فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۸۴۷ مورد.
در تحقیق حاضر با استعانت از نظریه های مردسالاری آبدا سلطانا (2010)، هشام شرابی (2010)، جودیت باتلر (1990)، سیمن (1959)، سیوتلاس (2010)، والدفوگل (2001) و نظریه های احساس محرومیت نسبی دیویس (1959)، دیوب و گیموند (1986)، واکر و مان (1987)، تیرابوسکی و ماس (1998) می کوشد تاثیرات مردسالاری بر احساس محرومیت نسبی، احساس بیگانگی از خود و احساس بیگانگی از زندگی زناشویی را در زنان متأهل بسنجد. جامعه آماری تحقیق را کلیه زنان متأهل ساکن در 14 منطقه شهر اصفهان (54921=N) بر اساس سرشماری سال 1390 تشکیل می دهد. نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران و جدول کرچی و مورگان 384 نفر محاسبه شده است. با استفاده از ابزار پرسشنامه و کاربرد روش تحقیق پیمایش اطلاعات مورد نیاز جمع آوری گردید. متغیرهای مردسالاری، احساس محرومیت نسبی، احساس بیگانگی از خود و از زندگی زناشویی در جامعه تحت مطالعه از طریق ساخت مقیاس و شاخص با روایی و پایایی قابل قبول سنجیده شده است. یافته های تحقیق نشان داد: -رابطه معنی داری میان متغیرهای مردسالاری در خانواده و احساس محرومیت نسبی زنان وجود دارد.- رابطه معنی داری میان متغیرهای مردسالاری در خانواده و احساس بیگانگی زنان از خود وجود دارد.- رابطه معنی داری میان متغیرهای مردسالاری در خانواده و احساس بیگانگی زنان از زندگی زناشویی وجود دارد.- رابطه معنی داری میان احساس محرومیت نسبی و احساس بیگانگی از خود در زنان وجود دارد.- رابطه معنی داری میان احساس محرومیت نسبی و احساس بیگانگی از زندگی زناشویی در زنان وجود دارد.- متغیرهای مردسالاری و احساس محرومیت نسبی براساس تحلیل رگرسیون چندگانه 58 درصد از تغییرات متغیر بیگانگی از خود و 63 درصد از تغییرات متغیر بیگانگی از زندگی زناشویی را تبیین می کنند.
مطالعه جامعه شناختی پدیده زیست غیررسمی کارتن خوابان در خانه پاتوق های شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
287 - 328
پدیده بی خانمانی باتوجه به اهمیت ویژه آن در مسائل اجتماعی امروزه ایران، قابلیت پژوهش از جهات گوناگون را داراست. دراین راستا، پژوهش حاضر در زمینه خانه پاتوق هایی انجام گرفته که درقامت یکی از الگوهای زیست خیابانی مورد توجه کارتن خوابان بوده و به رغم اهمیت ویژه آن مورد غفلت واقع شده است. این پژوهش درپی ارائه تصویری بالنسبه ژرفانگر از پدیده خانه پاتوق است. پرسش اصلی تحقیق حاضر چنین بوده که اساسا چه عواملی منجر به گزینش خانه پاتوق جهت مراجعه روزمره و یا اسکان موقت درمیان کارتن خوابان شده است؟ بدین منظور از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای استفاده شده است. جامعه نمونه شامل گروه های بی خانمانی بوده که در اشکال مختلف، به خانه پاتوق های شهر مشهد مراجعه کرده اند. ساکنان موقت، مراجعان روزانه، مالکان و متصدیان خانه پاتوق ها و درنهایت واسطه گران مواد مخدر، شامل این جامعه بوده اند. گردآوری یافته ها بر اساس نمونه گیری نظری و با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی انجام شده است. در پژوهش حاضر، 15 خانه پاتوق مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت با مردان و زنان بی خانمان ساکن موقت یا مراجعه کننده روزانه، مالکان خانه پاتوق ها، فروشندگان مواد مخدر، واسطه گران کالاها و مطلعین کلیدی مصاحبه انجام گرفته است. علاوه بر انجام 30 مصاحبه، در پژوهش حاضر از مشاهده نیز بهره گرفته شده است. تحلیل داده ها به روش نظریه زمینه ای انجام شده است. برمبنای یافته ها، خانه پاتوق به مثابه پناهگاه و ضمانت بخش امنیت نسبی کارتن خوابان، به عنوان پدیده محوری ذکر شده است. شرایط علّی شامل زیست مسالمت آمیز پاتوق؛ تقابل با جرم انگاری، غریبگی با گرم خانه ها و خانه پاتوق ها؛ و مقوّم درآمدزایی بوده است. شرایط زمینه ای شامل خانه پاتوق در قامت مهمان خانه کارتن خوابی، بهره مندی از اطلاعات خیابان خوابی و تمایل به پنهان سازی هویت خویش بوده و شرایط مداخله ای شامل عضویت در شبکه معتادان خانه پاتوق، روابط عاطفی و تسهیلات حوزه مواد مخدر است. استراتژی های استمراربخشی به تعاملات شبکه ای درآمدزا، کنش های مخاطره آمیز ضمانت بخش اعتبار، درآمدزایی در امر اسکان، واسطه گری و قاعده مندسازی رفت وآمد شناسایی شده است. درنهایت پیامدها شامل محرومیت از خدمات سازمان های مردم نهاد، آسیب پذیری زنان و تشدید اعتیاد است. نتایج حاکی از آن است که رواج الگوهای درآمدی و شبکه ای و ازسویی شکل یابی شبه مهمان خانه معتادان، نقش مهمی در استقبال از خانه پاتوق ها ایفا کرده است. درنهایت غریبگی با گرم خانه و نامتناسب دانستن آن با جایگزینی به نام خانه پاتوق پاسخ داده شده است.
مسئله اقتدار ارزش های اخلاقی در جامعه ایران: تنزل یا تداوم؟(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه به کرات شاهد ادعای تضعیف ارزش های اخلاقی و از دست رفتن اقتدار آنها در جامعه هستیم؛ یافته های پیمایش های مختلف نیز در جهت تأیید این مدعا است. آیا واقعاً این اتفاق رخ داده و ارزش های اخلاقی در جامعه تضعیف شده اند؟ چنین مدعایی بر این پیش فرض استوار است که اقتدار آنها در گذشته بیش از امروز بوده است. مقاله حاضر به بررسی این ادعا می پردازد و بدین منظور از دو دسته داده استفاده می کند: نخست، داده های تاریخی که در سفرنامه ها و کتاب های تاریخ اجتماعی آمده و دوم یافته های پیمایش هایی است که در چند دهیه اخیر انجام شده اند. یافته ها نشان می دهند که ضعف اقتدار ارزش های اخلاقی در ایران مسئله ای خاص دوریه کنونی نیست و دارای ریشه های تاریخی است. مقاله دو دسته عوامل را در تضعیف ارزش های اخلاقی و تشدید آنها مورد تأکید قرار داده است: نخست نظام های حکم رانی و نوع تعامل آن با جامعه؛ بدین معنا که نبود تعامل مناسب بین نظام حکم رانی با جامعه و نیروهای اجتماعی، ارائه قرائتی سیاسی و ایدئولوژیک از اخلاق، بهره گیری از قدرت در راستای منافع شخصی و گروهی، ضعف نهادهای اجتماعی سامان بخش و فقدان توافق عام اجتماعی درباره ارزش های اخلاقی سبب مخدوش شدن عدالت اجتماعی، سرکوب آزادی های فردی، و تحمیل تعهدات شخصی بر افراد شده که پیامد گریزناپذیر آن ممانعت از تقویت ارزش های اخلاقی در جامعه بوده است. دوم سرایت ارزش های بازاری به حوزه های اجتماعی و اخلاقی در دوره اخیر که عدم اقتدار ارزش های اخلاقی را تشدید کرده است.
بررسی عوامل اجتماعی و روان شناختی مؤثر بر گرایش به خودکشی: نمونه موردی زنان 16 تا 40 ساله شهر یاسوج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲
209 - 233
خودکشی پدیده ای چند بعدی و فرایندی است که از ناراحتی، تمایلات به خودکشی، خودکشی نافرجام تا خودکشی کامل را شامل می شود. اکثر پژوهش های پیشین، با اتکای بر متغیرهای جامعه شناختی یا روان شناختیِ صرف با تکیه بر آمارهای رسمی و داده های سری های زمانی، تنها خودکشی کامل را مورد توجه قرار داده و گرایش به خودکشی را نادیده گرفته اند. از این رو، مقاله حاضر با در نظر گرفتن هر دو دسته متغیرهای جامعه شناختی و روان شناختی، و با روش پیمایشی مقطعی به بررسی میزان گرایش به خودکشی زنان 16- 40 ساله ساکن شهر یاسوج پرداخته است. بر اساس نتایج پژوهش مجردها نسبت به متأهل ها، جوانان نسبت به میان سالان، و بیکاران و دانشجویان نسبت به شاغلان و خانه داران گرایش بیشتری به خودکشی داشته اند. همبستگی متغیرهای دینداری و افسردگی با گرایش به خودکشی، به ترتیب، منفی و مثبت بوده است. مهم ترین متغیر تأثیر گذار بر گرایش به خودکشی افسردگی و تأثیر دینداری بر گرایش به خودکشی بیشتر غیر مستقیم بوده است. در نهایت دو متغیر افسردگی و مجرد بودن توانسته اند بیش از نیمی از واریانس (53 درصد) گرایش به خودکشی پاسخ گویان را تبیین کنند.
خانواده و جامعه پذیری دینی در سال های منتهی به انقلاب اسلامی؛ مطالعه موردی زنان دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
251 - 269
دین از نهادهای دیرپای حیات دسته جمعی انسان هاست. استمرار و انتقال آموزه های دینی از نسلی به نسل دیگر در گرو امکانات و سازوبرگ هایی است که به کار می گیرد. نقش خانواده به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای اجتماعی، یکی از تعیین کننده ترین عناصر تقدیر فرهنگی جوامع بوده است. این مقاله درصدد بازخوانی تجربیه دینداری زنان دانشگاهی در دهیه منتهی انقلاب اسلامی، در متن مناسبات یکی از مهم ترین مجاری جامعه پذیری دینی، یعنی خانواده است. برای رسیدن به هدف مذکور، این پژوهش رویکردی پدیدارشناسانه را در دستورکار خود قرار داده است. داده ها از گفتگوهای نیمه ساختاریافته با 14 زن جمع آوری شده است که در سال های منتهی به انقلاب دانشگاهی بوده اند. بررسی های انجام شده نشان می دهد به رغم اختلاف های ظاهری از حیث التزامات دینی در میان خانواده ها، در کُنه تجارب متنوع دینداری یا عراض از دین، می توان تلاش خانوادیه ایرانی برای صیانت از «درون ماندگاری» خویش را دید؛ تجارب دینی (یا مواضع غیردینی) و خانواده متقابلاً موقعیت و هنجارهای درونی یکدیگر را پشتیبانی می کرده اند.
باروری و نابرابری های اجتماعی مبتنی بر جنسیت در خانه داری و بچه داری در بین زوجین شاغل در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۴ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱
93 - 107
کودکان به اجبار جنسیتی بودن کارهای خانه داری و بچه داری را تشدید می کنند و به آن دامن می زنند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تعداد فرزندان وابسته (زیر 7سال) بر میزان نابرابری های اجتماعی مبتنی بر جنسیت در کارهای خانه داری و بچه داری است. روش پژوهش، تحلیل ثانوییه داده های پیمایش گذران وقت ایران در سال های 1387 1388 است که با نمونه ای معرف در مناطق شهری کشور گردآوری شده است. مک دونالد در تئوری «ناهماهنگی برابری جنسیتی بین نهادهای فرد محور و خانواده محور» این ایده را مطرح می کند که برابری جنسیتی در بیرون از خانه افزایش یافته است، اما در درون خانه این برابری جنسیتی تحقق نیافته است و نوعی گسست بین سطوح برابری جنسیتی در بیرون از خانه و در درون خانه به وجود می آید.
نتایج نشان می دهد، هرچند زنان شاغل، کار مزدی کمتری در طول روز نسبت به همسرانشان انجام می دهند، به رغم شاغل بودن، او همچنان مسئول کارهای خانه داری و بچه داری هستند و مرد مشارکت کمی در کارهای غیر مزدی دارد. بچه آوری و افزایش باروری، نابرابری جنسیتی درون خانواده را تشدید می کند و بر آن می افزاید. در واقع با افزوده شدن تعداد فرزندان وابسته به جمع خانواده بر مدت زمانی که زنان شاغل به مجموع کارهای خانه و بچه داری اختصاص می دهند به میزان قابل توجهی افزوده می شود و مشارکت کمِ شوهر در این کارها، شکاف جنسیتی بزرگی در این کارها ایجاد می کند. حتی با در نظر گرفتن کار مزدی باز هم شکاف جنسیتی پابرجا است، به طوری که پدر فاقد فرزند وابسته، به طور متوسط یک ساعت و 2 دقیقه، دارای یک فرزند وابسته 37 دقیقه و دارای دو فرزند وابسته، 1 ساعت و 16 دقیقه در طول روز کمتر از همسرش کار می کند. در واقع افزایش تعداد فرزندان به خصوص از فرزند دوم به بعد جنسیتی شدن هر چه بیشتر کارهای بدون مزد خانه داری و بچه داری را به دنبال دارد.
فهم پدیدارشناسانه معنای آموزش و شناسایی فرایندهای اصلی اجتماعی شکل دهنده آن در تجربه زیسته دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۹ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
259 - 281
شواهد کلی حاکی از آن است که نظام آموزش و پرورش به ویژه در دو دهه گذشته فضای پرچالشی را تجربه کرده است. از سوی دیگر به نظر می رسد در جریان مطالعات و سیاست گذاری های این حوزه، به تجربه دانش آموزان که مخاطبان آموزش و پرورش هستند توجه چندانی مبذول نشده است. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل کیفی داده ها، از منظری پدیدارشناسانه و با هدف مطالعه ساختارهای معنا و کشف روابط پنهان میان آن ها، به تجربه زیسته دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران رجوع می کند. پس از مصاحبه عمیق با 8 نفر اشباع نظری حاصل شد. معنای ظهور یافته در خصوص آموزش، تحت عنوان «آموزش نخبه محور کنکوری»، در فرایند اصلی اجتماعی شناسایی شد. سه مقوله مرکزی «مدرسه»، «خانواده» و «کنکور»، و یک مقوله غیر مرکزی تحت عنوان «صنعت چاپ و انتشار کتب کنکوری» ظهور یافت. دو فرایند اصلی مهم دیگر تحت عنوان «فرایند اصلی روانشناختی اجتماعی»، و «فرایند اصلی ساختاری کارکردی» شناسایی گردید. این فرایندها حاکی از نقش مدرسه به عنوان مکانیزم رسمی خلق و بازتولید نظام های ارزش گذاری دو قطبی، از جمله «اقلیت نخبه/اکثریت غیرنخبه» بوده و خانواده به عنوان «کارگزار اقتدارگرایی مدرسه در منزل» شناسایی گردید. که هر دوی این نهادها، در معنابخشی به کنکور به عنوان «تنها گزینه مناسب برای ادامه عضویت اجتماعی»، نقش مستقیم دارند.
بررسی ارتباط بین حمایت اجتماعی و سلامت اجتماعی جوانان مناطق حاشیه نشین شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
233 - 257
محققان بسیاری در زمینه ی سلامت روانی مطالعه و پژوهش انجام داده اند، اما ارزیابی سلامت اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. سلامت اجتماعی ارزیابی شخص از نحوه ی عملکردش در اجتماع و نوع نگرش نسبت به دیگر افراد جامعه است و بدون شک شیوه ی برخورد با مسائل مربوز به خود و نوع نگرش او به سایر گروه های اجتماعی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
با توجه به اهمیت بحث از سلامت اجتماعی، پژوهش حاضر با استفاده از روش میدانی، تکنیک پیمایش، ابزار پرسشنامه و استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS، به دنبال پاسخ به این سؤال اصلی می باشد که آیا بین ابعاد مختلف حمایت اجتماعی و متغیرهای زمینه ای با سلامت اجتماعی جوانان ساکن در مناطق حاشیه نشین ارتباط وجود دارد؟ جامعه آماری پژوهش حاضر جوانان 15 تا 29 سال مناطق حاشیه ای شهر کرمانشاه می باشد که تعداد 384 نفر از آنها به عنوان حجم نمونه مورد بررسی قرار گرفته است.
نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین حمایت عاطفی (26/0)، حمایت ابزاری (41/0)، حمایت اطلاعاتی (31/0)، حمایت ارزیابانه (22/0)، جنس (مردان بیشتر از زنان) و درآمد (33/0) و میزان سلامت اجتماعی جوانان ارتباط مثبت و مستقیم و معنادار وجود دارد. اما بین متغیر سن و سلامت اجتماعی ارتباط معناداری مشاهده نشد. نتایج تحلیل رگرسیونی نیز نشان می دهد که 29/0 درصد از کل تغییرات میزان سلامت اجتماعی در بین جوانان ساکن در مناطق حاشیه ای وابسته به 4 بعد حمایت اجتماعی می باشد
سرمایه شغلی، پایداری شغلی و بازتولید نابرابری اجتماعی در دوره همه گیری کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از پیامدهای بسیار مهم همه گیری بیماری کرونا تشدید قشربندی اجتماعی و بازتولید نابرابری اجتماعی از طریق پایداری و یا ناپایداری اشتغال بود. مشاغل بسیاری تحت تاثیر شرایط بیماری کرونا قرار گرفته و تجارب متفاوتی در پایداری شغلی داشته اند. پایداری شغلی یعنی شاغل بتواند علیرغم وجود برخی فشارها با میل خود، در موقعیت ایفای نقش شغلی خود ایفای نقش نموده و از سرمایه شغلی آن استفاده نماید. پایداری شغلی خود را به صورت عدم تغییر در شغل، افزایش ساعت کاری، دورکاری، فروش آنلاین، رونق کسب وکار و ... نشان می دهد. به نظر می رسد، مشاغلی که سرمایه شغلی بالاتری دارند در مواجه با بحران های اقتصادی و اجتماعی پایداری بیشتری داشته و انعطاف پذیرترند. هدف این مطالعه بررسی رابطه بین سرمایه شغلی، پایداری شغلی و بازتولید نابرابری اجتماعی در دوره کرونا است. به این منظور پیمایشی آنلاین در بین شاغلان ایرانی انجام و با 1250 نفر مصاحبه شد. یافته ها نشان می دهد که در دوره کرونا مشاغلی که سرمایه شغلی بالاتری داشتند، پایداری شغلی بالاتر داشته، و کمتر در معرض از دست دادن شغل و صدمه شغلی بوده اند و از این طریق بر تثبیت و تشدید نابرابری اجتماعی تاثیرگذار بوده اند.
بررسی تاثیر شبکه های اجتماعی و مشارکت بر محرومیت اجتماعی زنان؛ مورد مطالعه: زنان شهر ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۸ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
253 - 272
هدف این مقاله مطالعه ی تاثیر شبکه های اجتماعی و مشارکت بر محرومیت اجتماعی در بین زنان است. روش مطالعه در این مقاله روش کمی و پیمایش است و از تکنیک پرسشنامه برای گردآوری داده ها استفاده شده است. جامعه تحت مطالعه زنان در شهر ارومیه بوده و با نمونه گیری سهمیه ای احتمالی، 430 نفر مورد پرسش قرار گرفتند. از آزمون پیرسون برای سنجش رابطه بین متغیرها و رگرسیون چندگانه استفاده شده است. بر اساس نتایج بدست آمده، شبکه های اجتماعی و مجازی و مشارکت بر محرومیت اجتماعی موثر است بطوریکه با افزایش هر یک از این عوامل محرومیت اجتماعی کاهش یافته و بالعکس.عوامل مذکور22 درصد از محرومیت اجتماعی زنان را تبیین می کنند. میزان اثرگذاری مشارکت بر محرومیت اجتماعی قوی تر از بقیه عوامل است. از یافته های تحقیق حاضر می توان در سیاست گذاری ها جهت کاهش محرومیت اجتماعی و افزایش نقش زنان در توسعه و کاهش محرومیت اجتماعی نیمی از جامعه استفاده کرد
ارزیابی نمایش بیماری اچ آی وی/ ایدز در سینما و تلویزیون ایران از دیدگاه صاحبنظران حوزه ارتباطات سلامت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
171 - 189
از کارکردهای رسانه تولید اجتماعی معنا است. رسانه ها با قدرت ارتباطی خود می توانند نگرش جامعه به مسائل بهداشتی و بیماری هایی مانند بیماری اچ آی وی/ ایدز را تغییر دهند. در این تحقیق وضعیت نمایش رسانه ای این بیماری را در سینما و تلویزیون ایران از دیدگاه صاحبنظران حوزه ارتباطات سلامت مطالعه می کنیم تا هم به شناخت از وضع موجود رسیده و هم پتانسیل های رسانه ای ایران را شناسایی کنیم. روش تحقیق مصاحبه عمیق و تحلیل محتوای کیفی متن مصاحبه ها است. جامعه هدف عبارت است از صاحبنظران حوزه ارتباطات سلامت. روش نمونه گیری هدفمند است که تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافته است. در این پژوهش از 14 نفر از صاحبنظران ایرانی حوزه ارتباطات سلامت پرسیدیم: چرا مواجهه رسانه ها با بیماری اچ آی وی/ ایدز مهم است؟ ارزیابی شما از نمایش بیماران اچ آی وی در سینما و تلویزیون ایران چیست؟ آیا ظرفیت هایی در سینما وتلویزیون ایران برای کمک به مسائل اجتماعی مرتبط با این بیماری وجود دارد؟یافته های تحقیق نشان داد صاحبنظران با اینکه نقش رسانه ها را در حل مسائل اجتماعی بیماری اچ آی وی/ ایدز مهم می دانند اما به کارکرد سینما و تلویزیون ایران و معنایی که از طریق آن در مورد بیماری اچ آی وی/ ایدز برساخت می شوند نقد دارند. در نهایت به نظر می رسد پیوند و تعامل ضعیفی میان صاحبنظران حوزه ارتباطات سلامت، پزشکان و متولیان امر سلامت و تولیدکنندگان برنامه های تلویزیونی وجود دارد
رفتارهای نابهنجار در میان تماشاگران فوتبال در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
289 - 316
محققان علوم اجتماعی معتقدند که ورزش ازیک سو بازتابی از ورزش در کلیت خویش است و ازسوی ِدیگر نمایانگر جهانی کوچک از جامعه ای بزرگ است، بنابراین ناهنجاری مشاهده شده در ورزش را به نوعی نشانگر ناهنجاری در جامعه می دانند. مقولیه رفتار نابهنجار تماشاگران ورزشی از پیامدهای منفی ورزش های رقابتی ازجمله فوتبال است که می تواند در جوامع مختلف، حساسیت های کاذبی نسبت به این رشته ورزشی ایجاد کرده و به بروز کج رفتاری در میان تماشاگران منجر شود که علاوه بر روند بازی، جامعه را نیز ملتهب کند. نظر به اهمیت موضوع مورد مطالعه، تحقیق حاضر با استفاده از نظریه های جامعه شناختی به بررسی عوامل مؤثر بر رفتارهای نابهنجار در میان 400 نفر از تماشاگران فوتبال در تهران در سال پرداخته است، نمونه های تحقیق بر اساس شماره بلیت آن ها و به صورت تصادفی انتخاب شده است. نتایج تحقیق نشان دادند میزان رفتار نابهنجار پاسخگویان، بالای حد متوسط و متغیرهای مستقل تقریباً در حد متوسط قرار داشته اند، این امر نشانگر وجود شرایط لازم برای افزایش التهاب در شرایط بحرانی بوده و می تواند در تبیین رفتارهای نابهنجار تماشاگران نقش داشته باشد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد متغیرهای مستقل یعنی رفتار بازیکن، مربی و داور، سابقیه دعوا، نوع بازتاب رسانه ها، ارتباط با خویشان و دوستان، پایگاه اقتصادی اجتماعی و ناکامی شغلی آموزشی توانستند بیش از 59 درصد از تغییرات متغیر وابسته رفتار نابهنجار را تبیین کنند که در این بین رفتار بازیکن، مربی و داور تأثیر بیشتری بر رفتار نابهنجار تماشاگران دارند.
کاوش فرایند اجرای ارزیابی تاثیر اجتماعی با رویکرد مبتنی بر نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۹ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
143 - 163
ارزیابی تاثیر اجتماعی یکی از حوزه های جدید و بین رشته ای در جامعه شناسی شهری و از ابزارهای راهبردی مهم در جهت دست یابی به کیفیت زندگی و توسعه پایدار است. هدف این پژوهش شناسایی کیفی فرایند اجرای ارزیابی تاثیر اجتماعی در ایران به ویژه پروژه های شهری، بررسی چالش ها و مشکلات پیش روی محققان در اجرای آن و شناسایی عوامل مداخله گر و راهبردی و نیز پیامدهای حاصل از اجرای این فرایند بود. به منظور نیل به این هدف رویکرد پژوهش کیفی و روش نظریه زمینه ای به کار گرفته شد.شرکت کنندگان در این پژوهش 22 نفر از متخصصان و مجریان ارزیابی تاثیر اجتماعی، کارشناسان و ناظران بودند که با پرسشنامه نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل اطلاعات بر اساس سه روش کدگذاری مورد استفاده در نظریه زمینه ای شامل کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام شد. نتایج حاصل از تحلیل مصاحبه ها حاکی از 22 مقوله کلی است که در مدل پارادایمی شامل شرایط علی (نگاه فن سالارانه، ضعف مشارکت اجتماعی، ضعف اعتماد اجتماعی و امور مالی و پرداخت)، پدیده محوری (اجرای فرایند ارزیابی تاثیر اجتماعی)، شرایط مداخله گر (ضعف حکمروایی شهری، مشکلات نهادینه شده پژوهش های اجتماعی)، زمینه (ضعف نهادهای میانجی، نظارت بر اتا، تفکر بین رشته ای)، راهبردها (شایستگی مجریان، گسترش دامنه اتا، قوانین الزام آور) و پیامدها (مثبت: توسعه زمینه علمی اتا، افزایش مطالبه گری اجتماع، ارتقای جایگاه شغلی جامعه شناسان؛ منفی: دولتی شدن اتا، تقلیل اتا به پژوهش های مرسوم، عدم استفاده از کاربست؛ بلند مدت: شهروند فعال، کیفیت زندگی و توسعه پایدار) نشان داده شده است. نتایج این پژوهش می تواند در راستای بهبود فرایند اجرای ارزیابی تاثیر اجتماعی و برطرف شدن نقایص آن مورد توجه قرار گیرد.
ارائه یک مدل شبکه عصبی فازی ، جهت پیش بینی سلامت عمومی زنان از طریق رابطه مولفه های تاثیرگذار انگیزه مشارکت ورزشی و فرهنگ بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۸ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
233 - 251
ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎ ﻫﺪف پیش ﺑیﻨ ی ﺳ ﻼﻣﺖ ﻋﻤ ﻮﻣی ﺑﺮاﺳﺎس انگیزه مشارکت ورزشی و فرهنگ بدن انجام شد. نمونه آماری را تمامی زنان پرسنل شاغل در معاونتهای دانشگاه علوم پزشکی کرمان که شامل549 نفر بودند تشکیل می داد. ﺑﺮای ﺟﻤﻊ آوری داده ﻫﺎ از ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﻋﻤﻮﻣی (GHQ-28)، پرسشنامه انگیزه مشارکت ورزشی (گیل و همکاران، 1983) و پرسشنامه محقق ساخته فرهنگ بدن استفاده گردید. برای کسب اعتبار علمی از روش روایی صوری و محتوایی استفاده شد. میزان پایایی پرسشنامه ها نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ تعیین گردید. چارچوب نظری تحقیق از طریق شبکه عصبی فازی در نرم افزار MATLAB طراحی شد. با بهره گیری از سیستم استنباط عصبی – فازی تطبیقی (ANFIS) ؛ بین متغیرهای ورودی؛ انگیزه مشارکت ورزشی و فرهنگ بدنی و متغیر خروجی؛ سلامت عمومی، رابطه ای برقرار شد. نتایج نشان داد که با توجه به همبستگی بالا بین ورودیهای شبکه و خروجیهای آن و نیز میزان خطای بدست آمده، مدل ANFIS مدلی بسیار مناسب برای پیش بینی سلامت عمومی تلقی میشود و بهترین حالت مدل جهت ارتقا سلامت عمومی زمانیست که فرهنگ بدن در حد متوسط باشد.
طرد اجتماعی زنان ایرانی ازدواج کرده با اتباع خارجی (عراقی- افغانی) و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
این مطالعه به بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر طرد اجتماعی زنان ازدواج کرده با اتباع خارجی (عراقی – افغانی) می پردازد. مدل تحقیق شامل متغیرهای؛ «عوامل مطرود ساز پیشین»، «طرد جنسیتی»، «طرد دوران گذار به بزرگسالی»، «احساس نابرابری» و «احساس داغ ننگ» است که به عنوان عوامل تأثیرگذار بر ابعاد مختلف طرد اجتماعی(اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، حقوقی) این گروه از زنان لحاظ شده اند. روش تحقیق پیمایش، جامعه آماری زنان ازدواج کرده با اتباع خارجیِ (عراقی – افغانی) ساکن شهرستان نیشابور، حجم نمونه 182 نفر، و روش نمونه گیری، نمونه گیری دردسترس است. مبتنی بر یافته ها، «احساس داغ ننگ»، «احساس نابرابری»، «عوامل مطرودساز دوران گذار»، «عوامل مطرودساز پیشین» و به نسبت کمتر «طرد جنسیتی» در ایجاد مطرودیت اجتماعی این گروه از زنان نقش دارند. تحلیل رگرسیونی چند متغیره نشان داد از بین این پنج متغیر، تنها «طرد جنسیتی» قابلیت توضیح متغیر طرد را نداشته و چهار متغیر دیگر 1/36 درصد از تغییرات طرد اجتماعی را تبیین می کنند. یافته های تحلیل مسیر نیز نشان می دهد «احساس داغ ننگ» قوی ترین پیش بینِ تغییرات متغیر طرد اجتماعی در نمونه مورد بررسی است
تاملی جامعه شناختی در باب سنخ شناسی، رفتارها و نگرش های جنسی جوانان (مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه های تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف این پژوهش تبیین جامعه شناختی باورها رفتارها و درک جنسی جوانان هست. این پژوهش با رویکردی ترکیبی طرح متوالی اکتشافی روش پدیدارشناسی را در جهت کشف مسئله و روش پیمایش را برای گستره شناسی گرایش های جنسی بکارگرفت. عوامل و مفاهیم حاصل از مصاحبه های عمیق در قالب یک مدل طراحی و در پیمایش مورد آزمون قرارگرفتند. بخش پدیدارشناسی شامل 19 نفر از جوانان بود که به روش نمونه گیری زنجیره ای انتخاب شدند. برای تحلیل داده ها از روش کلایزی و اعتبار و پایایی مطالعه به روش لینکلین و گوبا بررسی شد. در پیمایش، جامعه آماری دانشجویان دانشگاه های تهران و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران تعداد 400نفر انتخاب شد. در تجزیه وتحلیل داده ها، از تحلیل واریانس یک طرفه، رگرسیون و تحلیل مسیر استفاده شد. مفاهیم در قالب تیپولوژی، در یافته های پدیدارشناسانه استخراج شد که عبارتنداز روابط جنسی خارج ازدواج، هم خانگی، مصاحفه کردن، تنوع طلبی جنسی، روابط همزمان باچند نفر، تعاملات جنسی به مثابه رفتار فراغتی، دختران به عنوان محرک و پیشقدم، بازنمایی بدن به مثابه سرمایه جسمانی-اجتماعی و سیالیت روابط جوانان. نتایج حاصل از رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر حاصل نشان داد افول ارزش های دینی مستقیم و از طریق تأثیر بر فردگرایی برگرایش های جنسی مؤثر است. رسانه ها مستقیم و از طریق تأثیر بر فردگرایی و مصرف گرایی گرایش های جنسی را متاثرمی سازد. گروه مرجع مستقیم و از طریق تأثیر بر مصرف گرایی برگرایش های جنسی جوانان تأثیر دارد. فرزند سالاری در ساختار قدرت خانواده و اعتماد اجتماعی بر گرایش های جنسی تأثیرگذار است.
اعتیاد، طرد اجتماعی و کارتن خوابی در شهر تهران؛ پژوهشی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
کارتن خوابی پدیده ای است که سابقه زیادی در کشور ما ندارد و در چند سال اخیر توجه عمومی را به خود جلب کرده است. این مطالعه با روش تحقیق کیفی و با استفاده از رویکرد "مسیر بی خانمانی" به جستجوی علل و ریشه های کارتن خوابی در شهر تهران پرداخته است. داده های این تحقیق از مصاحبه های عمیق با سی و دو کارتن خواب مرد شهر تهران بدست آمده و با استفاده از روش تئوری مبنایی مراحل کار تدوین و نتایج تحلیل شده اند. نتایج نشان می دهد سه مساله مهم اعتیاد به مواد مخدر، ناتوانیهای جسمی و روانی و عدم تطابق با محیط پس از مهاجرت از عوامل تسهیل کننده ورود افراد به مسیر بی خانمانی هستند.
زبان رنج: تحلیل چارچوب مسأله فقر و فقرا در رسانه های برخط ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر به تحلیل نحوه چارچوب بندی فقر در دو دسته رسانه های اختصاصی شامل رهبری، دولت، میزان، ایکانا؛ و عمومی شامل فارس، باشگاه خبرنگاران جوان و موج طی سال های 1396، 1397 و 1398 می پردازد تا نقش و اثر خروج آمریکا از برجام در سال 1397 را در تحول و تغییر چارچوب بندی فقر در این رسانه ها مشخص سازد. برای این منظور از چارچوب بندی به عنوان نظریه و از تحلیل چارچوب با روش پان و کوسیسکی به عنوان روش تحقیق استفاده می کند. یافته ها در چهار دسته ساختار نمایشی، ساختار مضمونی، ساختار نحوی و ساختار بلاغی دسته بندی شده اند. برای این منظور، از بین 42302 خبر و گزارش که جامعه تحقیق را تشکیل می دهند تعداد 275 مورد به عنوان نمونه شناسایی و در نرم افزار مکس کیودا ثبت و تحلیل شده اند. نتایج نشان می دهند که به جز باشگاه خبرنگاران جوان، نحوه چارچوب بندی فقر پس از اعمال تحریم ها در همه خبرگزاری های و پایگاه های خبری دچار تغییر شده است و تحریم به عنوان یکی از عوامل اصلی موجد فقر در چارچوب بندی قرار گرفته است. از نظر برجسته سازی، میزان پوشش اخبار و گزارش های فقر کمتر از 10 درصد است؛ و به جز وب سایت های رهبری و موج، پوشش اخبار فقر روند کاهشی طی سه سال مورد مطالعه داشته است. باشگاه خبرنگاران جوان کمترین میزان (کمتر از 1%) از اخبار و گزارش های خود را به این موضوع اختصاص داده است. این میزان برجسته سازی می تواند موجب به حاشیه راندن مساله فقر در اذهان عمومی شود. شیوه چارچوب بندی فقر با تاکید بر تحریم به عنوان عامل ایجاد فقر، به گذار و مقطعی نشان دادن آن و خاموش کردن صدای فقرا راغب است و ظهور ریخت اجتماعی جدیدی در جامعه ایران را به تصویر می کشد.
روند معناسازی در تقابل تهیدستان شهری و دولت: مطالعه شهر تهران 1358-1345(مقاله علمی وزارت علوم)
تهیدستان شهری از ابتدای قرن بیستم تا کنون در تغییر چهره شهر تهران موثر بوده اند. با این وجود بررسی ابعاد و کیفیت تاثیر گذاری این گروه با دشواری روبه رو است. کنش تهیدستان شهری جز در مواقعی خاص کنشی سازماندهی شده نیست و یا تهیدستان از طریق رسانه ها، مطالبات خود را به عنوان یک کل واحد با هویت مشخص به گوش جامعه نمی رسانند. نادیده ماندن کنش این گروه اجتماعی این را برای طرح یکی از پرسش های بنیادی این مقاله فراهم می سازد: تهیدستان شهری گروهی فعال اند یا منفعل و واکنش محور؟ هدف این مقاله تبیین فعال بودن کنش تهیدستان شهری با استفاده از صورت بندی رابطه این گروه و دولت بر مبنای کشمکشی گفتمانی است. هم چنین تلاش کردیم تا نشان دهیم چرا تحلیل گفتمان می تواند روشی مناسب برای تحلیل جنبش تهیدستان شهری باشد. با توضیح تقابل تهیدستان شهری و دولت کوشیده ایم تا به جای توضیح کنش این گروه بر مبنای ضرورتی صرفا اقتصادی، آن را از جنبه سیاسی-فرهنگی نیز تحلیل کنیم. برای نشان دادن رابطه دولت و تهیدستان شهری از آرای لوفبور، برای تحلیل استراتژی های فعالانه کنش تهیدستان شهری از نظریه تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه (رویکردی غیر ذات گرا) و برای ارائه تاریخی مختصر از شیوه های کنش تهیدستان در تهران عمدتا از آثار آصف بیات بهره گرفته ایم. روش مورد استفاده در این پژوهش، روش اسنادی تاریخی است. این پژوهش محدود به شهر تهران و بازه زمانی 1358-1345 است. علت انتخاب این بازه، تاثیر انقلاب بر تقابل میان دولت و تهیدستان و تحلیل آن بر مبنایی گفتمانی است.
تحلیل جامعه شناختی عوامل مؤثر بر کاهش همکاری علمی در بین اعضای هیئت علمی دانشکده های علوم اجتماعی (مطالعه موردی دانشگاه های تهران، تربیت مدرس، علامه طباطبایی، شهیدبهشتی، تربیت معلم، الزهرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۹ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
91 - 119
سؤال اساسی این طرح عبارت است از:چه عواملی بر کاهش همکاری علمی اساتید علوم اجتماعی تأثیر دارند؟ هدف اصلی پژوهش نیز، توصیف و تبیین میزان همکاری علمی در بین اساتید علوم اجتماعی در دانشگاه هایمورد نظر است.برای رسیدن به هدف پژوهش، از چهارچوب نظری استفاده شده است؛ که شامل مبانی توصیفی – تبیینی همکاری علمی، نظریه بن داوید و مرتن است. فرضیات پژوهش نیز بر مبنای پرسش آغازین، اهداف پژوهش و مبانی نظری مشتمل بر 3 فرضیه علی و همبستگی است.
روش پژوهش «کمی- پیمایشی» است؛ و از تکنیک پرسشنامه برای گردآوری داده ها استفاده شده است. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 101 نفر از اساتید علوم اجتماعی شش دانشگاه مورد نظر است که به شیوه نمونه گیری احتمالی طبقه بندی انتخاب شده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری مختلفی نظیر رگرسیون، همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر بهره گرفته شده است. آزمون فرضیه های تحقیق نشان می دهند که اخلاق گروه علمی، میزان ارتباطات و تعاملات علمی و متغیرهای زمینه ای مورد نظر (جنس، سن، مرتبه علمی، وضعیت تأهل و...) بر همکاری علمی تأثیر معناداری دارند. علاوه بر این، یافته ها نشان می دهند که همبستگی مثبت و معنی داری میان اخلاق گروه علمی و میزان ارتباطات و تعاملات وجود دارد. بر اساس تحلیل داده ها می توان استنتاج کرد که ضعف اخلاق گروه علمی و ضعف تعاملات و ارتباطات باعث شده است همکاری علمی در بین اساتید علوم اجتماعی شش دانشگاه مورد نظر پایین باشد. علاوه بر این میزان تولیدات علمی و پژوهشی اساتید مورد مطالعه بسیار کم است.