فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۱٬۱۶۲ مورد.
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲
67-86
حوزههای تخصصی:
جهت برآورد شدت فرسایش بادی در اکوسیستم های مختلف باید از شاخص ها و روش های مناسب استفاده نمود. در این تحقیق، میزان فرسایش بادی دشت دهلران واقع در استان ایلام با استفاده از شاخص های مؤثر در معیار فرسایش بادی مدل IMDPA ارزیابی و با استفاده از شبکه های باور بیزین (BBN) یک مدل علت و معلولی برای پیش بینی شدت فرسایش بادی این منطقه استفاده شد. با توجه به نتایج حاصل از معیار فرسایش بادی مدل IMDPA،20 درصد از منطقه مطالعاتی در کلاس فرسایش بادی کم، 54 درصد از منطقه در کلاس فرسایش بادی متوسط و 26 درصد از منطقه نیز در کلاس فرسایش بادی زیاد قرار گرفت. براساس امتیازات داده شده به هر یک از شاخص های معیار فرسایش بادی در سطح واحدکاری، رخساره های اراضی برداشت، اراضی رها شده و دشت ریگی ریزدانه بیشترین نقش را در میزان فرسایش بادی منطقه داشته اند. با استفاده از مرور منابع و نظر کارشناسان یک مدل BBN قابلیت تحلیل سناریوهای مختلف ایجاد شد که نحوه ارتباط بین این شاخص ها و میزان فرسایش بادی در جداول احتمال شرطی ذخیره شده است. براساس حساسیت سنجی مدل شبکه های باور بیزین مهم ترین پارامترهای تشدید کننده فرسایش بادی در منطقه مورد مطالعه به ترتیب، سرعت و وضعیت باد، فراوانی سرعت باد بیش از 6 متر بر ثانیه و پوشش حفاظتی سطح زمین می باشد. صحت سنجی مدل BBN ایجاد شده با انجام حساسیت سنجی در نرم افزار نتیکا و مقایسه با نتایج معیار فرسایش بادی مدل IMDPAانجام شد. ضریب تبیین بین خروجی معیار فرسایش بادی مدل IMDPA و BBN نشان داد که نتایج حاصل از هر دو مدل دارای همبستگی معنی دار(R2> 0.60, p ˂ 0.05) می باشد. این مطالعه نشان داد که ارائه مدل فرسایش بادی به شکل شبکه باور بیزین می تواند بررسی نتایج سناریوهای مختلف را تسهیل نموده و عدم قطعیت حاصل از ارتباطات متغیرها را نمایش دهد.
ریز پهنه بندی خطر سیلاب در شهر لامِرد با استفاده از AHP، GIS و منطق فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
101 - 114
حوزههای تخصصی:
وقوع سیلاب به عنوان یکی از مهم ترین مخاطرات محیطی با اثرگذاری بالا در عرصه های شهری محسوب شده که محیط، انسان و دارایی های انسانی را به صورت دائمی مورد تهدید قرار می دهد. در این پژوهش با استفاده از م دل تحلیل سلسله مراتبی، منطق فازی و تلفیق آن با امکانات سیستم اطلاعات جغرافیایی، پدیده سیلاب در شهر لامِرد در جنوب استان فارس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. برای ریز پهنه بندی خطر سیلاب از 8 معیار تاثیرگذار در سیل خیزی شهر لامرد شامل معیارهای طبیعی(فاصله از آبراهه، زمین شناسی، شیب) و انسانی(شبکه معابر، پل های شهری، کاربری های مسکونی، کاربری های کشاورزی - جنگلی و قابلیت اراضی) استفاده شده است. بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، پهنه مستعد خطر سیل به صورت نواری وسیع در امتداد شمال غربی - جنوب شرقی کشیده شده و بخش عمده ای از محدوده شهری لامرد را در برمی گیرد. این پهنه از محدوده زنگنه و نیرایی در شمال غرب حومه و حریم لامرد آغاز و بزرگراه مُهر- لامِرد، مناطق احمدآباد و زیارت را در بر می گیرد. این پهنه خطر سیل در امتداد خیابان مطهری، خیابان جمهوری و بلوار معلم تا انتهای جنوب شرقی شهر لامرد کشیده شده است. بنابراین بخش مهمی از شهر لامرد و حومه آن مستعد خطر سیلاب می باشند و حداقل نزدیک نیمی از محدوده در وضعیت هشدار قرار داشته و شرایط سیل خیزی بسیار مهیا است.
ارزیابی تاب آوری کالبدی شهردر برابر زلزله (نمونه موردی: شهر پیرانشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
131 - 146
حوزههای تخصصی:
اصولا زلزله یکی از سوانح طبیعی است که تأثیرات مخربی بر سکونتگاه های انسانی برجای گذاشته و تلفات جانی و مالی سنگینی بر ساکنان آنها وارد می سازد. در عین حال آسیب پذیری بخش کالبدی شهر تأثیر مستقیمی در تلفات انسانی ناشی از بحران دارد. معمولا آسیب پذیری در نتیجه ساخت و ساز های بی رویه در حریم گسل ها، عدم رعایت ضوابط و استانداردها، توزیع نامناسب جمعیت و امکانات در سطح شهر تشدید می شود. تحلیل چگونگی تاب آوری در برابر تهدیدات و کاهش اثرات آن، با توجه به نتایجی که در بر خواهد داشت و تبیین رابطه تاب آوری کالبدی با این مخاطره طبیعی ضروری به نظر می رسد. اینک در پژوهش حاضر به ارزیابی میزان تاب آوری بلوک-های شهری در پیرانشهر پرداخته شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی می باشد که با بهره گیری از مدل ANP و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) برآورد علمی از میزان تاب آوری شهر با استفاده از داده های مکانی و غیرمکانی به عمل آمده است. نتایج حاصله از تحلیل یافته ها، نشان می دهد که 27 درصد مساحت شهر دارای تاب آوری کم و خیلی کم، 56 درصد تاب آوری متوسط و 17 درصد تاب آوری زیاد می باشد. از این رو در بُعد فضایی شهر، مساکن وسایر عناصر کالبدی واقع در محله های قدیمی شهرو با قدمت بالا (قسمت های جنوب، غرب و شرق شهر) آسیب پذیرتر از محله های تازه ساخت شهر (شمال و شمال شرقی شهر) می باشند که مدیریت شهری و برنامه ریزان ملی و منطقه ای با بهره گیری از این یافته ها می توانند در جهت ارتقای تاب آوری شهر بهره برداری مناسبی نمایند.
ارزیابی ریسک زیست محیطی سد باطله معدن مس سونگون با استفاده از روش EFMEA(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲
173-189
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از احداث سدهای باطله، مدیریت، جمع آوری و نگهداری مواد باطله معادن و پساب های حاصل از فعالیت های معدنی است. از طرفی مواد آلاینده خطرناک در پسماندها و زهاب های اسیدی ذخیره شده در سدهای باطله دارای پتانسیل ایجاد آثار سوء بر محیط زیست هستند. در این پژوهش سعی بر آن شده است که با استفاده از روش تجزیه وتحلیل حالات و اثرات شکست زیست محیطی، ریسک های زیست محیطی سد باطله معدن مس سونگون ارزیابی گردد و با پیشنهاد اقدامات مدیریتی مناسب جهت کاهش اثرات ریسک ها از بروز حوادث ناشی از نشت یا شکست سد باطله جلوگیری به عمل آید. در ابتدا خطرات بالقوه موجود در این سد باطله در سه دسته فیزیکی – شیمیایی، بیولوژیکی و اقتصادی – اجتماعی، از طریق بازدید میدانی و به کمک مصاحبه با کارشناسان خبره پروژه، و همچنین در قالب پرسشنامه هایی که توسط 18 نفر از کارشناسان خبره معدن مس سونگون تکمیل گردید، شناسایی شدند. بر اساس آنالیزهای انجام شده در محیط فیزیکی – شیمیایی، ریسک لرزه خیزی منطقه با 16،7 درصد، در محیط بیولوژیکی، ریسک آلودگی صوتی با 14،6 درصد و در محیط اجتماعی- اقتصادی، ریسک اثر بر چشم انداز با 19،3 درصد بالاترین امتیاز ریسک را کسب کردند سپس نتایج تحقیق حاضر با مطالعات پیشین مورد بحث و مقایسه قرار گرفت که از همسویی خوبی برخوردار بودند؛ ازاین رو می توان نتیجه گرفت که روش EFMEA به خوبی می تواند در ارزیابی ریسک های زیست محیطی سدهای باطله مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، به منظور کاهش یا حذف خطرات و عوامل به وجود آورنده ریسک های محیط زیستی پیشنهاد می گردد دوره های بازرسی و پایش، متناسب با ریسک های شناسایی شده، جزء مهم ترین اهداف برنامه های مدیریتی قرار گیرد.
اثر تغییر اقلیم بر فنولوژی بادام در استان چهار محال و بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
41 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی اثرات تغییر اقلیم بر فنولوژی بادام در استان چهار و محال بختیاری به عنوان یک منطقه با نوسانات دمایی شدید می باشد. بدین منظور در این تحقیق با استفاده از مدل ریز مقیاس کننده SDSM و داده های بزرگ مقیاس گردش عمومی جو canESM2 استفاده شد. داده های روزانه دمای کمینه، بیشینه و بارش در دوره آماری 30 سال (2015-1985) برای چهار ایستگاه به عنوان داده های مبنا استفاده شد و با استفاده از مدل SDSM و گردش عمومی canESM2 تحت دو سناریو RCP 4.5 و 8.5 از سال 2020 تا 2050 میلادی با مقادیر فعلی مقایسه و تغییرات آن مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که عامل ارتفاع نقش مهمی در تغییر عناصر اقلیمی و به تبع آن تغییرات زمانی مراحل فنولوژی بادام در منطقه پژوهش شده است. بررسی سناریوهای مورد بررسی نشان می دهد که تحت تأثیر تغییرات اقلیمی تقویم زراعی محصول بادام تغییر می کند و تاریخ مراحل فنولوژی محصول زودتر اتفاق می افتد. همچنین طول دوره ی رشد به علت گرم شدن منطقه و زودتر کامل شدن درجه روزهای رشد مورد نیاز کاهش پیدا می کند. الگوی مکانی تغییرات مراحل فنولوژی نشان داد که در هر دو سناریو میزان تغییرات در قسمت های جنوبی استان بیشتر و به سمت شمال از میزان تغییرات کاسته می شود. با توجه به اینکه در دوره ی پیش بینی مرحله ی شکفتن جوانه ها زودتر اتفاق می افتد و با یخبندان های دیررس بهاره درخت بادام همزمان است و این مرحله در مقابل سرما حساس است باید اقدامات مراقبتی افزایش داده شود. نتایج نشان داد در مناطقی که مراحل فنولوژی زودتر اتفاق می افتد، میزان تأثیرپذیری مراحل فنولوژی کشت بادام از تغییرات اقلیمی بیشتر است. در مناطق جنوبی استان مراحل فنولوژی استان زودتر از سایر قسمت ها اتفاق می افتد و این مناطق تأثیرپذیری بیشتری از تغییر اقلیم دارند
برآورد حساسیت زمین لغزش با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک و شاخص آنتروپ ی مطالعه موردی: ارتفاعات شهرستان دالاهو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ششم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
165-180
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش ها بخصوص در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم، یکی از شناخته شده ترین مخاطرات طبیعی در جهان هستند و نتایج آنها به ویژه در مناطق شهری می تواند تهدیدی مستقیم برای زندگی و اقتصاد مردم در معرض خطر باشد. در این مطالعه به تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش دامنه های شهرستان دالاهو با استفاده از مقایسه ی شاخص آنتروپی و رگرسیون لجستیک پرداخته شده است. پارامترهای مورد مطالعه در تهیه نقشه LSM شامل شیب، جهت شیب، ارتفاع، فاصله از رود، فاصله از جاده، فاصله از گسل، کاربری اراضی، لیتولوژی و بارش هستند. هر یک از پارامترها با توجه به تأثیر بر مخاطره لغزش، طبق نظرات کارشناسی امتیازدهی شده و به صورت رستری به عنوان لایه های اصلی در شاخص آنتروپی بکار گرفته شده اند. ماتریس آنتروپی برای هر یک از عوامل محاسبه شده، و در محیط GIS نقشه پهنه بندی زمین لغزش منطقه، تهیه شده است. در تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک با توجه به متغیرهای مستقل( پارامترهای مؤثر بر لغزش) و متغیر وابسته(داده های زمین لغزش) به تعیین بهترین معادله اقدام شده و با استفاده از ضرایب مربوط به هر یک از متغیرهای مستقل، نقشه LSM منطقه مورد مطالعه تهیه شده است. جهت اعتبار سنجی مدل ها، با استفاده از 30 درصد نقاط لغزشی، منحنی ROC ، ترسیم شده و مساحت زیر منحنی( AUC ) محاسبه شده است. نتایج اعتبار سنجی نشان داده که شاخص مدل آنتروپی( AUC = .86 .) نسبت به مدل رگرسیون لجستیک ( AUC= .80 ) در تولید نقشه های حساسیت زمین لغزش در منطقه مورد مطالعه از صحت بیشتری برخوردار است.
استفاده از روش تحلیل خوشه ای و رگرسیون چند متغیره در ارزیابی پتانسیل سنجی سیلاب با تاکید بر پارامترهای هیدروژئومورفولوژیکی (مورد مطالعه: حوضه آبخیز رودخانه مارون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۱
75 - 92
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی سیل خیزی حوضه آبخیز مارون بوده که در طول سال های گذشته سیلاب های نسبتا شدیدی در آن رخ داده است. در ابتدا دبی حداکثر لحظه ای زیر حوضه ها تعیین و با کمک نرم افزار P10 و تحلیل فراوانی سیلاب و مشخص کردن توزیع لوگ نرمال، دبی با دوره بازگشت های مختلف برآورد شد. در ادامه 18 متغیر مختلف هیدروژئومورفولوژیکی اثرگذار بر سیل خیزی حوضه آبریز مارون انتخاب شد. برای تعیین مناطق همگن سیلاب و کاهش خطا در مدل سازی از روش تحلیل خوشه ای استفاده گردید. سپس با استفاده از نرم افزارSPSS و رگرسیون چند متغیره مدل های هیدروژئومورفولوژیکی سیلاب مناطق همگن در دوره های بازگشت مختلف تدوین گردیدند. پارامترهای موثر و مهم در مدل های رگرسیونی این مناطق در قالب 6 عامل خلاصه و بر مبنای آنها نقشه پتانسیل سنجی سیلاب حوضه ترسیم گردید. بر اساس این نقشه، زیرحوضه های همگن 1( 1، 2، 3 ، 4 ، 7، 8، 9 ، 10،17 ،20) با سیل خیزی زیاد، زیرحوضه های همگن 2( 5 ، 6 ، 11، 14 ، 16) با سیل خیزی متوسط، زیرحوضه های همگن3( 12 ، 13 ، 15 ،19 ) با سیل خیزی کم و زیرحوضه همگن 4( 18) با حساسیت و سیل خیزی بسیار زیاد مشخص شدند.
بررسی تغییر پذیری مخاطره جزیره گرمایی با توجه به تغییرات کاربری اراضی و پوشش زمین در شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ششم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
103-120
حوزههای تخصصی:
جزیره گرمایی شهری به عنوان یکی از مخاطرات محیطی نو ظهور شرایط زیست محیطی دشواری را برای ساکنان شهرها به وجود آورده. هدف این مطالعه ارزیابی تغییر پذیری فضایی و مکانی جزیره گرمایی شهر اصفهان با توجه به نقش کاربری اراضی می باشد. میکروکلیمای پژوهش حاضر 2/190 کیلومتر مربع از شهر اصفهان است که برای تحلیل رابطه بین تغییرات کاربری و پوشش زمین بر جزیره گرمایی شهر اصفهان از تصاویر لندست 7 (سنجنده TM و ETM+ ) و لندست 8 ( سنجنده OLI/TIRS ) در تاریخ 20 جولای 1989، 17 آگوست 2005، 18 آگوست 2014، استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که نواحی شهری دارای 31 درصد تغییرات در جهت مثبت بوده این در حالی است که مساحت اراضی کشاورزی و فضای سبز با 25 درصد کاهش مواجه شده است. بررسی شدت جزیره ی گرمایی نشان می دهد هسته های پر حرارت متعلق به اراضی نامرغوب و اراضی بایر با میانگین 33/37 و 5/36 بوده است همچنین بیشترین مساحت طبقه دمایی در سال 1989 و 2005 مربوط به طبقه دمایی گرم بوده این در حالی است که در سال 2014 درصد طبقات دمایی متوسط 8/63 درصد را به خود اختصاص داده است .توزیع تغییرات مکانی جزیره گرمایی در شهر اصفهان نیز نشان می دهد که جزایر گرمایی به مرور زمان تغییر مکانی داشته است به طوری که در سال 2014 به لکه هایی در اطراف شهرک های جنوبی شهر، مناطق نظامی و اراضی بایر در نیمه جنوبی، قسمت هایی در شمال غرب و شمال شرق و لکه های کوچکی در شرق اصفهان محدود شده است. به عبارتی نتایج این پژوهش نشان داد که گسترش شهر عامل اصلی افزایش دمای سطح و گسترش جزیره گرمایی نمی تواند باشد بلکه نوع کاربری سایر اراضی در افزایش یا کاهش دما نیز موثر بوده است.
ارزیابی وضعیت لرزه خیزی و آسیب پذیری کالبدی- جمعیتی شهر رفسنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱۹
123 - 150
حوزههای تخصصی:
شهرستان رفسنجان در شمال غربی استان کرمان واقع شده و از شمال به بافق در استان یزد، از جنوب به بردسیر و سیرجان از مغرب به شهر بابک و از مشرق به کرمان محدود می شود. با توجه به وضعیت لرزه خیزی استان کرمان، میزان آسیب پذیری لرزه ای شهر رفسنجان سوال اساسی این پژوهش بوده است. به همین علت این پژوهش سعی دارد وضعیت لرزه خیزی و آسیب پذیری کالبدی و جمعیتی شهر رفسنجان در برابر زلزله را ارزیابی نماید. نتایج نشان می دهد که 51/13 درصد از پارامترهای کالبدی و جمعیتی شهر رفسنجان از آسیب پذیری بالایی برخوردار می باشند که از این مقدار 38/7 درصد آن در پهنه با خطر لرزه خیزی متوسط و 13/6 درصد نیز در پهنه با خطر لرزه خیزی کم قرار دارد. همچنین از مجموع 41/36 درصد از پارامترهای کالبدی و جمعیتی این شهر که از آسیب پذیری متوسط برخوردار است، 61/19 درصد آن در در پهنه با خطر لرزه خیزی متوسط و 81/16 درصد آن در پهنه با خطر لرزه خیزی کم قرار دارد. از طرفی فقط حدود نیمی (08/50 درصد) از پارامترهای کالبدی و جمعیتی شهر رفسنجان از وضعیت آسیب پذیری کم و مناسب برخوردار است که از همین مقدار هم 37/25 درصد آن در پهنه با خطر لرزه خیزی متوسط قرار داشته و فقط 7/24 درصد آن در پهنه کم خطر از نظر لرزه خیزی قرار گرفته است. لازم به هرچند طبق نتایج شهر رفسنجان از خطر لرزه خیزی بالایی برخوردار نیست ولی نتایج تحلیل لرزه خیزی حاکی از آنست که احتمال وقوع زلزله هایی با بزرگی 7 ریشتر امکان پذیر است. به همین علت با توجه به اینکه حدود 50 درصد از مساحت این شهر از نظر کالبدی و جمعیتی آسیب پذیر می باشد بنابراین برنامه ریزی کاربردی جهت کاهش خطرات احتمالی از اهمیت بالایی برخوردار است.
شناسایی و رتبه بندی مهم ترین عوامل بیابان زایی در استان خراسان رضوی با استفاده از روش دلفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیابان زایی از مهم ترین عوامل تخریب سرزمین در نقاط مختلف جهان به ویژه مناطق خشک به شمار می آید و شناخت عوامل اصلی این پدیده می تواند در مدیریت صحیح و مناسب اراضی بسیار مؤثر باشد. لذا این تحقیق باهدف شناسایی و رتبه بندی شاخص های مؤثر خطر بیابان زایی در مناطق خشک شمال شرق ایران-استان خراسان رضوی و بر اساس روش دلفی، انجام شد. در این پژوهش ابتدا، بر اساس توزیع چندمرحله ای پرسش نامه (راند) در بین جامعه آماری که شامل؛ مدیران اجرایی، کارشناسان و متخصصان حوزه منابع طبیعی است، مهم ترین عوامل تأثیرگذار در گسترش خطر بیابان زایی استان خراسان رضوی شناسایی گردید. روایی و پایایی پرسش نامه ها به ترتیب طبق نظر جامعه خبره و همچنین با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد. تجزیه وتحلیل آماری نتایج حاصل از پرسشنامه ها و رتبه بندی شاخص ها در محیط نرم افزاری Matlabو SPSS انجام گردید. سپس با بررسی روایی پرسشنامه ها 30 پرسش اصلی انتخاب شد و نتایج پایایی نیز بیانگر ضریب آلفای کرونباخ معادل 823/0 می باشد که اعتبار و پایایی قابل قبول پرسش نامه را تأیید نمود. نتایج حاصل از راند اوّل پرسش نامه ها نشان داد که معیارهایی همچون معیار اقلیم، آب، فعالیّت های انسانی، معیار اجتماعی-اقتصادی، پوشش گیاهی، فعالیّت های کشاورزی، خاک و زمین شناسی و فرسایش به ترتیب از مهم ترین عوامل توسعه بیابان زایی بوده اند. نتایج ارزیابی پرسشنامه ها در راند دوّم، طبق روش دلفی و آزمون آماری فریدمن نیز نشان داد فعالیّت های انسانی با شاخص بهره برداری بی رویه از سفره های آب زیرزمینی، معیار اقلیم با شاخص خشک سالی های مکرر، معیار آب با شاخص برداشت بیش ازحد از منابع آب زیرزمینی، معیار اجتماعی-اقتصادی با شاخص بهره برداری شدید از جنگل ها و مراتع، معیار پوشش گیاهی با بهره برداری بی رویه از پوشش گیاهی، معیار کشاورزی با شاخص الگوی غلط کشت و عدم رعایت تناوب زراعی، معیار خاک و زمین شناسی با شاخص فرسایش پذیری خاک در برابر عوامل فرساینده از مهم ترین معیارها و شاخص های مؤثر در گسترش خطر بیابان زایی استان خراسان رضوی در طی 30 سال گذشته بوده است.
تولید سرمایه و آسیب محیط زیست مناطق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ششم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
157-178
حوزههای تخصصی:
رشد مخاطرات محیطی در عصر حاضر که هر روز بیش از پیش، دامن گیر حیات و زندگی انسانی است، توجه عقلایی به نوع برخورد و ارتباط با طبیعت از سوی بشر را ضروری می نماید. تولید سرمایه و کسب ارزش افزوده از فعالیت های بخش صنعت از زمینه هایی به شمار می رود که در تقویت ارتباط انسان و محیط دارای نقش ویژه و روبه تزایدی است. بر این اساس، تلاش شده است تا ضمن تحلیل فضایی و زمانی میزان خطرآفرینی و صدمات صنایع در مناطق کشور، به برآورد نسبت صدمات فعالیت های محیط زیستی کارگاه های صنعتی به میزان ارزش افزوده کسب شده از صنایع در هر یک از استان های ایران طی دوره 92-1388 پرداخته شود. هفت شاخص مورد استفاده قرار گرفته است که اطلاعات آن از مرکز آمار ایران به دست آمد. برای تحلیل داده های تحقیق از برخی الگوریتم های آمار فضایی و نماگرهای آمار کلاسیک در محیط نرم افزاری GIS و GEO Da TM استفاده شده است. نتیجه ی به دست آمده این است که روز به روز صنایع در ایران، زیست ناسازگارتر شده و با تشدید آسیب های وارد به محیط زیست، به گسترش و شدت مخاطرات محیطی علیه محیط های انسانی دامن زده است. همچنین اینکه، عمدتاً ارزش افزوده کسب شده در بخش صنعت مناطق، بیشتر برپایه ملاحظات اقتصادی بوده و چندان سودمندی زیست محیطی آن، در نظر گرفته نشده است.
پایش روند تغییرات ارتفاعی سطح زمین در شهرکرمان و تعیین مناطق پرخطر با استفاده از تصاویر راداری ASAR و SENTINEL 1(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرات ارتفاعی رخداده در سطح زمین که غالباً به صورت فرونشست و گاهی بالاآمدگی ظاهر می شود، به عنوان یک مخاطره خاموش ولی جدی در محدوده شهر ها به حساب می آید، که می تواند به مرورزمان صدمات جدی به تأسیسات شهری وارد سازد. به دلیل تغییرات رخداده در سطح آب های زیرزمینی شهر کرمان، پدیده فرونشست و بالاآمدگی با شدت زیادی در این محدوده وجود دارد که می تواند خسارات جبران ناپذیری به شهر وارد نماید و هدف تحقیق پایش این تغییرات است. در این تحقیق سعی شده است که با استفاده از تکنیک تداخل سنجی تصاویر راداری میزان تغییرات ارتفاعی رخداده در محدوده شهر کرمان بررسی و نحوه تغییرات مکانی آن در طول 14 سال اخیر مورد پایش قرار گیرد. در این راستا از 6 تصویر از سنجنده ASAR و 2 تصویر از سنجنده SENTINEL1 مربوط به چهار دوره زمانی، استفاده شد و با انجام تکنیک تداخل سنجی، چهار تداخل نگاشت از محدوده مورد مطالعه تهیه گردید. با مطالعه تداخل نگاشت ها، نرخ و دامنه فرونشست و بالاآمدگی استخراج گردید. بر این اساس حداکثر نرخ فرونشست و بالاآمدگی در چهار دوره زمانی مربوط به سال های 1386 - 1383، 1389- 1386، 1391-1389و 1396-1393، به ترتیب 3/7، 6/7، 9 و 6/10 سانتیمتر در سال فرونشست و 6، 6/6، 5 و 6/4 سانتیمتر در سال بالاآمدگی بوده است. استخراج عرصه در معرض مخاطره نشان داد از مجموع مساحت محدوده در حدود 43 درصد در پهنه های پرخطر تا نسبتاً پرخطر قرار دارد. شواهد میدانی نشان می دهد که علاوه بر محدوده های فرونشستی، در مناطق با نرخ تورم و بالاآمدگی زیاد نیز آثار و شواهد خسارات به ساختمان ها به وضوح دیده می شود. نقشه های جابجایی ایجاد شده نشان می دهد که سطح زمین در شهر کرمان از سال 1383 تاکنون دچار یک روند فرونشست فزاینده ای شده است به طوری که علاوه بر افزایش نرخ فرونشست، محدوده های بیشتری از شهر درگیر آن شده است.
تعیین فاکتورهای موثر بر آتش سوزی جنگل با استفاده از ترکیب مدل رگرسیون اسپلاین تطبیقی چندمتغیره و الگوریتم ژنتیک (مطالعه موردی: جنگل گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه شناسایی فاکتورهای موثر بر آتش سوزی جنگل ها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است زیرا سالانه مساحت زیادی از جنگل های جهان بر اثر آتش سوزی نابود می شوند و تکرار این اتفاق در بلندمدت می تواند خسارات جبران ناپذیری بر زمین و ساکنین آن وارد کند. با شناسایی این فاکتورها می توانیم زمان ها و نقاط دارای ریسک بالای آتش سوزی را شناسایی نمائیم و با وضع قوانین و سیاست های مدیریتی کارآمد، آموزش به مردم و نظارت بیشتر در جهت مقابله با عوامل محرک آتش برآییم. در این تحقیق سعی شده است فاکتورهای موثر بر آتش سوزی های جنگل گلستان شناسایی شود و برای این منظور از سه روش رگرسیون خطی چندگانه، رگرسیون لجستیک و رگرسیون اسپلاین تطبیقی چندمتغیره در ترکیب با الگوریتم ژنتیک استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که هر دو دسته فاکتورهای بیوفیزیکی و انسانی در آتش سوزی های منطقه مورد مطالعه دارای تأثیر هستند. از این میان تنها فاکتورهای حداقل دما و حداکثر سرعت باد در هر سه حالت موثر شناخته شدند. روش رگرسیون اسپلاین تطبیقی چندمتغیره در مقایسه با دو روش دیگر عملکرد بهتری از خود نشان داد. مقدار RMSE نرمال شده این سه روش برابر 4291/0 برای رگرسیون خطی چندگانه، 9416/0 برای رگرسیون لجستیک و 1757/0 برای رگرسیون اسپلاین تطبیقی چندمتغیره و مقدار R 2 آن ها نیز به ترتیب برابر 9862/0، 9912/0 و 9886/0 به دست آمد.
پهنه بندی خطر سیلاب در محدوده شهر ایلام با استفاده از روش AHP و GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ششم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
179-192
حوزههای تخصصی:
گسترش شهرنشینی و تغییر شرایط هیدرولوژیک طبیعی آبراهه ها احتمال وقوع سیلاب را افزایش می دهد. تحقیق حاضر جهت پهنه بندی خطر سیلاب در محدوده شهر ایلام و تعیین محدوده های بحرانی بافت شهری در برابر سیلاب با استفاده از روش AHP و GIS صورت گرفته است. برای این منظور پارامترهای شماره منحنی، ارتفاع، فاصله از آبراهه، زمین شناسی، کاربری اراضی، جمعیت، شیب، خاکشناسی، تراکم ساختمان، بافت فرسوده و تجمع جریان به عنوان پارامترهای تأثیرگذار در خطر سیلاب شهر ایلام انتخاب و وزن دهی این پارامترها در محیط نرم افزار Expert Choice انجام شد. سپس نتایج حاصل از این نرم افزار به محیط نرم افزار GIS منتقل و نقشه پهنه بندی خطر سیلاب در محدوده موردنظر تهیه گردید. نقشه پهنه بندی خطر سیلاب نشان می دهد که مناطق با خیلی خطر کم 8/0 درصد، مناطق با خطر کم 5/8 درصد، مناطق با خطر متوسط 6/49 درصد، مناطق با خطر زیاد 54/32 درصد و مناطق با خطر خیلی زیاد 56/8 درصد از مساحت حوزه آبخیز شهر ایلام را تشکیل می دهند . همچنین ناحیه مرکزی شهر بیشترین خطر و احتمال وقوع سیلاب را دارد که علت این امر تراکم زیاد جمعیت و مناطق مسکونی در این ناحیه و نزدیکی آن به مسیل و تراکم بافت فرسوده و قدیمی آن می باشد. بنابراین، با بررسی نتایج حاصل از نرم افزار Expert Choice می توان مؤثرترین عوامل در بروز خطر سیلاب را شناسایی و با اولویت بندی آنها، راهکارهای مدیریتی را معطوف به برطرف کردن یا کاهش تأثیر این عوامل کرد.
پیش بینی تعداد روزهای گرد و غباری سالیانه در استان خراسان رضوی با تحلیل های فضایی- زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲
103-117
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین چالش های محیطی در سالیان اخیر در استان خراسان رضوی پدیده گرد و غبار است. بر این اساس پیش بینی فضایی- زمانی تعداد روزهای گرد و غباری سالیانه با استفاده از روش کریجینگ و با کمک نرم افزار R مورد بررسی قرار گرفت که در آن سرعت باد 15 متر در ثانیه و بیشتر و دید افقی زیر 1000 متر از نظر سازمان هواشناسی جهانی به عنوان روز گرد و غباری در نظر گرفته شد. پس از حذف همپوشانی داده ها از دو ماتریس فضایی- زمانی دید افقی و سرعت باد، آرایه SP Data به صورت ترکیبی از ماتریس و بردار در کلاس STFDF و STF ساخته شد. سپس تمامی مدل های تفکیک پذیر و غیر تفکیک پذیر، به مدل تجربی داده ها برازش داده شدند که تغییرنگار متریک با کمترین میانگین مربعات خطا به عنوان بهترین مدل برای پیش بینی تعداد روزهای گرد و غباری سالیانه انتخاب شد. خروجی مدل نشان داد که داده ها تا 5 سال دارای وابستگی فضایی- زمانی هستند، لذا می توان تا سال 2022 تعداد روزهای گرد و غباری را برآورد نمود. حدود اطمینان تعداد روزهای گرد و غباری در سطح 95% نشان داد در سال 2019 ایستگاه سبزوار با 56 روز بیشترین و ایستگاه گناباد با 26 روز کمترین تعداد روز گرد و غباری را خواهند داشت. همچنین پیش بینی ها نشان می دهد تعداد روزهای گرد و غباری در استان خراسان رضوی از 39 روز تا 42 روز در سال 2022 می رسد که روندی افزایشی دارد.
پهنه بندی خطر فروچاله ها با استفاده از روش وزن شواهد مطالعه موردی: دشت کبودر آهنگ-فامنین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عواقب و آثار فعالیت های انسانی در چند دهه اخیر گاه چنان مخرب و غیرقابل بازگشت به حالت اولیه بوده که توجه همه اقشار را به خود جلب کرده است. یکی از این اثرات، فروچاله هایی است که در بخش های مختلف سیاره زمین و ازجمله ایران، استان همدان و به صورت متمرکز در دشت کبودر آهنگ-فامنین اتفاق افتاده است. دراین ارتباط، پژوهشگران معتقدند که مهم ترین پیامد های برداشت بی رویه از آب های زیرزمینی، حفر چاه های غیرمجاز و فعالیت نیروگاه حرارتی شهید مفتح، تغییر پارامترهای خاکی و پیدایش فروچاله های منطقه است. بدین منظور کلیه اطلاعات زمین شناسی، گسل، هیدرولوژیکی، ارتفاعی، شیب، جهت شیب، کاربری اراضی و راه های منطقه با استفاده از نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی، مدل رقومی ارتفاعی و تصاویر Google Earth استخراج و جهت بررسی روند فروچاله ها با توجه به تعداد و تراکم آن ها در نرم افزار GIS وزن دهی گردید. نتایج نشان می دهد که تراز آب های زیرزمینی، زمین شناسی، کاربری اراضی و دامنه ارتفاعی از مهم ترین عوامل اثرگذار در ایجاد فروچاله است؛ اما نقش عوامل خارج از منطقه و در بخشی دورتر از فروچاله ها که باعث افت شدید آب های زیرزمینی شده است، در یک دید فضایی اهمیت بیشتری دارد. احداث سد اکباتان بر روی مهم ترین رودخانه تأمین کننده آب دشت های موردمطالعه، گسترش شهر همدان و تغییر کاربری اراضی اطراف آن ازجمله در شهر بهار به کشاورزی، مانع از رسیدن آب به دشت های کبودرآهنگ و فامنین همانند سابق شده و افزایش تقاضای آب در پایین دست به همراه شرایط مساعد محیا شده از قبل (انحلال آهک) باعث ایجاد فروچاله های متعدد شده است.
تحلیل فضایی تاب آوری مناطق شهرتبریز در برابر زلزله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
245 - 266
حوزههای تخصصی:
تحلیل فضایی، رویکردی روش شناسانه است که به چگونگی پراکندگی پدیده ها، روابط متقابل، ریشه یابی تفاوت ها و تشابهات آنها و وقایع در چارچوب دیدگاه های جغرافیایی می پردازد. تحلیل فضایی می تواند از طریق بررسی نحوه تغییر و تحول پدیده ها به کشف نظم مکانی پدیده ها و منجر به تئوری جدیدی شود. تاب آوری ارتقاء ظرفیت سیستم برای توانمندی و بازیابی، تحمل و انطباق با شرایط موجود پس از وقوع حوادث است. در صورت تاب آور نبودن فضاهای شهری و عدم پیش بینی های لازم و نداشتن آمادگی ها، خسارات جبران ناپذیری بر ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی زندگی جوامع به بار خواهد آمد. هدف این پژوهش بررسی و تحلیل تاب آوری در مناطق دهگانه شهر تبریز در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، نهادی و کالبدی- زیرساختی به منظور دستیابی به راهکارهای مناسب تاب آوری است. جامعه آماری پژوهش کارشناسان شهری در مناطق دهگانه شهر تبریز که بر پایه فرمول کوکران، تعداد نمونه ها به دست آمده و با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. این پژوهش از نوع اکتشافی -توصیفی با روش های کمی با بهره گیری از نرم افزار SPSS آزمون (Levene) انجام گرفته است. یافته های پژوهش بر اساس آزمون مقدار f بدست آمده (294/2) و سطح معنی داری بدست آمده (028/0) با درجه آزادی (6/60) در سطح 05/0 از نظر آماری تفاوت معنی داری بین میانگین های این مناطق وجود دارد. منطقه 9 با بالا ترین میانگین(64) دارای تاب آوری بسیار بالا و مناطق چهار و هفت با میانگین های (28/50 و 85/49) دارای کمترین تاب آوری هستند. براساس شاخص های تاب آوری در سطح مناطق 10گانه، مناطق2، 5 و 6 با میانگین های (14/55، 14/54، 85/56) دارای سطح متوسط از نظر تاب آوری هستند. همچنین بر اساس ارزش ویکور میزان تاب آوری مناطق تبریز براساس ابعاد چهارگانه تاب آوری شهری از لحاظ کالبدی و نهادی وضعیت نامناسبتری دارند. بنابراین مدیران شهری با توجه به تاب آوری متفاوت در مناطق مختلف سیاست گذاری ها و برنامه ریزی متناسب برای ارتقاء مناطق کمتر تاب آور را در اولویت قرار دهند.
ارزیابی آسیب پذیری آب های زیرزمینی آبخوان دشت عجب شیر به منظور پیشگیری از خطرات آلودگی و اعمال مدیریت بهینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
53 - 66
حوزههای تخصصی:
منابع آب زیرزمینی دارای اهمیت فراوانی به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد. ارزیابی پتانسیل آسیب پذیری این منابع جهت پیش گیری از آلودگی و حفاظت آن ها جزو اولویت های سازمان های زیست محیطی محسوب می شود. دشت عجب شیر در استان آذربایجان شرقی و در شمال غرب ایران واقع شده است. تحقیق حاضر با هدف تهیه نقشه های آسیب پذیری ذاتی آبخوان دشت عجب شیر با استفاده از روش های DRASTIC و GODS انجام یافته است. پارامترهای مدل دراستیک شامل عمق سطح ایستابی، تغذیه ی خالص، محیط آبخوان، محیط خاک، توپوگرافی، محیط غیراشباع و هدایت هیدرولیکی آبخوان هستند. در مدل GODS نیز از چهار پارامتر نوع آبخوان، منطقه غیر اشباع، عمق آب زیرزمینی و نوع خاک استفاده می شود. تهیه لایه های هر مدل و رتبه بندی و وزن دهی آن ها در محیط نرم افزار ArcGIS انجام یافته است. سپس نقشه های آسیب پذیری از هم پوشانی این لایه ها تهیه شده است. در مدل دراستیک، منطقه مورد مطالعه در چهار طبقه آسیب پذیری خیلی کم (48/13 درصد)، کم (43/55 درصد)، متوسط تا کم (69/28 درصد) و متوسط تا زیاد (08/3 درصد) تقسیم شده است. مدل GODS منطقه را در سه طبقه آسیب پذیری کم (36/43 درصد)، متوسط (42/52 درصد) و زیاد (21/4 درصد) تقسیم نموده است. به طور کلی آسیب پذیری سطح عمده ای از آبخوان در هر دو روش کم و متوسط ارزیابی شده است، در حالی که بیشترین آسیب پذیری در هر دو روش سطح بسیار کوچکی از منطقه را پوشش داده است.
تحلیل آماری فراوانی وقوع گردوغبارهای استان یزد و الگوسازی آنها براساس عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ششم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
121-142
حوزههای تخصصی:
گردوغبار به عنوان یکی از مخاطرات محیطی مناطق خشک و ازجمله ایران مرکزی باعث ایجاد معضلات زیست محیطی بسیار شده است که لزوم مطالعه و مدیریت بحران آن را در مجامع علمی و اجرایی تایید می کند. پژوهش حاضر سعی دارد تأثیرسنجی عناصر اقلیمی دما، بارش، رطوبت نسبی، تبخیروتعرق و همچنین پوشش گیاهی را بر فراوانی وقوع گردوغبارهای استان یزد در دوره 5 ساله (2009 تا 2014) ارزیابی کند. لذا پس از تعیین ایستگاه های سینوپتیک، اقدام به استخراج داده های گردوغبار براساس کد پدیده های هوای حاضر و مقادیر عناصر اقلیمی نمود و در گام بعد مبادرت به پهنه بندی فضایی آنها ازطریق روش های زمین آمار کرد. سپس داده های نمایه EVI از تصاویر MODIS با رعایت اصل تطابق زمانی استخراج گردید. نهایتاً جهت تخمین احتمال وقوع گردوغبار، انواع روش های رگرسیون ساده و چندگانه برازش داده شد و مناسبترین روابط با ارزش رجحانی بالاتر گزارش گردید. نتایج نشان داد بیشترین رابطه معنی دار بین فراوانی کل گردوغبار با تبخیروتعرق و رطوبت نسبی با ضریب تبیین 973/0 و 614/0 و انحراف برآورد 104/24 و 477/92 در سطح 99 و 95 درصد وجود دارد. همچنین حداکثر رابطه معنی دار گردوغبارهای خارجی با تبخیروتعرق و رطوبت نسبی با ضریب تبیین 968/0 و 621/0 و خطای برآورد 173/0 و 427/75 در سطح 99 و 95 مشاهده شد. گردوغبارهای داخلی با تبخیروتعرق و حداکثر دما با ضریب تبیین 770/0 و 371/0 و خطای برآورد 751/15 و 642/0 در سطح 95 درصد رابطه معنی دار دارد. نتایج رابطه سنجی گردوغبارهای کل، خارج و داخلی با عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی براساس روش اینتر حاکی از ارتباط معنی دار آنها به ترتیب با ضریب تبیین 994/0، 985/0 و 956/0 و خطای برآورد 13713/18، 55551/24 و 49989/10 در سطح 99 و 95 درصد می باشد که نشان از عملکرد سیستماتیک عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی در وقوع گردوغبار است.
بررسی تأثیر متقابل نوسانات سریع دریای خزر و بیلان رسوبی در تغییرات خط ساحلی محدوده مورد مطالعه (سواحل رودخانه تجن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوسانات سطح دریای خزر نسبت به سایر دریاها و دریاچه ها سریع تر است. دریای خزر چندین دوره نوسانات شدید را در دهه های اخیر تجربه کرده است و این امر منجر به جابجایی خط ساحل در هر دوره از تغییرات تراز شده است. هدف این پژوهش بررسی تغییرات خط ساحلی دریای خزر در سواحل رودخانه تجن از سال 1334 تا 1395 است. داده های مورداستفاده در این پژوهش شامل عکس های هوایی و تصاویر گوگل ارث در سری های زمانی مختلف و همچنین آمار مربوط به دبی آب و رسوب رودخانه تجن است. برای انجام محاسبات موردنظر از نرم افزارArc GIS 10.3 و اکستنشن DSAD استفاده شد. محاسبات در 3 بازه زمانی که تراز دریا روند افزایشی یا کاهشی داشته است انجام شد و تغییرات خط ساحل در هر بازه زمانی به صورت مجزا بررسی گردید و نهایتاً با داده های دبی آب و رسوب تجزیه وتحلیل صورت گرفت. نتایج نشان می دهد میزان نرخ نقطه نهایی (ٍEPR) در بازه زمانی اول که کاهش تراز دریا رخ داده رقم76/1 است و در بازه زمانی دوم که افزایش تراز آب وجود دارد رقم نقطه نهایی90/11- است. در بازه زمانی سوم مجدداً کاهش تراز آب رخ د اده و میزان نقطه نهایی 95/5 است. نتایج بیانگر آن است که در این بخش از سواحل دریای خزر وضعیت پیشروی و پس روی ساحل دقیقاً منطبق با تغییرات تراز آب دریا است و پس از بررسی دبی آب و رسوب در هر بازه زمانی مشخص گردید که میزان دبی آب و رسوب نیز در تطابق کامل با فرسایش و رسوب گذاری ساحل است و درمجموع تمام عوامل در محل قرارگیری خط ساحل مؤثر هستند و تفکیک میزان اثرگذاری هر یک از عوامل بسیار دشوار است.