فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
89 - 74
حوزههای تخصصی:
یکی از حوزه های علمی جدید که با ذهن انسان ارتباط مستقیم دارد، حوزه شناختی است. طرح واره های تصویری از مهم ترین زیرساخت های این حوزه هستند که برای اولین بار توسط مارک جانسون مطرح گردید. واژگان زبان را به دلیل ماهیت روان شناختی و ارتباط مستقیم آن با ذهن می توان از راه مطالعات شناختی بررسی کرد. پژوهشگران می توانند از طریق ابزارهایی چون علوم شناختی و علوم مرتبط با آن ازجمله زبان شناسی شناختی به دلیل ماهیت ارتباطی آن در زمینه های مختلف پژوهش هایی را انجام دهند. بنابراین هدف پژوهشگران در این مقاله استفاده از این ابزار در رمزگشایی معنایی واژگان فارسی و عربی می باشد.در پژوهش حاضر، به مطالعه موردی واژگان معادل یابی شده به زبان فارسی و عربی در درس زیست شناسی دوره اول و دوم پرداخته شده است و درصدد است که میزان کاربست طرح واره های تصویری در واژگان معادل یابی شده به این دو زبان را بر اساس رویکرد زبان شناختی جانسون بررسی کند. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است. در این پژوهش به دنبال بررسی این مسئله هستیم که تا چه میزان واژگان معادل یابی شده به زبان فارسی و عربی در درس زیست شناسی از پایه هفتم تا دوازدهم برای رسیدن به معنی با کاربرد تجربیات جسمیت یافته در قالب زبان نمود پیداکرده اند؟هدف این پژوهش، برجسته سازی طرح واره های تصویری به عنوان ابزارهایی معناشناختی، جهت نشان دادن فضاهای انتزاعی ذهن می باشد. پس از تجزیه وتحلیل داده ها، مشخص شد که طرح واره حجمی بیشترین میزان را در معادل یابی واژگان به زبان عربی داراست. در طرح واره حرکتی واژه عربی یافت نمی شود ولی طرح واره قدرتی سهم یکسانی را در انتقال معنایی واژگان معادل یابی شده به زبان فارسی و عربی دارد.
تحلیل شواهد قرآنی حذف در کتاب سیبویه و تاثیر آن بر مفسران (مطالعه موردی: زجاج، زمخشری، طبرسی و فخر رازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
1 - 19
حوزههای تخصصی:
سیبویه برای استحکام بخشی تحلیل ها و وضع اصول نحوی از شواهد قرآنی بسیاری یاری گرفته است، ازاین رو پیداست که کتاب او اثری گران سنگ و مرجعی مهم در حوزه گرامر یا قواعد نحوی و شواهد قرآنی برشمرده می شود. منابع تفسیری اصیل و موثق، به درک و تفسیر آیات قرآن کمک می کند که در صورت بی توجهی به این نکته مفسر در ورطه تفسیر به رأی یا برداشت های ناروا خواهد افتاد. در میان منابع مختلف تفسیر، منابع نحوی اهمیت بسزایی در فهم درست آیات الهی دارد، این امر می تواند از ضرورت های این پژوهش باشد. این جستار با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی، به مطالعه تحلیل شواهد قرآنی در باب (حذف) در الکتاب و بیان تأثیر یافته های نحوی سیبویه بر روی مفسرانی چون زجاج، زمخشری، طبرسی و فخرالدین رازی می پردازد. اشاره به میزان پذیرش یافته های نحوی سیبویه از شواهد قرآنی از جانب مفسران ازجمله اهداف این پژوهش است. بررسی های انجام شده، نشان می دهد، تحلیل های این دانشمند نحوی در بیشتر موارد از جانب مفسران مورد تأیید واقع شده است و تأثیرپذیری مفسران از این عالم نحوی بیشتر به صورت غیرمستقیم است که در اکثر موارد به واسطه زجاج، زمخشری، یا با نقل قول از خلیل و یا انتساب تحلیل به مکتب اهل بصره، دیدگاه سیبویه موردپذیرش قرارگرفته است و در برخی موارد تحلیل های او با نقد تند به خصوص از جانب فخر رازی و یا با نقد ملایم مواجه شده است. نکته دیگری که در تحلیل های سیبویه قابل ذکر است، توجه او به قواعد نحوی و عناصر زبانی کلام اعم از لفظی و معنایی، در بررسی شواهد قرآنی است. از دیگر نتایج این مقاله اشاره به رویکرد عقل گرایی در برخی از تحلیل های سیبویه و چهار مفسر است که در بیشتر موارد به صورت پرسش و پاسخ می باشد.
مفهوم شناسی اسلوب تکرار و عدم تکرار موصول اسمی در قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم گاه موصول واحدی برای چند صله به کار می گیرد، همانند «الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا» و گاه نیز موصول را با حرف عاطفه تکرار می کند به مانند «الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا». دقیق بودن، اعجاز بیانی و الهی بودن زبان قرآن، اقتضا می کند که در پس هریک از این دو شیوه، معنایی خاص نهفته باشد. برخی مفسران در برداشت های تفسیری خود بین این دو روش فرقی نمی گذارند. برخی دیگر نیز گاه بین این اسلوب ها گسست می افکنند؛ بدین ترتیب مفسران در استظهارات تفسیری شان، نتوانسته اند تفاوت این دو اسلوب را به مثابه قاعده ای ثابت و فراگیر به کار ببندند. مسئله ای که در اینجا رخ می نماید این است که چگونه می توان معنای این اسلوب ها را به قاعده ای عام تبدیل کرد که بر همه آیات قرآن انطباق پذیر باشد. این مقاله به دنبال اثبات این فرضیه است که شیوه نخست (عدم تکرار موصول) همیشه بر وحدت ذات، و شیوه دوم (تکرار موصول با حرف عطف) همیشه بر تعدد و تغایر ذات دلالت می کند؛ البته قاعده انگاری این دو دلالت، با مشکلاتی روبه رو است که این مقاله با رویکرد بینارشته ای و با بهره جستن از روش تفسیری بلاغی این مشکلات را برطرف، و از قاعده انگاری این دلالت دفاع کرده است. این پژوهش با هدف ضابطه بخشی به فرایند اسلوب های موصولی قرآن کریم و با روش کتابخانه ای به انجام رسیده است.
جمالیه التکرار فی سوره الإسراء دراسه تحلیلیه فی ضوء لسانیات النص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
243-277
حوزههای تخصصی:
إنّ التکرار ظاهره أدبیه جمالیه، وعنصر مهم فی النص الأدبی. فله أهمیه کبیره فی البلاغه لکنه فی العصر الحدیث لم تقف وظیفته وجمالیته عند تحسین الکلام، بل نهض بدور بارز فی ربط أجزاء النص وتماسکه، لأنّه یقوم علی مبدأ التأکید ویندرج تحت عناصر السبک المعجمی من آلیات التماسک النصی. والقرآن الکریم کالمصدر الأساسی لنسج هذا الأسلوب؛ وذلک لما فیه من جمال فنی وأثر بلیغ فی النفس الإنسانیه ولما یحظی به من قیمه معنویه وفّقت بین قوّه الإمتاع العقلی وجمال الإمتاع اللفظی. سلّطت الدراسه، بالاعتماد على المنهج الوصفی – التحلیلی، الضوء علی هذه الظاهره فی سوره الإسراء ودرست دورها فی تماسک السوره لما یتوفر فیها من ممیزات تصلح أن تکون موضوعاً خصباً للدراسه، ولأنّها تمثل نموذجاً زاخراً بألوان التکرار فیها.حیث تتنوع الأسالیب وتختلف الدلالات فی هذا النص الکریم وهذا ما أکسبه طابعاً متمیّزاً. فتوصلت الدراسه إلی ما یلی من النتائج:فی سوره الإسراء یعدّ التکرار محسناً بدیعیاً وکذلک آلیه من آلیات التماسک. یساعد التکرار علی کشف محور السوره وهو العبودیه، حیث یدور حول هذا المحور الأساسی (المعبود الحقیقی والعبد الحقیقی والضالّون عن العبودیه). أما أنماط التکرار: العنصر المعجمی وإعادته، والترادف، والشمول، والکلمات العامه، فکلٌّ له دور فی تماسک السوره. من بین أنواع التکرار فی السوره، فقد أدّت إعاده العنصر المعجمی دورا ًکبیراً فی انسجامها. والمحور الأول (المعبود الحقیقی) حسب تحلیل عناصر التکرار، هو المحور الذی استقطب أکبر نسبهً من عناصر التکرار.
العلاقه بین فکره التحریف ونظریه عدم جمع القرآن فی زمن الرسول الأکرم (ص)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
211-241
حوزههای تخصصی:
فتح ظهور نصّ القرآن وتشکله، فی ضوء البحوث الدینیه من قبل المسلمین وغیرهم، آفاقاً جدیدهً وأبعاداً مختلفه. إنّ فکره «تحریف القرآن» ذات أبعاد تاریخیه بالإضافه إلى أبعادها الکلامیه. وهی زاویه تمّ التغاضی عنها فی دراسه تحریف القرآن بسبب هیمنه الجانب الکلامی. ویهدف هذا المقال إلى إثبات أنه بعد وفاه الرسول الأکرم (ص)، وقبل ظهور الفرق الإسلامیه، ترسخت على نحو ما أسس فکره التحریف بموضوع جمع القرآن. علیه، من خلال تجاهل الروایات المهمه حول إشراف النبی الأکرم (ص) وإدارته فی تنظیم القرآن وتجمیعه وتدوینه، من جهه، کان یتمّ الإصرار على عدم جمع القرآن فی حیاه الرسول (ص)، ومن جهه أخرى، یتمّ التأکید علی أنّ جمع القرآن من قبل الخلفاء هو الخیار الوحید المنطبق على الواقع. یؤکد هذا البحث على جمع القرآن فی زمن النبی الأکرم (ص) بنهج نقدی لمستندات جمع الخلفاء، ویعتبر الاعتقاد بالتحریف نتیجه لعدم قبول جمع القرآن أثناء حیاه الرسول الأکرم (ص) وقد رأى کل هذا فی دور الحکام خلال التقلبات.
ظواهر لغویّه في شعر الخنساء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الخنساء بنت عمرو بن الحارث الشّرید، واسمها تماضر، والخنساء لقبها.ولدت سنه 575م، وکانت وفاتها سنه 24ه الموافقه لسنه 664م. طلبها درید بن الصمّه للزّواج فردّته لأنه شیخ کبیر. قُتل أخواها معاویه وصخر، فرثتهما بشعر کثیر، وجاء شعرها نشیداً متّصلاً من الحزن على أخویها ولا سیّما صخر الذی کان أحبّهما إلى قلبها. فحین نطالع دیوانها نشعر بأننا فی مأتم نسمع فیه عویل النائحات، وندب النادبات، ولطم اللاطمات، ونسمع التأبین والرثاء، وکأننا أمام موسیقا الموت وأنغام القضاء، إذ تکثر الخنساء من الأسالیب والصیغ التی تفید التوکید، ویظهر ذلک فی أمور عدیده، منها:التکرار، التوکید ب (المفعول المطلق، تعدّد الصفات، أدوات الاستفتاح والتنبیه، زیاده حرف، التوکید بضمیر رفع یعود علیه ضمیر، التوکید بالصیغه، التوکید بنفی الصفه لإثبات نقیضها، التوکید بالقسم)، ومن الظواهر اللغویه الأخرى التی تسترعی الاهتمام فی شعر الخنساء: التقارض، التقدیم والتأخیر، الحذف، والنداء المجاب بأمر. ومن أجل ذلک یسعى هذا البحث المختصر إلى دراسه الظواهر اللغویه فی شعر الخنساء، فی محاوله جادّه لبیان دلاله هذه الظواهر على مستوى الموقف الإنسانی المتجلّی فی رثاء أخیها صخر.
موازنه أسلوبیه بین قصیدتی البحتری والمتنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
75 - 92
حوزههای تخصصی:
إن الأسلوبیه علم یهدف إلى الکشف عن العناصر الممیزه التی یستخدمها المؤلف لأغراض شتى؛ وهذا الکشف لا یحصل إلا بالموازنه والتطبیق على السیاق الأکبر أو الأصغر، حیث من خلال الموازنه تظهر هذه العناصر المکوّنه للنص، وتبدو أوجه التشابه والاختلاف بین النصین. ومن ثمّ، یمکن تمییز الأسلوب لمؤلف عن آخر أو تمییز السمات الأسلوبیه لفتره عن فتره أخرى. وفیما یخص القصیده، فإنه تتم معالجتها من خلال عناصرها المختلفه کالإیقاع، والنحو، والفکره، والبیان والمحسنات اللفظیه والمعنویه. یعتبر الشاعران البحتری والمتنبی من فحول شعراء العصر العباسی، وتدور معظم قصائدهما حول المدح والغزل. یتناول هذا المقال تحلیل وتطبیق قصیدتین لهذین الشاعرین: قصیده "طَیفُ الحَبیبِ أَلَمَّ مِنْ عُدَوَائِهِ" للبحتری، وقصیده "عَذْلُ العَواذِلِ حَوْلَ قَلبی التائِهِ" للمتنبی. وسبب اختیار هاتین القصیدتین هو اتفاقهما فی المضمون والوزن والقافیه. ومن خلال هذه الدراسه، نسعى إلى کشف العناصر الهامه، وکیفیه توظیف الشاعرین لها، وتبیین أوجه التشابه والاختلاف فی أسلوبهما الفردی. تتناول هذه الدراسه ثلاثه مستویات هی المستوى اللغوی والفکری والأدبی. والمنهج الذی تعتمده هو المنهج الوصفی التحلیلی الإحصائی؛ وذلک بالاعتماد على المصادر المکتبیه. وبعد معالجه هاتین القصیدتین ونظرا إلى المیزات الأسلوبیه، نستنتج أن الکلام عند المتنبی یظهر بشکل مباشر، وهذا ملائم مع إصدار الحکم، وجزاله التعبیر؛ وعند البحتری یظهر بشکل غیر مباشر ومائل، وهذا ملائم مع التعبیر الروائی؛ ولهذا، یرسم الشاعر التفاصیل بالتشبیه والاستعاره. ومن نتائج هذا المقال أنها لا یوجد أی دلیل على تأثر المتنبی بالبحتری، حیث إن أوجه الاختلاف بارزه للغایه فی أسلوبیه التفکیر وفی نوعیه استخدام الأدوات اللغویه والفنیه، وإن هذه النوعیه لاستخدام الأدوات قد کوّنت أسلوبهما الفردی.
بررسی چکامه های نزار قبانی در پرتو مفهوم بحران هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت، انگار ه ای شخصیتی و ذهنی است که فرد در واکنش به پرسش «کیستی و چیستی» زیست خود ارائه می دهد. این مفهوم در بستر جامعه، شخص را به تفکر درباره شناخت شخصیت خویش وادار می کند و سبب می شود تصویری از کیفیت و کمیت شعور، کردار و رفتار خود به نمایش بگذارد. این مقوله باعث می شود که انسان با تأثیر پذیری از مسائل روحی و روانی خود و جامعه، درک بهتری نسبت به شرایط مختلف داشته باشد. هویت در بادی امر از جمله ریشه ای ترین مضامین فرهنگی- شخصیتی به شمار می رود که با توجه به انواع گوناگون آن می تواند در معرض آسیب قرار گیرد و بحران هایی را برای شخص و اجتماع به بار آورد. در جهان معاصر عرب، وقوع تحولات و حوادث مهم در جامعه، هویت فرد عربی را با تعارضاتی روبرو کرده و آسیب هایی را برای او به همراه آورده است که بحران هویت یکی از پیامدهای ناگوار آن است. نزار قبانی از جمله بزرگ ترین شاعران عرب است که این پدیده در گستره شعری او آشکار گشته است. آنچه در این تحقیق اهمیت دارد، درک این مسئله است که چه عواملی در اندیشه قبانی زمینه ساز ایجاد بحران هویت و سرگشتگی در انسان و پیکره جهان عرب و زبونی آنان در میان جهانیان شده است. در این راستا هدف نویسندگان از نگارش پژوهش پیش رو این است که با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی ابعاد مختلف این بحران (فردی، ملی- قومی) در اشعار این شاعر و همچنین نحوه نگرش وی به این موضوع بپردازند. نتایج تحقیق بیانگر آن است که عوامل زیر در ایجاد بحران هویت قومی و ملی در سروده های این شاعر نقش اساسی دارد: 1- فضای نابسامان و پر تشتت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، 2- ناسازگاری میان منافع نظام سلطه و فرد، 3- مبتلا شدن اعراب به بحران هویت فردی (نزار شعر خود را شناسنامه و هویت خویش معرفی می کند که به کمک آن در پی احیای هویت اصیل عرب هاست)، 4- بی کفایتی، انفعال و ناکارآمدی سران عرب و شکست آنان از اسرائیل و رخنه بیگانگان به خاک این کشور ها، 5- مشکلات اقتصادی، 6- تشتت، سر گردانی و از بین رفتن عظمت گذشته اعراب و نماد های قومی آنان.
دراسة ظاهرة الطِرس ما بعد الاستعمار في روایة قطعة من أوروبا لرضوى عاشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترکز مقاربه ما بعد الاستعمار على الأعمال الأدبیه ذات الصله بظاهره الاستعمار بمختلف مکوناتها، إنّ بعضها معروف أفضل مما سواه فی الوسط الجامعی مثل الهیمنه والمرکز- الهامش وصوت المضطهد والاستشراق، لکن المکونات التی تشکل تیار ما بعد الاستعمار متنوعه ومتعدده للغایه، ومن هذه المکونات هی الطرس التی تعنی الکتابه على الکتابات السابقه، فالقوى الاستعماریه التی أدخلت ثقافتها وأدبها ولغتها فی المستعمرات، تضعها على ثقافه ما قبل استعمار الشعوب الأصلیه، غیر انه لا یمکنها القضاء علیها کاملاً، وان آثار ثقافه ما قبل الاستعمار لها حضورها تحت الطبقات الاستعماریه، انّ ثقافه ما بعد الاستعمار للدول المستعمره تشبه جلداً ینطوی على آثار السکان الأصلیین فضلاً عن کتابات الاستعمار المتأخره. ان هدف اعمال ما بعد الاستعمار یمکن ان یتجلى فی الکشف عن هذه الطبقات الدنیا وهی بمثابه سجل ثقافی للسکان الأصلیین. إنّ الدراسه هذه تحاول وباستخدام الأسلوب التحلیلی الوصفی ومن خلال توظیف نظریات المفکرین المتأخرین فی مجال دراسات ما بعد الاستعمار مثل بیل اسکرافت ان تخرج الطبقات الدنیا لثقافه المصریین الأصلیین التی تم القضاء علیها وذلک فی روایه "قطعه من أوروبا"، لرضوى عاشور وتشرحها اعتمادا على المکونات الأقل معروفه فی دراسات ما بعد الاستعمار، حتى تخرج بانطباعات وتحلیلات جدیده عن هذه الروایه، ان نتائج هذه الدراسه والى جانب خلق فضاء جدید فی تحلیل ما بعد الاستعمار فی الروایه المذکوره أعلاه تبین بان الراویه وبدراسه الطرس الاقتصادی والأدبی والإعلامی لخطاب الاستعمار الذی أزال الطبقات الأصلیه، تحاول والى جانب الکشف عن أهدافها الاستعماریه ان تظهر القیم الاصلیه والأهداف الحقیقیه المختفیه وراءها إلى المخاطب وتحذره من الهیاکل المصممه لخطاب الاستعمار.
شاخصه های فردیت مؤلف در گفتمان علوی مطالعه موردی خطبه 238 با محوریت دعوت به وحدت و نهی از تفرقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
70 - 87
حوزههای تخصصی:
شناخت و درک عمیق از متن و پی بردن به لایه های زیرین معنایی، نیازمند به کارگیری ابزارهای روشمند علمی است. یکی از این ابزارها که در نظریه هرمنوتیک شلایر ماخر (1768-1834) مطرح می شود تأویل روان شناختی است که در جستار پیش رو در قالب یک نوع پارادایم معرفتی به نام پارادایم روان شناخت گرا مورد استفاده قرار گرفته است. پارادایم روان شناخت گرا بر اتخاذ مفاهیم رهیافتیِ ویژه ای ازجمله فردیت مؤلف، انسانیت مؤلف، و فضای گفتمانی حاکم بر عصر مؤلف استوار می گردد. مقاله حاضر با هدف تبیین شاخصه های فردیت امام علی (ع) در ارتباط با مفهوم راهبردی وحدت اسلامی در پی پاسخگویی به این سؤال است که بر اساس پارادایم روان شناخت گرایِ شلایر ماخر، مفهوم رهیافتیِ فردیت مؤلف در خطبه 238 نهج البلاغه چگونه نمود یافته است. مسئله وحدت همچنان یکی از چالش های جهان اسلام است که بازگشت به گفتمان ناب اسلامی و بازخوانی مبانی اصیل آن را به ضرورتی اجتناب ناپذیر مبدل می سازد. خطبه 238 با محوریت دعوت به وحدت و پرهیز از تفرقه یکی از منابع ارزشمند در این حوزه است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که نظم ذهنی و ساختار منطقی حاکم بر گفتمان امام علی (ع) در ارتباط با مسئله وحدت، ریشه یابی دقیق عوامل تفرقه ساز و سپس ارائه راه حل های رفع مشکل، جایگاه ویژه تعقّل و خردورزی در گفتمان علوی و خود پنداره مثبت در تعامل با مخاطب از برجسته ترین شاخصه های فردیّت آن حضرت در خطبه مذکور به شمار می آید .
تجلّیات تصویف المکان فی روایه «جبل قاف» لعبد الإله بن عرفه على ضوء آراء محیی الدین بن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
93 - 109
حوزههای تخصصی:
یضفی المکان الصوفی بوصفه إحدى مکوّنات السرد مسحه قدسیه على النصّ الروائی من خلال علاقته بالأفکار الصوفیه ودوره فی الثراء الدلالی والجمالی له، فلذلک یتجاوز المکان فی الروایه الصوفیه عن وصف الأبعاد الهندسیه لیصبح أیقونه لدلالات معرفیه صوفیه. یسرد الروائی فی روایه جبل قاف لعبد الإله بن عرفه سیره محیی الدین بن عربی الذاتیه، فیواجه القارئ بحضور مکثّف للمکان والفضاءات الصوفیه. فالأمکنه المستدعاه فی النصّ الروائی أضفت على مشاهد الروایه صوره من القداسه واللمحه الصوفیه وتحوّلت بحمولاتها الصوفیه إلى ملمح من ملامح الکشف والإشراق الروحی. وقفت هذه الدراسه بمنهجها السیمیائی والموضوعاتی عند مفهوم المکان الصوفی کمفهوم معرفی فی تفکیر واحد من أبرز أعلامه (محیی الدین بن عربی) من خلال استخراج المشاهد المکانیه الصوفیه فی روایه جبل قاف التی تتناول سیرته الذاتیه ورؤیته نحو المکان وما یرمز إلیه من دلالات صوفیه یکشف عنها السرد خاصه فی المشاهد الوصفیه لسوق مدینه مرسیه، وخزانه الکتب للسلطان، والمساجد کالمسجد الأقصى ومواقف أخرى مثل مشاهد الکشف والفتح والتجلی أو فی حدیثه عن المشرق والمغرب. تکمن أهمیه البحث فی وقوفه على تجربه عبد الإله بن عرفه کأحد أعلام الروایه العرفانیه فی المغرب العربی، ومحاولته تحیین التراث الإسلامی ضمن البنیه السردیه الحدیثه، ومعرفه القارئ بنوع جدید من الروایه. توصّلت الدراسه إلى أنّ روایه جبل قاف لعبد الإله بن عرفه تجربه روائیه تفاعلت مع الأبعاد الصوفیه بدءاً من العنوان حتّى نهایتها، فامتزج المکان فیه بالرؤیه الصوفیه من جهه، وارتبطت بالدلالات الرمزیه الصوفیه من جهه أخرى. کما کشفت الدراسه أنّ الروائی نظر إلى المکان نظره صوفیه واعتبره مکوناً روحیاً، وطبّق رؤیته الصوفیه على المکان فی بناء المکان الروائی، وکلّ ذلک اقتبسه من تفکیر ابن عربی. وأخیراً حاول الروائی على أن یکون الفضاء الدینی فی روایته متین العلاقه بالعناصر السردیه الأخرى حیث تبعث فی النص وفق استراتیجیه محدده ودقیقه، وهو ما یکشف عن عبقریه الکاتب فی تجسیده للفضاء الدینی بکل أبعاده الهندسیه والروحیه.
دراسه السّیاق العاطفی لنهج البلاغه بناءً على نظریّه تحلیل الخطاب من وجهه نظر جون أوستن (رساله 62 أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
113-137
حوزههای تخصصی:
ومن الثابت أنّه لا یمکن تحدید حقیقه العدید من الجمل الإخباریه أو زیفها ولکن ما یمکن أن تفعله مثل هذه الجمل کما اعتقد أوستن أنّ إصدار البیان یتطلب متحدثاً ینتج أجزاء من الکلام یُدعى الفعل التعبیری حیث یؤثر على المخاطب؛ هذا التأثیر هو نفس الفعل غیر التعبیری، أو تحلیل الخطاب الّذی یعود إلى نفس هذا التأثیر ألا وهو الفعل غیر التعبیری وردّ فعل المخاطب على الفعل غیر التعبیری هو فعل ما بعد التعبیری. بلغه أخری، یعنی استعمال الکلام لدی المخاطب سوف یجعله یتوسّع أو یضیّق ومن ثمّ یخضع لعاطفته وانفعاله خاصّه إذا کان الکلام حول الإنسانیه والحرّیّه والدیمقراطیه وأمثالها. الهدف من هذه الدراسه هو التحقیق فی خطاب السیاق العاطفی فی نهج البلاغه لمعرفه ما إذا کانت نظریه تحلیل الخطاب استخدمت لفهم رساله 62 لأمیر المؤمنین (ع) فهماً أفضل؟ وما هو مکان السّیاق العاطفی فی أقوال سماحته؟ تشیر النتائج إلى أنّ الإمام (ع) یحاول نقل المفاهیم إلى المخاطب من خلال تحلیل الخطاب الّذی یشبه الفعل غیر التّعبیری فی نهج البلاغه. کما أنّ السیاق العاطفی یهدف إلی إقناع المستمع ویجعله یبادر إلی التفکیر فی المضمون الدّاخلی للخطاب. فی هذا المقال، جرت محاوله للتّعبیر عن الخطاب تحدیداً باستخدام المنهج الوصفی _ التحلیلی والاعتماد على الدّلالات، ثم التّعبیر عن السّیاق العاطفی للرّساله وفحص الجمل المستخدمه فی نهج البلاغه فی إطار النظریه المذکوره من وجهه نظر أوستن.
فوره أسلوب الاستفهام فی روایه حرب الکلب الثانیه لإبراهیم نصر اللّٰه دراسه جمالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن إبراهیم نصر اللّٰه، الروائی الفلسطینی، فی روایته المسماه بحرب الکلب الثانیه ، یعالج الصعوبات التی یعانی منها الشعب الفلسطینی بأسلوب فانتازی مستفیدا من الطاقات اللغویه. إذن، یجدر نص هذه الروایه بالتحلیل النحوی والبلاغی للکشف عن جمالیه استخدام أسلوب الاستفهام الذی یعد بأنواعه المختلفه من أهم الأسالیب الإنشائیه المستخدمه فی تحریک عواطف المخاطب، وإضفاء الجمالیه على النص، والتأثیر الأکثر فی نفس المخاطب، لتمکین المعنى فی ذهنه. لقد رغب الأدباء فی استخدام هذا الأسلوب فی أعمالهم الأدبیه؛ لکونه ذا معنى مجازی أوسع من الأسالیب الأخرى. یهدف هذا المقال إلى الکشف عن الأغراض البلاغیه الکامنه فی أسلوب الاستفهام وفقا للمنهج الوصفی التحلیلی، معتمدا على الأسلوبیه الإحصائیه لیجیب عن مدى التناسق بین أدوات الاستفهام ومستویات اللغه الروائیه الثلاثه: السردیه، والوصفیه والحواریه، وإبراز أهمّ ما فی هذا الأسلوب من جمالیه لإفاده المعنى إلى المتلقی. وأهمّ ما وصل إلیه هذا المقال أن الراوی استخدم أسلوب الاستفهام فی الغالب فی مستوی الحوار؛ لأن الشخصیات الروائیه تتجادل لوقوعها فی حیره ناتجه عن وجود الأشباه والشبیهات والشک فی الوصول إلى الحقیقه والتمییز بین الأصل وهذه الشبیهات، ثم أکثر من استخدام هذا الأسلوب فی غرضی النفی والإنکار؛ لأنهما یتناسبان والفضاء الروائی المتشائم الذی یسود الروایه لیظهر الانتهازیه السیاسیه والاقتصادیه والثقافیه لشخصیات روائیه تمثل جیلا جدیدا لا یعملون إلا لتحقیق مصالحهم الخاصه دون مصالح المجتمع الفلسطینی العامه.
السیره الذاتیه النسائیه وملامحها فی تکوین الذات الأنثوی؛ «الصرخه» لرضوی عاشور نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
للسیره الذاتیه النسائیه دور بارز فی تجسید إیدئولوجیه الکاتبه. إنَّ کتابه المرأه تبرهن علی أنّها تهتمّ اهتماماً بالغاً ب قضایا هامّه فی المجتمع. والکاتبه تحاول أن تعزز مکانتها من حیّز الهامش إلی حیّز المرکز خلال سیرتها الذاتیه. بعباره أخری؛ السیره الذاتیه النسائیه تختلف عن الأنواع الأدبیه الأخری تؤکّد علی ذات المرأه وتدافع عنه تجاه المجتمع الذکوری وهی أفضل طریقه لتجسید هواجس النساء العربیات. تهدف هذه الدراسه باعتماد المنهج الوصفی-التحلیلی إلی تحلیل إیدئولوجیه المرأه فی سیرتها المعنونه ب "الصرخه" لرضوی عاشور؛ الکاتبه المصریه المعاصره، وذلک على ضوء النقد الثقافی. الصرخه هی الجزء الثانی من کتاب «أثقل من رضوی» لرضوی عاشور التی روت فیها تجربتها الخاصه والعامه؛ وهی عوده مرضها الصعب متزامناً مع ما کان یجری فی مصر خلال أعوام (2013-2010م). تهدف الدراسه إلى التعرف علی السمات البارزه لکتابه المرأه فی تمثیل فکرتها خلال السیره الذاتیه. وتوصّلت إلی نتائج أهمّها؛ إنّ رضوی -الکاتبه المثقّفه التی تتحدث عن النساء اللاتی أثّرن فی حیاتها- تطمح للإشاره إلی دور الثقافه والاجتماع فی تکوین هویه المرأه العربیه. وهی المثقّفه التی ترکّز علی حضور النساء ودورهنّ فی المجتمع العربی. أمّا هاجس رضوی الرئیس فی قضیه المرأه العربیه فهو الاهتمام ب تعلیم المرأه العربیه. رضوی هی التی تبیّن أفکارها الرئیسه بالنسبه إلی المرأه بصوره مکرره. وذلک للبحث علی إصلاح وتطوّر المجتمع العربی فی مجال قضیه تعلیم البنات وزواجهنّ المبکر، عدم الثقه بالنفس، غیاب النساء فی الکتب بسبب هیمنه الأدب الذکوری، وخوف المرأه العربیه من الإقبال علی الکتابه عن ذاتها بسبب الحرمان الذی قد أصاب المجتمع العربی.
التجلیات العرفانیه لقصه النبی یوسف (ع) فی مرآه ابیات الشاعرین ابن الفارض والرومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خصص الله سبحانه وتعالى سوره لنبیه یوسف علیه السلام فی القرآن الکریم، وقام العارفون بتطبیق حقائق القرآن مع باطن الانسان فی تفسیر آیات الأنفس وعرضوا بذلک افکاراً فی غایه الدقه والصفاء حول الحقیقه الانسانیه. واننا نشاهد الکثیر من نماذج التفسیر والتأویل فی أبیات الشاعرین: ابن الفارض وجلال الدّین محمّد الرومی البلخی (مولانا). وهذه المقاله اهتمت بدراسه «حقائق وظرائف قصه سیدنا یوسف(ع)» عبرالتأمل فی ابیات الشعر لهذین العارفین الکبیرین. وتجدون فی البحث الحاضر أولاً: تأویلات مشترکه لهذین الشاعرین حول وصف جمال یوسف علیه السلام وتفسیرهما وتحلیلهما لأمر رائحه قمیص سیدنا یوسف علیه السلام، ومن ثم بیان رؤیه الشاعر جلال الدین الرومی حول یوسف (ع) وزلیخا وطول فتره سجن النبی یوسف(ع). وأمّا النتائج فتُبیّن لنا کیف انهما یرون أنّ النبی یوسف (ع) سلطان العشق وجمال یوسف (ع) هما من تجلّیات جمال الحق کذلک اعتبر ابن الفارض رؤیا النبی یوسف (ع) فی ابیاته بانها کنایه للعارفین بالله الذین کُشف لدیهم وجود الله الحق تبارک وتعالى، لکن مولانا جلال الدّین الرومی لایقدم رؤیه تأویلیه لهذا الموضوع . بینما فسر ابن الفارض عوده البصر الى عینی النبی یعقوب بقمیص یوسف، بانه یجسد بلوغه مقام الجمع بین قمیص یوسف (ع) والنبی یعقوب (ع)، لکن مولانا یعتبر قمیص النبی یوسف (ع) رمزا للعلوم الکشفیه. ویعتبر الشاعر الرومی زلیخا رمزا للدنیا کما یفسر سبب طول فتره سجن النبی یوسف(ع) ویُحیل ذلک إلى توجهه للمخلوق الذی هو بدوره سجین وأسیر فی هذه الدنیا الفانیه.
فاعلیه تآزریه الحواس (السمع والبصر) فی روایه "دفاتر الوراق" للروائی جلال برجس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بما أن الروایه لها حصه التأثیر على وقع المتلقی، فقد یستخدمها الروائیون لبث الواقع المعیشی لتواکب الحدثیات بشکل مفبرک یهتم بالجانب الملفت کالحواس أکثر من باقی الجوانب. ولکن ما بقی فی موضع الإهمال هو الحدیث عن فاعلیه التآزریه فی آلیه الحواس، حیث إنها لم تحظ بموضع اهتمام یصب علیها مرتکزات النقاد بصوره خاصه کما حظیت آلیه التراسل وغیرها؛ من هذا المنطلق اخترنا روایه "دفاتر الوراق" للکاتب جلال برجس نموذجاً حتى ندرس من خلالها الآلیات الحسیه التی تحمل صوره الحدثیات فی المقاطع السردیه بشکل متضافر، مع التدقیق على حاستی السمع والبصر حسب المنهج الوصفی التحلیلی. وتبیّن لنا من خلال النتائج بأنّ الکاتب ربط هذه التآزریه مع الواقع المعیشی لیصور المقاربه بینهما أکثر، وکان هذا من ناحیه ما لقصد التوسیع فی مساحه التأثیر على المتلقی، ومن ناحیه أخرى لیخلق إندماجاً بین عالمین مختلفین کالسردی والواقعی أثناء عملیه السرد. وهذا التوزیع بین الأحاسیس المتآزره على الجوانب المقسمه _الواقعی والمجازی_ أدى إلى تمثلات جمالیه تتراوح بمدلولاتها على ترابط الجانبین، وقد أبدع به برجس فی تضافر الخیال وواقع الأحداث فی روایته.
زمن الخطاب الروائی بین البنیه والدلاله فی روایه الزمن الموحش لحیدر حیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
17 - 32
حوزههای تخصصی:
یعد الزمن محورا أساسیا فی تشکیل الخطاب الروائی، باعتباره من الفنون الزمنیه، حتى یتحدد ویتبلور شکل البنیه الروائیه معتمدا على شکل البنیه الزمنیه لها ویؤثر فی توصیل دلالاته؛ ولهذا، یحاول هذا البحث دراسته لتبیین هذا التأثیر والتلازم بین البنیه الزمنیه والدلالیه للروایه، مما یؤدی إلى فهم أعمق للنص الروائی. ولم یعد الزمن فی الروایه العالمیه الحدیثه عامه، والروایه العربیه الحدیثه بصوره خاصه، قائما على التسلسل التعاقبی کالروایه الکلاسیکیه، بل اتجهت الروایه إلى انحراف السیر الزمنی. فبناء الحدث الروائی لا یخضع لمنطق السببیه؛ لذا نرى تحولات الزمن فی أعمال الروائیین الجدد. والروائی السوری، حیدر حیدر، من هؤلاء الروائیین الذین وظفوا الزمن بنائیا لتکسیر وخرق الزمن الخطی التتابعی، والمفارقه بین زمن الحکایه والخطاب لغایاته الدلالیه؛ وهو ما یتحرى هذا البحث دراسته. یعتمد هذا البحث المنهج الوصفی التحلیلی، مستفیدا من آراء جیرار جنیت لدراسه الزمن الروائی فی روایه الزمن الموحش لحیدر حیدر. والدراسه تحاول أن تکشف عن بنیه توظیف الزمن الروائی وخصوصیته ودلالاته أیضا. ومن النتائج التی توصلت إلیها الدراسه أن بناء الزمن فی هذه الروایه هو من النوع الدائری، مما خدم دلالاتها الجدلیه وفکرتها؛ وهو صراع الحداثه والتراث، حیث إن الزمن الدائری هو أحد أنواع الزمن التداخلی الجدلی، کما عدم التطابق بین نظام السرد ونظام القصه بسبب الاسترجاع والاستباق سبّب حدوث مفارقات زمنیه، خاصه عبر تقنیه الاسترجاع؛ لأن الروایه سیره ذاتیه لبطلها الشبلی عبد اللّٰه، وتطرح إشکالیه صراع الحداثه والتراث، موظفه لذلک تقنیات زمنیه مختلفه، منها ما خلخل الزمن الروائی وسرعه، مثل: الخلاصه والحذف، ومنها ما أبطأه، مثل: الوقفه والمشهد؛ فنوّعت على مستوى البناء من إیقاعه وکسرت رتابه النص؛ وعلى مستوى الدلاله، نهضت بدلالاته السوسیوسیکولوجیه.
ملاحظات حول مفهوم «السجیه» التاریخی دراسه لجذور النظریه الأخلاقیه الإسلامیه اعتماداً علی المتون القدیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
279-312
حوزههای تخصصی:
الترکیز علی تفهّم المتون الحدیثیّه اعتماداً علی الاتّجاهات الهرمنوطیقیّه، مهمّه بحثیه بقیت مغفوله حتی الآن. ففقه اللّغه وقرائه المتون الإسلامیه والحدیثیّه فی آفاقها التاریخیّه هی من أشهر الأدوات التی توظّف فی الاتّجاهات الهرمنوطیقیه واللاتقلیدیّه. إنّ المرور بالمتون الإسلامیّه الحدیثیّه تبیّن أنّه یمکن الترکیز علی سرد من المصطلحات الأخلاقیّه، بما فیها مفهوم السجیّه. فلو نظر معاین بعین غیر متعمّقه ودون التأمّلات التاریخیّه، یمکن أن یتفهّم هذا المصطلح فی سیاقنا العصری. هذا وإن یخطر بالبال فی بدو النظر، ولکن النظره التاریخیّه وخاصّه الترکیز علی النصوص ذات الصله، تشیر بأنّ هناک معنی خاصّ لهذا المصطلح، والذی ینبع من نفس المتون الإسلامیه والحدیثیّه القدیمه. فالأحری البحث عن القرائن التی تبیّن لنا الخطاب التاریخی بشأن مسأله الأخلاق وفلسفتها فی القرون الأولی الإسلامیه. فمعرفه هذا الخطاب الذی توظّف السجیه ونظائرها فی إطاره، یعیننا لکی نصل إلی جوابنا حول ماهیه السجیه ومیزتها من سائر الشؤون والمصطلحات الأخلاقیه فی أجواء القرون المتقدّمه الإسلامیه. فهذه الورقه ستناول دراسه مفهوم السجیه، اعتماداً علی المناهج التاریخیه واللغویه المعاصره فی المتون القدیمه الإسلامیه، حتی تبرهن أنّه کیف تطوّر توظیف هذا المصطلح وفهمه. فبالنتیجه إنّ هذا المصطلح فی ثقافه العرب القدیمه کان شیئاً منحدراً من طبیعه الإنسان وسلیقته وغریزته فحسب، ولم یکن لاختیار وانتخاب الإنسان مدخلیه فیه. ولکن مع بزوغ التیارات والخطابات العقلانیه من القرن الثانی فصاعداً، نشاهد أنّ هناک اتجاه حدیث لقراءه السجیه فی إطار أکثر تلائماً مع ما یریده أنصار خطاب العقلنه. فهذه القراءه الحدیثه حاولت أن تنقل وتغیّر معنی السجیه من الأمر الطبیعی الذاتی إلی الأمر الاختیاری المکتسب الذی لإراده الإنسان ومساعیه الاختیاریه دور هامّ فیه.
موقوفات نساء مشهد فی العهد البهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
337-371
حوزههای تخصصی:
لطالما کانت النساء، بصفتهن جزءاً مهماً من المجتمع، ناشطات فی مختلف جوانب الحیاه الاجتماعیه والاقتصادیه والسیاسیه والثقافیه. ولم یحظ مجال الوقف، باعتباره أحد مشاهد مساهمه المرأه، باهتمام کبیر. فی مشهد، استمرت فتره الوقف، کما فی الفترات السابقه، وترکت النساء أیضاً الأوقاف فی هذه الفتره. یرکز الموضوع الرئیس فی هذا المقال على حقیقه أنه بسبب تنوع دوافع الوقف بین النساء فی مشهد، والتی کانت تتمحور فی الغالب حول المحور الدینی، فکیف یمکن اقتفاء آثار الوعی الاجتماعی والثقافی والسیاسی لهؤلاء النساء والمتأثره بحاجاتهن فی المجتمع والأحداث الناجمه عن التغیرات فی الزمن، وکیف یمکن تتبعها فی وقف ممتلکاتهن وأموالهن. تسعى هذه الدراسه إلى الإجابه عن هذا السؤال الرئیس: ما هی أهمّ دوافع نساء مشهد واتجاهاتهن فی وقف أموالهم خلال هذه الفتره، على أساس استخدام وثائق الوقف لنساء مشهد فی إداره الأوقاف والشؤون الخیریه فی محافظه خراسان الرضویه؟ تقوم هذه الدراسه على المنهج الوصفی _ التحلیلی، مع تحدید استخدامات أوقاف النساء، لدراستها وتحلیلها. تؤکد نتیجه هذه الدراسه على أنه بالإضافه إلى استمرار سنه الوقف ذات الاستخدامات الدینیه، وبسبب هیمنه السیاسات العلمانیه لرضاشاه، فقد انخفضت أوقاف النساء، بحیث أنه خلال السنوات 1932 إلى 1944م، لم تکن هناک حاله واحده للوقف النسائی.
تحلیل محتوى کتب العربیه للمرحله الثانویه الأولى بناءً على نموذج بلیسک للإبداع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
171 - 194
حوزههای تخصصی:
یعد الإبداع من أهم المستلزمات لتحقیق الاکتشافات والاختراعات والتطورات فی مختلف مجالات الحیاه، ویحظى الیوم باهتمام کبیر من جانب الخبراء فی مجال التعلیم. تستهدف هذه الدراسه الکشف عن مدى توافر مؤشّرات الإبداع فی کتب العربیه للمرحله الثانویه الأولى على أساس نموذج بلیسک. منهج البحث فی هذه الدراسه وصفی ومن نوع تحلیل المحتوى. عینه الدراسه هی مجتمع الدراسه نفسه، وهی مکوّنه من جمیع محتوى کتب العربیه (التمارین، والصور، والنصوص)، لهذه المرحله فی المدارس الإیرانیه للعام الدراسی 1398 1399ﻫ.ش / 2019 2020م، ویصل عدد الکتب إلى 3 مجلدات. لتحقیق أهداف البحث، تم استخدام استماره تحلیل المحتوى المعتمده على نموذج بلیسک للإبداع کأداه الدراسه. یتکون هذا النموذج من 13 مؤشّراً موزّعه على ثلاثه مبادئ (الانتباه، والهروب، والتحرک الذهنی)، وأربع مراحل (التحضیر، والخیال، والتنمیه / التطویر، والعمل)؛ إضافه إلى ذلک، استخدمنا منهج آنتروبی شانون للتقییم هادفین تحدید مدى أهمیه العناصر المدروسه فی الکتب عینه البحث. وقد أشارت نتائج الدراسه أن محتوى کتب العربیه فی هذه المرحله ینطوی على حوالی 70٪ من الوحدات غیر النشطه. فی تقییم هذه الکتب على أساس نموذج بلیسک للإبداع، وجدنا أکبر اهتمام للمبدأ الأول (الانتباه)؛ أما المبادئ الأخرى فحظیت بأقل قدر من الاهتمام، بحیث یکون مبدأ التحرک الذهنی موجودا فقط فی کتاب الصف التاسع المدرسی؛ لذا فإن محتوى الکتب المدرسیه المذکوره لا یتوافق مع مبادئ الإبداع فی نظریه بلیسک ویتمتع بأقلّ فعالیه فی خلق الإبداع لدى المتعلمین وتعزیزه.