فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۱٬۱۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
امروزه شناسایی فاکتورهای موثر بر آتش سوزی جنگل ها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است زیرا سالانه مساحت زیادی از جنگل های جهان بر اثر آتش سوزی نابود می شوند و تکرار این اتفاق در بلندمدت می تواند خسارات جبران ناپذیری بر زمین و ساکنین آن وارد کند. با شناسایی این فاکتورها می توانیم زمان ها و نقاط دارای ریسک بالای آتش سوزی را شناسایی نمائیم و با وضع قوانین و سیاست های مدیریتی کارآمد، آموزش به مردم و نظارت بیشتر در جهت مقابله با عوامل محرک آتش برآییم. در این تحقیق سعی شده است فاکتورهای موثر بر آتش سوزی های جنگل گلستان شناسایی شود و برای این منظور از سه روش رگرسیون خطی چندگانه، رگرسیون لجستیک و رگرسیون اسپلاین تطبیقی چندمتغیره در ترکیب با الگوریتم ژنتیک استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که هر دو دسته فاکتورهای بیوفیزیکی و انسانی در آتش سوزی های منطقه مورد مطالعه دارای تأثیر هستند. از این میان تنها فاکتورهای حداقل دما و حداکثر سرعت باد در هر سه حالت موثر شناخته شدند. روش رگرسیون اسپلاین تطبیقی چندمتغیره در مقایسه با دو روش دیگر عملکرد بهتری از خود نشان داد. مقدار RMSE نرمال شده این سه روش برابر 4291/0 برای رگرسیون خطی چندگانه، 9416/0 برای رگرسیون لجستیک و 1757/0 برای رگرسیون اسپلاین تطبیقی چندمتغیره و مقدار R 2 آن ها نیز به ترتیب برابر 9862/0، 9912/0 و 9886/0 به دست آمد.
شناسایی و رتبه بندی مهم ترین عوامل بیابان زایی در استان خراسان رضوی با استفاده از روش دلفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیابان زایی از مهم ترین عوامل تخریب سرزمین در نقاط مختلف جهان به ویژه مناطق خشک به شمار می آید و شناخت عوامل اصلی این پدیده می تواند در مدیریت صحیح و مناسب اراضی بسیار مؤثر باشد. لذا این تحقیق باهدف شناسایی و رتبه بندی شاخص های مؤثر خطر بیابان زایی در مناطق خشک شمال شرق ایران-استان خراسان رضوی و بر اساس روش دلفی، انجام شد. در این پژوهش ابتدا، بر اساس توزیع چندمرحله ای پرسش نامه (راند) در بین جامعه آماری که شامل؛ مدیران اجرایی، کارشناسان و متخصصان حوزه منابع طبیعی است، مهم ترین عوامل تأثیرگذار در گسترش خطر بیابان زایی استان خراسان رضوی شناسایی گردید. روایی و پایایی پرسش نامه ها به ترتیب طبق نظر جامعه خبره و همچنین با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد. تجزیه وتحلیل آماری نتایج حاصل از پرسشنامه ها و رتبه بندی شاخص ها در محیط نرم افزاری Matlabو SPSS انجام گردید. سپس با بررسی روایی پرسشنامه ها 30 پرسش اصلی انتخاب شد و نتایج پایایی نیز بیانگر ضریب آلفای کرونباخ معادل 823/0 می باشد که اعتبار و پایایی قابل قبول پرسش نامه را تأیید نمود. نتایج حاصل از راند اوّل پرسش نامه ها نشان داد که معیارهایی همچون معیار اقلیم، آب، فعالیّت های انسانی، معیار اجتماعی-اقتصادی، پوشش گیاهی، فعالیّت های کشاورزی، خاک و زمین شناسی و فرسایش به ترتیب از مهم ترین عوامل توسعه بیابان زایی بوده اند. نتایج ارزیابی پرسشنامه ها در راند دوّم، طبق روش دلفی و آزمون آماری فریدمن نیز نشان داد فعالیّت های انسانی با شاخص بهره برداری بی رویه از سفره های آب زیرزمینی، معیار اقلیم با شاخص خشک سالی های مکرر، معیار آب با شاخص برداشت بیش ازحد از منابع آب زیرزمینی، معیار اجتماعی-اقتصادی با شاخص بهره برداری شدید از جنگل ها و مراتع، معیار پوشش گیاهی با بهره برداری بی رویه از پوشش گیاهی، معیار کشاورزی با شاخص الگوی غلط کشت و عدم رعایت تناوب زراعی، معیار خاک و زمین شناسی با شاخص فرسایش پذیری خاک در برابر عوامل فرساینده از مهم ترین معیارها و شاخص های مؤثر در گسترش خطر بیابان زایی استان خراسان رضوی در طی 30 سال گذشته بوده است.
شناسایی عوامل مؤثر بر کیفیت محیط زیست در کشورهای خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۹
10.22067/geo.v0i0.78235
حوزههای تخصصی:
شناخت عوامل مؤثر بر کیفیت محیط زیست که با استفاده از شاخص میزان انتشار گاز دی اکسید کربن به عنوان یکی از اصلی ترین شاخص های نشان دهنده گرم شدن کره زمین قلمداد می شود، موضوع بررسی این تحقیق است. عواملی مانند مصرف انرژی، صادرات، تراکم جمعیت و تولید سرانه بیشترین سهم را در تولید و انتشار گاز دی اکسید کربن دارند. مسئله این پژوهش به دست آوردن رابطه ای تجربه ای بین عوامل یادشده و انتشار دی اکسید کربن در کشورهای مورد مطالعه است. روش پاسخگویی به مسئله مزبور از طریق تحلیل اقتصادسنجی داده های پانلی برای کشورهای خاورمیانه در سال های 1990 تا 2015 است. داده ها نیز از سایت بانک جهانی دریافت شده است. لازم به ذکر است که داده های مورد نیاز پژوهش از پایگاه داده ای بانک جهانی استخراج شده است. درواقع با توجه به متغیرهای احتمالی مؤثر بر میزان انتشار دی اکسید کربن که در مبانی نظری بیان شده است، این تحقیق، تأثیر آن متغیرها را برای کشورهای خاورمیانه آزمون کرده و معنی داری و یا عدم معنی داری آن ها را برای کشورهای حوزه خاورمیانه نشان داده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که تأثیر عوامل تولید سرانه، تراکم جمعیت و میزان مصرف انرژی سرانه بر انتشار دی اکسید کربن سرانه معنی دار است، درحالی که تأثیر صادرات سرانه کشورها بر انتشار دی اکسید کربن سرانه معنی داری نیست، همچنین نتایج این مطالعه، فرضیه محیط زیستی کوزنتس مبنی بر وجود رابطه U شکل معکوس بین رشد اقتصادی و میزان انتشار گاز دی اکسید کربن را برای کشورهای مورد نظر تأیید می کند.
استفاده از روش تحلیل خوشه ای و رگرسیون چند متغیره در ارزیابی پتانسیل سنجی سیلاب با تاکید بر پارامترهای هیدروژئومورفولوژیکی (مورد مطالعه: حوضه آبخیز رودخانه مارون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۱
75 - 92
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی سیل خیزی حوضه آبخیز مارون بوده که در طول سال های گذشته سیلاب های نسبتا شدیدی در آن رخ داده است. در ابتدا دبی حداکثر لحظه ای زیر حوضه ها تعیین و با کمک نرم افزار P10 و تحلیل فراوانی سیلاب و مشخص کردن توزیع لوگ نرمال، دبی با دوره بازگشت های مختلف برآورد شد. در ادامه 18 متغیر مختلف هیدروژئومورفولوژیکی اثرگذار بر سیل خیزی حوضه آبریز مارون انتخاب شد. برای تعیین مناطق همگن سیلاب و کاهش خطا در مدل سازی از روش تحلیل خوشه ای استفاده گردید. سپس با استفاده از نرم افزارSPSS و رگرسیون چند متغیره مدل های هیدروژئومورفولوژیکی سیلاب مناطق همگن در دوره های بازگشت مختلف تدوین گردیدند. پارامترهای موثر و مهم در مدل های رگرسیونی این مناطق در قالب 6 عامل خلاصه و بر مبنای آنها نقشه پتانسیل سنجی سیلاب حوضه ترسیم گردید. بر اساس این نقشه، زیرحوضه های همگن 1( 1، 2، 3 ، 4 ، 7، 8، 9 ، 10،17 ،20) با سیل خیزی زیاد، زیرحوضه های همگن 2( 5 ، 6 ، 11، 14 ، 16) با سیل خیزی متوسط، زیرحوضه های همگن3( 12 ، 13 ، 15 ،19 ) با سیل خیزی کم و زیرحوضه همگن 4( 18) با حساسیت و سیل خیزی بسیار زیاد مشخص شدند.
ارزیابی آسیب پذیری تأسیسات شهری درمقابل زلزله، نمونه موردمطالعه: محله قدغون بروجرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۱
189 - 208
حوزههای تخصصی:
از شرایط حیات محلات در شهر، وجود زیرساخت های تأسیساتی چون آب، فاضلاب، برق، گاز و ... می باشد. وجود نقصان در عملکرد هر بخش از این تأسیسات، موجب خدشه دار شدن زندگی در محله می شود و آسیب پذیری کل محله را به دنبال خواهد داشت؛ بنابراین سنجش میزان آسیب پذیری تأسیسات شهری و شناخت وضع موجود آن ها، از اولین گام های کاهش آسیب پذیری شهر است. پژوهش حاضر باهدف کاربردی کردن دانش بنیادین ارزیابی آسیب پذیری، به روش توصیفی و با رویکرد کمی به ارزیابی میزان آسیب پذیری تأسیسات در مقابل زلزله در دو دسته شاخص های عینی و مدیریتی (که هرکدام دارای زیرشاخص هایی هستند که به روش دلفی-AHP وزن گذاری و نقشه هایشان در محیط GIS تولیدشده اند)، در مقیاس محله قدغونِ بروجرد می پردازد. نتایج حاصل از مطالعات میدانی و مصاحبه با مسئولین ذی ربط نشان می دهد که پس از گذشت 12 سال از آغاز فرایند بازسازی این محله، 27% لوله های فاضلاب، 35% لوله های آب شهری، 80% سیم های برق، 24% تیرهای چوبی، 51% لوله های گاز تعویض شده است، از طرفی عدم لحاظ استانداردهای لرزه ای سیستماتیک و برنامه مدیریت بحران در تاسیسات، کاهشی جزئی در آسیب پذیری آن ها را منجر شده است. نتایج حاصل از ارزیابی آسیب پذیری تأسیسات در شاخص های عینی نشان می دهد، تمامی 5 شاخص لوله های فاضلاب، آب شهری، برق، گاز و مخابرات، عددی بالاتر از 3 از 5 را کسب نموده؛ و در شاخص های مدیریتی از میان 6 مورد بررسی شده، شاخص های وجود استاندارد و برنامه ریزی با عدد بالاتر از 4 و شاخص های تراکم و عمرتاسیسات در بازه 2-3 از 5 ارزیابی شده اند. درمجموع عدد آسیب پذیری تأسیسات در دودسته شاخص های عینی و مدیریتی به ترتیب برابر 3.47 و 2.805 از بازه 0-5 است، که در ترکیبی وزنی، عدد آسیب پذیری تأسیسات محله 3.2496 با آسیب پذیری متوسط روبه بالا ارزیابی می شود.
بررسی رفتار آشوبناک فرایندهای ژئومورفولوژیکی حوضه آبریز قزل اوزن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۹
10.22067/geo.v0i0.71338
حوزههای تخصصی:
ژئومورفولوگ ها معمولاً به عنوان یک اصل ضروری به تشریح گذشته و حال پرداخته و آینده فرایندها را پیش بینی می کنند تا ماهیت و سرعت تغییرات را درک نمایند. آشوب به معنای نظم در بی نظمی است. این پژوهش بر مبنای مطالعات کتابخانه ای و میدانی، سعی دارد رفتار آشوبناک فرایندهای ژئومورفولوژیکی حوضه آبریز قزل اوزن را موردمطالعه قرار دهد. به این منظور تغییرات سطح اساس، اسارت و انحراف رودخانه، قطع ناگهانی سطوح تراکمی، مخروط های افکنه متداخل، سلول های هیدروژئومورفولوژیکی، دومینوی ژئومورفولوژیکی، گنبدهای نمکی و ضریب فرسایش قهقرایی در زیرحوضه های قزل اوزن موردمطالعه قرارگرفته است. نتایج نشان می دهد که آثار تغییرات سطوح اساس محلی در دو ژئونرون بیجار و زنجان رود به صورت سطوح تراکمی منعکس شده است. همین تغییرات منجر به اسارت و انحراف رودخانه های قلعه چای، مهرآباد و انگوران چای شده است. تغییر سطوح اساس در ژئونرون طارم در دو طرف قزل اوزن بیش از 10 مخروط افکنه متداخل برجای گذاشته است. شبکه ژئونرونتیکی حوضه از عوامل مختلفی متأثر شده که از تجمع آن ها به عنوان سلول یادشده است. توزیع سلول های لیتولوژیکی و تکتونیکی موجب فرسایش خطی یا خط در سطح رودخانه شده است. انرژی ناشی از تغییرات سطح اساس برون حوضه ای، از بالاترین رتبه آبراهه یک حوضه، مانند مهره های دومینو تا آبراهه های رتبه یک منتقل می شود. در برونزد گنبدهای نمکی قزل اوزن، علاوه بر دیاپیر و زمین ساخت، کاوش و حفر رودخانه های حوضه قزل اوزن نقش اساسی داشته اند. بعد فرکتال بین 1 تا 2 اکثر زیرحوضه ها حاکی از فرکتال خط در سطح است. بعد فرکتالی بالاتر از 2 در بقیه زیرحوضه ها، دال بر فرکتال در سطح است. میانگین ضریب فرسایش قهقرایی در رتبه یک آبراهه های زنجان و طارم دلالت بر تخلیه ماده و انرژی ژئونرون طارم به صورت خطی دارد.
تحلیل آماری فراوانی وقوع گردوغبارهای استان یزد و الگوسازی آنها براساس عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ششم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
121-142
حوزههای تخصصی:
گردوغبار به عنوان یکی از مخاطرات محیطی مناطق خشک و ازجمله ایران مرکزی باعث ایجاد معضلات زیست محیطی بسیار شده است که لزوم مطالعه و مدیریت بحران آن را در مجامع علمی و اجرایی تایید می کند. پژوهش حاضر سعی دارد تأثیرسنجی عناصر اقلیمی دما، بارش، رطوبت نسبی، تبخیروتعرق و همچنین پوشش گیاهی را بر فراوانی وقوع گردوغبارهای استان یزد در دوره 5 ساله (2009 تا 2014) ارزیابی کند. لذا پس از تعیین ایستگاه های سینوپتیک، اقدام به استخراج داده های گردوغبار براساس کد پدیده های هوای حاضر و مقادیر عناصر اقلیمی نمود و در گام بعد مبادرت به پهنه بندی فضایی آنها ازطریق روش های زمین آمار کرد. سپس داده های نمایه EVI از تصاویر MODIS با رعایت اصل تطابق زمانی استخراج گردید. نهایتاً جهت تخمین احتمال وقوع گردوغبار، انواع روش های رگرسیون ساده و چندگانه برازش داده شد و مناسبترین روابط با ارزش رجحانی بالاتر گزارش گردید. نتایج نشان داد بیشترین رابطه معنی دار بین فراوانی کل گردوغبار با تبخیروتعرق و رطوبت نسبی با ضریب تبیین 973/0 و 614/0 و انحراف برآورد 104/24 و 477/92 در سطح 99 و 95 درصد وجود دارد. همچنین حداکثر رابطه معنی دار گردوغبارهای خارجی با تبخیروتعرق و رطوبت نسبی با ضریب تبیین 968/0 و 621/0 و خطای برآورد 173/0 و 427/75 در سطح 99 و 95 مشاهده شد. گردوغبارهای داخلی با تبخیروتعرق و حداکثر دما با ضریب تبیین 770/0 و 371/0 و خطای برآورد 751/15 و 642/0 در سطح 95 درصد رابطه معنی دار دارد. نتایج رابطه سنجی گردوغبارهای کل، خارج و داخلی با عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی براساس روش اینتر حاکی از ارتباط معنی دار آنها به ترتیب با ضریب تبیین 994/0، 985/0 و 956/0 و خطای برآورد 13713/18، 55551/24 و 49989/10 در سطح 99 و 95 درصد می باشد که نشان از عملکرد سیستماتیک عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی در وقوع گردوغبار است.
بررسی اثرات تغییر کاربری اراضی بر سیل خیزی و دبی رواناب حوضه آبریز عموقین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
145 - 163
حوزههای تخصصی:
پیشرفت تکنیک های تخمین سیلاب امکان استفاده از مدل های بارش - رواناب را برای ارزیابی خصوصیات هیدروگراف سیل در حوضه های آبخیز و کاهش خطرات سیل ایجاد کرده است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر تغییرات کاربری اراضی در میزان بیشینه دبی سیلاب با استفاده از مدل WMS در حوضه عموقین واقع در استان اردبیل، انجام شده است. مساحت حوضه مذکور 78 کیلومتر مربع بوده و برای تعیین مقدار CN منطقه از تلفیق نقشه کاربری اراضی و گروه هیدرولوژیک خاک(B,C,D) به دست آمده از تحلیل تصاویر ماهواره لندست 8 در نرم افزار Idrisi32 و روی هم گذاری آن ها در محیط ArcGIS به دست آمد که برای سال های 2000 و 2015 به ترتیب برابر 4/76 و 7/78 برآورد گردید. نتایج واسنجی (RE= 7.17، RMSE = 0.44) و اعتبار سنجی مدل (RE = 2.51، RMSE = 0.0042) با وقایع بارندگی- رواناب در منطقه نشان داد که میزان حداکثر دبی سیلاب و حجم سیلاب به خوبی با مقادیر مشاهده شده مطابقت دارد. نتایج نشان داد، با توجه به حساسیت بالای این مدل به توزیع بارندگی در سرتاسر منطقه، استفاده از هایتوگراف بارندگی منطقه برای دستیابی به نتایج مطلوب مدل ضروری می باشد. همچنین شماره منحنی حوضه، بین سال های 2000 تا 2015 افزایش سه درصدی داشته است که در نتیجه کاهش کیفیت مراتع و تغییر کاربری مراتع به زمین های کشاورزی بوده و در مناطقی از حوضه می باشد که بیشترین پتانسیل سیل خیزی و فرسایش را دارا می باشند که سبب می شود برای دوره های بازگشت 25، 50 و 100 ساله، حداکثر دبی سیلاب به ترتیب برابر 22/26 و 5/25درصد افزایش یابد. بنابر این، با توجه به افزایش قابل توجه دبی سیلاب ها متاثر از تغییر کاربری در سطح حوضه، مدیریت کاربری اراضی منطقه لازم و ضروری می باشد.
برآورد حساسیت زمین لغزش با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک و شاخص آنتروپ ی مطالعه موردی: ارتفاعات شهرستان دالاهو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ششم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
165-180
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش ها بخصوص در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم، یکی از شناخته شده ترین مخاطرات طبیعی در جهان هستند و نتایج آنها به ویژه در مناطق شهری می تواند تهدیدی مستقیم برای زندگی و اقتصاد مردم در معرض خطر باشد. در این مطالعه به تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش دامنه های شهرستان دالاهو با استفاده از مقایسه ی شاخص آنتروپی و رگرسیون لجستیک پرداخته شده است. پارامترهای مورد مطالعه در تهیه نقشه LSM شامل شیب، جهت شیب، ارتفاع، فاصله از رود، فاصله از جاده، فاصله از گسل، کاربری اراضی، لیتولوژی و بارش هستند. هر یک از پارامترها با توجه به تأثیر بر مخاطره لغزش، طبق نظرات کارشناسی امتیازدهی شده و به صورت رستری به عنوان لایه های اصلی در شاخص آنتروپی بکار گرفته شده اند. ماتریس آنتروپی برای هر یک از عوامل محاسبه شده، و در محیط GIS نقشه پهنه بندی زمین لغزش منطقه، تهیه شده است. در تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک با توجه به متغیرهای مستقل( پارامترهای مؤثر بر لغزش) و متغیر وابسته(داده های زمین لغزش) به تعیین بهترین معادله اقدام شده و با استفاده از ضرایب مربوط به هر یک از متغیرهای مستقل، نقشه LSM منطقه مورد مطالعه تهیه شده است. جهت اعتبار سنجی مدل ها، با استفاده از 30 درصد نقاط لغزشی، منحنی ROC ، ترسیم شده و مساحت زیر منحنی( AUC ) محاسبه شده است. نتایج اعتبار سنجی نشان داده که شاخص مدل آنتروپی( AUC = .86 .) نسبت به مدل رگرسیون لجستیک ( AUC= .80 ) در تولید نقشه های حساسیت زمین لغزش در منطقه مورد مطالعه از صحت بیشتری برخوردار است.
بررسی تغییرات کاربری اراضی حوضه سد کارده به روش آنالیز شدت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پوشش زمین و کاربری اراضی از مهم ترین عوامل هیدرولوژیکی در حوضه های آبخیز می باشند؛ زیرا در کیفیت و حجم کل رواناب نقش مؤثری دارند. بررسی میزان افزایش، کاهش، انتقال و ثبات بین کاربری ها درک بهتری از نحوه تغییرات پوشش و کاربری اراضی یک منطقه می دهد. این تحقیق تغییرات را در میان کلاس های طبقه بندی شده کاربری اراضی حوضه آبخیز سد کارده (شمال شرق ایران) ارزیابی و شدت آن ها را در سه بعد زمان، طبقه و شدت انتقال تحلیل می کند. با استفاده از تصاویر ماهواره ای و بررسی های میدانی، منطقه مورد مطالعه در سال های 1987، 1998، 2008 و 2016 به پنج طبقه مرتع، زراعت آبی و باغات، زراعت دیم، برون زدگی سنگی بدون پوشش و مناطق مسکونی طبقه بندی شد. تحلیل شدت تغییرات کاربری ها براساس روش ریاضی ابداعی آلدویک و پنتیوس (2012) که شدت های مشاهداتی را با شدت یکنواخت مقایسه می کند، انجام شد. برای هر بازه زمانی، جدول تقاطعی ایجاد شد و شدت تغییرات هر کاربری در سه بعد زمان، طبقه و انتقال بررسی شد. نتایج نشان داد که بیشترین میزان تغییرات کاربری اراضی مربوط به سه کاربری مرتع، زراعت آبی و دیم بوده و در بازه زمانی 1998-1987 رخ داده است، اما شدت این تغییرات در بازه زمانی 2016- 2008 بیشتر بود. در تمامی دوره ها کاربری مرتع به عنوان یک پتانسیل در تبدیل به سایر کاربری ها نقش مؤثر داشته و تغییرات کاربری ها الگوی منظمی نداشتند. در اثر تغییرات شدید و غیراصولی تبدیل کاربری مرتع به اراضی زراعی دیم و آبی و بالعکس، کاربری بدون پوشش 4 درصد افزایش نشان داد. نتایج نشان می دهد که همانند سایر مناطق مشابه در کشورهای درحال توسعه، تغییرات کاربری اراضی با رشد جمعیتی، شرایط اقلیمی و اقتصادی کشور مرتبط است و می تواند بر منابع طبیعی تأثیر مخرب بگذارد.
تحلیل و پیش بینی گسترش شهر مشهد با استفاده از تصاویر ماهواره ای چندزمانه و زنجیره مارکوف (طی سال های ۱۴۰۴-۱۳۷۹)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترش فیزیکی شهرها یک فرایند پویا و پیوسته است که در آن مرزهای شهر و فضای فیزیکی در جهت های عمودی و افقی از نقاط کمی و کیفی افزایش می یابد. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف کاربردی است تحقیق حاضر در پی ارزیابی و گسترش شهر مشهد در طی سال های ۱۳۷۹-۱۳۹۵ و سپس پیش بینی تغییرات تا سال ۱۴۰۴ است. داده های مورد نیاز پژوهش به روش اسنادی؛ و برای پی بردن به نوع و میزان تغییرات رخ داده در منطقه مورد مطالعه از تصاویر ماهواره لندست، سنجنده ETM سال های، ۱۳۸۸، ۱۳۷۹ و سنجنده OLI استفاده شده است. پس از عملیات طبقه بندی که از روش نظارت شده و الگوریتم حداکثر مشابهت استفاده شده است، در ادامه جهت پی بردن به تغییرات صورت گرفته در کاربری اراضی شهر مشهد که شامل کاربری های باغات و زمین های کشاورزی، محدوده های ساخته شده، اراضی بایر و مراتع مد نظر قرار گرفته از مدل زنجیره مارکوف استفاده شد؛ همچنین برای پیش بینی روند تغییرات تا سال ۱۴۰۴ از مدل CA استفاده شده است. همچنین در این پژوهش جهت اعتماد به طبقه بندی صورت گرفته از شاخص کاپا استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که بیشترین تغییر، در سال های ۷۹ تا ۸۸ مربوط به محدوده باغات و اراضی کشاورزی بوده است، اراضی بایر در سال ۱۳۸۸ به نسبت سال ۱۳۷۹ کاهش یافته است اما در سال ۱۳۹۵ نسبت به سال ۱۳۸۸ افزایش یافته است. مساحت مراتع در سال ۱۳۸۸ به نسبت سال ۱۳۷۹ کاهش یافته است اما در سال ۱۳۹۵ نسبت به سال ۱۳۸۸ و ۱۳۷۹ افزایش چشمگیری داشته است. همچنین در طی ۳ بازه زمانی ۱۳۹۵، ۱۳۸۸، ۱۳۷۹ بیشترین تغییر در کاربری ها مربوط به محدوده های ساخته شده است که بر اساس پیش بینی مارکوف در افق ۱۴۰۴ این کاربری حدود ۱۲۱٫۵۷% دچار تغییر خواهد شد؛ بنابراین نتایج مقاله حاضر می تواند به عنوان هشدار و تلنگری برای برنامه ریزان و مدیران شهری باشد تا با برنامه ریزی مناسب مانند سیاست های عمودی سازی و به عبارت دیگر گسترش در ارتفاع و نه در سطح، از گسترش بی رویه شهر به سمت باغات و اراضی کشاورزی جلوگیری نمایند.
ارزیابی آسیب پذیری آب های زیرزمینی آبخوان دشت عجب شیر به منظور پیشگیری از خطرات آلودگی و اعمال مدیریت بهینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
53 - 66
حوزههای تخصصی:
منابع آب زیرزمینی دارای اهمیت فراوانی به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد. ارزیابی پتانسیل آسیب پذیری این منابع جهت پیش گیری از آلودگی و حفاظت آن ها جزو اولویت های سازمان های زیست محیطی محسوب می شود. دشت عجب شیر در استان آذربایجان شرقی و در شمال غرب ایران واقع شده است. تحقیق حاضر با هدف تهیه نقشه های آسیب پذیری ذاتی آبخوان دشت عجب شیر با استفاده از روش های DRASTIC و GODS انجام یافته است. پارامترهای مدل دراستیک شامل عمق سطح ایستابی، تغذیه ی خالص، محیط آبخوان، محیط خاک، توپوگرافی، محیط غیراشباع و هدایت هیدرولیکی آبخوان هستند. در مدل GODS نیز از چهار پارامتر نوع آبخوان، منطقه غیر اشباع، عمق آب زیرزمینی و نوع خاک استفاده می شود. تهیه لایه های هر مدل و رتبه بندی و وزن دهی آن ها در محیط نرم افزار ArcGIS انجام یافته است. سپس نقشه های آسیب پذیری از هم پوشانی این لایه ها تهیه شده است. در مدل دراستیک، منطقه مورد مطالعه در چهار طبقه آسیب پذیری خیلی کم (48/13 درصد)، کم (43/55 درصد)، متوسط تا کم (69/28 درصد) و متوسط تا زیاد (08/3 درصد) تقسیم شده است. مدل GODS منطقه را در سه طبقه آسیب پذیری کم (36/43 درصد)، متوسط (42/52 درصد) و زیاد (21/4 درصد) تقسیم نموده است. به طور کلی آسیب پذیری سطح عمده ای از آبخوان در هر دو روش کم و متوسط ارزیابی شده است، در حالی که بیشترین آسیب پذیری در هر دو روش سطح بسیار کوچکی از منطقه را پوشش داده است.
ارزیابی تأثیر تغییرات کاربری اراضی بر کیفیت منابع آب زیرزمینی دشت زرند با استفاده از تصاویر ماهواره ای و زمین آمار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
67 - 82
حوزههای تخصصی:
اافزایش جمعیت و در نتیجه آن افزایش تغییرات کاربری اراضی و بهره برداری بی رویه از منابع آب زیرزمینی نه تنها باعث کاهش کمیت بلکه سبب تخریب کیفیت این منابع ارزشمند شده است. مطالعه و بررسی اثرات تغییر کاربری اراضی بر کیفیت منابع آب زیرزمینی می تواند به مدیریت صحیح استفاده از این منابع آبی کمک نماید. لذا هدف از این مطالعه بررسی روند تغییرات کاربری اراضی بر کیفیت منابع آب زیرزمینی و همچنین مقایسه روش های مختلف زمین آمار در پهنه بندی کیفیت آب از لحاظ پارامتر های کیفی EC و SAR برای کشاورزی و آبیاری به کمک روش ویلکاکس می باشد. به منظور بررسی روند تغییرات کاربری اراضی از تصاویر ماهواره ای لندست سنجنده های 2000 TM و 2015 OLI با استفاده از روش حداکثر احتمال، استفاده گردید. همچنین به منظور مقایسه تناسب مدل های برازش داده شده بر داده ها نیز از دو معیار خطای ریشه میانگین مربعات (RMSE) و ضریب همبستگی (R) استفاده گردید. نتایج بدست آمده نشان داد که روش کریجینگ ساده با مدل واریوگرامی دایره ای با مقادیر RMSE معادل 19/1782 و R معادل 81232/0 برای پارامتر EC و روش کریجینگ معمولی با مدل واریوگرامی گوسی با مقادیر RMSE معادل 29534/3 و R معادل 79791/0 برای پارامتر SAR مناسب ترین روش ها در جهت پهنه بندی کیفیت منابع آب بودند. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که طی سال های مطالعاتی در منطقه مورد نظر، افزایش وسعت کاربری های شهری و کشاورزی و نیز افزایش 13 درصدی تخریب آب زیرزمینی رخ داده است که از جمله عمده ترین دلایل آن می توان به برداشت بی رویه جهت مصارف شهری و کشاورزی اشاره نمود. به طور کلی در پی افزایش وسعت کاربری های شهری و کشاورزی در منطقه طی سال های مطالعاتی، افزایش 2 درصدی آلودگی از لحاظ پارامتر EC و نیز افزایش 5/5 درصدی آلودگی از لحاظ پارامتر SAR در منابع آب زیرزمینی رخ داده است.
بررسی تأثیر متقابل نوسانات سریع دریای خزر و بیلان رسوبی در تغییرات خط ساحلی محدوده مورد مطالعه (سواحل رودخانه تجن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوسانات سطح دریای خزر نسبت به سایر دریاها و دریاچه ها سریع تر است. دریای خزر چندین دوره نوسانات شدید را در دهه های اخیر تجربه کرده است و این امر منجر به جابجایی خط ساحل در هر دوره از تغییرات تراز شده است. هدف این پژوهش بررسی تغییرات خط ساحلی دریای خزر در سواحل رودخانه تجن از سال 1334 تا 1395 است. داده های مورداستفاده در این پژوهش شامل عکس های هوایی و تصاویر گوگل ارث در سری های زمانی مختلف و همچنین آمار مربوط به دبی آب و رسوب رودخانه تجن است. برای انجام محاسبات موردنظر از نرم افزارArc GIS 10.3 و اکستنشن DSAD استفاده شد. محاسبات در 3 بازه زمانی که تراز دریا روند افزایشی یا کاهشی داشته است انجام شد و تغییرات خط ساحل در هر بازه زمانی به صورت مجزا بررسی گردید و نهایتاً با داده های دبی آب و رسوب تجزیه وتحلیل صورت گرفت. نتایج نشان می دهد میزان نرخ نقطه نهایی (ٍEPR) در بازه زمانی اول که کاهش تراز دریا رخ داده رقم76/1 است و در بازه زمانی دوم که افزایش تراز آب وجود دارد رقم نقطه نهایی90/11- است. در بازه زمانی سوم مجدداً کاهش تراز آب رخ د اده و میزان نقطه نهایی 95/5 است. نتایج بیانگر آن است که در این بخش از سواحل دریای خزر وضعیت پیشروی و پس روی ساحل دقیقاً منطبق با تغییرات تراز آب دریا است و پس از بررسی دبی آب و رسوب در هر بازه زمانی مشخص گردید که میزان دبی آب و رسوب نیز در تطابق کامل با فرسایش و رسوب گذاری ساحل است و درمجموع تمام عوامل در محل قرارگیری خط ساحل مؤثر هستند و تفکیک میزان اثرگذاری هر یک از عوامل بسیار دشوار است.
پیش بینی تعداد روزهای گرد و غباری سالیانه در استان خراسان رضوی با تحلیل های فضایی- زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲
103-117
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین چالش های محیطی در سالیان اخیر در استان خراسان رضوی پدیده گرد و غبار است. بر این اساس پیش بینی فضایی- زمانی تعداد روزهای گرد و غباری سالیانه با استفاده از روش کریجینگ و با کمک نرم افزار R مورد بررسی قرار گرفت که در آن سرعت باد 15 متر در ثانیه و بیشتر و دید افقی زیر 1000 متر از نظر سازمان هواشناسی جهانی به عنوان روز گرد و غباری در نظر گرفته شد. پس از حذف همپوشانی داده ها از دو ماتریس فضایی- زمانی دید افقی و سرعت باد، آرایه SP Data به صورت ترکیبی از ماتریس و بردار در کلاس STFDF و STF ساخته شد. سپس تمامی مدل های تفکیک پذیر و غیر تفکیک پذیر، به مدل تجربی داده ها برازش داده شدند که تغییرنگار متریک با کمترین میانگین مربعات خطا به عنوان بهترین مدل برای پیش بینی تعداد روزهای گرد و غباری سالیانه انتخاب شد. خروجی مدل نشان داد که داده ها تا 5 سال دارای وابستگی فضایی- زمانی هستند، لذا می توان تا سال 2022 تعداد روزهای گرد و غباری را برآورد نمود. حدود اطمینان تعداد روزهای گرد و غباری در سطح 95% نشان داد در سال 2019 ایستگاه سبزوار با 56 روز بیشترین و ایستگاه گناباد با 26 روز کمترین تعداد روز گرد و غباری را خواهند داشت. همچنین پیش بینی ها نشان می دهد تعداد روزهای گرد و غباری در استان خراسان رضوی از 39 روز تا 42 روز در سال 2022 می رسد که روندی افزایشی دارد.
تولید سرمایه و آسیب محیط زیست مناطق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ششم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
157-178
حوزههای تخصصی:
رشد مخاطرات محیطی در عصر حاضر که هر روز بیش از پیش، دامن گیر حیات و زندگی انسانی است، توجه عقلایی به نوع برخورد و ارتباط با طبیعت از سوی بشر را ضروری می نماید. تولید سرمایه و کسب ارزش افزوده از فعالیت های بخش صنعت از زمینه هایی به شمار می رود که در تقویت ارتباط انسان و محیط دارای نقش ویژه و روبه تزایدی است. بر این اساس، تلاش شده است تا ضمن تحلیل فضایی و زمانی میزان خطرآفرینی و صدمات صنایع در مناطق کشور، به برآورد نسبت صدمات فعالیت های محیط زیستی کارگاه های صنعتی به میزان ارزش افزوده کسب شده از صنایع در هر یک از استان های ایران طی دوره 92-1388 پرداخته شود. هفت شاخص مورد استفاده قرار گرفته است که اطلاعات آن از مرکز آمار ایران به دست آمد. برای تحلیل داده های تحقیق از برخی الگوریتم های آمار فضایی و نماگرهای آمار کلاسیک در محیط نرم افزاری GIS و GEO Da TM استفاده شده است. نتیجه ی به دست آمده این است که روز به روز صنایع در ایران، زیست ناسازگارتر شده و با تشدید آسیب های وارد به محیط زیست، به گسترش و شدت مخاطرات محیطی علیه محیط های انسانی دامن زده است. همچنین اینکه، عمدتاً ارزش افزوده کسب شده در بخش صنعت مناطق، بیشتر برپایه ملاحظات اقتصادی بوده و چندان سودمندی زیست محیطی آن، در نظر گرفته نشده است.
پهنه بندی خطر فروچاله ها با استفاده از روش وزن شواهد مطالعه موردی: دشت کبودر آهنگ-فامنین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عواقب و آثار فعالیت های انسانی در چند دهه اخیر گاه چنان مخرب و غیرقابل بازگشت به حالت اولیه بوده که توجه همه اقشار را به خود جلب کرده است. یکی از این اثرات، فروچاله هایی است که در بخش های مختلف سیاره زمین و ازجمله ایران، استان همدان و به صورت متمرکز در دشت کبودر آهنگ-فامنین اتفاق افتاده است. دراین ارتباط، پژوهشگران معتقدند که مهم ترین پیامد های برداشت بی رویه از آب های زیرزمینی، حفر چاه های غیرمجاز و فعالیت نیروگاه حرارتی شهید مفتح، تغییر پارامترهای خاکی و پیدایش فروچاله های منطقه است. بدین منظور کلیه اطلاعات زمین شناسی، گسل، هیدرولوژیکی، ارتفاعی، شیب، جهت شیب، کاربری اراضی و راه های منطقه با استفاده از نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی، مدل رقومی ارتفاعی و تصاویر Google Earth استخراج و جهت بررسی روند فروچاله ها با توجه به تعداد و تراکم آن ها در نرم افزار GIS وزن دهی گردید. نتایج نشان می دهد که تراز آب های زیرزمینی، زمین شناسی، کاربری اراضی و دامنه ارتفاعی از مهم ترین عوامل اثرگذار در ایجاد فروچاله است؛ اما نقش عوامل خارج از منطقه و در بخشی دورتر از فروچاله ها که باعث افت شدید آب های زیرزمینی شده است، در یک دید فضایی اهمیت بیشتری دارد. احداث سد اکباتان بر روی مهم ترین رودخانه تأمین کننده آب دشت های موردمطالعه، گسترش شهر همدان و تغییر کاربری اراضی اطراف آن ازجمله در شهر بهار به کشاورزی، مانع از رسیدن آب به دشت های کبودرآهنگ و فامنین همانند سابق شده و افزایش تقاضای آب در پایین دست به همراه شرایط مساعد محیا شده از قبل (انحلال آهک) باعث ایجاد فروچاله های متعدد شده است.
بررسی تغییر پذیری مخاطره جزیره گرمایی با توجه به تغییرات کاربری اراضی و پوشش زمین در شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ششم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
103-120
حوزههای تخصصی:
جزیره گرمایی شهری به عنوان یکی از مخاطرات محیطی نو ظهور شرایط زیست محیطی دشواری را برای ساکنان شهرها به وجود آورده. هدف این مطالعه ارزیابی تغییر پذیری فضایی و مکانی جزیره گرمایی شهر اصفهان با توجه به نقش کاربری اراضی می باشد. میکروکلیمای پژوهش حاضر 2/190 کیلومتر مربع از شهر اصفهان است که برای تحلیل رابطه بین تغییرات کاربری و پوشش زمین بر جزیره گرمایی شهر اصفهان از تصاویر لندست 7 (سنجنده TM و ETM+ ) و لندست 8 ( سنجنده OLI/TIRS ) در تاریخ 20 جولای 1989، 17 آگوست 2005، 18 آگوست 2014، استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که نواحی شهری دارای 31 درصد تغییرات در جهت مثبت بوده این در حالی است که مساحت اراضی کشاورزی و فضای سبز با 25 درصد کاهش مواجه شده است. بررسی شدت جزیره ی گرمایی نشان می دهد هسته های پر حرارت متعلق به اراضی نامرغوب و اراضی بایر با میانگین 33/37 و 5/36 بوده است همچنین بیشترین مساحت طبقه دمایی در سال 1989 و 2005 مربوط به طبقه دمایی گرم بوده این در حالی است که در سال 2014 درصد طبقات دمایی متوسط 8/63 درصد را به خود اختصاص داده است .توزیع تغییرات مکانی جزیره گرمایی در شهر اصفهان نیز نشان می دهد که جزایر گرمایی به مرور زمان تغییر مکانی داشته است به طوری که در سال 2014 به لکه هایی در اطراف شهرک های جنوبی شهر، مناطق نظامی و اراضی بایر در نیمه جنوبی، قسمت هایی در شمال غرب و شمال شرق و لکه های کوچکی در شرق اصفهان محدود شده است. به عبارتی نتایج این پژوهش نشان داد که گسترش شهر عامل اصلی افزایش دمای سطح و گسترش جزیره گرمایی نمی تواند باشد بلکه نوع کاربری سایر اراضی در افزایش یا کاهش دما نیز موثر بوده است.
تحلیل فضایی تاب آوری سکونتگاه های روستایی در برابر مخاطره زلزله ( مطالعه موردی: شهرستان مریوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خسارات گسترده مخاطرات به محیط و کالبد سکونتگاه های انسانی موجب شده است که مفهوم تاب آوری در کاهش آثار سوانح، به حوزه ای مهم در عرصه مدیریت بحران تبدیل شود. با توجه به این اهمیت، هدف پژوهش حاضر تحلیل تاب آوری سکونتگاه های روستایی در برابر زلزله در شهرستان مریوان می باشد. جامعه آماری این پژوهش، شامل روستاهای ۶ دهستان خاوومیرآباد، زریوار، سرکل، سرشیو، کوماسی و گلچیدر است که خانوارهای نمونه از بین روستاهای این دهستان ها و به روش تصادفی طبقه بندی شده و ۱۸ روستا به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شد و تعداد ۳۱۰ پرسشنامه به صورت تصادفی تکمیل شدند. اعتبار پرسشنامه ها با آزمون آلفای کرونب اخ، 79% به دست آمد. تحلیل آماری داده ها با آزمون های t تک نمونه، کروسکال والیس و تحلیل واریانس انجام شد . علاوه بر این، از روش دیمتل برای تعیین جهت رابطه میان معیارها، با استفاده از ۶ نفر از کارشناسان و از روش تحلیل شبکه ای نیز برای وزن دهی به معیارها استفاده شد. یافته های پژوهش نشان می دهند که می توان روستاهای مورد مطالعه دارای را بافتی با تاب آوری پایین به حساب آورد که مهم ترین علت آن وضعیت نامناسب عوامل درونی سکونتگاه های روستایی می باشد از جمله کیفیت پایین ساخت و ساز و اسکلت نامناسب بناها. .با توجه به نتایج تحلیل واریانس بیشترین تاب آوری در دهستان زریوار با میانگین ۲.۹۹ و کمترین تاب آوری مربوط به دهستان خاوومیرآباد با میانگین ۱.۸۷ می باشد. در مجموع می توان نتیجه گرفت که تاب آوری سکونتگاه های روستایی در سطح دهستان های شهرستان مریوان در سطح بسیار پایینی است.
بررسی و رتبه بندی عوامل مدیریتی تخریب زمین و بیابان زائی دشت سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال هشتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۱
131 - 148
حوزههای تخصصی:
مفهوم بیابانزائی به از دست دادن خدمات اکوسیستم بدلیل تاثیر آشفتگی های انسانی و یا تغییرات اقلیمی در اکوسیستم های مناطق خشک مرتبط است. بیابان زایی بسته به پیشران و شرایط جغرافیایی، می تواند باعث تغییرات قهقرائی عمدتا پایدار در اکوسیستم گردد. مهار این پدیده مستلزم شناخت علل پیشرانی آن است. این مقاله به بررسی نیروهای مدیریتی موثر بر بیابان زائی دردشت سیستان می پردازد. به منظور انجام این پژوهش از طریق منابع علمی مرتبط، پرسش نامه و گروه تخصصی از کارشناسان مرتبط طی دو مرحله به کارگیری روش دلفی لیستی از عوامل پیشران مدیریتی تهیه شده سپس عوامل کاندید در 8 معیار گروه بندی و در انتها با ابزار پرسش نامه که روایی و پایایی آن مورد تایید اساتید بوده، مورد قضاوت کارشناسان قرار گرفته در پایان با استفاده از روش های آماری و فرایند تحلیل سلسله مراتبی ( AHP ) رتبه بندی گردیده است. نتایج حاصل از تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار SPSS19 نشان داد که معیارهای پیشران مدیریتی موثر بر بیابانزایی و تخریب زمین به ترتیب مدیریت بیابان (47/33%)، مدیریت اجرای قوانین و حقوق داخلی زیست محیطی (43/15%)، مدیریت مطالعات و دانش علمی مرتبط (76/13%)، مدیریت کشت و کار متناسب (81/10%)، مدیریت خاک و زمین (8%)، مدیریت دانش بومی و فرهنگی (6/6%)، مدیریت آب (1/6%) و مدیریت مسائل مربوط به دام در منطقه (81/5%) می باشند. در بین 72 عامل کاندید، 46 عامل با کسب بیش از 60 درصد نمره و اتفاق نظر پاسخگویان از بقیه تاثیر گزارتر بودند که با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی ( AHP ) رتبه بندی شدند. مهمترین عوامل مدیریتی موثر بر تخریب زمین و بیابانزائی دشت سیستان به ترتیب رتبه: فقدان مدیریت جامع حوزه آبریز در برنامه ریزی ها، مربوط به معیار دانش و شناخت؛ تنها بودن منابع طبیعی در کار مقابله با بیابانزایی، مربوط به معیار مدیریت بیابان؛ عدم تخصیص حق آبه زیست محیطی از منابع آب موجود، مربوط به معیار مدیریت آب؛ ناهماهنگی ادارات مرتبط با مهار بیابانزایی و فقدان طرح کلان و جامع بیابانزدایی، هر دو مربوط به معیار مدیریت بیابان می باشند.