ترجمه شناسی، رشته ای است نوپا که قدمت آن به عنوان علمی مستقل یا رشته ای دانشگاهی، از چند دهه نمی گذرد. ترجمه شناسی با رشته های مختلف، به ویژه علوم انسانی (زبان شناسی، جامعه شناسی، ادبیات و...) رابطه دارد و بخشی از مفاهیم و روش خود را از آنها به عاریت می گیرد. از جمله علومی که می تواند با ترجمه شناسی رابطه تنگاتنگی داشته باشد، روانکاوی است. تاکنون برخی پژوهش ها به طور پراکنده به این مقوله پرداخته اند، اما در آغاز راه هستند و هنوز گستره چندانی نیافته اند. در مقاله حاضر به برخی روابط و جنبه های مشترک میان موضوع علم ترجمه شناسی (ترجمه) با روانکاوی می پردازیم. پس از آن که جایگاه روانکاوی ترجمه را در گفتارهای ترجمه شناختی بررسی کردیم، به رابطه بنیانگذار روانکاوی، فروید، و ترجمه خواهیم پرداخت. نگاهی نیز خواهیم انداخت به ترجمه رؤیا و در پایان به مسأله رنج و لذت در ترجمه نیز اشاره خواهیم کرد
تاریخ بیهقی از جمله متون کمیابی است که با استفاده از شگرد های ادبی، هم به تاریخی به ظاهر مستند و هم به متنی خلاق بدل شده است. یکی از این شگرد ها بهره گیری از فضای داستانی و از آن میان نیز، شخصیت پردازی ویژه در این اثر است. این مقاله در صدد است با بررسی شخصیت در این متن، ثابت کند نه تنها ارائه شخصیت در این اثر از رویکرد توصیفی که ویژه تاریخ است گذر می کند، بلکه حتی از شخصیت پردازی داستانی نیز فراتر می رود و با شگرد های برجسته سازی نمایشی، از ویژگی های شخصیت های نمایشیِ متون دراماتیک برخوردار می شود. در تاریخ بیهقی گرچه شخصیت ها برگرفته از واقعیت های تاریخ اند، اما در متن دوباره خلق می شوند. شخصیت پردازی در این اثر نزدیک به بسیاری از رمان های امروزی است که در آن علاوه بر اشاره مستقیم به ویژگی های ظاهری شخصیت ها، گفتار و رفتار آن ها و احساسات و درونیاتشان، با ارتباطی منطقی و حساب شده برای مخاطب به نمایش گذاشته می شود و شخصیت های قابل درک، باورپذیر، قابل تجسم، زنده و پویا برای مخاطب ترسیم می شود. در این اثر نویسنده می کوشد شخصیت ها، به شیوه های گوناگون همچون گفت وگو، کنش و در کشاکش ارتباط با دیگر شخصیت ها و موضع گیری در مسائل و موضوعات مختلف، خود را به مخاطب معرفی کنند و با این روش، موفق به خلق شخصیت های نمایشی می شود. مبانی این پژوهش را نظریه های شخصیت پردازی تشکیل می دهد و تحلیل ویژگی های شخصیت پردازی سینمایی به منزله روش شناسی پیشنهادی آن تنظیم می شود.
تحقیقات وسیعی درباره سعدی و غرب تا به حال انجام شده است، اما سهم سعدی در آثار ولتر، این فیلسوف روشنگر که امروز حتی به نام پیش کسوتِ تساهل و تسامح شناخته شده است و تمام دوران طولانی زندگیش را برای بهبود جوهره وجود انسانی چه از طریق حکایات (معروف ترین آن ها زدیگ یا صادق) و چه از طریق تحقیقات تاریخی (تاریخ شاهان یا تتبع بر اخلاقیات) صرف کرد بسیار است. فیلسوفی چون ولتر در سعدی همان آنی را پیدا کرد که تا آخر قرن 17 افکار مسالمت جویانه اش به خصوص نزد سیاحان پروتستان ستایش شد. از اوایل قرن 18 روشنگران برای اشاعه مرام فلسفی خود بر پایه انسانگرایی مسیحی کلاسیک جدید خلاف کلاسیک یونان باستان در جهت بهبود وضع سیاسی و مذهبی جامعه فرانسه بر مبنای وضع قوانین و اعتلای اخلاقیات احتیاج به منابع زنده و مستدل از کشورهای بر سر زبان و دور از اروپا داشتند. خواهان آن بودند که با نشان دادن فرهنگ غنی دیگری کمبودها و خود باوری های بی محتوای طبقه فرهنگ زده فرانسه را انتقاد کنند. شواهد و تحقیقات نشان می دهد که ولتر بیش از آنچه به طورگذرا بخواهیم در باره اثر پذیریش از سعدی در قسمتی از حکایاتش بگوییم به او مدیون است. جای پای او را چه مستقیم آنجا که خود اعتراف می کند و چه غیر مستقیم آنجا که در تاملات و واکنش هایش انعکاس می یابد، می توان جست وجو کرد. در ادبیات ولتر نه تنها شرق افسانه ای با طنز و استعاراتش نفوذ دارد، بلکه فلســـفه اخلاقی، خداپرستی و سیاسی و بالاخره ایده آل انسان دوستی سعدی نیز در نوشته هایش(1) حلول کرده است؛ به همین دلیل هم منابعی را که نشان می دهند ولتر از سعدی بهره ها برده است، نباید از نظر دور داشت، زیرا این منابع می توانند ادعای تفاهم ولتر با سعدی را در این پژوهش ثابت کنند و دلایلی بر پیشرفت تاثیر افکار سعدی بر میراث گذاران اواخر قرن و شعرا، محققان و مترجمین قرن 19و ادبیات نوین باشند.
"در حال حاضر مسئله ارتباط انسانی یکی از مطرح ترین موضوعاتی است که ذهن زبان شناسان، مردم شناسان، روان شناسان و فلاسفه را به خود مشغول داشته است. از آنجایی که زبان نه تنها اصلی ترین ابزار برقراری ارتباط میان انسان ها بلکه همچنین بخش مهمی از فرهنگ مردم محسوب می شود، بنابراین ارتباط زبان با فرهنگ و تاثیر متقابل آن دو از اهمیت بالایی برخوردار بوده و توجه زیادی را به خود معطوف داشته است. در این مقاله برقراری ارتباطات انسانی در رابطه با آموزش زبان های خارجی بررسی می شود. حل مسائل مربوط به زبان و فرهنگ، به بهینه سازی فرایند آموزش زبان های خارجی و تحقق بخشیدن هدف عملی آموزش یعنی تسلط بر زبان خارجی توسط زبان آموزان به عنوان وسیله برقراری ارتباط کمک می کند. در این راستا مؤلف مقاله از میان واحدهای زبانی، اصطلاحات را که حاوی غنی ترین اطلاعات فرهنگی اند مورد بررسی و نتیجه گیری قرار داده است. به نظر مؤلف مقاله در تدوین مطالب درسی مربوط به اصطلاحات و تعبیرات نه تنها ایدیوم ها، بلکه ترکیب کلمات یا گروه واژه های ثابت نیز از اهمیت ویژه ای برخوردارند.
"
در گستره آموزش زبان، استفاده از «شناخت» و «فرهنگ»، به عنوان دو عنصر جدا ناشدنی از زبان، غیرقابل انکار است. به بیان دیگر هر شخص برای برقراری ارتباطی مؤثر با زبان بیگانه،نیازمند بهرهمندی کافی از بار شناختی و فرهنگی از آن زبان است. در محدوده این مقاله، سعی داریم به بررسی مقوله «شناخت» و «فرهنگ»، ارتباط میان این دو مفهوم و چگونگی تحول آنها در طول تاریخ آموزش زبان، به ویژه زبان فرانسه، بپردازیم. هدف ما در این مقاله این است تا با بررسی تحلیلی متون به کار رفته در روشهای آموزش زبان فرانسه، از رویکرد سنتی تا رویکرد کنشی، به سیر تحول این دو مفهوم برسیم. با بررسی این متون به این نکته هم پی میبریم که همزمان با تحول مفهوم شناخت از مفهومی ساختارگرایانه به مفهومی کنشی، مفهوم فرهنگ نیز از فرهنگ خاص و نخبه به فرهنگ عام و روزمره تحول یافته و راه را برای گذر از دیدگاه بینافرهنگی به دیدگاه همفرهنگی باز کرده است. در واقع، همکنشی فرهنگ و شناخت در روشهای آموزشی زبان، همواره با تحول دیدگاههای اجتماعی، فلسفی و همچنین تحول فناوری پیوند دارد.
یکی از مهمترین مباحث زبان شناسی «سبک های زبانی» (language styles) است. در یک جامعه زبانی، افراد بر اساس میزان رسمی بودن موقعیت مکالمه، میزان صمیمیت خود با مخاطب و میزان فاصله جایگاه اجتماعی خود از مخاطب، اشکالی کاربردی از زبان را به کار می برند که به «سبک زبانی» معروفند. هدف از نگارش مقاله این بوده است که سبک های متفاوت زبانی در فارسی امروزی مشخص شوند. یکی از دستاوردهای این پژوهش این است که چارچوبی روشن برای در نظر گرفتن تفاوت های سبکی در گرد آوری و توصیف داده های زبانی در پژوهش ها مشخص می شود. همچنین به این طریق مبنایی برای ویرایش متون مختلف و نقد آثار ادبی در جنبه های مرتبط با سبک های زبانی گذارده می شود. پس از بررسی سبک های زبانی در فارسی و توصیف پیوستار سبکی برای آن، پنج سبک محترمانه (deferential)، رسمی (formal)، نیمه رسمی (semiformal)، محاوره ای (colloquial) و عامیانه (slangy) در زبان فارسی مشخص شده و مثال هایی از آثار ادبی برای این سبک ها ذکر شده است
در این تحقیق راهبردهای مربوط به تغییرات فرهنگی، ایدئولوژیکی و زبانی در ترجمه ادبیات کودکان مورد بررسی قرار گرفت و به علاوه برخی از دلایل این نوع تغییرات از جمله تفاوت های فرهنگی و آموزشی تشریح گردید. راهبردهای مربوط بر اساس نظریه تقسیم بندی دوکات (Ducate) دسته بندی و توصیف گردید. پیکره مورد مطالعه این تحقیق را دو رمان برجسته و شاخص ادبیات نوجوانان انگلستان باد در بیدزاران، نوشته کنت گراهام و هری پاتر و سنگ جادو، نوشته جی. کی. رولینگ تشکیل می دهد.