فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۱٬۱۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
سیاست های توسعه در کشور طی چند دهة اخیر به نابسامانی مناطق و تخلیة گستردة آبادی ها و تشدید نابرابری های منطقه ای دامن زده اند. مدیریت هدفمند و بهینه به منظور پویاسازی فعالیت، و استفاده از منابع نقطه ای و پراکنده در سطح سرزمین از راهکارهایی هستند که منجر به جلوگیری از مهاجرت های بی رویه و نظم دهی به الگوی ارتباط سکونتگاه های روستایی با شبکة نظام شهری می شوند. ازاین رو، پژوهش حاضر به بررسی سطح برخورداری از امکانات و خدمات سکونتگاه های روستایی در شهرستان دماوند برمبنای رویکردهای جدید و اثبات شده در سطح جهانی ازجمله رویکرد شبکة منطقه ای می پردازد. این رویکردها راهکارهای توسعه را با توجه به امکانات موجود در ناحیه درنظر می گیرند و پیوند آن را با توسعة منطقه ای و ملی مطرح می کنند. فرایند تجزیه و تحلیل سکونتگاه های روستایی و میزان اهمیت شاخص های مطرح شده، با استفاده از تکنیک topsis و روش تحلیل عاملی صورت گرفت. نتیجة حاصل از تحقیق نشان می دهد که سکونتگاه های روستایی شهرستان دماوند فاقد توزیع بهینة جمعیت و فعالیت در سطح ناحیه هستند و ادامة این روند تخلیة تدریجی این سکونتگاه ها را به دنبال خواهد داشت. در پایان نیز با توجه به موقعیت و توانمندی سکونتگاه های روستایی، الگوی مناسبی برای ارائة خدمات و ایجاد پیوند بین سکونتگاه های روستایی- شهری معرفی شده است.
راهبردهای مدیریت مخاطره سیل در مناطق روستایی با مدل SWOC-TOPSIS (مطالعه موردی حوضه آبریز قره چای رامیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیل یکی از انواع مخاطرات طبیعی است که بسیاری از اجتماعات ازجمله روستاییان حاشیه رودخانه ها هرساله تلفات جبران ناپذیری از وقوع آن متحمل می شوند؛ لذا امروزه برای کاهش آسیب های ناشی از وقوع سیلاب، مدیریت و برنامه ریزی بلندمدت به همراه آینده نگری و مشارکت همزمان گروه های تصمیم گیر و مردم به عنوان ذینفعان اصلی اجتناب ناپذیر است. بر این اساس در این مطالعه با ترکیب برنامه ریزی راهبردی و شیوه مدیریت مشارکتی ازدیدگاه دو گروه روستاییان و مسئولین در حوضه آبریز قره چای رامیان گرگان رود، تلاش شده تا به ارائه راهبرد کانونی مناسب در جهت مدیریت سیل و کاهش اثرات منفی آن در مناطق روستایی پرداخته شود. برای این منظور روش شناسی توصیفی- تحلیلی در چارچوب مدل SWOC(SWOT) و تکنیک چند معیاره TOPSIS به کار گرفته شد و نتایج به دست آمده از محاسبات مدل راهبردی نشان داد که در هر دو سطح مسئولین و مردم روستایی، جهت گیری عمده در وضع موجود به سوی راهبرد محافظه کارانه یا بازنگر می باشد که دارای 10 استراتژی است. همچنین اولویت بندی استراتژی ها بر اساس مدل تصمیم گیری چند معیاره تاپسیس نشان داد که راهبرد «بازنگری در نحوه نظارت بر ساخت وسازها و فعالیت های اقتصادی حاشیه رودخانه ها و استفاده از بدنه کارشناسی و خبرگان محلی در ارائه مجوز برای فعالیت در حاشیه رودخانه ها در مناطق روستایی» با امتیاز 843/0 از اولویت اجرایی بالاتری نسبت به سایر گزینه ها در روستاهای منطقه مورد مطالعه برخوردار است.
مقایسه دقت پیش بینی مدل های باکس- جنکینز در مدل سازی بارندگی فصلی(مطالعه موردی: ایستگاه های منتخب استان خوزستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنابر اهمیت روز افزون تامین آب در کشور، مدیریت منابع آب از اهمیت والایی برخوردار است. پیش بینی بارندگی به عنوان یکی از مهمترین پارامترهای اقلیمی از اهمیت و یژه ای در استفاده از منابع برخوردار است. برای پیش بینی بارش می توان از سری های زمانی استفاده کرد. تحقیق حاضر در سه ایستگاه منتخب (اهواز، آبادان، دزفول) از استان خوزستان به منظور مقایسه دقت مدل های باکس- جنکینز صورت گرفته است. برای این منظور از داده های بارندگی ماهانه سه ایستگاه هواشناسی استان به مدت 48سال، (1340-1387)، استفاده شده است. با استفاده از روش رگرسیون داده های ناقص برآورد و همگنی داده ها توسط آزمون توالی ها بررسی شد. با استفاده از مدل های باکس -جنکینز سری زمانی بارش بررسی و بهترین مدل برازش داده شد .صحت و دقت مدل ها براساس آمارهای AIC و تحلیل نمودار توابع خود همبستگی و خود همبستگی جزئی تأیید گردید. مدل مناسب بارش فصلی اهواز 12(2،1،0) (0،1،2)ARIMA و آبادان 12 (0،1،1) (0،1،2)ARIMA و دزفول 12(0،1،1) (1،1،2) ARIMAبدست آمد. نتیجه این مطالعه نشان می دهد که این مدل ها از دقت تقریبا خوبی برای پیش بینی بارش فصلی برخوردار بودند.
رتبه بندی قدرت ملی کشورهای خاورمیانه با استفاده از تصمیم گیری چندشاخصه جبرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه و تبیین ساختار نظام قدرت منطقه ای در مناطق مختلف جغرافیایی کره زمین، کمک مؤثری به آگاهی و شناخت کشورها و قدرت های منطقه ای می کند. رده بندی این گونه کشورها بر اساس قدرت ملی، شناخت آنها را تسهیل می کند. با مشخص کردن جایگاه کشورها و تعیین قدرت های برتر یا فروتر در این ساختار نظام قدرت منطقه ای، کنش ها و تعاملات منطقه ای با شفافیت بیشتری انجام خواهد شد و این موضوع تصمیم سازان و سیاستمداران کشورها را در راه تحقق اهداف ملی و صیانت از منافع ملی یاری خواهد رساند. از این رو تلاش های متعددی از سوی دانشمندان و صاحب نظران جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک جهت سنجش و مقایسه قدرت ملی کشورها در قالب روش ها و مدل های مختلف صورت گرفته است. اما همه آنها از منظر یک یا چند متغیر یا بعد محدود، کشورهای جهان را رتبه بندی و مقایسه نمودند و هیچ گاه منعکس کننده قدرت ملی جامع و فراگیر کشورها نبوده اند. در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی، جایگاه قدرت ملی کشورهای خاورمیانه با استفاده از روش تصمیم گیری چند شاخصه جبرانی مورد بررسی قرار می گیرد. به این منظور تکنیک انتروپی تعدیل شده برای تعیین وزن شاخص ها و با کاربرد روش های TOPSIS, SAW ELECTRA برای بررسی و رتبه بندی گزینه ها در مورد مطالعه ی قدرت ملی کشورهای خاورمیانه، مورد استفاده قرار می گیرند. پس از تحلیل حساسیت بر روی پارامترها و شاخص ها، نتایج مورد بررسی قرار می گیرند. مدل های مورد استفاده برای سنجش و مقایسه قدرت ملی کشورها در این پژوهش، از سوی نگارندگان ارائه شده و از نوآوری های تحقیق به حساب می آید. این مدلها از نظر روش کار و تعداد و ترکیب متغییرها و شاخص های موثر بر قدرت ملی نسبت به مدل های پیشین برتری دارد. نتایج نهایی حاصل شده از این پژوهش نشان می دهد، در منطقه خاورمیانه سه سطح قدرت قابل تشخیص است؛ قدرت های درجه اول به ترتیب شامل: ترکیه، ایران. قدرت های درجه دوم به ترتیب شامل: اسرائیل، عربستان و مصر. قدرت های درجه سوم به ترتیب شامل: سوریه، اردن، امارات، لبنان، عمان، عراق، کویت، یمن، بحرین و قطر می باشند.
تعیین نظام سلسله مراتبی شهرهای استان لرستان بین سال های1390-1335 با مدلهای همسایگی، آنتروپی و حد اختلاف طبقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدم توجه به نظام سلسله مراتب شهری و نحوه ی پراکنش و توزیع کانون های شهری در پهنه ی یک منطقه از یک طرف و رشد سریع شهرنشینی از طرف دیگر به عدم تعادل و گسیختگی در ساختار فضایی شهرها منجر خواهد شد. تعیین نحوه سازمان یابی فضائی سکونتگاه های شهری به مدیریت فضائی آنها کمک شایانی می کند. هدف از انجام این پژوهش ارزیابی نظام سلسله مراتب شهری استان لرستان است. پژوهش از نوع توسعه ای و روش انجام آن توصیفی- تحلیلی است. همچنین ابزار گردآوری اطلاعات کتابخانه ای- اسنادی می باشد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از مدل های رایج در ارزیابی نظام سلسله مراتبی مانند، حد اختلاف طبقه ای، تحلیل نزدیک ترین همسایگی و ضریب آنتروپی استفاده شده است. نتیجه پژوهش نشانگر آن است که: سلسله مراتب شهری استان لرستان از لحاظ شاخص نزدیک ترین همسایگی، به تعادل (2.15) تمایل دارد. ضریب آنتروپی در اکثر دوره های مورد بررسی به سمت 1 میل کرده و از حالت نرمال و استانداردی برخوردار بوده است. بنابراین بر اساس نتایج این دو مدل توزیع فضایی نقاط شهری در استان لرستان در طی دوره ی1390-1335 متعادل بوده است. با توجه به مدل حل اختلاف طبقه ای توزیع جمعیتی نقاط شهری استان لرستان از یک گسیختگی و عدم تعادل در طی دوره ی زمانی مورد مطالعه برخوردار بوده است. این امر ناشی از آن است که شهر خرم آباد با مرکزیت سیاسی، اداری و اقتصادی و شهر بروجرد با سابقه ی تاریخی، موقعیت طبیعی و رشد صنایع، بیشترین جمعیت را به خود جذب کرده اند و با شهرهای کوچک دارای اختلاف فاحش جمعیتی هستند.
سنجش سطوح توسعه یافتگی محلات و تعیین محلات نابسامان شهری با استفاده از تکنیک های کمی (مطالعه موردی: شهر بناب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات نظری و چارچوب شناختیِ متحول در علوم اجتماعی، مفهوم توسعه ابتدا در واکنشی انتقادی به مفهوم رشد اقتصادی و مفهوم توسعه پایدار در برابر مفهوم توسعه بوجود آمد. این مقاله ی به بررسی، شناخت و تحلیل ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، کالبدی- فضایی و زیربنایی محلات شهر بناب و سنجش میزان برخورداری آنها با استفاده از تکنیکهای کمی مختلف مانند تکنیکهای توسعه یافتگی موریس، تکنیک تحلیل سلسله مراتبی، تاپسیس می پردازد. طوری که هر تکنیک نتایج تکنیک متفاوت دیگر را کنترل می نماید. اهداف تحقیق؛ تحلیل عوامل موثر در توسعه شهر بناب، سنجش سطوح توسعه یافتگی محلات با استفاده از تکنیکهای کمی و تعیین اولویتهای اقدام و برنامه ریزی محلاتاست. این تحقیق از لحاظ ماهیت و روش تحلیلی- توصیفی است. نوع تحقیق کاربردی بوده و جامعه آماری تحقیق محدوده ی مکانی محلات شهر بناب است. با استفاده از فرمول عمومی کوکران حجم نمونه 400 نفر انتخاب شده است. جهت نمایش فضایی محلات و یافته های پژوهش از نرم افزار Arc GIS بهره مند شده ایم. یافته های تحقیق نشان می دهد که گسستی آشکار بین محلات مختلف شهر بناب به لحاظ برخورداری درانواع شاخصهای مورد بررسی وجود دارد.
بررسی تأثیر ساختار درآمدی شهرداری بر روند توسعه شهری با استفاده از تکنیک ضریب همبستگی و تحلیل عاملی؛ مطالعه موردی مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه پایدار شهری در قالب نگرش فرایند محور، برنامه های متعدد اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و کالبدی را در فضاهای شهری دربر گرفته و بمنظور اجرای آن، شناس ایی و طراحی درآمدهای پایدار به عنوان پشتوانه ای جهت تحقق برنامه های توسعه شهری، امری ضروری قلمداد می شود. با این نگرش در پژوهش حاضر، سنجش الگوی تأمین مالی شهر به لحاظ پایداری و ناپایداری و آثار آن بر روند پایداری توسعه شهر (برای کلانشهر مشهد) مورد نظر بوده است. بدین جهت با استفاده از روش تحلیلی – مقایسه ای و نیز انجام مطالعات کتابخانه ای، ابتدا با بهره گیری از ضریب همبستگی اسپیرمن، درجه همبستگی میان متغیر درآمد و متغیرهای مربوط به توسعه پایدار شهری محاسبه شد. سپ س بمنظور سنجش سطح توسعه پایدار در مناطق شهری مشهد، 43 متغیر در حوزه ه ای اقتص ادی، اجتماعی، کالبدی و زیست محیطی به تفکیک مناطق 13گانه شناسایی و برای انجام تحلیل عاملی و تلفیق آن با تاکسونومی عددی با استفاده از نرم افزار Spss18 مورد نظر قرار گرفتند. نتایج محاسبات حاکی از آن است که رابطه و همبستگی بالایی (86.3درصد) میان متغیر درآمد و شاخص های توسعه پایدار شهری (هزینه های مرتبط با توسعه پایدار شهری) وجود دارد. بدین معنی که پایداری یا ناپایداری درآمدهای شهری مشهد اثر مستقیم بر وضعیت توسعه پایدار شهری دارد. طبق محاسبات انجام شده، سهم درآمدهای ناپایدار شهر مشهد طی سالهای 1372 – 91، 75.07 درصد و سهم درآمدهای پایدار 24.93 درصد می باشد. یعنی درآمدهای ناپایدار بیش از 3 برابر درآمدهای پایدار در این 20 سال بوده است. از سوی دیگر نتایج تحلیل عاملی و تاکسونومی عددی مؤید آن ادعاست که 61.5 درصد از مناطق شهری مشهد، به لحاظ شاخص های توسعه پایدار شهری، در وضعیت مطلوبی بسر نمی برند. حال با توجه به همبستگی بالا میان ساختار درآمدی و شاخص های توسعه پایدار شهر می توان گفت: ساختار ناپایدار درآمدهای شهرداری بر تعمیق و شدت ناپایداری در توسعه شهری مشهد اثرگذار بوده است.
سنجش تطبیقی ظرفیت مشارکت پذیری ساکنان دربافت های جدید و قدیم شهری با استفاده از مدل AHP (نمونه موردی: محله حسینیه «قدیم» و کوی قائم «بافت جدید» شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه به دنبال نارسایی و انتقادات وارده به روند برنامه ریزی شهری قبل از دهه 1950 (چون طرح های ش هری کالبد محور) شاهد ورود و کاربست م فهوم مشارکت و برنامه ری زی مشارکتی در ادب یات برنامه ری زی، ابتدا در ک شورهای توس عه یافته و سپس نشر و نمو آن در ک شورهای در حال توس عه می باشیم. آگاهی از ظرفیت مشارکت پذیری ساکنان بافت های مختلف شهری برای تحقق برنامه ها و رسیدن به اهداف برنامه ریزی امری ضروری است. از این رو شناخت ابعاد مختلف مشارکت و سنجش آن در محلات شهری منجر به درک درست تفاوت های موجود عناصر سیستم شهری (محلات شهری) شده و فرایند برنامه ریزی شهری را متناسب با تفاوت های موجود، نظام داده و عملیاتی می کند. این پژوهش با استفاده از روش تحقیق کمی، در چارچوب مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و تحلیل همبستگی سعی نموده است به مقایسه تطبیقی ظرفیت مشارکت مردم در بافت های فرسوده و جدید شهری با نمونه موردی محله حسینیه (بافت قدیم ) وکوی قائم (بافت جدید) شهر زنجان بپردازد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که با وجود مشکلات عدیده در بافت های فرسوده ظرفیت مشارکت پذیری ساکنان آن در ارتقا محیط محل بالاتر از بافت های جدید است.
ارزیابی و تهیه نقشه آسیب پذیری آبخوان های کارستی با استفاده از مدل COP (مطالعه موردی: آبخوان کارستی گُلین، استان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آبخوان های کارستی در مناطق نیمه خشک غرب ایران با توجه به شرایط طبیعی منطقه و فعالیت های انسانی مستعد آلودگی می باشند. آبخوان کارستی گُلین نقش حیاتی در تأمین آب شرب و کشاورزی جوامع محلی اطراف خود دارد. هدف از این پژوهش، تهیه نقشه آسیب پذیری آبخوان کارستی گُلین در جنوب غرب استان کرمانشاه در برابر آلودگی های سطحی با استفاده از مدل COP می باشد. این مدل با استفاده از سه پارامتر، لایه پوشاننده(O)، غلظت جریان (C)و رژیم بارش(P) به ارزیابی آسیب پذیری منابع آب کارست در برابر آلودگی می پردازد. از پارامترهای ژئوهیدرلوژیکی چون ضریب α، زمان مرگ چشمه، حجم ذخیره دینامیکی برای مشخص کردن نوع جریان کارستی استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که چشمه گُلین دارای سیستم افشان بوده و 22/12%، 32/48% و 46/39% از مساحت منطقه به ترتیب در پهنه آسیب پذیری خیلی کم، کم و متوسط واقع شده که حاکی از آسیب پذیری کم تا متوسط این آبخوان نسبت به آلودگی می باشد. پارامترهای C،P وO به ترتیب بیشترین نقش را در کم بودن میزان آسیب پذیری دارا می باشند. عامل C به علت وسعت کم پهنه کارست تکامل یافته، وسعت زیاد مناطق غیر کارستی، شیب زیاد منطقه، نقش اصلی را در پایین بودن میزان آسیب پذیری منطقه دارا می باشد. از طرف دیگر بارش منطقه به نسبت کم بوده و این عامل میزان نفوذ آلودگی و در نتیجه میزان آسیب پذیری را کاهش می دهد. آسیب پذیری زیاد تا خیلی زیاد عامل O نشان دهندهٔ گسترش سازندهای نفوذ پذیر در منطقه می باشد و میزان آسیب پذیری بالای آن توسط دو عامل دیگر تعدیل گردیده است. در نهایت می توان گفت که مدلCOP کارایی مناسبی جهت تهیه نقشه های آسیب پذیری آبخوان های کارستی را دارا می باشد.
بررسی تأثیر روند تغییرات کاربری اراضی/ پوشش زمین بر وضعیت منابع آب زیرزمینی، با استفاده از تصاویر ماهواره ای ( مطالعه موردی: دشت گیلانغرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط میزان تغییرات کاربری اراضی با نوسانات سفره آب زیرزمینی یکی از روش های مستقیم تأثیرات کاربری بر وضعیت هیدرولوژیکی هر منطقه ای است که می تواند مدیران را در مدیریت بهینه منابع طبیعی یاری دهد. در این تحقیق به منظور بررسی اثرات تغییرات کاربری اراضی بر میزان افت آب زیر زمینی دشت گیلانغرب، از تصاویر ماهواره ای سنجنده هایMSS، TM و ETM برای سال های 1364، 1379 و 1389 استفاده گردید. پس از پردازش و تحلیل تصاویر، کاربری های منطقه در پنج طبقة جنگل، مرتع، کشاورزی دیمی و بایر، کشاورزی آبی و مناطق مسکونی طبقه بندی گردیدند. برای بررسی خیزش و افت سفره منطقه نیز از آمار کمی چاه های پیزومتری موجود در دشت طی دوره 89-1378 استفاده گردید و لایه های بدست آمده نیز طبقه بندی شدند. نتایج بدست آمده نشان داد که کاربری مرتعی با وسعت بیشتر از 50 درصد بیشترین مساحت را به خود اختصاص داده است به طوریکه در سال 1364، 81/61 درصد (9927 هکتار) و در سال 1379، 15/67 درصد(10782 هکتار) از منطقه را تشکیل داده است. در دوره 1379 تا 1389 کاربری مذکور با کاهش مساحت مواجه بوده به طوریکه در سال 1389، 23/50 درصد از مساحت (8066 هکتار) منطقه را پوشش داده است. بررسی کاربری کشاورزی دیمی و بایر نیز نشان داد که طی دوره 1364 تا 1379 با کاهش مساحتی معادل 84/0(130 هکتار) درصد روبرو بوده است اما این تغییرات در دوره 1379 تا 1389 بصورت افزایشی بوده بطوریکه طبق محاسبات انجام شده این افزایش مساحت 1429 هکتار(9/8 درصد) از منطقه را شامل شده است. بررسی میزان افت آب زیرزمینی نشان داد که با جایگزینی طبقه کاربری مرتعی با طبقات کشاورزی آبی و کشاورزی دیم و بایر بر میزان افت آب زیرزمینی افزوده شده است. این تغییرات موجب گردیده است که در سال 1389، 93/83 درصد از منطقه افت آب بیشتر از 50 سانتی متر در سال را داشته به طوریکه مساحت این منطقه در سال 1379، 85/43درصد از منطقه بوده است. بدون شک مداخلات انسانی از مهمترین عوامل تخریب در منطقه مذکور می باشد.
پیش بینی بارش روزانه استان کرمان با شبکه های عصبی مصنوعی (مطالعة موردی: کرمان، بافت و میانده جیرفت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف این پژوهش، پیش بینی بارش روزانه با استفاده از آمار روزانه هواشناسی ایستگاه های کرمان، بافت و میانده جیرفت، طی دوره مشترک آماری 23 ساله (2012-1989) می باشد.
روش: برای دست یافتن به هدف تحقیق، به آموزش شبکه های عصبی مصنوعی با ساختار پرسپترون چند لایه و شبکة عصبی تابع پایة شعاعی پرداخته شد. ترکیب های مختلف پارامترهای کمینه دما، بیشینه دما، میانگین دما، رطوبت نسبی، سرعت و جهت باد و نیز میانگین فشار، به عنوان ورودی های شبکه های عصبی مصنوعی و بارش روزانه به عنوان خروجی شبکه درنظر گرفته شدند.
یافته ها/ نتایج: نتایج نشان داد شبکه های عصبی مصنوعی پایه تابع شعاعی از دقت بسیار بیشتر و خطای کمتری نسبت به شبکة عصبی پرسپترون، برای تخمین بارش روزانه در هر سه ایستگاه برخوردار هستند.
نتیجه گیری: در بهترین ترکیب با پارامتر های کمینه و بیشینه و حداقل دما و رطوبت نسبی، سرعت و جهت باد و نیز میانگین فشار در ایستگاه کرمان با ضریب همبستگی 907/0 و جذر میانگین مربعات خطای 014/0، بهترین مدل پیش بینی بارش در این تحقیق شناخته شدند.
ارزیابی کارایی چهار روش شبکه ی عصبی مصنوعی در تهیه ی نقشه ی پوشش/کاربری اراضی با استفاده از تصاویر ماهواره ای ETM+ مطالعه موردی: سه منطقه دویرج، مهران و سرابله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقشه هایپوشش/کاربریاراضیحاصلازتصاویرماهواره اینقشمهمیدرارزیابی هایمنطقه ایوملیپوشش/کاربریاراضیایفامی کنند.طیّ سال های گذشته، کاربردهای زیادی از روش های طبقه بندی شبکه عصبی مصنوعی برای طبقه بندی پوشش/کاربری اراضی در منابع گزارش شده است، اما مطالعات معدودی، مقایسه ی آنها با هم را ارزیابی نموده اند. در این مطالعه، ابتدا تصحیحات هندسی بر روی داده های+ ETM صورت گرفت. سپس با بازدیدهای میدانی، طبقات مختلف پوشش/کاربری اراضی تعریف و نمونه های آموزشی انتخاب گردید. در این مطالعه، هدف اصلی مقایسه ی چهار روش شبکه ی عصبی مصنوعی برای طبقه بندی پوشش سطح زمین در سه منطقه ی مهران (مرکز استان ایلام)، دویرج (جنوب استان ایلام) و سرابله (شمال استان ایلام) با شرایط اقلیمی متفاوت می باشد. در این مطالعه، از روش های شبکه ی عصبی مصنوعی آرتمپ فازی، تابع پایه شعاعی، کوهونن و پرسپترون چند لایه استفاده شده است. نتایج ارزیابی دقت تصاویر طبقه بندی شده نشان داد که روش طبقه بندی آرتمپ فازی با دقت کل متوسط 84/9۴ و ضریب کاپای متوسط 93/0 درصد دارای بیشترین دقت نسبت به سایر روش های بررسی شده می باشد. اختلاف دقت کل متوسط در این روش نسبت به روش تابع پرسپترون 44/11 و اختلاف ضریب کاپا متوسط 18/0 درصد، نسبت به روش کوهونن به ترتیب 3/17 و 23/0 درصد و نسبت به روش پایه شعاعی 01/31 و 36/0 درصد می باشد. در این تحقیق، بالاترین دقت طبقه بندی مربوط به طبقه بندی شبکه ی عصبی مصنوعی آرتمپ فازی بود. بنابراین این مطالعه کارایی و قابلیت روش شبکه ی عصبی مصنوعی آرتمپ فازی را در طبقه بندی بهتر تصاویر سنجش از دور اثبات می نماید.
کاربرد مدل فازی در ارزیابی و پهنه بندی تناسب زمین برای توسعه فیزیکی شهر کرمان بر پایه فاکتورهای طبیعی
حوزههای تخصصی:
تمایل به شهر نشینی و افزایش سریع جمعیت شهرها، منجر به توسعه فیزیکی و کالبدی شهرها گردیده است. از آنجا که پدیده های طبیعی، اثر بسزایی در توسعه فیزیکی شهر دارند، مطالعه دینامیسم محیط طبیعی و خصوصیات زمین می تواند از خسارات جبران ناپذیری که در نتیجه توسعه فیزیکی بی برنامه شهر به وجود می آید، جلوگیری کند. در این پژوهش سعی شده، با شناسایی و ارزیابی عوامل اثرگذار، جهات بهینه و راهبردی آینده توسعه فیزیکی شهر کرمان مشخص شود. بدین منظور از معیارهای شیب، ارتفاع، کاربری زمین، خطر زمین لرزه، خاک، فاصله از جاده، فاصله از رود، فاصله از شهر، فاصله از روستا و لایه های اقلیمی دما و بارش استفاده شده است. هر کدام از معیارها با توجه به توابع فازی و سپس عملگر های ضرب، جمع و مقادیر مختلف گامای فازی (۰/۵ ، ۰/۷، ۰/۹) روی آن ها اجرا شده است. در نهایت جهت انتخاب گامای بهینه فازی، با توجه به بازدید میدانی و شناخت منطقه و با به کارگیری تصاویر ماهواره ای مشخص شد که گامای ۰/۹ ، مناسب ترین همخوانی را دارد. نقشه نهایی به پنج کلاس، تناسب بسیار زیاد، زیاد، متوسط، کم و بسیار کم طبقه بندی گردید و نتایج نشان داد که سطوح با تناسب بسیار زیاد در شمال شرقی شهر کرمان، بهترین ناحیه و بخش های دیگری در جنوب،غرب و شمال غرب، نواحی مناسب دیگری را برای توسعه شهری تشکیل می دهند.
پهنه بندی حساسیت خطر وقوع زمین لغزش در حوضه آبخیز خلخال چای با استفاده از مدل های چند معیاره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد شهرها و تأثیرات حاصل از آن بر محیط پیرامون، توأم با پیامدهای خاص است که متأسفانه اکثر آن ها جنبه و ماهیتی منفی دارند، اما با شناخت و آگاهی از نواحی و بررسی پارامترهای مسلط به ناحیه و منطقه و به کارگیری و استفاده بهینه از علوم و فن آوری های جدید می توا
ارزیابی صحت طبقه بندی تصویر ماهواره IRS-P6 با استفاده از پایگاه اطلاعاتی Google Earth به منظور تهیه نقشه پوششی/ کاربری اراضی (مطالعه موردی: حوزه آبخیز طالقان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه تصاویر سنجش از دور قادر به ارائه جدیدترین اطلاعات در جهت مطالعه پوشش زمین و کاربری های اراضی می باشند، که ارزش و قابلیت استفاده از نقشه های تولیدی، به میزان صحت آنها بستگی دارد؛ از این رو هدف این پژوهش ارزیابی صحت طبقه بندی تصویر سنجنده LISS-III ماهواره IRS-P6 با استفاده از پایگاه اطلاعاتی Google Earth به منظور تهیه نقشه پوشش/کاربری اراضی بوده است، لذا از تصاویر ماهواره Quickbird که توسط نرم افزار Google Earth ارائه می شود،
هم برای تعیین نمونه های تعلیمی و هم برای ارزیابی دقت طبقه بندی استفاده شد. منطقه مورد مطالعه شهرستان طالقان، از توابع استان البرز بوده که در محدوده حوزه آبخیز طالقان واقع شده است. در این پژوهش قبل از تعیین نمونه های تعلیمی به منظور بررسی دقت تصویر Google Earth از لایه های رقومی خطی (جاده ها و آبراهه ها) که دارای مختصات زمینی بودند استفاده شد که خطای مجذور ریشه مربعات معدل 77 / 0 بدست آمد. در مرحله بعد پس از تعیین نمونه های تعلیمی، تصویر ماهواره ای مذکور
بر مبنای طبقه بندی نظارت شده و با خوارزمیک بیشینه احتمال با استفاده از نرم افزار 4/ ENVI 2 به پنج طبقه باغ، کشاورزی، مرتع، دریاچه و فاقد پوشش طبقه بندی گردیدند که ضریب کاپای طبقه بندی 85 / 0 و دقت کلی 4/ 91 به دست آمد. نتایج این پژوهش نشان داد که تصاویر نرم افزار Google Earth به منظور ارزیابی صحت طبقه بندی
در برخی مناطق دقت مکانی بالایی دارند و همچنین استفاده از ویژگی های اکولوژیک مانند شیب منطقه، شبکه هیدرولوژی و... این دقت را افزایش می دهد.در
نهایت پیشنهاد می شود از تصاویر ماهواره ای Google Earth به منظور ارزیابی صحت طبقه بندی تصاویر ماهواره ای و حتی تفسیر بصری پوشش/کاربری اراضی استفاده گردد.
تبیین نابرابری فضایی سطح سلامت با استفاده از مدل تصمیم گیری الکتره (مطالعه موردی: شهرستان های استان خراسان رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهداف: تعادل فضایی سلامت، یکی از اصول زمینه ساز تحقق عدالت و پایداری اجتماعی است و در این راستا، شناخت فضایی نسبت به نابرابری سلامت، در سطح استان، کمک شایانی به برنامه ریزان، جهت تصمیم گیری برای کاهش شکاف ، فراهم می کند؛بنابراین در تحقیق حاضر با هدف تبیین نابرابری فضایی سلامت، به سنجش سطح سلامت شهروندان در شهرستان های استان خراسان رضوی پرداخته می شود.
روش: روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است و برای تحلیل وضعیت سلامت در استان و رتبه بندی شهرستان ها، از تکنیک الکتره استفاده می شود. ازجمله ورودی مدل الکتره، وزن معیار ها است که در تحقیق با مدل ANP و نرم افزارSuper Decision با تکیه بر نظر ۱۳ نفر از خبرگان به دست آمده است. روش جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای و بر پایه داده های خام سرشماری عمومی و سالنامه های آماری استان، در سال های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۷ است.
یافته ها/ نتایج: نتایج نشان می دهد نابرابری فضایی سلامت، در سطح استان، بالا بوده است، به طوری که نوزده شهرستان استان در یازده طبقه قرار گرفته اند. دو شهرستان سبزوار و کاشمر با رتبه یک و شهرستان مشهد با رتبه دو، از وضعیت سلامت مطلوبی برخوردارند. دو شهرستان خلیل آباد و مه ولات با رتبه یازدهم، در پایین ترین سطح قرار دارند.
نتیجه گیری: وجود نابرابری فضایی سلامت بین شهرستان های استان، بیانگر آن است که در استان سیاست ها و برنامه های بهداشتی- درمانی، به دور از عدالت اجتماعی بوده است؛ بنابراین لازم است به توزیع عادلانه منابع، خدمات مراقبت های بهداشتی و دیگر عوامل بهداشتی مؤثر، در سطح سلامت، توجه شود.
کاربرد فرایند تحلیل شبکه ای (ANP) در برنامه ریزی توریسم مطالعة موردی: ناحیة کوهستانی غرب گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دسترسی به جاذبه ها و رتبه بندی مقاصد گردشگری از ابعاد مهم برنامه ریزی توسعة توریسم به شمار می آید. در مقالة حاضر با استفاده از روش RDS از طریق منابع کتابخانه ای و با نظرسنجی از نمونة آماری مبتنی بر روش کوکران و روش نمونه گیری ساده، کاربرد فرایند تحلیل شبکه ای ANP در برنامه ریزی توریسم غرب گیلان بررسی شده است. در پژوهش حاضر با استفاده از روش ANP به کمک نرم افزارSuper Decisions ضمن مطالعة جاذبه های توریستی ناحیة کوهستانی غرب گیلان، جاذبه ها و مقاصد توریستی این منطقه نیز رتبه بندی شده است. برای این منظور، مؤلفه های اکوتوریستی، آثار تاریخی، سبک معیشت نیمه نومادیزم و وضعیت زیرساخت ها از مهم ترین شاخص های رتبه بندی مقاصد گردشگری انتخاب شدند. سپس با تحلیل و ارزیابی معیارها در مدل فرایند تحلیل شبکه ای، هفت گزینه از میان نواحی کوهستانی غرب گیلان پیشنهاد شدند، که به ترتیب عبارت اند از روستاهای آق اولر با 23/38 درصد، سراگاه با 23/34 درصد، سوباتان با 16/8 درصد، رندانه با 05/6 درصد، لومه دشت با 54/5 درصد، دشت دامان با 97/4 درصد و حیران با 80/2 درصد از درجة اهمیت.
بررسی تغییر مورفولوژی بستر رودخانه پیش و پس از احداث سد با استفاده از HEC RAS و GIS (مطالعه ی موردی: منطقه ی پایین دست سد ستارخان اهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها از منابع عمده ی تأمین آب شیرین در جهان به شمار می روند. کاهش منابع آب و کمبود آب شیرین در جهان، لزوم مطالعه و بررسی تغییرات ایجادشده در ویژگی های آن را آشکار می کند. هدف از این بررسی، مطالعه ی تغییرات ایجاد شده در مورفولوژی بستر رودخانه و جابه جایی شکل گرفته در مسیر رودخانه و نیز، بررسی مقاطع عرضی رودخانه و عوامل مؤثّر در ایجاد تغییرات رخ داده ای همچون دبی و رسوب و... به دلیل احداث سد است. در بررسی تغییرات بستر رودخانه، به دلیل احداث سد، از دو سری داده های زمانی برای پیش و پس از احداث سد استفاده شده است که شامل دبی و رسوب می شوند. داده های دبی و رسوب روزانه از ایستگاه های هیدرومتری اشدلق و تازه کند به دست آمد و مقادیر رسوب سالانه، بر اساس مدل رگرسیون خطّی به روش کمترین مربّعات محاسبه شد. همچنین مقاطع عرضی رودخانه با استفاده از نقاط کنترلی موجود در آمارهای ایستگاه های هیدرومتری مورد نظر، به کمک نرم افزار HEC RAS ترسیم و با بررسی داده های محاسبه شده، میزان این تغییرات مشخّص شد. جابه جایی مسیر رودخانه در محیط نرم افزار ARC MAP و از طریق تصاویر ماهواره (2006) SPOT، عکس های هوایی 1:40000 سال 1374 و نقشه های توپوگرافی 1:25000 سازمان نقشه برداری بررسی و نتایج به صورت نقشه ارائه شد. نتایج حاکی از کاهش میزان رسوب حمل شده پس از احداث سد، کاهش میزان دبی و ثبات تقریبی آن که به دلیل هدایت جریان آب به داخل شبکه های آبرسانی برای کشاورزی و مصارف آشامیدنی بوده پایداری تقریبی بستر رودخانه، به دلیل جلوگیری از جریان یافتن سیلاب های بزرگ توسط سد و نیز، جریان یافتن دبی تقریبی ثابت طیّ سال ها است.
اصلاح ضریب کریگر براساس دوره های بازگشت مختلف به منظور برآورد دبی حداکثر سیل (مطالعه موردی: حوضه آبریز ایران مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیل یکی از مهم ترین عوامل تهدید انسان، سرمایه و امکانات بشری محسوب شده که به دلیل شرایط اقلیمی و توپوگرافی و به ویژه بارش های با شدت و مدت زیاد به وقوع می پیوندد. مقابله با سیلاب در هر منطقه مستلزم اطلاع از مقدار دبی سیلابی و دوره بازگشت آن می باشد. در بسیاری از مناطق دنیا و در حوضه های فاقد آمار جهت برآورد دبی حداکثر سیل از روابط تجربی استفاده می شود که در این میان فرمول کریگر به دلیل سادگی و در دسترس بودن پارامترهای مورد نیاز از کارایی گسترده ای برخوردار است. این در حالی است که مشخص نبودن دوره بازگشت ارقام دبی های برآورد شده نیز از جمله ایرادات وارد بر این روش می باشد. این تحقیق با وارد نمودن دوره بازگشت به مقادیر ضریب منطقه ای کریگر به بررسی دامنه تغییرات آن را در مناطق مختلف حوضه آبریز ایران مرکزی پرداخته است. بدین منظورآمار مربوط به دبی حداکثر لحظه ای 29 ایستگاه هیدرومتری واقع در حوضه ایران مرکزی طی سال های90-1344 جمع آوری گردید. سپس با انجام آزمون داده های پرت، با استفاده از روش گروبزـ بک و آزمون کفایت داده های ماکوس، صحت و قابلیت اعتماد نسبی داده های ثبت شده مورد ارزیابی قرار گرفت و در هر ایستگاه با استفاده از روش عصبی- فازی، بازسازی نواقص آماری صورت گرفت. در مرحله بعد با هدف تعیین دوره بازگشت و با استفاده از تحلیل فراوانی سیلاب، ارقام دبی های سیلابی برآورد و سپس ضریب منطقه ای فرمول کریگر تعیین گردید. نتایج حاصل از اعتبارسنجی مدل نشان داد که دامنه تغییرات ضریب منطقه ای کریگر در حوضه ایران مرکزی بسیار کمتر از میانگین جهانی آن بوده و میانگین درصد خطای مطلق روش کریگر در برآورد دبی حداکثر سیلابی این مناطق، 85/54 درصد می باشد. همچنین برخلاف تصور موجود حل رابطه ی کریگر از طریق برقرار تناسب بین دبی حداکثر با مساحت حوضه بالادست همگن با آن منجر به خطاهای فاحشی خواهد گردید.
شبیه سازی الگوی پراکنش CO با مدل خرداقلیمی Envi-met در مسیر آزادی ـ تهران پارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تهران از کلان شهرهای آلوده جهان است و مناطق مرکزی آن ناشی از تمرکز انواع منابع انتشار آلاینده ها با شرایط آلودگی شدید هوا مواجه است. محدوده مورد مطالعه خیابان مرکزی تهران، از میدان آزادی تا سه راه تهران پارس با طول تقریبی 19 کیلومتر است. برای مطالعه خرد مقیاس آلودگی هوا تعامل عناصر فیزیکی شهر با عناصر جوّی شدت و جهت باد، دما و رطوبت هوا استفاده شدند. روش شناسی مطالعه ترکیبی از برداشت پیمایشی، محاسبات آماری و مدل سازی عددی است. با انتخاب سه برش از میدان آزادی، چهارراه ولیعصر و سه راه تهران پارس و تهیه فیلم های ترافیکی آنها برای تاریخ 26 ژوئیه 2011 در دو نوبت پرترافیک صبح و کم ترافیک ظهر حجم تردد خودروها در تقاطع ها بررسی شد. با واکاوی آماری حجم ترافیک در واحد زمان، میزان مصرف بنزین و حجم خروجی گاز CO محاسبه شده و با داده های عناصر جوی ایستگاه هواشناسی مهرآباد بعنوان ورودی مدل اقلیمی خردمقیاس ENVI-met تعریف شدند. نتایج به دست آمده گویای تمرکز بیشینه آلودگی در بخش های با تراکم بافت شهری مانند چهارراه ولیعصر و ضلع شرقی میدان آزادی به ویژه در ساعت های آغازین روز و کمترین مقادیر در معبرهای باز مانند ضلع غربی میدان آزادی، ضلع جنوبی سه راه تهران پارس، فضاهای سبز و نواحی دور از کانون انتشارات به خصوص ساعات میانی روز است.