مطالب مرتبط با کلیدواژه

تمرین تداومی


۱.

اثردو روش تمرینی تداومی وتناوبی هوازی بر HS-CRP  موشهای صحرایی ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین تداومی تمرین تناوبی هوازی HS- CRP موشهای صحرایی ویستار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۷۵ تعداد دانلود : ۸۷۳
هدف از این پژوهش، مطالعه تاثیر دو روش تمرینی تداومی وتناوبی هوازی بر حساس ترین شاخص التهابی پیشگویی کننده بیماری قلبی عروقیCRP) (Hs-در موشهای صحرایی ماده چاق نژادwistar 14848 با سن 5/21 ماه و گذشت دست کم سه ماه از اتمام دوران باروری آنها بود. به همین منظور56 سر موش صحرایی به گروههای کنترل ، تداومی و تناوبی تقسیم شدند. پروتکل تمرینی به مدت 12 هفته و هفته ای 5 جلسه و هر جلسه نیز با سرعت و مدت تعیین شده اجرا شد. خون گیری در سطوح پایه به دنبال 12 تا 14 ساعت ناشـتایی در سه مرحله پیش آزمون، میان آزمون و پـس آزمون با شرایط مشابه انجام و مقـادیرhs- CRP با روش ایمنوتوربیدیمتریک اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمونهای تحلیل واریانـس و اندازه گیریهای مکرر و آزمونهای تعقیبی شفه و LSD تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد، مقادیر درون گروهی hs- CRP هر دو گروه تمرینی تداومی و تناوبی در 6 هفته نخست تمرین کاهش داشته، اما این کاهـش معنی دار نبوده است (مقدار P به ترتیب برابر است با 08/0 و351/0). با این وجود، این کاهش در این گروهها به دنبال 12 هـفته تمرین معنی دار بوده اسـت (مقدار p به ترتیب برابر است با 000/0 و003/0). از سوی دیگر، بررسی تفاوت hs-CRP سه گروه نشان داد این تفاوت فقط بین دو گروه تداومی و تناوبی پس 6 و 12 هفـته تمرین ـ هر دو ـ معنی دار نیست (مقدار P به ترتیب برابر است با 936/0 و427/0). با توجه به نتایج حاصـله می توان گفت کاهشhs-CRP پس از تمرینات تداومی و تـناوبی هوازی حاکی از تخفیف فرایند آتروژنز است و استفاده از هر یک از دو روش تمرینی تاثیر مشابهی بر این شاخص دارد.
۲.

تاثیر چهار هفته بی تمرینی بر پروتیین واکنش دهنده C موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین تداومی شاخصهای التهابی HS-CRP

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۳۵ تعداد دانلود : ۷۳۹
هدف این پژوهش عبارت است از مطالعه تاثیر 4 هفته بی تمرینی به دنبال 12 هفته تمرین متداوم بر پروتیین واکنش دهنده C با حساسیت بالا در موشهای صحرایی (با وزن 4.93± 325.625 گرم و سن 21 ماه که دست کم 3 ماه از اتمام دوران باروری آنها گذشته بود). به همین منظور، 56 سر موش صحرایی ماده و مسن از نژاد ویستار با ژنوم 14848 با شرایط وزنی و سنی مشابه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه اصلی تمرینی و کنترل تقسیم شدند. سپس هر گروه به نوبه خود به سه زیر گروه میان آزمون، پس آزمون و مرحله بی تمرینی تقسیم شدند. ضمنا یک گروه پیش آزمون نیز برای تعیین مقادیر پایه HS-CRP به طور مشترک در هر دو گروه استفاده شد. پروتکل تمرینی ابتدا به مدت 12 هفته و هفته ای 5 جلسه و هر جلسه با سرعت و مدت تعیین شده اجرا شد. آنگاه پروتکل بی تمرینی خون گیری در سطوح پایه به دنبال 12 تا 14 ساعت ناشتایی در 4 مرحله با شرایط مشابه انجام و مقادیر HS-CRP با روش ایمنوتوربیدیمتریک و شاخصهای کنترلی LDL-C و HDL-C نیز با روش آنزیماتیک اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی LSD (post hoc) تجزیه و تحلیل شد. نتایج اولیه پژوهش نشان داد مقادیر HS-CRP در طی 6 هفته نخست کاهش غیر معناداری داشته، اما با تداوم تمرینات تا هفته دوازدهم، کاهش معناداری مشاهده شد. نتایج اصلی این پژوهش نشان داد 4 هفته بی تمرینی باعث افزایش غیر معنادار HS-CRP در گروه تمرینی و افزایش معنادار در گروه کنترل شده است. با توجه به این نتایج می توان گفت تمرینات تداومی باعث مهار پاسخ التهابی شده است.
۳.

تاثیر چهار هفته بی تمرینی پس از دوازده هفته تمرینات تداومی و تناوبی هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین تداومی تمرین تناوبی هوازی HS موش های صحرایی و شاخص های التهابی CRPT

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۳۲ تعداد دانلود : ۸۴۱
هدف این پژوهش، بررسی تاثیر چهار هفته بی تمرینی پس از دوازده هفته تمرینات تداومی و تناوبی هوازی بر پروتئین واکنش دهنده C با حساسیت زیاد (HS-CRP) در موش های صحرایی (با وزن 93/4 ±625/325 گرم و سن 21 ماه که دست کم سه ماه از اتمام دوران باروری آنها گذشته بود) بود. به همین منظور 80 سر موش صحرایی ماده مسن نژاد ویستار با ژنوم 14848 با شرایط وزنی و سنی مشابه انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه اصلی تداومی، تناوبی هوازی و کنترل و ده زیر گروه – هر گروه شامل 8 سر موش – تقسیم شدند. پروتکل تمرینی ابتدا به مدت 12 هفته و هفته ای 5 جلسه و هر جلسه با سرعت و مدت تعیین شده اجرا شد. آنگاه پروتکل بی تمرینی به مدت 4 هفته اجرا شد. خون گیری در سطوح پایه به دنبال 12 تا 14 ساعت ناشتایی در چهار مرحله با شرایط مشابه انجام و مقادیر HS-CRP با روش ایمنوتوربیدیمتریک و شاخص های کنترلی HDL-C ، LDL-C نیز به روش آنزیماتیک اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون های آنالیز واریانس و اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی (Post Hoc) شفه تجزیه و تحلیل شد. نتایج اولیه پژوهش نشان داد مقادیر HS-CRP هر دو گروه تمرینی در شش هفته نخست کاهش غیرمعناداری داشته، اما با تداوم تمرینات تا هفته دوازدهم، کاهش معناداری رخ داده است. نتایج اصلی این پژوهش حاکی از افزایش غیرمعنادار HS-CRP در هر دو گروه تمرینی و افزایش معنادار در گروه کنترل طی چهارهفته بی تمرینی است. آزمون آنالیز واریانس و به دنبال آن آزمون تعقیبی شفه نشان داد که این تفاوت مقادیر HS-CRP پس از 6 و 12 هفته تمرین و 4 هفته بی تمرینی تنها بین دو گروه تمرینی معنادار نیست. با توجه به این نتایج می توان گفت تمرینات تداومی و تناوبی هوازی موجب مهار پاسخ التهابی شده و مقادیر این شاخص طی دوره بی تمرینی تحت تاثیر نوع تمرین قرار نگرفته است.
۴.

مقایسه تاثیر تمرینات تناوبی و تداومی بر برخی عوامل خطرزای قلبی – عروقی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین تناوبی تمرین تداومی زنان چاق لیپوپروتئین ها

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۶۹ تعداد دانلود : ۱۲۵۸
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرینات تداومی و تناوبی بر برخی عوامل خطرزای قلبی – عروقی زنان جوان چاق بود. به این منظور 36 آزمودنی چاق غیرفعال با شاخص توده بدنی بالای 30 انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه 12 نفری (گروه تمرین تناوبی با میانگین و انحراف استانداردهای قد، وزن و سن 8/5 +2/163 سانتی متر، 8/11 + 8/86کیلوگرم و 3/1 +7/20 سال؛ گروه تمرین تداومی با میانگین و انحراف استانداردهای قد، وزن و سن 4/6+ 2/160سانتی متر، 5/9 + 8/83 کیلوگرم و 2/2 + 1/22 سال) و گروه کنترل میانگین و انحراف استانداردهای قد، وزن و سن 1/7+ 166 سانتی متر، 5/10 + 6/86 کیلوگرم و 4/2+22 سال تقسیم شدند. گروه تمرین تناوبی مسافت 800 متر را به صورت 4 دوی 200 متری با شدت 80 تا 90 درصد ضربان قلب ذخیره و زمان استراحت 1 به 3 و گروه تمرین تداومی مسافت 800 متر را با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره فعالیت خود را به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه آغاز کردند. در گروه تناوبی هر هفته 400 متر به صورت 2 دو 200 متری و در گروه تداومی هم هر هفته 400 متر به مسافت اولیه اضافه می شد. قبل از شروع و پس از پایان پروتکل تمرین، سطوح لیپید و لیپوپروتئین های خون با استفاده از روش آنزیمی و با دستگاه اتوآنالایزر آلفا X اندازه گیری شد. گروه کنترل فقط در پیش آزمون و پس آزمون شرکت کرد. به منظور تعیین تاثیر نوع فعالیت های بدنی از روش های آماری تحلیل واریانس یک طرفه، آزمون t وابسته و پس آزمون LSD استفاده شد. یافته ها نشان داد در گروه تناوبی TC و HDL به ترتیب به طور معنی داری کاهش و افزایش یافتند. همچنین در گروه تداومی HDL به طور معنی داری افزایش و LDL، TC، VLDL و وزن آزمودنی ها به طور معنی داری کاهش یافت (05/0> P). نتایج بین گروهی نشان داد تغییرات وزن، VDLD، HDL، TC ، در پس آزمون گروه های تداومی، تناوبی و کنترل معنی دار است (05/0 P>). این اختلاف های معنی دار بین گروه کنترل با گروه های تداومی و تناوبی است. تغییرات سطوح TG و LDL در پس آزمون گروه ها معنی دار نیست. در نهایت مشخص شد هر دو روش تمرینات سبب تغییرات مثبت در عوامل خطرزای قلبی – عروقی می شود
۵.

اثر یک دوره تمرین تداومی بر پر اکسیداسیون لیپیدی القائی هوموسیستئین در هیپوکامپ پشتی موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هیپوکامپ پشتی تمرین تداومی فشار اکسایشی هوموسیستئین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۷۸ تعداد دانلود : ۶۲۵
مطالعات اخیر نشان می دهند که افزایش سطوح هوموسیستئین در خون و سیستم عصبی با افزایش فشار اکسایشی ارتباط دارد. هدف این پژوهش، بررسی اثر چهار هفته تمرین تداومی با شدت متوسط بر پِر اکسیداسیون لیپیدی القائی هوموسیستئین در هیپوکامپ پشتی موش های صحرایی نر است. بدین منظور 42 سر موش ویستار به وزن 40 ±200 گرم، به طور تصادفی در چهار گروه شم، پایه، کنترل و تمرین تداومی تقسیم شدند. بعد از تعیین مقدار مؤثر هوموسیستئین، 86/0 میکروگرم از آن توسط سرنگ هامیلتون، از طریق کانول تعبیه شده در هیپوکامپ پشتی مغز موش های گروه های پایه، کنترل و تمرینی به صورت دوطرفه تزریق شد. همچنین به گروه شم نیز حلال هموسیستئین تزریق گردید. پروتکل مورد استفاده، دویدن روی نوار گردان ویژه جوندگان به مدت چهار هفته و پنج روز در هفته، با سرعت و مدت معین بود. شاخص های مورد نظر شامل مالون دی آلدئید (MDA) و سوپر اکسید دیسموتاز (SOD) در ناحیه هیپوکامپ بودند. نتایج مطالعه اولیه نشان داد تزریق هوموسیستئین به مقدار 86/0 میکروگرم، در هیپوکامپ پشتی موش های ویستار نر اثرات تخریبی (افزایش MDA) ایجاد کرده است (001/0P=). از طرف دیگر، انجام چهار هفته تمرین استقامتی با شدت متوسط باعث کاهش فشار اکسایشی القاء شده با هوموسیستئین در هیپوکامپ پشتی مغز آزمودنی ها گردید (02/0P=). سطح SOD هیپوکامپ در گروه تمرینی، در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری نشان داد (001/0P=). با توجه به نتایج، می توان گفت اجرای تمرین تداومی به دنبال آسیب فشار اکسایشی القائی هوموسیستئین، موجب کاهش سطوح MDA و افزایش سطوح آنزیم سوپر اکسید دیسموتاز شده و دستگاه دفاع ضد اکسایشی هیپوکامپ را تقویت می کند؛ بنابراین تمرینات تداومی می تواند به عنوان شیوه ای درمانی مد نظر قرار گیرد.
۶.

مقایسه آثار تمرینات تداومی و تناوبی بر شاخص های التهاب عمومی (CRP و فیبرینوژن سرم) زنان چاق جوان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: CRP تمرین تناوبی تمرین تداومی زنان چاق فیبرینوژن

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی فیزیولوژی ورزشی کاربردی
تعداد بازدید : ۱۲۵۸ تعداد دانلود : ۸۴۸
هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرینات تداومی و تناوبی بر شاخص های التهابی CRP و فیبرینوژن زنان جوان چاق است. 36 آزمودنی چاق غیرفعال با شاخص توده بدنی بالای 30 انتخاب و به طور تصادفی به 3 گروه 12 نفری تمرینات تناوبی با میانگین و انحراف استانداردهای قد، وزن و سن 8/5 ± 2/163 سانتی متر٬ 8/11 ± 8/86 کیلو گرم و 3/1 ± 7/20 سال و گروه تمرین تداومی 4/6 ± 2/160 سانتی متر ٬ 5/9 ± 8/83 کیلوگرم و 2/2± 1/22 سال و گروه کنترل 1/7 ± 2/166 سانتی متر ٬ 5/10 ± 6/86 کیلو گرم و 4/2 ± 22 سال تقسیم شدند. گروه تمرین تناوبی مسافت 800 متر را به صورت 4 دوی 200 متری با شدت 80 تا 90 درصد ضربان قلب ذخیره و زمان استراحت 1 به 3 آغاز کردند و هر هفته 400 متر به صورت 2 دوی 200 متری به مسافت اولیه افزودند. گروه تمرین تداومی نیز مسافت 800 متر را با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره شروع کردند و هر هفته 400 متر به مسافت اولیه افزودند. گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. پیش و پس از برنامه تمرین مقادیر CRP و فیبرینوژن اندازه گیری شد. به منظور تعیین تأثیر نوع فعالیت بدنی از روش های آماری t زوجی، تحلیل واریانس یکطرفه و پس آزمون LSD در سطح معنا داری 05/0=α استفاده شد. یافته های درون گروهی نشان داد در گروه تمرین تداومی فیبرینوژن کاهش معنا دار داشته است (005/0=p). بررسی های بین گروهی نیز حاکی از تغییرات معنی دار CRP بین گروه های تداومی و تناوبی (04/0=P) و گروه های تناوبی و کنترل است (001/0=P). همچنین سطوح فیبرینوژن بین گروه های تمرینی تناوبی و کنترل تغییر معنا داری یافته است (006/0=P). به نظر می رسد فعالیت ورزشی به صورت تداومی و تناوبی آثار سودمندی بر سطوح CRP و فیبرینوژن دارد.
۷.

تأثیر یک جلسه تمرین تدوامی، تناوبی و مقاومتی بر غلظت مولکول چسبان سلولی-1 و پروتئین واکنشی C مردان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین مقاومتی تمرین تناوبی تمرین تداومی مولکول چسبان سلولی نوع یک

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۹۹۷ تعداد دانلود : ۵۵۷
پژوهش حاضر با هدف بررسی پاسخ مولکول چسبان سلولی-1 (ICAM-1) و پروتئین واکنشی C(CRP) سرم مردان به یک جلسه تمرین تداومی، تناوبی و مقاومتی شدید انجام شد. 10 دانشجوی مرد دارای اضافه وزن، ﺑﻪ ﻃﻮر داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند و هر سه نوع پروتکل تمرینی با فاصله 96 ساعت روی یک گروه اجرا گردید. تمرین تناوبی در نه مرحله روی نوار گردان با سرعت نه کیلومتر بر ساعت و استراحت فعالی معادل 2/7 کیلومتر بر ساعت در زمانی حدود 25 دقیقه اجرا شد. تمرین تداومی شامل 25 دقیقه دویدن روی تردمیل با سرعت هشت کیلومتر بر ساعت بود. تمرین مقاومتی نیز شامل سه نوبت، نه ایستگاه، زمان فعالیت 30 ثانیه و زمان استراحت بین ایستگاه ها 120 ثانیه بود که با شدت 80% یک تکرار بیشینه حدود 50 تا 55 دقیقه به اجرا درآمد. نتایج با آزمون تحلیل واریانس یک سویه و t وابسته در سطح P<0.05 استخراج گردید و نشان داد فعالیت حاد مقاومتی و تداومی، بر ICAM-1 مردان دارای اضافه وزن تأثیر معناداری (به ترتیب P=0.66 و P=0.08) ندارد. در حالی که فعالیت حاد تناوبی باعث کاهش معنادار 44% این شاخص گردیده است. همچنین، میزان ICAM-1 پس از یک جلسه تمرین حاد تناوبی نسبت به تمرین حاد مقاومتی با کاهش40% (P=0.000) و نسبت به تمرین حاد تداومی با کاهش 25% (P=0.02) همراه می باشد. علاوه براین، مشخص شد که پروتکل های تمرینی بر CRP تأثیر معناداری ندارند و اجرای یک جلسه تمرین تناوبی در مقایسه با یک جلسه تمرین تداومی و مقاومتی تقریباً یکسان از نظر مدت و شدت اجرا، با کاهش شاخص التهابی ICAM-1 همراه است.
۸.

مقایسه هشت هفته تمرینات تداومی و تناوبی بر دستگاه PRO-BNP/CORIN در بیماران شریان کرونر قلبی پس از عمل جراحی CABG(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین تناوبی تمرین تداومی دستگاه PRO-BNP/CORIN عمل جراحی CABG

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی قلب و عروق و تنفس
تعداد بازدید : ۸۹۰ تعداد دانلود : ۶۴۹
هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثر هشت هفته تمرین تداومی و تناوبی بر دستگاه پرو-بی ان پی/کورین در بیماران قلبی پس از عمل جراحی پیوند شریان کرونر بود. بدین منظور، 36 بیمار (27 مرد و نه زن) (با میانگین سنی 81/5 ± 32/60 سال، قد 25/9 ± 64/164 سانتی متر، وزن 23/14 ± 86/73 کیلو گرم، میزان چربی زیر پوستی 28/4 ± 30/32 درصد، میزان فشار خون استراحتی اندازه گیری شده د ر حالت نشسته به ترتیب سیستولی 49/6 ± 67/142 و دیاستولی 16/5 ± 50/84 میلی متر جیوه و ظرفیت عملکردی 49/2 ± 8/7مت) هدفمند انتخاب شدند و سپس، به صورت تصادفی در سه گروه کنترل ( بدون انجام برنامه تمرینی)، تمرینات تداومی و تناوبی (سه جلسه تمرین در هفته به مدت هشت هفته) با شدت های به ترتیب 65 تا 80 درصد و 80 تا 95 درصد ضربان قلب ذخیره جای گذاری شدند. نمونه گیری خونی نیز 48 ساعت قبل و بعد از دوره تمرینی انجام شد. پس از تعیین غیر طبیعی بودن توزیع داده ها از طریق آزمون شاپیرو ویلک، از آزمون های ویلکاکسون و کروسکال والیس جهت تجزیه و تحلیل نتایج استفاده شد. نتایج نشان داد که در گروه کنترل، پرو-بی ان پی افزایش یافته و کورین و بی ان پی کاهش معناداری داشته اند ( P=0.005, 0.012,0.00 ). همچنین، در هر دو گروه تمرین تداومی و تناوبی، پرو-بی ان پی و بی ان پی کاهش و کورین افزایش یافته اند؛ اما این تغییرات تنها در گروه تمرین تناوبی معنادار بودند ( P=0.005,0.002,0.002 ) علاوه بر این، تفاوت بین گروهی این تغییرات نیز معنادار بود( P≤0.001 ). به طور کلی، تمرین تناوبی در مقایسه با تمرین تداومی باعث بهبود بیشتر دستگاه پرو-بی ان پی/کورین پس از عمل جراحی پیوند شریان کرونر می شود.
۹.

تأثیر تمرینات تداومی با شدت متوسط بر بیان پروتئین گیرنده وانیلوئیدی نوع 1 در عضلات کندانقباض رت های نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین تداومی عضله نعلی گیرنده وانیلوئیدی نوع 1

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۳ تعداد دانلود : ۵۰۵
گیرنده وانیلوئیدی نوع 1  (TRPV1) از گیرنده های مربوط به درد در دستگاه حسی است که به وسیله کپسایسین،گرما، اسیدیته و برخی متابولیک ها فعال می شود. نقش این گیرنده کاتیونی در ایجاد درد شناخته شده است. گزارش های جدید از نقش TRPV1 در اعمال دیگر نیز حکایت دارد و تأثیر این گیرنده در رفلکس فشار ورزشی و پاسخ قلبی- عروقی در برخی بیماری ها در حال بررسی است. این تحقیق با روش تجربی و با هدف رسیدن به پاسخی مناسب برای درک تأثیر تمرینات تداومی با شدت متوسط بر بیان پروتئین TRPV1 در عضله نعلی طرح شد. بدین منظور 16 سر رت نر نژاد ویستار با وزن 220-200 گرم، در دو گروه، شامل یک گروه تمرین و یک گروه کنترل، به صورت تصادفی قرار گرفتند. گروه تمرین 6 هفته و هر هفته 5 جلسه تمرین مداوم با شدت متوسط انجام دادند و در مقایسه با گروه کنترل که در تمام شرایط مشابه گروه تمرین بود ولی هیچ تمرین ورزشی انجام نمی دادند، بررسی شدند. رت ها توسط اصول استاندارد بی هوش، قربانی و بافت های موردنظر استخراج شد. یافته های آماری از خروجی آزمون t مستقل مستخرج از یافته های آزمایشگاهی وسترن بلاتینگ برای مقادیر بیان پروتئین گیرنده TRPV1 نشان داد که در گروه تمرین افزایش معنا داری (033/0P=) در بیان این گیرنده نسبت به گروه کنترل در عضله نعلی به وجود آمده است. این نتایج نشان می دهند با افزایش در بیان پروتئین گیرنده TRPV1، اعصاب حسی نسبت به تمرینات ورزشی سازگاری پیدا می کنند
۱۰.

اثر ویتامین D و تمرین تداومی بر نشانگرهای آپوپتوز بافت آئورت در رت های مسموم شده با آب اکسیژنه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آپوپتوز بافت آئورت ویتامینD کاسپاز سه تمرین تداومی BcL2

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۴ تعداد دانلود : ۳۸۰
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر ویتامین D و تمرین تداومی بر آپوپتوز در بافت آئورت در رت های مسموم شده با آب اکسیژنه بود. تعداد 36 رت نر بالغ در شش گروه به صورت زیر تقسیم شدند: گروه اول: کنترل؛ گروه دوم: دی متیل سولفوکساید (DMSO)؛ گروه سوم: آب اکسیژنه؛ گروه چهارم: دریافت داخل صفاقی آب اکسیژنه و ویتامین D؛ گروه پنجم: آب اکسیژنه + فعالیت تمرینی منظم؛ گروه ششم: آب اکسیژنه + ویتامین D + فعالیت تمرینی منظم. سپس، رت ها قربانی شدند و از بافت آئورت جدا شدند و مقدار پروتئین های کاسپاز سه، Bax و Bcl2 با روش الایزا اندازه گیری شد. از آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه برای آنالیز داده ها استفاده شد و معناداری به ص ورت 0.05  P < درنظر گرفته شد. نتایج نشان داد گروهی که فقط آب اکسیژنه دریافت کردند، نسبت به سایر گروه ها سبب افزایش Bax، کاسپاز سه و نسبت Bax/Bcl2 شدند و نیز میزان Bcl2 را کاهش داده بودند  (P < 0.05). همچنین، مشخص شد که ویتامین D، انجام تمرین تداومی و ترکیب این دو نیز سبب کاهش Bax، کاسپاز سه و نسبت Bax/Bcl2 و افزایش میزان پروتئین Bcl2 نسبت به گروهی که فقط آب اکسیژنه دریافت کردند، شدند (P < 0.05). تمرین های تداومی همراه با مکمل ویتامینD  باعث کاهش آپوپتوز ازطریق کاهش نسبت Bax/Bcl2 می شوند که احتمالاً این امر از آسیب های واردشده به بافت آئورت جلوگیری می کند.
۱۱.

بررسی اثر 12 هفته تمرین تداومی با شدت Fatmax و آستانه بی هوازی و تناوبی شدید بر ظرفیت چربی سوزی بیماران پیش دیابتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حداکثر اکسیداسیون چربی پیش دیابتی تمرین تداومی تمرین تناوبی شدید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۶ تعداد دانلود : ۸۵۰
اختلال در سوخت وساز چربی یکی از نقص های موجود در افراد پیش دیابت و زمینه ابتلابه دیابت نوع دو است. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی اثر 12 هفته تمرین تداومی و تناوبی شدید بر ظرفیت چربی سوزی بیماران پیش دیابتی بود. تعداد 32 بیمار پیش دیابتی (سن 0/4 ±  7/38 سال، BMI 4/1   ± 9/26 کیلوگرم بر مترمربع، چربی بدن 5/2 ±  2/26 درصد و VO<sub>2</sub>peak 22/0   ± 49/2 لیتر در دقیقه) در چهار گروه کنترل ( CON )، تمرین تناوبی شدید ( HIT )، تمرین تداومی با شدت Fatmax ( FAT ) و تمرین تداومی با شدت آستانه بی هوازی ( IAT ) قرار گرفتند. گروه های HIT ، FAT و IAT ، به مدت 12 هفته و هفته ای چهار جلسه به اجرای تمرین ورزشی (به ترتیب با شدت 90 درصد VO<sub>2</sub>peak در هر تناوب، شدت Fatmax و شدت آستانه بی هوازی) پرداختند. از آزمون آماری تی همبسته و تحلیل واریانس یک طرفه برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد. میزان تأثیر تمرین ورزشی بر حداکثر اکسیداسیون چربی در گروه های FAT ، IAT و HIT ، به ترتیب 35 درصد، 25 درصد و 26 درصد بود که این تفاوت بین گروه FAT با گروه های IAT و HIT معنا دار بود ( P < 0.05 ). همچنین، میزان تأثیر تمرین ورزشی بر Fatmax در گروه های FAT ، IAT و HIT ، به ترتیب 33 درصد، 24 درصد و 27 درصد بود که این تفاوت فقط بین گروه های FAT و IAT معنادار بود ( P < 0.05 ). نتایج پژوهش نشان داد که میزان تغییر اکسیداسیون چربی در سه گروه تمرینی نسبت به قبل از تمرین متفاوت بود. این بدان معنی است که شدت و نوع فعالیت ورزشی ممکن است از عوامل تأثیرگذار بر اکسیداسیون چربی در افراد پیش دیابتی باشند.
۱۲.

تأثیر شیوه های تمرینی منتخب بر بیان ژن های ANG1و ANG2 در بافت چربی زیرجلدی رت های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آنژیوپویتین1 آنژیوپویتین2 تمرین تناوبی تمرین تداومی تمرین متوسط چربی زیر جلدی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۸ تعداد دانلود : ۱۵۷
مقدمه: یکی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در فرایند سازگاری های فیزیولوژیکی انسان آنژیوژنز است که با ایجاد مداوم رگ های خونی از طریق فعالیت آنژیوپویتین ها به ترمیم و رشد بافت های بدن کمک ویژه می کند. در تحقیق حاضر تأثیر سه شیوه تمرینی تداومی با شدت متوسط، تداومی پرشدت  و تناوبی پرشدت بر بیان ژن های آنژیوپویتین1 و آنژیوپویتین2 در بافت چربی زیرجلدی رت های نر ویستار بررسی شد. روش پژوهش: بدین منظور 32 سر رت نر ویستار با میانگین وزن 5/34±3/236 گرم و سن هشت هفته به صورت تصادفی در چهار گروه تمرین هوازی دویدن تناوبی شدید (شامل چهار وهله تناوب شدید با شدت 90 تا 100 درصد VO<sub>2max و چهار وهله تناوب کم شدت در 50 تا 60 درصد<sub> VO<sub>2max در زمان کل 38 دقیقه)، تمرین هوازی دویدن تداومی با شدت متوسط (شامل دویدن در 65 VO<sub>2max در زمان کل 47 دقیقه)، تمرین هوازی دویدن تداومی پرشدت (شامل دویدن در 65 درصد VO<sub>2max در زمان کل 40 دقیقه با شیب فزاینده نوار گردان هر دو هفته به میزان 2 درصد) و گروه کنترل قرار گرفتند. 24ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی پس از بی هوشی کامل نمونه برداری بافت چربی زیرجلدی از ناحیه شکم انجام گرفت. مقادیر بیان ژن آنژیوپویتین1 و آنژیوپویتین2 در بافت چربی زیرجلدی با روش RT-PCR اندازه گیری شد. با توجه به غیرطبیعی بودن توزیع داده ها در برخی گروه ها از روش آماری کروسکال والیس استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان داد بیان ژن آنژیوپویتین1 در هر سه گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل افزایش داشت که این میزان در گروه تداومی با شدت متوسط معنادار بود. بیان فاکتور آنژیوپویتین2 نیز در هر سه گروه نسبت به گروه کنترل افزایش داشته که این میزان در گروه تداومی پرشدت معنادار است. نتیجه گیری: به طور کلی به نظر می رسد تمرینات تداومی بر افزایش بیان آنژیوپویتین1 و 2 در بافت چربی زیرجلدی تأثیر مثبتی دارد.
۱۳.

مقایسه تاثیر دو نوع تمرین تناوبی شدید و تداومی متوسط همراه با مصرف اسانس نعناع بر نسفاتین-1 و ترکیب بدنی مردان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۲۳ تعداد دانلود : ۹۴
زمینه و هدف: سبک زندگی غیر فعال با خطر بالای چاقی، افزایش مقاومت به انسولین و بیماری های قلبی عروقی همراه است؛ در حالی که مداخله تغذیه ای در کنار اجرای برنامه های تمرینی، نقش مهمی در اصلاح آن دارد. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه تاثیر دو نوع تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) و تمرین تداومی با شدت متوسط (MICT) همراه با مصرف اسانس نعناع، بر ترکیب بدنی و سطح سرمی نسفاتین-1 مردان دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: تعداد 48 مرد غیر ورزشکار سالم دارای اضافه وزن (با شاخص توده بدنی 25 تا 30 کیلوگرم/متر مربع) در دامنه سنی 25 تا 35 سال، ساکن شهر کرمانشاه به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به شش گروه مساوی (هر گروه 8 نفر) شامل گروه 1) دارونما، 2) نعناع، 3) MICT + دارونما، 4) HIIT + دارونما، 5) MICT + نعناع، و 6) HIIT + نعناع؛ تقسیم شدند. مداخلات به مدت شش هفته انجام شد . پروتکل های MICT و HIIT به ترتیب با شدت 60 تا 75 درصد و 90 تا 100 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره با تکرار سه جلسه در هفته به اجرا درآمدند وگروه های مکمل نیز 50 میکرولیتر اسانس نعناع در ترکیب با 500 میلی لیتر آب روزانه مصرف کردند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 19 با روش آماری تحلیل واریانس آمیخته در یک طرح ششگروه و دو زمان در سطح معنی داری 05/0≥p مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: پروتکل MICT و HIIT (هر دو) باعث کاهش معنی دار درصد چربی بدن مردان دارای اضافه وزن شدند (05/0<p)؛ با این وجود، ترکیب این دو پروتکل تمرینی با اسانس نعناع، بر توده بدون چربی و نسفاتین-1 تاثیر معنی داری نداشتند (05/0<p). نتیجه گیری: زمان شش هفته مداخله با مشخصات به اجرا و مصرف اسانس نعناع (با دوز مصرفی) به صورت مجزا و در ترکیب با پروتکل های MICT و HIIT؛ برای بهبود نسفاتین-1 و توده بدون چربی مردان دارای اضافه وزن کافی نبود. 
۱۴.

مقایسه اثر دو نوع تمرین تداومی و تناوبی شدید بر عملکرد هوازی قایقرانان مرد نخبه(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۲۹ تعداد دانلود : ۱۰۶
زمینه و هدف: از آنجا که استفاده از تمرینات تناوبی موجب تاثیر بیشتر بر عملکرد هوازی می شود؛ در پژوهش حاضر به مقایسه اثر دو نوع تمرین تداومی و تناوبی شدید بر عملکرد هوازی قایقرانان نخبه پرداخته شد. روش تحقیق: از بین 60 قایقران حاضر در مسابقات قهرمان کشوری سال 1394، تعداد 18 قایقران مرد دعوت شده به اردوی تیم ملی روئینگ، به صورت تصادفی به دو گروه تمرینی تداومی و تناوبی شدید تقسیم شدند. از ارگومتر قایقرانی و دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی استفاده شد و همزمان، متغیرهای فیزیولوژیک عملکرد هوازی شامل حداکثر اکسیژن مصرفی (VO<sub>2</sub>max)، حداقل سرعت رسیدن به حداکثر اکسیژن مصرفی (2</sub>max ) و زمان رسیدن به واماندگی (Tmax) اندازه گیری شدند. تمرین تداومی 3 هفته، 10 جلسه پارو زدن در مسافت 10 کیلومتر با شدت70 الی 75 درصد حداکثر ضربان قلب بود. 80 درصد تمرین تناوبی شدید مشابه گروه تداومی بود، اما 20 درصد دیگر به شکل 6 دور پارو زدن یک دقیقه ای با 100 درصد ( 2</sub>max ) و با افزایش یک دور در هر هفته اجرا شد. آزمون t وابسته و مستقل به ترتیب برای مقایسه درون گروهی و بین گروهی در سطح 0/05> p به کار گرفته شد. یافته ها: در گروه تداومی و تناوبی شدید، افزایش معنی دار VO<sub>2</sub>max (به ترتیب 0/01=p و 0/001=p) و 2</sub>max   (0/02=p و 0/004=p) مشاهده شد؛ اما شاخص زمان واماندگی (Tmax)، فقط در گروه تناوبی شدید افزایش معنی دار داشت (0/001=p). نتایج آزمون t مستقل برای مقایسه دو گروه در شاخص VO<sub>2</sub>max (p=0/52)، 2</sub>max  (p=0/42) و Tmax (p=0/14)، تفاوت معنی داری را نشان نداد. نتیجه گیری: هر دو نوع تمرین شاخص های VO<sub>2</sub>max و <sub> V </sub>Vo<sub>2</sub>max  را بهبود بخشیدند، اما میزان بهبودی پس از تمرین تناوبی به طور غیر معنی دار بیشتر بود؛ با اختصاص تنها 20 درصد جلسات تمرین به تمرینات تناوبی شدید، اظهار نظر قطعی به مطالعه بیشتر موکول می گردد.
۱۵.

تاثیر 8 هفته تمرینات تداومی و تناوبی بر سطوح سرمی اینترلوکین-6، عامل نکروز تومور-آلفا و پروتئین واکنشی C در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۹۴ تعداد دانلود : ۸۹
زمینه و هدف: برخی از سایتوکاین ها به عنوان عوامل پیش بینی خطر بیماری های قلبی- عروقی معرفی گردیده اند. هدف از این مطالعه تعیین اثر 8 هفته تمرین تداومی و تناوبی بر سطوح سرمی اینترلوکین- 6 (IL-6)، عامل نکروز تومور-آلفا (TNF-α) و پروتئین واکنشی C (hs-CRP) با حساسیت بالا در زنان بسکتبالیست بود. روش تحقیق: تعداد 38 نفر زن بسکتبالیست سالم به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند و به طور تصادفی به سه گروه تمرین تداومی، تمرین تناوبی و کنترل تقسیم شدند. خونگیری در دو مرحله پیش و پس آزمون و پس از 12 ساعت ناشتایی صورت گرفت. تمرینات تداومی و تناوبی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه به ترتیب با شدت 55% تا 70% حداکثر ضربان قلب افزایش یافت و تمرین تناوبی با شدت 60% تا 75% حداکثر ضربان قلب اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 و استفاده از آزمون یک طرفه آنوا و آزمون تعقیبی توکی انجام شد. یافته ها: هشت هفته تمرین تداومی و تناوبی، IL-6 (به ترتیب با 04/0p< و 03/0p<)، TNF-α (به ترتیب با 03/0p< و 01/0p<) و hs-CRP (به ترتیب با 04/0 p<و 009/0p<) را به طور معنی داری کاهش دادند. به علاوه، تمرینات تناوبی در مقابل تمرینات تداومی منجر به کاهش بیشتر سطوح IL-6 (20% در مقابل 19/13%؛ 08/0 p<)، TNF-α (12/42% در مقابل 31/29%؛ 20/0p<) و hs-CRP (17/52% در مقابل 17/21%؛ 01/0p<) گردیدند. نتیجه گیری: هر دو نوع تمرین تداومی و تناوبی سطوح سایتوکین های التهابی را به طور معنی داری کاهش دادند؛ اما تاثیر تمرینات تناوبی در کنترل این عوامل خطرساز بیماری های قلبی- عروقی بیشتر بود.
۱۶.

تأثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و تداومی متوسط بر مولکول چسبان بین سلولی-1، پروتئین واکنشی C و شاخص های قلبی- متابولیکی مردان میان سال(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۸۳ تعداد دانلود : ۷۸
زمینه و هدف : مولکول چسبان بین سلولی-1 (ICAM-1) نسبت به شاخص های التهابی مانند پروتئین واکنشی C (CRP)، در پیش بینی بیماری قلبی- عروقی دقت بیشتری دارد، ولی تأثیر انواع تمرینات ورزشی بر این شاخص و وضعیت التهابی و متابولیکی بیماران سندرم متابولیک، به خوبی شناخته نشده است؛ از این رو تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و تداومی متوسط بر ICAM-1، CRP و شاخص های قلبی- متابولیکی مردان میان سال به اجرا درآمد. روش تحقیق : سی و چهار مرد دارای سندرم متابولیک به طور تصادفی سه گروه تمرین تناوبی شدید (12=n)، تمرین تداومی متوسط (12=n) و گروه کنترل (10=n) تقسیم شدند و در حالت پایه و پس از انجام 8 هفته (سه جلسه دویدن در هفته) تمرین تداومی و تناوبی (به ترتیب با شدت 70-60 و 75-50 حداکثر ضربان قلب ذخیره)، خونگیری در حالت ناشتا به عمل آمد. گلوکز و چربی خون به روش آنزیمی (با کیت های شرکت پارس آزمون) و CRP و ICAM-1 سرم به روش الایزا (با کیت های شرکت کوزابیو) اندازه گیری شدند. از آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون t همبسته برای تحلیل داده ها در سطح اطمینان آماری 95 درصد استفاده شد. یافته ها: هر دو نوع تمرین تداومی و تداومی به ترتیب باعث کاهش معنی دار ICAM-1 (001/0=p، 04/0=p)، CRP (001/0=p، 02/0=p)، تری گلیسرید (001/0=p، 001/0=p)، قندخون ناشتا (001/0=p، 001/0=p)، فشار متوسط سرخرگی (008/0=p، 02/0=p)، دور کمر (001/0=p، 04/0=p)، وخامت کلی سندرم متابولیک (001/0=p، 001/0=p) و مقاومت انسولینی (007/0=p، 03/0=p) و افزایش HDL خون (001/0=p، 01/0=p)، شدند. فقط در مورد HDL (005/0=p)، دور کمر (001/0=p) و امتیاز z سندرم متابولیک (001/0=p)، تمرین تداومی اثرگذاری بیشتری داشت. نتیجه گیری: با وجود یکسان بودن اثرگذاری هر دو نوع تمرین بر CRP و ICAM-1 سرمی، تمرین تداومی بر دور کمر، HDL و وخامت سندرم متابولیک بیماران تاثیر بیشتری داشت که مناسب بودن بیشتر این نوع تمرینات برای کمک به این گروه را پیشنهاد می کند.
۱۷.

بیان ژن های گیرنده های بتا و گامای فعال شونده با تکثیرکننده پراکسیزوم (PPARβ و PPARγ) متعاقب تمرینات ورزشی و رژیم غذایی پرچرب در موش های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۰۲ تعداد دانلود : ۹۷
زمینه و هدف : گیرنده های بتا و گامای فعال شونده با تکثیرکننده پراکسیزوم (PPARβ و PPARγ) محرک بیان ژن های درگیر در انتقال معکوس کلسترول و دفاع آنتی اکسیدانی می باشند، از این رو بیان ژن و افزایش فعالیت این دو ماده می تواند یکی از مکانیزم های مطلوب در پیشگیری از آتروسکلروز باشد. هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرینات شدید اینتروال (HIIT) و کم شدت تداومی (LICT) پس از رژیم غذایی پرچرب (HFD) بر بیان ژن های PPARβ و PPARγ در موش های نر ویستار بود. روش تحقیق : این تحقیق تجربی شامل دو مرحله چاق کردن با HFD (13 هفته) و تمرین (12 هفته، 5 جلسه در هفته) بود. پس از مرحله چاق کردن، آزمودنی ها به 3 گروه کنترل، تمرین HIIT و تمرین LICT تقسیم شدند. پس از پایان تمرینات، بیان ژن های PPARβ و PPARγ با تکنیک واکنش زنجیره پلیمراز در بافت کبد اندازه گیری شد. با استفاده از آزمون های کروسکاوالیس و یومن ویتنی در سطح معنی داری 05/0≥P نتایج استخراج گردید. یافته ها : بیان ژن های PPARβ و PPARγ بین گروه های کنترل با HIT (008/0 p=) و  LICT (008/0 p=) و بین گروه HIT با LICT (008/0 p=) متفاوت بود؛ به گونه ای که بیشترین میزان بیان ژن های PPARβ و PPARγ در گروه HIIT و کمترین میزان آن در گروه کنترل به دست آمد. نتیجه گیری : اجرای منظم HIIT و LICT هردو، با افزایش بیان ژن های PPARβ و PPARγ می توانند در کاهش خطر سکته قلبی مؤثر باشند، با این حال استفاده از HIIT  اثربخش تر خواهد بود.
۱۸.

تأثیر8 هفته دویدن تداومی برسطوح سرمی پروتئین شبه متئورین و اینترلوکین 6 در رت های نر مبتلا به سندرم متابولیک(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۰۵ تعداد دانلود : ۱۳۲
زمینه و هدف: کنترل چاقی از اجزای مهم بهداشت عمومی به حساب می آید و فعالیت ورزشی با هدف پیشگیری و درمان چاقی، از راهکارهای مهم توصیه شده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر 8 هفته دویدن تداومی بر غلظت سرمی پروتئین شبه متئورین و اینترلوکین-6 (IL-6) در رت های نر مبتلا به سندرم متابولیک بود. روش تحقیق: پژوهش حاضر از نوع تجربی بود. تعداد 24سر رت نر نژاد ویستار 6 هفته ای با وزن 180-150 گرم، به طور تصادفی به دو گروه رژیم غذایی استاندارد (SD, n=8) و رژیم غذایی با چربی بالا (HFD, n=16) تقسیم شدند و به مدت 12 هفته تحت رژیم غذایی قبل از ورزش قرار گرفتند. بعد از این دوره، 8 سر رت از گروه (SD) و 8 سر رت از گروه HFD انتخاب شدند تا وضعیت سندرم متابولیک از طریق سنجش  سرمی نیمرخ لیپید و انسولین تایید شود. سپس 16 رت گروه (HFD) به طور تصادفی به دو گروه کنترل سندرم متابولیک (Ctr+MetS, n=8) و تمرین تداومی (CT, n=8) تقسیم گردیدند. پروتکل دویدن تداومی هوازی با شدتی معادل 75-65 درصد حداکثر سرعت از هفته اول تا هفته هشتم اجرا شد. در پایان هفته هشتم، مقادیر سرمی پروتئین شبه متئورین و IL-6  با استفاده از کیت های ویژه رت شرکت زلبایو کشور آلمان مورد سنجش قرار گرفتند. آزمون آماری تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی برای بررسی تغییرات بین گروهی بکار گرفته شد. داده ها با کمک نرم افزار SPSS نسخه 20 در سطح معنی داری 05/p≤0 تحلیل شدند. یافته ها: انجام 8 هفته دویدن تداومی نتوانست بر سطح سرمی متئورین تاثیر معنی داری (افزایش غیرمعنی دار) داشته باشد (09/0=p)؛ با این حال، سطح سرمی IL-6 در گروه سندرم متابولیک افزایش معنی داری داشت (001/0=p). نتیجه گیری: به نظر می رسد 8 هفته دویدن تداومی اثرات اندکی بر تنظیم التهاب ناشی از چاقی از طریق تنظیم شاخص سرمی پروتئین شبه متئورین و  IL-6داشته باشد.
۱۹.

اثر تعاملی مصرف ویتامین E همراه با تمرینات ورزشی تداومی و تناوبی بر محتوای مغزی عامل رشد اندوتلیال عروقی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین تناوبی تمرین تداومی ویتامین E سوکسینات عامل رشدی اندوتلیال عروقی پراکسید هیدروژن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۳ تعداد دانلود : ۱۰۸
زمینه و هدف: پراکسید هیدروژن (2O2H) باعث بیان عامل رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) می شود، این در حالی است که این دو عامل خود تحت تاثیر تمرینات ورزشی و ویتامین E قرار می گیرند. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر مصرف ویتامین E سوکسینات و تمرینات تداومی و تناوبی برVEGF و 2O2H مغز موش های صحرایی بود. روش تحقیق: 56 سر موش صحرایی آلبینو ویستار (12 هفته سن، 250 تا 300 گرم وزن) به طور تصادفی در 7 گروه کنترل (C)، حامل (V)، مکمل (S)، تمرین تداومی (CT)، تمرین تداومی + مصرف مکمل (CT+S)، تمرین تناوبی (IT) و تمرین تناوبی + مصرف مکمل (IT+S) تقسیم شدند. مغز موش ها متعاقب 6 هفته تمرین تداومی (80 درصد max2VO) و تناوبی (95 تا 100 درصد max2VO) توام با مصرف ویتامین E (60 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن/روز) برداشته شد. محتوای VEGF به روش ساندویچ الایزا و 2O2H به روش رنگ سنجی اندازه گیری شدند. از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی برای استخراج نتایج در سطح 0/05>p استفاده شد. یافته ها: سطوح 2O2H (به ترتیب با 0/01=p و 0/001=p) وVEGF (به ترتیب با 0/007=p و 0/001=p) مغز به طور معنی داری در هر دو گروه CT و IT نسبت به گروه C افزایش یافت؛ به گون ه ای که افزایش 2O2H وVEGF در گروه IT نسبت به CT بیشتر بود (0/02=p برای هر دو عامل 2O2H وVEGF). با وجود این، مکمل دهی ویتامین E تاثیری بر 2O2H (به ترتیب با 0/59=p= 0/99 ،p و 0/51=p) و VEGF (به ترتیب با 0/99=p= 0/99 ،p و 0/67=p) مغز سه گروه S،CT+S وIT+S نداشت. به علاوه، همبستگی معنی داری بین 2O2H و VEGF مغز دیده شد (0/001=p= 0/73 ،r). نتیجه گیری: اجرای تمرینات ورزشی تناوبی با حداکثر شدت نسبت به اجرای تداومی، موجب افزایش بیشتری در عوامل درگیر در رگ زایی می شود و مکمل دهی ویتامین E سوکسینات تاثیری بر این سازگاری های ندارد.
۲۰.

تأثیر 8 هفته تمرین تداومی بر سطوح سرمی آسپروزین، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین در رت های چاق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آسپروزین تمرین تداومی چاقی گلوکز پلاسما مقاومت به انسولین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۵ تعداد دانلود : ۱۶۰
مقدمه: آسپروزین یک هورمون پروتئینی است که به طور عمده توسط سلول های چربی ترشح و وارد جریان خون می شود. در پژوهش حاضر تأثیر 8 هفته تمرین تداومی بر سطوح سرمی آسپروزین، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین در رت های چاق بررسی شد.  روش پژوهش: در این زمینه، 32 سر رت نر نژاد ویستار (با میانگین وزن 7 ± 23/180 گرم) به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل سالم (8 سر)، کنترل چاق (8 سر)، تمرین سالم (8 سر) و تمرین چاق (8 سر) تقسیم شدند. گروه تمرین تداومی، 8 هفته پروتکل تمرین را اجرا کردند و 48 ساعت پس از پایان آخرین جلسه تمرینی، رت ها بی هوش و کشته شدند. متغیرهای موردنظر در رت ها (سطوح سرمی آسپروزین، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین) اندازه گیری شد. برای تجزیه وتحلیل آماری داده ها از آزمون کروسکال والیس در سطح معناداری، 05/0≥P استفاده شد.  یافته ها: بین میانگین سطوح سرمی آسپروزین (p<0/001)، انسولین (p<0/001)، گلوکز ناشتا (p<0/001) و مقاومت به انسولین (p<0/001)، گروه های کنترل سالم، کنترل چاق، تمرین سالم و تمرین چاق، تفاوت معناداری وجود داشت.  نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق حاضر، به نظر می رسد چاقی تأثیر معناداری در افزایش سطوح آسپروزین و تمرین تداومی تأثیر معناداری در کاهش سطوح آسپروزین دارد. بنابراین تمرین تداومی می تواند به عنوان راهبردی مهم در جهت کاهش سطوح آسپروزین و وزن استفاده شود.