فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
بیداری اسلامی جریان نیرومندی است که به منظور احیای ارزش های اسلامی و رهایی از زنجیر استبداد و استعمار ایجاد شده و به تدریج دامنه آن تمام ملت های اسلامی، به ویژه عراق، را دربر گرفته است. مردم عراق در دهه های اخیر شاهد حوادث تلخی بوده اند؛ زیرا آنان هنوز از چنگال استبداد صدام رهایی نیافته بودند که گرفتار استعمار خارجی شدند. پس از سقوط صدام در سال 2003، جنبش های مردمی ضد فقر، ناامنی، خفقان سیاسی و اجتماعی پدید آمد. در این میان، شاعران عراقی با سلاح قلم و شعر خود وارد میدان مبارزه شدند و لایه های خفته جامعه را بیدار کردند. از طلایه داران این شعرا، یحیی سماوی، چکامه سرای ادب مقاومت معاصر عراق، است. وی همواره تلاش کرده است تا پرده از چهره واقعی استعمارگران بردارد و اهداف پلید آنان را، ازجمله تاراج نفت، دین ستیزی و ایجاد تفرقه، که در پس شعارهای بشردوستانه پنهان ساخته اند، برای مخاطب آشکار کند. سماوی درواقع بارقه های بیداری را با زبان شعری خود بر خرابه های انحطاط داخلی برافروخته و با طنین سروده های ضد استبدادی و ضد استکباری دنیا را پر کرده است. وی در ترسیم چهره اشغالگران از نمادهایی گوناگون، مانند ابرهه عصر (نماد آمریکای اشغالگر) و گرگ (نماد درنده خویی بیگانگان)، بهره برده است. نگارندگان این مقاله تلاش کرده اند تا با شیوه تحلیل محتوا، مضامین فوق را در سروده های یحیی سماوی بررسی کنند.
دلاله التکرار و أنماطه فی شعر محمد إبراهیم أبی سنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۵ (پیاپی ۷۳)
137-178 صفحه
حوزههای تخصصی:
لا شک فی أن التکرار من الوسایل اللغویه التی تؤدی فی الشعر دوراً تعبیریاً واضحاً وفاعلاً، فتکرار لفظ أو حرف أو عباره أو مقطع شعری ما یوحی بشکل مبدیی بسیطره هذا العنصر المکرر وإلحاحه علی فکر الشاعر أو شعوره أو لاشعوره المتجذر فی رؤیاه الشعریه. ینظرون المحدثون إلیه ویتعاملون معه وفق رؤیه أخری جدیده تبتعد فی کثیر من الأحیان عن الجانب العقلی الذی استند إلیه القدماء فی هذه الظاهره، وتتأثر مما تملیه ظروف العصر وما ولد فیه من تیارات أدبیه لم تکن قدیماً، ویضاف إلی هذا تغیر شکل القصیده العربیه حیث مثلت جزءاً لا یمکن إنکاره فی هیکل القصیده عموماً والذی یقوم علیها موضوعها. یهدف هذا المقال إلی تبیین دلاله التکرار وتحلیل أنماطها المتنوعه فی شعر الشاعر المصری المعاصر محمد إبراهیم أبی سنه، حیث تتجلی فی التکرار الاستهلالی والختامی والتراکمی والدایری والشعایری والمقطعی والصرفی وفقاً للمنهج الوصفی-التحلیلی ومن أبرز النتایج التی توصل إلیها المقال هو أن التکرار یحتل مکانه بارزه فی شعر أبی سنه وهو من أبرز الأدوات التی استخدمها الشاعر للإدلاء بدلوه فی التعبیر عن معاناه الشعب المصری وأبناء الوطن العربی والتعبیر عن الهموم التی اعترت شعبه ثم الحث علی النضال والکفاح فی سبیل الوطن والحریه والکرامه الإنسانیه. فأجاد الشاعر فی توظیف التکرار لبیان أغراضه ومقاصده فی مجموعاته الشعریه.
موازنه أسلوبیه بین قصیدتی البحتری والمتنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
75 - 92
حوزههای تخصصی:
إن الأسلوبیه علم یهدف إلى الکشف عن العناصر الممیزه التی یستخدمها المؤلف لأغراض شتى؛ وهذا الکشف لا یحصل إلا بالموازنه والتطبیق على السیاق الأکبر أو الأصغر، حیث من خلال الموازنه تظهر هذه العناصر المکوّنه للنص، وتبدو أوجه التشابه والاختلاف بین النصین. ومن ثمّ، یمکن تمییز الأسلوب لمؤلف عن آخر أو تمییز السمات الأسلوبیه لفتره عن فتره أخرى. وفیما یخص القصیده، فإنه تتم معالجتها من خلال عناصرها المختلفه کالإیقاع، والنحو، والفکره، والبیان والمحسنات اللفظیه والمعنویه. یعتبر الشاعران البحتری والمتنبی من فحول شعراء العصر العباسی، وتدور معظم قصائدهما حول المدح والغزل. یتناول هذا المقال تحلیل وتطبیق قصیدتین لهذین الشاعرین: قصیده "طَیفُ الحَبیبِ أَلَمَّ مِنْ عُدَوَائِهِ" للبحتری، وقصیده "عَذْلُ العَواذِلِ حَوْلَ قَلبی التائِهِ" للمتنبی. وسبب اختیار هاتین القصیدتین هو اتفاقهما فی المضمون والوزن والقافیه. ومن خلال هذه الدراسه، نسعى إلى کشف العناصر الهامه، وکیفیه توظیف الشاعرین لها، وتبیین أوجه التشابه والاختلاف فی أسلوبهما الفردی. تتناول هذه الدراسه ثلاثه مستویات هی المستوى اللغوی والفکری والأدبی. والمنهج الذی تعتمده هو المنهج الوصفی التحلیلی الإحصائی؛ وذلک بالاعتماد على المصادر المکتبیه. وبعد معالجه هاتین القصیدتین ونظرا إلى المیزات الأسلوبیه، نستنتج أن الکلام عند المتنبی یظهر بشکل مباشر، وهذا ملائم مع إصدار الحکم، وجزاله التعبیر؛ وعند البحتری یظهر بشکل غیر مباشر ومائل، وهذا ملائم مع التعبیر الروائی؛ ولهذا، یرسم الشاعر التفاصیل بالتشبیه والاستعاره. ومن نتائج هذا المقال أنها لا یوجد أی دلیل على تأثر المتنبی بالبحتری، حیث إن أوجه الاختلاف بارزه للغایه فی أسلوبیه التفکیر وفی نوعیه استخدام الأدوات اللغویه والفنیه، وإن هذه النوعیه لاستخدام الأدوات قد کوّنت أسلوبهما الفردی.
دلاله الإیقاع فی شعر سعید محمد الصقلاوی المتلزم دیوان نشید الماء نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
105-141
حوزههای تخصصی:
تکون اللغه العربیه هی بطبیعتها لغهٌ موسیقیه؛ والنظام الإیقاعی فی الشعر العربی المعاصر تنسجم بین النغمه والفکره؛ والشاعر المعاصر ینشد قصائده بشتی الإیقاعات –داخلیهً کانت أو خارجیهً- بمختلف الدلالات. لذلک نشاهد فی أشعار الشعراء البارزین فی الأدب المعاصر جوقهً مغنیه من المفردات تشترک فی المعانی النبیله والمفاهیم السامیه، المفاهیم تبرز وتظهر فی أشعارهم حسب إیقاعاتها المتعدده. من میزات شعرهم الانتقال من إیقاع إلی إیقاع آخر فی قصیده ما حسب عواطفهم وأحاسیسهم؛ أی من التفعیلات الطویله فی حالته النفسیه البطیئه فی حین أو إنتقال إلی التفعیلات القصیره النشطه والسریعه فی حین آخر. یعتمد اُسلوب المقال، علی المنهج الوصفی _ التحلیلی والإحصائی، ویرید أن یعرف الشاعر وأشعاره ومنهجه الإیقاعی، لأن له مکانه بارزه فی الشعراء المعاصرین. هذا المقال یستهدف إلی دراسه إیقاعیه فی اشعار سعید محمد الصقلاوی الشاعر العمانی المعاصر الذی هندس الکلمات فی دواوینه المختلفه ومنها دیوان نشید الماء؛ لقد استخدم فی هذا الدیوان إیقاعین، هما الإیقاع الداخلی والإیقاع الخارجی وأنواع کل منهما مثل إیقاع التوازی والبیاض والسرد وما شابه ذلک؛ هو یغنی الحیاه والحیویه بإیقاع الأمل والحب والفرح بالحضاره العربیه والاسلامیه العریقه فی سطور وأحیاناً یسمع من القصائد موسیقی التحسر والحزن والألم بما یشاهد العالم الاسلامی کالقضیه الفلسطینیه. استخدم سعید الصقلاوی البحور الخلیلیه فی الدیوان وفیها تشاهد الترخصات العروضیه. کذلک. تشیر هذه الدراسه إلی أن الماده الغنائیه فیه عذبه ولینه تدل علی آفاق التجربه الشعریه وأحاسیسه الصادقه، فکل قصیده لها موسیقاها الخاصه التی تختلف عن الأخرى.
از «استاره»ی فارسی تا «اسطوره»ی عربی؛ واکاوی ریشه شناسی و نشانگری «اسطوره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
63 - 77
حوزههای تخصصی:
هدف نگارنده از نگارش جستار پیش رو، به دست دادن انگاره ای تازه است پیرامون ریشه شناسی واژه ی «اسطوره» و در پیوند با «استاره»ی فارسی، «استر» عبری و «عستر»/ «عشتر» / «عثتر» سامی-آرامی و با کاربست روش ریشه شناسی تاریخی-تکاملی زبان. درباره اسطوره، گونه های آن در ادبیات ملل و کنشگری آن در رشته هایی مانند روانشناسی، ادبیات، نقد، ادیان و تاریخ و نیز درباره ی پیوند اسطوره با میثولوژی یونانی و واژگانی مانند story یا history، انگاره های گوناگونی پیشنهاد شده است ولی انجام پژوهشی از این دست از آن رو گریزناپذیر می نماید که در هیچ یک از پژوهش های انجام شده، دیدگاهی مشخص و قاطع پیرامون ریشه شناسی اسطوره، نشانگری و دلالت راستین آن در آغاز و جایگاهش در ایران باستان و به ویژه پیوندش با واژگان فارسی تبار همسان دیده نمی شود. طرح این مسأله هم گاه با بازشناسی بینش اندیشگانی غرب به «اسطوره» در یک رویکرد تاریخی-تکاملی پوزیتیویستی و در سیر تاریخ گرایانه داروینیستی خواهد بود. دستاوردهای این پژوهش نشان می دهد بدانسان که تاریخ با ستاره و ستاره شناسی پیوندی ناگسستنی دارد «اسطوره ها» نیز ستاره نگاشته هایی هستند بازگوکننده ی بودگی ستارگان و اختران ایستا در پگاه تاریخ و ثبت کننده پیدایش اختران و ستارگانِ در گردش از زبان انسان سنّتی و هم ازاین روست که اسطوره ها در نمونه های بسیاری از ستارگان و آفریده های آسمانی خورشیدزاد، ماه زاد یا ستاره زاد سخن می گویند و از خانه ی آسمانی خدایان و زیگورات هایی که سرای همیشگی خدایان نامیرای جاویدان است. این نشانگری به روشنی در نام گذاری شهر ساخته ی کیومرث یعنی «بابِل: باب+اِل/ ایل» به معنای دروازه ی خداوند دیده می شود.
ریالیسم جادویی در رمان عالم بلا خرایط اثر عبد الرحمن منیف و جبرا ابراهیم جبرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱۱ (پیاپی ۶۹)
167-185 صفحه
حوزههای تخصصی:
ریالیسم جادویی یکی ازانواع ریالیسم است که در قرن اخیر مورد توجه گروهی از نویسندگان واقع شده است. از عالم ماوراءالطبیعه خبر میدهد و هدف اساسی آن برخورد کردن با اسراری است که زیر پدیدههای واقعی مخفی شده است. ریالیسم جادویی در رمان به این معناست که همه عناصر داستان طبیعی است و تنها یک یا چند عنصر جادویی و غیرطبیعی در بافت داستان وجود دارد. در واقع داستانی که از این منظر بررسی میشود سر مبهم جامعه را در بطن واقعیت نمایان میکند، بدون این که این سر را شرح و بسط دهد. این پژوهش بر آن است تا ریالیسم جادویی را در رمان عالم بلا خرایط (دنیای بدون نقشه) اثر عبدالرحمن منیف و جبرا ابراهیم جبرا مورد بررسی قرار دهد و اثبات نماید که توصیف جزییات یک اتفاق توسط یکی از شخصیتهای داستان، بیان عناصر ماوراءطبیعی مثل ارواح خاندان راوی داستان یا پیشبینی و غیبگویی حوادث در داستان که دلیل بر آگاهی از وقایع فوق طبیعی دارد، تاریخی بودن بخش واقعی داستان، استفاده از جادو برای مقابله با بی عدالتیهای موجود در جامعه، کشف و توصیف عناصر ماوراء و برتر از واقعیت، دوگانگی شخصیت درعالم واقع و خیال، درکنار مطرح کردن شخصیتهایی مثل عمه نصرت و شخصیت خود راوی که دایماً درگیر خیالاتش است ، نشان از وجود رنگی از خیال و جادو در بستر واقعی داستان دارد که به کمک مؤلفههای ذکر شده می توان مشکلات جامعه را به شیوه ای جدیدتر به خواننده نشان داد و داستان را برای او مهیجتر و ذهن او را بیشتر درگیر اتفاقات و حوادث داستان کرد.
تمظهرات الصوفیه وإشراقاتها الروحانیه فی شعر نبیله الخطیب مقاربه تحلیلیه فی دیوان هی القدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
199-123
حوزههای تخصصی:
الشعر الصوفی تجربه أدبیه ذات سمات فنیه تسمو بالروح فوق الآفاق الروحانیه وتقرب من الذات الإلهیه، فیسیر بعض الشعراء المعاصرین فی مسارات معرفیه للانعتاق من الواقع المهیمن والحصول على مبتغاهم الفنی والوجودی. وقد شهدت إبداعات بعض الشاعرات العربیات کنبیله الخطیب الشاعره الأردنیه المعاصره تجربه صوفیه یجد القارئ فیها دلالات صوفیه تعکس فلسفتها ورؤیتها للکون، وتتبدّى تباشیر تلک الدلالات فی أنفاس دیوانها المسمّى ب هی القدس الذی تتمظهر فیه أفکارها الدینیه ورؤاها الروحیه الخصبه. ومن هذا المنطلق یهدف هذا البحث بمنهجه الوصفی والتحلیلی إلى دراسه آلیات تشکیل النصّ الصوفی وتمظهراته فی شعر الخطیب حتّى یکشف الفکره الصوفیه وموضوعاتها ورموزها لدیها. توصّلت الدراسه من خلال تحلیل قصائد دیوان هی القدس إلى بعض نتائج أهمّها: أنّ نبیله الخطیب شاعره ذات نزعه صوفیه، وقد تجلّت تلک النزعه فی هذا الدیوان الذی یغمر بالإشراقات الروحانیه، وقد ترجمت الشاعره العشق الإلهی وحب رسوله من خلال تعابیر وصور رائعه تکشف عن وجدانها الصادق. کما کشفت الدراسه أنّ التجربه الصوفیه عند نبیله الخطیب لم تکن تجربه معجمیه بل کانت تجربه روحیه تنحو باتّجاه العلوی ومشبعه بالقیم الروحیه وممتزجه وجدانیاً بالوعی الصوفی المنفتح على الأسمى والأنقى، الأمر الذی ظهر بوضوح فی اغترابها الروحی وحنینها الدائم إلى الوصل واللقاء بالذات الإلهیه المطلقه.
المفارقه فی ضوء نظریّه التلقّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
131 - 150
حوزههای تخصصی:
یتناول هذا البحث المفارقه باعتبارها وسیطاً اجتماعیاً تعتبر آلیه تهدف إبلاغ الرساله الإصلاحیه الاجتماعیه والتی أخذت انتشاراً لدى الباحثین العرب المعاصرین، وقد تعلقت دراستنا التنظیریه هذه حول تلک التقنیه فی ضوء نظریه التلقّی مع تحلیل مضامین النظریه وإجرائها على المفارقه حیث تطرقت إلى عرض نظریه التلقّی محلله أرکانها، کما رکزت على قضیه التواصل اللسانی وفهم المفارقه وحللت بعض عناصر التلقّی وأعراف المفارقه. فقد عدّت هذه الدراسه تسلط المتلقی على الموضوع الکلی والأساس فی النص معیاراً مناسباً لفهم المفارقه، فمادام المتلقی لم یستدرک الموضوع الکلی والموقف المحیط بالمفارقه لم یستطع أن یستوعب ویفهم المعنى الأصلی والمفهوم الأساس للمفارقه ویسمّى ضحیه للمفارقه. وأخیراً إن عملیه التلقّی تفید أنواعاً خاصه من المفارقه لکون التلقّی بحاجه إلى حضور النص والقراءه وهذا ما لا یتیسر فی کل أقسام المفارقه. ومن نتائج الدراسه أن المفارقه آلیه بید المؤلف لإبلاغ مقاصده الإصلاحیه ولکنها لا تصل إلى الهدف المنشود إلا بتعامل المتلقی والنصّ معاً وطالما لم یتکامل هذا التفاعل لم تنجح المفارقه. وإن نعترف بأولویه المبدع فی صیاغه المفارقه وإعلاء شأنها، فلأنه یجب أن یعتبر نفسه قارئاً افتراضیاً وذلک لنجاح المفارقه. فمبدع المفارقه هو الذی یهیئ السیاقات والوسائط وینظم الأسالیب الفنیه الهادفه لوصول المتلقی إلى أبرز النتائج وأحسنها.
جمالیه التکرار فی سوره الإسراء دراسه تحلیلیه فی ضوء لسانیات النص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
243-277
حوزههای تخصصی:
إنّ التکرار ظاهره أدبیه جمالیه، وعنصر مهم فی النص الأدبی. فله أهمیه کبیره فی البلاغه لکنه فی العصر الحدیث لم تقف وظیفته وجمالیته عند تحسین الکلام، بل نهض بدور بارز فی ربط أجزاء النص وتماسکه، لأنّه یقوم علی مبدأ التأکید ویندرج تحت عناصر السبک المعجمی من آلیات التماسک النصی. والقرآن الکریم کالمصدر الأساسی لنسج هذا الأسلوب؛ وذلک لما فیه من جمال فنی وأثر بلیغ فی النفس الإنسانیه ولما یحظی به من قیمه معنویه وفّقت بین قوّه الإمتاع العقلی وجمال الإمتاع اللفظی. سلّطت الدراسه، بالاعتماد على المنهج الوصفی – التحلیلی، الضوء علی هذه الظاهره فی سوره الإسراء ودرست دورها فی تماسک السوره لما یتوفر فیها من ممیزات تصلح أن تکون موضوعاً خصباً للدراسه، ولأنّها تمثل نموذجاً زاخراً بألوان التکرار فیها.حیث تتنوع الأسالیب وتختلف الدلالات فی هذا النص الکریم وهذا ما أکسبه طابعاً متمیّزاً. فتوصلت الدراسه إلی ما یلی من النتائج:فی سوره الإسراء یعدّ التکرار محسناً بدیعیاً وکذلک آلیه من آلیات التماسک. یساعد التکرار علی کشف محور السوره وهو العبودیه، حیث یدور حول هذا المحور الأساسی (المعبود الحقیقی والعبد الحقیقی والضالّون عن العبودیه). أما أنماط التکرار: العنصر المعجمی وإعادته، والترادف، والشمول، والکلمات العامه، فکلٌّ له دور فی تماسک السوره. من بین أنواع التکرار فی السوره، فقد أدّت إعاده العنصر المعجمی دورا ًکبیراً فی انسجامها. والمحور الأول (المعبود الحقیقی) حسب تحلیل عناصر التکرار، هو المحور الذی استقطب أکبر نسبهً من عناصر التکرار.
بررسی محتوایی رمان فلسطین ازآغاز قرن بیستم تا 1948(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان فلسطین همچون رمان سایر کشورهای عربی، زاییده نهضت ادبی است. در این بررسی تلاش شده است تا با شیوه توصیفی- تحلیلی و لحاظ کردن شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فلسطین، محتوای رمان این سرزمین، از آغاز قرن بیستم تا 1948 مورد بررسی قرار داده شود. در ادبیات فلسطین، عوامل نهضت ادبی نیرو محرکه رمان فلسطین گردید. رمان های غربی، ترجمه و در روزنامه ها و مجلاتی که در چاپخانه هایی که در فلسطین تأسیس شده بودند، چاپ می شدند. با توجه به گسترش تأسیس مدارس و افزایش سطح سواد عمومی تمایل به خواندن مطبوعات و آثار ترجمه شده نیز افزایش یافت و همین امر مترجمان را ترغیب به ترجمه آثار بیشتری می کرد. وقتی برخی مترجمان به سطحی از مهارت و آگاهی رسیدند، دست به تألیف زدند و آثاری را خلق نمودند که سنگ بنای رمان فلسطین به شمار می رود. گرچه بسیاری از آثار از میان رفته اند و نمی توان به شکلی دقیق در محتوای آن وارد شد، اما بررسی ها نشان می دهد که موضوع مقاومت مردم علیه مهاجران یهودی، موضوع فروش زمین ها و تلاش یهود برای سیطره بر فلسطین از موضوعات اصلی اغلب این آثار به شمار می رود. بررسی محتوایی رمان این دوره نشان می دهد موضوع فلسطین و مهاجرت یهودیان به این سرزمین و مشکلات ناشی از آن، تا پیش از 1948 نیز وجود داشته، اما چندان جدی و مهم نبوده است. حتی از لحاظ کمّی نیز، رمان های چندانی نوشته نشد که بتواند بیانگر آلام و آمال مردم فلسطین باشد.
فرآیند به کارگیری نقاب برای اسطوره سازی در تحلیل گفتمان لاکلا و موف(در قصیده «خروج رأس الحسین من المدن الخائنه» از قاسم حداد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان موجودی اجتماعی است و این مسأله ایجاب می کند به گونه ای رفتار نماید که مقبول طبع دیگران واقع شود. او همواره تلاش می کند خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد. تکنیک نقاب که ابتدا در عرصه تئاتر مورد توجه قرار گرفت با ورود به تئوری های دانشمندانی چون یونگ و گافمن به روان شناسی و علوم اجتماعی هم راه یافت. همچنین رمزگرایی به عنوان یک مکتب ادبی زمینه ورود آن به میدان ادبیات را فراهم آورد. "اسطوره سازی" یکی از اهداف کاربرد این تکنیک است و از آنجا که مفهوم اسطوره سازی از مفاهیم کلیدی تحلیل گفتمان لاکلا و موف است، این پژوهش به تحلیل رابطه تکنیک نقاب و اسطوره سازی در قصیده «خروج رأس الحسین من المدن الخائنه» از قاسم حداد پرداخته و از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موف برای تبیین مسأله بهره گرفته است. در پایان این نتیجه حاصل آمد که در نمونه مورد مطالعه، شاعر توانسته است با تولید فضای استعاری ای که با استفاده از تکنیک نقاب تولید شده، وجود امام حسین(ع) و حوادث مرتبط با قیام ایشان را که واقعی هستند به شکلی آرمانی برای مخاطب به تصویر بکشد. وی با انتقاد از جمود فکری و عملی اعراب و عدم خودباوری آنان، احیاء ارزش ها، خودباوری و شهادت طلبی را دال مرکزی گفتمان خود قرار داده و سر امام حسین(ع) را در گفتمان خود اسطوره سازی می کند.
خوانش نمود زمان در رمان «سیدات القمر» جوخه الحارثی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله شاخصه های بارز متون روایی معاصر، کاربست فنون روایی چندلایه در آن است. رمان «سیدات القمر» جوخه الحارثی نمونه ای درخشان از این دست رمان ها است. مخاطب پس از مطالعه صفحات آغازین رمان درمی یابد با اثری چندلایه مواجه است که جهت ورود به دنیای آن باید خود به عنوان کنشگر ثانویه متن با در کنار هم چیدن بخش های مختلف رمان، به آن راه جوید. پژوهش حاضر بر آن است تا به شیوه تحلیل محتوا به بررسی ساخت مایه های روایی و به طور اخص شگردهای زمانی این رمان بپردازد. انتخاب این موضوع برای نویسندگان از آن جهت اهمیت داشته که حارثی با دقت و موشکافی فراوانی، به پرورش عنصری پرداخته که ژرار ژنت، نظریه پرداز فرانسوی با دقت فراوانی تمامی جوانب آن را بررسی کرده است. از این رو بر آن شدیم تا این مؤلفه را در رمان مزبور براساس نظریه روایی ژنت تحلیل و واکاوی نماییم. بررسی ها نشان داد که نویسنده با قرار دادن طرح روایت بر ساختاری غیرخطی و به کمک تکنیک هایی همچون زمان پریشی و سیلان ذهن توانسته است رمانی مدرن و چندلایه خلق کند. در این رمان نویسنده به اقتضای مقاصد خویش از کمیت های نوشتاری متفاوتی برای بیان ابژه ها استفاده کرده است. بسامد مکرر، بیش از دیگر بسامدها به کار رفته و به نوعی به سبک نگارش نویسنده بدل گشته است .
واکاوی آموزه های فلسفی در داستان های کامل کیلانی (مطالعه موردی: حیّ بن یقظان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه از جمله مباحث مورد نیاز عموم مردم جامعه است و دانستن و کاربرد آن به قشر خاصّی محدود نمی گردد. از این رو آموزش آن به کودکان نیز امری دور از ذهن و خارج از فطرت کودک نیست؛ بلکه پرورش کودک بر این شیوه، او را در حلّ بسیاری از مسائل زندگی کمک می نماید. از آن جا که داستان جایگاه ویژه ای در تربیت کودک دارد، در نتیجه کمک گرفتن از آن برای آموزش مبانی فلسفه، مورد انتظار است تا علاوه بر تحقّق اهداف محض داستان، تفکّر روشمند را به کودک بیاموزد. از جمله داستان هایی که مبانی و مؤلّفه های فلسفه را به همراه دارد، داستان «حیّ بن یقظان» ابن طفیل اندلسی است که توسط کامل کیلانی، برای کودکان بازنویسی گردیده است. بنابراین پژوهشگر با استفاده از روش توصیف و تحلیل، بخش های مختلف این داستان را مورد بررسی قرار داد تا آموزه های فلسفی را در لابه لای آن بیابد و به چگونگی پرداخت آن ها در قالب داستان، آگاه شود که نتیجه حاصله بیان می دارد که کیلانی سعی کرده برخی از ابزارها و اصول فلسفه و تفکّر درست را به کودک بیاموزد؛ وی در این امر، هیچ اصطلاح فلسفی خاصّی را به کار نبرد و با زبان سلیس و روان و تصریح به فواید عقل و اندیشه، آموزه های فلسفی را در متن داستان جای داده است. وی کودک را به کشف روابط علّی و معلولی میان پدیده ها و استفاده از حواس برای درک آن ها سوق داده و با ارتباط و بهره گیری از دانشمندان و کارکرد روش های علوم طبیعی همانند آزمون و خطا، آشنا کرده است.
رئالیسم جادویی در رمان «الأشجار واغتیال مرزوق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
187 - 204
حوزههای تخصصی:
رئالیسم جادویی یا واقع گرایی جادویی، ترکیبی از واقعیت، افسانه و تاریخ است که از جهان بینی سحرآمیز مردم آمریکای لاتین به دنیای ادبیات وارد شد. پرداختن به طردشده ها و ستم دیده ها در بستر واقعیتی آمیخته با خیال، اصل مشترک همه نویسندگان ژانر رئالیسم جادویی است. عبدالرحمن منیف، نویسنده و رمان نویس سعودی با تأثیرپذیری از ژانر رئالیسم جادویی، رمان «الأشجار واغتیال مرزوق» را نوشت تا داستان زندگی منصور عبدالسلام و الیاس نخله را به عنوان افراد طردشده و دورافتاده از جامعه روایت کند. منیف، طردشدگی منصور و الیاس را محصول عقب ماندگی جامعه عربی و ظلم مقامات حکومتی می داند. وی در «الأشجار واغتیال مرزوق»، اجازه داده تا منصور و الیاس، روایت رمان را در اختیار بگیرند و با ادبیاتی ویژه که آمیخته ای از واقعیت و خیال است، درباره زندگی خصوصی خود و مسائل جدی و چالشی جهان عرب گفتگو کنند. هدف از این پژوهش، تحلیل فضای انتقادی در رمان معاصر عربی است و انجامش ضرورت دارد، زیرا مطالعه روش های جدید، در رمان نویسی و تأثیر این روش ها در توسعه و تحول رمان عربی، بی نیاز از بحث و بررسی مستمر نیست. یافته های پژوهش نشان می دهد که منیف عالمانه و عامدانه دنیای تخیلی تاریکی ساخته است که از دو زوایه باید به آن نگریست: نخست این که در «الأشجار واغتیال مرزوق» جایی برای نور، حقوق بشر و کثرت گرایی وجود ندارد و افراد بدون توجه به وابستگی مذهبی یا طبقه اجتماعی، مورد اذیت و آزار قرار می گیرند. دوم این که در این رمان، انگیزه های قوی فردی، برای شورش علیه عوامل محدودکننده انسان وجود دارد. روش پژوهش در رئالیسم جادویی «الأشجار واغتیال مرزوق»، توصیفی- تحلیلی است.
ملامح التداولیه فی النصوص العربیه: مقامات الزمخشری أنموذجًا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الملخص بما أنّ الصّور البیانیه من تشبیه، مجاز، استعاره، وکنایه، تسعى إلى التّاثیر فی المتلقّی وتمکین المعنى فی ذهنه، یمکن القول إنها ذات أبعاد تداولیه. لقد حقق هذا البحث فی مقامات الزمخشری بمنهج وصفی -تحلیلی کی یکشف عن ملامح التداولیه التی تمثّلت وسائل الانسجام فی علم البیان عبرعملیه التفکیر والتأویل. بعباره أخری یتناول البحث التّراث اللغوی العربی ومحاوله ربطه بمعطیات النّظریه الغربیه وفق مفهوم نحو النّص بما یتناسب فیه مع مقامات الزّمخشری. ممّا یلاحظ فی هذه المقامات، أنّ التّماسک النّصّی یستجلی بوضوح، فقد وظّف الزّمخشری وسائل الانسجام توظیفًا جیّدًا، فنسج مقاماته بشکل متماسک، فتتحقّقت نصّیّه النّص بظهور هذه الوسائل. فبرز فی تحلیل المقامات أهمّیّه دور المتلقّی فی تحلیل النّص وفکّ عناصره بوساطه إدراکه للغه النّص وسیاقه. بیّنت الدّراسه العلاقه الوثیقه بین التّراث العربی ونحو النّص، وهذا ما لمسناه من مساهمه علم البیان بعدّه وسیله من وسائل انسجام النّص.
حوزه های جغرافیایی و تأثیر آنها در تحوّل ساختار زبان عربی معیار (مطالعه موردی سرمقاله و نثر خبری در مطبوعات روز عربی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگر وسایل ارتباط جمعی، کلمات جدیدی را خلق کند، واژگان بسیاری وارد زبان می شود. ازجمله واژگان عامیانه و بیگانه مهاجم. شکی نیست مطبوعات سهم قابل توجهی از تاثیر جغرافیا را بر دوش دارد و با ویژگی های منطقه ای متمایز و شناخته می شود. پژوهش حاضر در نظر دارد به بررسی دو دسته از مطبوعات کشورهای عربی که دارای رویکرد سنتی و متجدد هستند بپردازد. کشورهایی که به دلیل حاکمیت گسترده نهادهای دینی، رویکرد سنتی دارند و از رسانه های غربی تاثیر کمتری پذیرفته اند و هنوز از منابع دینی سنتی و فرهنگ دینی سیراب می شوند و رابطه بیشتری با متون کلاسیک عربی دارند. مانند عربستان، لیبی و اردن؛ و مطبوعات کشورهایی که به تجدید و نوگرایی گرایش بیشتری دارند. مانند الجزائر، تونس، سودان، فلسطین، عمان و لبنان. پژوهش حاضر می کوشد با روش توصیفی – تحلیلی، ساختارشکنی موجود در متون خبری را یافته و در اختیار پژوهشگران قرار دهد تا اصحاب رسانه را وادارد با غنی سازی ظرفیت های زبان عربی و بهره مندی از تمامی امکانات آن، زمینه های رشد و بالندگی مطبوعات عربی را فراهم آورند. نتایج به دست آمده نشان می دهد آن دسته از زبان مطبوعاتی که به زبان عربی معیار یا زبان فصیح قدیم با محوریت قرآن کریم گرایش دارند، خطای نحوی کمتری داشته و میل به کاربست واژگان عامیانه و سبک بیگانه در آن ها کم تر است.
مقارنه بین أوزان الشعر الترکی والعروض العربی دراسه وصفیه- تحلیلیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
111 - 128
حوزههای تخصصی:
یری بعض الباحثین الأتراک أنّ جذور الأوزان العروضیه العربیه تصل إلى الشعر الشعبی الترکی القدیم، ویرون أن أوزان العروض الترکی لیست مقتبسه من العروض العربی. وقد راجت أوزان العروض العربی کوزن وحید للشعر الفارسی بعد ما تعرف شعراء الأدب الفارسی على العروض العربی، فاندثرت الأوزان الهجائیه القدیمه للغه الفهلویه والفارسیه الوسطى. أما الأتراک فهم استعملوا الأوزان العروضیه بجانب الأوزان الهجائیه المحلیه. تنوی هذه الدراسه من خلال المنهج الوصفی – التحلیلی، أن تتطرق إلى أوجه التشابه التباین بین أوزان الشعر الترکی والعروض العربی وتحاول الإجابه عن مدی التزام الأتراک بأوزانهم الهجائیه ومدی تأثرهم بالعروض العربی فی شعرهم. من أبرز نتائج هذه الدراسه هی أن الأوزان العروضیه العربیه تقوم على کمیه المقاطع وتناسُب الهجاءات وتساوی الشطرین طولها وقصرها خلافا للشعر الترکی الذی یقوم على تساو فی عدد الهجاءات فی کل شطر شعر؛ وهناک اختلاف کثیر فی استعمال بعض البحور الشعریه العربیه التى تأثرو شعراء الترک فیها من العروض العربی؛ ومن أوجه الشبه بین الأدبین هو أن الردیف فی شعر کلا اللغتین یعتبر نوعا من الصنعه ونلاحظ أن الوزن المستخدم قریب جدا بالوزن الهجائی الترکی.
من إشکالیات فن التعبیر الکتابی فی التعلیم الجامعی الإیرانی
حوزههای تخصصی:
یعدّ فن التعبیر الکتابی من المساقات التی تعرض عاده فی السنوات الأولی من الدراسه لطلاب البکالوریوس فی قسم اللغه العربیه وآدابها أو ترجمتها ویواجه الطلاب الناطقون بالفارسیه فی إیران مشاکل عدیده بهذا الشأن حتی لا یکاد یستثنی أحد من الحیره والإرباک فی مزاوله هذه الوحده التدریسیه. ومن جمله هذه الإشکالیات ما یرتبط بفن التعبیر بشقیه الشفهی والکتابی أو التحریری. رکّزت هذه الدراسه فی رصد هذه الإشکالیات، کما تقوم هذه الدراسه بطریقه وصفیه تحلیلیه بتعریف هذه الإشکالیات وأسبابها لتعطی حلولا للوقایه منها وتبین أن الأسباب تعود إلی إشکالیات النظام الجامعی وإشکالیات تخص طرق التدریس و إشکالیات عدم إتقان أسیاسیات لغویه وإشکالیات عدم إتقان أساسیات لغویه و إشکالیات نفسیه. وتتصدر الإشکالیه الخاصه للنظام التعلیمی وفتره عرض الماده من أهم الأسباب التی تمهد الأرضیه للمشاکل الأخری کما تکون مشکله التطبیقات والبرمجیات المعاصره التی باتت فی متناول الأیدی دون تقییم لها وتحذیر أحیانا والتصورات الناجمه من لغه الأم مما یؤثر سلبا علی تعلیمیه التعبیر الکتابی أثرا یبقی ویضرّ .
دراسه مَکانه الانفعالات النفسیّه فی مبالغات المتنبّی الشعریّه: اختلالات الشخصیّه أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ صناعه المبالغه لها مکانه خاصّه فی شعر المتنبّی بِصِفَتِهِ أحد روّاد الشعر فی ساحه الأدب العربیّ لها دَور ممتاز فی شعره. فکثیر من مبالغات المتنبّی الشعریّه یرتبط بشخصیّته ارتباطاً وثیقاً، وبعضها یرتبط بالضّغوط النفسیّه الّتی سیطرت علی نفسیّته من جانب العوامل البیئیّه. ونظراً لِتوسّع صناعه المبالغه فی شعر المتنبّی، وما للمبالغه من أَرصده نفسیّه فی إقناع المتلقّی، کان من اللّازم أن نهتمّ بدراسه شعره سیکولوجیّاً، وصولاً إلی قِسمٍ من اتّجاهاته الأدبیّه. نَحنُ بِالاستعانه بالأصول السیکولوجیّه الجدیده السّائده، ومن خلال منهج التحلیل النّفسیّ، نحاول الکشف عن العلاقه الموجوده بینَ انفعالات المتنبّی النفسیّه، واتّجاهه إلی المبالغه، وملامح هذه العلاقه، وإبراز دَور العوامل البیئیّه فی ظهور هذه العلاقه. وقَد أَنتَجَ هذا البحث وقوفنا علی دوافع المتنبّی النفسیّه، ما یُعینُنا فی التعرّف إلی قِسمٍ مهمٍّ مِن اتجاهاته الفکریه، والأدبیّه، ویُساعِدنا علی معرفه التّیّار النّفسی الحاکم علی شعره، من ناحیه اهتمامه بالمبالغه. وأخیراً أَرشَدَنا هذا البحث إلى أنّ الانفعالات النفسیّه لا تتمکنُّ من التأثیر علی مضامین الآثار الأدبیّه فقط، بَل بإمکانها تعیین وإحضار الفنون البلاغیّه فی النصوص الأدبیّه شعراً ونَثراً. فلهذا تُعَدُّ الانفعالات النفسیّه من المبادئ المهمه فی اتّجاهات الأدب، لا من حیث المضمون فقط، بَل من الناحیّه الشّکلانیّه، ومن حیث أَدَوات التعبیر.
واکاوی تکنیک های طنزآفرینی در مقامه ی اصفهانیه ی بدیع الزمان همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
158 - 174
حوزههای تخصصی:
طنز در آثار ادبی به شکل های مختلفی نمود می یابد و نویسندگان برای آفرینش خنده از تکنیک های متعددی استفاده می کنند؛ به کارگیری بازی های زبانی، ایجاد موقعیت های خنده آور، ترسیم تصویرهای کاریکاتوری به وسیله کلمات، شخصیت پردازی های کُمیک، کوچک نمایی، بزرگ نمایی و ... ازجمله این تکنیک ها می باشد. بدیع الزمان همدانی توانسته است، در مقامات خود از این تکنیک ها بهره ببرد و در قالب طنز، مسائل و مشکلات اجتماعی جامعه خویش را به چالش بکشد. مقامه اصفهانیه، داستان کوتاهی است که همدانی در آن، رواج باورهای خرافی، عقب ماندگی عوام و تعصبات دینی را در قالب ریشخندی انتقادی بیان کرده است. تحقیق حاضر در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی شگردهای طنزآفرینی بدیع الزمان همدانی در این مقامه بپردازد. آنچه ضرورت انجام این پژوهش را تبیین می سازد: اهمیتِ توجه به مقامات به عنوان میراث ادبی و بررسی آن، از ابعاد مختلف است و می توان آن را به عنوان شاهکاری ادبی و الگویی طنزآلود از ادبیات قدیم، به طنزپردازان عصر حاضر معرفی کرد. نتایج حاصل از این جستار نشان می دهد: در این مقامه، تکیه همدانی در طنزآفرینی، بر تکنیک های موقعیت محور و شخصیت محور بوده است. وی توانسته در قالب ریشخندی انتقادی و بدون آزار مخاطب، کاستی های جامعه و سنت ها و باورهای غلط مردمان زمانه خویش را بیان کند.