فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۴۶۱ تا ۳٬۴۸۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۹ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۷۵
۱۸۱-۱۲۳
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در دهه های اخیر در حوزه علوم روانشناسی و پزشکی و علوم اجتماعی...مطالعات گسترده ای پیرامون کیفیت زندگی سالمندان صورت گرفته است؛ اما ازآن جهت که کیفیت زندگی و شاخصهای آن یک مفهوم پیچیده و چند سویه و مبهم است -زیرا که برای افراد مختلف اهمیت و ارزش هر یک از ابعاد مختلف زندگی متفاوت است- مشاهده تناقضها و تفاوتها و همچنین نقاط مشترک در میان پژوهشها ضرورت انجام فراتحلیل، بازنگری و ترکیب یافته ها، دستیابی به تحلیلی مشترک درزمینه کیفیت زندگی سالمندان و ابعاد مختلف آن را موجب شده است. روش: این مطالعه با روش فراتحلیل در سه سطح نظریه شناختی، روش شناختی و نتیجه شناسی به کشف و آشکار کردن ارتباط منطقی عوامل تأثیرگذار و شاخصهای اصلی از طریق مطالعه تطبیقی بیست مقاله (علمی-پژوهشی) با روش سنجش اندازه اثر عوامل و متغیرهای مستقل در جهت دستیابی به نتایج جدید و جامع تر و رفع چالشها در آینده و بهبود کیفیت زندگی سالمندان بوده است. یافته ها: در پاسخ به پرسش اصلی مطالعه حاضر سه شاخص اجتماعی، فرهنگی و متغیرهای جمعیتی مرتبط با متغیرهای مستقل، آموزش مثبت نگری و امید به زندگی (83 درصد) مشارکت اجتماعی غیرنهادی (77 درصد) سلامت جسمی و روانی (75 درصد) و نگرشهای مذهبی و دینداری (76 درصد) مشخص شد که شدت تأثیر در حد بالایی است. حمایت اجتماعی، همبستگی اجتماعی و رضایت از زندگی و عوامل زمینه ای (دموگرافیگ) به طور خاص سن و تحصیلات در حد متوسط تأثیرگذار بوده است. بحث: به طورکلی توجه به ابعاد عینی کیفیت زندگی در بیشتر پژوهشها مورد غفلت قرار گرفته است و در صورت توجه و تمایز بین شاخصهای عینی و ذهنی کیفیت زندگی سالمندان در نتیجه گیریها به طور مجزا شاخصهای عینی و ذهنی بررسی نشده است.
بررسی میزان انطباق رفاه ذهنی با رفاه عینی و تأثیر عوامل اجتماعی مؤثر بر آن (با تأکید بر بررسی تأثیر متغیرهای دینداری، وضعیت قومی و احساس آزادی) مطالعه موردی: شهروندان استان های کردستان و سمنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۸
121 - 177
حوزههای تخصصی:
تا اوایل 1960 به رفاه به عنوان مقوله ای اقتصادی و در قالب شاخص های عینی و کمی همچون درآمد و مصرف نگریسته می شد. با تأکید بر نارسایی شاخص های اقتصادی برای توضیح وضع اجتماعی، کوشش هایی برای ساخت شاخص های اجتماعی آغاز شد. از سال 1990 بررسی رفاه ذهنی و انطباق آن با رفاه عینی وارد تحقیقات توسعه ای شد. بی شک این امر در ایران نیز محتمل است و برنامه ریزی برای ارتقاء سطح رفاه اجتماعی، اشراف بر دو مقوله رفاه عینی و ذهنی و انطباق یا عدم انطباق این دو را می طلبد. اما شاخص رفاه اجتماعی در بین استان های ایران بسیار متفاوت است. برای شناخت مسئله تحقیق دو استان سمنان و کردستان برای بررسی انتخاب شدند. استان کردستآن همیشه جزو 3 استان کمتر توسعه یافته ایران بوده و استان سمنان، خصوصاً طی سال های گذشته جزو دو استان اول توسعه یافته بوده است. نیز به دلیل تفاوت های فرهنگی، قومی، مذهبی و جغرافیایی استان کردستان با سایر مناطق ایران خصوصاً استان سمنان، این دو استان برای بررسی انتخاب شدند. روش تحقیق پیمایشی است و جامعه آماری شامل کلیه افراد 60 – 18 ساله ساکن دو استان در سال 1397 می باشد. درمجموع حجم نمونه مورد بررسی برای دو استان 1200 نفر بوده است. ابزار گردآوری اطلاعات نیز پرسشنامه ای است. نتایج نشان می دهد، در استان سمنان بین متغیرهای وضعیت قومی و دینداری رابطه معناداری با میزان انطباق رفاه عینی و ذهنی وجود دارد و بین متغیرهای تحصیلات و احساس آزادی با این انطباق رابطه معناداری تأیید نگردید. نتایج در خصوص کردستان بیانگر است که بین متغیرهای تحصیلات، وضعیت قومی، دینداری، احساس آزادی با متغیر وابسته رابطه معناداری وجود دارد. بیشترین میزآن همبستگی مربوط به متغیر وضعیت قومی است. با توجه به مدل رگرسیونی در استان سمنان دینداری بیشترین میزان اثر را بر انطباق رفاه عینی و ذهنی داشته و متغیرهای واردشده در مدل توانسته است 16 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین کند. برای استان کردستان، احساس آزادی بیشترین اثر را بر روی متغیر وابسته داشته و متغیرهای مدل 24 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند.
بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت زنان در مدیریت پسماندهای خانگ ی (مطالعه ی مورد ی: زنان شاغل شهر بندر دیلم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال نهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۱
119 - 150
حوزههای تخصصی:
مشارکت و همکاری زنان در مدیریت پسماند خانگی می تواند گامی مهم برای رسیدن به مدیریت بهتر شهر باشد. در واقع مدیریت پسماندها بدون مشارکت شهروندان زن، کاری سخت و پرهزینه است. بدین منظور پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت زنان شاغل در مدیریت پسماندهای خانگی در شهر بندر دیلم انجام گرفته است. جامعه ی آماری پژوهش را زنان شاغل در ادارات این شهر تشکیل داده اند که از میان آنان با استفاده از جدول مورگان، نمونه ای به حجم 92 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده، انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار spss در دو سطح توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد که بین هر یک از متغیرهای سن، نگرش مدیریت پسماند، نگرش زیست محیطی، مشارکت اجتماعی و برخورداری از منابع اطلاع رسانی با رفتار مدیریت پسماند رابطه ی مثبت و معنا داری وجود دارد و دو متغیر مشارکت اجتماعی و برخورداری از منابع اطلاع رسانی ، توانستند 1/42 درصد تغییرات رفتار مدیریت پسماند را تبیین نمایند. در پایان، بر اساس نتایج پژوهش، پیشنهادهایی ارائه شده است.
آزمون تجربی تئوری کنش عقلانی در تبیین تعاملات همسایگی/(موردمطالعه: جامعه شهری یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعاملات همسایگی ازجمله رفتارهایی هستند که امروزه موردتوجه جامعه شناسان شهری قرارگرفته اند. در این مقاله به منظور تبیین رفتارهای همسایگی از تئوری کنش عقلانی آیزن و فیش باین استفاده شده است. متغیرهای نگرش به تعاملات همسایگی، هنجارهای ذهنی، قصد انجام رفتار، باورهای رفتاری و باورهای هنجاری سازه های اصلی این مدل را تشکیل می دهند. روش پژوهش، پیمایشی و با ابزار پرسشنامه اطلاعات لازم جمع آوری شد. نمونه تحقیق شامل 385 نفر از ساکنان شهر یزد است که از طریق نمونه گیری طبقه ای متناسب و سپس به شیوه تصادفی ساده انتخاب شده اند. پرسشنامه این تحقیق محقق ساخت بوده که جهت سنجش پایایی آن از آزمون آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی تائیدی استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که بین سازه های مدل با تعاملات همسایگی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. به طوری که بین باورهای رفتاری و تعاملات همسایگی، بین باورهای هنجاری و تعاملات همسایگی، بین نگرش و تعاملات همسایگی، بین هنجارهای ذهنی و تعاملات همسایگی، بین قصد انجام رفتار و تعاملات همسایگی رابطه مثبت و معنادار مشاهده شد. با این حال هرچند سازه های مدل، همبستگی معنی داری با تعاملات همسایگی دارند، اما باید از دیگر سازه ها که در مدل های مشابه ارائه شده اند غافل نبود و تحقیقات گسترده تری در این زمینه انجام داد تا به یک مدل کلی تر با سازه های بیشتری دست یافت.
کاربست سنت های نظری کنش اجتماعی در خوانش سطوح فضایی با تأکید بر مولفه های «زندگی روزمره»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
112 - 146
حوزههای تخصصی:
در دوران معاصر نگاه انتقادی به مسائل فضایی، لزوم نقد و دگرگونی روش های برخورد با فضا را (نظری و عملی) بدنبال داشته است. خوانش انتقادی فضا به عنوان روشی برای توصیف، تفسیر و نقد «زندگی روزمره» و شناسایی مسائل فضایی از این منظر شناخته می شود. خوانش فضا در اولین گام در سنت های نظری و مولفه های موثر بر آن تجلی می یابد. در نیم قرن اخیر، به موازات «چرخش فضایی» نظریه های اجتماعی، «زندگی روزمره» محور مطالعات فضا و روش های شناخت آن قرار می گیرد. تعبیر فضا به امری اجتماعی، چندلایه ای و رابطه ای، پیش فرض هایی از این چرخش است. در این دوران نظریات به مثابه ی یکی از نیروهای سازنده ی فضا در نظریه ی «تولید اجتماعی فضا» مطرح می شود. همین امر ما را بر آن داشت که ضمن بررسی کلی انواع نظریات اجتماعی به سطح بندی آن ها در خوانش فضا بپردازیم؛ تا از این طریق دیدگاه جامع تری برای شناخت، تحلیل مسائل و ارائه ی راهکارهای فضایی داشته باشیم. از این رو نخست به بررسی پیش فرض های نظریات اجتماعی (سطح کلان و خرد با تأکید بر فضا، زندگی روزمره و کنش) و سپس با محوریت مفهوم کنش؛ به مثابه ی یکی از مهم ترین لایه های فضایی؛ به سه نظریه ی نمایشنامه، پرکتیس و تناقض می پردازیم. در نهایت این نظریه ها برای کاربست در خوانش فضا سطح بندی و ابعاد گوناگون آن ها بررسی می شود. ازاین رو کلیات هر نظریه؛ با استناد به متون، اسناد کتابخانه ای و اینترنتی؛ در یک چارچوب توصیفی-تحلیلی مبتنی بر استدلال منطقی توضیح داده می شود.یافته های پژوهش حاکی از آن است که هر یک از نظریه های مورد بررسی در سطحی از خوانش فضا کاربرد و کارایی دارد.
نقش انواع سرمایه در مشارکت اقتصادی زنان: مطالعه تطبیقی کشورهای اتحادیه اروپا و خاورمیانه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۹ بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۲
۵۴-۹
حوزههای تخصصی:
نیروی انسانی محرک اصلی و موتور توسعه جوامع است به گونه ای که تولید ارزش و انباشت سرمایه و در بیانی جامع تر توسعه بدون مشارکت نیروی انسانی بسیار سخت و غیرممکن است. دراین بین، درحالی که نیمی از جمعیت جوامع را زنان تشکیل می دهند، نرخ مشارکت آنان در اقتصادها بسیار ناهمگون و از دامنه تغییرات بسیار بالایی برخوردار است. باوجوداینکه مشارکت زنان در بازار کار متأثر از متغیرهای عاملیتی و ساختاری است، به نظر می رسد دامنه بالای تغییرات این نرخ در بین کشورها دلالت مؤکدی بر نقش متغیرهای کلان و ساختاری دارد. روش: مقاله حاضر با دستمایه قرار دادن سازه سرمایه بر آن است که با استفاده از داده های موجود انتشاریافته توسط سازمان بین المللی کار و مؤسسه لگاتم به بررسی رابطه و تأثیر انواع سرمایه بر مشارکت اقتصادی زنان در بین کشورهای اتحادیه اروپا و خاورمیانه بپردازد. یافته ها: کشورهای اتحادیه اروپا با نرخ بالای مشارکت اقتصادی زنان و کشورهای خاورمیانه با مقدار پایین این نرخ تفاوت معناداری در برخورداری از سرمایه و انواع آن (سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی و سرمایه نهادی) دارند. به عبارتی، بین برخورداری از انواع سرمایه و مشارکت اقتصادی زنان در کشورهای مورد بررسی همبستگی مثبت وجود دارد. همچنین، تحلیل رگرسیون خطی نشان داد که سرمایه های مذکور حدود 70 درصد تغییرات مشارکت اقتصادی زنان در کشورهای موردمطالعه را تبیین می کند. بحث: سرمایه، ظرفیت و پتانسیل مثبتی است که کنشهای اقتصادی شهروندان را تسهیل می کند. ازاین رو، شرایط خوب نهادی، مادی و اجتماعی می تواند مشارکت اقتصادی را تسهیل نماید. از سویی دیگر، جوامعی که در آنها انواع سرمایه به وفور هست، نابرابرهای جنسیتی ازجمله دسترسی به انواع سرمایه حداقل است. بنابراین، رونق انواع سرمایه و کاهش نابرابری جنسیتی بستری است که مشارکت اقتصادی زنان می تواند از مسیر آن محقق می شود.
سنجش میزان وفاق اجتماعی در جوامع شهری: مورد مطالعه: شهروندان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
23 - 50
حوزههای تخصصی:
وفاق اجتماعی، پایه و اساس هر نوع برنامه ریزی و سیاستگذاری در جامعه محسوب می شود، تعیین میزان و عوامل مرتبط با آن، می تواند به امر توسعه در آن جامعه کمک نماید. هدف اصلی پژوهش حاضر تعیین میزان وفاق اجتماعی و برخی از عوامل مرتبط با آن در جامعه ی شهری ایلام است. این پژوهش، با روش پیمایشی و داده های آن با استفاده از تکنیک پرسشنامه جمع آوری شده است. تعداد نمونه مورد بررسی 380 نفر از شهرنشینان در شهرستان ایلام می باشد. نتایج تحلیل آماری بر روی داده ها در دو بخش توصیفی و تبیینی ذکر شده است. یافته های توصیفی بیانگر آن است که میزان وفاق اجتماعی عام در بین پاسخگویان در حد متوسط می باشد. نتایج آزمون F نشان داد که بین مشارکت اجتماعی، قشر اجتماعی و میزان تحصیلات با وفاق اجتماعی رابطه ی مثبت و معنی دار و متغیر تقدیرگرایی با وفاق اجتماعی معکوس و معنی دار است. همچنین کلیه ی متغیرهای وارد شده در معادله ی رگرسیون، توانستند 40/0 از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند که بیشترین سهم متعلق به مشارکت اجتماعی با 36/0 و کمترین سهم متعلق به قشر اجتماعی با 09/0 بود. می توان عنوان کرد، پدید آمدن نوعی از وفاق کاذب در جامعه، از موانع اصلی ایجاد وفاق اجتماعی عام بوده که باید با در پیش گرفتن راه کارهای مناسب، در کاهش این نوع از وفاق، حرکت کرد.
تحلیل کیفیت فضاهای عمومی مرکزی شهر تهران و پیامدهای آن بر رفاه شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۹
111 - 144
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با توجه به پایین بودن سطح تعاملات اجتماعی در فضاهای عمومی شهر و کاهش رفاه شهری به عنوان مسئله اصلی تحقیق، سعی شده با شناسایی مؤلفه های کیفی فضاهای عمومی که مؤثر در ارتقاء دموکراسی شهری و کنش های اجتماعی می باشند به دنبال ارائه راهکاری برای بهبود رفاه شهری باشیم، به طور خلاصه در این پژوهش سعی شده علاوه بر تدقیق مفهوم رفاه شهری در فضاهای عمومی، به معرفی مؤلفه های کیفی مؤثر در محیط بر رفاه شهری با معیارهایی مانند زیست پذیری و سرزندگی بپردازیم و همچنین به زمینه های مفهومی رویکردهای موجود نیز اشاره گردیده است. در بخش نخست با بررسی دیدگاه خبرگان و صاحبنظران از طریق مصاحبه با ارائه بهترین شاخص های سنجش کیفیت فضاهای عمومی در محدوده مورد مطالعه، مفاهیم مشترک به طور جامع تر بازشناسی گردید. در بخش دوم تحلیل میزان کنش های جمعی و تعاملات اجتماعی با تکنیک شمارش و عکس برداری بوده و برای سنجش برخی از مؤلفه های دموکراسی شهری، زیست پذیری و سرزندگی و آزمون فرضیات به نظرسنجی از شهروندان پرداخته ایم. بر پایه یافته های این پژوهش باید گفت کیفیت فضاهای عمومی مورد مطالعه به لحاظ شاخص های زیست پذیری و سرزندگی در حد بسیار پایین قرار دارد و پایین بودن این مؤلفه های کیفی موجب کاهش مؤلفه های دموکراسی شهری و کنش های اجتماعی به عنوان شاخص های اصلی و مهم رفاه شهری گردیده است
رابطه شادکامی با رشد اجتماعی و یادگیری خودتنظیمی در دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر رابطه شادکامی با رشد اجتماعی و یادگیری خودتنظیمی در دانش آموزان ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 1397 بود. روش شناسی: طرح پژوهش حاضر بر حسب هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی در شهر تهران بود که از این میان با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 257 نفر به این صورت که ابتدا از بین مناطق 22 گانه شهر تهران 4 منطقه انتخاب و از هر منطقه 2 دبستان سپس از هر مدرسه کلاس های پنجم و ششم دبستان به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. روش جمع آوری داده ها بر اساس سه پرسشنامه استاندارد پرسشنامه شادکامی آکسفورد (1990)، رشد اجتماعی واینلند (1953) و پرسشنامه یادگیری خودتنظیمی پینتریچ و همکاران (1991) انجام گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS در دو بخش توصیفی و استنباطی (آزمون همبستگی پیرسون، و رگرسیون چندگانه) انجام پذیرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین شادکامی با رشد اجتماعی در دانش آموزان ابتدایی رابطه مثبت معناداری وجود داشت(0/01>P < /span>). همچنین بین شادکامی با یادگیری خودتنظیمی در دانش آموزان ابتدایی رابطه مثبت معنادار وجود داشت(0/01>P < /span>).نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بیان کننده اهمیت افزایش شادکامی در دانش آموزان با بهبود در میزان رشد اجتماعی و یادگیری خودتنظیمی است. می توان از این یافته ها برای تدوین برنامه هایی جهت افزایش شادکامی دانش آموزان استفاده کرد.
نقش سکوت سازمانی در تعهد سازمانی و تمایل به ترک خدمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
133 - 145
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سکوت سازمانی در تعهد سازمانی و تمایل به ترک خدمت انجام شد. روش : روش پژوهش حاضر، توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل 700 نفر از مدیران و کارشناسان استان کهگیلویه و بویراحمد بودند که 248 نفر از آنها بر اساس جدول مورگان به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شد. برای جمع آوی داده ها از پرسش نامه های سکوت سازمانی ون داین و همکاران (2003)، تعهد سازمانی آلن و مایر (1990) و ترک خدمت مایر کیم و همکاران (2007) با ضریب پایایی 72/.، 91/. و 85/. به ترتیب استفاده گردید. به منظور تحلیل داده ها از آزمون های کولموگروف-اسمیرنوف، تحلیل مسیر و مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزار Smart-PLS استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که سکوت دوستانه بر تعهد سازمانی تاثیر مثبت و معناداری داشت، درحالیکه تاثیر سکوت تدافعی بر تعهد سازمانی تایید نشد. اما سکوت مطیع تآثیر معناداری بر تعهد سازمانی داشت و باعث ماندن کارکنان در سازمان شد. از بین مؤلفه های سکوت سازمانی، سکوت دوستانه بیشترین تأثیر را بر تمایل به ترک خدمت داشت. سکوت تدافعی و مطیع به ترتیب تاثیر کمتری بر تمایل به ترک خدمت در بین کارکنان داشت. نتیجه گیری: توجه به سکوت دوستانه و شناسایی نقاط مثبت و منفی آن می تواند به مدیران و سیاست گذاران سازمانی کمک تا جهت توسعه سازمان و برای افزایش تعهد سازمانی و کاهش تمایل به ترک خدمت کارکنان به مؤلفه های سکوت سازمانی و آوای سازمانی توجه بیشتری نشان دهند.
مطالعه چالش های فراروی سمن های حمایتی برای مداخله در مسائل اجتماعی و بهبود وضعیت اقشار آسیب پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با رویکرد برساخت گرایی به دنبال پاسخ به این پرسش است که سمن های حمایتی برای مداخله در مسائل اجتماعی و بهبود وضعیت اقشار آسیب پذیر با چه چالش هایی مواجه هستند. روش مورد استفاده نظریه مبنایی و تکنیک جمع آوری داده ها، مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته با 23 نفر از فعالان سمن ها و مشاهده 34 سمن حمایتی است. طبق یافته ها، محوری ترین چالش پیش روی سمن ها، انجام «اقدامات خُرددامنه و فردگرایانه» است. آنچه منجر به ظهور چنین چالشی می گردد، نخست ضعف سمن ها در ریشه یابی مسائل اجتماعی است. فرایند توانمندسازی اقشار آسیب پذیر در سمن های حمایتی نیز غالباً کوتاه مدت، مقطعی و یک بعدی است و از مشارکت بومیان و مردم محلی به خوبی استفاده نمی شود. عواملی چون قدمت و طول عمر، اندازه، گستره جغرافیایی، حیطه فعالیت و گستره موضوعی سمن ها، بر چالش اصلی آنها در حوزه مداخله اثرگذار است. ایجاد علقه عاطفی بین حامیان و افرد آسیب پذیر نیز در اینجا قابل ذکر است. همچنین اقدامات آنها کلیشه نادرست نسبت به اقشار آسیب دیده به عنوان افرادی متهم، ضعیف و ترحم برانگیز را از بین نمی برد و اتفاق بزرگی در حوزه بهبود مسائل اجتماعی رقم نمی زند. در نهایت نتیجه فعالیت سمن ها در این حوزه عمدتاً منجر به ادغام اجتماعی مجدد اقشار آسیب پذیر در بدنه جامعه و عدم طرد این اقشار از اجتماع نمی گردد.
ارائه الگوی دانشگاه دیجیتالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی دانشگاه دیجیتالی انجام شده است. روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع فراترکیب بوده است. جامعه پژوهش شامل کلیه مقالات، کتب، گزارش های کاری و انتشارات دانشگاه ها به تعداد 2600 بوده که از این میان 84 سند انتخاب و از ابزار حیاتی گلین (2006) برای تأمین کیفیت اسناد استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از کدگذاری باز و محوری انتخاب شد. نتایج سبب شناسایی چهار بعد برای دانشگاهی دیجیتالی شد. بعد پداگوژیک دانشگاه دیجیتالی شامل مؤلفه های اکوسیستم یادگیری، کلاس درس، برنامه درسی، آموزش و کتابخانه دیجیتالی بوده است. بعد سازمانی دانشگاه دیجیتالی شامل سیاست ها و قوانین، فرهنگ و تعاملات و ارتباطات دیجیتالی بوده است. بعد مدیریتی دانشگاه دیجیتالی شامل مدیریت مالی، مدیریت دانش، نظام ارزیابی، کنترل و نظارت و تضمین کیفیت دیجیتالی بوده است. نهایتاً بعد فناوارانه شامل بستر فناوری، مدیریت محتوا و پشتیبانی دیجیتالی بوده است.
تحلیل تطبیقی - تاریخی تجربه شکست پروژه نوسازی در ایران دوره پهلوی اول (مقایسه با ترکیه در دوره آتاترک با کاربست فن جبر بولی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع اصلی این مقاله، بررسی دلایل و عوامل شکست پروژه نوسازی در ایران دوره پهلوی است. هدف، مقایسه نوسازی اجتماعی به معنی گسست از جامعه سنتی و ایجاد جامعه ای متفاوت بر پایه فناوری پیشرفته و حاکمیت علم ابزاری، نگرشی عقلانی به زندگی و برخورداری از رهیافتی غیردینی در روابط اجتماعی در جامعه ایران پیش از انقلاب و ترکیه در همان دوره است. در این پژوهش براساس فن جبر بولی، فرایند نوسازی در ایران (دوره پهلوی اول) و ترکیه (دوره آتاترک) ازنظر تطبیقی – تاریخی تحلیل شده است. در چارچوب تحلیل تطبیقی - تاریخی، از روش اسنادی برای جمع آوری داده ها و از رویه جبر بولی برای مقایسه نوسازی دوره پهلوی اول و دوره آتاترک استفاده شده است. در مجموع یافته های این مطالعه نشان می دهند واگرایی های نوسازی ایرانی با نوسازی ترکیه عوامل شکست نوسازی در ایران شد. در تجربه ترکیه به فراهم بودن زمینه های اجتماعی برای نوسازی، توسعه سیاسی و درون زا و از پایین بودن نوسازی تأکید شده است؛ اما در ایران مهم ترین عوامل واگرا براساس ترکیب شروط علّی، درون زا نبودن نوسازی، وجودنداشتن توسعه سیاسی و فراهم نبودن و مغایرت زمینه ای و محتوای پروژه نوسازی با متن و بافت جامعه ایران بود که سبب شکست این پروژه و وقوع انقلاب اسلامی شد. نوآوری این پژوهش در استفاده از روش تطبیقی - تاریخی براساس فن جبر بولی است.
حرمان نظام مند: تحلیلی کیفی از خشونت ساختاری و پیامدهای آن در شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال بیستم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
49 - 84
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت خشونت ساختاری در شهر سنندج و پیامدهای آن با روش نظریه زمینه ای انجام شد. مقوله هسته ای حرمان نظام مند</em> به عنوان نظامی القاء شده از محرومیتی بنیادین، فراگیر و همه جانبه کشف و معرفی شد. مطابق با روایت نظری به دست آمده، با تأثیرگذاری متقابل خشونت ساختاری در کنار شرایط زمینه ای و مداخله گر، راهبردهای فرد به شکل تلاش برای سازگاری، تغییر شرایط و یا انحراف ظاهر شده و در مقابل، جامعه به راهبردهای مقابله ای خود جهت کنترل افراد منحرف متوسل می شود. نتیجه آن، شکل گیری پیامدهای اقتصادی شامل تشدید فقر، بیکاری، گرسنگی و شرایط سخت معیشتی و پیامدهای اجتماعی شامل طرد اجتماعی، گرایش به تکرار جرم و آسیب دیدگی خانواده است که در چهارچوبی ازحرمان نظام مند عمل می نمایند. بنابراین، عاملیت فرد و تلاش او برای واکنش درمقابل خشونت ساختاری عملاً به عاملی تبدیل می گردد که ساختار، خشونت خود را شدیدتر و گسترده تر ازگذشته اعمال نماید.
بررسی جامعه شناختی پیامدهای اجتماعی طلاق عاطفی زنان شهر تهران طی سال های 97-96 براساس معادلات ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طلاق عاطفی ازجمله مسائل اجتماعی مهم محسوب می شود و در پژوهش حاضر، پیامدهای اجتماعی آن در میان زنان شهر تهران طی سال های 97-96 بررسی شده است. روش پژوهش، پیمایش جامعه آماری شامل کلیه زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خانه های سلامت مناطق 22گانه تهران و حجم نمونه آماری 622 نفر بوده است که به روش نمونه گیری انتخاب شده اند. ابزار پژوهش، پرسش نامه محقق ساخته بوده است و یافته ها نشان می دهد طلاق عاطفی بر میزان رشد اجتماعی و مسئولیت پذیری اجتماعی تأثیری نداشته و بر متغیر روابط نامناسب زناشویی (خیانت)، آسیب های اجتماعی، رضایت زناشویی و انزوای اجتماعی تأثیرگذار بوده است.
نقش برنامه توسعه ملل متحد در فقرزدایی با تاکید بر توانمندسازی زنان در ایران: فرصت ها و چالش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
193 - 233
حوزههای تخصصی:
توانمندسازی یک فرایند چند جانبه است که در طی آن افراد و گروههایی که از سهم مساوی منابع برخوردار نیستند، بتوانند براساس شایستگی های خودشان به منابع دسترسی و بر آن کنترل داشته باشند. یکی از گروههای هدف مهم در توانمندسازی وکاهش فقر زنان هستند زنان تجربه های متفاوتی از فقر داشته و توانمندسازی زنان به چند دلیل اهمیت دارد: از جمله نقش زنان در حفظ و مدیریت نهاد خانواده و تربیت نسل آینده، ایجاد اعتماد به نفس در آن ها می باشد. از اینرو نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به نقش برنامه توسعه ملل متحد از طریق اعتبارات خرد و بسیج اجتماعی و جلب مشارکت زنان در توانمندسازی آنان خواهد پرداخت. نتایج پژوهش حاکی از آن است که برنامه توسعه ملل متحد با تاکید برحل نیازهای منحصربه فرد زنان و ارزشمند قلمداد کردن دانش آن ها در سیاستگزاری ها و برنامه ها، ارتقای حمایت اجتماعی، کمک به تخصیص منابع مالی، بهره جویی از شیوه های مشارکت محوردر راستای توانمندسازی زنان و کاهش فقرو با ارائه الگوها و برنامه توسعه ناحیه مدار در راستای افزایش خوداتکایی در سطح ملی با استفاده مؤثر و تقویت توانایی های مدیریتی وتخصصی زنان از طریق آموزش موفق عمل نموده است اما همچنان چالش هایی باقی است.
تحلیل جنبش های اجتماعی نوین بر اساس مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنبش های اجتماعی نوین یکی از مهمترین پدیده هایی هستند که در شاخه های مختلف علوم اجتماعی و انسانی در مورد آنها مطالعه و پژوهش صورت می گیرد. انتقاد از نظم اقتصادی موجود و مسائل هویتی مدرنیته از مهمترین وجوه شباهتی هستند که بسیاری از جنبش های نوین را به هم پیوند می دهند. آنها مبین پیوند عمیق بین اقتصاد و فرهنگ هستند. از این زاویه، جنبش های مذکور پیوند عمیقی با تئوری انتقادی پیدا می کنند. مقاله حاضر به تحلیل ریشه و نقش جنبش های اجتماعی نوین بر پایه مکتب فرانکفورت می پردازد. مقاله استدلال می کند که از نگاه این مکتب، جنبش های اجتماعی نوین محصول تداوم روابط سلطه در مدرنیته و بالاخص سرمایه داری متأخر بوده و رسالت اصلی اش رفع سازوکارهای سلطه و سرکوب است. پژوهش حاضر به روش نقد و ارزیابی نظری تنظیم شده، به این معنی که از یک چشم انداز فکری خاص به تحلیل یک پدیده اجتماعی می پردازد.
تحلیل مؤلفه های جامعه پذیری سیاسی در کتاب های درسی دوره متوسطه (مورد پژوهی کتاب های جدید جامعه شناسی در رشته علوم انسانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رویکرد کتاب های درسی مدارس نسبت به مقوله جامعه پذیری سیاسی است. به همین منظور کتاب های درسی دوره ی دوم متوسطه علوم انسانی به عنوان جامعه آماری و کتاب های جامعه شناسی ۱ و۲، بر اساس روش نمونه گیری مبتنی برهدف، به عنوان نمونه آماری برگزیده شد. برای سنجش مولفه ها از روش ویلیام اسکات استفاده شد که بر پایه آن ضریب توافق ۹۴/۳ بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات ازآمار توصیفی و استنباطی و از نرم افزار اس پی اس اس استفاده گردید. در چارچوب این پژوهش، جامعه پذیری سیاسی از منظر آموزش مقوله های جمهوریت، تساهل و مدارا، مشروعیت سیاسی، هویت سیاسی، پداگوژی انتقادی، عدالت اجتماعی، ارزش های سیاسی انقلاب اسلامی، اقتصاد و حکمرانی خوب مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها حاکی از آن است که در کتاب های مورد مطالعه رویکرد غالب ترویج مولفه های سیاسی و ایدئولوژک انقلاب اسلامی است که در فرایند آن مولفه های جمهوریت و حکمرانی خوب مورد کم توجهی قرار گرفته است. مولفه های هویت سیاسی دینی و ارزش های سیاسی انقلاب اسلامی مهم ترین مقولات مربوط به جامعه پذیری سیاسی در این کتاب ها می باشند که از طریق غیریت سازی یا معرفی و نقد ایدئولویک هویت های سیاسی غربی مورد توجه قرار گرفته اند. همچنین ارزش های سیاسی انقلاب اسلامی بیشتر از ارزش های اجتماعی و اقتصادی آن مورد تأکید است.
شناسایی و اولویت بندی موانع و چالش های اجرای خط مشی های آموزش عالی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی موانع اجرای خط مشی های آموزش عالی ایران صورت گرفته است. پژوهش از نوع آمیخته بوده که در بخش کیفی داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته گردآوری شده و با کد گذاری باز، محوری و انتخابی موانع اجرای خط مشی های آموزش عالی شناسایی شد. در بخش کمی با استفاده از پرسشنامه ماحصل کار کیفی و بهره گیری از تحلیل سلسله مراتبی از نظر پنجاه نفر عضو هیئت علمی و متخصصان آموزش عالی به اولویت بندی موانع پرداخته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد موانع اجرای خط مشی های آموزش عالی شامل ده مفهوم اصلی در قالب 53 مقوله است که مفاهیم اصلی به ترتیب براساس تحلیل سلسله مراتبی عبارتند از: موانع مدیریتی ساختاری، موانع درون سازمانی، موانع فردی، موانع کلان کشوری، موانع مربوط به تدوین خط مشی، موانع مربوط به نظام آموزشی، موانع مربوط به اسناد بالا دستی، موانع محیطی و ابزاری و موانع مربوط به اجتماع و فرهنگ.
نگرش جنسیتی و اثرات آن برمیزان سواد (مطالعه موردی :شهر خاش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی برخی از عوامل اجتماعی – اقتصادی و فرهنگی موثر بر نابرابری جنسیتی – آموزشی در شهر خاش بود. روش شناسی: جامعه آماری تحقیق شامل تمامی والدین دارای فرزندان دختر و پسر بودند که ازمیان آنها 80 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss در دو بخش آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شد. در قسمت آمار توصیفی از آزمون های میانگین، درصد، فراوانی، و در قسمت آمار استنباطی از آزمون همبستگی پیرسون برای بررسی و تحلیل اطلاعات استفاده شد. یافته ها: نتایج بدست آمده از پژوهش حاکی از آن است :1- میانگین و انحراف معیار ایدئولوژی برابر با 41/6 و 95/1 می باشد. لذا تفاوت میانگین ایدئولوژی در نابرابری جنسیتی به لحاظ آماری معنی دار است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که عوامل فرهنگی، ایدئولوژی و ازدواج در سنین پایین دختران ،عامل موثری در نا برابری جنسیتی – آموزشی شهر خاش است. 2- میانگین و انحراف معیار سواد مادر برابر با 77/1 و 96/0 می باشد ودر نتیجه میزان تحصیلات مادر عامل مهمی در ادامه تحصیل دختران محسوب می شود. نتیجه گیری: عوامل اقتصادی مانند درآمد با نابرابری جنسیتی – آموزشی رابطه مستقیمی دارند و جامعه پذیری جنسیتی از جانب والدین و تفکرات سنتی خانواده مبتنی بر بی فایده دانستن تحصیل دختران، نابرابری آموزشی را در منطقه مورد نظر به وجود خواهد آورد.