مفهوم «رابطه» یک صد و پنجاه سال پیش هرگز به معنای امروزی به کار نمی رفت. با این وجود، مفاهیم جانشین آن از قبیل «انس» در نهج البلاغه به کرّات آمده است که هریک از آنها بیان کننده اصناف و مراتب رابطه اعم از رابطه انسان و خدا و سایر رابطه هایند. در زمینه روابط انسان، در مجموع با چهار رابطه مواجهیم: رابطه انسان با خدا، خودش، انسان های دیگر و طبیعت. هریک از این روابط هم در پنج ساحت وجودی انسان تحقق می یابند که در مجموع بیست نوع رابطه را دربر می گیرد که یکی از آنها، رابطه عقیدتی - معرفتی انسان و خداست. این رابطه شامل روابط بندگی، خلیفگی، عاشقانه و همکاری است که روابط اول و سوم و دوم به ترتیب از بسامد بالایی در نهج البلاغه برخوردارند. اما رابطه همکاری به آن شکلی که در ادیان خاور دور نظیر دائویی (Taoism) مطرح است، در نهج البلاغه طرح نشده است؛ اما در عین حال، خدا و بنده همکاری می کنند تا رفتارهای انسان بهتر و به کمال خود نزدیک شود.
هنر در نزد سنت گرایان اهمیت ویژه ای دارد؛ آنها هنر را به سه قسم قدسی، سنتی و مذهبی تقسیم می کنند و بر این باورند که هنر قدسی از خاستگاه الهی برخوردار است. از نگاه نصر، سماع و رقص هنرهایی قدسی به شمار می آیند. ولی پرسش اینجاست که کدام آیه یا روایت بر جواز سماع و رقص دلالت دارد؟ به دیگر سخن، آیا می توان از ظاهر آیات و روایات به خاستگاه الهی آنها پی برد؟ ازآنجاکه هنر قدسی پیوندی عمیق با طریقت های معنوی دارد، سعی شد تا با مراجعه به کتب صوفیه و با روشی توصیفی تحلیلی به این مسئله پاسخ داده شود. یافته های این مقاله گویای آن است که اگرچه صوفیه کوشیده اند تا برای جواز سماع و رقص به آیات و روایاتی استناد ورزند و حتی از ایرادات مخالفان نیز پاسخ دهند، اما دلیل نقلی آنها خدشه پذیر است، زیرا ظاهر آیات بر جواز سماع و رقص دلالتی ندارد و محتوای روایات نیز با ایرادهای جدی مواجه است
صنعت التفات به معنای دگرگونی و تغییر خلافِ ظاهر در اسلوب کلام، ازجمله پرکاربردترین صنایع ادبی به کار رفته در قرآن و از ویژگی های سبکی آن به شمار می آید. دشواری کاربرد این فن سبب شده است تا آن را «شجاعات العربیه» بنامند و در ادبیات عرب پیش از قرآن، کمتر استفاده شود. از این رو کاربرد فراوان آن در قرآن با توجه به فایده های عام و خاصش، نشان دهنده فصاحت و بلاغت بی نظیر قرآن است؛ اما بااین وجود ، در ترجمه های قرآن به زبان فارسی، کمتر مورد توجه قرارگرفته شده است. البته از میان گونه های این فن، برخی مانند التفات در ادوات؛ التفات در ساختار نحوی و التفات در معجم به دلیل کاستی های زبان فارسی نسبت به عربی، در ترجمه قابل انتقال نیستند؛ اما برخی دیگر مانند التفات در ضمایر؛ التفات در عدد و التفات در صیغه ها قابل انتقال اند و مترجم قرآن باید تلاش کند این گونه موارد را منتقل کند تا خواننده ترجمه بتواند از این محسنات معنوی قرآن و فایده آن ها بهره مند شود. این تحقیق بر آن است تا با استفاده از دیدگاه های مفسران و محققان قرآنی درباره آیات التفات و حکمت آن ها، برخی از مهم ترین ترجمه های فارسی قرآن کریم در دوره معاصر را مورد بررسی و نقد قرار دهد تا پس از بیان نکات ضعف و قوت هر یک، هم شاخص ترین آن ها را در توجه به التفات و انتقال آن مشخص کند و هم برای مترجمان آینده قرآن راهنما باشد.