، ران) انجام شد. همچنین متغیرهای فیزیولوژیک و آمادگی جسمانی شامل: ضربان قلب، فشارخون، نرخ متابولیکی پایه (BMR)، پرش طول، کشش از بارفیکس، درازونشست، دو 20 متر سرعت، چابکی 9×4 متر، پرش اسپک، پرش دفاع، توان بی هوازی (با استفاده از آزمون ارگوجامپ 15ثانیه)، ظرفیت هوازی (آزمون دو 2400 متر)، توان انفجاری (آزمون پرش عمودی) و انعطاف پذیری (آزمون انعطاف تنه به جلو) اندازه گیری شدند. از آمار توصیفی برای توصیف نیمرخ آزمودنی ها و از ضریب همبستگی پیرسون به منظور ارتباط سنجی بین فاکتورهای پژوهش استفاده شد. یافته ها ارتباط معناداری بین برخی از متغیرهای پژوهش نشان داد. بین پرش دفاع و اسپک با طول قامت و ارتفاع قابل دسترس همبستگی منفی معنادار و با پرش طول و انعطاف پذیری همبستگی مثبت معناداری دیده شد (p<0.05). همچنین نتایج پژوهش، کاهش میانگین قد و ارتفاع اسپک و دفاع را نسبت به میانگین نوجوانان تیم های برتر جهان نشان داد. اطلاعات ارائه شده در این مقاله می تواند الگویی مناسب جهت استعدادیابی و انتخاب بازیکنان شایسته، تعیین قوت ها، ضعف ها و جایگاه تیم ملی در مقایسه با سطوح جهانی و برنامه ریزی بهینه به ویژه در طراحی تمرینات برای مربیان باشد.
تأثیر تمرین مقاومتی فزاینده بر غلظت سرمی امنتین-1 و نیمرخ لیپیدی موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امنتین-1 آدیپوکین تازه شناخته شده ای است که اغلب از بافت چربی احشایی ترشح می شود. سطوح در گردش امنتین-1 به طور معکوس با چاقی ارتباط دارد. اطلاعات اندکی در مورد تأثیر تمرینات ورزشی بر غلظت سرمی امنتین-1 وجود دارد. هدف از اجرای این پژوهش بررسی تأثیر چهار هفته تمرین مقاومتی فزاینده بر سطوح سرمی امنتین-1 است. شانزده سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار با میانگین وزن 19 ± 288 گرم به طور تصادفی به گروه های تمرین (8n=) و کنترل (8n=) تقسیم شدند. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان (8 تکرار در روز، 3 روز در هفته) با وزنه های آویزان شده به دم حیوان، به ترتیب با وزنه هایی معادل 50، 75 ،90 و 100 درصد ظرفیت حمل بیشینه جلسه قبل و افزایش 30 گرمی در تکرارهای بعدی بود. پس از 4 هفته تمرین مقاومتی غلظت سرمی امنتین-1، گلوکز و نیمرخ لیپیدی اندازه گیری شد. چهار هفته تمرین مقاومتی فزاینده موجب افزایش قدرت (ظرفیت حمل بیشینه) موش های صحرایی شد. تفاوت معنا داری در غلظت سرمی امنتین-1، گلوکز و نیمرخ لیپیدی بین گروه ها مشاهده نشد (05/0 P >). تغییرات وزن موش های صحرایی در گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل به طور معنا داری کمتر بود (049/0 P =). نتایج این پژوهش حاکی از عدم تغییر سطوح سرمی امنتین-1 و نیمرخ لیپیدی موش های صحرایی با وجود افزایش قدرت و جلوگیری از افزایش وزن در اثر تمرین مقاومتی است. به منظور مشخص شدن تأثیر تمرینات ورزشی و ترکیب بدنی بر سطوح در گردش امنتین-1 تحقیقات بیشتر ضرورت دارد.
تاثیر تمرین استقامتی بر بیان ژن های مبادله گر سدیم هیدروژن1( NHE1) و هم انتقال دهنده سدیم بی کربنات 1NBC1) (در عضلات اسکلتی رت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر تمرین استقامتی بر بیان ژن های مبادله گر سدیم هیدروژن1 (NHE1) و هم انتقال دهنده سدیم بی کربنات1 (NBC1)در عضلات اسکلتی باز کننده طویل انگشت شست (تند)و نعلی (کند)رت بود. تعداد 20 رت نژاد ویستار نر در سن 4 هفتگی با میانگین وزن 8/10±7/95گرم انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل وتمرینی تقسیم شدند. تمرین استقامتی (دویدن روی نوار گردان با سرعتmin/m20ومدت 20دقیقه و تدریجاً رسیدن به سرعت min/m 30 و مدت 35 دقیقه در هفته آخر)به مدت هفت هفته،بر گروه های تمرینی اعمال شد . 48ساعت پس از اتمام پروتکل تمرینی، رتها تشریح و عضله نعلی [SOL]و باز کننده طویل انگشت شست[EDL]استخراج شدند. میزان بیان ژن mRNA (NHE1وNBC1) از طریق تکنیک Real time-PCR انجام گرفت .میزان بیان میزان بیان ژن mRNA (NHE1وNBC1) با استفاده از روش2-∆∆CT محاسبه گردید. جهت تعیین معنی دار بودن تفاوت متغیرها بین گروههای تحقیق از آزمون آماری t مستقل و با استفاده از نرم افزار REST(permutation test) استفاده گردید. مقدار α در تمامی مراحل برابر با 05/0 در نظر گرفته شد. یافتههای تحقیق نشان داد اختلاف معنیداری بین میزان بیان mRNA NHE1 عضله باز کننده طویل شست(%74) و عضله نعلی(%51) درگروه تمرینی نسبت به گروه کنترل وجود دارد (05/0>P). همچنین میزان بیان ژنmRNA NBC1 عضله باز کننده طویل شست(%62) و عضله نعلی(%41) گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل افزایش داشت اما این افزایش در عضله نعلی معنی دار نبود(05/0>P). در مجموع نتایج تحقیق نشان داد که تمرین استقامتی موجب افزایش بیان ژنmRNA (NHE1وNBC1) در گروه تمرینی می شود. این الگوی بیان ژن در عضلات اسکلتی مختص تار عضلانی است که از لحاظ متابولیکی با یکدیگر متفاوتند و یک نوع سازگاری به تمرین است که سلول عضلانی خود را با شرایط ویژه تمرین جهت کنترل و تنظیم pHi منطبق می سازد.همچنین این الگوی افزایش بیان مختص ترانسپورتر هایی است که از لحاظ متابولیکی نقش مهم تری را در تنظیم و نگهداری pH درون سلولی در عضلات اسکلتی بر عهده دارند.